برخی از شاخه های فکریِ موجود در فدراسیون عصر آنارشیسم

۱- نوشته ی: ایگو

برخی از شاخه های فکریِ موجود در فدراسیون عصر آنارشیسم
Text Size

برخی از شاخه های فکریِ موجود در فدراسیون عصر آنارشیسم

  نوشته ی: ایگو

اشتینر می‌گوید: «تنها خواستِ من ست که هیچ‌گاه قرار نبوده دغدغۀ من باشد.» بی‌شک این جمله و باقی جملات و سطورِ همان صفحۀ اول، خود به تنهایی آغازی هستند، بر پایانِ هر «ما»ی دروغین! کتابی که حقیقتاً «بمب» بود و ظاهراً افاضاتِ شخصی تنگ‌دست. «آن‌یگانه»ی اشتینر همچون خدا ست، که تنها خود را خرسند می‌سازد. اشتینر، تصاویرِ واضحی از خودمداریِ نوعِ بشر می‌دهد، از نوعِ انسان که انسان‌ها را به‌نامِ منافعِ جمعی به‌خدمت وامی‌دارد و سپس آن‌ها را، پس از انجامِ وظایفشان، به زباله‌دانِ تاریخ می‌اندازد. حقیقت، بشریت، عدالت و حتی آزادی در نگاهش چیزهایی هستند که می‌خواهند فرد با جذب‌شدنِ به آن‌ها برای آن‌ها خدمت کند. او با تمثیلی دقیق اذعان می‌دارد که اگر یکی از مردمِ پادشاه نباشید، به زندان خواهید افتاد و با این تمثیل، با ظرافتِ تمام، خودمداریِ پادشاهانِ نیکوکار (جوامع/سیستم‌ها/افراد) را نیز نشان می‌دهد. او در پایانِ مقدمۀ کتاب می‌گوید: «من یک هیچ، به معنای پوچ نیستم بلکه یک هیچ آفریننده‌ام، یک هیچ که در لوای آن، به‌عنوانِ آفریدگار همه‌چیز می‌آفرینم. پس هر دغدغه‌ای که تماماً دغدغۀ من نیست، دور باد! ممکن است فکر کنید که دستِ‌ كم «خواستِ نیک» باید دغدغۀ من باشد. آن‌چه نیک است و آن‌چه بد؟ من دل‌مشغولیِ من هست و من نه نیک‌م و نه بد و نه هیچ‌کدام معنایی نزدِ من دارند.

الوهیت دغدغۀ خداست، دغدغۀ بشریت انسان است، دغدغۀ من نه الوهیت است نه بشر، نه حقیقت، نه نیکی، نه عدالت، نه آزادی و از این دست، بلکه دغدغه‌ام تنها آن چیزی است که ازآنِ من است و این دغدغه‌ای عمومی نیست بلکه یگانه است، آن‌گونه که من هستم.

 «هیچ‌چیز والاتر از من برای من نیست!»

حال بیایید به این بیاندیشیم که چگونه آنارشیسم مقبولِ طبع یک اگوییست است

آنارشیسم به عنوان رادیکال‌ترین جنبش مردمی در تاریخ بشریت خواه یا ناخواه جمع‌گرا ست اما سوسیالیسمِ غیر یکسان‌سازی‌کنندهٔ آن و ضداقتدارگرایی اکستریم آنارشیستی در نهایت «می‌تواند» با خواست/منافع/اهدافِ یک ایگوئیست هم‌راستا باشد؛ بنابراین بی‌شک اگوییست‌هایی با جمع‌گرایانی، به صورت داوطلبانه، برای تامین منافع خود تا برقراری جامعهٔ آنارشیستی همکاری خواهند کرد و پس از برقراری جامعهٔ آنارشیستی نیز هر اگوییست کماکان برای آزادی‌های فردی و خواست‌های خود خواهد جنگید…

به گمانم ایگوییست‌آنارشیسم همین است و ایگویست‌آنارشیسم چیزی جز پرسپکتیوی از آن‌چه اشتینر بیان می‌کرد نیست. ایگوییست‌آنارشیسم نه وصلتی بدشگون و نامیمون و با نتیجه‌‌های دهشتناک مانند آنارکوکاپیتالیسم و آنارکوپاسیفیسم و آنارکومذهبی و پیوندهای ناسیونالیستی به آنارشیسم ست بلکه به گمان من ایگوئیسمی ست که در بی‌سروری و لغو مالکیت‌ خصوصی، ایگوئیسم را هم‌آرمان با آنارشیسم می‌داند و با تکیه‌های شدید بر عدم‌اقتدار بر فرد و آزادی فردی و خواست‌های فرد حتی مانعی ست براین‌که کلکتیویسم و جمع‌گرایی ذاتی آنارشیسم (که کنش‌های جمعی از نمودهایش است) به انحراف و به حذف اقلیت یا فرد یا اعمال اقتدار بر اقلیت یا فرد بیانجامد. فارغ از این که به گمانم حتی می‌توان جامعهٔ آنارشیستی را دریچه و ابزاری برای رسیدن به ایگویسم دید؛ جایی که هر فرد آن یگانه‌ای ست که اشتینر توصیف می‌کرد.

اشتیرنر می‌گفت: «انسانِ بالغ و جوان، با این واقعیت متمایز می‌شوند که انسانِ بالغ، جهان را آن‌گونه که هست، می‌پذیرد به جای آن‌که همه‌جا آن‌را چیزی ناقص تصور کرده باشد و بخواهد که بهبودش بخشد و به شکلِ ایده‌آل خودش درآورد. در انسانِ بالغ این تصور که او باید با جهان، بر اساسِ منفعتِ خودش و نه بر اساسِ ایده‌آل‌هایش تعامل داشته باشد، تحکم می یابد».»

باید تصریح کنم که این مبحث، هیچ ربطِ مستقیمی به آنارشیسم و اقداماتِ جمعی، لااقل از دیدِ من ندارد؛ بلکه صرفاً نوشتنِ بخشی از نظراتِ خام من (ایگو) است راجع به این که در دیدِ من، «به‌عنوانِ یک آنارکوایگوییست»، چرا آنارکوایگوییسم صریح‌تر، بیشتر نزدیکِ به واقع (می‌دانم که ادعای بزرگی ست) و نهایتاً ارجح می‌نماید. فارغ از مسئلهٔ اخلاق که در نظرم اختلاف‌برانگیزترین مسئلهٔ بین اگوییست‌ها/آنارکوایگوییست‌ها با آنارشیست‌های جمع‌گرا ست و من در موضع اخلاق مشخصاً خود را به ایگوییست‌ها نزدیک می‌بینم، ایگوییسم می‌تواند به من پرسپکتیوی بدهد که اولاً چرا و چگونه به جمع خواهیم رسید، ثانیاً آنارشیسم چگونه هدف نیست و ثالثاً اینکه دورنمای یک آنارکوایگوییست یا حتی صرفاً یک ایگوییست از جامعهٔ پساآنارشیستی چیست.

فی‌الواقع ادامه متن عملا پاره‌ای از نظرات خام من است پیرامون این که از پرسپکتیو یک آنارکوایگوییست چرا و چگونه به جمع خواهیم رسید.

سخنم را مقید به دو بخش تأسیس و تثبیت می‌کنم؛ «تأسیسِ» حرفم را پیرامونِ خودمداری (نه فردگرایی) و لزومِ این خودمداری بر این می‌گذارم که «هر مایی از من معنا می‌گیرد» و بنابراین دیگر حتی لزومی بر اثبات طبیعی‌بودگی (با اغماض ذاتی‌بودن) این خودمداری نخواهم داشت و مشخصاً نقش‌بازی‌کردن خودم را به عنوانِ یک نیروی اجتماعی می‌توانم تعریف کنم و می‌توانم بگویم صرفاً برای «لذت» (و البته بقا اما نه لزوما قدرت و معنا) خود دست به اقدامات جمعی می‌زنم چیزی که جمع‌گرایان همواره برای توضیح و تشریح اقدامات جمعی به آن چنگ می‌انداختند یا اخلاق! (مغالطهٔ محض) بوده یا ماتریالیسم‌دیالکتیکِ مارکس اما گفتمانِ (حتی شاید بتوانید بخوانید دیالکتیک) منِ آنارکوایگوییست برای رفعِ تضادِ میانِ من و قدرت/جامعه و یا حتی قدرت_جامعه، گفتمانِ اشتینر است. کمااین‌که نیچه هم همین گفتمان اشتینر را طوطی‌وار تکرار می‌کند. مارکس یک طبقه را به‌عنوان یک نیروی اجتماعی در مقابل یک طبقهٔ دیگر می‌بیند و با ماتریالیسم دیالکتیک که از هگل وام گرفته، سعی در رفعِ این تضاد دارد. از این جهت خودش را برده می‌بیند و می‌خواهد به ارباب لگدی بزند. اما گفتمان اشتینر این‌جا نه گفتمان یک جوانِ به دنبالِ اصلاحِ جهان! آن هم پیروِ منافعِ خود، بلکه گفتمانِ کسی است که جامعه را در حالِ سقوط می‌بیند و هرچیز درحال سقوط را یا لگدی می‌زند یا رهایش می‌کند. این‌جا ست که مسئلهٔ قدرت و ارتباطش با مالکیت نزد اشتینر مطرح می‌شود. چیزی که نیچه آن را بعدها ناقص بیان می‌کند. مسئلهٔ قدرت در نزد نیچه مسئلهٔ تصدیق زندگی ست که فقط زمانی برای مخاطب واضح می‌شود که اشتینر را مطالعه کرده باشد. ارتباطِ جمع با اخلاق و گفتمانِ اصلاحِ جهان! برایِ منِ آنارکوایگوییست خنده‌دار می‌نماید (جامعه خود عامل فروپاشی جامعه است چه برسد که سلسله‌مراتب و کاپیتالیسم هم به آن افزوده شود یا بشر از بین خواهد رفت یا کاپیتالیسم). من انسان را موجودی طماع، خودخواه و تابع منافع خویشتن می‌بینم و اتفاقا به همین دلایل می‌گویم که می‌شود اخلاقیات اجتماعی و اخلاقیات فرگشتی را تفسیر کرد. حال رفقای جمع‌گرا بگویند چگونه به جمع‌رسیدن و اقدامات جمعی را توضیح می‌دهند؛ من لااقل تا کنون جز از دوگانه‌ای که مطرح کردم چیز دیگری ندیدم. آلترناتیو و جریان سوم گفتمان اشتینر ست. من نه ادعای اصلاحِ جهان دارم نه ادعای اخلاقیات، من به رُک‌ترین شکل ممکن می‌گویم خودمدار و لذت‌جوام و دستِ کم بشری که من شناخته‌ام هم همین است…

در «تثبیتِ» سخنانم پیرامونِ ارجحیتِ ایگوییسم و تاکید بر اهمیت چگونگیِ رسیدنِ به جمع، لازم می‌بینم که به ۴ مبحث اشاره کنم:

۱.«هر کس در راهِ کمکِ به خود و علاقۀ خود»:

انکارِ این گزاره که مهم‌ترین فردِ زندگیِ هرانسانِ غیرِروان‌نژدی خودش است، لااقل بر من دشوار می‌نماید. این خودمداریِ ذاتیِ هر ددی ست و منحصر به گونهٔ ما نیست؛ هر ددی جانِ خود را ذاتاً عزیزتر از ددِ دیگر می‌داند (مگر استثنائاتی، آن هم در شرایطی احتمالا بحرانی که منجر به بقای آن ژن شود). من هم تصدیق می‌کنم/کردم که انتخابِ طبیعی برای بقا به ما جمع‌گرایی و اقدامات مشترک را آموخته؛ ولیکن نگاهی به تاریخ، (به گفتهٔ اشتینر) به ما نشان می‌دهد که انسان‌ نه‌تنها گونه‌های دیگرِ زیستی را به بردگی گرفته، بلکه این امر را بر گونهٔ خودش به غایت رسانده. اقدامات جمعی و احترام به حیوانات/انسان‌ها صرفاً آنتی‌تز سبکی می‌نماید که برحسبِ خودآگاه و فرگشت به وجود آمده و در برابرِ تزِ سنگینِ خودمداریِ ذاتیِ انسان است.

  ۲.”هر مایی از من معنا می‌گیرد و مرگ بر ما اگر برای تأمینِ منافع من نباشد. اتحادیۀ ایگوها هر جمعی ست که در آن بر سر این گزاره توافق نظر باشد.”:

فارغ از این که شورا و دموکراسیِ مستقیم شاید که از بهترین آلترناتیوها ست ولی آلترناتیوِ کامل و مدینهٔ فاضله‌ای نیست و به‌خصوص کلکتویسمِ ذاتیِ آنارشیسم می‌تواند به مصادرهٔ اتقلاب منجر شود؛ یک منشأِ صدورِ اقتدار که کلیتِ جمع‌گراها همواره از آن چشم‌‌پوشی می‌کنند، خود اجتماع و جمع ست. برای بارِ دومِ تصریح می‌کنم که توجه به این موارد، به هیچ وجه نافیِ اقداماتِ جمعی، همبستگی و حتی مبارزهٔ جهانی نیست! بلکه مشخصاً توجه به این امر هست که زنجیرهٔ مبارزاتِ جمعی از حلقه‌های فردی یا هسته‌های بسیار بسیار کوچک تشکیل شده و نفیِ آزادیِ شخصی، بنابه مصالحِ جمع، مشخصاً نابودیِ کاملِ کلِ زنجیره ست.

مصالحِ جمعی هیچ معنایی ندارد و نخواهد داشت اگر باعثِ اعمالِ اقتداری بر فرد شود؛ آزادی تنها به صورتِ فردی تجربه و ثابت می‌شود اما باید در جمع حفظ و تثبیت شود.

۳.این که فردی اگر نتواند غلبهٔ خودش بر ابژهٔ بیرونی را ببینید به جنون خواهد رسید کاملاً نشانگرِ این است که هر انسان خواستار این است که معادلات حاکم بر اطرافش را خودمدارانه تنظیم کند و این موضوع ذاتیِ انسانی ست؛ کمااین‌که هر کودکی مشتاقانه حاضر به اعمالِ اراده و غلبه بر اشیا و اجسام پیرامونیِ خود است و این طبیعیِ هر کودکی ست.

  ۴.در نهایت لازم می‌بینم تذکر دهم این‌ها صرفا پاره‌ای از تفکراتِ خام من پیرو پرسپکتیوم از ایگوییسم/ایگوییست‌آنارشیسم است و نیاز به مداقه و تصحیح و تکمیل باقی هم‌قطاران ایگوئیست فدراسیون دارد.

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل