بخشهای پیشین این جستار را در لینک زیر متوانید بیابید:
———————————
در سـیـم کـشـیـش از بـرآیـنـدهـای مـرحـلـۀ اول نـقـشـۀ تـوطـئـه خـشـنـود بـود. او بـا تـشـخـیـص مـنـاسـب بـودن وقـت آغـاز مـرحـلـۀ دوم، تـلـفـنـاً بـا خـانـم بـزرگ تـمـاس گـرفـت، و بـه او بـرای بـه جـریـان انـداخـتـن عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم عـلـیـه پـنـاهـجـویـان چـراغ سـبـز داد.
———————————
۷
مـرحـلـۀ دوّم تـوطـئـه
جـامـعـۀ مـتـمـدن تـوحـشـی را کـه بـربـریـت بـه صـورت سـاده
اِعـمـال مـی کـنـد، بـه یـک شـکـل زنـدگـی
پـیـچـیـده، تـنـاقـض آلـود، ریـاء آمـیـز اعـتـلاء
مـی دهـد.
شـارل فـوریـه
(Charles Fourier)
( 1837 – 1772 )
آتـش پـیـکـار دگـر بـار در درون خـانـم بـزرگ زبـانـه مـی زد. ایـن آتـش سـراپـای وجـود او را مـی سـوزانـد، و بـرایـش حـالـتـی لـذت بـخـش داشـت. خـانـم بـزرگ بـا ایـن آتـش مـحـرم بـود. هـمـیـن آتـش بـود کـه تـحـت اشـغـال دانـمـارک(نـک: فـصـل3)، در جـوانـیـش او را بـه مـیـدان کـشـانـده، در وقـایـع درگـیـرش سـاخـتـه بـود. ایـن آتـش، کـه پـسـا آزادی دانـمـارک در انـدرون او فـروکـش کـرده، زیـر خـاکـسـتـر انـتـظـار دفـن شـده بـود، حـال از نـو شـعـلـه هـایـش مـی رقـصـیـد، و رقـص شـعـلـه هـایـش در چـشـمـان خـانـم بـزرگ مـنـعـکـس مـی گـردیـد. امـا افـسـوس و صـد افـسـوس کـه ایـن آتـش پـیـکـار آتـشـی نـبـود کـه پـاسـدار زنـدگـی بـاشـد؛ آتـشـی نـبـود کـه پـلـیـدی را بـه سـوزانـد. آن دامـنـگـیـر بـی عـدالـتـی نـمـی گـشـت. از کـورۀ خـبـاثـت بـرمـی خـاسـت، و هـدف غـایـیـش بـه خـاکـسـتـر کـشـانـدن هـر چـه نـیـکـی و پـاکـی بـود.
خـانـم بـزرگ بـاطـنـاً خـود را جـوان احـسـاس مـی کـرد. اکـنـون او فـرصـت یـافـتـه بـود تـا اسـتـعـداد خـود را در عـرصـۀ دیـگـر پـیـکـار نـازیـسـتـی بـه تـمـاشـا بـه گـذارد: سـازمـان دهـی عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم بـر عـلـیـه خـارجـیـانـی، کـه از جـهـانـی آمـده بـودنـد کـه بـه نـظـر خـانـم بـزرگ قـطـب مـتـضـاد آشـتـی نـاپـذیـر تـمـدن و فـرهـنـگ جـهـان او بـود.
خـانـم بـزرگ فـردای تـمـاس تـلـفـنـی بـا کـشـیـش، بـا تـنـی چـنـد از اعـضـای حـزب در ریـبـه گـفـت و گـو کـرده، بـا آن هـا قـرار جـلـسـه ای در رابـطـه بـا سـازمـان دهـی عـمـلـیـات را گـذارد. ایـن جـلـسـه چـنـد روز بـعـد در اتـاق بـزرگـی در قـرارگـاه نـازی هـای نـو در ریـبـه – مـحـلـی کـه الـبـتـه بـه عـلـت مـاهـیـت سـیـاسـی بـخـصـوصـش غـیـرعـلـنـی بـود – تـشـکـیـل یـافـت.
جـوّ حـاکـم بـر اتـاق وحـشـت نـاک بـود. در ضـلـع شـمـالـی آن پـرچـم بـزرگ نـازی بـا رنـگ سـرخ تـنـد رعـب انـگـیـز و صـلـیـب شـکـسـتـه در مـتـنـش قـسـمـت اعـظـم دیـوار را پـوشـانـده، و در دو طـرف آن عـکـس هـای بـزرگـی از هـیـتـلـر و رودولـف هـس (Rudolf Hess) (1987- 1894)، قـائـم مـقـام پـیـشـوا، نـصـب شـده بـودنـد، کـه دیـدگـان نـافـذشـان آمـرانـه بـه مـحـیـط دوخـتـه شـده بـود. در زیـر پـرچـم نـازی یـک مـیـز بـا یـک صـنـدلـی چـرمـی در پـشـت آن قـرار داده شـده بـود. بـر روی مـیـز رومـیـزی ای بـه رنـگ پـرچـم پـهـن شـده، و در وسـط آن یـک جُـمـجُـمـه( نـشـان اس.اس) گـذاشـتـه شـده بـود. جـلـوی دیـوارهـا صـنـدلـی هـا چـیـده شـده بـودنـد. طـرفـیـن در ورودی اتـاق در داخـل آن دو نـگـهـبـان بـا اونـیـفـورم هـای نـازی و تـپـانـچـه در غـلاف آویـزان از کـمـرشـان کـشـیـک مـی دادنـد.
خـانـم بـزرگ در مـعـیـت چـنـد نـازی داخـل اتـاق گـردیـد، و پـشـت مـیـز قـرار گـرفـت. حـاضـریـن دسـت هـای شـان را بـه شـیـوۀ سـنـتـی نـازی هـا بـه جـلـو دراز نـمـوده، یـک صـدا گـفـتـنـد:
– درود هـیـتـلـر! (Heil Hitler!)
و صـدای شـان آهـنـگ مـصـمـمـانـۀ رزم داشـت.
آن گـاه خـانـم بـزرگ و حـاضـریـن بـر صـنـدلـی هـا نـشـسـتـنـد. خـانـم بـزرگ زمـان آغـاز عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم بـر ضـد پـنـاهـجـویـان ایـرانـی در ریـبـه را بـه اطـلاع حـاضـریـن رسـانـد. او از بـرآیـنـدهـای مـطـلـوب و رضـایـت بـخـش مـرحـلـۀ اول نـقـشـه عـلـیـه پـنـاهـجـویـان، و ایـجـاد گـشـتـن زمـیـنـۀ مـسـاعـد مـرحـلـۀ دوم آن سـخـن گـفـت. او اهـمـیـت عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم و ضـرورت رعـایـت انـضـبـاط حـزبـی ضـمـن اجـرای آن را خـاطـرنـشـان سـاخـت، و یـک بـار دیـگـر مـتـذکـر گـردیـد، کـه آن عـمـلـیـات تـا بـه آن روز بـرای نـخـسـتـیـن بـار در یـک شـهـر دانـمـارک بـه اجـراء درمـی آیـد، و رونـد و بـرآیـنـدهـایـش مـی تـوانـد الـهـام بـخـش آغـاز عـمـلـیـات مـشـابـه در نـقـاط دیـگـر کـشـور بـاشـد. و در اثـبـات ایـن نـظـرش مـثـال هـایـی از عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم نـازی هـای نـو در آلـمـان بـر ضـد خـارجـیـان بـه پـیـش کـشـیـد.
خـانـم بـزرگ پـسـا مـدتـی صـحـبـت و تـعـمـیـق نـظـرات و ادعـاهـایـش، بـه تـقـسـیـم کـار و وظـایـف بـیـن حـاضـریـن پـرداخـت، و آنـان را در بـرابـر شـخـص خـود مـسـئـول سـاخـت. عـوامـل عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم مـوظـف گـشـتـنـد گـزارش مـنـظـم عـمـلـیـات را در اخـتـیـار او قـرار دهـنـد، و دسـتـورات لازم بـرای پـیـشـبـرد آن را مـسـتـقـیـمـاً از شـخـص وی دریـا فـت دارنـد.
او بـه حـاضـریـن مـتـذکـر گـردیـد، کـه هـدف اصـلـی عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم بـر ضـد پـنـاهـجـویـان ایـرانـی ارعـاب شـان، قـرار دادن شـان تـحـت فـشـار روانـی و وادار نـمـودن شـان بـه تـرک شـهـر ریـبـه مـی بـاشـد.
آن گـاه خـانـم بـزرگ بـه پـرسـش هـای گـونـاگـون حـاضـریـن در رابـطـه بـا عـمـلـیـات پـاسـخ گـفـت، و بـه عـوامـل عـمـلـیـات اطـمـیـنـان خـاطـر داد، کـه ریـیـس پـلـیـس شـهـر خـود در زمـرۀ شـرکـت کـنـنـدگـان در نـقـشـه بـر ضـد پـنـا هـجـویـان اسـت، و طـی اجـرای عـمـلـیـات پـلـیـس دخـالـتـی در آن نـخـواهـد نـمـود، مـگـر آن کـه عـمـلـیـات از حـدود قـابـل قـبـول پـلـیـس تـجـاوز نـمـایـد.
بـه ایـن تـرتـیـب مـرحـلـۀ دوم (و تـعـیـیـن کـنـنـدۀ) تـوطـئـه بـر ضـد پـنـاهـجـویـان ایـرانـی در ریـبـه آغـاز گـردیـد.
عـوامـل عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم جـهـت فـراهـم سـاخـتـن نـیـروی بـیـش تـری بـا بـه اصـطـلاح پـیـشـوای حـزب شـان در آلـبـورگ تـمـاس گـرفـتـنـد، و او چـنـد روز بـعـد ۵۰ نـازی نـو جـوان را بـه عـنـوان نـیـروی کـمـکـی، تـوأم بـا آرزوی مـوفـقـیـت خـانـم بـزرگ و مـبـارزیـن در عـمـلـیـات شـان بـه ریـبـه اعـزام داشـت.
نـازی هـای نـو مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان را از وجـود زنـان بـدکـاره و سـوداگـران مـواد مـخـدر پـاک سـازی نـمـودنـد، و آن جـا را بـه اردوگـاه خـود بـدل سـاخـتـنـد.
دلـیـل ایـن کـه نـازی هـای نـو اجـازه و امـکـان جـمـع آمـدن آزادانـه در آن مـحـیـط را یـافـتـنـد، ایـن بـود کـه اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان – چـنـان کـه در پـیـش ذکـر شـد – در خـارج شـهـر قـرار داشـت. بـدیـهـی اسـت در صـورت قـرار داشـتـن آن در داخـل شـهـر، پـلـیـس بـه هـیـچ وجـه بـه نـازی هـای نـو اجـازۀ گـرد آمـدن در مـحـیـط آن را نـمی داد، زیـرا ایـن امـر امـنـیـت مـحـیـط و سـاکـنـیـن بـومـی را مـسـتـقـیـمـاً بـه خـطـر مـی افـکـنـد، و انـگـیـزۀ نـاآرامـی، حـتـی نـاآرامـی از کـنـتـرل خـارج شـونـده در شـهـر مـی گـردیـد. ایـن ” خـط قـرمـز” پـلـیـس بـود. ریـیـس پـلـیـس شـخـصـاً ایـن نـکـتـه را بـه خـانـم بـزرگ مـؤکـداً خـاطـرنـشـان سـاخـتـه بـود.
شـایـد ایـن جـا درخـور تـوضـیـح بـاشـد، کـه عـضـویـت تـوطـئـه گـران ریـبـه در یـک اتـحـادیـه و هـمـکـاری شـان، تـوأمـاً بـا خـانـم بـزرگ نـازیـسـت، بـر ضـد پـنـاهـجـویـان، بـه مـعـنـای آن نـبـود، کـه آن هـا بـا یـکـدیـگـر مـتـحـد بـاشـنـد، یـا رابـطـۀ شـان بـر پـایـۀ دوسـتـی حـقـیـقـی و احـتـرام مـتـقـابـل قـرار داشـتـه بـاشـد. آرمـان و عـواطـفـی آن هـا را بـه هـم پـیـونـد نـداده، مـتـقـابـلاً مـتـعـهـدشـان نـسـاخـتـه بـود. آن هـا صـرفـاً بـه اقـتـضـای شـرائـط و جـهـت نـیـل بـه هـدف مـشـتـرکـی، صـرف نـظـر از تـفـاوت هـای ایـدئـولـوژیـک و سـیـاسـی، در یـک جـا گـرد آمـده بـودنـد. اسـاسـاً آن هـا پـی رو اصـول اخـلاقـی و وجـدان نـبـودنـد، و ایـده هـایـی چـون احـتـرام بـه انـسـان و انـسـانـیـت در قـامـوس شـان یـافـت نـمـی شـد. آن هـا بـه هـمـان آسـانـی کـه بـه هـم پـیـوسـتـه بـودنـد، بـه هـمـان آسـانـی مـی تـوانـسـتـنـد از هـم جـدا شـونـد. روح روان اجـتـمـاع آن هـا سـتـیـزۀ هـمـه عـلـیـه هـمـه، بـه عـبـارت دیـگـر قـانـون مـغـالـطـه ای تـمـدن مـبـتـنـی بـر زر و زور سـرمـایـه داری بـود. آن هـا، کـه از عـقـده هـا و تـمـایـلات پـسـت رنـج مـی بـردنـد، آمـاده بـودنـد تـا در مـواقـع مـقـتـضـی بـه یـکـدیـگـر از پـشـت خـنـجـر زنـنـد.
اکـثـر نـازی هـای نـو از جـوانـان تـشـکـیـل مـی یـافـتـنـد. آن جـوانـان نـسـل تـازه ای از یـک تـبـار سـیـاسـی بـودنـد، کـه در زمـانـی نـه چـنـدان دور جـهـان را بـرای انـتـشـار مـنـشـور انـسـان سـتـیـزانـه اش بـه یـک مـیـدان بـزرگ جـنـگ بـدل سـاخـتـه بـود. آن جـوانـان از تـحـلـیـل اوضـاع و احـوال دنـیـای شـان بـه نـتـایـج غـیـرمـنـطـقـی رسـیـده بـودنـد. نـفـرت آنـان از خـارجـیـان مـوسـوم بـه جـهـان سـومـی بـدون دلـیـل و غـیـرمـوجـه بـود. آن هـا از جـهـان مـوسـوم بـه سـوم نـفـرت داشـتـنـد، بـی آن کـه دارای شـنـاخـت لازم از آن بـاشـنـد. آنـان در نـهـایـت نـادانـی شـان تـصـمـیـم مـبـارزه عـلـیـه جـهـان مـوسـوم بـه سـوم و مـردمـانـش را اتـخـاذ نـمـوده بـودنـد. حـزب نـازی از وضـعـیـت روحـی و سـطـح پـایـیـن فـکـری آن جـوانـان سـوء اسـتـفـاده مـی نـمـود. در مـحـیـط و اجـتـمـاعـات آنـان نـفـوذ مـی کـرد. آنـان را بـا تـبـلـیـغـات اغـفـال کـنـنـده اش به خـود جـذب مـی نـمـود. مـغـزشـان را شـسـتـشـو مـی داد. انـدیـشـه های نـژادپـرسـتـانـۀ نـازیـسـم را بـه شـنـاخـت آن هـا تـزریـق مــی نـمـود. بــه آن جـوانـان حـق طـبـیـعـی ســروری نــژاد سـفــیـد و پـسـت نـگــری بــه ضـعـفــای جــوامـع، حــق مـشــروع قــوی بـرای بـقـا و مـحـکـومـیـت مـحـتـوم ضـعـیـف بـه فـنـاء را مـی آمـوخـت: ” کـل اثـر طـبـیـعـت مـبـارزه ای بـزرگ بـیـن قـوت و ضـعـف، پـیـروزی غـایـی قـوی بـر ضـعـیـف اسـت. در غـیـر ایـن صـورت چـیـزی مـگـر انـحـطـاط در طـبـیـعـت نـمـی بـود. دولـی کـه بـه نـقـض ایـن قـانـون ابـتـدایـی بـه پـردازنـد، سـقـوط خـواهـنـد کـرد. نـتـیـجـتـاً در تـمـامـی قـرون قـدرت عـامـل تـعـیـیـن کـنـنـده بـوده اسـت. (…) تـنـهـا قـدرت حـاکـم اسـت. قـدرت عـالـی تـریـن قـانـون مـی بـاشـد.”25 کـتـاب نـبـرد مـن هـیـتـلـر بـه انـجـیـل آن جـوانـان تـبـدیـل مـی گـردیـد.
حـزب نـازی نـو امـکـان عـمـلـی بـه بـروز نـفـرت آن جـوانـان از خـارجـیـان مـی داد، و در حـمـلات وحـشـیـانـه بـه خـارجـیـان درگـیـرشـان مـی سـاخـت. آنـان جـوانـان تـدریـجـاً قـیـودشـان بـا عـقـل و مـنـطـق را از دسـت مـی دادنـد، و بـه سـگ هـای هـار مـبـدل مـی شـدنـد، کـه قـلادۀ شـان در دسـت سـازمـان دهـان نـازی بـود، و هـمـواره آمـاده مـی گـشـتـنـد بـه خـارجـیـان مـوسـوم بـه جـهـان سـومـی دنـدان نـشـان دهـنـد!
مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان از وجـود نـازی هـای نـو مـمـلـو شـد. جـوانـان بـا کُـت هـای چـرمـی سـیـاه و قـهـوه ای و چـکـمـه هـای بـلـنـد، بـا بـرق خـشـم و نـفـرت در دیـدگـان شـان، آمـادۀ رزم آن جـا گـرد آمـدنـد.
در آن دسـت خـیـابـان، رو بـه روی اقـامـتـگـاه مـیـز درازی قـرار داده شـد، کـه پـشـتـش جـوانـی اعـلامـیـه هـایـی بـر ضـد پـنـاهـجـویـان، امـا نـه نـازیـسـتـی، در اخـتـیـار رهـگـذران کـنـجـکـاو قـرار مـی داد.
هـر کـس کـه گـذرش بـه آن جـا مـی افـتـاد، نـمـی تـوانـسـت جـوّ جـنـگ حـاکـم بـر فـضـا را احـسـاس نـکـنـد.
نـظـارۀ اردو زدن نـازی هـای نـو جـنـگ طـلـب در مـحـیـط اقـامـتـگـاه، پـنـاهـجـویـان ایـرانـی را کـه پـیـشـاپـیـش در وضـعـیـت روحـی نـامـنـاسـبـی قـرار داشـتـنـد، هـراسـانـد. آن هـا بـه سـادگـی پـی بـردنـد وقـایـعـی تـازه، یـقـیـنـاً شـوم تـر از پـیـش در انـتـظـارشـان اسـت، و ایـن، احـسـاس تـرک شـدگـی در آن هـا را حـدّت بـخـشـیـد.
اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان بـه زودی بـه صـورت یـک زنـدان بـرای سـاکـنـیـن آن درآمـد. بـسـیـاری از پـنـاهـجـویـان جـرئـت خـارج شـدن از سـاخـتـمـان را نـداشـتـنـد.
عـمـلـیـات نـازی هـای نـو وحـشـیـانـه بـود. وقـتـی کـه پـنـاهـجـویـی پـا از اقـامـتـگـاه بـیـرون مـی گـذارد، بـه او حـمـلـه مـی کـردنـد، و پـنـاهـجـو وحـشـت زده بـه درون اقـامـتـگـاه پـنـاه مـی جـسـت.
روزی نـبـود کـه پـنـاهـجـویـی مـورد ضـرب و جـرح و شـتـم نـازی هـای نـو قـرار نـگـیـرد. روزهـا مـی گـذشـتـنـد، و حـمـلات نـازی هـای نـو در اشـکـال بـی شـرمـانـه تـری بـه پـنـاهـجـویـان ادامـه مـی یـافـتـنـد. پـنـاهـجـویـانـی روانـۀ در مـانـگـاه آسـیـب دیـدگـان گـردیـدنـد.
خـطـر مـحـسـوسـی پـنـاهـجـویـان را تـهـدیـد مـی نـمـود.
تـداوم حـمـلات نـازی هـای نـو بـه پـنـاهـجـویـان بـه جـایـی رسـیـد، کـه پـنـاهـجـویـان کـم تـر و کـم تـر از اقـامـتـگـاه شـان خـارج مـی گـشـتـنـد. آنـان تـرجـیـح مـی دادنـد حـتـی الامـکـان از خـریـداری مـایـحـتـاج شـان صـرف نـظـر کـنـنـد، و بـه آن چـه در دسـتـرس شـان بـود، بـسـنـده نـمـایـنـد.
کـارمـنـدان صـلـیـب سـرخ هـنـگـامـی کـه بـرای سـرکـشـی بـه پـنـاهـجـویـان مـی آمـدنـد، چـون پـنـاهـجـویـان از جـوّ خـصـمـانـۀ حـاکـم بـر مـحـیـط نـگـران مـی شـدنـد، و رجـوع شـان بـه پـلـیـس جـهـت تـقـاضـای دور سـاخـتـن نـازی هـای نـو از مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان بـه نـتـیـجـه ای نـمـی رسـیـد. آن هـا نـیـز در مـعـرض تـوهـیـنـات رکـیـک و تـهـدیـد مـسـتـقـیـم نـاری هـای نـو قـرار مـی گـرفـتـنـد. اغـلـب مـجـبـور از خـریـداری اغـذیـه بـرای پـنـاهـجـویـان مـی گـردیـدنـد.
نـازی هـا آغـاز بـه پـرتـاب بـمـب دسـت سـاخـتـه بـه اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان نـمـودنـد. یـکـی از بـمـب هـا بـه دو اتـاق در یـک ضـلـع سـاخـتـمـان آسـیـب جـدّی رسـانـد. بـمـب دیـگـری در یـک نـیـمـه شـب بـه اتـاقـی پـرتـاب گـردیـد. زن پـنـاهـجـویـی کـه در اتـاق بـود، اگـر فـقـط چـنـد ثـانـیـه دیـرتـر از آن خـارج گـشـتـه بـود، بـه حـتـم بـه قـتـل مـی رسـیـد.
پـنـاهـجـویـان بـه پـشـت پـنـجـره هـا از درون تـخـتـه کـوبـیـدنـد.
دو هـفـتـه پـسـا آغـاز عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم نـازی هـا، گـروهـی نـازی نـو آلـمـانـی نـیـز وارد ریـبـه گـردیـد، و بــه نـازیهـای نـو ایـن جـا پـیـوسـت.
عـکـس هـای زیـادی از صـحـنـه هـای حـمـلات بـه پـنـاهـجـویـان و از بـمـب هـای دسـت سـاخـتـۀ در حـال انـفـجـار گـرفـتـه شـده، بـه هـمـراه شـرح مـفـصـل عـمـلـیـات بـه ارگـان هـای احـزاب نـازی نـو در سـایـر کـشـورهـای اسـکـانـدیـنـاوی و آلـمـان ارسـال، و در آن جـاهـا مـنـتـشـر شـدنـد. نـامـه هـا و اعـلامـیـه هـای پـشـتـیـبـانـی از عـمـلـیـات از سـوی دبـیـر خـانـۀ احـزاب نـازی نـو بـه حـزب نـازی نـو دانـمـارک در آلـبـورگ و بـه خـانـم بـزرگ در ریـبـه ارسـال گـردیـدنـد.
کـارمـنـدان صـلـیـب سـرخ هـر بـار کـه از پـلـیـس تـقـاضـای تـحـقـیـق در اطـراف بـمـب هـای دسـت سـاخـتـۀ پـرتـاب شـده و دسـتـگـیـری عـوامـل را مـی نـمـودنـد، ایـن پـاسـخ را دریـافـت مـی داشـتـنـد، کـه مـأمـوریـن پـلـیـس طـبـیـعـتـاً مـسـئـلـه را جـدّی گـرفـتـه، و سـرگـرم تـحـقـیـقـات و اقـدامـات لازم مـی بـاشـنـد. ریـیـس پـلـیـس ریـبـه بـه نـامـه ای از ریـیـس صـلـیـب سـرخ – کـه بـه عـنـوان سـازمـان بـشـردوسـتـانـه از اهـمـیـت مـشـابـه مـؤسـسـات دولـتـی بـرخـوردار نـبـود – مـبـنـی بـر تـقـاضـا از او درمـورد ارائـۀ گـزارش مـفـصـلـی درخـصـوص بـرآیـنـد تـحـقـیـقـات پـلـیـس در اطـراف بـمـب هـا، ایـن پـاسـخ را ارسـال داشـت، کـه تـحـقـیـقـات پـلـیـس هـم اکـنـون بـه نـتـایـج رضـایـت بـخـشـی رسـیـده، و چـنـد تـن در مـعـرض سـوء ظـن و تـحـت تـعـقـیـب قـرار گـرفـتـه انـد، و بـنـابـرایـن ارائـۀ گـزارش بـی مـعـنـاسـت. پـلـیـس بـه مـقـصـود حـفـظ ظـاهـر اقـدامـی در ایـن جـهـت بـه عـمـل آورد: تـنـی چـنـد از آوارگـان شـهـر، کـه روزهـا در زبـالـه دان هـا پـس مـانـدۀ غـذا و نـان مـی جـسـتـنـد، و شـب هـا را در زیـر پـلـکـان هـا و امـاکـن نـظـیـر آن بـه روز مـی رسـانـدنـد، و هـیـچ مـخـالـفـتـی بـا خـوابـیـدن در شـب روی یـک تـخـت در بـازداشـتـگـاه، کـه بـه نـظـرشـان یـک آسـایـشـگـاه مـی رسـیـد، و صـرف سـه وعـده غـذای روزانـۀ رایـگـان در آن جـا نـداشـتـنـد، را بـا تـوافـق و رضـایـت شـان بـه عـنـوان مـظـنـونـان چـنـد روز در بـازداشـتـگـاه مـحـبـوس سـاخـت( فـاش کـردن نـام و هـویـت بـازداشـتـیـان قـانـونـاً مـجـاز نـبـود، و ایـن نـیـز در آن وضـعـیـت امـتـیـازی بـرای پـلـیـس بـه شـمـار مـی رفـت). ریـیـس پـلـیـس در جـلـسـه ای مـطـبـوعـاتـی خـبـر بـازداشـت مـظـنـونـان را بـه اطـلاع عـمـوم رسـانـد. گـزارش ایـن قـضـیـه بـا آب و تـاب در روزنـامـۀ سـاحـل غـرب درج شـد، و ضـمـن آن از پـلـیـس و خـصـوصـاً ریـیـس پـلـیـس بـه مـنـاسـبـت تـوجـه جـدّی ای کـه بـه قـضـیـه مـعـطـوف داشـتـه، و چـون هـمـیـشـه تـعـهـدش بـه حـفـظ نـظـم و امـنـیـت را ثـابـت کـرده قـدردانـی گـردیـد! ایـن قـضـیـه مـسـلـمـاً بـه اطـلاع صـلـیـب سـرخ نـیـز رسـیـد. هـم چـنـیـن جـهـت حـفـظ ظـاهـر بـه دسـتـور شـخـص ریـیـس پـلـیـس هـر روز یـک خـودرو پـلـیـس گـشـتـی در مـحـیـط اقـامـتگـاه پـنـاهـجـویـان مـی زد.
شـکـایـات پـنـاهـجـویـان مـضـروب و مـجـروح بـه پـلـیـس نـیـز عـمـلاً بـی فـایـده بـود. پـلـیـس هـر بـار بـه آن هـا قـول رسـیـدگـی مـسـئـولانـه بـه شـکـایـات را مـی داد، بـی آن کـه طـبـیـعـتـاً چـنـیـن رسـیـدگـی ای بـه عـمـل آیـد.
خـانـم بـزرگ، کـه مـسـلـمـاً گـزارش عـمـلـیـات را مـنـظـمـاً دریـافـت مـی داشـت، شـخـصـاً چـنـد بـار بـه مـنـظـور بـازرسـی جـریـان عـمـلـیـات از نـزدیـک در یـک اتـومـبـیـل مـرسـدس بـنـز مـشـگـی بـه هـمـراه مـحـافـظ شـخـصـیـش بـه مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان آمـد، و دسـتـوراتـی داد.
طـبـیـعـتـاً خـبـر عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم نـازی هـای نـو بـر ضـد پـنـاهـجـویـان در شـهـر پـیـچـیـد. نـژادپـرسـتـان بـه ایـن عـمـلـیـات بـه چـشـم عـمـلـیـات آزادی بـخـش نـگـریـسـتـنـد. هـیـجـان زده در انـتـظـار فـرجـام آن مـانـدنـد. بـحـث هـای گـسـتـرده ای دربـاره اش نـمـودنـد. هـر روز بـر شـمـار کـنـجـکـاوان در مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان افـزوده گـردیـد.
هـمـزمـان، مـزاحـمـات بـه افـرادی کـه زبـان بـه اعـتـراض بـه ایـن عـمـلـیـات مـی گـشـودنـد، و نـشـانـی از طـرف داری از پـنـاهـجـویـان از خـود مـی نـمـایـانـدنـد، اشـکـال گـسـتـاخـانـه ای یـافـت. نـژادپـرسـتـان ایـن گـونـه افـراد را عـنـاصـر بـیـگـانـه پـرسـت نـامـیـدنـد، و بـه آن هـا در مـلاء عـام تـوهـیـن نـمـودنـد.
اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان تـحـت کـنـتـرل نـازی هـای نـو درآمـده بـود.
———————————
۸
جـلـسـۀ پـنـاهـجـویـان
مـرتـضـی فـکـورانـه وقـایـع مـحـدوث را زیـر نـظـر گـرفـتـه بـود. او بـه نـظـرات و پـیـشـنـهـادات دیـگـران گـوش سـپـرده بـود. او از انـدیـشـه هـایـش بـه ایـن نـتـیـجـه رسـیـده بـود، کـه آن چـه حـادث گـشـتـه، بـه احـتـمـال قـوی حـاصـل تـوطـئـه ای کـثـیـف مـی بـاشـد. او از خـود پـرسـیـده بـود، آیـا چـه کـسـانـی تـرتـیـب دهـنـدگـان آن تـوطـئـۀ احـتـمـالـی هـسـتـنـد؟ مـحـا صـرۀ مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان بـه وسـیـلـۀ نـازی هـای نـو بـه نـظـر مـرتـضـی مـی تـوانـسـت نـقـطـۀ اوج چـنـیـن تـوطـئـه ای بـاشـد.
پـنـاهـجـویـان – کـه تـنـهـا تـعـداد قـلـیـلـی از آنـان بـوی تـوطـئـه ای در پـس وقـایـع بـه مـشـام شـان خـورده بـود – کـوشـیـده بـودنـد در بـرابـر وقـایـع از در سـازش درآیـنـد، امـا در عـمـل دیـده و دریـافـتـه بـودنـد، کـه سـازش کـاری گـره گـشـای مـشـکـلات نـیـسـت.
اکـنـون چـه؟ آیـا آنـان ضـرورت پـیـکـار عـلـیـه سـگ هـای هـاری را تـشـخـیـص داده بـودنـد، کـه حـقـوق انـسـانـی شـان را بـه رسـمـیـت نـمـی شـنـاخـتـنـد، و سـدی در بـرابـر حـرکـت آزادانـۀ شـان ایـجـاد نـمـوده بـودنـد؟
بـرای شـخـص مـرتـضـی تـردیـدی در لـزوم سـتـیـزه وجـود نـداشـت: ” مـادام کـه انـسـان هـا قـادر بـه سـتـیـز و اعـتـراض انـد، فـقـیـر نـیـسـتـنـد، هـنـوز احـسـاسـی از ارزش انـسـانـی در خـود دارنـد.”(هـانـس کـیـرک (Hans Kirk) (1962- 1898)) او خـود فـرزنـد خـلـف پـیـکـار بـود و زنـدگـی تـاکـنـونـیـش یـک مـیـدان بـزرگ پـیـکـار.
او از کـودکـی بـا مـعـنـای واژۀ زحـمـت آشـنـا گـشـتـه بـود. آمـوخـتـه بود، کـه فـرد انـسـانـی چـاره ای جـز اتـکـاء بـه اسـتـعـداد خـویـش در جـریـان تـنـازع بـقـاء نـدارد، و خـود بـایـد مـسـئـولـیـت زنـدگـیـش را عـهـده دار گـردد. پـدرش، یـک مـرد عـامـی، بـه او آمـوخـتـه بـود، کـه در زنـدگـی حـقـیـقـت را بـه جـویـد و بـه گـویـد. و مـادرش، یـک زن رنـجـبـر، بـه او آمـوخـتـه بـود، کـه صـداقـت را پـیـشـۀ خـود سـازد. و مـرتـضـی چـنـیـن کـرده بـود: حـقـیـقـت را جـسـتـه و گـفـتـه بـود. صـداقـت را پـیـشـۀ خـود سـاخـتـه بـود. زحـمـت کـشـیـده، امـا در عـوض سـتـم دیـده بـود.
او زحـمـت کـشـیـده بـود، امـا مـیـوۀ زحـمـتـش را دیـگـران غـصـب کـرده بـودنـد. او از خـود پـرسـیـده بـود: چـرا؟ چـرا مـیـوۀ کـار و کـوشـش مـن بـایـد در اخـتـیـار دیـگـرانـی قـرار گـیـرد، کـه بـا رنـج و زحـمـت بـیـگـانـه انـد؟
او دریـافـتـه بـود، کـه ایـن پـرسـشـی مـطـرح بـرای یـک طـبـقـۀ کـامـل اجـتـمـاعـی اسـت، کـه در سـرنـوشـت او سـهـیـم مـی بـاشـد؛ چـون او زحـمـت یـگـانـه راه ادامـۀ حـیـاتـش اسـت. او دریـافـتـه بـود آنـان کـه مـیـوۀ زحـمـت وی و یـک طـبـقـۀ اجـتـمـاعـی را غـصـب مـی کـنـنـد، مـتـعـلـق بـه طـبـقـه ای مـتـضـادنـد، کـه انـگـیـزۀ حـیـاتـش اصـلاً و اسـاسـاً غـصـب کـردن و بـلـعـیـدن مـیـوۀ زحـمـت طـبـقـۀ رنـجـبـر اسـت. ایـن طـبـقـۀ بـلـعـنـده، غـاصـب تـنـهـا از آن روی نـیـروی وجـود عـیـنـی داشـت، کـه قـدرت را قـبـضـه کـرده بـود، و مـاشـیـن دولـتـش را پـلـیـس و ارتـش حـمـایـت و حـفـاظـت مـی نـمـود.
مرتـضـی عـلـت سـتـم و نـحـوۀ اِعـمـال گـشـتـن آن را درک کـرده بـود. پـی بـرده بـود، کـه مـحـو سـتـم و سـتـمـگـران کـار کـل طـبـقـۀ سـتـمـکـش اسـت. پـس، ایـن طـبـقـه را بـایـد از وضـعـیـتـش آگـاهـانـیـد، یـرعـلـیـه طـبـقـۀ سـتـمـگـر سـازمـان داد، و شـورانـیـد. او در شـنـاخـت خـود شـروع یـک تـحـول از “مـن” بـه “مـا ” و تـمـایـز بـیـن “عـلـل” و ” نـتـایـج” را دریـافـتـه بـود: ” شـمـا مـالـک چـیـزهـایـی هـسـتـیـد کـه دیـگـران نـدارنـد. اگـر شـمـا مـی تـوانـسـتـیـد ایـن را بـفـهـمـیـد شـایـد مـمـکـن بـود از سـرنـوشـت خـود بـگـریـزیـد. اگـر شـمـا مـی تـوانـسـتـیـد عـلـل را از نـتـایـج جـدا کـنـیـد، (…) مـمـکـن بـود بـاز هـم زنـده بـمـانـیـد. ولـی شـمـا نـمـی تـوانـیـد ایـن را بـفـهـمـیـد، زیـرا مـسـألـۀ مـالـک بـودن بـرای هـمـیـشـه شـمـا را در “مـن” مـنـجـمـد می کـنـد و شـمـا را هـمـیـشـه از “مـا ” جـدا مـی سـازد.” (جـان اشـتـیـن بـک (John Steinbeck)(68-1902))26
مـرتـضـی تـفـاوت بـیـن آزادی تـصـوری – کـه دادنـی اسـت، و مـقـیـد سـاز فـرد بـا سـازوکـارهـای پـیـچـیـدۀ سـیـاسـی و اجـتـمـاعـی بـه نـظـام مـسـتـقـر – و آزادی حـقـیـقـی – کـه گـرفـتـنـی اسـت، و پـذرفـتـار حـق تـعـیـیـن سـرنـوشـت فـردی انـسـان – را فـهـمـیـده بـود. در زنـدگـی انـسـان خـطـی وجـود دارد، کـه اگـر از آن بـه گـذرد، نـقـطـۀ بـازگـشـت نـخـواهـد بـود؛ او از ایـن خـط گـذشـتـه بـود. او بـا نـیـل بـه شـنـاخـت، پـیـکـار سـیـاسـیـش را آغـازیـده بـود. او در یـک جـریـان تـاریـخـیِ اجـتـمـاعـی داخـل گـردیــده بـود. او در ایـن پـیـکـار زده بـود و خــورده بــود. از پــای افـتـاده و بــرخـاسـتـه بــود. ” انـسـان مـمـکــن اسـت از پــای بـیـفــتـد، امـا شـکــسـت نـمـی خــورد.” (ارنـسـت هـمـیـنـگـوی (Ernest Hemingway ) (1961- 1899)) او نـهـراسـیـده بـود. نـرمـیـده بـود. پـذیـرفـتـه بـود، کـه فـرد انـسـان اخـتـیـار انـتخـاب دارد: مـی تـوانـد چـون بـزدلـی تـوسـری خـور زیـد، یـا مـردانـه زنـدگـی کـنـد، و در وضـعـیـت مـقـتـضـی در راه آن چـه بـدان بـاور دارد، مـردانـه بـه مـیـرد:
” وه، چـه شـیـریـن اسـت.
رنـج بـردن، پـافـشـردن
در ره یـک آرزو مـردانـه مـردن!
و نـدر امـیـد بـزرگ خـویـش
بـا سـرود زنـدگـی بـر لـب
جـان سـپـردن:
آه؛ اگـر بـایـد
زنـدگـانـی را بـخـون خـویـش رنـگ آرزو بـخـشـیـد
و بـخـون خـویـش نـقـش صـورت دلـخـواه زد بـر پـرده امـیـد؟ “27
طـبـقـۀ حـاکـم از او اطـاعـت و بـنـدگـی خـواسـتـه بـود، امـا او شـوریـده بـود.
شـخـصـیـت مـرتـضـی تـحـت پـیـکـار رشـد کـرده، انـسـجـام یـافـتـه بـود. و او بـاز و بـاز خـروشـیـده بـود: مـن اربـابـی نـدارم و نـمـی خـواهـم! او بـهـاء پـیـکـارش را بـا حـبـس و شـکـنـجـه پـرداخـتـه بـود. نـیـرو گـرفـتـه، و جـزیـی از روحـش بـه دیـگـران تـعـلـق یـافـتـه بـود: ” وقـتـی انـسـانـی را آزردی، و خـاصـه بـرای اولـیـن بـار، روح او فـریـاد مـی کـشـد، و هـر قـدر روحـش ضـعـیـف تـر بـاشـد، بـلـنـدتـر فـریـاد مـی کـشـد. امـا پـسـا آن کـه او بـسـیـاری از آن چـه را کـه در بـدو امـر بـرتـابـیـدنـش غـیـرمـمـکـن بـه نـظـر مـی رسـیـد، از سـر گـذرانـد، روحـش بـه تـدریـج نـیـرومـنـد مـی گـردد، زیـرا او یـک انـسـان اسـت. او عـلاوه بـر زجـر خـویـش آغـاز بـه شـنـاخـت و درک زجـر دیـگـران مـی کـنـد. و اگـر او انـسـانـی نـیـرومـنـد بـاشـد، بـخـشـی از روحـش شـروع بـه زیـسـتـن بـرای دیـگـران مـی کـنـد، بـرای آن هـا کـه ضـعـیـف تـر از خـود اویـنـد.”(گـریـگـوری بـاکـلانـوف(Grigorj Baklanov) (2009- 1923))28
مـرتـضـی اکـنـون ایـن جـا در ریـبـه نـیـز تـظـاهـر سـتـم را مـی دیـد، سـتـمـی از نـوعـی دیـگـر، و قـربـانـیـان ایـن سـتـم پـنـاهـجـویـانـی بـودنـد کـه ظـاهـراً دادرسـی نـداشـتـنـد. دقـیـقـاً بـه ایـن سـبـب کـه جـمـیـع پـنـاهـجـویـان تـحـت سـتـم واقـع شـده بـودنـد، تـعـلـق طـبـقـاتـی آنـان اهـمـیـتـش را در نـظـر مـرتـضـی از دسـت داده بـود. او ضـمـن انـدیـشـیـدن بـه وضـعـیـت پـنـاه جـویـان، وضـعـیـت جـمـیـع آنـان را درنـظـر گـرفـتـه بـود.
تـجـاربـی کـه مـرتـضـی از کـورۀ آتـش فـشـان زنـدگـی کـسـب کـرده بـود، بـه او صـلاحـیـت و حـق راهـنـمـایـی پـنـاهـجـویـان را مـی داد. و او تـنـهـا یـک حـرف بـرای گـفـتـن بـه پـنـاهـجـویـان داشـت: بـسـتـیـزیـد! یـک مـأمـوریـت در قـبـال آنـان داشـت: تـحـریـک شـان بـه پـیـکـار.
شـبـی کـه پـایـان یـک روز واقـعـه آفـریـن دیـگـری بـود، مـرتـضـی بـه پـنـاهـجـویـان پـیـشـنـهـاد بـرگـذاری جـلـسـه ای در رابـطـه بـا وقـایـع را داد. پـنـاهـجـویـان کـه تـا بـه آن روز جـز فـکـوری و سـکـوت چـیـزی از او نـدیـده بـودنـد، بـا شـگـفـتـی پـیـشـنـهـادش را پـذیـرفـتـنـد.
پـنـاهـجـویـان در اتـاق نـشـیـمـن بـزرگ اقـامـتـگـاه جـمـع آمـدنـد، و جـلـسـه آغـاز گـردیـد.
مـرتـضـی در یـک تـه مـیـز و بـهـرامـی در تـه دیـگـرش قـرار گـرفـتـنـد.
راضـیـه خـانـم بـا چـهـرۀ هـمـیـشـه بـشـاشـش، بـا سـیـنـی حـاوی فـنـجـان هـا و غـوری پُـر شـده از چـای تـازه دم داخـل شـد. سـیـنـی را روی مـیـز گـذاشـت، و در حـال ریـخـتـن چـای در فـنـجـان هـا، بـا خـنـدۀ شـیـریـنـی، کـه سـرایـت کـرد، گـفـت:
– بـابـا بـه جـهـنـم! حـالا چـایـی تـونـو بـخـوریـن تـا حـالـتـون جـا بـیـاد، بـعـدش حـرف دلـمـونـو مـی زنـیـم!
چـون فـنـجـان بـه قـدر کـافـی بـرای هـمـه نـبـود، تـعـدادی اول چـای خـوردنـد، بـعـد فـنـجـان هـا پـسـا آب کـشـیـده شـدن در اخـتـیـار دیـگـران قـرار گـرفـتـنـد. راضـیـه خـانـم دو – سـه نـوبـت دیـگـر غـوری را از چـای پُـر کـرد.
پـسـا صـرف شـدن چـای، مـرتـضـی بـا صـدایـی رسـا آغـاز بـه سـخـن کـرد:
– دوسـتـان! مـن امـشـب بـه خـاطـر صـحـبـت دربـارۀ مـهـم تـریـن مـشـکـلـی کـه گـریـبـانـگـیـرمـونـه، از شـمـا درخـوا سـت بـرگـذاری ایـن جـلـسـه رو کـردم.
بـهـرامـی کـه عـادت کـرده بـود سـر صـحـبـت هـا را بـاز کـنـد، و طـبـیـعـتـاً حـال نـیـز خـود را ریـیـس جـلـسـه مـی پـنـد اشـت، از ایـن کـه بـه جـای او دیـگـری صـحـبـت را آغـازیـده اسـت، نـاراحـت شـد، و بـا لـحـنـی مـسـخـره آمـیـز از مـرتـضـی پـرسـیـد:
– و شـمـا مـثـلاً چـی مـی خـوایـن بـگـیـن کـه مـا تـا حـالا نـگـفـتـیـم؟
و صـورتـش را بـرای دریـافـت تـأیـیـد جـمـع بـه سـوی آن هـا کـرد. امـا جـمـع بـه صـورت مـرتـضـی مـی نـگـریـسـت، و کـنـجـکـاو شـنـیـدن حـرف هـای او بـود.
مـرتـضـی جـواب تـمـسـخـر بـهـرامـی را بـا کـنـایـه داد:
– مـن چـیـزیـو مـی خـوام بـگـم کـه دیـگـرون تـا حـالا زحـمـت گـفـتـنـشـو بـه خـودشـون نـدادن!
بـهـرامـی کـه از حـاضـر جـوابـی مـرتـضـی عـصـبـانـی شـده بـود، گـفـت:
– آقـای عـزیـز! تـا حـالا دیـگـرون اون چـه رو کـه لازم بـوده گـفـتـن، و شـمـا بـهـتـره مـواظـب کـلـومـتـون بـاشـیـن!
مـرتـضـی بـا قـیـافـۀ جـدّی جـواب داد:
– دقـیـقـاً امـشـب مـن تـصـمـیـم نـدارم مـواظـب کـلـومـم بـاشـم!
بـهـرامـی:
– پـس بـهـتـره اصـلاً چـیـزی نـگـیـن!
مـرتضـی:
– اون چـه رو کـه بـخـوام مـی گـم!
حـبـشـی نـامـی، کـه در ایـران کـارگـردان تـئـاتـر بـوده، بـرای مـیـانـجـی گـری گـفـت:
– وضـع مـا حـکـم مـی کـنـه بـه وقـایـع از چـنـد زاویـه بـرخـورد کـنـیـم.
چـنـد پـنـاهـجـوی دیـگـر نـیـز یـکـصـدا گـفـتـنـد:
– هـر کـس حـق داره حـرف شـو بـزنـه. ایـن کـار کـه دیـگـه اجـازه یـا مـالـیـات نـمـی خـواد! حـتـی اگـه دیـگـرون خـوشـش شـون نـیـاد.
و یـکـی دیـگـر افـزود کـرد:
– ولـتـر (Voltaire)[1778- 1694] مـی گـه: ” مـن بـا ایـن حـرفـی کـه تـو مـی زنـی مـخـالـفـم؛ ولـی حـاضـرم جـان خـود را فـدا کـنـم تـا تـو حـق داشـتـه بـاشـی حـرفـت را بـه زنـی.”
مـرتـضـی گـفـت:
– دوسـتـان! مـن در ایـن روزای گـذشـتـه مـث هـمـۀ شـمـا دربـارۀ وقـایـعـی کـه واسـمـون رخ داده فـک کـردم، و تـا اون جـا کـه مـی تـونـسـتـم خـواسـتـم تـحـلـیـل شـون کـنـم. مـن بـه ایـن نـتـیـجـه رسـیـدم، کـه اون چـه تـا امـروز سـر مـا اومـده بـه احـتـمـال زیـاد بـایـد طـبـق نـقـشـۀ حـسـاب شـده ای بـوده بـاشـه.
یـک پـنـاهـجـوی سـیـاسـی سـرش را بـه عـلامـت تـأیـیـد سـخـنـان مـرتـضـی تـکـان داد:
– بـلـه. تـصـادفـاً مـنـم بـه هـمـیـن نـتـیـجـه رسـیـدم. ایـن وقـایـع رو اشـخـاصـی بـاهـاس پـشـت پـرده طـرح ریـزی و هـدایـت کـرده بـاشـن.
یـک پـنـاهـجـوی جـوان در جـایـش سـرش را جـلـو گـرفـت، و بـا کـنـجـکـاوی مـحـض از او پـرسـیـد:
– ایـنـا مـثـلاً کـیـان؟
آن پـنـاهـجـوی دیـگـر پـاسـخ داد:
– مـن چـه مـی دونـم. جـونـورای آدم نـمـایـی کـه تـو ایـن شـهـر حـرف شـون وزنـی داره و کـاره ایـن.
بـهـرامـی دخـالـت کـرد:
– آخـه آقـاجـون چـه نـقـشـه ای! یـه مـش آدم بـی شـعـور و نـفـهـم طـبـیـعـت واقـعـی شـونـو بـه مـا نـشـون دادن! هـمـیـن و والـسـلام. چـرا بـی خـودی از کـاه کـوه مـی سـازیـن؟!
مـرتـضـی جـواب داد:
– خـیـر آقـای عـزیـز! اون چـه سـر مـا اومـده کـار فـقـط یـه مـش آدم بـی شـعـور و نـفـهـم نـبـوده و نـیـس. فـهـمـیـدن ایـن مـوضـوع هـم احـتـیـاج بـه داشـتـن عـقـل مـاوراء طـبـیـعـی نـداره!
بـهـرامـی بـا عـصـبـیـت:
– پـس از قـرار مـعـلـوم سـرکـار چـیـز فـهـم تـر از مـا بـودیـن، و مـا خـبـر نـداشـتـیـم!
مـرتـضـی:
– ایـن جـا مـوضـوع ایـن نـیـس کـه کـی چـیـز فـهـم تـره. مـوضـوع ایـنـه کـه کـی وقـایـعـو رو بـه شـکـل مـنـطـقـی تـحـلـیـل کـرده.
بـهـرامـی بـا کـنـایـه ای تـوأم بـا لـبـخـنـد مـسـخـره آلـود:
– آقـا جـون! مـا نـتـیـجـۀ بـه اصـطـلاح تـحـلـیـلات شـمـاهـا رو تـو ایـرون زیـاد دیـدیـم!
یـک پـنـاهـجـوی سـیـاسـی بـا کـنـایـۀ مـتـقـابـل:
– پـس چـرا شـمـا از اونـا چـیـزی یـاد نـگـرفـتـیـن؟!
بـهـرامـی بـا صـورت قـرمـز:
– چـون کـه نـتـیـجـه ش چـیـزی جـز بـدبـخـتـی، جـنـگ، مـصـیـبـت و دربـدری مـردم مـا نـبـوده!
یـک پـنـاهـجـوی سـیـاسـی دیـگـر:
– بـدبـخـتـی و مـصـیـبـت مـردم ایـرون نـه نـتـیـجـۀ تـحـلـیـلات مـا، کـه نـتـیـجـۀ رهـبـری یـک بـورژوازی فـاسـد، ارتـجـاعـی و درنـده بـوده!
– آقـا شـمـا لازم نـیـس کـتـاب لـغـت انـقـلابـی تـونـو ایـن جـا بـرا مـا واز کـنـیـن!
یـک پـنـاهـجـوی سـیـاسـی از جـا پـریـد:
– از قـرار مـعـلـوم وا کـردنـش واسـه جـنـاب عـالـی خـالـی از فـایـده نـیـس!
بـهـرامـی نـیـز از روی صـنـدلـیـش بـرخـاسـت:
– شـمـا اونـو یـه دفـعـه تـو ایـرون وازش کـردیـن و نـتـیـجـه ش چـی شـد؟ آشـوب و اسـتـبـداد آخـونـدی!
هـمـان پـنـاهـجـوی سـیـاسـی از جـا پـریـده بـا حـرارت جـواب داد:
– خـیـر آقـای عـزیـز! اولاً تـو مـمـلـکـت آشـوب نـشـد، بـلـکـه انـقـلاب شـد؛ در ثـانـی اسـتـبـداد آخـونـدی نـه نـتـیـجـۀ انـقـلاب مـردم، کـه نـتـیـجـۀ رهـبـری اون قـشـر بـورژوازی فـاسـدی بـود کـه بـر انـقـلاب سـوار شـد، و اونـو از مـسـیـر حـقـیـقـیـش مـنـحـرف کـرد.
– آخـه اصـلاً مـردم چـرا انـقـلاب کـردن؟ مـثـلاً چـی چـیـو مـی خـواسـتـن عـوض کـنـن؟
پـنـاهـجـویـان سـیـاسـی بـرآشـفـتـنـد. هـنـگـامـی کـه یـکـی پـسـا دیـگـری جـواب بـهـرامـی را مـی دادنـد، در صـدای شـان خـشـم آشـکـار مـوج مـی زد. یـکـی گـفـت:
– مـردم انـقـلاب کـردن تـا شـاهـرگ وابـسـتـگـی ایـران بـه امـپـریـالـیـسـم رو بـبُـرن.
دیـگـری:
– واسـه بـه زیـر کـشـیـدن مـحـمـدرضـای خـائـن از تـخـت سـلـطـنـت.
سـومـی:
– واسـه کـشـونـدن طـبـقـۀ زحـمـتـکـش بـه جـریـون تـصـمـیـم گـیـری درمـورد سـرنـوشـت خـودش.
چـهـارمـی:
– واسـه عـوض کـردن اسـاس نـظـام پـادشـاهـی – فـاشـیـسـتـی حـاکـم.
پـنـجـمـی:
– واسـه تـغـیـیـر دادن شـرائـط اجـتـمـاعـی کـشـور بـه نـفـع مـحـرومـان و ضـعـفـاء.
و صـداهـا هـم چـنـان ادامـه یـافـتـنـد. پـنـاهـجـویـان عـامـی کـه شـایـد هـنـوز غـرض از انـقـلاب بـهـمـن ایـران و اهـدافـش را بـه خـوبـی درک نـکـرده، و انـقـلاب بـرای بـسـیـاری شـان بـه صـورت یـک مـعـمـا بـاقـی مـانـده بـود، چـهـره هـای شـان را کـنـجـکـاوانـه بـه طـرف پـنـاهـجـویـان گـرفـتـه، بـا دقـت بـه سـخـنـان شـان گـوش سـپـردنـد.
در یـک طـرف مـیـز دو مـرد پـنـاهـجـو نـشـسـتـه بـودنـد. بـه عـلـت رفـتـار کـم و بـیـش مـظـنـون آن هـا – کـه ضـمـنـاً هـمـیـشـه و هـمـه جـا بـاهـم بـودنـد، و بـا بـقـیـه نـمـی جـوشـیـدنـد – پـنـاهـجـویـان از روز اول رغـبـتـی بـه آمـیـزش بـا آن دو نـداشـتـنـد. انـگـار دیـواری نـامـرئـی بـیـن آن دو و بـقـیـۀ پـنـاهـجـویـان قـرار داشـت. یـکـی آن دو پـسـا شـنـیـدن سـخـنـان چـنـد لـحـظـه پـیـش پـنـاهـجـویـان سـیـاسـی بـه رفـیـقـش زیـر لـبـی گـفـت:
– ایـنـا بـه مـبـلـغـیـن سـرخ مـی مـونـن!
و آن دیـگـری جـوابـش داد:
– آره، شـبـیـه تـوده ای هـان!
بـهـرامـی، ایـن سـلـطـنـت طـلـب دوآتـشـه و پـان ایـرانـیـسـت، ایـن جـا جـرئـت گـفـتـن حـرفـی در دفـاع از عـقـیـده و گـرایـشـش نـداشـت! او بـا حـالـت قـهـرآلـود یـک پـسـربـچـه کـه در واقـع مـبـیـن رمـیـدنـش بـود، از جـا بـرخـاسـتـه، گـفـت:
– ایـن جـا جـای مـن نـیـس!
پـنـاهـجـویـان سـیـاسـی یـکـصـدا گـفـتـنـد:
– پـس زحـمـتـو کـم کـنـیـن!
بـهـرامـی قـهـرآلـود اتـاق نـشـیـمـن را تـرک نـمـود. زمـانـی کـه مـی خـواسـت بـه رود، کـسـی مـانـعـش نـشـد، و چـیـزی نـگـفـت. و پـسـا تـرک کـردن اتـاق نـیـز کـسـی کـمـبـودش را حـس نـنـمـود. بـسـیـاری اصـلاً از نـبـودش نـفـسـی بـه راحـتـی کـشـیـدنـد.
مـرتـضـی صـحـبـت را بـه جـهـتـی کـه مـنـظـورش بـود، کـشـیـد:
– دوسـتـان! بـرخـورد مـا بـه وقـایـع تـا بـه امـروز بـکـل غـلـط بـوده. مـا بـا عـوامـل ایـن وقـایـع از در سـازش درو مـدیـم، و در بـرابـرشـون عـکـس الـعـمـل قـاطـعـی نـشـون نـدادیـم. هـمـیـن بـرخـورد غـلـط ما ایـنـا رو جـرّی تـرشـون کـرده،
و نـقـطـه ضـعـفـی بـه دسـت شـون داده تـا هـر روز مـزاحـمـات شـونـو بـه مـا بـی شـرمـانـه تـر بـکـنـن. ایـنـا از اِعـمـال فـشـار بـه مـا شـروع کـردن، و کـار رو بـه کـنـتـرل عـلـنـی بـر مـحـیـط ایـن اقـامـتـگـاه کـشـونـدن، و خـیـلـی سـاده بـهـمـون حـمـلـه مـی کـنـن، و بـه خـاطـر هـمـیـن وضـع خـیـلـی از مـا جـرئـت ایـنـو نـداریـم کـه پـامـونـو از در ایـن جـا بـیـرون بـذار یـم. دوسـتـان مـتـوجـه شـده ن کـه کـسـی نـیـس بـه دادمـون بـرسـه.
پـنـاهـجـوی جـوان بـورژوایـی پـرسـیـد:
– مـگـه مـا چـه بـرخـورد دیـگـه ای مـی تـونـسـتـیـم بـا ایـنـا داشـتـه بـاشـیـم؟
مـرتـضـی پـاسـخ داد:
– مـا بـا ایـنـا مـی بـاهـاس راه مـبـارزه رو در پـیـش بـگـیـریـم.
پـنـاهـجـوی جـوان دیـگـری نـیـز کـه چـون آن یـک تـعـلـق بـه بـورژوازی ایـران داشـت، بـا حـالـتـی کـه نـگـرانـی بـر آن نـقـش بـسـتـه بـود، گـفـت:
– مـا چـه مـبـارزه ای بـا ایـن وحـشـیـا داریـم! هـر چـیـه ایـن مـمـلـکـت بـلـخـره قـانـونـی داره، پـلـیـسـی داره. مـی تـونـیـم بـه اونـا مـراجـعـه کـنـیـم.
مـرتـضـی اخـمـش را درهـم کـشـیـد:
– پـس ایـن قـانـون و پـلـیـسـی کـه شـمـا اسـم شـونـو مـی بـریـن کـجـان و چـه غـلـطـی مـی کـنـن؟ تـا امـروز کـی دیـده قـانـون در بـرابـر ایـن هـمـه مـزاحـمـات، تـحـریـکـات، تـوهـیـنـات و حـمـلات ایـن وحـشـیـا بـه مـا از مـون حـمـایـت کـنـه؟
و آن گـاه بـه حـاضـریـن نـگـریـسـت. یـک پـنـاهـجـوی عـامـی سـرخـورده گـفـت:
– پـلـیـس کـودومـه! مـگـه مـا مـنـتـظـر بـودیـم پـلـیـس آدم حـسـاب مـون کـنـه؟
چـنـد پـنـاهـجـو سـرشـان را بـه عـلامـت تـأسـف تـکـان دادنـد.
یـکـی از آن دو پـنـاهـجـوی غـیـرعـادیِ جـدا از بـقـیـه بـا لـحـن نـاراحـتـی بـه مـرتـضـی گـفـت:
– شـمـا اگـه عـوض ایـن جـا پـاتـونـو تـو بـهـشـت خـدا هـم مـی ذاشـتـیـن، هـمـیـن جـور حـق نـاشـنـاس و مـنـفـی بـاش مـی بـودیـن!
بـه عـوض مـرتـضـی یـکـی از پـنـاهـجـویـان بـه مـسـخـره حـرف هـای او را تـکـرار کـرد:
– حـق نـاشـنـاس و مـنـفـی بـاف!
هـمـان پـنـاهـجـوی قـبـلـی بـه او جـواب داد:
– آقـای عـزیـز! ایـن جـا جـنـگـل نـیـس. تـو ایـن مـمـلـکـت دمـوکـراتـیـک طـراز اول قـانـون حـاکـمـه، دادگـاه هـس، پـلـیـس هـس. ایـن جـا نـخـسـت وزیـر حـتـی بـی اجـازۀ مـردم آب نـمـی خـوره!
یـک پـنـاهـجـوی سـیـاسـی بـی اخـتـیـار بـه خـنـده افـتـاد، و بـا تـمـسـخـر بـه او گـفـت:
– و شـمـا ایـن اطـلاعـات دسـت اولـو از کـودوم کـتـاب دبـسـتـونـی بـه دسـت آوردیـن؟!
طـرفـش آنـاً جـواب او را بـا بـی مـلاحـظـگـی مـحـض کـف دسـتـش گـذاشـت:
– و شـمـا ایـن دانـش انـقـلابـی تـونـو از کـودوم سـوراخ کـون بـیـرون کـشـیـدیـن؟!
پـنـاهـجـوی مـسـن مـؤمـنـی، کـه در اقـامـتـگـاه پـنـج بـار نـمـاز شـبـانـه روزیـش تـرک نـمـی شـد، ریـش تـوپـی سـفـیـد داشـت، عـرقـچـیـن بـه سـر مـی نـهـاد، و تـسـبـیـح شـاه مـقـصـودی بـا دانـه هـای زردش کـه گـفـتـی جـزیـی جـدانـشـدنـی از خـود او گـردیـده بـود، را هـمـیـشـه و هـمـه جـا در دسـت داشـت، در جـایـش نـیـم خـیـز شـد، در حـالـی کـه از عـصـبـانـیـت تُـپُـق مـی زد، و آب دهـانـش روی مـیـز مـی پـریـد، بـه آن پـنـاهـجـو تـوپـیـد:
– حـیـا کـن مـرد! عـفـت کـلـومـو مـراعـات کـن! آخـه ایـن جـا خـانـومـا حـضـور دارن.
مـرتـضـی بـا مـتـوجـه شـدن بـه ایـن کـه جـوّ خـصـمـانـۀ بـی مـعـنـایـی شـکـل مـی گـیـرد، جـهـت جـلـوگـیـری از آن دخـالـت کـرد:
– لـطـفـاً آرامـشـو حـفـظ کـنـیـن. اجـازه بـدیـن از مـوضـوع اصـلـی صـحـبـت پـرت نـشـیـم.
و دنـبـالـۀ حـرف هـایـش را گـرفـت. سـخـنـان او در اکـثـر حـاضـریـن هـنـایـیـد. آنـان بـه هـیـجـان آمـدنـد. از آن جـا کـه حـرف هـای او از دل بـرمـی خـاسـت، لاجـرم بـر دل هـا مـی نـشـسـت.
زن پـنـاهـجـویـی، کـه قـریـحـۀ شـاعـری داشـت، و از ارادتـمـنـدان فـروغ فـرّخـزاد(45- 1313ش) بـود، از مـرتـضـی پـرسـیـد:
– آقـای مـرتـضـی، پـس چـرا سـازمـان صـلـیـب سـرخ اقـدام جـدّی ای درمـورد ایـن وضـعـیـت مـا بـه عـمـل نـمـی آره؟
مـرتـضـی، کـه تـازه سـیـگـاری روشـن کـرده، و پُـکـی بـه آن زده بـود، سُـرفـه ای کـرد، و پـاسـخ داد:
– خـانـوم، سـازمـان صـلـیـب سـرخ تـا حـالا هـر کـاری کـه از دسـتـش بـرمـیـومـده، کـرده، و در حـال حـاضـرم مـی کـنـه. بـه عـقـیـدۀ مـن مـا بـاهـاس بـه کـار ایـن سـازمـون ارج بـذاریـم. مـوضـوع ایـنـه کـه صـلـیـب سـرخ – اون طـور کـه یـکـی از کـارمـنـداش بـه مـن مـی گـف – یـه سـازمـون بـشـردوسـتـانـه س، مـؤسـسـۀ دولـتـی نـیـس. بـنـابـرایـنـم حـوزۀ صـلاحـیـت و اخـتـیـاراتـش مـحـدوده. زمـام امـور مـا، تـصـمـیـم گـیـران درمـورد امـور مـا و مـجـریـاش مـدیـریـت امـور خـارجـیـان، تـحـت وزارت دادگـسـتـری ایـن کـشـوره. بـه عـبـارت دیـگـه سـازمـان صـلـیـب سـرخ یـه عـامـل کـمـکـیـه، کـه در بـه اجـرا گـذاشـتـه شـدن تـصـمـیـمـات مـدیـریـت امـور خـارجـیـان اشـتـراک مـسـاعـی عـمـلـی مـی کـنـه.
پـنـاهـجـوی جـوانـی گـفـت:
– بـا وجـود ایـن بـه نـظـر نـمـی رسـه ایـن سـازمـون کـاری رو کـه مـوظـفـه درخـصـوص مـا انـجـوم داده بـاشـه.
مـرتـضـی:
– مـثـلاً ایـن سـازمـون چـیـکـار مـی بـاهـس بـکـنـه؟ بـیـاد بـا نـازیـا و پـلـیـس تـو خـیـابـونـای ایـن شـهـر بـجـنـگـه؟!
ایـن حـرف مـرتـضـی دیـگـران را بـه خـنـده انـداخـت. حـتـی آن جـوان نـیـز خـنـدیـد.
مـرتـضـی بـعـد افـزود:
– سـازمـان صـلـیـب سـرخ کـه لـلـه یـا مـحـافـظ شـخـصـی مـا نـیـس! مـعـلـومـه کـه پـیـش از هـمـه مـا خـودمـون بـاهـاس ابـتـکـار بـه خـرج بـدیـم، تـدبـیـر بـکـنـیـم، و خـودمـونـو واسـه روبـه رویـی بـا مـشـکـلات و دردسـرا آمـاده کـنـیـم.
یـک جـوان بـورژوا از مـرتـضـی پـرسـیـد:
– آخـه مـا چـیـکـار مـی تـونـیـم بـکـنـیـم؟
مـرتـضـی بـه او پـاسـخ داد:
– شـمـا بـه عـوض بـی تـفـاوتـی بـاهـاس خـشـم تـونـو نـشـدن بـدیـن! ضـربـه رو بـا ضـربـه جـواب بـدیـن! دس رو دس گـذاشـتـن و تـسـلـیـم نـومـیـدی شـدن مـعـلـومـه کـه عـلاج درد شـمـا نـیـس.
پـنـاهـجـوی جـوان بـا نـاراحـتـی گـفـت:
– آقـا مـا بـا کـسـی سـر جـنـگ و دعـوا نـداریـم! کـتـک کـاری عـادت مـا نـیـس. ایـن کـار گـانـگـسـتـراس!
مـرتـضـی:
– هـر نـوع کـتـک کـاری کـار گـانـگـسـتـرا نـیـس. حـمـلـه ای گـفـتـن و دفـاعـی. حـمـلـه کـار گـانـگـسـتـراس، دفـاع کـار آدمـای آزاده و بـاشـخـصـیـتـه.
جـوان بـا حـرکـتـی از روی بـی تـفـاوتـی گـفـت:
– بـابـا بـذار بـزنـن! مـگـه چـطـور مـی شـه! بـذار هـر فـکـری مـی خـوان دربـارۀ مـا بـکـنـن! اصـلاً کـی ایـنـا رو آدم حـسـاب مـی کـنـه؟!
مـرتـضـی تـبـسـم تـلـخـی کـرد، و سـرش را بـه نـشـانـۀ تـأسـف عـمـیـق تـکـان داد:
– بـذار بـزنـن؟! مـگـه شـمـا غـرور و وقـار نـداریـن؟ چـطـور مـی تـونـیـن بـه کـسـی اجـازه بـدیـن روتـون دس بـلـن کـنـه؟ مـگـه شـمـا بـردۀ کـسـی هـسـتـیـن؟
پـنـاهـجـوی عـامـی ای کـه رگ غـیـرتـش جـنـبـیـده بـود، گـفـت:
– خـیـر آقـا، مـا بـردۀ کـسـی نـیـسـتـیـم! دلـیـل فـرار مـا از ایـرون ایـن بـوده کـه نـخـواسـیـم بـه کـسـی اجـازه بـدیـم رومـون دس بـلـن کـنـه!
یک جـوان بـورژوای دیـگـری گـفـت:
– حـالا مـگـه ایـنـا چـیـکـارمـون کـردن!
مـرتـضـی:
– چـیـکـارتـون کـردن! دیـگـه قـرار بـوده چـیـکـار تـون کـنـن؟ جـنـایـی تـون نـکـردن کـه کـردن! بـدنـامـتـون نـکـردن کـه کـردن! حـقـوق و ارزش انـسـونـی تـونـو بـه رسـمـیـت نـشـنـاخـتـن! واسـه ایـن کـه جـلـوی حـرکـت آزادونـه تـونـو بـگـیـرن، اومـدن اقـامـتـگـاه تـونـو بـه کـنـتـرل شـون درآوردن! پـس دیـگـه چـیـکـار دیـگـه ای قـرار بـوده بـکـنـن! مـگـه شـمـا آزادی نـمـی خـوایـن؟ مـگـه شـمـا نـمـی خـوایـن از حـقـوق تـون دفـاع کـنـیـن؟ آیـا شـمـا واسـه گـدایـی آزادی و حـقـوق تـون ایـن جـا اومـدیـن یـا واسـه مـطـالـبـه ش؟ نـکـنـه نـیـشـسـتـیـن و مـنـتـظـریـن دسـت غـیـبـی از آسـمـون بـه کـمـکـتـون بـیـاد؟! اگـه شـمـا خـودتـون نـخـوایـن یـا نـتـونـیـن از آزادی و حـقـوق تـون دفـاع کـنـیـن، پـس کـی بـاهـاس ایـن کـار رو بـکـنـه؟
جـوان پـیـشـیـن:
– مـا عـادت داریـم جـور دیـگـه ای دفـاع کـنـیـم!
مـرتـضـی:
– چـه جـوری؟ بـه مـام یـاد بـدیـن تـا بـکـنـیـم!
– بـا بـحـث و مـنـطـق.
مـرتـضـی:
– حـرف بـسـیـار بـسـیـار خـوبـیـه. ولـی شـمـا چـه بـحـث مـنـطـقـی مـی خـوایـن بـا یـه نـازی بـکـنـیـن؟! اگـه اون اهـل بـحـث و مـنـطـق بـود، اصـلاً چـرا مـیـومـد اقـامـتـگـاه تـونـو بـه کـنـتـرل خـودش دربـیـاره، و شـمـا، حـتـی دخـتـرا و زنـا رو، بـه بـاد کـتـک بـگـیـره؟! یـه نـازی کِـی مـنـطـق سـرش شـده کـه حـالا بـشـه؟! اگـه اون مـنـطـق سـرش مـی شـد، اصـلاً چـرا نـازی مـی شـد؟!
و بـه چـهـرۀ سـرخ شـدۀ آن جـوان نـگـریـسـت. جـوان مـجـاب شـده بـود. سـرش را پـایـیـن انـداخـت.
یـک پـنـاهـجـو، کـه جـهـت احـتـراز از شـرکـت در جـنـگ از ایـران گـریـخـتـه بـود، در صـحـبـت داخـل شـد:
– آقـا ایـنـا از مـبـارزه عـیـنـهـو جـنّ از بـسـم الله مـی تـرسـن!
جـوان:
– بـلـه آقـا، مـا از مـبـارزه مـی تـرسـیـم! شـرمـی هـم از اقـرارش نـداریـم!
مـرتـضـی:
– پـس دقـیـقـاً بـه خـاطـر هـمـیـن تـرس از مـبـارزه شـمـا نـمـی تـونـیـن از کـسـی انـتـظـار احـتـرام بـه آزادی و حـقـو قـتـونـو داشـتـه بـاشـیـن! بـه قـول یـه نـویـسـنـدۀ تُـرک: ” مـردی کـه تـرس در دلـش مـنـزل کـرده اسـت، انـسـان واقـعـی نـیـسـت. او مـوجـودی از نـوع دیـگـری، سـواء انـسـان اسـت.”29
بـیـن حـاضـریـن نـجـوی و گـفـت و گـو آغـاز گـشـت. آن گـاه بـحـثـی درگـرفـت. احـسـاسـات حـاضـریـن بـه جـوش آمـده بـود. تـوهـیـنـات، مـزاحـمـات و حـمـلات نـازی هـای نـو بـه آنـان طـاقـت شـان را طـاق کـرده بـود. کـاسـۀ صـبـرشـان لـبـریـز گـشـتـه بـود. سـخـنـان مـرتـضـی حـقـیـقـت داشـت: اگـر بـه تـرسـنـد، اگـر قـادر بـه دفـاع از خـود نـبـاشـنـد، اگـر نـتـوا نـنـد حـقـوق شـان را مـطـالـبـه کـنـنـد، اگـر بـه زور بـا زور پـاسـخ نـگـویـنـد، پـس دیـگـر چـه چـیـزی جـز بـردگـان انـد؟
پـنـاهـجـوی مـسـنـی، کـه احـسـاسـاتـش بـه شـدت غـلـیـان کـرده بـود، بـا چـهـرۀ عـصـبـانـی، در حـالـی کـه رگ زیـر چـشـمـش مـی پـریـد، گـفـت:
– خـیـر آقـا. مـا بـاهـاس بـه ایـن جـونـورا نـشـون بـدیـم کـه بـرده نـیـسـتـیـم. اگـه تـا حـالا دنـدون رو جـیـگـر گـذاشـتـیـم، اگـه بـی شـرمـیـاشـونـو تـاب آوردیـم، از رو بـلـنـد طـبـعـی بـوده نـه تـرس!
پـنـاهـجـوی دیـگـری:
– بـلـه. از ایـن بـه بـعـد بـاهـاس بـهـشـون نـشـون بـدیـم کـه اگـه حـرف بـر سـر زدن بـاشـه مـام دسـت بـزن داریـم!
پـنـاهـجـوی سـوم:
– آخـه آقـا مـا چـه چـیـزی واسـه بـاخـتـن داریـم؟
و رویـش را بـه دیـگـران کـرد:
– مـگـه مـا هـسـت و نـیـسـت مـونـو نـبـاخـتـیـم؟
مـرتـضـی بـا حـرارت گـفـت:
– دوسـتـان! مـهـم ایـنـه کـه مـا بـه ایـنـا نـشـون بـدیـم از شـون تـرسـی نـداریـم. مـا بـاهـاس وارد عـمـل بـشـیـم. ایـن جـا رو از تـحـت کـنـتـرل شـون درآریـم.
چـنـد صـدای درهـم آمـیـخـتـه شـنـیـده شـد:
– بـلـه، درسـت درسـتـه. هـمـیـن کـارو بـاهـاس کـرد.
مـرتـضـی:
– اونـوقـت هـمـه مـی بـیـنـن، کـه ایـنـا فـکـر دیـگـه ای دربـارۀ مـا خـواهـن کـرد! مـا در واقـع اونـقـدام تـنـهـا و تـرک شـده نـیـسـتـیـم. بـه هـر حـال، کـسـایـی پـیـدا مـی شـن کـه طـرف دار حـقـوق مـا و دشـمـنـان نـازیـان. مـهـم ایـنـه کـه مـا یـه جـوری بـا ایـن کـسـا تـمـاس بـگـیـریـم، و پـشـتـیـبـونـی شـونـو از خـودمـون جـلـب کـنـیـم.
پـنـاهـجـویـی گـفـت:
– صـد درصـد بـا شـمـا مـوافـقـم. مـعـلـومـه کـه هـمـه دشـمـنـای بـشـریـت نـیـسـتـن، بـلـخـره کـسـایـیـم بـا عـاطـفـه و انـسـون دوسـتـی بـاهـاس وجـود داشـتـه بـاشـن.
بـیـن حـاضـریـن از نـو بـحـث درگـرفـت. خـاتـمـتـاً مـرتـضـی گـفـت:
– کـسـایـی کـه بـا مـبـارزه مـوافـقـن دسـتـاشـونـو بـالا بـبـرن!
پـنـاهـجـویـان سـیـاسـی اولـیـن کـسـانـی بـودنـد کـه بـی درنـگ دسـتـان شـان را بـالا بـردنـد. سـپـس دسـتـان پـنـاهـجـویـان اقـتـصـادی و از جـنـگ گـریـخـتـگـان بـالا رفـتـنـد. دسـتـان تـنـهـا کـسـانـی کـه بـالا نـرفـتـنـد، دسـتـان بـورژواهـا بـودنـد. آن هـا صـورت هـای سـرخ شـان را پـایـیـن گـرفـتـنـد.
پـنـاهـجـویـی در حـالـی کـه آن هـا را بـا اشـارۀ سـرش بـه دیـگـری نـشـان مـی داد، بـا خـنـدۀ تـمـسـخـرآلـودی گـفـت:
– ایـنـا از پـای بـچـگـی شـون عـادت کـردن دیـگـرون کـاراشـونـو بـکـنـن، کـثـافـت شـونـو جـمـع کـنـن، بـخـاطـرشـون مـبـارزه کـنـن! ایـنـا عـادت کـردن ثـمـرۀ کـار، زحـمـت و مـبـارزۀ دیـگـرونـو غـصـب کـنـن!
آن پـنـاهـجـوی دیـگـر در تـصـدیـق او گـفـت:
– آره آقـا. اخـلاقـی، یـا بـهـتـره بـگـیـم بـی اخـلاقـی ای کـه ایـنـا رو بـارآورده، چـنـون خـراب شـون کـرده کـه تـا آخـر عـمـرشـون درس بـشـو نـیـسـن، مـگـه ایـن کـه مـعـجـزه بـشـه!
و ایـن گـونـه حـرف هـای کـنـایـه آمـیـز، یـکـی نـیـش دارتـر از دیـگـری، بـی آن کـه واکـنـش بـورژواهـا را بـر انـگـیـزد، از ایـن جـا و آن جـا شـنـیـده شـد. آن گـاه مـرتـضـی از جـا بـرخـاسـت، و بـا لـحـنـی کـه رضـایـت در آن مـوج مـی زد، گـفـت:
– دوسـتـان! پـس بـا ایـن حـسـاب مـا نـیـرویـی داریـم، و هـمـیـن نـیـرو واسـه عـقـب زدن ایـن مـهـاجـمـا اگـه کـافـی نـبـاشـه، کـم هـم نـیـس. اگـه مـوافـق بـاشـیـن از هـمـیـن فـردا وارد عـمـل مـی شـیـم.
سـرهـا بـه عـلامـت تـأیـیـد تـکـان خـوردنـد، و زمـزمـه هـایـی حـاکـی از مـوافـقـت بـا او بـه وجـود آمـد.
جـلـسـۀ پـنـاهـجـویـان زمـانـی خـاتـمـه یـافـت کـه سـفـیـدۀ صـبـح مـی زد.
تـحـریـک مـنـظـور مـرتـضـی کـارش را کـرده بـود.
———————————
۹
پـیـکـار پـنـاهـجـویـان
از قـالـب نـرم خـاک
نـهـال نـیـرو مـی گـیـرد و مـی رویـد و درخـت خـمـیـده
از نـو جـان مـی یـابـد،
هـر چـنـد سـرمـای زمـسـتـان
بـر قـلـب او ضـربـتـی نـواخـتـه.
هـنـری لانـگـفـلـو
(Henry Longfellow )
( 82 – 1807 )
( Poems on Slavery )
پـیـکـار پـنـاهـجـویـان آغـاز گـشـت.
پـنـاهـجـویـان بـورژوا بـر جـای نـشـسـتـنـد. پـنـاهـجـویـان پـیـکـارجـوی بـه پـاخـاسـتـنـد. و خـشـمـی کـه آنـان رهـا سـاخـتـنـد، انـفـجـارآمـیـز بـود. ایـن خـشـم طـی مـدتـی کـه در آن شـهـر در مـعـرض انـواع تـوهـیـنـات و حـمـلات قـرار گـر فـتـه بـودنـد، در انـدرون شـان انـبـاشـتـه شـده بـود. بـاروتـی را مـی مـانـسـت کـه حـال جـرقـه هـای آتـش بـدان اصـابـت مـی کـرد. آن هـا در قـبـل راه سـازش پـیـش گـرفـتـه بـودنـد. خـواسـتـه بـودنـد بـا حـرف و مـنـطـق در بـرابـر خـصـم درآیـنـد، امـا سـیـر وقـایـع عـمـلاً بـی اهـمـیـتـی ایـن راه را بـه آنـان اثـبـات کـرده بـود. آن هـا پـی بـرده بـودنـد، کـه خـصـم را گـوش شـنـوا نـیـسـت، و مـغـزش تـهـی از مـنـطـق اسـت. خـصـم مـوهـنـانـه تـریـن شـیـوه هـا را بـرای لـگـدمـال کـردن حـقـوق انـسـانـی آن هـا بـه کـار بـسـتـه بـود. آزادی شـان را فـحـاشـانـه بـه تـمـسـخـر گـرفـتـه بـود، و گـسـتـاخـی را بـه جـایـی رسـانـده بـود، کـه اقـامـتـگـاه شـان را بـه کـنـتـرل خـود درآورده، آنـان را در آن جـا بـه نـوعـی زنـدانـی سـاخـتـه بـود.
امـا اکـنـون پـنـاهـجـویـان چـشـمـان شـان را بـر روی حـقـیـقـت گـشـوده بـودنـد. دریـافـتـه بـودنـد، کـه یـگـانـه راه رهـایـی شـان از آن وضـعـیـت دوزخـی تـوسـل بـه خـشـونـت تـدافـعـی در بـرابـر خـشـونـت ارتـجـاعـی اسـت.
و نـازی هـای نـو تـغـیـیـر مـشـی و رویـکـرد پـنـاهـجـویـان بـه آن هـا و عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم شـان را مـشـاهـده نـمـود نـد.
پـنـاهـجـویـان بـرای آن کـه بـه نـازی هـای نـو نـشـان دهـنـد، کـه بـیـم شـان از آنـان نـیـسـت، دو بـه دو – اغـلـب بـه هـمـراه مـرتـضـی – از اقـامـتـگـاه خـارج مـی گـشـتـنـد، و بـه مـقـصـود خـریـد غـذا یـا مـایـحـتـاج دیـگـر بـه سـوی شـهـر بـه راه مـی افـتـادنـد. نـازی هـای نـو در مـقـابـل اقـامـتـگـاه جـلـوی آنـان را مـی گـرفـتـنـد. پـنـاهـجـویـان مـبـارز درصـدد کـنـار زدن آن هـا بـرمـی آمـدنـد، و در نـتـیـجـه زد وخـورد درمـی گـرفـت. در پـایـان بـه هـر تـرتـیـب کـه بـود پـنـاهـجـویـان مـبـارز راه را بـرای خـود مـی گـشـودنـد.
پـنـاهـجـویـان پـیـکـارشـان را در داخـل شـهـر نـیـز بـه پـیـش مـی بـردنـد. آنـان تـا جـایـی کـه مـی تـوانـسـتـنـد تـوهـیـنـات و ایـذاء هـای تـحـریـک آمـیـز نـژادپـرسـتـان را نـشـنـیـده و نـدیـده مـی گـرفـتـنـد، تـنـهـا در مـقـابـل یـک امـر بـلا فـاصـلـه واکـنـش نـشـان مـی دادنـد: حـمـلـۀ جـسـمـانـی، کـه پـاسـخ شـان مـقـابـلـه بـه مـثـل بـود.
از آن جـا کـه نـازی هـای نـو در داخـل شـهـر اغـلـب چـنـدنـفـره بـه پـنـاهـجـویـان حـمـلـه ور مـی گـشـتـنـد، لاجـرم در خـاتـمـۀ زد وخـوردهـا پـیـروزی بـا آنـان بـود، امـا مـهـم بـرای پـنـاهـجـویـان دفـاع از خـود و عـکـس الـعـمـل قـاطـعـانـۀ بـالـفـعـلـی بـود کـه از خـود نـشـان مـی دادنـد.
پـنـاهـجـویـان بـورژوا تـقـریـبـاً هـمـیـشـه خـود را در داخـل اقـامـتـگـاه زنـدانـی سـاخـتـه بـودنـد، و جـرئـت پـا بـیـرون گـذاشـتـن از آن جـا را نـداشـتـنـد. آنـان اغـلـب بـا نـگـاه هـای تـحـقـیـرآمـیـز و خـشـم آلـودۀ پـنـاهـجـویـان مـبـارز روبـه رو مـی شـدنـد.
رفـتـه رفـتـه آن قـدر پـنـاهـجـویـان مـبـارز جـهـت مـداوا بـه درمـانـگـاه آسـیـب دیـگـان رفـت و آمـد نـمـودنـد، کـه پـرسـتـاران آنـان را شـنـاخـتـنـد، و بـه ایـشـان هـمـدردی نـشـان دادنـد.
پـیـکـار پـنـاهـجـویـان بـه بـرخـی از دخـتـران و زنـان پـنـاهـجـو نـیـز سـرایـت نـمـود. مـواردی پـیـش آمـد کـه زنـی یـا دخـتـری جـلـوی اقـامـتـگـاه رو در روی نـازی نـویـی کـه راه بـر او مـی بـسـت، مـی ایـسـتـاد، و بـه انـگـلـیـسـی حـرفـی را کـه مـی خـواسـت تـوی صـورت او مـی زد! مـنـش مـبـارزه جـویـانـۀ ایـن گـونـه دخـتـران و زنـان خـواهـی نـخـواهـی هـنـایـشـش را در نـازی هـای نـو مـی کـرد، و نـازی هـای نـو هـاج و واج از تـوهـیـن و حـمـلـه بـه آنـان احـتـراز مـی نـمـودنـد، کـه هـیـچ، بـرای عـبـورشـان راه نـیـز مـی دانـد!
ظـهـر یـک روز مـرتـضـی بـه اتـفـاق پـنـاهـجـوی دیـگـری در حـیـاط عـقـب اقـامـتـگـاه یـک نـازی نـو را کـه بـمـبـی دسـت سـاخـتـه آمـادۀ پـرتـاب داشـت، غـافـلـگـیـر سـاخـتـنـد. بـمـب را از دسـتـش بـیـرون کـشـیـدنـد، و بـه او کـتـکـی چـنـان جـانـانـه زدنـد، کـه وقـت تـرک کـردن حـیـاط بـه زحـمـت قـادر بـه ایـسـتـادن روی پـاهـایـش بـود. مـرتـضـی و پـنـاهـجـوی دیـگـر بـمـب دسـت سـاخـتـه را بـه عـنـوان مـدرک جُـرمـی کـه بـعـد مـی تـوانـسـتـنـد بـر ضـد نـازی هـای نـو بـه کـار بـرنـد، در جـایـی حـفـظ کـردنـد.
نـازی هـای نـو گـزارش تـغـیـیـر رویـکـرد و مـشـی پـنـاهـجـویـان را بـه خـانـم بـزرگ دادنـد. خـانـم بـزرگ از آن گـزارش بـی انـدازه نـاراحـت و عـصـبـانـی شـد، و بـه نـازی هـای نـو دسـتـور حـدّت بـخـشـیـن بـه عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم را داد.
و نـازی هـای نـو عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم شـان بـر ضـد پـنـاهـجـویـان را حـدّت بـخـشـیـدنـد، امـا پـنـاهـجـویـان تـسـلـیـم نـگـشـتـنـد. اگـر چـه صـدمـات وارده بـر آنـان از سـوی خـصـم شـدیـد بـود، ولـی روحـیـۀ پـیـکـارجـویـانـۀ آنـان خُـرد نـشـد.
گـزارش جـریـان عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم بـه کـشـیـش در سـیـم نـیـز رسـیـد، و او هـم چـون خـانـم بـزرگ از تـغـیـیـر روی کـرد و مـشـی پـنـاهـجـویـان بـه خـشـم درآمـد.
مـدیـر روزنـامـۀ سـاحـل غـرب نـیـز بـا دقـت تـحـولات را دنـبـال مـی نـمـود. از زمـان آغـاز پـیـکـار پـنـاهـجـویـان او چـنـد خـبـر دروغـیـن تـحـریـک آمـیـز مـبـنـی بـر ایـن را در روزنـامـه مـنـتـشـر سـاخـت، کـه پـنـاهـجـویـان شـروع بـه حـمـلات خـشـونـت آمـیـز بـه مـردم بـی دفـاع نـمـوده انـد! مـردم چـه نـشـسـتـه ایـد کـه عـنـاصـر یـاغـی و بـی قـانـون خـارجـی دسـت انـدر کـار رهـا سـاخـتـن مـوج تـرور در شـهـرتـان انـد!
مـدتـی بـدیـن کـیـفـیـت گـذشـت. پـنـاهـجـویـان بـرخـلاف سـابـق خـود را سـرخـورده و مـأیـوس احـسـاس نـمـی نـمـودنـد. آنـان از پـیـکـارشـان عـلـیـه نـازی هـای نـو سـرافـراز بـودنـد، و حـس مـی کـردنـد بـه ایـن طـریـق تـوانـسـتـه انـد احـتـرام بـه نـفـس و وقـار انـسـانـی شـان را حـفـظ کـنـنـد.
بـعـد از ظـهـر یـک روز پـیـکـار شـدیـدی، کـه دارای بـرآیـنـد تـعـیـیـن کـنـنـده بـود، بـیـن نـازی هـای نـو و پـنـاهـجـو یـان درگـرفـت.
آن روز پـنـاهـجـویـان در اتـاق نـشـیـمـن بـزرگ اقـامـتـگـاه گـرد آمـده، مـشـغـول گـفـت و گـو بـودنـد، کـه نـاگـهـان در ورودی از بـیـرون بـا یـک بـمـب دسـت سـاخـتـه مـنـفـجـر گـردیـد، و در حـدود هـفـتـاد نـازی نـو در حـالـت رزم بـه آن جـا ریـخـتـنـد. بـرخـی شـان مـسـلـح بـه چـوب هـای بـیـس بـال، بـرخـی چـاقـو و پـنـجـه بـوکـس و زنـجـیـر دوچـرخـه بـودنـد. یـکـی شـان نـیـز تـپـانـچـۀ کـالـیـبـر 38 زیـر کـمـربـنـد چـرمـی پـهـنـش فـرو کـرده بـود.
در چـشـمـان شـان نـفـرت شـعـلـه ور بـود، و در حـرکـات شـان نـشـانـی از سـازش و انـعـطـاف بـه چـشـم نـمـی خـورد.
زنـان و دخـتـران پـنـاهـجـو دوان دوان خـود را بـه اتـاق هـای شـان رسـانـدنـد، و درهـا را از پـشـت بـسـتـنـد. بـهـرامـی نـیـز بـا جُـبـن تـمـام، بـا چـهـرۀ سـفـیـد شـده از تـرس خـود را در اتـاقـش، کـه در آن را قـفـل کـرد، زنـدانـی نـمـود.
وضـع پـنـاهـجـویـان بـورژوا بـه خـودی خـود روشـن بـود. آن هـا فـریـاد کـشـان پـا بـه فـرار گـذاشـتـنـد. بـعـضـی حـتـی بـه گـریـه و زاری افـتـادنـد!
پـنـاهـجـویـان مـبـارز، کـه شـمـارشـان بـه پـنـجـاه مـی رسـیـد، در اتـاق نـشـیـمـن بـرای سـتـیـزه بـاقـی مـانـدنـد.
پـیـکـار رو در رو درگـرفـت. پـنـاهـجـویـان و نـازی هـای نـو بـه هـم ریـخـتـنـد.
در گـرمـاگـرم زد و خـورد چـنـد پـنـاهـجـو صـنـدلـی هـایـی را شـکـسـتـنـد تـا از پـایـه هـای آن هـا بـه جـای چـوبـد سـتـی اسـتـفـاده نـمـایـنـد.
مـشـت هـای سـنـگـیـن بـر سـر و صـورت هـا فـرود آمـدنـد. چـوب هـای بـیس بـال بـه بـدن هـا کـوبـیـده شـدنـد. پـایـه هـای صـنـدلـی هـا نـیـز بـه هـم چـنـیـن. در گـوشـه ای مـرتـضـی یـک تـنـه بـا سـه نـازی نـو درافـتـاده بـود. یـکـی شـان را بـا ضـربـۀ زانـو بـه خـایـه و مـشـت مـحـکـمـی از پـای انـداخـت، و بـه جـدال بـا دو حـریـف دیـگـر پـرداخـت. پـنـاهـجـویـان نـوجـوانـی دیـده مـی شـدنـد کـه روی مـیـز مـی پـریـدنـد، خـود را روی نـازی هـایـی مـی انـداخـتـنـد، و آن هـا را زیـر ضـربـات شـان مـی گـرفـتـنـد. یـک پـنـاهـجـوی چـهـارده سـالـه از روی مـیـز پـشـت یـک نـازی جـهـیـد، و گـوشـش را چـنـان گـاز گـرفـت، کـه چـیـزی نـمـانـد از جـا کـنـده شـود. فـریـادی از نـازی بـرخـاسـت. هـنـگـامـی کـه یـکـی از رفـقـای او بـرای رسـیـدن بـه حـسـاب آن جـوانـک پـنـاهـجـو پـیـش آمـد، دو پـنـاهـجـو بـا مـشـت هـای گـره کـرده بـه اسـتـقـبـال او رفـتـنـد. صـدای زده شـدن کـف گـرگـی هـای مـحـکـم بـه صـورت هـا بـرمـی خـاسـت. لـگـدهـا بـودنـد کـه بـر بـدن هـا زده مـی شـدنـد. در انـتـهـای اتـاق نـشـیـمـن یـک صـنـدوق پُـر از بـطـری هـای سـودا و آب مـیـوه بـود. نـازی هـای نـو بـطـری هـا را بـرداشـتـنـد، تـه شـان را شـکـسـتـنـد، و بـه طـرف پـنـاهـجـویـان پـرتـاب کـردنـد، کـه بـه سـر و روی شـان فـرود آمـده، مـجـروح شـان نـمـودنـد. بـه زودی خُـرده شـیـشـه هـمـه جـا پـاشـیـده شـد. حـرارت تـن هـای در رزم بـه هـمـراه بـوی تـنـد عـرق فـضـا را آکـنـد. انـدکـی نـزدیـک در مـنـفـجـره شـده دو نـازی بـه سـر یـک پـنـاهـجـو ریـخـتـنـد. یـکـی شـان پـنـاهـجـو را از پـشـت مـحـکـم نـگـاه داشـت. رفـیـقـش یـک بـازوی او را چـسـبـیـد، و آن را چـنـان روی زانـوی پـهـنـش شـکـسـت کـه پـنـاهـجـو صـدای ضـعـیـف خُـرد شـدن اسـتـخـوان بـازویـش را شـنـیـد. هـمـۀ خـون بـدن پـنـاهـجـو بـه صـورتـش دویـد، و درد عـمـیـقـی فـرایـش گـرفـت، امـا او بـرای آن کـه ضـعـفـی بـه خـصـم نـشـان نـدهـد، بـا زور زیـاد دنـدان هـایـش را روی هـم فـشـرد، و جـلـوی فـریـاد دردآلـودی را کـه رفـت تـا از حـلـقـومـش خـارج گـردد، گـرفـت. در گـوشـه ای صـدای نـخـراشـیـدۀ بـلـنـد یـک نـازی نـو بـه انـگـلـیـسـی شـنـیـده شـد: motherfucker! و جـواب حـریـفـش بـه او در جـا بـه فـارسـی بـه گـوش رسـیـد: مـادرقـحـبـه! بـیـا جـلـو تـا حـالـیـت کـنـم! نـازی هـا چـنـد تـن از پـنـاهـجـویـان را بـا چـاقـو مـجـروح سـاخـتـنـد، امـا پـنـاهـجـویـان نـهـراسـیـدنـد، و بـا هـر زحـمـتی بـود جـدال را بـا بـدن هـای مـجـروح و خـون آلـود ادامـه دادنـد. زن پـنـاهـجـویـی بـا یـک کـتـری پـر از آب جـوش سـررسـیـد، و بـی مـهـابـت آب جـوش را بـه صـورت یـک نـازی پـاشـیـد، کـه دسـت هـایـش را بـه صـورت سـوخـتـه اش گـرفـت، و مـثـل خـوکـی کـه زیـر کـارد قـصـابـی قـرار گـرفـتـه بـاشـد، از درد زوزه کـشـیـد!
پـیـکـار شـکـل نـوعـی جـنـگ را بـه خـود گـرفـت.
در حـیـص و بـیـص زد و خـورد مـرتـضـی داد زد:
– بـچـه هـا! بـه ایـن حـیـوونـات رحـم نـکـنـیـن!
و بـچـه هـا بـه آن حـیـوانـات رحـم نـکـردنـد!
زد و خـورد یـک سـاعـت لایـنـقـطـع ادامـه داشـت. آن گـاه یـکـی از نـازی هـا یـک بـمـب دسـت سـاخـتـه پـرتـاب نـمـود. حـفـرۀ بـزرگـی در سـقـف ایـجـاد گـردیـد، دود سـیـاه غـلـیـظـی اتـاق نـشـیـمـن را گـرفـت، و گـرد و خـاک مـخـلـوط بـا آهـک از سـقـف بـه سـر و روی زد و خـورد کـنـنـدگـانـی فـرو ریـخـت. در نـتـیـجـۀ ایـن طـرفـیـن تـنـفـسـی کـردنـد. هـنـگـامـی کـه تـوانـسـتـنـد یـکـدیـگـر را از مـیـان پـردۀ دود بـازبـه بـیـنـنـد، زد و خـورد را از سـر گـرفـتـنـد.
در بـحـبـوحـۀ زد و خـورد نـازی نـو مـسـلـح بـه تـپـانـچـه آن را از زیـر کـمـربـنـدش بـیـرون کـشـیـده، تـیـری بـه مـرتـضـی شـلـیـک نـمـود، کـه در کـاسـۀ زانـوی راسـت او فـرورفـت. مـرتـضـی عـلـی رغـم درد سـوزنـاک تـیـر کـوشـیـد تـا سـر پـا بـه ایـسـتـد، امـا قـدرت ایـن کـار را نـداشـت. در ضـمـن، نـازی نـو دیـگـری بـا نـوک پـهـن پـوتـیـن نـظـامـیـش لـگـد مـحـکـمـی بـه یـک گـونـۀ مـرتـضـی زد، و او پـخـش زمـیـن شـد. مـرتـضـی از شـدت درد، کـه بـه سـرعـت بـرق درونـش را پـیـمـود، و بـه مـغـزش رسـیـد، بـه اغـمـاء دچـار گـردیـد. چـنـد پـنـاهـجـو کـه صـدای تـیـر را شـنـیـدنـد، و مـتـوجـه مـضـروب گـشـتـن مـرتـضـی شـدنـد، خـود را بـا نـگـرانـی بـه او رسـانـدنـد.
اواسـط شـب زد و خـورد خـاتـمـه یـافـت. نـازی هـای نـو و پـنـاهـجـویـان رمـقـی بـرای شـان نـمـانـده بـود. بـسـیـاری شـان قـادر بـه بـنـد شـدن روی پـا نـبـودنـد. نـازی هـای نـو تـلـوتـلـو خـوران و نـفـس نـس نـفـس زنـان خـود را از در مـنـفـجـر شـده بـیـرون انـداخـتـنـد.
آرامـش مـخـصـوصـی کـه نـمـونـۀ پـسـا جـنـگ اسـت، در اتـاق نـشـیـمـن اقـامـتـگـاه دامـن گـسـتـرد. آن جـا بـه کـل در هـم ریـخـتـه بـود. هـمـه جـا خُـرده شـیـشـه پـاشـیـده شـده بـود. بـطـری هـا ایـن جـا و آن جـا غـلـتـیـده بـودنـد. مـیـز بـزرگ واژگـون شـده، پـایـه هـای صـنـدلـی در گـوشـه و کـنـار افـتـاده بـودنـد. بـر روی دیـوارهـا لـکـه هـای خـون چـسـبـیـده، روی تـخـتـه هـای کـف اتـاق نـشـیـمـن نـیـز قـطـرات خـون چـکـیـده بـودنـد. حـرارت تـن هـا و بـوی تـنـد عـرق هـنـوز در فـضـا پـراکـنـده بـود. بـعـضـی از پـنـاهـجـویـان از درد مـی نـالـیـدنـد. صـورت هـای بـعـضـی دریـده شـده، خـون رنـگـیـن شـان کـرده بـود. بـعـضـی سـرهـای شـان شـکـافـتـه شـده، خـون از شـکـاف هـا بـیـرون مـی زد. بـرخـی دسـت هـای شـان شـکـسـتـه بـود، و سـوزش داشـت. بـرخـی پـاهـای شـان مـی لـنـگـیـد. بـعـضـی بـیـنـی شـان شـکـسـتـه و از آن خـون جـاری بـود. بـرخـی چـشـمـان شـان در اثـر ضـربـۀ مـشـت مـتـورم و کـبـود گـشـتـه بـودنـد. پـیـراهـن هـا پـاره پـاره شـده، زیـرشـان سـیـنـه هـای مـجـروح هـویـدا بـودنـد. دهـان هـایـی خـون آلـود بـودنـد. بـعـضـی مـی رفـتـنـد تـا از درد بـیـهـوش گـردنـد.
زمـانـی کـه آرامـش اتـاق نـشـیـمـن را فـراگـرفـت، و پـنـاهـجـویـانـی کـه از مـبـارزه گـریـخـتـه، خـود را در اتـاق هـای شـان مـحـبـوس سـاخـتـه بـودنـد، پـایـان زد و خـورد را دریـافـتـنـد، سـراسـیـمـه از اتـاق هـای شـان خـارج گـشـتـنـد. زن هـا و دخـتـران، کـه احـسـاسـات شـان بـه جـوش آمـده بـود، بـه گـریـه افـتـادنـد، و وظـیـفـۀ پـرسـتـاران مـهـربـان را بـرعـهـده گـر فـتـنـد. پـنـاهـجـویـان بـورژوا نـیـز بـا چـهـره هـای خـجـلـت زده بـه یـاری پـنـاهـجـویـان از پـا افـتـاده پـرداخـتـنـد. بـهـرامـی هـم کـه از اتـاقـش بـیـرون آمـده بـود، مـشـغـول رسـیـدگـی بـه پـنـاهـجـویـان مـجـروح و بـی رمـق گـردیـد.
وضـع و حـال شـمـاری از پـنـاهـجـویـان وخـیـم بـود، و مـی بـایـد در اسـرع وقـت بـه بـیـمـارسـتـان مـنـتـقـل گـردنـد. زن پـنـاهـجـوی مـلـتـهـبـی، گـریـه کـنـان داد کـشـیـد:
– وای خـدا! بـاهـاس آمـبـولانـس خـبـر کـنـیـم!
امـا روشـن شـد نـیـازی بـه آن کـار نـیـسـت، زیـرا در هـمـان اثـنـاء از بـیـرون صـدای آژیـر آمـبـولانـس هـا کـه نـزدیـک مـی شـدنـد، بـه گـوش رسـیـد. دخـتـر پـنـاهـجـویـی از اقـامـتـگـاه بـیـرون دویـد، و بـه مـأمـوریـن آمـبـولانـس هـا – کـه بـه درخـواسـت تـلـفـنـی نـازی هـای نـو مـجـروح فـوراً بـه آن جـا آمـده بـودنـد – بـه انـگـلـیـسـی گـفـت، کـه شـمـاری در اقـامـتـگـاه نـیـاز فـوری بـه انـتـقـال یـافـتـن بـه بـیـمـارسـتـان دارنـد. امـا آمـبـولانـس هـا سـرگـرم حـمـل نـازی هـای نـو بـودنـد. مـأمـوری بـا تـمـاس بـا بـیـمـارسـتـان خـواسـتـار ارسـال شـدن آمـبـولانـس هـای دیـگـری را نـمـود، کـه بـه زودی رسـیـدنـد، و پـنـاهـجـویـان بـه شـدت مـجـروح را بـه بـیـمـارسـتـان مـنـتـقـل سـاخـتـنـد.
وضـع مـرتـضـی وخـیـم تـر از هـمـه بـود. کـسـی نـمـی دانـسـت چـه بـر سـر زانـوی او آمـده، و آیـا اصـلاً عـلاج پـذیـر خـواهـد بـود. حـال بـه گـذریـم از جـراحـاتـی کـه در اثـر ضـربـات چـاقـو در سـیـنـه و پـشـتـش بـه وجـود آمـده، و سـیـنـه اش بـه خـون آلـوده بـود. هـویـت تـیـرانـداز بـه مـرتـضـی هـرگـز کـشـف نـشـد. نـازی هـای نـو ادعـا کـردنـد، کـه ضـارب از آنـان نـبـوده، و هـیـچ نـوع رابـطـه ای بـا آنـان نـداشـتـه اسـت! یـقـیـنـاً مـوجـودی روانـی بـوده، کـه بـر حـسـب اتـفـاق گـذارش بـه آن مـحـل افـتـاده، و بـا اسـتـفـاده از وضـعـیـت آشـفـتـه داخـل اقـامـتـگـاه گـردیـده، و بـه آن پـنـاهـجـو تـیـر زده اسـت!
جـای بـسـی شـگـفـتـی اسـت، کـه افـراد پـلـیـس ابـتـداء پـسـا خـاتـمـۀ واقـعـه در آن جـا ظـاهـر گـشـتـنـد! طـبـیـعـتـاً کـار تـهـیـۀ گـزارش، مـصـاحـبـه بـا پـنـاهـجـویـان، عـکـسـبـرداری از داخـل اقـامـتـگـاه، بـازرسـی و غـیـره و غـیـره بـه عـمـل آمـد. شـمـاری از پـنـاهـجـویـان شـرکـت کـرده در زد و خـورد جـهـت بـازجـویـی و احـتـمـالاً دادگـاهـی شـدن در بـعـد بـه شـهـربـانـی بـرده شـدنـد.
فـردای آن روز حـادثـه آفـریـن در روزنـامـۀ دروغـپـرداز سـاحـل غـرب ایـن خـبـر بـی شـرمـانـه انـتـشـار یـافـت، کـه حـمـلــۀ وحـشـیـانــۀ پـنــاهـجـویــان مـسـلـح بــه سـلاح سـرد بــه جـمـعـی از هـمـوطـنـان مـا مـنـتـهـی بـه بــرخـورد خـشـونـت
آمـیـزی گـردیـده، و در اثـر آن تـعـدادی بـه بـیـمـارسـتـان مـنـتقـل گـردیـده انـد.
دو روز پـسـا آن زد و خـورد خـونـیـن یـک کـارمـنـد صـلـیـب سـرخ طـبـق مـعـمـول بـرای سـرکـشـیـدن بـه پـنـاهـجـویـان بـه اقـامـتـگـاه شـان آمـد. پـا کـه روی پـلـه گـذاشـت، و در مـنـفـجـر شـده را دیـد، بـه تـعـجـب افـتـاد. تـعـجـبـش هـنـگـامـی بـه اوج رسـیـد و بـا نـگـرانـی درآمـیـخـت، کـه وضـع درهـم ریـخـتـۀ اتـاق نـشـیـمـن و حـفـرۀ بـزرگ در سـقـف را نـظـاره کـرد. و چـشـمـش کـه بـه شـمـاری از پـنـاهـجـویـان افـتـاد، نـگـرانـی جـایـش را بـه تـرس سـپـرد: دسـت هـای شـکـسـتـه ای کـه گـچ گـرفـتـه شـده، و بـا پـارچـۀ سـفـیـد از گـردن هـا آویـخـتـه بـودنـد. چـنـدیـن سـر و صـورت پـانـسـمـان شـده. لـبـاس هـای پـاره ای کـه پـنـاهـجـویـان هـنـوز فـرصـت تـعـمـیـرشـان را نـیـافـتـه بـودنـد. چـشـمـان مـتـورم و کـبـودی کـه بـه زحـمـت گـشـوده مـی شـدنـد. کـارمـنـد صـلـیـب سـرخ فـوراً دریـافـت، کـه در ایـن جـا بـایـد واقـعـۀ نـاگـواری رخ داده بـاشـد. پـنـاهـجـویـان بـه او حـمـلـۀ نـاگـهـانـی و بـی مـقـدمـۀ نـازی هـای نـو بـه اقـامـتـگـاه و در نـتـیـجـۀ آن زد و خـورد را شـرح دادنـد.
کـارمـنـد صـلـیـب سـرخ عـمـیـقـاً مـتـأثـر گـشـت، و در دل مـصـمـمـانـه بـا خـود گـفـت:
– حـالا دیـگـه بـایـد کـاری کـرد!
———————————
۱۰
پـشـتـیـبـانـی از پـنـاهـجـویـان
ای دل هـای خـسـتـه، ای چـشـمـان خـوابـنـاک!
ای جـان هـای فـرسـوده!
کـه سـرنـوشـتـی گـرانـبـار از بـیـم و درد داریـد،
هـنـوز هـسـتـنـد کـسـانـی کـه شـمـا را دوسـت دارنـد.
هـنـری لانـگـفـلـو
در هـیـچ جـا پـیـکـارگـران واقـعـی تـنـهـا نـیـسـتـنـد، و بـه حـال خـود تـرک نـشـده انـد. خـروش پـیـکـار هـمـاره بـه گـوش فـرزنـدان پـیـکـار مـی رسـد، و آن هـا را مـی خـروشـانـد. حـتـی در دل تـیـرگـی هـای قـیـرگـون زنـدگـی فـروغ امـیـدی هـسـت. مـهـم شـکـافـتـن بـطـن ایـن تـیـرگـی و رسـانـدن نـدای خـود بـه گـوش نـیـروهـایـی اسـت کـه سـوگـنـد پـیـکـار عـلـیـه پـلـیـدی و بـی عـدالـتـی را خـورده انـد، و بـدان وفـادارنـد. نـیـروهـایـی کـه تـقـدس زنـدگـی را بـاور دارنـد، و زیـبـایـی آن را مـی سـتـایـنـد:
” آری: آری. زنـدگـی زیـبـاسـت.
زنـدگـی آتـشـگـهـی دیـرنـده پـابـرجـاسـت.
گـر بـیـفـروزیـش، رقـص شـعـلـه اش در هـر کـران پـیـداسـت.
ور نـه: خـامـوش اسـت و خـامـوشـی گـنـاه مـاسـت.”30
خـبـر پـیـکـار پـنـاهـجـویـان در ریـبـه بـه گـوش نـیـروهـای عـادل و پـیـکـارجـو رسـیـد.
کـارمـنـد صـلـیـب سـرخ گـزارش مـفـصـلـی از جـریـان وقـایـع ریـبـه را تـوأم بـا مـوضـوع عـدم دخـالـت حـقـیـقـی پـلـیـس در آن هـا – و بـا تـأکـیـد قـوی آن – تـنـظـیـم نـمـوده، گـزارش را بـه ریـیـس صـلـیـب سـرخ در کـپـنـهـاگ ارسـال داشـت. هـمـزمـان رونـوشـتـی از گـزارش را بـه بـریـان مـک گـوئـیـر (Brian McGuire)، مـورخ آمـریـکـایـی تـبـار مـقـیـم دانـمـارک و عـضـو دوسـتـان پـنـاهـنـدگـان دانـمـارک (Dansk Flygtningevenner)، فـرسـتـاد. مـک گـوئـیـر پـسـا مـطـالـعـۀ گـزارش، بـه نـوبـۀ خـود رونـوشـت دیـگـری از آن را بـه هـمـراه یـک نـامـۀ پـیـوسـتـی از خـود بـه سـازمـان کـمـک بـه پـنـا هـنـدگـان ارسـال نـمـود، کـه در آن مـقـامـات سـازمـان را بـه دخـالـت در وقـایـع ریـبـه بـه نـفـع پـنـاهـجـویـان ایـرانـی دعـوت نـمـود. مـک گـوئـیـر آن گـاه مـقـالـه ای بـر اسـاس گـزارش دریـافـتـی بـه رشـتـۀ تـحـریـر درآورده، بـه روزنـامـۀ مـعـتـبـر Information ( اطّـلاعـات) فـرسـتـاد، کـه در آن بـه چـاپ رسـیـد. از سـوی دیـگـر بـلـوم، جـامـعـه شـنـاس فـرهـنـگـی، نـیـز بـه دنـبـال دریـافـت خـبـر وقـایـع ریـبـه از طـرف مـک گـوئـیـر، مـقـالـه ای در آن خـصـوص نـوشـتـه، بـه روزنـامـۀ سـیـاسـت ارسـال داشـت، کـه در آن درج شـد. مـک گـوئـیـر ابـتـکـار مـؤثـری نـمـود. از آن جـا کـه اطـلاع داشـت در آن زمـان سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمـلـلـی(Internationale Socialister) در دانـمـارک آن نـیـرویـی در طـیـف چـپ هـسـتـنـد، کـه در خـط مـقـدم مـبـارزۀ ضـدنـژادپـرسـتـی قـرار دارنـد، بـا آنـان تـمـاس گـرفـتـه، دربـارۀ وقـایـع ریـبـه بـا ایـشـان گـفـت و گـو نـمـود.
سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمـلـلـی در آن تـاریـخ مـرکـب از یـک صـد عـضـو بـود. ایـن گـروه در 1984 از حـزب سـوسـیـالـیـسـت هـای چـپ (وی.اس) (Venstresocialisterne(VS)) مـنـشـعـب گـشـتـه بـود. در نـتـیـجـۀ فـعـالـیـت شـدیـد ضـد نـژادپـرسـتـانـۀ گـروه، چـنـد سـال پـسـا تـاریـخ ایـن داسـتـان مـا، در مـاه مـارس 1992 یـکـی از اعـضـای آن در اثـر انـفـجـار یـک بـمـب نـامـه ای در دفـتـرشـان بـه قـتـل رسـیـد. هـویـت عـامـل یـا عـامـلان ارسـال بـمـب نـامـه ای کـشـف نـشـد، ولـی احـتـمـال قـریـب بـه یـقـیـن وجـود داشـت، کـه دسـت نـازی هـای نـو دانـمـارک در ایـن قـضـیـه در کـار بـوده بـاشـد.
سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمـلـلـی چـنـد روز پـسـا تـمـاس مـک گـوئـیـر، یـکـی از اعـضـایـش را بـه مـقـصـود تـحـقـیـق امـر بـه ریـبـه اعـزام داشـت. او ابـتـداء بـه کـتـابـخـانـۀ عـمـومـی شـهـر مـراجـعـه، و در آن جـا بـرای وقـوف بـه نـحـوۀ انـعـکـاس وقـایـع مـحـدوث در روزنـامـۀ شـهـر، سـاحـل غـرب، بـه مـطـالـعـۀ شـمـاره هـای آن از تـاریـخ ورود پـنـاهـجـویـان ایـرانـی بـه ریـبـه تـا بـه آن روز پـرداخـت، و آن هـا را بـا مـاشـیـن کـپـی کـپـیـه کـرد. آن گـاه بـه مـنـظـور آشـنـایـی بـا پـنـاهـجـویـان بـه اقـامـتـگـاه آنـان روانـه گـردیـد. پـنـاهـجـویـان بـا مـطـلـع شـدن از ایـن کـه او بـه نـمـایـنـدگـی از طـرف یـک گـروه ضـدنـژادپـرسـت بـه آن جـا آمـده، و از ایـن کـه خـبـر وقـایـع ریـبـه بـه گـوش دیـگـران نـیـز رسـیـده اسـت، از شـادی سـر از پـا نـشـنـاخـتـنـد. پـی بـردنـد، کـه سـرانـجـام کـسـانـی بـه پـشـتـیـبـانـی از آنـان و پـیـکـار دشـوار و نـابـرابـرشـان بـر خـاسـتـه انـد. از او پـذیـرایـی گـرمـی بـه عـمـل آوردنـد.
آن سـوسـیـالـیـسـت بـیـن الـمـلـلـی ضـمـن گـفـت و گـو بـا پـنـاهـجـویـان – کـه طـبـیـعـتـاً بـه انـگـلـیـسـی صـورت گـرفـت – مـوضـوع نـوشـتـجـات روزنـامـۀ سـاحـل غـرب دربـارۀ آنـان را بـه پـیـش کـشـیـد، و از آنـان تـوضـیـحـاتـی درمـورد آن هـا خـواسـت. هـنـگـامـی کـه او شـروع بـه ذکـر نـمـونـه هـایـی از آن نـوشـتـجـات کـرد، بـهـت عـمـیـقـی چـهـره هـای پـنـاهـجـو یـان را دربـرگـرفـت، آن هـا هـاج و واج بـه یـکـدیـگـر نـگـریـسـتـنـد! بـا عـلاقـۀ زیـادی از آن مـرد تـقـاضـای بـرگـردانـدن مـتـن بـرخـی از نـوشـتـجـات را کـردنـد، و بـا اطـلاع یـافـتـن از مـحـتـوای آن هـا بـر بـهـت شـان افـزوده گـشـت. ابـتـداء آن روز آگـاه شـدنـد، کـه آن روزنـامـه چـه دروغ هـای بـی شـرمـانـه ای اخـتـراع و بـه خـورد اهـالـی داده اسـت! بـعـضـی از پـنـاهـجـویـان در عـیـن تـعـجـب و عـصـبـانـیـت از اطـلاع از نـوشـتـجـات روزنـامـه، بـه خـنـده نـیـز درآمـدنـد. یـکـی از آنـان بـه دیـگـران گـفـت:
– شـنـیـدی خـواهـر! هـر کـی ایـن دروغـا رو نـوشـتـه، نـمـی تـونـه جـز خـود حـضـرت ابـلـیـس بـاشـه!
پـنـاهـجـوی دیـگـری:
– آدمـی کـه ایـن چـیـزا رو نـوشـتـه، وجـدان نـداشـتـه کـه فـکـر ایـنـو بـکـنـه کـه مـردم بـا خـونـدن ایـنـا چـقـد مـی تـونـسـتـه ن بـر ضـد مـا تـحـریـک بـشـن؟!
یـکـی دیـگـر:
– آره. مـا واقـعـاً شـانـس آوردیـم تـا امـروز کـارمـون بـه جـای بـاریـک تـری نـکـشـیـده، و کـسـی از بـیـن مـون کـشـتـه نـشـده!
آن گـاه پـنـاهـجـویـان صـحـت مـحـتـوای نـوشـتـجـات آن روزنـامـه را تـکـذیـب نـمـودنـد. کـسـی گـفـت:
– آقـا! خـبـر اون دزدیـا در فـروشـگـاه بـزرگ دروغ مـحـضـه. مـوضـوع ایـنـه کـه کـسـی یـا کـسـایـی مـغـرضـونـه اون دزدیـا رو بـه قـصـد جـنـایـی کـردن مـا تـرتـیـب داده بـودن! و تـا جـایـی کـه بـه سـرقـت آلات الـکـتـرونـیـکـی مـربـوط مـی شـه، والله هـنـوز کـه هـنـوزه دسـگـیـرمـون نـشـده کـه کـی اون جـعـبـه هـای حـاوی دسـتـگـاه هـای الـکـتـرونـیـکـیـو آورده و چـه جـوری تـو کـلـبـه در حـیـاط جـاشـون داده. ایـن کـارم صـد در صـد بـه قـصـد جـنـایـی سـازی مـا صـورت گـرفـتـه بـوه!
پـنـاهـجـویـی افـزود:
– حـالا اون جـریـون بـه اصـطـلاح تـجـاوز جـنـسـیـو بـگـیـن! بـیـژن الـبـتـه جـوون سـبـک و خـامـی بـود، امـا بـیـچـاره اون جـور جـنـایـت ازش سـاخـتـه نـبـود. بـیـچـاره رو تـو زنـدون انـداخـتـنـش و زنـدگـی شـو داغـون کـردن! ایـنـم بـه حـتـم نـتـیـجـۀ نـقـشـه ای بـوده کـه بـه خـاطـر جـنـایـی کـردن مـا ریـخـتـه بـودن!
پـنـاهـجـویـان بـه شـرح اخـبـار دروغـیـن مـنـدرج در روزنـامـه راجـع بـه حـمـلات خـشـونـت آمـیـزشـان بـه اهـالـی شـهـر نـیـز گـوش فـراداده، سـرهـای شـان را بـه عـلامـت تـأسـف تـکـان دادنـد. هـنـگـامـی کـه سـوسـیـالـیـسـت بـیـن الـمـلـلـی از مـقـالـۀ مـفـصـلـی در آن روزنـامـه دربـارۀ “مـذاکـرۀ” پـنـاهـجـویـان بـا زنـان بـدنـام و یـک سـوداگـر مـواد مـخـدر در رابـطـه بـا فـحـشـاء و مـواد مـخـدر در اقـامـتـگـاه شـان سـخـن گـفـت، پـنـاهـجـویـان از تـعـجـب شـاخ درآوردنـد! بـا کـنـجـکـا وی زایـدالـوصـفـی سـرهـای شـان را بـرای نـگـریـسـتـن بـه دو عـکـسـی کـه در آن خـصـوص در روزنـامـه چـاپ شـده بـود، جـلـو بـردنـد. در یـکـی از آن هـا صـورت مـضـحـک بـهـرامـی را دیـدنـد؛ در دیـگـری اجـتـمـاع زنـان بـد کـاره و سـوداگـران مـواد مـخـدر در مـحـیـط اقـامـتـگـاه نـظـرشـان را بـه خـود جـلـب کـرد. زن پـنـاهـجـویـی خـنـدۀ بـی اخـتـیـاری نـمـوده، گـفـت:
– ای بـابـا! مـذاکـره چـیـه؟! ایـن یـارو عـجـب تـخـیـل و ذوقـی داشـتـه! اون سـه تـا زن، کـه مـا اصـلاً روح مـون خـبـر نـداش کـه اون کـاره ن، و اون مـرد هـمـراه شـونـو هـم قـبـلاً نـدیـده بـودیـم، خـودشـونـو مـهـمـونـا مـعـرفـی کـردن، و گـفـتـن کـه واسـه خـوشـومـدگـویـی بـه مـا ایـن جـا اومـدن، و مـام خـب از مـهـمـون نـوازی چـیـزی فـروگـذار نـکـردیـم. آقـا کـه شـمـا بـاشـیـن، از فـردای هـمـون روز دسـتـه ای از زنـای اون چـنـونـی تـو ایـن مـحـیـط لـنـگـر انـداخـتـن، و عـنـاصـر مـظـنـونـی هـم سـر و کـلـه شـون پـیـدا شـد! مـا بـعـد حـالـی مـون شـد، کـه ایـنـم نـقـشـۀ کـسـایـی بـوده، و بـا ایـن کـار قـصـد داشـتـن تـو ایـن شـهـر بـدنـوم مـون بـکـنـن!
پـنـاهـجـویـی بـا لـبـخـنـد اشـاره آمـیـزی گـفـت:
– پـس ایـن کـه تـو اروپـا مـی گـن روزنـومـه ” وجـدان اجـتـمـاع” هـس، هـمـیـن بـوده؟!
زن پـنـاهـجـویـی بـا نـوعـی تـرس:
– آقـا مـا جـدّاً شـانـس آوردیـم کـه تـا امـروز ایـنـا تـحـت تـأثـیـر ایـن دروغـا بـلای مـصـیـبـت بـاری سـرمـون درنـیـا وردن!
بـیـن پـنـاهـجـویـان گـفـت و گـویـی دربـارۀ نـوشـتـجـات بـه دروغ آلـودۀ روزنـامـۀ سـاحـل غـرب درگـرفـت. سـوسـیـا لـیـسـت بـیـن الـمـلـلـی بـا پـی بـردن بـه حـقـیـقـت قـضـایـا هـمـزمـان نـاراحـت و بـه عـوض هـمـوطـنـانـش خـجـلـت زده شـد. او یـقـیـن کـرد در ریـبـه تـوطـئـه ای بـر ضـد پـنـاهـجـویـان تـرتـیـب یـافـتـه، و ایـن مـدیـر روزنـامـۀ سـاحـل غـرب هـر کـه هـسـت، در زمـرۀ یـکـی از تـوطـئـه گـران مـی بـاشـد. امـا از خـود پـرسـیـد: دیـگـران کـیـان انـد؟ الـبـتـه مـقـالـۀ کـشـیـش در روزنـامه – کـه از آن پـیـشـاپـیـش نـام بـرده شـده – را در روزنـامـه خـوانـده، بـه او هـم ظـنـیـن گـشـتـه بـود.
پـنـاهـجـویـان هـم چـنـیـن تـعـجـب شـدیـدشـان از عـدم دخـالـت پـلـیـس تـا بـه آن روز در وقـایـع را بـه آن مـرد ذکـر کـردنـد. مـرد بـا حـیـرت بـسـیـار از آنـان پـرسـیـد:
– یـعـنـی تـا امـروز پـلـیـس اصـلاً از شـمـا حـمـایـت نـکـرده؟
پـنـاهـجـویـان بـه او شـرح دادنـد، کـه مـراجـعـات پـیـاپـی کـارمـنـدان صـلـیـب سـرخ بـه پـلـیـس و تـقـاضـای تـحـقـیـق دربـارۀ بـمـب هـای دسـت سـاخـتـۀ پـرتـاب شـده بـه اقـامـتـگـاه بـه نـتـیـجـه ای نـرسـیـده اسـت. آن مـرد چـهـره اش از خـشـم بـرافـروخـتـه شـد. در دل از خـود پـرسـیـد:
– نـکـنـه ریـیـس پـلـیـسـم جـزو تـوطـئـه گـرا بـاشـه؟!
در پـایـان آن مـلاقـات سـوسـیـالـیـسـت بـیـن الـمـلـلـی صـادقـانـه به پـنـاهـجـویـان قـول داد، که گـروه او به زودی افـرادی
را جـهـت ابـراز پـشـتـیـبـانـی از آنـان بـه ریـبـه اعـزام خـواهـد داشـت. و ایـن قـول او نـور امـیـدی در دل هـای پـنـاه جـویـان افـروخـت.
سـوسـیـالـیـسـت بـیـن الـمـلـلـی بـلافـاصـلـه پـسـا بـازگـشـت بـه کـپـنـهـاگ، بـر اسـاس کـپـیـۀ نـوشـتـه هـای دروغ آمـیـز روزنـامـۀ سـاحـل غـرب مـقـالـۀ افـشـاءگـرانـۀ جـامـعـی دربـارۀ وقـایـع ریـبـه بـه رشـتـۀ تـحـریـر درآورد، کـه بـا عـنـوان “National skandale i Ribe!” (رسـوایـی مـلّـی در ریـبـه!) در روزنـامـۀ اطّـلاعـات و نـیـز در یـک شـمـارۀ فـوق الـعـادۀ نـشـریـۀ سـوسـیـالـیـسـت هــای بـیـن الـمـلـلـی انـتـشـار یـافـت.
از سـوی دیـگـر ریـیـس پـلـیـس کـشـور، پـول افـسـن (Poul Eefsen)، پـسـا دریـافـت گـزارش مـفـصـل سـازمـان صـلـیـب سـرخ دربـارۀ وقـایـع ریـبـه، کـتـبـاً از ریـیـس پـلـیـس ریـبـه ارسـال گـزارش دقـیـقـی دربـارۀ چـگـونـگـی کـارکـرد پـلـیـس در قـبـال وقـایـع مـحـدوث در شـهـر را مـطـالـبـه نـمـود. ریـیـس پـلـیـس ریـبـه دسـت و پـایـش را گـم کـرد. او بـا خـانـم بـزرگ تـمـاس گـرفـتـه، وی را از دخـالـت مـقـامـات در قـضـیـه مـطـلـع سـاخـت، و بـه او لـزوم مـبـرم مـتـوقـف گـشـتـن عـمـلـیـات عـلـیـه پـنـاهـجـویـان را تـأکـیـد کـرد. سـپـس چـنـد پـاسـبـان را بـه مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان فـرسـتـاده، بـه آن هـا دسـتـور کـشـیـک دایـم در آن جـا را داد. از آن روز بـه بـعـد حـمـلات نـازی هـای نـو – کـه کـمـاکـان در مـحـیـط اقـامـتـگـاه اردو زده بـودنـد – بـه پـنـاهـجـویـان مـتوقـف گـردیـد، و بـمـبـی نـیـز بـه اقـامـتـگـاه شـان پـرتـاب نـشــد.
ریـیـس پـلـیـس ریـبـه تـوانـایـی بـرتـافـتـن فـشـار روانـی سـنـگـیـن وارد بـر او و لـکـه دارشـدن اسـم و رسـمـش در عـمـومـیـت را نـداشـت، و در بـحـبـوحـۀ هـمـان اقـدامـات افـشـاءگـرانـۀ پـشـتـیـبـانـان پـنـاهـجـویـان، در اتـاقـش در شـهـربـانـی بـا شـلـیـک گـلـولـه ای از تـپـانـچـه بـه مـغـزش خـودکُـشـی نـمـود. مـسـلـمـاً خـبـر ایـن واقـعـه سـریـعـاً در جـرایـد و رسـانـه هـای جـمـعـی کـشـور پـخـش شـد، و بـه مـوضـوع تـازه ای در گـفـت و گـوهـا حـول وقـایـع ریـبـه تـبـدیـل گـردیـد.
سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمــلـلـی در کـپـنـهـاگ کـانـال 2 تـلـویـزیـون دانـمـارک را از مـوضـوع وقـایـع ریـبـه آگـاهـا نـیـدنـد، و فـردای آن روز خـبـرنـگـاری بـه هـمـراه یـک فـیـلـمـبـردار بـه مـقـصـود ضـبـط بـرنـامـه ای در مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان عـازم ریـبـه گـردیـد. فـیـلـم تـلـویـزیـونـی تـهـیـه شـده، کـه در بـرنـامـۀ مـوسـوم بـه ” لـوری”(Lorry) در کـانـال 2 پـخـش شـد، حـاوی تـصـاویـری از اجـتـمـاع نـازی هـای نـو در مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان بـود. خـبـرنـگـار تـلـویـزیـون، در ضـمـن، گـزیـده ای از مـصـاحـبـات بـا افـراد تـصـادفـی را در بـرنـامـه گـنـجـانـده بـود. جـالـب اسـت کـه حـتـی یـکـی از ایـن افـراد نـیـز طـرف داریـش از پـنـاهـجـویـان را اعـلام نـکـرده بـود؛ بـرعـکـس، هـمـه تـمـایـل شـان بـه تـخـلـیـه شـدن شـهـر از وجـود پـنـاهـجـویـان را ابـراز داشـتـه بـودنـد. در بـرنـامـه سـخـنـگـوی تـلـویـزیـون در رابـطـه بـا وقـایـع ریـبـه از جـمـلـه گـفـت: ” از پـایـان جـنـگ جـهـانـی دوم تـا بـه امـروز ریـبـه نـخـسـتـیـن شـهـر در دانـمـارک اسـت، کـه نـازی هـای نـو بـه ایـن شـکـل عـلـنـی در آن جـا بـه فـعـالـیـت پـرداخـتـه انـد.” بـریـده ای از ایـن فـیـلـم هـم چـنـیـن در بـرنـامـۀ ” بـحـث تـلـویـزیـونـی بـر مـسـئـلـۀ روز”(TV-aktuelt) در تـلـویـزیـون دولـتـی دانـمـارک، نـیـز در ” اخـبـار تـلـویـزیـونـی”(TV-avis) پـخـش گـردیـد.
مـک گـوئـیـر پـیـشـا پـخـش شـدن فـیـلـم مـذکـور در بـرنـامـۀ تـلـویـزیـونـی ابـتـکـار دیـگـری نـیـز بـه خـرج داد، و آن ایـن کـه مـوضـوع وقـایـع ریـبـه را بـه جـرایـد جـنـجـال طـلـب روزنـامـۀ فـوق الـعـاده و بـی.تـی. اطـلاع داد. نـتـیـجـه آن کـه فـردای هـمـان روز چـنـد روزنـامـه نـگـار و عـکـاس آن دو روزنـامـه عـازم ریـبـه گـردیـدنـد. ایـن روزنـامـه نـگـاران بـه پـنـاهـجـویـان رجـوع نـمـودنـد، و پـنـاهـجـویـان فـرصـت نـیـکـی بـرای افـشـای تـوطـئـۀ کـثـیـف بـه اجـراء درآمـده بـر ضـد آنـان بـه دسـت آوردنـد. یـک پـنـاهـجـوی سـیـاسـی سـنـگـیـنـی حـرف هـایـش را بـر بـی تـفـاوتـی عـلـنـی پـلـیـس ریـبـه در قـبـال وقـایـع گـذارد. نـاگـفـتـه نـمـانـد، کـه بـهـرامـی نـیـز سـعـی کـرد بـه هـر تـرتـیـب شـده چـیـزی بـه گـویـد، و عـکـسـی از او هـم گـرفـتـه شـود. زن پـنـاهـجـویـی کـه مـتـوجـه ایـن جـریـان گـردیـد، بـا نـاراحـتـی و صـدای عـمـداً بـلـنـد بـرای آن کـه بـهـرامـی بـه شـنـود، بـه زن بـغـل دسـتـیـش گـفـت:
– رو کـه نـیـس، سـنـگ پـای قـزویـنـه!
بـهـرامـی الـبـتـه ایـن را شـنـیـد، امـا مـثـلاً بـه روی مـبـارک نـیـآورد! خـیـر، اصـلاح شـدنـی نـبـود!
مـصـاحـبـات بـا پـنـاهـجـویـان تـحـت عـنـاویـن جـنـجـالـی درشـت زیـنـت بـخـش صـفـحـات روزنـامـه هـای مـذکـور گـردیـدنـد، و تـولـیـد صـحـبـت هـای دامـنـه داری بـیـن خـوانـنـدگـان آن هـا نـمـودنـد. خـصـوصـاً عـکـس هـای چـاپ شـده، یـکـی در صـفـحـۀ اول، از اجـتـمـاع نـازی هـای نـو در مـحـیـط اقـامـتـگـاه پـنـاهـجـویـان مـوجـب تـحـریـک شـدیـد خـوانـنـدگـان روزنـامـه هـا گـردیـد.
سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمـلـلـی و دوسـتـان پـنـاهـنـدگـان دانـمـارک بـا پـنـاهـنـدگـان مـقـیـم شـهـرهـای فـیـن، وارده و کـلـدیـنـگ تـمـاس گـرفـتـه، بـه آنـان تـوصـیـه نـمـودنـد، کـه تـظـاهـراتـی در پـشـتـیـبـانـی از پـنـاهـجـویـان ریـبـه سـازمـان دهـنـد. نـتـیـجـه آن بـود، کـه گـروهـی از پـنـاهـنـدگـان آن شـهـرهـا بـه عـزم تـظـاهـرات پـشـتـیـبـانـی کـنـنـده روانـۀ ریـبـه گـردیـدنـد. آن پـنـاهـنـدگـان – کـه پـنـاهـجـویـان سـیـاسـی ریـبـه نـیـز بـه آنـان پـیـوسـتـنـد – دو راه پـیـمـایـی اعـتـراضـی در شـهـر انـجـام دادنـد، کـه یـکـی شـان بـا یـک سـخـنـرانـی آتـشـیـن در بـرابـر سـاخـتـمـان شـهـربـانـی و یـکـی دیـگـرشـان بـا سـخـنـرانـی شـدیـدالـلـحـنـی جـلـوی شـهـرداری خـاتـمـه یـافـت.
سـپـس چـنـد عـضـو سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمـلـلی بـه ریـبـه آمـده، تـمـاس مـسـتـقـیـم بـا افـرادی کـه طـرف دار خـارجـیـان بـودنـد، امـا تـا بـه آن روز از بـیـم آسـیـب بـه خـود و خـانـوادۀ شـان جـرئـت ابـراز وجـود در مـقـابـل نـژاد پـرسـتـان را بـه خـویـش نـمـی دادنـد، بـرقـرار سـاخـتـنـد، و آن هـا را جـهـت بـه پـاخـیـزی و بـرگـذاری تـظـاهـراتـی بـه نـفـع پـنـاهـجـویـان تـحـریـک و تـرغـیـب نـمـودنـد. اعـضـای سـازمـان مـذکـور آن گـاه در ” بـاشـگـاه” شـهـر بـه بـرگـذاری سـخـنـرانـی پـرحـرارتـی عـلـیـه نـازی هـای نـو و بـه نـفـع پـنـاهـجـویـان ایـرانـی پـرداخـتـنـد. آنـان ضـمـن سـخـنـرانـی جـنـایـات نـازی هـا در زمـان اشـغـال دانـمـارک را بـه حـاضـریـن یـادآوری نـمـودنـد، و بـه آنـان تـوضـیـح دادنـد، کـه مـبـارزه عـلـیـه نـازی هـای نـو امـری بـا اهـمـیـت حـیـاتـی اسـت. تـحـریـکـات سـوسـیـالـیـسـت هـای بـیـن الـمـلـلی تـکـان مـؤثـری بـه بـسـیـاری از طـرف داران خـارجـیـان داد، و آنـان قـول شـرکـت در تـظـاهـراتـی بـه نـفـع پـنـاهـجـویـان را دادنـد. چـنـیـن تـظـاهـراتـی نـیـز، کـه پـرسـر و صـدا بـود، عـلـی رغـم حـمـلـۀ نـژادپـرسـتـان و بـمـبـاران کـردن تـظـاهـرکـنـنـدگـان بـا تـخـم مـرغ و گـوجـه فـرنـگـی و سـبـزیـجـات فـاسـد، بـرگـذار گـردیـد. امـا راه پـیـمـایـی بـزرگـی کـه سـپـس صـورت گـرفـت، در نـوع خـود بـاشـکـوه و بـه یـادمـانـدنـی بـود. شـعـارهـای ضـد نـازیـسـتـی و ضـدنـژادپـرسـتـانـه، کـه هـمـزمـان خـشـم آلـوده از چـنـد صـد دهـان فـریـاد شـدنـد، چـنـان بـا قـدرت بـودنـد، کـه گـفـتـی دیـوارهـا بـه لـرزه افـتـادنـد. جـنـگـلـی از مـشـت هـای گـره خـورده بـه هـوا بـرخـاسـت. هـنـایـش راه پـیـمـایـی در تـمـاشـاگـران چـنـان بـود، کـه شـمـاری شـان هـا بـه آن جـذب شـدنـد، و بـه سـتـون راه پـیـمـایـان مـلـحـق گـردیـدنـد.
ریـبـه: راه پـیـمـایـی ضـدنـژادپـرسـتـان
هـم چـنـیـن گـروه مـوسـیـقـی ” گـل سـرخ وحـشـی”(The Savage Rose) بـا خـوانـنـدۀ مـشـهـورش آنـیـسـتـه کـوپـل (Annisette Koppel)(و. 1948)31 کـنـسـرتـی در پـشـتـیـبـانـی از پـنـاهـجـویـان در ریـبـه اجـراء نـمـود.
پـشـتـیـبـانـی دیـگـری از پـنـاهـجـویـان از سـوی دسـتـۀ خـودمـخـتـاران(Autonome) بـه عـمـل آمـد.
خـودمـخـتـاران در زمـان داسـتـان مـا، یـعـنـی در دهـۀ 80، دسـتـه ای از جـنـبـش بـی.زد(BZ)32 را تـشـکـیـل مـی دادنـد. خـودمـخـتـاران ابـتـداء در دهـۀ 90 بـه صـورت یـک جـنـبـش اروپـایـی درآمـدنـد، هـمـان گـونـه کـه بـی.زدهـا در دهـۀ 80 تـشـکـیـل یـک جـنـبـش اروپـایـی را داده بـودنـد.
خـودمـخـتـاران جـنـبـشـی در طـیـف چـپ و خـالـصـاً سـیـاسـی بـودنـد. کُـنـشـگـری آنـان از طـریـق خـودسـازمـان دهـی خـودمـخـتـارانـه، بـا سـنـگـیـنـی بـر اسـلـوب هـای بـرون پـارلـمـانـی و “عـمـل مـسـتـقـیـم” ( اسـلـوب نـمـونـۀ آنـارشـیـسـتـی) صـورت مـی گـرفـت. در دهـۀ 90 خـودمـخـتـاران بـه ویـژه در ایـتـالـیـا، اسـپـانـیـا، آلـمـان و یـونـان دارای کُـنـشـگـری گـسـتـرده ای بـودنـد. در دانـمـارک خـودمـخـتـاران عـمـدتـاً از جـوانـان در کـپـنـهـاگ و حـومـۀ آن تـشـکـیـل مـی یـافـتـنـد. پـژوهـشـگـرانـی خـودمـخـتـاران را شـاخـه ای از جـنـبـش عـصـیـان جـوانـان، پـژوهـشـگـران دیـگـری آنـان را بـی. زدهـای دهـۀ 90 بـه شـمـار آورده انـد.
واژۀ ” اتـونـوم” بـه مـعـنـای ” خـودگـردان” یـا ” خـودمـخـتـار” اسـت. خـودمـخـتـاران هـدف دسـت یـافـتـن بـه کـنـتـرل بـر کـار و زنـدگـی خـود از طـریـق مـبـارزه عـلـیـه اجـزای امـپـریـالـیـسـتـی، سـرمـایـه داری و نـژادپـرسـتـانـۀ جـامـعـۀ شـان را دنـبـال مـی کـردنـد. آن هـا خـود را بـه صـورت مـسـتـقـل از دولـت، اتـحـادیـه هـای صـنـفـی، احـزاب سـیـاسـی و سـایـر تـشـکـیـلات مـبـتـنـی بـر سـلـسـلـه مـراتـب سـازمـان داده بـودنـد. خـودسـازمـان دهـی خـودمـخـتـارانـه مـبـنـی بـر نـظـریـۀ “سـر و تـه”(bottom up) بـود: آن تـوجـه را بـه کُـنـشـگـری هـایـی جـلـب مـی نـمـود، کـه عـبـارت از مـقـاومـت روزمـره ای در بـرابـر سـرمـایـه داری بـودنـد: غـیـبـت از کـار بـه بـهـانـۀ بـیـمـاری، کُـنـدکـاری، اجـتـمـاعـی کـردن کـارخـانـه و غـیـره. ایـن نـظـریـۀ خـودمـخـتـارانـه ریـشـه در انـدیـشـگـی آنـارشـیـسـتـی و کـمـونـیـسـتـی داشـت.
خـودمـخـتـاران از آرای نـظـریـه پـردازان پـیـشـیـن چـون مـاریـو تـرونـتـی(Mario Tronti)(و. 1931)، آنـتـونـیـو نـگـری(Antonio Negri)(و. 1933)، سـرجـو بـولـونـیـا(Sergio Bologna)(و. 1937) و پـائـولـو ویـرنـو(Paolo Virno)(و. 1952) هـنـایـش پـذیـرفـتـه بـودنـد، کـه انـدیـشـه هـایـی دربـارۀ ” کـار غـیـرمـادی” و ” کـار اجـتـمـاعـی” ابـداع نـمـوده بـود نـد، که طـرح مـارکـسـسـتـیِ کـار بـرای کـل جـامـعـه را رد مـی کـردنـد. بـه نـظـر آنـان ثـروت جـامـعـۀ مـعـاصـر از طـریـق
کـار کـنـتـرل نـاپـذیـر تـولـیـد مـی گـردد، و فـقـط انـدکـی از آن بـه شـکـل مُـزد بـیـن کـارگـران تـقـسـیـم مـی شـود. هـم چـنـیـن آرای دیـگـران – بـه ویـژه فـمـیـنـیـسـت هـایـی چـون مـاریـاروزا دالا کـوسـتـا(Mariarosa Dalla Costa)(و. 1943) و سـیـلـویـا فـدریـچـی(Silvia Federici)(و. 1942) – کـه بـر اهـمـیـت فـمـیـنـیـسـم و ارزش نـیـروی کـار زنـانـۀ پـرداخـت نـشـده در جـامـعـۀ سـرمـایـه داری تـأکـیـد داشـتـنـد – خـودمـخـتـاران را هـنـایـیـده بـود.
سـیـاسـت خـودمـخـتـارانـه اغـلـب بـه شـکـل کُـنـشـگـری خـودسـازمـان یـافـتـه بـرآمـد مـی کـرد، و از طـریـق ” عـمـل مـسـتـقـیـم” بـه مـسـائـل بـرخـورد مـی نـمـود. عـمـلـیـات غـالـبـاً شـامـل جـنـبـۀ نـافـرمـانـی شـخـصـی نـیـز بـودنـد.
خـودمـخـتـاران دهـۀ 90 از دو دسـتـه تـشـکـیـل مـی یـافـتـنـد: دسـتـۀ زرد: پـی روان نـافـرمـانـی شـخـصـی غـیـرخـشـو نـت آمـیـز. دسـتـۀ سـیـاه ( آلـمـانـی: der schwarze Block): جـنـگـجـویـان اونـیـفـورم پـوش، اغـلـب مـسـلح. وظـیـفـۀ ایـن دسـتـه عـبـارت بـود از حـمـایـت از آشـوبـگـران در بـرابـر پـلـیـس و حـمـایـت از عـمـلـیـات آشـوبـگـران در مـقـابـل عـمـلـیـات ضـد(مـثـلاً از طـرف بـی مـویـان(Skinheads) و نـازیـان نـو).
خـودمـخـتـاران آشـوب هـای خـیـابـانـی تـرتـیـب مـی دادنـد، و بـه اشـغـال خـیـابـان هـا بـا بـنـد آوردن مـدخـل آن هـا از طـریـق آتـش افـروزی و سـنـگـربـنـدی مـی پـرداخـتـنـد.
خـودمـخـتـاران دانـمـارک دیـدگـاه هـای ضـدسـرمـایـه داری، ضـدامـپـریـالـیـسـتـی، ضـدفـاشـیـسـتـی شـان و اشـکـال و اسـلـوب هـای عـمـلـیـات شـان را در کـتـابـی از خـود تـحـت عـنـوان De Autonome( خـودمـخـتـاران)(کـپـنـهـاگ، 1994) شـرح داده انـد.
خـودمـخـتـاران بـا آگـاهـی از وقـایـع ریـبـه مـصـمـم بـه روانـه شـدن بـه آن جـا و انـجـام عـمـلـیـاتـی گـردیـدنـد. گـرچـه عـمـلـیـات آنـان اسـاسـاً در پـشـتـیـبـانـی از پـنـاهـجـویـان صـورت مـی گـرفـت، ولـی وقـایـع ریـبـه هـمـزمـان بـهـانـه ای بـود بـرای خـودمـخـتـاران کـه بـرای چـنـدمـیـن بـار خـشـم آشـتـی نـاپـذیـرشـان از نـظـام خـدمـتـگـذار سـرمـایـۀ بـزرگ و از پـلـیـس، کـه خـشـونـت را در انـحـصـار خـود داشـت، و از دیـدگـاه جـنـبـش عـصـیـان جـوانـان نـامـش مـتـرادف بـا ” خـوک” بـود، را نـمـایـش دهـنـد.( اولـریـکـه مَـیـنـهـوف(Ulrike Meinhof)(76- 1934)، از بـانـیـان و یـک عـضـو مـحـوری سـازمـان چـریـکـی شـهـری فـراکـسـیـون ارتـش سـرخ( آر.آ.اف)(Rote Armee Fraktion(RAF)) در دهـۀ 70 در آلـمـان33، نـیـز مـی گـفـت، کـه پـلـیـس بـا لـبـاس شـخـصـی یـک آدم مـعـمـولـی، امـا بـا اونـیـفـورم یـک خـوک اسـت!)
دو تـن از خـودمـخـتـاران در یـک خـودرو سـبـک بـاری اتـاق دار، حـامـل دسـتـه ای چـوب دسـتـی، یـک صـنـدوق بـزرگ حـاوی مـولـوتـوف کـوکـتـل، بـالاکـلاواهـای سـیـاه، کـه مـی بـایـد بـه سـرشـان بـه کـشـنـد، و بـا آن هـا صـورت شـان را بـه اسـتـثـنـاء چـشـم هـا و دهـان بـه پـوشـانـنـد، چـنـد چـلـیـک نـفـت بـرای ایـجـاد حـریـق، جـعـبـۀ کـمـک هـای اولـیـه و وسـایـل ضـروری دیـگـری، از کـپـنـهـاگ بـه سـوی ریـبـه بـه حـرکـت درآمـدنـد. بـقـیـۀ رفـقـای شـان بـا قـطـار راهـی آن شـهـر گـردیـدنـد.
از کـپـنـهـاگ خـدمـات اطّـلاعـاتـی پـلـیـس( پـی.ای.تـی)(Politiets Efterretningstjeneste(PET))34، کـه مـحـیـط بـی. زدهـا و تـحـولاتـش را تـحـت نـظـر دائـم خـود داشـت، ضـمـن تـمـاس بـا پـلـیـس ریـبـه آن هـا را از حـرکـت یـک دسـتـه از بـی.زدهـا – کـه خـودمـخـتـاران بـاشـنـد – بـه آن شـهـر مـطـلـع سـاخـت، و تـوصـیـه نـمـود، کـه خـود را بـرای روبـه رویـی بـا نـاآرامـی احـتـمـالـی از سـوی آن جـوانـان جـنـگـجـو آمـاده سـازنـد.
در ریـبـه خـودمـخـتـاران خـیـابـان سـان نـیـکـلای بـا چـراغ هـای کـم نـور در طـرفـیـن آن را جـهـت انـجـام عـمـلـیـات شـان بـرگـزیـدنـد، کـه یـک سـرش بـه مـیـدان مـوزۀ اودیـن، روبـه روی سـاخـتـمـان ایـسـتـگـاه راه آهـن شـهـر، مـنـتـهـی مـی گـردیـد. خـودمـخـتـاران بـر حـسـب اتـفـاق مـتـوجـه گـردیـدنـد، کـه در مـیـدانـچـۀ مـوسـوم بـه گـیـورتـز، مـتـقـاطـع بـا خـیـابـان، بـنـایـی زیـر سـاخـتـمـان قـرار داشـت، و تـلّـی مـصـالـح سـاخـتـمـانـی چـون آجـر و سـنـگ در گـوشـه ای حـفـظ شـده بـود. آن هـا از ایـن مـورد بـسـیـار خـشـنـود گـشـتـنـد، زیـرا مـی تـوانـسـتـنـد از آن آجـرهـا و سـنـگ هـای در دسـتـرس بـرای پـرتـاب بـه طـرف افـراد پـلـیـس اسـتـفـاده نـمـایـنـد.
خـودمـخـتـاران بـلافـاصـلـه پـسـا ورودشـان بـه ریـبـه بـه انـجـام عـمـلـیـات پـرداخـتـنـد. بـه شـیـوۀ مـعـمـول شـان در دو سـر خـیـابـان سـنـگـربـنـدی نـمـودنـد. در طـول خـیـابـان چـنـدیـن حـریـق ایـجـاد کـردنـد، کـه نـورشـان پـوشـیـده در دود غـلـیـظـی بـه هـوا مـتـصـاعـد گـشـت. پـمـپـی در کـنـار خـیـابـان را شـکـسـتـنـد، کـه از آن آب بـا فـشـار خـارج شـد. اتـومـبـیـل هـایـی را واژگـون سـاخـتـنـد. چـنـد اتـومـبـیـل را سـوزانـدنـد، کـه در اثـر سـرایـت آتـش بـه بـاک بـنـزیـن شـان بـا صـدای مـهـیـبـی مـنـفـجـر گـردیـدنـد؛ انـدکـی بـه هـوا پـریـدنـد، و قـطـعـات شـان بـه اطـرف پـخـش شـدنـد. فـشـار نـاشـی از انـفـجـارات شـیـشـه هـای پـنـجـره هـای فـروشـگـاه هـا در سـمـت دیـگـر پـیـاده روهـا را خُـرد کـردنـد.
ریـبـه: خـودمـخـتـاران در عـمـل
خـودمـخـتـاران هـم چـنـیـن درِ ورودی یـک شـعـبـۀ بـانـک دانـمـارک(Danske Bank)35 در آن خـیـابـان را مـنـفـجـر نـمـودنـد. بـی اعـتـنـاء بـه بـه صـدا درآمـدن زنـگ خـطـر بـرای سـرقـت، قـفـل هـای کـشـوهـا را شـکـسـتـنـد، و دسـتـه هـای اسـکـنـاس نـو را در کـیـسـۀ بـزرگـی ریـخـتـنـد، یـا بـه قـول خـودشـان: آن هـا را – کـه مـعـتـقـد بـودنـد مـال دزدی شـده از خـلـق بـود – بـه نـام خـلـق ” مـصـادره نـمـودنـد”، تـا جـزیـی از هـزیـنـۀ عـمـلـیـات آتـی شـان را، کـه در راه خـلـق بـه پـیـش مـی بـردنـد، تـأمـیـن کـنـد. ایـن نـیـز یـکـی از طـرق عـمـلـیـات آنـان بـود، کـه آن را نـه سـرقـت بـانـکـی، امـا “عـمـل مـشـر وع انـقـلابـی” مـی دانـسـتـنـد.
هـمـزمـان اوبـاش شـهـر بـا اسـتـفـاده از وضـعـیـت و فـرصـت داخـل عـمـل شـدنـد، و اجـنـاس فـروشـگـاه هـا را غـارت کـردنـد.
پـلـیـس ریـبـه نـیـرویـی عـادی، بـا اسـتـعـداد حـفـظ نـظـم در یـک شـهـر نـسـبـتـاً کـوچـک و کـم جـمـعـیـت از نـوع ریـبـه (در زمـان داسـتـان مـا)، بـدون آمـوزش بـرای مـقـابـلـه بـا نـاآرامـی بـود، و نـظـیـر نـاآرامـی در آن شـب را قـبـلاً تـجـربـه نـنـمـوده بـود. وانـگـهـی وسـایـل و اسـلـحـۀ ویـژۀ مـبـارزه عـلـیـه نـاآرامـی هـا از قـبـیـل خـودر آب پـاش، گـلـولـه هـای اشـک آور یـا لاسـتـیـکـی و غـیـره نـیـز در اخـتـیـار نـداشـت.
خـیـابـان سـان نـیـکـلای در حـقـیـقـت بـه اشـغـال خـودمـخـتـاران درآمـد. افـراد پـلـیـس بـا سـنـگ و آجـر بـمـبـاران شـدنـد. مـولـوتـوف کـوکـتـل هـا بـه طـرف شـان پـرتـاب گـردیـدنـد، کـه نـاگـزیـر فـراری شـان دادنـد. از عـقـب سـر ضـربـات چـوب دسـتـی بـر بـدن هـای شـان فـرود آمـدنـد.
ریـبـه: خـودمـخـتـاران در پـیـکـار بـا پـلـیـس
پـلـیـس بـه نـاچـار از گـارد مـلّـی (Hjemmeværnet) در کـپـنـهـاگ درخـواسـت کـمـک کـرد. ابـتـداء پـسـا رسـیـدن ایـن نـیـروی کـمـکـی در چـنـد بـالـگـرد نـظـامـی و وارد عـمـل شـدن آن هـا بـود، کـه نـاآرامـی در شـهـر فـرونـشـانـده شـد.
افـراد مـجـروح پـلـیـس بـه بـیـمـارسـتـارن انـتـقـال داده شـدنـد. خـودمـخـتـارانی کـه مـوفـق بـه فـرار یـا اخـتـفـاء نـگـرد یـدنـد، دسـتـگـیـر شـدنـد، تـا دادگـاهـی و مـجـازات گـردنـد.
ریـبـه: چـنـد خـودمـخـتـار دسـتـگـیـر شـده
خـسـارت مـالـی وارده در نـتـیـجـۀ عـمـلـیـات خـودمـخـتـاران قـابـل تـوجـه بـود.
عـمـلـیـات خـودمـخـتـاران، طـبـق مـعـمـول، بـه عـنـوان خـرابـکـاری و انـگـیـزۀ خـطـر مـسـتـقـیـم بـه امـنـیـت مـردم تـقـریـبـاً از سـوی هـمـگـان، تـوأمـاً سـازمـان صـلـیـب سـرخ و سـازمـان کـمـک بـه پـنـاهـنـدگـان، مـحـکـوم گـشـت.
پـشـتـیـبـانـی بـه صـور گـونـاگـون از پـنـاهـجـویـان در ریـبـه ثـمـرات مـثـبـتـش را بـه بـار آورد.
———————————
پـایـان سـخـن
در نـتـیـجـۀ وقـایـع ریـبـه مـدیـریـت امـور خـارجـیـان اقـامـتـگـاه دیـگـری در شـهـر روسـکـیـلـده را جـهـت اسـکـان مـوقـت پـنـاهـجـویـان درنـظـر گـرفـت، و تـصـمـیـم انـتـقـال داده شـدن آنـان بـه تـوسـط صـلـیـب سـرخ بـه آن شـهـر اتـخـاذ گـردیـد.
بـیـن پـنـاهـجـویـان جـای شـمـاری خـالـی بـود: یـکـی در زنـدان بـه سـرمـی بـرد. تـنـی چـنـد پـسـا واقـعـۀ زد و خـورد بـا نـازی هـای نـو در بـازداشـتـگـاه مـحـبـوس بـودنـد، و انـتـظـار تـشـکـیـل شـدن دادگـاه و رسـیـدگـی بـه عـمـل آمـدن بـه اتـهـام شـان را مـی کـشـیـدنـد. مـرتـضـی در بـیـمـارسـتـان بـسـتـری بـود. بـه تـشـخـیـص پـزشـکـان پـای راسـتـش در اثـر فـرورفـتـن تـیـر در زانـو عـلاج نـاپـذیـر بـود، و مـی بـایـد قـطـع شـود.
پـنـاهـجـویـان یـک روز سـوار اتـوبـوس هـا گـردیـدنـد، و آن شـهــر دشـمـن خـوی لـعـنـتـی را کـه چـیـزی جـز بـلایـا و مـشـکـلات بـرای شـان تـولـیـد نـنـمـوده بـود، و اکـثـر اهـالـیـش هـم چـنـان از نـفـرت بـی دلـیـل و جـاهـلانـه بـه آنـان مـشـتـعـل بـودنـد، بـا خـوشـحـالـی مـحـض تـرک کـردنـد. چـنـد تـنـی فـرامـوش شـان نـشـد کـه پـیـشـا سـوار شـدن بـه اتـوبـوس بـه نـشـانـۀ ابـراز انـزجـار تُـفـی روی زمـیـن شـهـر بـیـنـدازنـد!
پـنـاهـجـویـان پـیـکـاری را کـه مـی بـایـسـت نـمـوده بـودنـد. در ایـن پـیـکـار نـه بُـرده بـودنـد و نـه بـاخـتـه. درس گـران قـدری کـه گـرفـتـه بـودنـد ایـن بـود: در زنـدگـی مـهـم نـه بُـرد و بـاخـت، کـه پـیـکـار خـوب اسـت.
———————————
روشـنـگـری هـا و پـانـوشـت هـا
25 نـقـل از Alan Bullock: Hitler. A Study in Tyranny, vol.2, p.163, England, 1962
26 The Grapes of Wrath(1939)( خـوشـه هـای خـشـم)، تـرجـمـۀ شـاهـرخ مـسـکـوب، عـبـدالّـرحـیـم احـمـدی، چ5، ص210، تـهـران، 1351.
27 هـوشـنـگ ابـتـهـاج(ه.ا. سـایـه)(و. 1306ش): ” مـرگِ دیـگـر”(1331ش).
Ivar Magnus Ravnum: Russisk Litteratur efter Stalin, s.49, København, 1974
29 Yaşar Kemal(1923 – 2015): Ince Memed, Turkey, 1958
30 سـیـاوش کـسـرائـی(74- 1305ش): ” آرش کـمـانـگـیـر”(1338ش).
31 آنـیـسـتـه کـوپـل یـکـی از هــنـرمـنـدان مـتـعـهـد در طـیـف چـپ دانـمـارک اسـت. او بـه اتـفـاق هـمـسـر درگـذشـتـه اش تـومـاس کـوپـل(Thomas Ko
ppel) کـنـسـرت هـای هـمـبـسـتـگـی بـرای مـبـارزیـن در فـلـسـطـیـن و تـرکـیـه و بـرای بـیـنـوایـان در نـواحـی فـقـیـرنـشـیـن مـانـیـل اجـراء کـرده اسـت. وی بـا گـروهـش ” گـل سـرخ وحـشـی” در تـابـسـتـان 2005 جـزو تـظـاهـراتـی بـا شـرکـت 40000 تـن در اعـتـراض بـه سـیـاسـت خـارجـی امـپـریـالـیـسـتـی جـورج دابـلـوی. بـوش(Georg W. Bush)(و. 1946/ ر.جـمـ. 09- 2001) بـوده اسـت. او هـم چـنـیـن بـه پـشـتـیـبـانـی از تـظـاهـرات جـوانـان در خـاتـمـۀ 2006 و از تـظـاهـرات در اعـتـراض بـه بـرگـشـت داده شـدن اجـبـاری پـنـاهـجـویـان عـراقـی در 2009 بـه کـشـورشـان – کـه آن را بـه یـهـودسـتـیـزی تـشـبـیـه نـمـود – پـرداخـتـه اسـت.
آلـبـوم مشـهـور او و گـروهـش Black Angel( فـرشـتـۀ سـیـاه)(1995) نـام دارد.
32 جـنـبـش بـی.زد، بـه صـورت یـک جـنـبـش اروپـایـی در دهـۀ 80، تـرکـیـبـی آزادانـه از گـروه هـای جـوان بـود، کـه بـه اشـغـال امـلاک خـالـی بـخـشـاً بـه مـقـصـود بـه دسـت آوردن مـسـکـن و بـخـشـاً بـه مـنـظـور پـیـش بـردن مـبـارزۀ ایـدئـولـوژیـک عـلـیـه عـیـارهـای قـراردادی و حـق مـا لـکـیـت در جـامـعـه مـی پـرداخـتـنـد. بـی.زدهـا عـمـلـیـات خـیـابـانـی سـیـاسـی گـونـاگـون انـجـام مـی دادنـد. در دانـمـارک پـلـیـس درمـورد آن هـا بـسـیـار سـخـتـگـیـر بـود. یـک عـمـلـیـات بـی.زدهـا در دانـمـارک، در سـپـتـامـبـر 1986 در رابـطـه بـا مـلـکـی در خـیـابـان ریـیـس بـود، کـه بـه سـنـگـربـنـدی خـیـابـان هـای اطـراف آن مـلـک بـه مـقـصـود دور نـگـاه داشـتـن پـلـیـس مـنـجـر گـردیـد، امـا سـرانـجـام بـی.زدهـا ایـن عـمـلـیـات مـوسـوم بـه ” ضـربـۀ خـیـابـان ریـیـس”(Slaget om Ryesgade) را بـا تـرک داوطـلـبـانـه و آرام آن مـلـک مـتـوقـف سـاخـت.
33 بـرای آر.آ.اف مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـررسـی سـه بـخـشـی ” فـراکـسـیـون ارتـش سـرخ و اخـتـنـاق آلـمـان در دهـۀ 70″ از تـوفـان آراز در تـارنـمـای مـشـعـل، مـارس – آوریـل – مـه 2021.
34 در دهـۀ 90 افـشـاء شـد، کـه خـدمـات اطّـلاعـاتـی پـلـیـس( پـی.ای.تـی) از دهـۀ 80 لایـنـقـطـع تـا 1998 بـرخـلاف قـانـون بـه کـنـتـرل مـخـفـیـانـۀ کـلـیـۀ احـزاب چـپ ” قـانـونـی”، تـوامـاً پـارلـمـان نـشـیـن، روشـنـفـکـران، روزنـامـه نـگـاران، اعـم از چـپـی و غـیـرچـپـی، فـعـالـیـن صـنـفـی و اتـحـادیـه ای، اعـضـای کـمـیـتـه هـای قـانـونـی مـشـتـغـل بـا مـسـائـل و سـیـاسـت خـارجـی، عـکـس بـرداری از شـخـصـیـت هـای سـیـاسـی، اسـتـراق سـمـع تـلـفـنـی، ضـبـط جـریـان جـلـسـات و گـردهـم آیـی هـا و … سـرگـرم بـوده اسـت. ایـن قـضـیـه در 1999 تـولـیـد یـک رسـوایـی مـلـی نـمـود.
35 در زمـان داسـتـان مـا شـایـعـۀ پـولـشـویـی در بـانـک دانـمـارک، بـانـک عـمـدۀ ایـن کـشـور بـا شـعـبـات در مـمـالـکـی، پـراکـنـده بـود. ایـن شـایـعـات در بـعـد صـحـت شـان را نـشـان دادنـد. فـاش شـد، کـه ایـن بـانک از طـریـق شـعـبـه اش در مـمـلـکـت بـالـتـیـک اسـتـونـی حـداقـل 25 مـیـلـیـارد کـرون دانـمـارک بـرای چـنـد رژیـم دیـکـتـاتـوری، از جـمـلـه در جـمـهـوری آذربـایـجـان، نـیـز بـرای اعـضـای اُلـیـگـارشـی روسـیـه پـولـشـویـی نـمـوده، و از ایـن رهـگـذر سـود بـزرگـی عـایـد بـانـک گـردیـده اسـت.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل