تـوفـان آراز
وسـایـل انـقـلابـی بـایـد بـا اهـداف انـقـلابـی سـازگـار بـاشـنـد.
وسـایـل نـمـی تـوانـنـد از هـنـایــیـدن و تـغـیــیـر دادن اهـداف،
چــه ازحـیــث روانـی و چــه ازحـیـث اجـتـمـاعـی، بــرحــذر
بـاشـنـد.
امـا گُـلـدمـن
( Emma Goldman )
( ۱۹۴۰ – ۱۸۶۹ )
مـنـشـأ آگـاهـی سـیـاسـی گـلـدمـن جـنـبـش نـارودنـیـسـتـی(narodnitjestvo) بـود. ایـن جـنـبـش – هـم چـنـیـن مـوسـوم بـه پـوپـولـیـسـم – خـصـلـت بـخـشـاً انـقـلابـی، بـخـشـاً دمـوکـراتـیـک لـیـبـرال داشـت، و پـس از بـه اجـراء درآمـدن اصـلاحـات ارضـی در ۱۸۶۱ در روسـیـه پـدیـد آمـد. جـنـبـش مـنـعـکـس سـازنـدۀ اعـتـراض دهـقـانـان بـرضـد یـوغ مـلاکـیـن و بـقـایـای مـمـلـوکـیـت بـود. رهـبـران جـنـبـش، ازجـمـلـه پـیـوتـر لاوروویـچ لاوروف(Pjotr Lavrovitj Lavrov)(1900- ۱۸۲۳)، عـقـیـده داشـتـنـد، کـه نـیـروی انـقـلابـی تـعـیـیـن کـنـنـده را دهـقـانـان تـشـکـیـل مـی دادنـد. جـنـبـش، مـنـشـعـب از نـیـهـیـلـیـسـم، در دهـۀ ۷۰ سـدۀ نـوزدهـم در روسـیـه کـسـب اهـمـیـت نـمـوده بـود. مـخـالـفـیـن، رادیـکـال تـریـن مـنـتـقـدیـن اجـتـمـاعـی را از آن روی کـه تـقـریـبـاً بـرضـد کـلـیـۀ مـؤسـسـات مـوجـود بـودنـد، نـیـهـیـلـیـسـت هـا مـی نـامـیـدنـد. نـیـهـیـلـیـسـم دراصـل عـمـیـقـاً بـا بـی عـدالـتـی، خـودخـواهـی طـبـقـاتـی و تـزویـر در جـامـعـۀ سـلـسـلـه مـراتـبـی مـخـالـفـت مـی ورزیـد.
مـحـرک تـکـامـل آگـاهـی سـیـاسـی گـلـدمـن در سـمـت انـقـلابـی و آمـاده سـازنـدۀ او بـرای آنـارشـیـسـم ایـده هـای نـیـکـلای گـاوریـلـوویـچ چـرنـیـشـفـسـکـی(Nikolaj Gavrilovitj Tjernysjevskij)( 89- 1828)1 در کـتـب مـمـنـوعـۀ او، خـاصـه در رمـان چـه بـایـد کـرد؟(۱۸۶۲) بـود. ایـن رمـان از اهـمـیـت ویـژه ای بـرای قـضـیـۀ آزادسـازی زنـان و تـکـامـل انـقـلابـی روسـیـه بـرخـوردار گـشـتـه، بـه مـنـبـع الـهـام اکـثـر انـقـلابـیـون تـبـدیـل شـده بـود. چـرنـیـشـفـسـکـی در نـظـر خـود جـامـعـه ای عـاری از اسـتـثـمـار، رقـابـت و سـودجـویـی را تـصـور مـی نـمـود. او خـوش بـیـنـانـه بـاور داشـت، کـه انـسـان مـوجـود مـنـطـقـی و صـاحـب اسـتـعـداد تـغـیـیـر خـود و جـامـعـه مـی بـاشـد. او نـادانـی انـسـان را مـهـم تـریـن مـانـع پـیـش رفـت تـلـقـی مـی نـمـود، و بـر حـق فـرد بـرای بـرآوردن نـیـازهـای طـبـیـعـیـش، شـامـل نـیـازهـای جـنـسـی، تـأکـیـد داشـت. او بــه جـای خــودخــواهـی ابــتـدایـی، کـه بــه مـصـالـح و مـنـافــع جـمـع بـی تـفـاوت اسـت، اخـلاق نــو مـبـتـنـی بــر ” خــودخـواهـی مـعـقـولانـه”، یـعـنـی هــنـایـش مـتـقـابـل مـعـقـولانــۀ تـکـامـل شـخـصـی و بـشــردوسـتـی را مـی نـشـانــد. وی بــرای دنـیـایـی تـبـلـیـغ مـی نـمـود، کــه در آن روابـط رفـیـقـانـه بــیـن دو جـنـس( زن و مــرد) حـاکـم بــاشــد، و مـردم بـه اتـفـاق در کـلـکـتـیـوهـای تـولـیـدی، بـدون روبـه رویـی بـا بـوروکـراسـی بـه کـار سـرگـرم بـاشـنـد.
سـال هـای رشـد و نـمـو گـلـدمـن جـزء آن دهـه هـایـی در تـاریـخ روسـیـه بـودنـد، کـه پـوپـولـیـسـت هـا و نـیـهـیـلـیـسـت هـا تـرور را بـه صـورت وسـیـلـۀ مـطـلـوب سـیـاسـی بـه کـار مـی بـردنـد. مـهـم تـریـن اقـدام تـروریـسـتـی نـیـهـیـلـیـسـت هـا بـه قـتـل رسـانـدن تـزار آلـکـسـانـدر دوّم(Aleksander II)(مـقـتـ. ۸۱- ۱۸۱۸ / سـلـط. ۸۱- ۱۸۵۵) بـود. بـه قـول گـلـدمـن در شـرح حـال شـخـصـیـش Living my Life( 1931)، نـیـهـیـلـیـسـت هـا بـه ” قـهـرمـانـان و شـهـدای او، هـادیـان او” تـبـدیـل گـشـتـنـد. در پـرسـشـنـامـه انـقـلابـی نـوشـتـۀ سـرگـی جـنـادیـویـچ نـتـشـایـف(Sergej Gennadijevitj Netjajev) (82- 1847) تـرور بـه صـورت وسـیـلـۀ مـنـاسـب واکـنـش دربـرابـر بـی عـدالـتـی در حـق مـردم، ارعـاب صـاحـبـان قـدرت و مـعـطـوف داشـتـن تـوجـهـات بـه خـبـاثـت، کـه عـمـل تـرور آن هـا را هـدف مـی گـرفـت، تـوصـیـه مـی گـردیـد. در نـتـیـجـۀ هـمـکـاری کـم دوام مـیـخـائـیـل آلـکـسـانـدروویـچ بـاکـونـیـن(Mikhail Aleksandrovitj Bakunin)( ۷۶- ۱۸۱۴) بـا نـتـشـایـف – هـمـکـاری ای کـه وانـگـهـی بـاکـونـیـن بـه شـدت از آن پـشـیـمـان گـردیـد – تـا زمـانـی آنـارشـیـسـم بـا تـروریـسـم فـردی مـرتـبـط شـد. آلـبـر کـامـو(Albert Camus)(60- 1913) دربـارۀ تـروریـسـت هـای روسـی – کـه گـلـدمـن در دورۀ جـوانـی آن هـا را مـی سـتـود، و مـی کـوشـیـد از آنـان تـقـلـیـد نـمـایـد – گـفـتـه اسـت، کـه آن هـا آخـریـن کـسـانـی در تـاریـخ شـورش بـودنـد، کـه چـیـزی را در شـرائـط شـان یـا در درامـی کـه در آن بـه سـر مـی بـردنـد، انـکـار نـمـی کـردنـد. آن هـا بـه تـرور ایـمـان داشـتـنـد، و دائـمـاً بـه آن وسـوسـه مـی شـدنـد. آن هـا مـی کـوشـیـدنـد بـا قـربـانـی دوگـانـه: مـعـصـومـیـت شـان و هـسـتـی شـان بـر تـضـادهـای جـامـعـه غـلـبـه نـمـایـنـد. ” ضـروری و نـابـخـشـودنـی – ایـن گـونـه بـود نـگـرش آنـان بـر قـتـل. قـلـوب بـی تـفـاوت مـی تـوانـنـد در مـواجـهـه بـا ایـن مـسـئـلـۀ وحـشـت نـاک ازطـریـق فـرامـوشـی یـکـی از آلـتـرنـاتـیـوهـا بـه آرامـش دسـت بـیـابـنـد. بـرطـبـق اصـول رسـمـی بـه نـابـخـشـودنـی بـودن هـر خـشـونـت واضـحـی راضـی بـاشـنـد، و بـه ایـن صـورت چـشـم بـر خـشـونـت جـاری در هـمـه جـا بـه بـنـدنـد، کـه (…) سـرتـاسـر تـاریـخ جـهـان را مـشـخـص مـی سـازد. یـا ایـن کـه بـا نـظـر بـه تـاریـخ بـا ایـن مـلاحـظـه خـود را تـسـکـیـن دهـنـد، کـه خـشـونـت ضـروری اسـت، و بـه کـشـتـار دسـت بـیـازنـد، تـا آن کـه تـاریـخ را بـه یـگـانـه تـجـاوز دراز بـه آن چـیـزی در انـسـان بـدل سـازنـد، کـه بـرضـد بـی عـدالـتـی مـی شـورد.”۲
گـلـدمـن دارای ایـن نـظـریـه بـود، کـه تـروریـسـت هـای آمـادۀ فـدا سـاخـتـن زنـدگـی شـان انـسـان هـایـی بـا حـسـاسـیـت ویـژه نـسـبـت بـه فـشـار جـامـعـه بـودنـد، و دراثـر روان و خـصـوصـیـات شـان نـاچـار از واکـنـش بـه آن صـورت. او در سـخـنـرانـیـش بـا عـنـوان ” روان شـنـاسـی خـشـونـت سـیـاسـی” در ۱۹۱۱ گـفـتـه اسـت، کـه پـرسـش ارزش عـمـلـی داشـتـن یـا نـداشـتـن اعـمـال تـروریـسـت هـا هـمـان قـدر غـیـرمـعـقـولانـه اسـت، کـه [ پـرسـش ارزش عـمـلـی] هـوای رعـد و بـرق.”۳ ایـن گـونـه اعـمـال را مـی تـوان بـه صـورت نـتـایـج مـنـطـقـی یـک سـاخـتـار اجـتـمـاعـی مـلاحـظـه نـمـود. مـوضـوع نـیـروی بـاطـنـی ای کـه یـک ایـده آلـیـسـت را بـه ارتـکـاب عـمـل خـشـونـت آمـیـز سـوق مـی دهـنـد، و ایـن عـمـل نـیـز غـالـبـاً حـامـل خـطـر مـرگ اوسـت، اهـمـیـت بـسـیـاری در نـظـر گـلـدمـن یـافـتـه بـود. او مـطـمـئـن گـردیـده بـود، کـه در پـشـت هـر عـمـل سـیـاسـی از ایـن نـوع یـک شـخـصـیـت حـسـاس، بـه غـایـت مُـدرک و یـک خـوی مـلایـم قـرار داشـت. چـنـان مـوجـوداتـی تـوانـایـی بـه سـربـردن در خـشـنـودی و بـی تـفـاوتـی بـه آلام و نـیـازهـای بـشـری را نـداشـتـنـد. واکـنـش آن هـا دربـرابـر بـی رحـمـی و بـی عـدالـتـی دنـیـا مـی بـایـد بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر در عـمـل خـشـونـت آمـیـز بـه بـیـان درآیـد، مـانـنـد فـریـاد مـأیـوسـانـه ای از روح زجـر دیـدۀ شـان. گـلـدمـن درنـتـیـجـۀ نـگـرش ” نـاتـورالـیـسـتـی” بـر تـرور – کـه چـنـدان بـا بـرخـورد اسـاسـی دتـرمـیـنـیـسـتـی او سـازگـار نـبـود – خـود را از انـبـازی در بـحـث نـظـری عـمـیـق تـری در مـوضـوع ارزش اسـتـراتـژیـک چـنـان عـمـلـی، تـحـلـیـل مـسـئـلـۀ “ تـرور” بـه صـورت یـک عـنـصـر مـبـارزۀ طـبـقـاتـی بـرحـذر مـی داشـت.
آزمـون هـای سـیـاسـی گـلـدمـن در جـوانـیـش در آمـریـکـا نـیـز تـقـویـت کـنـنـدۀ عـقـیـدۀ او بـه تـروریـسـم بـه صـورت وسـیـلـۀ مـؤثـر و اجـتـنـاب نـاپـذیـر مـبـارزه بـود. دو سـال پـس از ورود او بـه عـنـوان مـهـاجـر بـه آمـریـکـا، در ۱۸۸۷ رویـداد اعـدام پـنـج آنـارشـیـسـت در شـهـر شـیـکـاگـو رخ داد. و در ۱۸۹۲ واقـعـۀ کـشـتـار کـارگـران اعـتـصـابـی در صـنـایـع فـولاد کـارنـگـی(Carnegie) در پـیـتـزبـورگ بـه دسـتـور مـدیـر آن صـنـایـع هـنـری کـلـی فـریـک(Henry Clay Frick)، مـشـهـور بـه دشـمـنـی بـا جـنـبـش کـارگـری و اتـحـادیـه هـای صـنـفـی و رفـتـار غـیـرانـسـانـی بـا کـارگـران، بـه دسـت نـیـروهـای پـلـیـس خـصـوصـی پـیـنـکـرتـون(Pinkerton) روی داد. خـاصـه ایـن واقـعـۀ اخـیـر بـه صـورت یـک ضـربـۀ روحـی بـر گـلـدمـن فـرود آمـد، و او را بـه سـخـتـی تـکـان داد. در نـظـر گـلـدمـن – هـم چـنـان کـه در نـظـر آلـکـسـانـدر بـر کـمـن(Alexander Berkman)( 1936- 1870) آنـارشـیـسـت، یـک انـقـلابـی مـتـعـهـد و پـای بـنـد اصـول، کـه بـیـن او و گـلـدمـن یـک رابـطـۀ انـسـانـی درونـی ژرف وجـود داشـت – فـریـک نـمـاد سـتـمـکـاری طـبـقـۀ سـرمـایـه دار نـسـبـت بـه طـبـقـۀ کـارگـر جـلـوه نـمـود، و بـرکـمـن ایـدۀ ضـرورت مـبـرم نـابـودی فـریـک را بـا گـلـدمـن در مـیـان گـذاشـت، کـه مـورد قـبـول او قـرار گـرفـت. گـلـدمـن دررابـطـه بـا ایـن مـوضـوع در شـرح حـال شـخـصـیـش نـوشـتـه اسـت: ” هـدف مـا قـضـیـۀ مـقـدس انـسـان هـای سـتـمـدیـده و اسـتـثـمـار شـده بـود. در راه آن هـا بـود، کـه مـا نـقـشـۀ فـدا سـاخـتـن زنـدگـی مـان را کـشـیـده بـودیـم. آیـا چـه اهـمـیـتـی داشـت کـه تـنـی چـنـد از مـیـان مـی رفـتـنـد؟ – آن بـسـیـارهـا آزاد مـی شـدنـد و در سـعـادت و رفـاه مـی زیـسـتـنـد.” بـرکـمـن تـصـمـیـم نـابـودسـازی فـریـک را بـه صـورت تـصـمـیـمـی از طـرف مـرم و بـه نـام مـردم تـوجـیـه کـرد. و او ایـن تـصـمـیـم بـرگـشـت نـاپـذیـر را نـیـز بـه اجـراء درآورد، ولـی بـی آن کـه مـوفـق بـه نـابـود سـاخـتـن فـریـک گـردد، تـنـهـا امـکـان وارد آوردن جـراحـاتـی بـه او بـه ضـرب تـیـرهـای طـپـانـچـه اش را یـافـت، و بـه جـرم آن بـه ۲۲ سـال حـبـس در زنـدان مـحـکـوم گـشـت( بـعـد چـنـد سـال از مـدت مـحـکـومـیـت او بـخـشـوده شـد). واقـعـۀ سـوء قـصـد بـه فـریـک انـعـکـاس وسـیـعـی یـافـتـه، دارای عـواقـب سـیـاسـی مـهـمـی بـود. آن سـبـب سـاز انـشـعـاب در جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی آمـریـکـا گـردیـد. هـم چـنـیـن ” قـانـون آنـارشـی جـنـایـی” در کـنـگـرۀ آمـریـکـا بـه تـصـویـب رسـیـده، واحـد پـلـیـس ویـژه ای مـوسـوم بـه ” گـشـتـی آنـارشـیـسـت” تـشـکـیـل داده شـد، و عـدم اجـازۀ ورود آنـارشـیـسـت هـا بـه آمـریـکـا مـمـکـن گـردیـد.
در چـنـد سـال اول پـیـوسـتـن گـلـدمـن بـه جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی او دارای شـنـاخـت انـدکـی از تـئـوری بـود. وقـتـی کـه در ۱۸۹۷ سـردبـیـر یـک نـشـریـۀ کـارگـری از گـلـدمـن تـشـریـح اجـزاء نـقـطـه نـظـرات سـیـاسـیـش را درخـواسـت کـرد، گـلـدمـن در ضـمـن پـاسـخ خـود بـه او اظـهـار داشـت، کـه بـیـش از حـد آنـارشـیـسـت بـود تـا بـه تـهـیـۀ یـک بـرنـامـه بـه پـردازد؛ تـنـهـا چـیـزی کـه او در آرزویـش بـود، در ” آزادی کـامـل، نـامـحـدود” بـرای وی و دیـگـران خـلاصـه مـی گـشـت.
از تـرغـیـب کـنـنـدگـان گـلـدمـن بـرای پـیـوسـتـن بـه جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی و نـیـز تـبـدیـل شـدن او بـه یـک سـخـنـران تـهـیـیـج کـنـنـدۀ مـردم( تـنـهـا در مـه ۱۹۰۹ گـلـدمـن ۱۲۰ سـخـنـرانـی در ۳۷ شـهـر آمـریـکـا بـرای ۸۰۰۰۰- ۷۰ حـاضـر یـن ایـراد نـمـود) در دورۀ زنـدگـی او در مـهـاجـرت در آمـریـکـا، رهـبـر مـهـاجـریـن آنـارشـیـسـت آلـمـانـی زبـان، هـم چـنـیـن اداره کـنـنـده و نـاشـر نـشـریـۀ آلـمـانـی زبـان Die Freiheit( آزادی)، یـوهـان جـوزف ” هـانـس” مـوسـت( Johann Joseph ” Hans” Most)( 1906- 1846) بـود. بـعـدهـا گـلـدمـن خـود دلـیـل گـرویـدنـش بـه آنـارشـیـسـم را چـنـیـن تـوضـیـح داد، کـه آنـارشـیـسـم در نـظـر او کـلـیـۀ جـوانـب هـسـتـی را لـمـس، و ارزش هـا و عـادات قـدیـمـی و پـوسـیـده را دفـن مـی کـرد. و تـا جـایـی کـه بـه رابـطـۀ شـخـصـی و سـیـاسـی گـلـدمـن بـا مـوسـت مـربـوط مـی گـردد، ایـن رابـطـه بـه عـلـت تـا کـتـیـکـی دوامـی نـداشـت: پـیروان مـوسـت خـواهـان سـاخـتـار مـتـمـرکـز جـنـبـش بـودنـد( مـوسـت سـابـق بـر آن نـمـایـنـدۀ سـوسـیـال دمـوکـرات در پـارلـمـان آلـمـان بـوده اسـت). عـلاوه بـر ایـن گـلـدمـن خـود را نـیـازمـنـد بـه چـیـزی سـازنـده تـر از صـرفـاً دفـاع یـک سـویـانـۀ مـوسـت از تـروریـسـم مـی دیـد.
دیـرتـر، شـیـوۀ بـرخـورد گـلـدمـن بـه مـسـئـلـۀ رابـطـۀ اهـداف و وسـایـل دچـار تـغـیـیـر مـهـمـی گـشـت، و یـک عـامـل مـؤثـر در ایـن تـغـیـیـر بـرخـورد او ایـده هـای آنـارکـوکـمـونـیـسـتـی فـیـلـسـوف آنـارشـیـسـت پـیـوتـر آلـکـسـیـویـچ کـرو پُـتـکـیـن(Pjotr Alekseevitj Kropotkin)( 1921- 1842) بـود، کـه گـلـدمـن بـا آن هـا آشـنـا گـشـتـه، فـرایشـان گـرفـت، و عـقـیـده اش بـه آن هـا در سـرتـاسـر عـمـرش پـایـدار بـود. ( گـلـدمـن کـروپُـتـکـیـن را ” مـعـلـم بـزرگ” خـود مـی دانـسـت.) بـرطـبـق نـظـریـۀ کـروپُـتـکـیـن جـامـعـۀ آنـارشـیـسـتـی مـی بـایـد مـتـشـکـل از ” اتـحـادیـه هـای بـسـیـاری بـاشـد،(…) و هـمـکـاری کـشـاورزی و صـنـعـت، فـعـالـیـت مـعـنـوی و هـنـری، هـم چـنـیـن کـمـون هـای کـوچـک مـسـئـول مـسـاکـن، کـار گـاه هـا، مـواد غـذایـی و اقـدامـات بـهـداشـتـی و غـیـره ضـروری بـاشـد.(…) ایـن جـامـعـه در اشـکـال تـغـیـیـرنـاپـذیـر مـشـخـصـی مـنـجـمـد نـخـواهـد گـشـت، امـا دائـمـاً ظـاهـرش را عـوض خـواهـد کـرد.” بـرچـیـدن دولـت تـنـهـا بـه مـقـصـود غـیـرمـتـمـرکـزسـازی نـبـود؛ هـم چـنـیـن بـه مـقـصـود ایـجـاد اشـکـال سـازمـانـی نـویـی کـه بـه صـورت سـلـسـلـه مـراتـبـی عـمـل نـنـمـایـنـد. یـک پـیـش شـرط واضـح، لـغـو حـق مـالـکـیـت خـصـوصـی و کـنـتـرل دسـتـگـاه تـولـیـد و تـوزیـع بـود.
اغـلـب آنــارشـیـسـم را بـا انـدویـدوآلـیـسـم خُـرده بــورژوایـی مـخـلـوط مـی سـازنــد، کـه سـخـنـگـویـانـش مـخـالـفـتـی بــا اِعـمـال قـدرت دولـت نـدارنـد، بـه اسـتـثـنـاء اوقـاتـی کـه مـزاحـم خـود آنـان گـردد؛ آن هـا بـه انـکـار اهـمـیـت کـار اجـتـمـا عـی پـرداخـتـه، بـرضـد هـرگـونـه تـحـدیـد خـودتـکـامـل دهـی افـراد هـسـتـنـد. ایـن انـدویـدوآلـیـسـم مـحـدود تـولـیـد تـضـاد بـیـن مـنـافـع خـصـوصـی و جـمـعـی در جـامـعـۀ طـبـقـاتـی مـی بـاشـد. آنـارشـیـسـت هـا مـایـل بـه حـذف ایـن تـضـاد هـسـتـنـد. (مـسـلـمـاً هـمـۀ انـدیـشـمـنـدان آنـارشـیـسـت یـه یـک انـدازه پـیـگـیـر نـبـوده انـد؛ مـوتـوآلـیـسـت هـا – پـی روان آمـو زشـات پـرودون – بـه عـنـوان مـثـال در نـاسـازی هـایـی دچـار آمـده انـد، زیـرا آن هـا قـادر بـه رهـا سـاخـتـن خـود بـه طـور کـامـل از ایـمـان بـه نـعـمـات حـق مـالـکـیـت خـصـوصـی نـگـردیـده انـد. آنـارشـیـسـم کـمـونـیـسـتـی بـر ایـن نـاسـازی هـا غـلـبـه نـمـوده اسـت.) آنـارشـیـسـت هـای انـدویـدوآلـیـسـتـی شـنـاخـتـه شـده در آمـریـکـا بـر گـرد بـنـجـامـیـن ریـکـسـتـون تـا کـر(Benjamin Rickeston Tucker)( ۱۹۳۹- ۱۸۵۴)، کـه ایـده هـایـش بـه شـکـل نـگـران کـنـنـده ای شـبـاهـت بـه لـیـبـرالـیـسـم داشـت، گـرد آمـده بـودنـد. گـلـدمـن هـرگـز بـه هـمـکـاری نـزدیـک بـا تـاکـر و آنـارشـیـسـت هـای انـدویـدو آلـیـسـت پـی رو او نـپـرداخـت. کـروپُـتـکـیـن، اریـکـو مـالاتـسـتـا(Errico Malatesta)( 1932- 1853) و گـلـدمـن بـا گـذار دن تـمـرکـز بـر رُل هـمـکـاری فـرد – جـامـعـه، مـوجـود اجـتـمـاعـی بـودن انـسـان را فـرامـوش نـمـی نـمـودنـد. پـیـش شـرط ایـمـان آنـارشـیـسـتـی – ایـمـان بـه جـامـعـۀ عـاری از اِعـمـال قـدرت – دقـیـقـاً فـهـم و پـذیـرش خـصـوصـیـات اجـتـمـاعـی انـسـان مـی بـاشـد.
پـس از تـوفـیـق مـارکـسـیـسـت هـا در ۱۸۷۲ بـرای اخـراج آنـارشـیـسـت هـا از انـتـرنـاسـیـونـال کـارگـری۴، گـرایـش انـدویـدوآلـیـسـتـی در دهـۀ ۸۰ و اوایـل دهـۀ ۹۰ سـدۀ نـوزدهـم مـوقـعـیـت مـسـلـط کـسـب کـرد؛ آن دهـه هـا دورۀ عـمـل هـای عـصـیـان طـلـبـانـۀ فـردی بـودنـد. کـروپُـتـکـیـن از نـخـسـتـیـن کـسـانـی بـود کـه ضـرورت خـارج شـدن از انـفـراد بـی ثـمـر و بـازبـرقـراری ارتـبـاط تـنـگـاتـنـگ بـا جـنـبـش کـارگـری را دریـافـت. و در سـال هـای بـعـد یـک هـمـکـاری بـاثـمـر بـیـن آنـارشـیـسـت هـا و جـنـبـش صـنـفـی سـنـدیـکـالـیـسـتـی، ابـتـداء در فـرانـسـه و سـپـس در مـمـالـک دیـگـر بـرقـرار گـردیـد. تـلاش هـای عـصـیـان طـلـبـانـۀ فـردی جـای شـان را بـه ” عـمـلـیـات صـنـفـی” سـپـردنـد.
بـرطـبـق تـئـوری سـنـدیـکـالـیـسـتـی اتـحـادیـه هـای صـنـفـی بـایـد ارگـان هـای مـبـارزۀ انـقـلابـی بـاشـنـد. هـمـزمـان آن هـا بـایـد هـسـتـه هـای تـشـکـیـلاتـی ای بـاشـنـد، کـه بـر گـردشـان زنـدگـی اقـتـصـادی در جـامـعـۀ نـویـن سـازمـان داده شـود. بـنـابـرایـن سـاخـتـار آن هـا مـبـیـن اهـداف واقـعـی کـارگـران خـواهـد بـود – نـه تـمـلـک وسـایـل تـولـیـد از سـوی دولـت، بـلـکـه خـوداداری مـولـدیـن. کـارگـران بـه عـوض واگـذاردن تـصـمـیـمـات بـه بـعـضـی نـمـایـنـدگـان، بـایـد ازطـریـق عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم بـرضـد خـریـداران نـیـروی کـار، خـودعـمـل کـردن را بـیـآمـوزنـد. وسـایـل مـبـارزۀ سـنـدیـکـالـیـسـتـی اعـتـصـابـات ” خـشـن”، خـرابـکـاری و – خـاصـه – اعـتـصـاب عـمـومـی بـودنـد. گـلـدمـن ابـتـداء در زمـان شـرکـت در کـنـگـرۀ آنـارشـیـسـتـی بـیـن الـمـلـلـی در آمـسـتـردام در ۱۹۰۷ بـا ایـده هـای سـنـدیـکـالـیـسـم آشـنـایـی یـافـت، و بـه تـبـلـیـغ اعـتـصـاب عـمـومـی در هـمـکـاری بـا کـارگـران صـنـعـت دنـیـا( آی.دابـلـوی.دابـلـوی)(Industrial Workers of the World(IWW))، اتـحـادیـۀ سـنـدیـکـالـیـسـتـی آمـریـکـا۵ پـرداخـت. بـاکـونـیـن بـود کـه بـرای نـخـسـتـیـن بـار ایـن ایـده را بـه پـیـش کـشـیـده بـود، کـه اعـتـصـاب عـمـومـی مـی تـوانـد پـیـشـدرآمـد انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـاشـد، و ایـن ایـده نـیـز مـایـۀ تـمـسـخـر فـریـدریـش انـگـلـس(Friedrich Engels)( 95- 1820) گـردیـده، و ضـدیـت سـوسـیـال دمـوکـرات هـا را بـرانـگـیـخـتـه بـود، زیـرا آن – بـرخـلاف تـمـایـل آن هـا – دارای هـدف واضـح بـرون پـارلـمـانـی بـود. اهـمـیـت واقـعـی ایـن ایـده در ۱۹۰۶ از سـوی روزا لـوکـزامـبـورگ(Rosa Luxemburg)(مـقـتـ. ۱۹۱۹- ۱۸۷۱) تـأیـیـد گـردیـد. ( الـبـتـه نـاگـفـتـه نـمـانـد، لـوکـزامـبـورگ آن قـدر زیـرک بـود تـا بـرای آن کـه ایـن تـأیـیـد او ایـجـاد سـوء تـفـاهـم در بـیـن یـاران او نـنـمـایـد، و از سـوی آنـان بـه گـرایـش بـه آنـارشـیـسـت هــا مـتـهـم نـگــردد، درضـمـن تـأیـیـد مـذکـور ایــن را نـیـز تـأکـیـد کــرد، کـه ” آنـارشـیـسـم مـارک ثـبـت شـدۀ ایـدئـولـوژی لـومـپـن پـرولـتـاریـا[۶]ی ضـد انـقـلابـی اسـت”!) صـحـت ایـدۀ بـاکـونـیـن آشـکـارا تـحـت انـقـلاب اول روسـیـه در ۱۹۰۵، اشـغـال کـارخـانـه هـا از سـوی کـارگـران در ۱۹۳۶ و نـیـز درجـریـان قـیـام مـه ۱۹۶۸ در فـرانـسـه اثـبـات گـردیـد.
یـک گـفـتـمـان کـلـیـدی در آنـارشـیـسـم عـمـل مـسـتـقـیـم اسـت. مـارکـسـیـسـت هـا عـلاقـه دارنـد تـأکـیـد کـنـنـد، کـه نـمـی تـوان در هـر زمـان و در هـر جـای دلـخـواه انـقـلاب نـمـود. تـاریـخ حـدودی قـائـل اسـت. جـای بـحـث نـدارد کـه هـیـچ چـیـز خـود بـه خـود روی نـمـی دهـد. آنـارشـیـسـت هـا در نـظـریـۀ شـان تـمـرکـز را بـر ایـن مـی گـذارنـد، کـه انـسـان خـود سـاز نـدۀ تـاریـخ خـویـش اسـت. گـلـدمـن در کـتـابـش Anarchism and other Essays( آنـارشـیـسـم و مـقـالات دیـگـر)( ۱۹۱۰) ایـن قـول از مـاکـس اسـتـیـرنـر( نـام واقـعـی: یـوهـان کـاسـپـر اشـمـیـت)(Max Stirner(Johann Casper Schmidt))( 56- 1806) را نـقـل کـرده اسـت، کــه ” انـسـان بـه هـمـان انــدازه ای آزاد اسـت، کـه ارادۀ گــرفـتـنـش را دارد.” بـنـابـرایـن آنــارشـیـسـم مـروج عـمـل مـسـتـقـیـم، نـافـرمـانـی و مـقـاومـت دربـرابـر کـلـیـۀ قـوانـیـن و مـحـدودیـت هـا مـی بـاشـد. عـمـل مـسـتـقـیـم بـرضـد مـدیـریـت در کـارخـانـه هـا، عـمـل مـسـتـقـیـم بـرضـد قـدرت قـانـون، عـمـل مـسـتـقـیـم بـرضـد فـشـار رسـوم اخـلاقـی در هـمـه جـا – ایـن مـنـطـق اسـلـوب پـیـگـیـرانـۀ آنـارشـیـسـم اسـت.
ایـن ایـده کـه انـقـلاب در جـامـعـه تـوسـط انـقـلاب در مـحـل کـار خـود صـورت مـی پـذیـرد، و مـوضـوع اسـاسـی در بـرنـامـۀ کـلاسـیـک آنـارشـیـسـم و سـنـدیـکـالـیـسـم مـی بـاشـد، و پـیـشـیـنـه اش نـیـز بـه سـوسـیـالـیـسـم واهـی مـی رسـد، در چـنـد دهـۀ آخـر سـدۀ بـیـسـتـم – تـوجـه کـنـیـد! – در لـبـاس ” مـارکـسـیـسـم نـو” هـویـدا گـردیـده بـود. اسـلـوب واهـی گـرایـانـه مـسـتـقـیـمـاً هـدف را مـی جـویـد، و بـه احـزاب، سـازمـان هـا و مـؤسـسـات مـتـوسـل نـمـی گـردد. اسـلـوب سـازوار بـا هـدف اسـت، و هـدف نـیـز ایـن کـه از پـیـدایـش صـاحـبـان نـویـن قـدرت جـلـوگـیـری بـه عـمـل آیـد، و سـلـسـلـه مـراتـب قـدرت از مـیـان بـرداشـتـه شـود. مـورد اسـاسـی در آنـارشـیـسـم انـتـقـاد از اصـل قـدرت و مـقـامـات مـی بـاشـد. آنـارشـیـسـت هـا ازطـریـق مـخـالـفـت مـسـتـمـر بـا صـاحـبـان قـدرت از هـر نـوع و جـنـس پـیـوسـتـه یـک سـرمـشـق نـمـونـه بـوده انـد. امـا نـبـودِ یـک تـئـوری مـشـتـرک، مـنـسـجـم سـبـب سـاز ایـن بـوده و کـمـاکـان هـسـت، کـه آنـارشـیـسـم اغـلـب بـه جـای جـلـوه گـر شـدن بـه صـورت یـک آمـوزش سـیـاسـی واضـح، بـه گـونـۀ یـک طـرز اخـلاقـی بـه نـظـر رسـد بـه ایـن عـبـارت: تـو نـه بـایـد بـر دیـگـران حـکـومـت کـنـی، و نـه بـه دیـگـران اجـازۀ حـکـومـت بـر خـود را دهـی.
در بـخـشـی از جـنـاح چـپ ایـن تـصـور سـرسـخـتـانـه تـسـلـط داشـتـه اسـت، کـه تـمـرکـز و اشـکـال ادارۀ سـلـسـلـه مـرا تـبـی اسـلـوب هـایـی مـؤثـرتـر بـرای ایـجـاد تـغـیـیـر و تـحـول بـودنـد، تـا خـوداداری و هـمـکـاری آزادانـۀ کـارگـران مـزدی. ایـن تـصـور یـکـسـان بـا تـصـور صـاحـبـان قـدرت از مـؤثـریـت بـوده اسـت. درمـقـابـل، آنـارشـیـسـت هـا بـر ایـن بـوده انـد، کـه شـکـل ” مـؤثـریـت” دارای عـمـلـکـرد کـامـلاً عـکـس اسـت، آن چـه کـه انـقـلاب روسـیـه( ۱۹۱۷) و ا نـقـلاب اجـتـمـاعـی در اسـپـانـیـا( ۳۹- ۱۹۳۶)، کـه تـحـت آن هـا کـمـونـیـسـت هـای مـقـامـات گـرا تـحـولـی ضـدانـقـلابـی را بـه جـریـان افـکـنـدنـد، نـمـودار سـاخـتـه انـد. آروان نـوآم چـومـسـکـی(Arvan Noam Chomsky)( و. ۱۹۲۸) بـه شـکـل مـتـقـا عـد کـنـنـده ای مـدلـل سـاخـتـه اسـت، کـه اسـتـراتـژی دیـسـیـپـلـیـن اسـتـالـیـنـیـسـت هـا و کـنـتـرل مـرکـزی نـه تـقـویـت کـنـنـدۀ انـقـلاب اجـتـمـاعـی در اسـپـانـیـا، بـلـکـه دفـن کـنـنـدۀ آن بـوده اسـت.۷
در یـک شـمـارۀ نـشـریـۀ هـانـس مـاگـنـوس ازنـسـبـرگـر(Hans Magnus Ezensberger)، Kursbuch( کـتـاب دورۀ در سـی)، ویـژۀ مـوضـوع مـحـدودیـت هـای آنـارشـیـسـم، کـه سـال پـس از قـیـام مـه ۱۹۶۸ در فـرانـسـه انـتـشـار یـافـت، بـرخـی مـارکـسـیـسـت هـا اهـمـیـت ایـن نـکـتـه را خـاطـرنـشـان سـاخـتـنـد، کـه هـر جـنـبـشـی بـا مـشـخـصـۀ آنـارشـیـسـتـی بـایـد از خـود بـه پـرسـد: آیـا روابـط قـدرت مـوجـود چـگـونـه مـی تـوانـنـد تـغـیـیـر داده شـونـد، اگـر مـجـریـان دگـرگـونـی در پـرا تـیـک سـیـاسـی شـان فـروپـاشـیـدن هـر شـکـلـی از مـقـامـات سـیـاسـی را پـیـش بـیـنـی نـمـایـنـد؟ درمـقـابـل، آنـارشـیـسـت هـا مـی تـوانـسـتـنـد ایـن ضـدپـرسـش را بـه پـیـش کـشـنـد: آیـا روابـط قـدرت مـوجـود چـگـونـه مـی تـوانـنـد تـغـیـیـر داده شـونـد، اگـر مـجـریـان دگـرگـونـی در پـراتـیـک سـیـاسـی شـان بـه بـازتـولـیـد سـاخـتـار قـدرت بـه پـردازنـد، کـه مـبـارزه بـرضـد آن را وانـمـود مـی سـازنـد؟
مـسـئـلـۀ مـطـروحـه شـامـل کـم بـهـاء دادن بـه سـازمـان دهـی – کـه مـعـمـولاً ایـن ایـراد نـابـجـا را بـه آنـارشـیـسـت هـا وارد مـی سازنـد۸ – نـیـسـت. بـرکـمـن در کـتـابـش The ABC of Anarchism( الـفـبـای آنـارشـیـسـم)( ۱۹۲۹) مـی نـویـسـد: ” هـر کـس بـه تـو بـه گـویـد، کـه آنـارشـیـسـت هـا بـه سـازمـان دهـی مـعـتـقـد نـیـسـتـنـد، چـرنـد مـی گـویــد. سـازمـان دهـی هـمـه چـیـز و هـمـه چـیـز سـازمـان دهـی اسـت. سـراسـر زنـدگـی سـازمـان دهـی آگـاهـانـه یـا نـاآگـاهـانـه اسـت. (…) ولـی اشـکـال مـخـتـلـفـی بـرای سـازمـان دهـی وجـود دارد.” مـدل سـازمـان آنـارشـیـسـت هـا سـیـسـتـم غـیـرمـتـمـرکـز و غـیـر سـلـسـلـه مـراتـبـی، مـبـتـنـی بـر واحـدهـای خـوداداره کـنـنـده مـی بـاشـد. و ایـن سـیـسـتـم مـادام کـه جـامـعـه دگـرگـون نـگـردد، بـه طـور کـامـل تـحـقـق پـذیـر نـخـواهـد بـود؛ امـا ایـن درهـرحـال یـک حـقـیـقـت اسـت، کـه اشـکـال سـازمـانـی بـر گـزیـدۀ اُپـوزیـسـیـون در جـامـعـۀ مـوجـود دارای نـفـوذ تـعـیـیـن کـنـنـده ای در کـیـفـیـت جـامـعـۀ نـویـن خـواهـد بـود. جـنـبـش آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـتـی بـا اهـمـیـت فـراوانـش در اسـپـانـیـا بـرطـبـق ایـن اصـل سـازمـان داده شـده بـود.
آنـارشـیـسـت هـاجـواب ابـدی بـه سـئـوال چـگـونـگـی انـتـقـال جـامـعـۀ اجـبـاری کـنـونـی بـه یـک جـامـعـۀ سـوسـیـا لـیـسـتـی آزاد، بـدون احـتـمـال اغـفـال شـدن از سـوی سـرمـایـه و بـدون احـتـمـال گـم کـردن هـدف در راه را ارائـه نـداشـتـه انـد. ( آیـا کـدام مـسـلـک و تـئـوری چـنـیـن جـوابـی را داده اسـت؟) ولـی خـدمـت مـهـم سـنـت آنـارشـیـسـتـی ایـنـسـت، کـه آن پـیـگـیــرانـه بــرضـد تـصـور ضــرورت نـمـایـنـدگـی، یـعـنـی ایـن انــدیـشـه سـتـیـزیــده اسـت، کـه انـسـان هـا بـه قــدر کـافـی بـرای ادارۀ اشـتـراکـی هـسـتـی شـان بـالـغ نـیـسـتـنـد، و لـذا نـاگـزیـر از پـذیـرش مـقـامـات: خـریـداران نـیـروی کـار، کـمـیـسـرهـای حـزبـی، دولـتـمـردان، سـران نـظـامـی، زنـدانـبـانـان، مـدیـران مـدرسـه و غـیـره مـی بـاشـنـد.
هـیـچ دلـیـلـی بـرای ابـراز شـگـفـتـی از ایـن نـیـسـت، کـه گـلـدمـن از ۱۹۲۱ بـه بـعـد تـوجـهـش را بـیـش تـر بـه گـرا یـشـات مـقـامـاتـی در مـارکـسـیـسـم بـه صـورت جـنـبـش سـیـاسـی مـعـطـوف داشـتـه اسـت تـا بـه گـرایـشـات آزادی بـخـش. آیـا تـکـامـلـی کـه او در شـوروی شـاهـدش بـود( بـه بـرداشـت هـای گـلـدمـن از شـوروی بـازخـواهـیـم گـشـت)، نـمـی تـوانـسـت تـأیـیـد اعـلام خـطـر بـاکـونـیـن در گـذشـتـه درمـورد عـواقـب شـوم تـصـرف قـدرت از سـوی کـمـیـسـرهـای حـزبـی در زمـان گـلـدمـن بـاشـد؟ تـرک کـرده شـدن حـزب کـمـونـیـسـت از طـرف کـارگـران روسـیبـه عـلـت تـرک کـرده شـدن پـراتـیـک کـارگـران از طـرف حـزب بـود. ” شـوراهـا “ی مـعـروف – شـوراهـای کـارگـری سـازمان یـافـتـه بـه شـکـل آنـارشـیـسـتـی – بـه وسـیـلـۀ خـود کـارگـران و بـی تـفـاوت بـه حـزب ” آوانـگـارد” تـشـکـیـل یـافـتـنـد، و حـزب مـجـبـور از پـذیـرش آن هـا گـردیـد، چـه، درغـیـر ایـن صـورت وجـود حـزب بـیـهـوده مـی گـشـت. ولادیـمـیـر ایـلـیـچ لـنـیـن( نـام واقـعـی: اولـیـانـوف) (Vladimir Ilitj Lenin(Uljanov))( 1924- 1870) تـا زمـانـی نـاگـزیـر از ” آنـارشـیـسـتـی بـودن” و قـبـول شـوراهـا بـه مـثـابـۀ ارگـان هـای واقـعـی قـدرت گـردیـد. و ایـن گـرایـش لـنـیـن نـیـز عـلـت آن بـود کـه گـلـدمـن در آغـاز بـا شـور و شـوق بـا لـنـیـن و بـلـشـویـک هـا اعـلام هـمـبـسـتـگـی نـمـود. ولـی زمـانـی کـه گـلـدمـن پـی بـرد مـقـاصـد و اسـلـوب هـای لـنـیـن چـه هـنـایـش سـوئـی در انـقـلاب داشـتـنـد، آن گـاه لـنـیـن را از آن روی کـه اهـداف او دشـوارتـر قـابـل افـشـاء و اسـلـوب هـایـش مـنـحـرف کـنـنـده تـر بـودنـد، بـه صـورت بـزرگ تـریـن تـهـدیـد، خـطـرنـاک تـر از هـمـۀ مـداخـلـه گـران خـارجـی در شـوروی مـلاحـظـه نـمـود.
نـامـنـصـفـانـه خـواهـد بـود هـرگـاه بــه خـواهـیـم اشـتـبـاهـات لـنـیــن را در ایـدئـولـوژی کـارل هـیـنـریـش مـارکـس( Karl Heinrich Marx )( 83- 1818) ریـشـه یـابـی کـنـیـم. گـلـدمـن جـایـی اشـاره دارد، اسـلـوب هـایـی کـه لـنـیـن بـه کـار مـی بـرد، بـایـد آن پـیـر( مـارکـس) را واداشـتـه بـاشـد تـا در قـبـرش بـرگـردد! و غـیـرمـمـکـن اسـت آن سـوسـیـال دمـوکـرات جـوان روسـی را در نـوشـتـن ایـن جـمـلات در ۱۹۰۶ مـحـق دانـسـت، کـه هـشـدارهـای مـصـرانـه و پـیـگـیـر آنـارشـیـسـت هـا درمـورد جـوانـه هـای ” سـرمـایـه داری انـحـصـاری دولـتـی” چـیـزی جـز جـدال دون کـیـشـوت۹وارانـه بـا تـصـاویـر خـیـالـی خـود آن هـا نـبـود. نــام آن جـوان روسـی جـوزف ویـسـاریــونــوویـچ اسـتـالـیـن( نـام واقـعـی: شـوگـاشـویـلـی)( Josef Vissarionovitj Stalin(Dzjugasjvili))( 1953- ۱۸۷۸) بـود.۱۰ بـا نـظـر بـه آزمـون هـای تـاریـخـی دلـیـلـی نـدارد بـیـزاری آنـارشـیـسـت هـا از سـوسـیـالـیـسـم دولـتـی مـایـۀ تـأسـف کـسـی گـردد. امـا دلـیـل ابـراز شـگـفـتـی از حـق بـه جـانـبـگـی ای هـسـت کـه مـارکـس و انـگـلـس بـا آن ایـدۀ ” مـتـمـرکـز سـاخـتـن کـلـیـۀ وسـایـل تـولـیـد در یـد دولـت ” را در Manifest der Kommunistischen Partei( مـانـیـفـسـت حـزب کـمـونـیـسـت)( ۱۸۴۸) بـه پـیـش کـشـیـدنـد.
مـارکـس در نـهـایـت دمـوکـراسـی مـسـتـقـیـم، خـوداداری کـارگـران، در سـیـسـتـمـی کـه فـاصـلـۀ بـیـن انـسـان هـا از بـیـن مـی رود، را درنـظـر داشـت. ولـی نـزد مـارکـسـیـسـت هـای مـتـعـصـب راه از مـیـان بـرداشـتـن سـیـسـتـم نـمـایـنـدگـی (= دمـوکـراسـی بـورژوایـی) بـه قـطـب مـخـالـف آن سـمـت گـیـری نـمـود: تـمـرکـز، بـوروکـراسـی دولـتـی، ” دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا “. آن هـا بـا پـذیـرش مـوقـت آن چـه کـه هـدف از مـیـان بـرداشـتـن آن در نـهـایـت امـر اسـت( دولـت)، بـر ایـن بـاور خـیـالـی بـودنـد، کـه خـواهـنـد تـوانـسـت در آیـنـده انـسـان را نـجـات بـخـشـنـد. مـارکـس و انـگـلـس بـا پـربـهـاء دهـی بـه عـوامـل ” سـیـاسـی” پـارلـمـانـتـاریـسـم و مـوضـع مـرکـزگـرای شـان خـود را در چـارچـوب انـقـلاب بـورژوایـی مـحـبـوس سـاخـتـنـد. از ایـن نـظـر آن هـا ریـشـه در انـدیـشـگـی بـورژوایـی سـده هـای ۱۸ و ۱۹ داشـتـه انـد.
گـلـدمـن در سـال هـای پـس از تـرک شـوروی انـدیـشـه هـایـش را بـه ژرفـی بـا واژۀ ” انـقـلاب” مـشـغـول داشـت. وی در بـعـضـی از تـصـورات پـیـشـیـنـش بـازبـیـنـی کـرد. در ۱۹۲۵ در نـامـه ای به دوسـتـش هـاولاک الـیـس(Havelock Ellis) از خـود بـه سـبـب اعـتـمـاد زیـاده از حـد بـه تـز بـاکـونـیـن۱۱ درمـورد ایـن کـه ” مـیـل ویـرانـگـری هـمـزمـان مـیـل بـه خـلا قـیـت اسـت!”۱۲ انـتـقـاد نـمـود: ” مـن جـاهـلانـه بـاور داشـتـم، کـه مـهـم تـریـن چـیـز بـرانـگـیـخـتـن مـردم بـه شـورش بـرضـد مـؤسـسـات سـرکـوب کـنـنـدۀ آنـان اسـت، و هـر چـیـز دیـگـر خـود بـه خـود روبـه راه مـی شـود.”۱۳ گـلـدمـن در کـتـاب My Disillusionment in Russia( سـرخـوردگـی مـن در روسـیّـه)( ۱۹۲۳) بـر ایـنـسـت، کـه کـار آنـارشـیـسـت هـا پـیـشـا انـقـلاب اکـتـبـر درصـورتـی کـه آن هـا خـود را بـهـتـر آمـاده سـاخـتـه بـودنـد، و از تـوانـایـی هـدایـت انـرژی رهـا شـدۀ مـردم در سـمـت سـازمـان دهـی دیـگـرگـون هـسـتـی بـراسـاس آزادانـه بـرخـوردار مـی بـودنـد، اهـمـیـت عـمـلـی بـه مـراتـب بـیـش تـری کـسـب مـی نـمـود. او ایـن تـصـور رایـج را رد کــرد، کــه انـقـلاب یـک تـغـیـیـر عـمـدهً ” بــرونـی” اسـت، و بـه ضـرو رت انـقـلاب فـرهـنـگـی اشـاره نـمـود. بـه قـول او دگـرگـونـی اجـتـمـاعـی بـایـد شـامـل ارزیـابـی اسـاسـی نـو ارزش هـا بـاشـد. وقـوع انـقـلاب بـسـتـگـی بـه آمـوخـتـن انـدیـشـگـی و عـمـل دگـرگـونـۀ مـا دارد: دنـیـا از روزی بـه روز دیـگـر تـغـیـیـر نـمـی یـابـد.
تـحـلـیـل انـقـلاب روسـیّـه، بـرخـورد بـه بـلـشـویـک هـا
در شـمـارۀ مـورخ ۱۳ نـوامـبـر ۱۹۲۷ روزنـامـۀ پـراودا(Pravda) کـمـیـسـرهـای حـزب کـمـونـیـسـت مـیـخـائـیـل پـاولـوویـچ تـومـسـکـی(Mikhail Pavlovitj Tomsky)( ۱۹۳۶- ۱۸۸۰) و نـیـکـلای ایـوانـوویـچ بـوخـاریـن(Nikolaj Ivanovitj Bukharin)(مـقـتـ. ۱۹۳۸- ۱۸۸۸) بـه تـمـسـخـر بـیـان داشـتـنـد، کـه هـیـچ کـس نـبـایـد شـکـی داشـتـه بـاشـد: ” تـحـت دیـکــتـاتـوری پـرولـتـاریـا وجـود دو، سـه یـا چـهـار حـزب مـجـازسـت، تـنـهـا بـه ایـن شـرط: یـکـی صـاحـب قـدرت بـاشـد، و بـقـیـه در زنـدان بـه سـربـرنـد!”
زمـان زیـادی نـیـاز نـبـود تـا گـلـدمـن پـس از تـبـعـیـد گـردیـدن از آمـریـکـا بـه شـوروی در 1919 واقـعـیـات سـیـاسـی در کـشـور کـمـیـسـرهـای حـزبـی را بـه دیـده بـه بـیـنـد، و تـأیـیـد کـنـد. او بـسـیـار زود بـه صـراحـت پـیـش بـیـنـی نـمـود تـکـامـل در شـوروی رو بـه کـدام سـمـت داشـت.
قـبـلاً، در آمـریـکـا، گـلـدمـن نـیـز چـون آنـارشـیـسـت هـا و چـپـی هـای رادیـکـال از تـصـرف قـدرت بـه وسـیـلـۀ بـلـشـویـک هـا در روسـیـه بـه گـرمـی اسـتـقـبـال نـمـوده بـود. او بـی اعـتـنـاء بـه احـسـاسـات ضـد بـلـشـویـکـی و جـوّ ضـدشـوروی حـاکـم در آمـریـکـا، درزمـرۀ چـپـی هـای رادیـکـال انـگـشـت شـمـاری بـود، کـه بـه خـود جـرئـت داد تـا ازطـریـق یـک رشـتـه سـخـنـرانـی در چـنـد شـهـر هـمّ خـود را جـهـت روشـنـگـری انـقـلاب روسـیـه و چـشـم انـداز تـاریـخـی آن بـرای مـردم مـصـروف دارد. در آن ایـام لـنـیـن و هـمـکـاران او سـرمـشـق هـای زنـدگـی انـقـلابـی بـرای گـلـدمـن و یـاران او بـه شـمـار مـی رفـتـنـد. امـا گـلـدمـن پـس از مـشـاهـدۀ عـیـنـی اوضـاع شـوروی و تـعـویـض دیـامـتـرال مـوضـعـش درقـبـال دولـت بـلـشـویـک هـا و رهـبـرشـان لـنـیـن، از آن جـا کـه مـعـتـقـد بـه ضـرورت بـیـان حـقـیـقـت امـور مـشـهـود بـود، پـس از تـرک شـوروی در ۱۹۲۱ مـسـاعـی خـود را درجـهـت روشـنـگـری جـنـاح چـپ اروپـا درخـصـوص واقـعـیـات پـشـت افـسـانـه هـای سـاخـتـه شـده از بـلـشـویـک هـا و دولـت شـان را بـه عـمـل آورد. واکـنـش دربـرابـر انـتـقـاد او از دولـت شـوروی سـکـوت مـحـض یـا اعـتـراضـات پـرسـروصـدا بـود. او در ۱۹۲۴ در یـک مـراسـم خـوش آمـدگـویـی روشـنـفـکـران سـرشـنـاس چـپ انـگـلـسـتـان بـه او در لـنـدن سـخـنـرانـی نـمـود. وقـتـی سـخـنـرانـی او بـه اتـمـام رسـیـد، حـضـار سـاکـت مـانـدنـد، و تـنـهـا یـک نـفـر مـؤدبـانـه کـف زد، و او فـیـلـسـوف بـرتـرانـد آرتـور ویـلـیـام راسـل(Bertrand Arthur William Russell)(1970- 1872) بـود.
بـه تـحـلـیـل گـلـدمـن در مـقـالـۀ ” My Further Disillusionment in Russia”( سـرخـوردگـی بـیـش تـر مـن در رو سـیّـه)( ۱۹۲۴)۱۴، زمـانـی کـه کـمـونـیـسـت هـا مـوفـق بـه تـسـلـط بـر دسـتـگـاه دولـت گـردیـدنـد، پـروسـۀ مـحـو سـازی را بـه جـریـان انـداخـتـنـد. کـلـیـۀ احـزاب و گـروه هـای سـیـاسـی مـخـالـف اطـاعـت از دیـکـتـاتـوری نـویـن مـی بـایـد کـنـار زده شـونـد. ابـتـداء آنـارشـیـسـت هـا و جـنـاح چـپ سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـا۱۵، بـعـد مـنـشـویـک هـا۱۶ و سـایـر مـخـالـفـیـن و سـرانـجـام هـر کـس دیـگـری کـه جـرئـت بـیـان نـظـریـۀ مـسـتـقـلانـه را بـه خـود مـی داد. ایـن سـرنـوشـت هـمـۀ سـازمـان هـای غـیـروابـسـتـه نـیـز گـردیـد. آن هـا یـا تـحـت الـشـعـاع قـدرت دولـت درآورده شـدنـد، یـا کـامـلاً نـابـود گـشـتـنـد، بـلایـی کـه ازجـمـلـه بـر سـر شـوراهـا، اتـحـادیـه هـای صـنـفـی و اتـحـادیـه هـای تـعـاونـی، سـه عـامـل مـهـم تـحـقـق آرمـان انـقـلاب، درآمـد.
شـوراهـا بـرای نـخـسـتـیـن بـار درجـریـان انـقـلاب ۱۹۰۵ نـمـایـان گـشـتـنـد، و رُل بـااهـمـیـتـی در آن دورۀ کـوتـاه ولـی مـهـم بـرعـهـده گـرفـتـنـد. عـلـی رغـم سـرکـوب شـدن انـقـلاب، ایـدۀ شـوراهـا در قـلـب و روح تـوده هـای روسـی ریـشـه کـرد. بـا انـقـلاب فـوریـه ۱۹۱۷ شـوراهـا احـیـاء و سـریـعـاً شـکـوفـان شـدنـد. در دیـدۀ خـلـق شـوراهـا مـعـرف هـیـچ نـوع تـحـدیـد روح انـقـلاب نـبـودنـد. بـرعـکـس، انـقـلاب مـی بـایـد بـیـان عـالـی تـریـن و آزادانـه تـریـن پـراکـسـیـس خـود را در شـوراهـا بـیـابـد. ایـن بـود عـلـت تـوسـعـۀ خـودرویـانـه و سـریـع شـوراهـا در سـرتـاسـر روسـیـه. بـلـشـویـک هـا بـه اهـمـیـت وافـر گـرایـش خـلـق بـه شـوراهـا پـی بـردنـد، و بـه آن پـیـوسـتــنـد. ولـی زمـانـی کـه آن هـا تــا نـقـطـه ای پـیـش رفـتـنـد، کـه کـنـتـرل قـدرت دولـت را بـه کـف گـرفـتـنـد، بـر آن هـا روشـن گـشـت، کـه شـوراهـا تـهـدیـدی دربـرابـر اقـتـدار دولـت هـسـتـنـد. از دیـگـر سـو بـلـشـویـک هـا قـادر بـه از بـیـن بـردن شـوراهـا بـدون دفـن هـمـزمـان وجـهـۀ خـویـش در داخـل و خـارج کـشـور بـه عـنـوان خـالـقـیـن سـیـسـتـم شـورایـی نـبـودنـد. بـنـابـرایـن آن هـا سـلـب تـدریـجـی اخـتـیـارات شـوراهـا و نـهـایـهً انـطـبـاق شـان بـا نـیـازهـای خـود را تـرجـیـح دادنـد.
امـا اخـتـه کـردن اتـحـادیـه هـای صـنـفـی آسـان تـر بـود. آن هـا هـم ازحـیـث رقـم و هـم ازحـیـث نـیـروی انـقـلابـی هـنـوز در مـرحـلـۀ کـودکـی تـکـامـل شـان قـرار داشـتـنـد. سـازمـان هـای کـارگـری روسـیـه بـا اجـبـاری سـاخـتـن عـضـویـت کـارگـران در اتـحـادیـه هـای صـنـفـی بـر نـیـروی فـیـزیـکـی شـان افـزودنـد، ولـی ازحـیـث آگـاهـی کـمـافـی الـسـابـق در مـر حـلـۀ کـودکـی بـاقـی مـانـدنـد. دولـت کـمـونـیـسـتـی بـه دایـۀ اتـحـادیـه هـای صـنـفـی تـبـدیـل گـردیـد. درعـوض سـازمـان هـا بـه صـورت نـوکـران درخـدمـت دولـت درآمـدنـد. بـاوجـود ایـن، لـنـیـن درجـریـان مـنـازعـۀ مـعـروف بـر سـر وظـایـف اتـحـادیـه هـای صـنـفـی آن هـا را ” مـدارس کـمـونـیـسـم” نـامـیـد. در هـیـچ نـقـطـۀ دنـیـا چـون روسـیـه بـلـشـویـکـی سـازمـان هـای کـارگـران بـه آن انـدازه تـحـت اراده و حـکـم دولـت درآورده نـشـده بـودنـد.
کـوپـراتـیـوهـا مـهـم تـریـن رابـط شـهـر و ده را تـشـکـیـل مـی دادنـد. ارزش آن هـا بـرای انـقـلاب بـه صـورت یـک واسـط مـردمـی و بـا کـارکـرد مـؤثـر بـیـن مـبـادلـۀ کـالا و تـوزیـع و بـرای بـازسـازی روسـیـه غـیـرقـابـل وصـف بـود. بـلـشـویـک هـا ایـن تـشـکـیـلات را بـه یـک چـرخ در مـاشـیـن دولـت تـبـدیـل سـاخـتـنـد، و بـا ایـن کـار عـمـلـکـرد مـفـیـد و مـؤثـر آن هـا را از بـیـن بـردنـد.
در ۱۹۲۱ در مـسـکـو در کـنـگـرۀ اتّحـادیـه هـای صـنـفـی سـرخ بـوخـاریـن جـمـیـع آنـارشـیـسـت هـا را ” ضـد انـقـلا بـیـون و تـبـهـکـاران” خـوانـد، و در کـنـگـرۀ دهـم حـزب در مـارس هـمـان سـال لـنـیـن اعـلام کـرد، کـه آغـاز بـی رحـمـانـه تـریـن جـنـگ عـلـیـه ” خُـرده بـورژوازی” شـامـل عـنـاصـر آنـارشـیـسـتی حـائـز ضـرورت مـبـرم بـود. بـه قـول او گـرایـشـات آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـتـی ازنـوع اُپـوزیـسـیـون کـارگـری(Rabotjaja Oppozitsija)17 اثـبـات ایـن بـود، کـه چـنـان گـرایـشـاتـی در داخـل حـزب کـمـونـیـسـت پـا گـرفـتـه بـودنـد. فـراخـوان لـنـیـن بـه تـوسـل بـه سـلاح بـرضـد آنـارشـیـسـت هـا فــوراً اجـابـت گـردیـد. گـروه هـای آنـارشـیـسـتـی در پـتـروگـراد مـورد حـمـلات واقـع، و چـنـدیـن عـضـو آن هـا دسـتـگـیـر گـردیـدنـد. لــو داویـدوویـچ تـروتـسـکـی( نـام واقـعـی: بـرونـشـتـیـن)(Lev Davidovitj Trotskij(Bronstein))( مـقـتـ. ۱۹۴۰- ۱۸۷۹) دسـتـور تـفـتـیـش بـا مـسـلـسـل در قـرارگـاه اصـلـی آنـارشـیـسـت هـا در مـسـکـو را صـادر کـرد. کـلـیـۀ آنـارشـیـسـت هـا در مـسـکـو، بـه اسـتـثـنـاء تـعـدادی از آن هـا، دسـتـگـیـر شـدنـد. در هـیـچ شـهـری اتـهـام مـشـخـصـی بـه آنـارشـیـسـت هـا وارد نـگـردیـد، و بـه هـیـچ کـدام شـان اجـازۀ دفـاع از خـود داده نـشـد. آن هـا بـه دادگـاه نـیـز بـرده نـشـدنـد. فـانـی بـارون(Fanny Baron) آنـارشـیـسـت بــه اتـفـاق هــشـت تــن دیـگــر در ۳۰ سـپـتـامـبـر ۱۹۲۱ در زیــرزمـیـن زنــدان چِـکـا( اخـتـصـارِ کـمـیـسـیـون ویـژه)(Cherzvychainaja Komissija(Cheka))، پـلـیـس سـیـاسـی قـدرت دولـت بـلـشـویـکـی، اعـدام گـردیـدنـد. تـجـورنـی(Tchorny) آنـارشـیـسـت دراثـر شـکـنـجـه در زنـدان چِـکـا درگـذشـت. زنـدان بـوتـیـرکـی(Butirk
ij) در مـسـکـو و زنـدان چِـکـا مـمـلـو از آنـارشـیـسـت هـایـی بـودنـد، کـه قـبـلاً درجـریـان حـمـلـۀ مـأمـوریـن چِـکـا بـه دسـتـور تـروتـسـکـی بـه کـنـگــرۀ سـازمـان نـابـات(Nabat)( زنـگ خـطـر)۱۸ در ۱۹۲۰ در خـارکـوف دسـتـگـیـر گـردیـده بـودنـد. بـاوجـود ایـن چِـکـا ادعـا داشـت، کـه ” هـیـچ آنـارشـیـسـتـی در زنـدان هـای مـسـکـو مـحـبـوس نـبـود!” آنـارشـیـسـت هـای خـارکـوف( چـهـرۀ سـرشـنـاس شـان اُلـگـا تـاراتـوس(Olga Taratus) بـود)، کـه بـه انـقـلاب روسـیـه خـدمـت کـرده، در جـبـهـه هـای آن رزمـیـده، و بـه دسـت سـفـیـدهـای ضـدانـقـلابـی بـه مـجـازات رسـیـده بـودنـد، مـورد ایـذاء بـلـشـویـک هـا قـرار گـرفـتـه، بـه حـبـس افـکـنـده شـدنـد. رهـبـر چِـکـا در پـتـروگـراد، بـاکـایـف(Bakajev)، نـسـبـت بـه آنـارشـیـسـت هـا بـی تـرحـم بـود. در روز ورود آنـارشـیـسـت هـای تـبـعـیـدی از آمـریـکـا بـه شـوروی، شـامـل گـلـدمـن، بـاکـایـف بـه آن هـا اخـطـار کـرده بـود: ” هـیـچ حـمـاقـت آنـارشـیـسـتـی در روسـیـه تـحـمـل نـخـواهـد شـد. جـای چـنـیـن تـجـمـلاتـی فـقـط در مـمـالـک سـرمـایـه داری اسـت. تـحـت دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا آن هـا یـا بـایـد مـطـیـع شـونـد، یـا بـه دانـنـد کـه دهـان شـان بـسـتـه خـواهـد شـد.”
تـظـاهـرات آنـارشـیـسـت هـا در ۱۹۲۱ در خـیـابـان هـای مـسـکـو در مـراسـم بـه خـاک سـپـردن کـروپُـتـکـیـن، هـمـزمـان آخـریـن تـظـاهـرات آنـارشـیـسـتـی در مـسـکـو بـود.
شـخـصـیـت بـااهـمـیـت دیـگـری کـه مـضـروب خـشـونـت بـلـشـویـسـم گـردیـد، ولـیـن( نـام واقـعـی: وسـولـود مـیـخـا ئـیـلـوویـچ ایـخـنـبـائـوم)(Vsevolod Mikhajlovitj Eikhenbaum(Volin))( 1945- 1882) بـود. ولـیـن درجـریـان انـقـلاب ۱۹۰۵ عـضـو گـروه کـوچـکـی گـردیـده بـود، کـه نـخـسـتـیـن شـورا را سـازمـان دادنـد. او بـعـد بـه آمـوزش دهـقـانـان شـورشـی در اوکـرایـن تـحـت رهـبـری نـسـتـور ایـوانـوویـچ مـاخـنـو(Néstor Ivanovitj Makhno)( 1934- 1888) آنـار شـیـسـت پـرداخـتـه بـود. در زمـان سـرکـوبـی آنـارشـیـسـت هـا بـه وسـیـلـۀ بـلـشـویـک هـا چِـکـا ولـیـن را بـه جـرم هـمـد سـتـی بـا مـاخـنـو دسـتـگـیـر و بـه زنـدان افـکـنـد. تـروتـسـکـی تـلـگـرافـاً حـکـم اعـدام ولـیـن را صـادر نـمـود، امـا درنـتـیـجـۀ کـوشـش و پـافـشـاری گـلـدمـن، بـرکـمـن و یـاران آن هـا ولـیـن از خـطـر اعـدام رهـیـده، در حـال بـیـمـاری بـه مـسـکـو انـتـقـال داده شـد، و بـعـد نـیـز آزاد گـشـت.
آفـت تـرور و مـرگ بـلـشـویـک هـا دامـنـگـیـر سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـای چـپ نـیـز شـد. از مـیـان آن هـا خـاصـه نـام مـاریـا آلـکـسـانـدروفـنـا اسـپـریـدونـوفـا(Maria Aleksandrovna Spridonova)( ۱۹۴۱- ۱۸۸۴) لازم الـذکـر اسـت. اسـپـریـدونـوفـا، از بـرجـسـتـه تـریـن زنـان انـقـلابـی روسـیـه، در دورۀ پـیـشـا انـقـلاب ژنـرال لـوخـانـوفـسـکـی (Lukhanovskij)، جـلاد بـدنـام دهـقـانـان، را بـه قـتـل رسـانـده بـود. او پـس از تـحـمـل شـکـنـجـه هـا در زنـدان تـزاری، بـرای ابـد بـه سـیـبـری تـبـعـیـد گـردیـده بـود. بـا وقـوع انـقـلاب و آزادی زنـدانـیـان سـیـاسـی، اسـپـریـدونـوفـا بـه مـسـکـو بـازگـشـتـه بـود. جـنـاح رادیـکـال سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـا حـزب سـوسـیـالـیـسـت چـپ انـقـلابـی را تـشـکـیـل داده بـودنـد، کـه در هـمـکـاری نـزدیـک بـا لـنـیـن و گـروه او قـیـام را در اکـتـبـر ۱۹۱۷ سـازمـان داده، در رسـیـدن بـلـشـویـک هـا بـه قـدرت مـؤثـر واقـع شـده بـودنـد. بـا انـعـقـاد یـافـتـن پـیـمـان صـلـح ” بـرسـت – لـیـتـوفـسـک”(Brest – Litovsk) در مـارس ۱۹۱۸ اسـپـریـدونـوفـا و یـارانـش بـا بـلـشـویـک هـا قـطـع رابـطـه نـمـوده بـودنـد. بـه نـظـر گـلـدمـن ایـن پـیـمـان بـه سـخـتـی تـضـعـیـف کـنـنـدۀ روحـیـۀ انـقـلابـی تـوده هـا و نـخـسـتـیـن مـنـبـع تـفـرقـه بـیـن نـیـروهـای پـرولـتـاریـایـی بـود. آنـارشـیـسـت هـا و سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـای چـپ از آغـاز بـرضـد ایـن پـیـمـان بـودنـد، زیـرا آن را گـامـی خـطـرنـاک و خـیـانـت سـرنـوشـت سـاز بـلـشـویـک هـا بـه انـقـلاب تـلـقـی مـی نـمـودنـد. اسـپـریـدونـوفـا نـخـسـتـیـن سـوسـیـال رولـوسـیـونـر قـطـع کـنـنـدۀ رابـطـه بـا بـلـشـویـک هـا و پـشـت کـنـنـدۀ مـصـمـم بـه دولـت آن هـا بـود. چِـکـا او را دسـتـگـیـر و در کـرمـلـیـن بـه زنـدان افـکـنـد. او را کـه دارای نـفـوذ بـزرگـی در مـیـان دهـقـانـان بـود، و تـروتـسـکـی خـطـرنـاک تـریـن زن انـقـلابـی در شـوروی مـی دانـسـتـش، دیـوانـه اعـلام کـردنـد. اسـپـریـدونـوفـا از زنـدان گـریـخـتـه، بـه زنـدگـی زیـرزمـیـنـی پـرداخـت، و تـحـت پـی گـرد دائـم چِـکـا قـرار گـرفـت.
مـشـاهـدات عـیـنـی گـلـدمـن او را مـطـمـئـن سـاخـت، کـه ضـدانـقـلابـیـون و تـبـهـکـاران واقـعـی شـمـار انـدکـی از مـحـبـوسـیـن در زنـدان هـای شـوروی را تـشـکـیـل مـی دادنـد. بـخـش اعـظـم مـحـبـوسـیـن رافـضـی اجـتـمـاعـی بـا گـنـاه مـرگـبـار نـسـبـت بـه کـمـونـیـسـم بـودنـد. هـیـچ خـیـانـتـی بـدتـر از پـروردن انـدیـشـه هـای سـیـاسـی بـرضـد حـزب یـا اعـتـراض بـه اشـتـبـاهـات و جـنـایـات بـلـشـویـک هـا نـبـود. اکـثـر زنـدانـیـان سـیـاسـی از دهـقـانـان و کـارگـرانـی تـشـکـیـل مـی یـافـتـنـد، کـه گـنـاه بـخـشـش نـاپـذیـرشـان مـطـالـبـۀ رفـتـار انـسـانـی و شـرائـط مـنـاسـب بـود. ایـن واقـعـیـات بـر عـمـوم شـنـاخـتـه شـده بـودنـد، هـرچـنـد مـقـامـات نـهـایـت سـعـی شـان را بـرای کـتـمـان آن هـا بـه کـار مـی بـردنـد.
بـه آزمـون تـلـخ گـلـدمـن،اشـخـاصـی کـه نـقـش مـؤثـری در مـبـارزۀ انـقـلابـی ایـفـاء نـمـوده بـودنـد، درمـعـرض اتـهـامـات تـلـخ کـسـانـی قـرار گـرفـتـنـد، کـه در رسـیـدن شـان بـه قـدرت سـهـیـم بـودنـد. آنـان بـه خـیـانـت بـلـشـویـک هـا بـه انـقـلاب، بـه وضـعـیـت غـلامـی، کـه کـارگـران درنـتـیـجـۀ سـیـاسـت نـظـامـی کـردن زنـدگـی تـولـیـدی بـه تـصـویـب کـنـگـرۀ نـهـم حـزب بـه آن کـشـانـده شـده بـودنـد، بـه اخـتـه شـدن شـوراهـا، بـه سـرکـوبـی گـردهـم آیـی و بـیـان آزاد، بـه زنـدان هـای مـمـلـو از دهـقـانـان، کـارگـران، سـربـازان، مـلـوانـان و شـورشـیـان از هـر نـوع مـعـتـرض بـودنـد. حـکـایـت مـی شـد چـگـونـه چِـکـا اعـدام هـای جـمـعـی بـدون بـازپـرسـی یـا مـحـاکـمـه بـه عـمـل مـی آورد.
در مـارس ۱۹۲۱ قـیـام کـرونـشـتـات – کـه گـلـدمـن آن را ” فـاجـعـۀ کـرونـشـتـات” نـامـیـده اسـت – روی داد. ایـن رو یـداد مـبـدئـش را در اعـلام هـمـبـسـتـگـی مـلـوانـان کـرونـشـتـات بـا کـارگـران اعـتـصـابـی در پـتـروگـراد داشـت. مـلـوانـان بـا پـی روی از سـنـت هـای انـقـلابـی شـان هـمـان گـونـه کـه تـحـت انـقـلاب ۱۹۰۵ و قـیـام هـای مـارس و اکـتـبـر ۱۹۱۷ هـمـبـسـتـگـی عـمـلـی شـان را بـا کـارگـران نـشـان داده بـودنـد، بـا اعـتـصـاب عـمـومـی پـرولـتـاریـا در پـتـروگـراد در ۱۹۲۱ نـیـز بـا شـعـار ” کـل قـدرت بـه شـوراهـا!” اعـلام هـمـبـسـتـگـی نـمـودنـد. در یـک گـردهـم آیـی در ۱ مـارس بـا شـرکـت ۱۵۰۰۰ مـلـوان، سـربـاز و کـارگـران کــرونـشـتـات مـطـالـبـات اسـتـقــلال کـارگـران سـازمـان یـافـتـه، آزادی گـرد
هـم آیـی بـرای اتـحـادیـه هـای صـنـفـی و سـازمـان هـای دهـقـانـان، آزادی کـارگـران و زنـدانـیـان سـیـاسـی از زنـدان هـا و اردوگـاه هـای کـار اجـبـاری شـوروی بـه اتـفـاق آراء – بـه اسـتـثـنـاء ۳ رأی مـخـالـف – بـه تـصـویـب رسـیـد. در اعـلانـیـه ای بـه امـضـای لـنـیـن و تـروتـسـکـی، کـه سـریـعـاً در پـتـروگـراد پـخـش شـد، بـیـان گـردیـد، کـه کـرونـشـتـات درمـقـابـل دولـت شـوروی تـمـرد کـرده اسـت، و مـلـوانـان ” ابـزار ژنـرال هـای تـزاری پـیـشـیـن، کـه در هـمـکـاری بـا سـوسـیـال رو لـوسـیـونـرهـای خـائـن یـک تـوطـئـۀ ضـدانـقـلابـی بـرعـلـیـه جـمـهـوری پـرولـتـاریـایـی چـیـده انـد” خـوانـده شـدنـد. نـیـروهـای بـلـشـویـکـی قـیـام کـرونـشـتـات را – کـه در اصـل نـه بـرضـد دولـت شـوروی بـود و نـه بـرضـد کـمـونـیـسـم – پـس از ده روز مـتـمـادی بـمـبـاران آن و کـشـتـار بـیـش از ده هـزار اهـالـی غـیـرنـظـامـی، در ۱۷ مـارس سـرکـوب سـا خـتـنـد، و ۱۸ مـارس تـاریـخ اخـتـتـام نـهـایـی رویـداد بـود.۱۹ بـه قـول گـلـدمـن در شـرح حـال شـخـصـیـش: ” ۱۸ مـارس سـا لـروز کـمـون پـاریـس در ۱۸۷۱ بـود، کـه دو مـاه بـعـد [ از تـشـکـیـل] بـه دسـت تـیـر[۲۰] و گـالـیـفـه[۲۱]، کـه سـی هـزار کـمـونـارد را قـصـابـی کـردنـد، سـرکـوب گـردیـد. جـنـایـتـی کـه در ۱۸ مـارس ۱۹۲۱ در کـرونـشـتـات از آن تـقـلـیـد شـد.”
لـنـیـن آن سـیـاسـت غـیـرکـمـونـیـسـتـی ای را کـه درجـریـان سـرکـوبـی قـیـام کـرونـشـتـات بـرمـلاء سـاخـت، بـا اعـلام سـیـاسـت اقـتـصـادی غـیـرکـمـونـیـسـتـی تـر خـود در کـنـگـرۀ دهـم حـزب کـامـل نـمـود! و آن ” سـیـاسـت اقـتـصـادی نـویـن” ( نِـپ)(Novaja Ekonomičeskaja Politika(NEP)) بـود.
نـکـتـۀ اسـاسـی در ” نِـپ” اتـحـاد(smýtjka) بـیـن دهـقـانـان و کـارگـران بـود، کـه مـکـان مـشـخـصـی در اسـتـنـبـاط لـنـیـنـیـسـتـی از روابـط ویـژۀ انـقـلاب روسـیـه را اشـغـال مـی نـمـود.
” نِـپ” بـرخـلاف انـتـظـار لـنـیـن و بـلـشـویـک هـای گـروه او مـوجـب مـرتـبـط گـردیـدن بـیـش از پـیـش دهـقـانـان بـا اقـتـصـاد سـرمـایـه داری و دوری فـزایـنـدۀ شـان از اصـل کـلـکـتـیـو حـزب شـد. و بـدتـر از آن، ” نِـپ” سـرمـایـه داران، تـجـار، مـعـامـلـه گـران، دلالان و صـاحـبـان صـنـعـت را احـیـاء نـمـود.
” نِـپ” قـادر بـه حـل مـسـئـلـۀ تـهـدیـدآمـیـز گـرسـنـگـی در اولـیـن سـال هـای اجـرایـش نـشـد.
خـشـکـسـالـی ۱۹۲۰ کـه پـیـش از بـه اجـراء درآمـدن ” نِـپ” طـبـیـعـهً دارای هـنـایـش مـنـفـی در بـرداشـت مـحـصـول بـود، پـس از بـه کـار افـتـادن ” نِـپ” ایـن امـر را مـشـکـل تـر سـاخـت، بـه طـوری کـه بـرداشـت مـحـصـول از ۵۴% در ۱۹۲۰ بـه ۴۳% در ۱۹۲۱ کـاهـش یـافـت.۲۲ در نـقـاطـی دراثـر خـشـکـسـالـی کـل جـمـعـیـت روسـتـاهـایـی مـجـبـور بـه کـوچـیـدن از دهـات شـان مـی گـردیـدنـد.
وضـع طـبـقـۀ کـارگـر بـا پـیـاده شـدن ” نِـپ” دشـوارتـر گـشـت. مـزدهـا بـه یـک سـوم زمـان پـیـش از جـنـگ کـاهـش یـافـت، یـعـنـی بـه حـداقـل ضـرور بـرای زنـدگـی رسـیـد. نـرخ بـیـکـاری بـالا رفـت. هـمـزمـان از تـعـداد اعـضـای طـبـقـۀ کـارگـر کـاسـتـه شـد: رقـم کـل مـزدگـیـران از تـقـریـبـاً ۱۱مـیـلـیـون در ۱۹۱۳ بـه ۶ونـیـم مـیـلـیـون در ۲۲- ۱۹۲۱ رسـیـد؛ شـمـار کـارگـران صـنـعـت از نـصـف کـم تـر گـردیـد.۲۳
وضـع زنـان نـیـز سـخـت شـد. در سـال هـای ۲۲- ۱۹۲۱ تـقـریـبـاً ۷% بـی کـاران(= ۳۷۹۳۴ نـفـر) را زنـان تـشـکـیـل مـی دادنـد.۲۴ زنـان کـه در ۱۹۱۷ ۴۰% نـیـروی کـار در صـنـعـت بـودنـد، طـی دهـۀ ۲۰ ۳۰% نـیـروی کـار در صـنـعـت را تـشـکـیـل مـی دادنـد، و مـزذ مـیـان گـیـن شـان تـقـریـبـاً ۴۰% مـزد مـردان بـود.
بـا بـه کـار افـتـادن ” نِـپ” هـزیـنـۀ مـؤسـسـات خـدمـاتـی ویـژۀ زن و خـانـواده از بـودجـۀ دولـت حـذف گـردیـده، تـأمـیـن آن بـه اتـحـادیـه هـای کـارگـری، کـوپـراتـیـوهـا، کـارگـاه هـای مـحـلـی و غـیـره مـحـول گـشـت. آن هـا نـیـز بـا عـنـوان ایـن کـه آن گـونـه مـؤسـسـات خـدمـاتـی مـقـتـضـی هـزیـنـۀ زایـدنـد، بـه تـعـطـیـل بـیـش تـر آن هـا پـرداخـتـنـد، بـه طـوری کـه در آغـاز ۱۹۲۲ جـمـعـاً ۲۱۲۴ مـؤسـسـه( کـلاً مـؤسـسـات مـرتـبـط بـا رابـطـۀ مـادر – کـودک، حـتـی مـشـاورۀ طـبـی ویـژۀ زنـان بـاردار و مـشـابـه آن) وجـود داشـتـنـد، درحـالـی کـه در ۱۹۲۳ تـعـداد ایـن مـؤسـسـات خـدمـاتـی بـه ۱۲۱۳ بـاب کـاهـش یـافـت.۲۵
تـجـارت بـه ابـتـکـار خـصـوصـی واگـذار گـشـت. دیـگـر بـار سـیـسـتـم هـای بـازار بـه کـار افـتـادنـد، و سـوداگـران بازار سـیـاه در هـیـئـت خُـرده بـورژواهـای قـانـونی( مـوسـوم به ” جـمـاعـت نِـپ ” یا بـه قـول بـعـضی ” بـارون هـای نِـپ “) ظـاهـر گـردیـدنـد.۲۶
بـا ” نِـپ ” شـالـودۀ ” سـرمـایـه داری انـحـصـاری دولـتـی” ریـخـتـه شـد، کـه در دورۀ اسـتـالـیـن تـثـبـیـت و تـحـکـیـم، و بـا نـام سـاخـتـگـی ” سـوسـیـالـیـسـم” بـه خـلـق هـای شـوروی و دنـیـای خـارج مـعـرفـی گـردیـد، و حـتـی بـه آن در قـانـون اسـاسـی اتـحـاد شـوروی رسـمـیــت داده شــد. پــیـش از ۱۹۲۱ لـنــیـن بــا مــوضـوع ” سـرمـایــه داری انـحـصـاری دولـتـی”
اشـتـغـال یـافـتـه، و حـتـی در بـهـار ۱۹۱۸ آن را بـه صـورت یـک اسـتـراتـژی مـطـرح سـاخـتـه بـود، اسـتـراتـژی ای کـه مـی بـایـد ازطـریـق تـکـامـل دادن سـرمـایـه داری تـحـت کـنـتـرل دولـت پـرولـتـاریـایـی بـه جـامـعـه امـکـان فـراهـم آمـدن شـرائـط ضـرور انـتـقـال آن بـه سـوسـیـالـیـسـم و کـمـونـیـسـم را بـه دهـد. اُپـوزیـسـیـون چـپ بـهشـدت- ولـو بـلاتـأثـیـر – در مـقـابـل ایـن اسـتـراتـژی لـنـیـن مـوضـع گـیـری نـمـوده بـود. بـه نـظـر اُپـوزیـسـیـون سـوسـیـالـیـسـم تـنـهـا مـی تـوانـسـت بـه وسـیـلـۀ خـود طـبـقـۀ کـارگـر خـلـق گـردد. ” سـرمـایـه داری انـحـصـاری دولـتـی” گـامـی بـه سـوی آن نـبـود. درگـیـری جـنـگ داخـلـی و مـداخـلـۀ نـظـامـی مـتـفـقـیـن بـا مـسـائـل نـاشـی از آن هـا اسـتـراتـژی لـنـیـن را راکـد گـذارده بـود. بـعـد لـنـیـن دیـگـر بـار دررابـطـه بـا ” نِـپ ” در مـقـالـه اش تـحـت عـنـوان ” دربـارۀ مـالـیـات بـر خـواربـار” ایـدۀ ” سـرمـایـه داری انـحـصـاری دولـتـی” را بـه ایـن عـبـارت مـطـرح سـاخـتـه بـود، کـه ” سـرمـایـه داری انـحـصـاری دولـتـی” عـالـی تـریـن شـکـل سـیـاسـی و اجـتـمـاعـی سـرمـایـه داری اسـت.
گـلـدمـن درخـصـوص ” نِـپ ” بـر ایـن بـود، کـه تـجـارت آزاد، امـتـیـازات بـه سـرمـایـه داران، حـق اشـخـاص بـرای اسـتـخـدام کـارگـران مـزدی در کـشـاورزی و صـنـعـت خـصـوصـی، هـمـۀ ایـن مـواد ” نِـپ “، کـه لـنـیـن طـی بـیـش از سـه سـال بـه عـنـوان ضـدانـقـلابـی مـحـکـوم شـان سـاخـتـه، و طـرف داران شـان بـا افـکـنـده شـدن بـه زنـدان و حـتـی اعـدام مـجـازات گـردیـده بـودنـد، حـال بـه دسـت هـمـان لـنـیـن بـر روی پـرچـم هـای پـرزرق وبـرق دیـکـتـاتـوری نـوشـتـه شـدنـد! او بـی شـرمـانـه تـر از هـمـیـشـه هـمـان چـیـزی را اقـرار کـرد، کـه اشـخـاص درسـتـکـار و مـعـقـول در داخـل و خـارج حـزب طـی هـفـده روز دریـافـتـه بـودنـد: ” اهـالـی کـرونـشـتـات درحـقـیـقـت رغـبـتـی بـه گـاردیـسـت هـای سـفـیـد نـداشـتـنـد. امـا آن هـا بـه مـا هـم رغـبـتـی نـداشـتـنـد.”
سـیـاسـت خـصـلـهً غـیـرکـمـونـیـسـتـی بـلـشـویـک هـا طـی چـهتار سـال، از ۱۹۱۷ تـا ۱۹۲۱، عـواقـب سـوئـش را خـاصـه درزمـیـنـۀ اتـحـاد طـبـقـات کـارگـر و دهـقـان در روسـیـه داشـت.
تـحـت انـقـلاب اکـتـبـر در وهـلـۀ نـخـسـت طـبـقـۀ کـار گـر، در وهـلـۀ ثـانـی طـبـقـۀ دهـقـان بـه پـشـتـیـبـانـی بـلـشـویـک هـا در تـصـرف قـدرت پـرداخـتـه بـودنـد. اتـحـاد ایـن دو طـبـقـه شـرط حـیـاتـی ادامـۀ انـقـلاب بـود. طـبـقـۀ کـارگـر و حـزب بـلـشـویـک بـدون پـشـتـیـبـانـی فـعـالانـۀ دهـقـانـان امـکـان حـفـظ قـدرت را نـداشـتـنـد. طـبـقـۀ کـارگـر بـخـش بـسـیـار کـوچـکـی از جـمـعـیـت روسـیـه را تـشـکـیـل مـی داد، و حـزب بـلـشـویـک قـادر بـه ضـدیـت بـا مـنـافـع دهـقـانـان نـبـود، کـه ۸۰% جـمـعـیـت روسـیـه از آنـان تـشـکـیـل مـی یـافـت، و فـلاحـت نـیـز سـتـون فـقـرات اقـتـصـاد کـشـور بـود.
شـعـار مـشـتـرک بـرای اتـحـاد بـرعـلـیـه دشـمـنـان مـشـتـرک کـارگـران و دهـقـانـان: مـیـلـیـتـاریـسـم، سـرمـایـه داران و مـالکـیـن اراضـی عـبـارتبـود از: ” نـان، صـلـح، زمـیـن”.
جـنـگ داخـلـی خـونـیـن و ویـرانـگـر در روسـیـه – کـه پـس از سـقـوط رژیـم تـزاری آغـاز گـشـتـه، تـا ۱۹۲۱ بـه طـول انـجـامـیـد – تـهـدیـدی جـدی عـلـیـه ایـن اتـحـاد طـبـقـاتـی تـولـیـد نـمـود. وضـع جـنـگ بـه حـال اقـتـصـاد فـاجـعـه بـار بـود. دسـتـگـاه تـولـیـد از قـبـل مـعـیـوب و نـارسـا مـتـحـمـل صـدمـات بـیـش تـری گـردیـد. اراضـی تـخـریـب شـدنـد. در ۱۳ مـه ۱۹۱۸ فـرمـان تـحـویـل اجـبـاری غـلـه به دولـت صـادر گـشـت. تـحـت فـشـار و خـشـونـت نـیـروهـای مـجـازات ارسـالـی بـه دهـات دهـقـانـان مـجـبـور بـه تـحـویـل غـلـه و مـواد غـذایـی بـدون دریـافـت چـیـزی درازاء آن شـدنـد. بـرنـامـه ریـزی اقـتـصـادی خـود را نـاقـص نـشـان داد. مـبـادلـۀ نـابـرابـر بـیـن شـهـر و ده مـنـجـر بـه ایـن گـردیـد، کـه بـسـیـاری از دهـقـانـان در اعـتـراض بـه مـصـادرات اجـبـاری غـلـه عـامـداً سـطح تـولـیـد را کـاهـش دادنـد، و ایـن امـر تـشـدیـد کـنـنـدۀ گـرسـنـگـی در مـمـلـکـت بـود.
بـلـشـویـک هـا ادعـا مـی نـمـودنـد، کـه مـصـادرۀ اجـبـاری ضـروری بـود، زیـرا دهـقـانـانحـاضـر بـهتـحـویـل مـواد غـذایـی بـه شـهـرهـا سـربـاز نـبـودنـد. ولـی ایـن ادعـا – بـه قـول اسـپـریـدونـوفـا ضـمـن گـفـت و گـو بـا گـلـدمـن در روسـیـه، کـه در شـرح حـال شـخـصـی گـلـدمـن آمـده اسـت – خـلاف حـقـیـقـت واقـع بـود. صـحـیـح بــود کـه دهـقـانـان از مـعـامـلـه بــا ” مـرکـز” بـه تـوسـط کـمـیـسـرهـای آن خـودداری مـی کـردنـد. ولـی عـلـت ایـن امـر آن بـود، کـه دهـقـانـان صـاحـب شـورا هـای خـود بـودنـد، واصـرار داشـتـنـد کـه شـوراهـا در ا رتـبـاط مـسـتـقـیـم بـا شـوراهـای کـارگـران بـاشـنـد. دهـقـانـان مـعـنـی و هـدف شـوراهـا را جـدی گـرفـتـه بـودنـد. شـوراهـا آن واسـطـی بـودنـد، کـه ارتـبـاط دهـقـانـان بـا کـارگـران در شـهـرهـا را حـفـظ مـی نـمـودنـد، و بـه مـبـادلـۀ کـالای ضـروری مـی پـرداخـتـنـد. زمـانـی کـه اجـازۀ ادامـۀ ایـن امـر لـغـو شـد، و حـتـی شـورای عـمـومـی ذهـقـنـان را مـنـحـل سـاخـتـه، اعـضـایـش را بـه زنـدان افـکـنـدنـد، دهـقـانـان خـشـم شـان را از دیـکـتـاتـوری بـه نـمـایـش گـذاشـتـنـد. پـیـشـاپـیـش جـمـع آوری اجـبـاری تـولـیـدات بــه وسـیـلـۀ نـیـروهــای مـجـازات ارسـا لـی بـه دهـات بـه انـدازۀ کـافـی دهـقـانـان را تـلـخ کـام و مـخـاصـم سـاخـتـه بـود. دهـقـانـان حـاضـر بـه تـحـمـل چـنـان اسـلـوب هـایـی نـبـودنـد. آنـان مـی گـفـتـنـد، کـه ایـلـیـچ( لـنـیـن) مـی تـوانـد دهـقـانـان را نـابـود کـنـد، ولـی او قـادر بـه غـلـبـه بـر دهـقـانـان نـتـوانـد بـود.
شـورش هـا و نـاآرامـی هـا بـروز نـمـودنـد. تـنـهـا در فـوریـه ۱۹۲۱ چِـکـا تـعـداد ۱۸ شـورش دهـقـانـی جـدا از هـم را ثـبـت کـرد. در نـخـسـتـیـن مـاه هـای هـمـان سـال در نـواحـی مـخـتـلـف، مـن جـمـلـه ایـالـت تـامـبـوف، ایـالـت تـوبُـکـسـک در سـیـبـری غـربـی شـورش هـای دهـقـانـی روی دادنـد. در هـشـت ایـالـت اوکـرایـن ” بـیـسـت وهـشـت گـروه پـارتـیـزانـی، کـه بـعـضـی شـان بـیـش از یـک هـزار نـفـر بـودنـد، بـرضـد نـیـروهـای مـجـازات بـلـشـویـکـی ارسـالـی فـعـالـیـت داشـتـنـد.”۲۷
بـرطـبـق آمـار رسـمـی در زمـسـتـان ۱۹۲۰ حـداقـل ۱۶۵ گـروه دهـقـانـی مـسـلـح در عـمـل بـودنـد. در آغـاز ۱۹۲۱ یـک نـیـروی مـسـلـح دهـقـانـی مـرکـب از ۳۰۰۰۰ نـفـر بـه رهـبـری سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـا تـشـکـیـل یـافـت.۲۸
بـه شـورش هـای دهـقـانـی خـیـزش هـای سـیـاسـی( مـهـم تـریـن شـان در پـایـگـاه دریـایـی کـرونـشـتـات) و اعـتـصـابـات کـارگـری پـراکـنـده، مـثـلاً در مـسـکـو و پـتـروگـراد افـزوده مـی گـردیـد. اعـتـصـابـات کـارگـری حـاکـی از تـنـزل پـشـتـیـبـانـی طـبـقـۀ کـارگـر از حـزب بـلـشـویـک بـود، و در اثـر هـمـیـن شـمـار اعـضـای حـزب بـا اصـل کـارگـری از ۵۷% در ۱۹۱۸ بـه ۴۱% در ۱۹۲۱ کـاهـش یـافـت.۲۹
گـلـدمـن در کـتـابـش سـرخـوردگـی مـن در روسـیّـه آزمـون هـایـش تـحـت اقـامـت در شـوروی را جـمـع بـنـدی نـمـود، کـه مـخـتـصـر و دقـیـق در ایـن تـز بـه بـیـان درآمـدنـد: وسـایـل انـقـلابـی بـایـد بـا اهـداف انـقـلابـی سـازگـار بـاشـنـد. وسـایـل نـمـی تـوانـنـد از هـنـایـیـدن و تـغـیـیـر دادن اهـداف، چـه ازحـیـث روانـی و چـه ازحـیـث اجـتـمـاعـی، بـرحـذر بـاشـنـد.
بـنـابـر تـوضـیـح گـلـدمـن، فـاسـدسـازی ارزش هـای اخـلاقـی بـه زودی در شـعـار حـزب کـمـونـیـسـت: هـدف تـوجـیـه کـنـنـدۀ وسـیـلـه اسـت تـبـلـور یـافـت. در گـذشـتـه نـیـز بـازجـویـان و یـسـوعـیـون شـعـار مـشـابـه را اخـتـیـار نـمودنـد، و نـتـیـجـۀ آن دروغ، خـیـانـت، نـیـرنـگ، قـتـل هـای عـلـنـی و مـخـفـی بـود.
هـیـچ تـصـوری گـمـراه کـنـنـده تـر از ایـن نـیـسـت، کـه هـدف و مـقـاصـد یـک چـیـز، اسـلـوب هـا و تـاکـتـیـک هـا چـیـز دیـگـری اسـت. ایـن تـصـور مـولـود تـهـدیـد شـدیـدی دربـرابـر بـنـای جـامـعـۀ نـویـن مـی بـاشـد. کـلـیـۀ آزمـون هـای بـشـر بـه مـا مـی آمـوزنـد، کـه اسـلـوب هـا و وسـایـل از هـدف نـهـایـی جـدایـی نـاپـذیـرنـد. وسـایـل بـه کـار بـرده شـده – در نـتـیـجـۀ عـادات و پـراکـسـیـس اجـتـمـاعـی افـراد – بـه جـزیـی از هـدف نـهـایـی تـبـدیـل مـی گـردنـد؛ آن را مـی هـنـایـنـد و تـغـیـیـر شـکـل مـی دهـنـد، و اهـداف و وسـایـل یـکـی مـی شـونـد. کـل تـاریـخ بـشـر اثـبـات کـنـنـدۀ ایـن اصـل اسـت، کـه نـمـی تـوان اسـلـوب هـا را از انـدیـشـه هـای اخـلاقـی بـدون درغـلـتـیـدن در فـسـاد مـطـلـق جـدا سـاخـت. فـاجـعـۀ واقـعـی فـلـسـفـۀ بـلـشـویـکـی، بـا مـلاحـظـۀ رُل آن در انـقـلاب روسـیـه در هـمـیـن بـود.
از دیـدگـاه گـلـدمـن – کـه دراثـر آزمـون هـای او در روسـیـه چـنـد بـرابـر تـقـویـت نـیـز گـردیـد – مـأمـوریـت بـزرگ انـقـلاب، انـقـلاب اجـتـمـاعـی، ارزیـابـی اسـاسـی ارزش هـا مـی بـاشـد. ارزیـابـی نـو نـه فـقـط از ارزش هـای اجـتـمـاعـی، بـلـکـه هـم چـنـیـن از ارزش هـای انـسـانـی، حـتـی در وهـلـۀ نـخـسـت از ارزش هـای انـسـانـی، چـرا کـه آن هـا اسـاس کـلـیـۀ ارزش هـای اجـتـمـاعـی را تـشـکـیـل مـی دهـنـد. تـغـیـیـر ایـن شـرائـط و هـمـزمـان عـدم لـمـس ایـده هـا و ارزش هـای فـرعـی تـغـیـیـری خـالـصـاً سـطـحـی، بـی دوام و نـاتـوان از حـمـل بـهـسـازی هـای واقـعـی خـواهـد بـود.
دولـت بـلـشـویـکـی بـا جـنـون قـدرت طـلـبـی خـود در سـعـی تـقـویـت و تـعـمـیـق نـفـس ایـده هـا و انـدیـشـه هـایـی بـر آمـد، کـه انـقـلاب مـقـصـود مـحـو آن هـا را داشـت. قـدرت دولـت بـلـشـویـکـی بـه پـشـتـیـبـانـی از نـکـوهـیـده تـریـن خـصـائـص ضـداجـتـمـاعـی و تـرغـیـب آن هـا پـرداخـت، و مـسـتـمـراً تـصـورات پـدیـد آمـده از ارزش هـای نـویـن را مـحـو سـاخـت. احـسـاس عـدالـت پـیـشـگـی و بـرابـری، آزادی و بـرادری انـسـانـی – ایـن پـیـش شـرط هـای اسـاسـی بـنـای یـک جـامـعـۀ نـو – را قـدرت دولـت بـلـشـویـکـی تـا درجـه ای سـرکـوب نـمـود، کـه رو بـه نـابـودی گـذاردنـد. احـسـاس عـدالـت پـیـشـگـی غـریـزی انـسـان مُـهـر احـسـاسـاتـی بـودن لـطـافـت آمـیـز خـورد؛ وقـار و آزادی انـسـان تـعـصـب بـورژوایـی تـلـقـی گـردیـد؛ مـصـونـیـت زنـدگـی – نـفـس هـسـتـۀ بـازسـازی اجـتـمـاعـی – بـه صـورت یـک تـصـور غـیـرانـقـلابـی، بـلـی، تـقـریـبـاً ضـدانـقـلابـی مـحـکـوم گـردیـد!
بـه تـحـلـیـل گـلـدمـن در مـقـالـۀ ” سـرخـوردگـی بـیـش تـرمـن در روسـیّـه” عـلـت شـکـسـت انـقـلابِ هـدایـت شـده بـه وسـیـلـۀ حـزب کـمـونـیـسـت در روسـیـه واضـح بــود. قــدرت سـیـاسـی حـزب، سـازمـان یـافـتـه و مـتـمـرکــز در دولـت، در تـلاش تـحـکـیـم خـود بـا کـلـیـۀ وسـایـل مـوجـود بـرآمـد. مـقـامـات مـرکـزی کـوشـیـدنـد فـعـالـیـت هـای مـردم را اجـبـاراً بـه اشـکـالـی درآورنـد، کـه سـازگـار بـا مـقـاصـد حـزب بـود. تـنـهـا هـدف حـزب تـقـویـت قـدرت دولـت و درآوردن جـمـیـع فـعـا لـیـت هـای اقـتـصـادی، سـیـاسـی و اجـتـمـاعـی، بـلـی، حـتـی کـلـیـۀ مـظـاهـر فـرهـنـگـی در انـحـصـار خـود بـود. در صـورتـی کـه انـقـلاب هـدف کـامـلاً دیـگـری، نـفـی مـقـامـات و تـمـرکـز را دنـبـال مـی کـرد. آن مـی بـایـد بـه گـشـایـش زمـیـنـه هـای وسـیـعـی بـرای تـکـامـل پـرولـتـاریـا بـه پـردازد، پـیـوسـتـه کـانـال هـای بـیـش تـری بـرای تـلاش هـای فـردی و جـمـعـی ایـجـاد نـمـایـد. هـدف و گـرایـشـات انـقـلاب در تـضـاد دیـامـتـرال بـا هـدف و گـرایـشـات حـزب سـیـاسـی حـاکـم قـرار گـرفـت؛ هـمـان گـونـه کـه اسـلـوب هـای انـقـلابـی و قـدرت دولـت در تـضـاد دیـامـتـرال بـا یـکـدیـگـر قـرار گـرفـتـنـد. اسـلـوب هـای انـقـلاب مـلـهـم از نـفـس روح انـقـلاب، یـعـنـی آزادسـازی انـسـان از چـنـگ کـلـیـۀ نـیـروهـای سـرکـوبـگـر و مـحـدود کـنـنـده، کـلام کـوتـاه اصـول ضـدمـقـامـاتـی بـودنـد. اسـلـوب هـای دولـت بـرعـکـس بـر جـبـر مـبـتـنـی بـودنـد، کـه بـه اقـتـضـای قـضـیـه بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر بـه خـشـونـت مـسـتـمـر، سـرکـوب و تـروریـسـم تـبـدیـل گـردیـدنـد. بـنـابـر ایـن دو گـرایـش مـتـضـاد در جـدال بـر سـر قـدرت بـرتـر بـودنـد: دولـت بـلـشـویـکـی و انـقـلاب. و ایـن جـدال بـر سـر مـرگ و زنـدگـی بـود. بـرای آن دو گـرایـش بـا اهـداف و اسـلـوب هـای کـامـلاً مـتـبـایـن کـار هـمـآهـنـگ بـا یـکـدیـگـر مـتـصـور نـبـود: پـیـروزی دولـت بـه مـعـنـای شـکـسـت انـقـلاب بـود.
بـه قـول گـلـدمـن، دیـکـتـاتـوری بـه اجـراء درآمـده بـه وسـیـلـۀ دولـت بـلـشـویـکـی درحـقـیـقـت بـه مـعـنـای مـالـیـات سـتـانـی اجـبـاری بـه مـدد تـفـنـگ و بـا آثـار مـخـرب در روسـتـاهـا و شـهـرهـا بـود. دیـکـتـاتـوری بـه مـعـنـای ایـن بـود، کـه هـر کـس جـرئـت بـیـان انـدیـشـه هـای مـتـفـاوت را بـه خـود مـی داد، از شـغـل مـسـئـولـیـت دار اخـراج مـی گـردیـد. آن بـه مـعـنـای مـرگ مـعـنـوی اکـثـر عـنـاصـر مـبـارزی بـود، کـه روشـنـفـکـری، اعـتـقـاد و شـجـاعـت شـان پـیـش شـرط تـصـرف قـدرت از سـوی بـلـشویـک هـا را تـشـکـیـل داده بـود. آنـارشـیـسـت هـا و جـنـاح چـپ سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـا بـه صـورت مـهـره هـای شـطـرنـج بـه وسـیـلـۀ لـنـیـن در ایـام اکـتـبـر ۱۹۱۷ بـه کـار بـرده شـدنـد، و بـعـد از طـرف دکـتـریـن و پـراکـسـیـس سـیـاسـی او مـحـکـوم بـه نـابـودی گـردیـدنـد. دیـکـتـاتـوری سـیـسـتـمـی بـود بـرای گـروگـان گـیـری پـنـاهـنـدگـان سـیـاسـی، حـتـی والـدیـن مـسـن و خـردسـالان. آن حـمـلات خـیـابـانـی و خـانـگـی(oblavas) شـبـانـۀ چِـکـا بـود، کـه در جـریـان آن مـردم از خـواب بـیـدار کـرده مـی شـدنـد، مـتـعـلـقـات شـان زیـرورو، پـاره پـاره و خُـرد و شـکـسـتـه مـی شـد. مـجـازات بـراسـاس اتـهـامـات مـظـنـونـانـه اغـلـب حـبـس درازمـدت در زنـدان هـا، تـبـعـیـد و حـتـی اعـدام را بـه دنـبـال داشـت.
گـلـدمـن در تـحـلـیـل مـعـضـل دیـکـتـاتـوری مـی کـوشـیـد بـیـن دو نـوع اسـلـوب تـمـایـز قـائـل شـود: کـدام اسـلـوب هـا بـه مـقـتـضـای ضـرورت بـر انـقـلاب تـحـمـیـل شـده بـودنـد، و کـدام اسـلـوب هـا بـرحـسـب طـبـیـعـت حـزب تـعـیـیـن شـده بـودنـد؟
کـروپُـتـکـیـن نـیـز کـه پـس از انـقـلاب فـوریـه بـه روسـیـه بـازگـشـتـه، سـپـس شـاهـد انـقـلاب اکـتـبـر گـردیـده بـود، انـقـلابـی کـه بـعـضـی از رؤیـاهـای او را مـتـحـقـق سـاخـتـه بـود۳۰، ضـمـن گـفـت وگـو بـا گـلـدمـن در روسـیـه، از مـوضـع انـتـقـادی از تـکـامـل انـقـلاب و دولـت شـوروی سـخـن مـی گـفـت. بـه عـقـیـدۀ او مـی بـایـد انـقـلاب و رژیـم را از یـکـدیـگـر مـتـمـایـز سـاخـت. بـیـن ایـن دو تـفـاوت فـاحـشـی وجـود داشـت، و شـکـاف بـیـن شـان بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر تـدریـجـاً ژرف تـر مـی گـردیـد. انـقـلاب روسـیـه از دیـدگـاه کـروپُـتـکـیـن بـسـیـار بـزرگ تـر از انـقـلاب فـرانـسـه و حـائـز اهـمـیـت جـهـانـی بـود. آن در هـمـه جـا هـسـتـی تـوده هـا را عـمـیـقـاً هـنـایـیـده بـود، و هـیـچ کـس نـمـی تـوانـسـت پـیـش بـیـنـی نـمـایـد، کـه بـشـریـت کـدام مـحـصـول غـنـی ای از آن بـرداشـت خـواهـد کـرد. کـمـونـیـسـت هـا کـه بـه صـورت بـرگـشـت نـاپـذیـر خـود را بـه ایـدۀ دولـت مـتـمـرکـز پـیـوسـتـه سـاخـتـه بـودنـد، مـحـکـوم بـه مـنـحـرف نـمـودن انـقـلاب از سـمـت وا قـعـی آن بـودنـد. از آن جـا کـه هـدف آن هـا قـدرت سـیـاسـی مـطـلـق بـود، آن هـا نـاگـزیـر بـه یـسـوعـیـون سـوسـیـالـیـسـم تـبـدیـل گـردیـده، آمـادۀ بـه کـارگـیـری کـلـیـۀ امـور درجـهـت نـیـل بـه اهـداف شـان بـودنـد. ولـی شـیـوۀ عـمـل آن هـا نـیـروی عـمـل تـوده هـا را فـلـج، و مـردم را تـروریـزه مـی کـرد، و ایـن بـاوجـودی کـه ایـجـاد هـیـچ چـیـز بـااهـمـیـتـی بـدون مـردم، بـدون انـبـازی مـسـتـقـیـم تـوده هـای کـارگـر در بـازسـازی کـشـور مـمـکـن نـبـود.
بـه قـول کـروپُـتـکـیـن، آنـارشـیـسـت هـا در زمـانـی پـیـش تـر ایـن اشـتـبـاه را مـرتـکـب گـشـتـه بـودنـد، کـه بـه انـدازۀ کـافـی عـنـاصـر اسـاسـی انـقـلاب اجـتـمـاعـی را مـلاحـظـه نـنـمـوده بـودنـد. عـامـل اصـلـی در چـنـیـن انـقـلابـی سـازمـان دهـی زنـدگـی اقـتـصـادی کـشـور مـی بـاشـد. انـقـلاب روسـیـه اثـبـات نـمـود، کـه آمـادگـی آنـارشـیـسـت هـا بـرای سـازمـان دهـی دارای ضـرورت بـوده اسـت.
کـروپُـتـکـیـن بـه ایـن نـتـیـجـه رسـیـده بـود، کـه سـنـدیـکـالـیـسـم احـتـمـالاً قـادر بـه ادامـۀ آن چـیـزی بـود کـه روسـیـه بـه آن نـیـاز مـبـرم داشـت: ابـزار بـنـای صـنـعـت و اقـتـصـاد کـشـور. بـه نـظـر او سـیـسـتـم آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـم، بـنـا شـده حـول کـارهـای تـعـاونـی، قـادر بـه تـضـمـیـن ایـن بـود، کـه انـقـلابـات آیـنـده از اشـتـبـاهـات و آلام وحـشـت نـاکـی کـه در روسـیـه آزمـون گـشـت، بـرحـذر بـاشـنـد.
کـروپُـتـکـیـن پـیـشـا انـقـلاب روسـیـه زوال مـارکـسـیـسـم را پـیـش بـیـنـی، و درمـورد تـئـوری هـای آن هـشـدار داده بـود.
آنـارشـیـسـت هـا زیـر آتـش دو بـرابـر قـرار داشـتـنـد: آن هـا نـه مـی تـوانـسـتـنـد بـه خـود اجـازۀ سـازش بـا قـدرت وحـشـت انـگـیـز در کـرمـلـیـن را دهـنـد، و نـه آن کـه دسـت دشـمـنـان روسـیـه را بـه فـشـارنـد.
دررابـطـه بـا لـنـیـن، کـرپُـتـکـیـن بـر ایـن بـود، کـه زیـرکـی لـنـیـن انـکـارنـاپـذیـر بـود، ولـی لـنـیـن چـه در بـرخـوردش بـه دهـقـانـان و چـه در ارزیـابـیـش از انـسـان هـا – بـی تـفـاوت بـه ایـن کـه در داخـل یـا در خـارج از شـاخـک هـای حـسـاس فـسـاد بـوده بـاشـنـد – نـشـان داده بـود، کـه او دارای قـوۀ داوری یـادورانـدیـشـی نـبـوده اسـت.
گـلـدمـن بـه سـیـاق کـروپُـتـکـیـن بـه گـرایـشـات مـحـسـوس در زمـان لـنـیـن بـه تـکـامـل مـطـلـقـه در اتـحـاد شـوروی اشـاره مـی نـمـود. گـلـدمـن در مـقـالـۀ ” سـرخـوردگـی بـیـش تـر مـن در روسـیّـه” ضـمـن تـحـلـیـلـی کـه از ا نـقـلاب روسـیـه بـه عـمـل آورد، نـظـر داد، کـه سـوسـیـالـیـسـت هـای غـیـربـلـشـویـک در انـتـقـادشـان از نـاکـامـی انـقـلاب در روسـیـه ادعـا مـی نـمـودنـد، انـقـلاب نـمـی تـوانـسـت نـتـیـجـۀ اقـبـال آمـیـزی در روسـیـه داشـتـه بـاشـد، زیـرا شـرائـط صـنـعـتـی بـه درجـۀ عـالـی تـکـامـل در آن کـشـور نـرسـیـده بـودنـد. آن هـا بـه ایـن نـکـتـه عـطـف تـوجـه مـی دادنـد، کـه مـارکـس آمـوخـتـه بـود انـقـلاب اجـتـمـاعـی تـنـهـا در مـمـالـکـی بـا سـیـسـتـم صـنـعـتـی تـکـامـل یـافـتـۀ عـالـی و تـضـادهـای اجـتـمـاعـی مـعـلـول آن امـکـان پـذیـر مـی بـاشـد. آن هـا بـنـابـرایـن انـقـلاب روسـیـه را عـاجـز از تـبـدیـل گـردیـدن بـه انـقـلاب اجـتـمـاعـی مـی دا نـسـتـنـد، و بـر ایـن بـودنـد، کـه انـقـلاب از نـظـر تـاریـخـی مـی بـایـد در جـهـات مـشـروطـه، دمـوکـراتـیـک تـکـامـل یـابـد. رشـد صـنـعـت جـهـت بـالـغ شـدن کـشـور ازحـیـث اقـتـصـادی بـرای پـذیـرش تـغـیـیـر اسـاسـی ضـرورت داشـت. از دیـدگـاه گـلـدمـن ایـن نـقـطـه نـظـر مـارکـسـیـسـتـی مـتـعـصـبـانـه یـک عـامـل مـهـم را نـادیـده مـی گـرفـت، عـامـلـی کـه شـایـد بـیـش از عـامـل صـنـعـت بـرای امـکـان و نـتـیـجـۀ اقـبـال آمـیـز انـقـلاب تـعـیـیـن کـنـنـده بـاشـد. ایـن عـامـل روان شـنـاسـی تـوده هـا در یـک دورۀ مـشـخـص اسـت. تـکـامـل صـنـعـتـی و تـضـادهـای اجـتـمـاعـی حـاد بـه خـودی خـود بـرای ایـجـاد یـک جـامـعـۀ نـو یـا انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـسـنـده نـیـسـتـنـد. روان تـوده هـای روسـی بـا انـقـلاب فـوریـه در ۱۹۱۷ تـقـویـت شـد، بـه گـونـه ای کـه مـردم طـی چـنـد مـاه کـوتـاه آمـادۀ پـذیـرفـتـن شـعـایـر تـنـد روانـه ازقـبـیـل ” کـل قــدرت بـه شـوراهـا “۳۱، ” زمـیـن بـه دهـقـانـان، کـارخـانـه هـا بـه کـارگـران!” گـردیـدنـد. بـه اهـمـیـت ایـن شـعـائـر نـبـایـد کـم بـهـاء داده شـود. در روسـیـه ایـن شـعـائـر طـی مـاه هـای ژوئـن و ژوئـیـه ۱۹۱۷ اشـاعـه یـافـتـنـد، و بـا شـور و شـوق در قـالـب عـمـلـیـات مـسـتـقـیـم بـیـش از ۱۵۰مـیـلـیـون تـوده هـای کـارگـر و دهـقـان فـعـالانـه مـورد پـی روی قـرار گـرفـتـنـد. ایـن بـه قـدر کـافـی اثـبـات آن بـود کـه مـردم روسـیـه بـرای انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـالـغ شـده بـودنـد. تـا جـایـی کـه بـه ” آمـادگـی” اقـتـصـادی از نـظـر مـارکـسـیـسـتـی مـربـوط مـی گـردد، نـبـایـد فـرامـوش کـرد کـه روسـیـه تـا درجـۀ زیـاد یـک کـشـور روسـتـایـی بـود. پـیـش شـرط تـئـوری مـارکـس تکـامـل صـنـعـتـی جـامـعـۀ روسـتـایـی در هـر کـشـور بـه مـثـابـۀ مـرحـلـه ای در سـمـت بـلـوغ آن بـرای انـقـلاب مـی بـاشـد. ولـی رویـدادهـای روسـیـه در ۱۹۱۷ نـشـان دادنـد، کـه دگـرگـونـی در انـتـظـار ایـن پـروسـۀ صـنـعـتـی سـازی نـمـی مـانـد، و – چـیـزی کـه مـهـم تـرسـت – دگـرگـونـی را نـمـی تـوان مـجـبـور بـه ایـن انـتـظـار سـاخـت. دهـقـانـان و کـارگـران روسـیـه بـدون شـنـاخـت تـئـوری مـارکـسـیـسـتـی بـه تـصـرف امـلاک و کـارخـانـه هـا پـرداخـتـنـد. وسـایـل ادارۀ مـؤثـر آن هـا نـیـز مـوجـود بـود: سـازمـان هـای کـارگـری و کـوپـراتـیـوهـا، کـه مـانـنـد شـبـکـه ای از پـل هـا روسـیـه را فـرا گـرفـتـه بـودنـد، و شـهـر را بـا ده مـرتـبـط مـی سـاخـتـنـد؛ شـوراهـا کـه بـه صـورت پـاسـخ بـه نـیـازهـای مـردم روسـیـه پـدیـدار گـشـتـه بـودنـد؛ ” روشـنـفـکـران” کـه سـنـت هـای شـان طـی یـک قـرن بـیـان قـهـرمـانـانـۀ پـیـکـار بـرای آزادسـازی روسـیـه بـود. ولـیـکـن چـنـیـن تـکـامـلـی بـه هـیـچ وجـه جـزء بـرنـامـۀ بـلـشـویـک هـا نـگـردیـد. تـا چـنـد مـاه پـس از انـقـلاب اکـتـبـرآن هـا تـحـمـل نـمـودنـد، کـه نـیـروهـای مـردم خـود را مـشـخـص سـازنـد. مـردم انـقـلاب را در کـانـال هـای چـنـدی هـدایـت نـمـایـنـد. امـا بـه مـحـض آن کـه حـزب کـمـونـیـسـت احـسـاس کـرد بـه انـدازۀ کـافـی بـر امـور تـسـلـط یـافـتـه اسـت، بـنـای تـحـدیـد فـعـالـیـت هـای خـلـق را گـذارد. تـمـام آن چـه کـه بـلـشـویـک هـا در بـعـد انـجـام دادنـد، کـلـیـۀ اعـمـال سـیـاسـی شـان، سـازش هـا و عـقـب نـشـیــنـی هـای شـان، اسـلـوب هــای سـرکـوبـی و آزار مـردم، تــروریـسـم شـان و مـحـو هـمـۀ نـقـطـه نـظـرات مـتـفـاوت، فـقـط وسـایـلـی بـرای تـحـقـق یـک هـدف بـودنـد: تـضـمـیـن بـاقـی مـانـدن قــدرت دولـت در یـد حـزب کـمـونـیـسـت. بـلـشـویـک هـا خـود ایـن مـوضـوع را کـتـمـان نـمـی کـردنـد. آن هـا مـی گـفـتـنـد، کـه حـزب کـمـونـیـسـت پـیـش قـراول پـرولـتـاریـا اسـت، و دیـکـتـاتـوری بـایـد در یـد آن قـرار داده شـود.
جـالـب اسـت کـه لـنـیـن و بـلـشـویـک هـا شـعـائـر آنـارشـیـسـت هـا را در بـه ثـمـر رسـانـدن سـیـاسـت شـان بـه کـار گـر فـتـنـد. ولـیـن نـوشـتـه اسـت: ” حـزب بـلـشـویـک بـه مـقـصـود هـنـایـیـدن تـوده هـا، جـلـب اعـتـمـاد و تـمـایـل آن هـا شـعـائـری مـطـرح سـاخـت، کـه تـا آن زمـان بـرای آنـارشـیـسـت هـا نـمـونـه بـودنـد.”۳۲ ” کـل قـدرت بـه شـوراهـا ” را تـوده هـا صـراحـهً بـه مـعـنـای آنـارشـیـسـتـی آن درک مـی کـردنــد. پـیـتـر آنــدریـویـچ آرشـیـنـوف(Peter Andrejevitj Arsjinov) ( 1937- 1886) گـواهـی مـی دهـد: ” کـارگـران ایـدۀ قـدرت شـوروی را بـه صـورت ایـدۀ خـودمـخـتـاری خـود، چـه اجـتـمـاعـی و چــه اقـتـصـادی، مـعـنـی مـی کـنــنـد.”۳۳ در کـنـگــرۀ ســوّم شــوروی( در آغـاز ۱۹۱۸) لـنـیـن اعـلام داشـت: ” ایـده هـای آنـارشـیـسـتـی اکـنـون اشـکـال زنـده ای بـه خـود مـی گـیـرنـد.” و زمـان کـوتـاهـی بـعـد در هـمـان سـال در کـنـگـره فـوق الـعـاده هـفـتـم حـزب(۸-۶ مـارس)۳۴ تـزهـایـی از خـود را بـه تـصـویـب رسـانـیـد، کـه ازجـمـلـه مـربـوط بـودنـد بـه اجـتـمـاعـی سـازی تـولـیـد، کـه مـی بـایـد بـه وسـیـلـۀ سـازمـان هـای کـارگـری( اتـحـادیـه هـای صـنـفـی، کـمـیـتـه هـای کـارخـانـه و غـیـره) صـورت پـذیـرد، حـذف کـارمـنـدان رسـمـی اسـتـخـدام شـده در ادارات( در سـطـوح بـالا)، پـلـیـس و ارتـش، یـکـسـان سـازی مـزدهـا و حـقـوق، انـبـازی کـلـیـۀ اعـضـاء شـوروی در رهـبـری دولـت و اداره، هـم چـنـیـن حـذف مـتـدرجـانــه و کـامـل دولــت و نـمـاد پــول. در کـنـگـره اتّـحـادیــه هـای صـنـفـی( بـهـار ۱۹۱۸) لـنـیـن کـارخـانـه هـا را بــه صـورت ” کـمـون هـای هـای خـوداداره کـنـنـدۀ مـولـدیـن و مـصـرف کـنـنـدگـان” تـعـریـف کـرد. ولادیـمـیـر سـالـمـانـوویـچ مــاکـسـیــمـوف(Vladimir Salmanovitj Maksimov)( 95- 1930) آنــارکــوسـنــدیـکـالــیــســت حـتـی بــر ایـن اسـت، کــه ” بـلـشـویـک هـا نـه تـنـهـا تـئـوری مـرگ تـدریـجـی دولـت[۳۵]، بـلـکـه بـه طـور کـلـی ایـدئـولـوژی مـارکـسـیـسـم را تـرک کـرده بـودنـد. آن هـا بـه نـوعـی آنـارشـیـسـت هـا تـبـدیـل شـده بـودنـد.”۳۶
گُـلـدمـن فـمـیـنـیـسـت
حـوزۀ دیـگـر فـعـالـیـت آنـارشـیـسـتـی گـلـدمـن فـمـیـنـیـسـم بـود. گـلـدمـن قـضـیـۀ زن را جـزیـی طـبـیـعـی از هـدف آنـارشـیـسـتـی تـلـقـی مـی نـمـود. او عـلامـت سـئـوال بـزرگـی دربـرابـر ایـن عـقـیـدۀ ” جـوراب آبـی هـا ” مـی گـذاشـت، کـه زنـدگـی سـیـاسـی بـا تـعـلـق گـرفـتـن حـق رأی بـه زنـان، اخـلاقـاً ارتـقـاء مـی یـابـد، و آزادسـازی زنـان مـی تـوانـد ازطـریـق اصـلاحـات پـارلـمـانـتـاریـسـتـی صـورت عـمـل بـه خـود گـیـرد. گـلـدمـن هـم چـنـیـن بـه مـخـالـفـت بـا جـنـبـش بـورژوایـیِ زنـان ازطـریـق انـتـقـاد از سـخـت گـیـری آن در امـور اخـلاقـی و دیـنـی، طـرد نـیـازهـای حـسـی مـؤثـر و جـنـسـی زن مـی پـرداخـت، و بـه شـیـوۀ تـحـریـک آمـیـز اعـلام مـی داشـت، کـه ” حـق دوسـت داشـتـن و دوسـت داشـتـه شـدن در نـهـایـت مـهـم تـر از هـر مـطـالـبـۀ دیـگـری اسـت.” گـلـدمـن نـیـز چـون سـایـر زنـان فـعـال در جـنـاح چـپ مـردان را بـه پـی روی عـمـلـی از نـظـریـات شـان درمـورد تـسـاوی دو جـنـس دعـوت مـی نـمـود.
تـحـت نـخـسـتـیـن تـظـاهـرات بـزرگ ” جـوراب سـرخ هـا “ی آمـریـکـا در ۲۶ اوت ۱۹۷۰ گـروهـی کـه خـود را ” بـر یـگـاد امـا گـلـدمـن” مـی نـامـیـدنـد، در “خـیـابـان پـنـجـم” در نـیـویـورک درحـال حـمـل یـک پـرچـم سـرخ و سـیـاه بـا نـام او بـر روی آن راه پـیـمـایـی مـی نـمـودنـد.
در تـاریـخ جـنـبـش انـقـلابـی زنـان سـه زن خـاصـه حـائـز اهـمـیـت بـوده انـد: گـلـدمـن، آلـکـسـانـدرا مـیـخـائـیـلـوفـنـا کـولـونـتـای(Aleksandra Mikhajlovna Kollontaj)( 1952- 1872) و کـلارا زتـکـیـن(Clara Zetkin)( 1933- ۱۸۵۷). جـای شـگـفـتـی نـیـسـت اگـر ” جـوراب سـرخ هـا ” ایـن سـه زن را پـیـش روان خـود تـلـقـی مـی نـمـودنـد، زیـرا ایـنـان هـمـزمـان سـوسـیـالـیـسـت انـقـلابـی و فـمـیـنـیـسـت بـودنـد. امـا از بـیـن ایـن سـه تـن زنـدگـانـی گـلـدمـن شـایـسـتـۀ مـطـالـعـۀ عـمـیـق تـری اسـت، چـرا کـه او سـرتـاسـر عـمـر بـه ایـده آل هـای آزادی خـواهـانـه اش وفـادار مـانـد، درحـالـی کـه زتـکـیـن بـه مُـهـره ای در چـرخ کُـمـیـنـتـرن( انـتـرنـاسـیـونـال کـمـونـیـسـتـی) تـبـدیـل گـردیـد، و کـولـونـتـای بـه خـدمـت رسـمـی دولـت انـسـان سـتـیـز اسـتـالـیـنـیـسـتـی درآمـد.
بـخـشـی از مـقـالات و سـخـنـرانـی هـای گـلـدمـن در مـوضـوع مـسـئـلـۀ زن بـه صـورت دو کـتـاب در دهـه هـای ۷۰ و ۸۰ سـدۀ پـیـشـیـن دارای فـعـلـیـت بــوده انـد: آنــارشـیـسـم و مـقــالات دیـگـر – The Traffic in Women and other Essays
on Feminism( داد وسـتـد بـا زنـان و مـقـالات دیـگـر دربـارۀ فـمـیـنـیـسـم)( ۱۹۷۱).
آلـیـکـس کـیـتـز شـولـمـن(Alix Kates Shulman)( و. ۱۹۳۲) در پـیـشـگـفـتـارش بـر کـتـاب اخـیـرالـذکـر نـوشـتـه اسـت: ” وقـتـی کـه کـشـتـی حـمـل و نـقـل نـظـامـی ” بـوفـورد”(The Buford) بـنـدر نـیـویـورک را شـش روز پـیـش از عـیـد کـر یـسـمـس در ۱۹۱۹ بـا سـرنـشـیـنـانـی شـامـل ۲۴۹ تـبـعـیـدی سـیـاسـی بـه مـقـصـد روسـیـه تـرک مـی کـرد، ازجـمـلـه فـمـیـنـیـسـت آمـریـکـایـی بـی نـظـیـر امـا گـلـدمـن، مـلـکـۀ مـعــروف آنـارشـیـسـت هـا را بـا خـود حـمـل مـی نـمـود، و بـیـن ۲۴۹ تـبـعـیـدی بـیـش از هـمـه او مـوضـوع صـحـبـت هـا بـود. ۳۰ سـال فـعـالـیـت تـهـیـیـجـی آنـارشـیـسـتـی در ایـالات مـتـحـدۀ آمـریـکـا نـام او را در دوایـر وسـیـعـی مـعـروف سـاخـتـه بـود. مـعـمـولاً، امـا اشـتـبـاهـاً، او را مـحـرک سـوء قـصـد بـه ریـیـس جـمـهـور [ویـلـیـام] مـک کـیـنـلـی([William] McKinley)[ مـقـتـ. ۱۹۰۱- ۱۸۴۳] تـلـقـی مـی نـمـودنـد، و ” امـا سـر خـه”(Red Emma) بـه عـنـوان مـحـرک خـشـونـت، آنـارشـی، کـنـتـرل تـوالـد و عـشـق آزاد تـولـیـد وحـشـت مـی کـرد. ولـی او در زمـان تـبـعـیـد تـروریـسـم، فـردی و سـازمـان یـافـتـه، را تـرک کـرده بـود، و رویـکـرد او بـه سـکـس بـیـش تـر سـیـاسـی و فـمـیـنـیـسـتـی بـود تـا خـالـصـاً بـوهـمـیـانـی[۳۷].”
***
زنـدگـی انـقـلابـی گـلـدمـن تـجـسـم نـمـونـۀ ” عـمـل مـسـتـقـیـم” آنـارشـیـسـتـی بـود، کـه مـطـابـق مـلاک هـای سـنـتـی چـپ نـا مـنـاسـب و ” غـیـرواقـعـی” تـلـقـی مـی گـشـت. او شـکـسـتـی پـس از شـکـسـت دیـگـر را مـتـحـمـل شـد. ولـی ایـن شـکـسـت هـا بـهـایـی بـودنـد کـه او نـاگـزیـر از پـرداخـت آن بـرای حـفـظ ایـده هـای اسـاسـی خـویـش بـود. او بـا گـزیـنـش ریـسـک شـکـسـت، خـود را از آن هـایـی مـتـمـایـز سـاخـت، کـه پـیـروزی بـا شـرائـط صـاحـبـان قـدرت را تـرجـیـح دادنـد.
———
روشـنـگـری هـا و پـانـوشـت هـا
۱-دمــوکـرات انـقـلابـی، دانـشـمـنـد، نــویـسـنـده و نـاقـد ادبـیـات بـااهـمـیـت. یـکـی از بــرجـسـتـه تـریــن پـیـش روان سـوسـیـال دمـوکـراسـی روسـیـه.
چــرنـیـشـفـسـکـی در ۱۸۶۲ دسـتـگـیـر، و بــه مـدت دو سـال در دژ نـظـامـی پـتـر پـول مـحـبـوس گـردیـد. عـلاوه بـر آن بـه ۷ سـال کـار اجـبـاری
و تـبـعـیـد ابــد در سـیـبـری مـحـکـومـیـت یـافـت. ابـتـداء در آخــریـن سـال هـای عـمـرش آزاد گـردیـد. ولـی او تـا آخـریـن دم حـیـات یـک مـخـالـف
سـرسـخـت بـی عـدالـتـی اجـتـمـاعـی و هـر نـوع سـتـم سـیـاسـی و اقـتـصـادی بـاقـی مـانـد.
۲- L´homme révolté, s.161 (Paris, 1951)
۳- Red Emma Speaks. Selected Writings and Speeches, ed. by Alix Kates Shulman, p.220 (New York, 1972)
۴- بــرای ایـن مـوضـوع مـی تــوانـیـد بـنـگـریـد بــه بـررسـی ” بــاکـونـیـن آنــارشـیـسـت” از تـوفـان آراز در سـایــت عـصــر آنـارشـیـسـم، فـروردیـن
۱۳۹۸/ آوریـل ۲۰۱۹٫
۵- بـه قـول مـعـروف، تـاریـخ آی.دابـلـوی.دابـلـوی بـا قـطـرات خـون نـوشـتـه شـده اسـت.
ایــن سـازمـان مـبــارز سـنــدیـکـالــیـسـتـی، بــا رهــبــر بــنـامـش ویــلـیـام دادلـی هـیــوود(William Dudley Haywood)( 1928- ۱۸۶۹)، در
سـال ۱۹۰۵ در شـهـر شـیـکـاگـو بـرقـرار گـردیـد، و نـخـسـتـیـن کـنگـرۀ آن در ۲۷ ژوئـن هـمـان سـال بـرگـذار شـد.
اعـلام اصـول سـازمـان(preamble)، مـصـوبــۀ ۱۹۰۵ و ۱۹۰۸ بـا ایــن واژه هـا آغـاز مـی شـد: ” هـیـچ وجـه اشـتــراکـی بـیــن طـبـقـۀ کــار
گـر و طـبـقـۀ خـریـدار کـار وجـود نـدارد.”
در بــرنـامـۀ سـازمـان جـامـعـۀ سـوسـیــالـیـسـتـی نــو بـیـانـش را در گـفـتـمـان هــای دمـوکـراسـی صـنـعـتـی، جـمـهــوری کـوپـراتـیـو عـظـیـم
کـارگـران مـی یـافـت.
دو ایــدۀ حـامـل سـازمـان مـبـارزۀ طـبـقـاتـی و عـمـل مـسـتـقـیـم بــودنـد. به تـعـریـف سـازمـان، عـمـل مـسـتـقـیـم عـبـارت از عـمـلـی بـود کـه
بـه وسـیـلـۀ خـود کـارگـر و بـرای مـنـافـع خـود او انـجـام گـیـرد. عـمـل مـسـتـقـیـم هـم چـنـیـن بـه صـورت دمـوکـراسـی صـنـعـتـی نـیـز اعـلام گـرد
یــده بـود. انـدیـشـۀ اعـتـصـاب عـمـومـی و ایــدۀ انـتـرنـاسـیـونـالـیـسـم عـنـاصـر اصـلـی اعـتــقـاد سـازمـان را تـشـکـیـل مـی دادنـد، و سـازمـان شـر
کـت در سـیـاسـت حـزبـی و فـعـالـیـت پـارلـمـانـتـاریـسـتـی را رد مـی کـرد.
در بـهـتـریـن سـال هـای مـوجـودیــت سـازمـان آن بـه یـک جـنـبـش بـیـدار سـازنــدۀ اجـتـمـاعـی بــا نـیــرویـی بـی نـظـیــر تـبـدیــل گــشـت، و
آثـارش را طـی بـیـش از دو دهـه در جـنـبـش کـارگـری آمـریـکـا داشـت.
۶- (Lumpenprolétariat): بـه گـروهـی از مـردم یـک جـامـعـه اطـلاق مـی گـردد، کـه سـابـقـاً مـتـعـلـق بـه طـبـقـۀ پـرولـتـاریـا بـوده انـد، ولـیـکـن شـر
ائـط اقـتـصـادی – اجـتـمـاعـی مـشـخـصـی آن هـا را مـتـدرجـاً از سـازمـان طـبـقـۀ پـرولـتـاریـا مـنـفـک، و هـر نـوع رابـطـۀ تـعـلـقـاتـی شـان را بـا
پـرولـتـاریـا قـطـع نـمـوده، آن هـا را بـه گـروهـی فـاقـد طـبـقـه در جـامـعـه تـبـدیـل سـاخـتـه، و جـهـت مـبـارزه بـرای بـقـاء بـه طـرقـی چـون اقـسـام
تـبـهـکـاری، روسـپـیـگـری، بـدل گـشـتـن به عـمّـال و اوبـاش و قـلـچـمـاق هـای گـانـگـسـتـران، رهـبـران فـاشـیـسـت یا کـودتـاچـیـان و یـا عـنـاصـر
مـخـرب و تـفـرقـه افـکـن و خـبـرچـیـن در صـفـوف طـبـقـۀ کـارگـر و مـبـارزات طـبـقـاتـی رجـوع داده اسـت.
لـومـپـن پـرولـتـاریـا نـمـی تـوانـد هـیـچ طـبـقـۀ اجـتـمـاعـی را در جـامـعـه تـشـکـیـل دهـد، زیـرا ایـن گـروه نـه دارای شـرکـت مـسـتـقـیـمـی در
پـروسـۀ تـولـیـد اجـتـمـاعـی اسـت، و نـه اصـلاً دارای نـقـش مـشـخـصـی در زنـدگـی جـامـعـه.
۷- American Power and the New Mandarins (USA, Pantheon Books, The New Press, 1969)
۸- ازجـمـلـه بــه بـاکـونـیـن. بــاوجـود اهـمـیـت فــراوانـی کـه بــاکـونـیـن بــه ضـرورت سـازمـان دهـی قـائـل بــود، اغـلــب مـارکـسـیـسـت هـا نـقـطـه
نـظـر مـخـالـف را بــه او نـسـبـت داده انــد. مـثــلاً نـیــلـس فـیــن کــریـســتــیـانــسـن(Niels Finn Christiansen)( و. ۱۹۳۷) در جـلــد اول کـتـابــش Socialismens Historie ( تـاریـخ سـوسـیـالـیـسـم)( ۱۹۶۷) بــه نـادرسـتـی مــدعـی اسـت، کـه سـازمـان دهـی صـنــفـی طـبــقــۀ کـارگــر از نــظــر
بـاکـونـیـن ” یـک مـرحـلـۀ گـذار غـیـرضـرور یـا درهـرحـال بـی اهـمـیـت” بـوده اسـت.
۹- Don Quixote: نــام شـخـص اصـلـی رمـانـی مـنــتـشـره بــرای نـخـسـتـیــن بــار در سـال ۱۶۰۵، اثــر نـویـسـنـدۀ خـوش طـبـع بـزرگ مـیـگـوئـل دِ
سـروانـتـس سـاودرا(Miguel de Cervantes Saavedra)( 1616- 1547).
۱۰- ” Anarchismus oder Sozialismus?”, Kursbuch, nr.19, 1969
۱۱- گـلـدمـن احـتــرام ژرفـی بــه بـاکـونـیـن قـائـل بــود. او یـک سـال پــس از ایـن نـامـه اش بـه الـیـس، در مـطـلـبـی بـرای جـزوۀ مـاکـس هـیـنـریـش
هــرمـان ریـنـهـارت نـتـلائــو(Max Heinrich Herman Reinhardt Nettlau)( 1944- 1865)، کـه در ۱۹۲۶ بــه مـنـاسـبــت پـنـجـاهـمـیـن سـالـر
وز درگــذشـت بـاکـونـیـن انـتـشـار یـافــت( و بـعــد در ۱۹۷۲ بـازچـاپ شـد)، ازجـمـلـه نــوشـت: ” نــوشـتــن ۱۰۰ کـلـمـه دربــارۀ بــاکـونـیـن بـه
تـهـی سـاخـتـن اقـیـانــوس بـا یـک سـطـل مـی مـانــد. شـخـصـیـت و زنـدگـی بـاکـونـیـن بـه انـدازه ای غـنـی، عـظـیـم و بـاشـمـول بـوده اسـت، کـه
آدمـی نـمـی دانـد بـرای رعـایـت عـدالـت در حـق ایـن مـرد شـگـفـت انـگـیـز از کـدام مـرحـلـۀ زنـدگـی او بـایـد بـیـآغـازد.
گـذشـتـه از سـهـم نـظـریــات او در تـنـویـر انـدیـشـه هـای مـن، خـاصـه روح مـشـتـعـل سـازنـده اش در مـن نـفـوذ داشـتـه اسـت، زیـرا بـاکـو
نـیـن آتـشـفـشـان جـنـبـش انـقـلابـی بـوده، کـه شـعـلـه هـایـش بـه آسـمـان زبـانـه کـشـیـده انـد، و ایـن روح گـداخـتـه بـسـیـاری از لـحـظـات تـاریـک
پـیـکـار مـرا روشـنـایـی بـخـشـیـده انــد، و یـاور مـن در حـفـظ سـتـایـش آمـیــز آن ایــده آل هـایـی بــوده انــد، کـه بــاکـونـیـن بــه خـاطـرشـان مـی
زیـسـتـه، کـار مـی کـرده و در راه شـان مُـرده اسـت.
۱۲- ایـن جـمـلـه – یـکـی از مـشـهـورتــریـن بـیـانـات بــاکـونـیـن – آخـریــن جـمـلـۀ مـقـالـه ای از او تـحـت عـنـوان “Die Reaktion in Deutschland.
Ein Fragment von einem Franzosen” ( ارتـجـاع آلـمـان. قـطـعـه ای از یـک فـرانـسـوی) اسـت، کـه بـا نـام مـسـتـعـار ژول الـیـسـار(Jules Ely
sard ) در اکـتــبـر ۱۸۴۲ در نـشـریــۀ Deutsche Jahrbücher für Wissenschaft und Kunst( سـالـنـامـه هــای آلـمـانـی دانــش و هــنـر)، تـحـت
ادارۀ هـگــلـیـانـی چـپ آرنـولــد روگــه(Arnold Ruge)( 80- 1802)، انـتـشـار یـافــتـه بــود. بـاکـونـیـن مـقـالـه را چـنـیـن بـه پـایـان بــرده بــود:
” پـس بـیـآیـیـد بـه آن روح ابـدی اطـمـیـنـان داشـتـه بـاشـیـم، کـه فـقـط ویـران مـی کـنـد، زیـرا آن مـنـبـع اجـتـنـاب نـاپـذیـر و پـیـوسـتـه خـلاق هـر
نــوع هـسـتـی اسـت. مـیـل ویـرانـگـری هـمـزمـان مـیـل بـه خـلاقـیـت اسـت!” بـعـدهـا ایـن آخـریـن جـمـلـۀ بـاکـونـیـن اغـلـب مـورد سـوء تـفـسـیـر
مـورخـیـن بـورژوایـی قـرار گـرفـت، کـه ادعـا کـردنـد، آنـارشـیـسـم بـاکـونـیـن یـک ” ایـدئـولـوژی خـشـونـت” اسـت، و عـمـل ویـرانـگـری را بـه
هــدفـی در خـود تـبـدیـل مـی سـازد؛ درصـورتـی کـه مـنـظـور واقـعـی بـاکــونـیـن ایـن بــود، کـه بـنـای نــو مـشـروط بـه تـخـریـب کـهـنـه مـی بـا
شـد.
۱۳- Nowhere at Home. Letters from Exile of Emma Goldman and Alexander Berkman, ed. by Richard and Anna Maria Drinnon, p.68
(New York, 1975)
۱۴- مـنـدرج در Red Emma Speaks …
۱۵- سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـا: اعـضـاء حـزب سـوسـیـالـیـسـت انـقـلابـی، کـه در انـتـخـابـات آزاد مـجـمـع قـانـون گـذاری در نـوامـبـر ۱۹۱۷ ۵۹%
آراء را بـه دسـت آوردنـد( بـلـشـویـک هـا تـنـهـا ۲۵% آراء را). بـعـد حـزب بـه دو جـنـاح راسـت و چـپ مـنـشـعـب شـد.
۱۶- مـنـشـویـک هـا( مـشـتـق از واژۀ روسـی “mensje” بـه مـعـنـای کـم، کـوچـک): اعـضـای اقـلـیـت حـزب سـوسـیـال دمـوکـرات، کـه در ۱۹۰۳ از
ســوسـیـال دمـوکـراسـی روسـیـه تـجــزیـه شـده بــود. ( اعـضـای اکـثـریــت حــزب خـود را بـلـشـویـک هـا، مـشـتـق از واژۀ روسـی “bolsje” بـه
مـعـنـای زیـاد مـی نـامـیـدنـد.)
۱۷- درخـصـوص اُپــوزیـسـیـون کـارگــری خـاطـرنـشـان شـود، کـه اخـتـلاف آن بــا بـقـیـۀ حــزب بــلـشـویـک بــر مـحـور خـصـلـت انـقـلاب روسـیـه
دور مـی زد. از دیــدگـاه ایـن اُپـوزیـسـیـون تـهـیـه و اجــرای بـلاتــزلـزل سـیـاسـت کـمـونــیـسـتـی پــیـش شـرط حـیـاتـی حـفـظ خـصـلـت سـوسـیـا
لـیـسـتـی انـقـلاب بــود. بـه جـز ایــن کـار انـقـلاب نـاگـزیــر خـصـلـت بــورژوا- دمـوکــراتـیـک پــیـشـیـن خــود بــا رنـگ و آهــنـگ نــاسـیــونــا
لـیـسـتـی را مـی یـافـت، و ایـدۀ دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا نـیـز نـمـی تـوانـسـت امـکـان تـحـقـق داشـتـه بـاشـد.
۱۸- نـابـات نــام یـک اتـحـادیـۀ بــزرگ مـتـشـکـل از سـازمـان هــای آنـارشـیـسـتـی در اوکـرایــن بـود. اتـحـادیـه در ۱۹۱۹ در کـنـگـره ای تـصـمـیـم
قـطـع هـر نـوع هـمـکـاری بـا شـوراهـا را بـه عـلـت تـبـدیـل گـشـتـن آن هـا بـه ابـزاری بـرای حـزب کـمـونـیـسـت اتـخـاذ نـمـوده بـود.
۱۹- تـحـلـیـل سـیـاسـی فــشـرده ای از ایـن رویــداد در بـررسـی ” قـیـام کـرونـشـتـات، جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی در شـوروی پـیـشـیـن” از تـوفـان آراز
در سـایـت عـصـر آنـارشـیـسـم، اسـفـنـد ۱۳۹۷ / مـارس ۲۰۱۹ مـنـتـشـر شـده اسـت.
۲۰- Marie Joseph Louis Adolphe Thiers(1797 – ۱۸۷۷)
۲۱- Gaston Alexandre Auguste, Marquis de Galliffet(1830 – ۱۹۰۹)
۲۲- Alexandra Kollontaj, Udvalgte skrifter, bd.3(Stækkede vinger), ss.103 – ۰۴ (København, Tiderne skifter, 1978)
۲۳- هـمـان، ص۱۰۴٫
۲۴- Je.D. Jemeljanova: Revoljutsiia, Parti, Zjenstjina, p.28
۲۵- E. Milovidova: zenskij vopros i zejnskoje dvizjenije, p.203
۲۶- افــزوده شـود، کـه ” نِـپ” جـانـشـیـن سـیـاسـت اقـتـصـادی مـتـبـایـن قـبـلـی، کـه از ۱۹۱۸ در شـوروی پـیـاده شـده بـود، گـردیـد، و آن بـه ” کـمـو
نـیـسـم جـنـگـی”(Vojénnyj Kommunizm ) مـوسـوم بــود. ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی” در خـدمـت مـلـی کـردن صـنـایـع، در وهـلـۀ نـخـسـت صـنـایـع
بــزرگ، سـپـس صـنـایـع کـوچـک، بــا مـتـدهـای ضـربـتـی نـاهـمـآهـنـگ بــود. درنـتـیـجـۀ ایــن سـیـاسـت مـکـانـیـسـم هـای عـرضـه و تـقـاضـای
مـعـمـول بــه تـدریـج از کـار افـتـادنــد. ” بــازار” از مـیـان رفـت. مـعـامـلـۀ خـصـوصـی قــدغـن گـردیــد، و جــای آن را مـبـادلـۀ ابــتـدایـی کـالا،
یـک مـعـامـلـۀ سـیـاه سـریـعـاً رشـد یــابـنـده و یـک سـیـسـتـم تــوزیـع دولـتـی مـبـتـنـی بــر جـیــره بــنـدی سـخـت گــرفـت. پــول نـیـز تـقـریـبـاً بـه
طـور کـامـل از اقـتـصـاد شـوروی نـاپـدیـد شــد. مـعـامـلات شـرکـت هـای دولـتـی ازطـریــق حـسـاب داری بـدون پـول بـه عـمـل آمـد. مـزدهـا بـه
جـای پــول بــا خـواربـار پـرداخـت گـردیـدنـد. ایـن سـیـاسـت نـه یـک سـیـاسـت مـنـسـجـم بـرای بـنـای سـیـسـتـم سـوسـیـالـیـسـم، بـلـکـه سـیـاسـتـی
بــود فـوق الـعـاده بـه اقـتـضـای شـرائـط جـنـگ داخـلـی، یـا بــه قـول تـروتـسـکـی: ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی” تــلاش بــرای پـیـاده کــردن ســوسـیــا
لـیـسـم نـبـود. آن یــک ضــرورت نـظـامـی نــادرسـت، ولـی اجـبـاری بــود.”(The revolution betrayed. What is the Soviet Union and where is it going?, 1.ed., chapter II (Antwerp, Lee, ۱۹۳۶). ) لـنـیـن نـیـز بـعـد دربـارۀ ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی” نـوشـت: ” کـمـونـیـسـم جـنـگـی دراثـر
جـنـگ و ویـرانـی بــه مـا تـحـمـیـل شـد. آن سـیـاسـتـی نـبـود و نـتـوانـسـت کـه بــا وظـایـف اقـتـصـادی پــرولـتـاریـا مـطـابـقـت داشـتــه بــاشـد. آن
یـک تـدبـیـر مـوقـت بـود.”( ” دربــارۀ مـالـیـات بــر امـور مـعـیـشـت، تـجـارت آزاد، واگــذاری امـتــیـازات”، V.I. Lenin, Collected Works, vol.
۳۲, ۴٫edi., pp.341 – ۵۷ (Moscow, Progress, 1977) )
۲۷- Leonard Schapiro: The Origin of the Communist Autocracy. Political opposition in the Soviet State, pp. 218 – ۱۹
۲۸- Richard Lorenz: Sozialgeschichte der Sowjetunion, bd.1(1917 – ۴۵), s.120
۲۹- Schapiro: The Communist Party of the Soviet Union, p.234
۳۰- قـبـلاً کــروپُـتـکـیـن در زمـان اقـامـت در خـارج، در ۱۹۱۴ بــه نـفـع قــدرت هــای آنـتـانــت در جـنـگ جـهـانـی بــرضــد آلـمـان مـوضـع گـیـری
نـمـوده بــود. مـوضـع گـیـری او بـه دلـیـل تـبـایـن بـا سـنـت ضـدمـیـلـیـتـاریـسـتـی آنـارشـیـسـت هـا زایـنـدۀ نـاخـشـنـودی خـاطـر آن هـا، ازجـمـلــه
گـلـدمـن و بــرکـمـن، گـردیـده بـود. ولـی ایـن نـاخـشـنـودی دوامـی نـداشـت، و احـتـرام آنــارشـیـسـت هـا بــه کــروپُـتـکـیـن بـه عـنـوان فـیـلـسـوف
بـزرگ شـان آن انـدازه عـمـیـق بـود تـا نـاخـشـنـودی بـه زودی بـرطـرف گـردد.
۳۱- شـوراهـا( بـه روسـی: سـویـت هـا ): شـوراهـای کـارگـران و دهـقـانـان، ارگـان هـای خـوداداری انـقـلابـی بـودنـد.
۳۲- The Unknown Revolution 1917 – ۲۱. Foreword by Rudolf Rocker, p.717 (Montreal, Black Rose Books, 1974)
۳۳- Geschichte der Machno – Bewegung (1918 – ۲۱), s.315 ( Berlin, Kramer, 1974)
۳۴- شـرح کـامـل جـلـسـات ایـن کـنـگـره در مـنـبـع زیـر مـنـدرج اسـت:
V.I. Lenin, …vol.27, 2.edi., pp.85 – ۱۵۸ (۱۹۷۴)
۳۵- تـئـوری ابــداعـی انـگـلـس. بـرای آن بـنـگـریــد بـه اثـر او تـکـامـل سـوسـیـالـیـسـم از واهـی بـه عـلـم. در آن جـا ازجـمـلـه مـی نـویـسـد: ” اولـیـن
عـمـل، عـمـلـی کـه دولـت دراثــر آن واقـعـاً بــه مـنـزلـۀ نـمـایـنـدۀ کــل جـامـعـه ظـاهــر مـی شـود – تـحـویـل گـرفـتـن وسـائـل تـولـیـد بـه نـام جـا
مـعـه – هـمـزمـان آخـریــن عـمـل مـسـتـقـیـم آن بــه عـنـوان دولـت اسـت. دخـالـت قـدرت دولـت در امـور جـامـعـه درزمـیـنـه ای پـس از زمـیـنـۀ
دیـگـر بــه تـدریـج بـیـهـوده مـی گــردد و سـرانـجـام خـود بــه خـود از بـیـن مــی رود. حـال ادارۀ امــور و رهـبــری پــروسـه هـای تـولـیـد جـای
حـکـومـت بـر افـراد را مـی گـیـرد. دولـت ” بـرانـداخـتـه نـمـی شـود”، آن مـی مـیـرد.”(Marx / Engels, Udvalgte skrifter, bd.II, s.147 (Køben
havn, Tiden, 1976)
۳۶- نـقـل از Daniel Guérin: L´anarchisme. De la doctrine à la l´action, s.83 (Paris, Gallimard, 1965)
۳۷- از بـوهـم، اشـخـاصـی، خـاصـه هـنـرمـنـدانـی کـه بـدون پـی روی از اخـلاقـیـات مـتـداول زنـدگـی مـی کـنـنـد.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل