لیبرتارین یک دکترین سوسیالیستی انقلابی و مکتب فکری آنارشیستی است که از لغو دولت و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید حمایت میکند. برای اشتراکی کردن ابزار تولید، آنارکوکلکتویسم در ابتدا تصور میکرد که کارگران شورش کنند و وسایل تولید را به زور تصاحب میکنند و بعد از آن پول لغو میشود و با کوپنهای کار جایگزین میشود و دستمزد کارگران در سازمانهای دموکراتیک که در آنها داوطلبانه عضو هستند با توجه به سختی کار و زمانیکه برای تولید اختصاص دادهاند تعیین میشود. این دستمزدها برای خرید کالا در بازار مشترک استفاده میشود.
این نظریه بعنوان تلاشی برای غلبه بر نظریه های متقابل گرایان بین المللی فرانسوی، که در انجمن بین المللی کارگران(۱۸۶۴-۱۸۷۶) تأثیرگذار بودند، متولد شد. تقسیم جنبش آنارشیستی در دهه ۱۸۸۰ بین دو جریان، آنارکوکمونیسم و آنارکوکولکتیویسم، به تدریج منجر به توازن قوا به نفع آنارکوکمونیسم شد و سوسیالیسم لیبرتارین در اکثر کشورها به حاشیه رانده شد، در حال حاضر این نظریه بیشتر در اسپانیا طرفدار دارد. به هر روی، آنارکوکلکتویسم تا قبل از اینکه آنارکوکمونیسم جای آن را بگیرد گرایش غالب آنارشیسم در قرن ۱۹ بود.
آنارکوکلکتویسم معتقد است که “انسانها حیواناتی انسانی هستند که برای منافع مشترک بیشتر از منافع فردی تلاش میکنند”. آنها برعکس عمده فردگرایان که از سوسیالیسم آزادیخواهانه بازار و مالکیت خصوصی حمایت میکنند و مداخلات دولت را مخدوش کننده رقابت آزاد میدانند، معتقدند که چنین مداخلاتی صرفاپشتوانه یک “سیستم استثمار طبقاتی” است و به سرمایه داری صورتی انسانی میبخشد. با همه اینها، کلکتویستها همچنان فردگرایان را بدلیل مخالفت با رانت و سود سوسیالیست میدانند. سال ۱۸۶۸ سال مهمی در بروز نظریه آنارکوکلکتویسم بود.اول از همه کمیسیون پاریس از IWA استعفا داد و کمیسیون دومی که وارلین عضو مهم و ویژه آن بود جایگزین آن شد، از سوی دیگر در همین سال باکونین و اتحاد بین المللی دموکراسی سوسیالیستی (AIDS) به انترناسیونال پیوستند. قطعا باکونین پس از ملاقاتش با پرودون، در ۱۸۶۳ به ایده های آنارشیستی متمایل شد. باکونین از کتاب “عدالت در انقلاب و کلیسا” که آنرا بادقت خوانده بود الهام گرفت و تحول فکریش با انتشار کتاب خود” تعلیمات انقلاب” در۱۸۶۶ آشکار شد.او تا به اینجا هنوز در مورد مسائل اقتصادی اظهارنظر نکرده بود. ارتباط او با فعالان سوسیالیست و متقابلگرای سوئیسی و فرانسوی مانند جیمز گیوم، آدهمار شویتزگوبل، آگوست اسپیشیگر، چالرز پرون یا حتی بنوا مالون باعث شد او به آرامی همراه با آنها شروع به نظریه پردازی به سمت یک دکترین سوسیالیستی رادیکال کند. در کنگره های IWA برخی از متقابل گرایان از تعدادی پیشنهاد حمایت کردند که منجر به شناخت آنها به عنوان ” جمع گرایان” شد.
اولین مورد از این پیشنهادها به مساله مالکیت زمین مربوط میشد که آنارشیستهایی که در اطراف باکونین جمع شده بودند، براین باور بودند که زمین که محصول کار نیست متعلق به کل جامعه است در حالیکه، ثمره کار کشاورزی باید به دست کشاورزان برسد. توزیع زمین باید با بازتوزیع انجام شود نه با خرید و فروش آن.
پیشنهاد دیگر مربوط به نقد “وراثت” بود که موجب تفاوت ثروت در جامعه میشود و افراد را از بدو تولد نابرابر میکند. در غیاب کنگره، IWA نمیتوانست در مورد موضوع عضویت در اتحاد بین المللی دموکراسی سوسیالیستی اظهار نظر کند، در عین حال روابط کلکتویستها و کمونیستها اقتدارگرا بشدت متشنج شد، کلکتویستها میخواستند استقلال فدراسیونهای محلی IWA را حفظ کنند در حالیکه مارکس میخواست قدرت شورای عمومی خود را حفظ کند بنابراین مارکس هئیت عمومی IWA را برای گریز از نفوذ “باکونینیستها” به نیویورک منتقل کرد. این وضعیت در خلال کنگره پنجم IWA در لاهه به یک مخالفت صریح منجر شد و کمونیستها راه حل را در کنار گذاشتن باکونین و گیوم از انترناسیونال دیدند. گیوم در خاطرات خود نشان میدهد که چگونه اکثریت در کنگره لاهه ساخته میشود. این حذف منجر به شکاف شد، کنگره St_Imier که در ۱۵ سپتامبر۱۸۷۲ برگزار شد، بین الملل “ضداستبدادی” را تاسیس کرد که مدعی بود تداوم قانونی IWA است. این انترناسیونال تا ۱۸۷۸ ادامه یافت و منجر به نضج تزهای آنارکوکلکتویسم شد. در ۱۸۷۰ باکونین قیام ناموفقی را در لیون رهبری کرد و خواستار یک قیام عمومی در پاسخ به فروپاشی دولت فرانسه در طول جنگ فرانسه و پروس شد و به دنبال تبدیل یک درگیری امپریالیستی به یک انقلاب اجتماعی بود. یا همان چیزی که بعدها لنین آن را “شکست گرایی انقلابی” نامید.
باکونین در نامه های خود به یک فرانسوی درباره بحران کنونی، از اتحاد انقلابی بین طبقه کارگر و دهقانان و از سیستم شبه نظامیان با افسران منتخب به عنوان بخشی از سیستم کمونها و محل های کار خودگردان دفاع کرد و بحث “زمان” را پیش کشید. او میگفت:” ما باید اصول خود را نه با گفتار، بلکه با عمل گسترش دهیم. زیرا این محبوبترین، مهمترین و مقاومت ناپذیرترین شکل تبلیغات است”. این ایده ها به طرزچشمگیری با برنامه کمون پاریس در ۱۸۷۱تطابق داشت. برنامه ای که بیشتر آن توسط پیروان پرودون شکل گرفته بود زیرا مارکسیستها تقریبا به طور کامل در کمون حضور نداشتند. باکونین از سرسخت ترین مدافعان کمون پاریس بود، او کمون را بیش از هرچیز “شورش علیه دولت” میدانست و کمونارها را نه تنها بخاطر طرد دولت بلکه طرد دیکتاتوری انقلابی نیز تحسین میکرد. او در مجموعه ای از جزوه ها از کمون پاریس و انترناسیونال در برابر جوزپه مازینی، ناسیونالیست ایتالیایی دفاع میکرد و ازاین طریق بسیاری از جمهوری خواهان ایتالیایی را به سمت انترناسیونال و آرمان سوسیالیسم انقلابی سوق داد.
کلکتویستها درابتدا خود را به این نام خواندند تا بین خود و متقابلگرایان طرفدار پرودون و سوسیالیستهای اقتدارگرای طرفدار مارکس تمایز ایجاد کنند. باکونین در مقاله ۱۸۶۷ خود با عنوان “فدرالیسم، سوسیالیسم و ضدالهیات” مینویسد:” ما همیشه علیه هرچیزی که ممکن است به هر نحوی شبیه کمونیسم یا سوسیالیسم دولتی (که باکونین آن را اساسا اقتدارگرا میدانست) باشد، اعتراض خواهیم کرد. اختلافات باکونین و مارکس که منجر به حذف باکونین از کنگره لاهه شد نشاندهنده اختلاف فزاینده بین بخش های ضد استبدادی انترناسیونال که از کنش و سازماندهی انقلابی مستقیم کارگران و دهقانان در جهان حمایت میکردند و خواهان لغو دولت و سرمایه داری بودند و متحدین مارکس که از فتح قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر حمایت میکردند، بود.
باکونین مخالف اصلی پر زرق و برق مارکس بود و در مورد “ظهور یک اقتدارگرایی کمونیستی که قدرت را از کارگران زحمتکش خواهد گرفت” هشدار میداد.
البته باکونین عناصری از تحلیل طبقاتی مارکس و تئوریهای مربوط به سرمایه داری را میپذیرفت و به نبوغ مارکس اذعان داشت اما معتقد بود که تحلیل مارکس یکطرفه است و روشهای مارکس انقلاب اجتماعی را به خطر میاندازد. مهمتر از آن باکونین منتقد سوسیالیسم استبدادی بود که با مارکسیسم همراه بود و مفهوم “دیکتاتوری پرولتاریا” را قاطعانه رد میکرد. بخشهای ضد استبدادی انترناسیونال در کنگره سنت ایمیر، اعلام کردند که پرولتاریا نمیتواند هدفی جز ایجاد یک سازمان و فدراسیون اقتصادی کاملاً آزاد، مبتنی بر کار و برابری همه داشته باشد و مطلقاً مستقل از تمام حکومت های سیاسی است ،هر کارگر حق بهره مندی از محصول ناخالص کار خود و در نتیجه ابزار توسعه کامل قدرتهای فکری، مادی و اخلاقی خود را در یک محیط جمعی باید داشته باشد. این دگرگونی انقلابی «تنها میتواند نتیجه عمل خود به خودی خود پرولتاریا، ارگانهای تجاری آن و کمونهای خودمختار باشد».
موضع مشابهی توسط فدراسیون کارگران منطقه اسپانیا در۱۸۸۲ اتخاذ شدکه توسط یک کهنه سرباز آنارشیست بین المللی خوزه لوناس پوژولز در مقاله خود “جمع گرایی” بیان شد.
در اوایل دهه ۱۸۸۰، اکثر جنبش های آنارشیستی اروپا موضع آنارکو-کمونیستی را اتخاذ کرده بودند و از لغو کار مزدی و توزیع بر اساس نیاز حمایت می کردند. از قضا، برچسب جمعگرایان معمولاً با سوسیالیستهای دولتی مانند مارکسیست-لنینیستها همراه شد که از حفظ نوعی سیستم دستمزد در طول گذار به کمونیسم کامل حمایت میکردند. کروپتکین در مقاله خود” سیستم دستمزد جمعی” که در کتاب “تسخیرنان” بازنشر شد به این موضع شدیدا حمله میکند.
درواقع آنارکوکمونیسم در نقد آنارکوکلکتویسم دراواخر دهه ۱۸۷۰ از ایتالیا ظهور کرد و مشکلات نظری سوسیالیسم جمع گرا را زیر سوال برد. کافیرو و مالاتستا عملی بودن کلکتویسم را مورد تردید قرار دادند، مالاتستا استدلال میکرد که محاسبه دقیق ارزش کار کارگران امکان پذیرنیست و همچنین تصور میکرد که سازمانهای توزیع مورد نظر جمع گرایان با اصول آنارشیسم همخوانی ندارد.
آنها معتقد بودند که سپردن تعیین ارزش کار و توزیع تولید به گروههای خاص به حفظ حکومت و بوروکراسی منجر میشود. درنتیجه آنهامعتقد بودند که باید مستقیما کمونیسم را پیاده کرد.
آنارکوکمونیستها دوره گذار پیشنهادی جیمز گیوم در”ایده های سازمان اجتماعی” را رد میکنند.
کنگره برن(۱۸۷۶): IWA ضداستبدادی تشکیل جلسه داد و مالاتستا رد “باکونینیسم” را اعلام کرد. در همان زمان آنارشیستهای ایتالیایی اصل “تبلیغات با عمل” باکونین را پذیرفتند، که درسال ۱۸۷۷ در جریان قیام بنونتو، با مالاتستا و کافیرو تحقق یافت، جایی که آنها توانستند چند روستا را بدون جنگ اشغال کنند.
در ۱۸۷۸، مالاتستا با کروپتکین و الیزه رکلوس آشنا شد و تاثیر زیادی بر آنها گذاشت و الیزه رکلوس از آنارکوکلکتویسم به آنارکوکمونیسم گروید. کروپتکین در کتاب تسخیر نان فصلی را به نقد جمع گرایان و دو ایده ” دولت نماینده” و “سیستم دستمزدها” اختصاص میدهد. او طرفداران تزهای گیوم را متهم میکند که میخواهند نظام پارلمانی را از طریق کنگره های فدرال یا مجلسهای استانی پیشنهادی باکونین حفظ کنند.
انتقاد اصلی اما همان حفظ سیستم دستمزد است که منجر به نوعی بردگی اقتصادی میشود.
برای کروپتکین لغو پول و جایگزینی سیستم های توزیع “در محل کار” ضروری است.
سوسیالیسم آزادی خواه، از نظر اجتماعی به دنبال تایید برابری سیاسی با برابری اقتصادی است.این بمعنای نادیده گرفتن تفاوتهای فردی طبیعی نیست بلکه برابری در حقوق اجتماعی هر فرد از بدو تولد است.به ویژه برابری در وسایل امرار معاش،آموزش و پرورش و فرصتهای برابر برای کودکان تا زمان بلوغ و امکانات برابر در بزرگسالی برای ایجاد رفاه با کار خود.
آنارشیسم جمع گرا، از لغو مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید حمایت میکند و میخواهد که ابزار تولید به صورت جمعی در اختیار تولیدکنندگان قرار گیرد و توسط خود آنها کنترل و مدیریت شود.
شباهت با مارکسیسم:
هردو نظام سرمایه داری را رد میکنند زیرا آن را مبتنی بر استثمار اقتصادی، نابرابری اجتماعی و بی عدالتی اساسی میدانند.
هردو خواستار حذف همه ویژگیهای سرمایه داری از جمله مالکیت خصوصی، تولید برای سود و روابط اجتماعی سلسله مراتبی هستند.
هردو انقلاب را بعنوان بهترین راه برای از بین بردن سرمایه داری و دولت بورژوازی میدانند. از نظر هر دو نظام سرمایه داری و ساختار دولتی بورژوازی چنان ریشه دوانده که تنها با استفاده از زور میتوان آن را از جا کند و نابود کرد. هر دو استراتژیهای رفورمیستی ( مانند مشارکت در انتخابات و سیاست پارلمانی) را برای تغییر رد میکنند. هردو طرفدار مالکیت جمعی هستند و برای یک جامعه جمعی متمرکز بدون دولت مبارزه میکنند.
هر دو نسبت به طبیعت انسان خوش بین هستند و تاکید دارند که افراد به طور طبیعی اجتماعی هستند و بر مبنای همکاری تکامل یافته اند. میتوانند به خودسازی دست یابند و براساس کنش جمعی پتانسیل خود را بروز دهند.
تفاوتها با مارکسیسم:
جمع گراها، مفهوم ” دیکتاتوری پرولتاریا” را رد میکنند و استدلال میکنند که دولت کارگری به اصطلاح موقت در طول گذار از سوسیالیسم به کمونیسم از بین نخواهد رفت.
درعوض ناگزیر مانند همه دولتهای دیگر، دائمی،کنترل کننده و سرکوبگر خواهد شد.
برای کلکتویستها انقلاب مستلزم سرنگونی فوری و نهایی سرمایه داری و دولت است. کلکتویستها همچنین رویکرد “سوسیالیسم علمی”، جبرگرایی اقتصادی و رویکرد مراحل تاریخی را که زیربنای مارکسیسم را تشکیل میدهند رد میکنند. به این دلیل که این ویژگیها نشان میدهند که انقلاب اجتناب ناپذیر است
درحالیکه شورو شوق انقلابی مردمی برای ایجاد چنین تغییری لازم است و همچنین دلالت بر این دارد که نیاز به نیروی پیشرو برای هدایت انقلاب و جامعه پس از انقلاب و ایجاد طبقه نخبه ممتاز وجود دارد.
آنها تاکید مارکسیستی بر نقش انقلابی پرولتاریا را رد میکنند زیرا: طبقه کارگر شهری فاقد وحدت انقلابی است و طبقات دیگر مانند بیکاران و فقرا پتانسیل انقلابی امیدوارکننده تری ارائه میدهند. همچنین پسا دیکتاتوری انقلابی براساس منافع پرولتاریا خواهد بود نه منافع همه ستمدیدگان.
تفاوت با آنارکوکمونیسم:
در آنارکوکلکتویسم یک سیستم دستمزد بر اساس میزان کار انجام شده حفظ می شود. در آنارکوکمونیسم، جامعه به جای «هرکس به اندازه کارش»، طبق اصل «هرکس به اقتضای نیازش» نیازهای معیشتی را به رایگان برای هر عضو تأمین می کند، آنارشیسم جمعی بر مالکیت جمعی مالکیت مولد، معیشتی و توزیعی تأکید میکند درحالی که آنارکوکمونیسم مفهوم مالکیت را به نفع استفاده یا تملک ابزار تولیدی که در اختیار هیچ فرد یا گروه خاصی نیست، نفی می کند.
آنارکوکمونیستها معتقدند که دارایی معیشتی، تولیدی و توزیعی باید دارایی مشترک یا اجتماعی باشد در حالی که دارایی شخصی باید دارایی خصوصی باشد. کلکتویستها با این موافق هستند، اما در مورد دستمزد مخالفند، زیرا برخی از آنارشیستهای جمعگرا مانند باکونین به دستمزد نیروی کار اعتقاد دارند در حالیکه آنارکوکمونیستهایی مانند کروپوتکین معتقدند که چنین پاداشی به بازآفرینی پول منجر میشود و این امر نیاز به دولت دارد بنابراین، کلکتویستها به آزادی از طریق مالکیت جمعی بر تولید و نوعی بازار اشتراکی برای توزیع کالاها وخدمات و پرداخت غرامت به کارگران درقالب دستمزد معتقدند.
کلکتویسم را میتوان ترکیبی از کمونیسم و متقابل گرایی دانست. کلکتویستها لزوما مخالف استفاده از ارز نیستند در عین حال که مخالف حفظ پول هستند، کوپن های کار یا اعتبار شخصی را پیشنهاد میکنند ( مانند اقتصاددانان مشارکتی).
آنها برای خودمختاری محل کار و خودمدیریتی استدلال میکنند:
۴۸/کارگران درکارخانه های مختلف کوچکترین قصدی ندارند که کنترل ابزارهای تولید را که به سختی به دست آورده اند،به قدرت برتری که خود را شرکت می نامد واگذار کنند.
تفاوت عمده بین آنارکوکمونیستها و جمع گرایان برسر مساله پول پس از انقلاب است.آنارکوکمونیستها الغای پول را امری ضروری میدانند، در حاکلیکه کلکتویستها الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را اصل قرار میدهند. بنابراین درحالیکه هر دو تولید را به طور مشترک از طریق انجمنهای تولید کنندگان سازماندهی میکنند در نحوه توزیع کالاهای تولید شده باهم تفاوت دارند. آنارکوکمونیسم مبتنی بر مصرف آزاد “همه” است درحالی که جمع گرایی مبتنی بر توزیع کالا براساس نیروی کار است. با این حال اکثر جمع گرایان فکر میکنند که با گذشت زمان، افزایش بهره وری و قوی تر شدن حس اجتماعی، پول از بین خواهد رفت.
سولماز اسکندری
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل