آنارشیسم یک جنبش اجتماعى – فرهنگى است نه یک حزب سیاسى براى تسخیر قدرت

منبع سایت آبگون

Text Size

آگوستین سوشی*

ترجمه و تحشیه : مانی

گفتگوی هانس هالتر با آگوستین سوشی

در هفته نامه آلمانی زبان اشپیگل

اشپیگل : اقای سوشى شما اولین بار در ٧٢ سال پیش توسط* نیروی امنیتی به عنوان یک آنارشیست دو بار در سالهاى ١٩١۴ و ١٩٣٣ دستگیر و در نتیجه مجبور به ترک آلمان شدید. شما  زندانهاى خیلى از کشورها را از نزدیک تجربه کرده اید.آیا شما هنوز در پایان قرن حاضر خود را آنارشیست مى دانید؟

 سوشى : بله؛ من هنوز هم یک آنارشیست هستم . اما من با امانوئل کانت هم عقیده ام که مى گفت : آنارشیسم قانون و آزادى بدون خشونت هست.

 اشپیگل : اما دیگران چیز دیگرى میگویند! براى خیلى از آلمانی ها آنارشى برابر با هرج و مرج و در بهترین صورت بى قانونى معنى میدهد.

سوشى : متأسفانه این حقیقت دارد. یک آگاهى گسترده و کاذب عمومى در مورد آنارشیسم وجود دارد. آنارشى از لغت یونانىarchos مشتق میشود و به معنای هرج و مرج نیست، بلکه بى حکومتى یا آزاد از حکومت معنی میدهد. در مفروضات انقلاب فرانسه در سال ١٧٨٩ خواسته هاى ما آنارشیستها بیان شده است.

 اشپیگل : آزادى، برابرى، برادرى

 سوشى : بله، همینطور بر روى سکه هاى فرانسوى حک شده است. پى یرژوزف پرودن فیلسوف فرانسوى که ما او را ( پدر معنوی آنارشیسم)  مینامیم در سال ١٨۶۴ آنارشى را اینطور تعریف کرد: آنارشى یک نوع از حکومت است که در آن وجدان عمومى و خصوصى براى حفظ نظم ، امنیت وآزادى کافى است.

 اشپىگل : بنابراین هیچ حزب، دولت، پلیس، کلیسای اقتداگرا…؟

سووشى : آنارشى نظمی داوطلبانه و اجبارى نیست. اقتدار یک چیز مضر است زیرا با اقتدار هرگز یک جامعه آزاد به  تحقق  نمی پیوندد.آنارشیسم یک جنبش اجتماعى – فرهنگى است نه یک حزب سیاسى براى تسخیر قدرت. بدین جهت جریان های گوناگونى در آنارشیسم مثل: فردگرائى، جمع گرائى و کمونیستى وجود دارد.

اشپیگل : شما براى خودخواهی در آنارشیسم فردگرا(Individualism) چیزى باقى نگذاشتید یا مثل ماکس اشتیرنر(Max Stirner) میخواهید بگوید: هیچ چیز بالاى من نیست و هرموجودى بالاى من خواه خدا، خواه بشر احساس منحصر به فرد بودن من را تضعیف میکند؟

سوشى 🙁 لبخند… ) این نقل و قول نباید کلمه به کلمه برداشت شود. اینرا ماکس  اشتیرنر در سال ١٨۴۵ زمانیکه او یک معلم جوان بود نوشته است. من با پتر کروپتکین و باکونین هم عقیده هستم. هر کس با توجه به نیازهاى خود.

اشپیگل : باکونین هم روس و هم اشراف زاده…

 سوشى : و کارل مارکس (Karl Marx ) مخالف سر سخت او . باکونین بر خلاف مارکس با دیکتاتورى پرولتاریا مخالف و خواهان بر چیدگى آن بود. باکونین خواهان جامعه اى آزاد و واقعى با تشکیلات خودگردان و برابرى اجتماعى بود .

اشپیگل : بازگشت به باکونین؟ از این مدت زمانى گذشته است که آنارشیست هربرت ورنر(Herbert Wehner) در سال ١٩٢۶ بازگشت به باکونین را تبلیغ میکرد اما فقط تا سال ١٩٢٧ بعد از آن یک فعال حرفه اى در حزب کمونیست شد.

سوشى : من او را زمانى که در برلین بودم میشناسم و با هم صحبت میکردیم. ورنر در جمعیت آنارشى اریش موهزام (Erich Mühsam) فعال بود.از آن دوران تا امروز زمان زیادى گذشته و او خیلى تغبیرکرده است.او به حزب کمونیست رفت و صندق پول را هم برد.

اشپیگل : اما پول زیادى درصندق نبود.

سوشى : اریش شاعر و مرد فقیرى بود، فقیر اما نجیب و فروتن. نازیها او را در اردوگاه کار اجبارى اورین بورگ به قتل رساندند.

اشپیگل : بطور کلى اهمیت سیاسى آنارشیسم از صد سال گذشته به اینطرف رو به افول گذاشته است.این بدین خاطر نیست که نمایندگان آنارشیسم انسانهاى فاقد کاریسما بودند؟

سوشى :  در این مورد نمیشود کلی گوئی کرد.آنارشیستهاى معروف و محبوب که خیلى از آنها را من شخصاً میشناسم، انسانهاى دوست داشتنى ، خوش بین و فرهیخته بودند.

اشپیگل : اگر ایده آزادى، برابرى و برادرى چیزى روشنگرى است و نمایندگان آن شخصیتهاى محبوب و دوست داشتنى چرا شما اعتقاد دارید آنارشیست به عنوان یک فحش و آنارشیسم بدنام است.

سوشى : دلایل مختلفى وجود دارد. اواخر قرن گذشته قبل از هر چیز در فرانسه ، آنارشیستهائى طرفدار ترور و خشونت بودند. یکى از آنها فرانکوس راووشل (françois-claudins ravachol) معروف به مرد خشونت بود.

اشپیگل :هنگامى که او را به طرف گیوتین مى بردند تا آخرین نفس علیه ثروتمندان و کلیسا شعر مى سراید.

سوشى : او اینگونه بود. او در سال ١٨٩٢ کشته شد. من اینرا دقیقاً میدانم چون سال تولد من  همان سال است . در همین سال قانون سوسیالیستى در آلمان لغو شد.این متوجه فعالیتهاى خطرناک عمومى سوسیال  دموکراسى بود که توسط بیسمارک با اتهام زدن به اعمال خشونت آمیز آنارشیستها علیه قیصر توجیه شد. این اتهام بى اساس علیه ما آنارشیستها بود.حتى لودویگ چش (شهردار)….این عمل را تائید کرد…

 

اشپیگل : لودویگ چش(Ludwig Tschech)مى خواست ویلهلم پنجم را  بکشد.

 سوشى : خیلى از این سوءقصدها که توسط راووشل و دیگران انجام مى شد براى عده اى یک شور و هیجان زیادى داشت. مثل گروه بادر ماینهوف (RAF).

اشپیگل : آنها آنارشیست بودند؟

سوشى: خیر، آنها آنارشیست نبودند. آنها مارکسیست – لنینیست بودند .من برنامه آنها را اینجا دارم و خودشان توضیح میدهند که آنارشیست نیستند، اما علیرغمآن ، تلاش میکنند به این زنان و مردان بر چسب آنارشیستى بزنند!

 اشپیگل : به صدراعظم پیشین آلمان ویلى برانت (Willy Brandt) فکر میکنید؟

سووشى : بله، من برانت را از سال ١٩٣۶ از زمان جنگ داخلى اسپانیا مى شناسم و او دقیقاً بخوبى مى داند که آنارشیستها چگونه افرادى هستند.  من به عنوان اعتراض از اینکه وی گروه بادر – ماینهوف را آنارشیست نامید ، نامه ای برای ویلی برانت نوشتم که متاسقانه از پاسخ بدان طفره رفت.

اشپیگل : آقاى سوشى، شما بخود مى بالید که هیچگاه دست به خشونت نزدید. اما در تاریخ آنارشیستها کسانى هستند که دست به خشونت و ترور زده اند.

 سوشى : بله، این درست است. بین هزاران آنارشیستى که من آنها را میشناسم و در طول عمرم با آنها آشنا شده ام سه نفر بودند: الکساندر برگمن(Alexander Berkman )، سیمون رادوویکى (Simon Radowicki) و بنوونتورا درووتى.(Buenaventura Durruti). برگمن به مدیر کارخانه ای در پیتسبورگ به نام فٓریک (Frick ) سو قصد کرد و این بخاطر آن بود که او دستور تیراندازى به کارگران اعتصابى را داده بود که در آن یازده انسان جان خود را باختند. فٓریک جراحت سطحى برداشت و برگمن به بیست سال اوردوگاه تربیتى تبعید شد. رادوویکى یک بمب دست ساز به ماشین حامل فالکون (Falcon) رئیس پلیس بئوینس آیرس انداخت چون به دستور او هشت نفر از تظاهرکنندگان ماه مى کشته شدند. حتى مطبوعات هم به خاطر اینکار خواهان مجازات فالکون شده بودند. دوروتى از سالهاى ١٩٢٠ سرشناس ترین مبارز علیه دیکتاتورها در اسپانیا از بریمو دِ ریورا(Primo de Rivera) تا فرانکو(Franco) بود.او در جریان مبارزه ای بود که همیشه عاری ازخشونت نبود. اما به او تهمت هایى زده شد که  اصلاً در آن شرکت نداشت.او جان خود را در جریان جنگ داخلى  اسپانیا از دست داد. دوروتى قبل از اینها در برلین پیش من زندگى میکرد. این سه تن که من در باره آنها اینجا صحبت میکنم، خواهان مجازات مجرمینی بودند که به خاطر جنایات مرتکب شده  خویش از طرف قوه قضایه مصون مانده بودند.این سه تن افراد خوبى بودند و جان خود را فداى عدالت کردند.

اشپیگل : اینطور میتواند باشد که رابطه خشونت و آنارشى در افکار عمومى علیه آنارشیسم بکار برده مى شود؟

سوشى :  اشپیگل : فکر میکنید، که بخاطر همین با ایده هاى آنارشیستى با تمام قدرت مبارزه میشود، چون که حکومت کردن را نفى میکند؟

سوشى: اینطور میتوان فکر کرد.این براى صاحبان قدرت بدترین چیز به شمار میرود.

 

اشپیگل : در دوران شکوفایى آنارشیسم در گذشته صاحبان قدرت نه تنها از دست دادن حاکمیت بلکه ترس از دست دادن جان خود  را هم داشتند…

سوشى: من در این سده چندین انقلاب را تجربه کرده ام. بعضى از آنها را از نزدیک. در اوایل جوانى من به قدرت انقلاب اعتقاد داشتم ، اما بعدها با حد و مرز آن آشنا شدم.

اشپیگل : شما را ” دانشجوی انقلاب ”  خطاب میکردند، چونکه مدام محتوا ومعناى و مراحل انقلاب را تجزیه و تحلیل میکردید.

 سوشى : به چندین دلیل انقلابات مرا مجذوب  خودش میکرد. اما امروزه اینرا میدانم انقلاب زمانى روى میدهد که رابطه هاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و ملى غیر قابل تحمل شوند و روح خلق را به طغیان درآورند. عمق و زمان انقلاب غیر قابل پیش بینى است بدین جهت مفهوم تاریخى آن. هیچ انقلابى مشکلات اجتماعى را به یکباره نمیتواند از دنیا بردارد. انقلاب ١٧٨٩ فرانسه را در نظر بگیرید، فئودالیسم و پادشاهى را از بین برد اما نتوانست از پدید آمدن سرمایه دارى خصوصى جلوگیرى کند.

اشپیگل : در انقلاب سال ١٩١٧ در پطروگراد و مسکو هم رویاهاى شما بر آورده نشد؟

سوشى : خیر ؛ ما آنارشیستها در آنوقت امید داشتیم که انقلاب روسیه پدیدآور عصر جدیدى است اما این امید ما به  یک ناامیدى تلخ تبدیل شد. تزاریسم سقوط کرد اما صاحبان قدرت جدید یک دولت سلسله مراتبى سرمایه دارى ویک سیستم پلیسى – دیکتاتورى بنا کردند که آزادى خلق را  ربائید و در آن نا برابرى اجتماعى همچنان مثل گذشته بر جاى خود باقى ماند.

اشپیگل : بنظر شما همانطور که کارل مارکس میگوید: انقلاب لوکوموتیو تاریخ است؟

سوشى : یک انقلاب خشونت بار میتواندحکومت اقتدارگرا را سرنگون کند و راه را براى یک فرم از جامعه آزاد هموار و صاف کند. اگر انقلاب روى دهد، خیلى چیزها میتواند سریعا تغییر کند. انقلاب در جایى ضرورى است که نه دموکراسى و نه امکانات دیگر براى تغییر رژیم اقتدارگر موجود نیست.

اشپیگل : از دیدگاه شما در اورپا غربى و آلمان انقلاب ضرورى نیست؟

سوشى : قبل از هر چیز در این کشورها انقلاب امکان پذیر نیست زیرا روح ملت در طغیان نیست و همچنین انقلابى و جو انقلاب موجود نیست.

اشپیگل : آیا شما انقلاب را چیز مطلوبى میدانید؟

سووشى : بستگى دارد. ادم باید از خودش سئوال کند. یک جامعه ایده آل که  تصور آنرا کرده  قابل تحقق است؟

اشپیگل : تصور میکنید که قابل تحقق است؟

سوشى : سخت خواهد بود. انقلاب تنها فاکتور تاریخى نیست .بهمراه آن تکامل  تدریجی معناى و مفهوم بزرگى دارد. دستاوردهاى انقلاب همیشه در خطر هستند. یک تکامل (Evolution) پیشرفته در واقع مخالف نیرومندى ندارد، بدینجهت تکامل پیشرفته مطمئن تر از پیشرفت از طریق انقلاب است.

اشپیگل : به نظر شما در باره تاثیر جنگ و نظامیگرى بر روى انقلاب چیست؟

سوشى : اگر یک کشور در جنگ شکست بخورد، خیلى راحتر انقلاب روى میدهد. اگر آلمان در جنگ جهانى اول پیروز میشد، هنوز خاندان هوهن سولرن (Hohenzollern) مثل پادشاهان انگلیس، بلژیک وکشورهاى اسکاندیناوى در مسند قدرت بودند. بعد از شکست در جنگ نه تنها کارگران بلکه عناصر ملى هم ناراضى هستند. ما اینرا از تاریخ درس میگیریم.

 

اشپیگل : تاریخ هم این درس را به ما میدهد که در کدام کشور انقلاب ضرورى است؟

سوشى: شاید در روسیه، من مایلم اینرا مطرح کنم، در کشورهاى که رژیم پشتوانه مردمى ندارند و داوطلبانه حاضر به کناره گیرى نیستند. سرمایه دارى دولتى در روسیه را اینطور نمیتوان از بین برد که از بالا یک دولت جدید بر مسند قدرت نشاند.کارگران اینکار را باید از پائین انجام دهند.

اشپیگل : شما لنین را در سال ١٩١٧ در استکهلم ملاقات کردید، هنگامیکه او بکمک ستاد کلُ آلمان از طریق سویس بطرف روسیه برده میشد. اما  رابطه بین شما و لنین  تازه در سال ١٩٢٠جدى شد.

سووشى : دقیقاً، در تابستان ١٩٢٠ من بعنوان یک هیت آنارشو سندیکایست آلمانى  در دومین کنگره « انترناسیونال سوم » در مسکو شرکت کردم. ما همه آنارشیستها و کمونیستها بطور یکسان به این عقیده بودیم، که انقلاب جهانى پشت در ایستاده و بین ما اختلاف نظر در راه اندازى انقلاب  بود. ولنین……..

اشپیگل : لنین چه انسانى بود؟

سوشى : او خیلى دوستانه ومصمم بود. سخنور خاصى نبود . آدم این احساس را داشت که او میدانست که دقیقاً چه میخواهد، اما بر روى من تاثیر کمى خشک داشت مثل کسى که در قدرت است.

 اشپیگل : این درست است، که او شما را در کرملین صدا کرد تا براى شما  (نوحه) بخواند؟

 سووشى : من در آن زمان ٢٨ سال داشتم وبه نظر لنین ما جوانترها از یک بیمارى کودکانه ایدئولوژیکى رنج میبردیم و او میخواست ما آنارشیستها را متقاعد کند که بدون تصرف قدرت سیاسى از طریق کمونیستها وبدون دیکتاتورى پرولتاریا انقلاب سوسیالیستى به پیروزى نمیرسد .لنین میگفت که ابزار تولید بایستى دولتى و کارخانه هایى که در دست کارگران است باید زیر کنترل شدید مرکزى باشند.

 اشپیگل : اما او تمام ” قدرت بدست شوراها”  را تبلیغ میکرد؟

سوشى : بله ، در آن زمان تولید دست جمعى و تعیین سرنوشت تولیدکنندگان بر روى محصولات تولید شده خود موجود بود، اما کمونیستها همه آنها را دولتى کردند، بدین جهت آزادى کمترى در روسیه نسبت به آمریکا هست و این ثمره سنترال دموکراسى لعنتی است.

اشپیگل : هنگامیکه شما در سال ١٩٢٠ در مسکو بودید، لنین همزمان میخواست که ” بهترین ها در آنارشیسم ” را پیاده کند، اما او موفق نشد؟

سوشى : خیر، من مخالف بودم. من از آپریل تا نوامبر ١٩٢٠ در روسیه اقامت داشتم و همه چیز را دقیقاً بررسى کردم.شوراهاى کارگرى بهیچوجه حق و حقوقى نداشتند و تمام شرایط کارى و حقوقى از طریق وزارتخانه مرکزى تعیین میشد. شوراها فقط کارهاى رده دوم مثل پخش کوپن غذا در کارگاه ها و امثال این چیزها را انجام میدادند. بعد از سقوط تزاریسم تمام شرایط براى یک جامعه آزادمنش آماده بود و حتى در سال ١٩٢١ میشد که از نو دوباره در مسیر درست پایه گذارى کنند، اگر در کرون اشتات ملوانان ، چپهاى انقلابى، ماکسیمالیستها و آنارشیستها به پیروزى رسیده بودند، امروز در روسیه میتوانست جمهورى واقعى شوراها باشد با اقتصاد جمعى، آزادى بیان ، بدون اردوگاهاى کار اجبارى، زندان و مراکز روانى براى مخالفان رژیم. لنین و استالین از این جلوگیرى کردند. همیشه همینطور است که پیروزى قدرت سیاسى توسط حزب به رهایى کارگران و برابرى نمى انجامد، بلکه به یک نو ساختار جدید حکومت نخبه گرا میرسد.

اشپیگل : بنظر شما براى مثال کارگران لهستانى در مسیر درست هستند؟

 

سووشى : بدون تردید فعالیتهاى «همبستگى» در لهستان به آنارشو سندیکالیسم نزدیکتر است و فقط براى بهتر کردن شرایط کارگران مبارزه نمیکند، بلکه سندیکاها براى کاشت بذر در کارخانه ها و کارگاه ها براى  ساخت جامعه اى نوین فعالیت میکنند و این خواست همبستگى در لهستان است.

اشپیگل : آیا شما به کارگران لهستانى شانس واقعى میدهید ؟

 سوشى : این بستگى به روسیه دارد. اما روسیه نخواهد گذاشت.

 اشپیگل :  آیا به نظر شما امکان یک جامعه آزاد سوسیالیستی در روسیه وجود دارد؟

سوشى: بله؛ در صد ساله دیگر. آدم باید اینرا در نظر بگیرد، که روسیه هیچ وقت یک دموکراسى بورژوائى نداشته و روسیه امروزى چیزى نشان میدهد که جلوتر از آن پروسها بودند. یک حکومت نظامى……….. من پیغمبر نیستم و نمیتوانم بگویم چه زمانى، اما این وضعیت در روسیه ماندگار نیست، اینرا من مطمئن هستم.

اشپیگل : همانطور که برتولت برشت گفت: بزرگ همیشه بزرگ و کوچک همیشه کوچک نمی ماند. شب دوازده ساعت طول میکشد و بعد از آن روز مى آید. اگر شما بعنوان آنارشیست یک بیلان بگیرید، ایده ها و ایده آل هاى شما در اعماق تاریکى مانده در جائی که احزاب مارکسیستى در سراسر دنیا رشد کرده اند و سر قدرت آمده اند و تاریخ ساز شده اند.

سوشى : آنارشیسم از حس مسئولیت اجتماعى خودش کنار نمیکشد. دامنه آن حکومت کردن نیست بلکه انتقاد از آن است.اهمیت و منحصر بفرد بودن آنارشیستها در این واقعیت نهفته است که آنها در سیاست عملى شرکت نمیکنند چونکه آنها را هم فاسد میکند. آگاهى طبقاتى پرولترى همراه با نخبه گرائى به سانترالیسم لنینیستى پایان میابد و این مثل هدیه اسب ترویا براى طبقه کارگر است. آزادى بدون سوسیالیسم استثمار است و سوسیالیسم بدون آزادى، ظلم وستم است.

اشپیگل : چرا، اعتقاد دارید، کارگران کمتر اینرا مى شناسند. در اروپاى غربى میلیونها آنارشیست و در سال ١٩٢٠ مجله آنارشیستى « سندیکالیست » منتشر میشد.

سوشى : ….که من سردبیر آن بودم….

اشپیگل : ……هنوز ١٢٠٠٠٠  تیراژ دارد و اما حالا در سال ١٩٨٢ تمام کارگران آنارشیست آلمان راحت در آپارتمانهایشان گردهمائى میکنند. چطور این امکان دارد؟

سوشى : در میان تمام انقلابیون، آنارشیستها بیشتر از همه از سوى حاکمان تحت تعقیب بودند. همه جا توسط  روبل و دلار با کمک هم علیه آنارشیستها مبارزه کرده اند. در آلمان بعد از ١٩۴۵ یک جریان آنارشیستى سازمان یافته مثل آنارشو سندیکالیست میسر نبود چونکه نیروهاى متفقین اینرا منع کرده بودند.

اشپیگل : در فرانسه، ایتالیا و حتى در اسپانیا ایده هاى آنارشیستى به عقب رانده شده است.

سوشى : این درست است، اما نباید فراموش شود، که در هنگام جنگ داخلى اسپانیا موفق به یکى از مهمترین تجربه هاى جامعه آزادمنش در قرن بیستم شد.

اشپیگل : منظور شما کتاب تابستان کوتاه آنارشى نوشته هانس مگنوس انسن برگر(den Hans-Magnus Enzensberger) است که آنها در بعضى از مناطق اسپانیا پول را حذف کردند و اقتصاد جمعى بوجود آوردند و موسسه ها و کارگاه ها توسط کارکنان و کارمندان هدایت و رهبرى میشد؟

 

سوشى : من در طول جنگ داخلى اسپانیا در این کشور بسر میبردم و همه چیز را خودم از نزدیک تجربه کرده ام. واقعاً به ان شکل بود که عدالت اجتماعى و آزادى فردى حداقل بصورت مقطعى به تحقق رسیده بود. همه چیز بدون قانون و دستورالعمل هاى دولتى و اجبارى کار میکرد و تضادهاى اجتماعى از بین رفته بود.

اشپیگل : شما در خاطرات خود کمى خیال بافى نمیکنید؟

سوشى : به خیال بافى تمایلى ندارم. مطمناً مشکلاتى بود . و ما حتى بعنوان آنارشو سندیکالیست در دولت شرکت کردیم اما از دیکتاتوری صرفنظر و حتى در آنجائیکه بصورت ضرورى کار پلیس را بهعده داشتیم، آتوریته نبودیم. من بخوبى به یاد مى آورم که چطور رفیق آنارشیست ارولس  رئیس پلیس بارسلون  مشکل” چه کسی می تواند دست فروشی کند “را از طریق یک نشست سندیکائى حل کند. در آنارشیسم اصل بدون زور و خشونت چیزى درونى و فکرى است. بى حکومتى نمیتواند خودش را با زور تثبیت کند، بدینجهت آنارشیسم پورالیستى است.

 اشپیگل : این امر میتواند باعث این باشد که بعضى از ایده هاى آنارشیستى در حال حاضر خود را در حرکتهاى اجتماعى دیگر پیدا و لانه کرده اند؟

 سوشى : از ایده آلهاى ما مثل تعیین سرنوشت فردى ، حق مالکیت تولیدکنندگان در تولید، بخشهاى خودگردان و… در خیلى از کشورها و حتى آلمان تحقق نیافته است. اما امروزه  درخیلى داز جنبشها عناصرى آنارشیستى به خود گرفته اند. به جوانان آلمانى فکر کنید، جنبش آلترناتیوى .

اشپیگل : در همه پرسى  میان دانشجویان حدود پانزده درصد خود را آنارشو سندیکالیست میدانند.

سوشى : پانزده درصد؟ حدوداً ١۵٠٠٠٠ دانشجو

اشپیگل : این به شما دلگرمى میدهد؟

 سوشى : در زمان جوانى ام به سلطنت هزار ساله آزادى، برابرى و برادرى معتقد بودم و به این اعتقاد بودم که شکوفایى آنرا تجربه خواهم کرد. اما امروز میدانم که آغاز تاریخى بین دو قطب مخالف  یعنى آزادى و آتوریته حرکت میکند. در راه طولانى رسیدن به آزادى خصوصاً این تکلیف جوانان است که تا حداِلامکان براى خیلى از آزادیهاى مقطعى مبارزه کنند.

اشپیگل : یک آنارشیست باید در مبارزه پارلمانى شرکت کند ؟

سوشى : خیر ؛  اینکار را من نمیکنم. بعد از چندین سال در  پارلمان آدم همان راهى را میرود که بقیه رفتند.

 اشپیگل : پس مخالف دموکراسى نیابتى و موافق دموکراسى مستقیم هستید.

سوشى : بله ، من با دموکراسى مستقیم موافق هستم.

 اشپیگل : اما دولت که آنارشیستها خواهان حذف آن هستند و اِنگلس که میخواست او رو به زوال بگذارد، اما در همه جا قویتر شده است.

سوشى : خوب، همینطور پلیس هم رو به افزایش گذاشته است، اما این یک طرف قضیه است،  طرف دیگر اینکه از طریق آنارشیستها تبلیغ مسائل انسانى ، رفاه براى همه ، آزادى براى هر کس واحترام به کرامت انسانى  مثل گذشته در همه جا زیر پا گذاشته نمیشود.

اشپیگل : بشریت یک زمان بخصوص طولانى  نیاز دارد که تا سر انجام آنارشیسم را تجربه کند.این چیزى است که شما عقیده دارید؟

سوشى : بله ، خیلى قدیم تر ها  پروسه ١٠ ساله مى دیدم …اما امروزه ١٠٠ ساله.

 

اشپیگل : این به سن شما یا به سیاست مربوط میشود؟

 سوشى : به هر دوى آن، آدم باید واقع بین باشد. اگرچه آنارشیسم بعنوان یک ایده آل سوسیالیستى ویژگیهاى اتوپى دارد و نمیتواند در مدت زمان کمتر از یک دهه به واقعیت بپیوندد. من خودم آنرا تجربه نخواهم کرد، اما آنارشى هدف نهائى بشریت میماند. یک نظم بدون زور بجاى یک قدرت ارگانیزه شده.

اشپیگل : آقاى سوشى از مصاحبه با شما سپاسگزاریم. پایان

Gendarmen des Kaisers*(ژاندارم هاى قیصر)

DER SPIEGEL ۱۶/۱۹۸۳  *

Augustin Souchy*

 (۱۸۹۲-۱۹۸۴)  

آگوستین سوشی (Augustin Souchy) متولد سال ۱۸۹۲ است. وی از آنارشیستهای قدیمی آلمان است که در تحولات و انقلاب های متعدد شرکت و تجربیات خویش را به رشته تحریر درآورده است. او تا قبل از فوتش در سال ۱۹۸۴ در شهر مونیخ ( آلمان )  زندگی میکرد. سوشی قبل از نخستین جنگ جهانی تحت تاثیر گوستاو لندآور(Gustav Landauer)  یکی از صاحبنظران آنارشیسم به فلسفه آنارشیسم جلب شد. او طی سفری به روسیه در سال ۱۹۲۰ خاطرات و تجربیات خویش را از انقلاب روسیه نوشت.سوشی با دوستان نزدیک خود منجمله رودلف روکر(Rudolf Rocker) و شاپیرو (Alexander Moissejewitsch Schapiro) مسئولیت اتحادیه کارگران (IAA) را از ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۳ برعهده داشت. وی با قدرت گرفتن نازیسم در آلمان به فرانسه و بعد به اسپانیا گریخت و در کنار آنارشیستهای اسپانیائی به مبارزه  ادامه داد و قسمت مدیریت بین المللی (C.N.T  ) بزرگترین سندیکای آنارشیستی جهان را برعهده گرفت. از ایشان به فارسی جزوهای  به نام « انحطاط انقلاب روسیه شورائی » که بخشی از کتاب (( یک زندگی برای آزادی ))  توسط انتشارات  « انسان آزاد » ترجمه و منتشر شده است. برای آشنائی بیشتر رجوع شود به فهرست (ذیل) آثار منتشر شده سوشی به زبان آلمانی.

Nacht über Spanien: Bürgerkrieg und Revolution in Spanien 1936-1939

“Vorsicht: Anarchist!” Ein Leben für die Freiheit

Sacco und Vanzetti

Die lange Hoffnung

Anarchistischer Sozialismus

Betrifft: Lateinamerika. Zwischen Generälen, Campesinos und Revolutionären. 20 Jahre Erfahrungen und Lehren

Reise nach Russland 1920

Schreckensherrschaft in Amerika. Bearbeitet von Augustin Souchy, Sekretär der Internationalen Arbeiter-Assoziation unter hauptsächlicher Benutzung von John Anderssons: Wallstreets blodiga välde

Zwischen Generälen, Campesinos und Revolutionären

منبع: سایت آبگون

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل