اين نگاهی متفاوت و نسبتاً عميق به زندگی معيشتی انسان بر روی زمين است که مسائل کارگری را هم در بر دارد .
در فرهنگ اقتصادی ، کارگر به شخصی گفته ميشود که در قبال دريافت دستمزد ، کار معينی را با مهارتی که دارد برای کارفرما انجام ميدهد . با توجه به مشکلات معيشتی کارگران و بطورکلی ، مزد بگيران در اغلب نقاط جهان ، نميتوان با راه حلهای روزمرگی ، به اين مشکل پرداخت . افزايش مقطعی دستمزدها ، راه حل نيست . چه اينکه کارفرما پس از افزايش دستمزد کارگر ، نسبت به افزايش قيمت محصولِ دسترنجِ او اقدام ميکند و در کلِ گردش مالی ، اين افزايش دستمزد بی اثر و چه بسا که به زيان کارگر تمام ميشود و بار ديگر صدای اعتراض کارگران بخاطر تنگی و سختی معيشت ، در می آيد . منظور از اثر گردش مالی اين است که با افزايش دستمزدِ کارگر ، در شفاف ترين حالت ، قيمت محصول او هم به نسبتی که در توليد اثر گذار است ، افزايش می يابد . اين محصول با قيمت جديد وارد بازار ميشود و مصرف کننده ای که از قضا تأمين کننده يکی از فاکتورهای ورودی همان بنگاهی هست که کارگر مفروض در آن کار ميکند ، آنرا با قيمت جديد خريداری مينمايد . از اين ببعد همان معادله قبلی برقرار نيست و برای ايجاد تعادل ، قيمت فاکتورهای ورودی بنگاه فرضی ، افزايش می يابد و اين افزايش قيمت ، بارديگر موجب افزايش قيمت محصول کار کارگر و نيز شامل سبد کالای مصرفی آن کارگر هم ميشود و باين ترتيب ، افزايش دستمزد بخودی خود در اثر گردش طبيعی مالی ، مستهلک و بی اثر ميگردد . اشکال ديگر افزايش دستمزدها ، برهم خوردن تعادل بازار است . و بازار تا بدست آوردن تعادل جديد ، در تلاطم بسر ميبرد و در اين ميان عده ای بی گناه متضرر ميشوند و جمعی نابکار هم بار خودشان را می بندند .
احتمالاً محاسبه پايه دستمزدها اشکال دارد ! يک کارفرما که با تأسيس يک بنگاه توليدی يا خدماتی و استخدام افراد ، اقدام به توليد نوعی کالا و يا خدمات می نمايد ، در اغلب موارد ، دستِ چندان بازی برای تعيين قيمت محصولات خروجی خود ندارد . علت اين عدم اختيار ، وجود کالاها و خدمات مشابه و بازار رقابتی است که قيمت محصولات را تحت فشار نگهميدارد . سرمايه گذار يا کارفرما ناچار است با محاسبات دقيق و مصالحه بين هزينه های توليد و قيمت تمام شده ، هم با شرکای تجاری که مواد اوليه ، انرژی و خدمات ورودی او را تأمين ميکنند ، هم با کارگر و هم با بازار فروش چانه بزند . با اين حساب ميتوان گفت ؛ دستمزدهای تعيين شده برای کارگران با اينکه کفاف معيشت آنها را نميکند ، تقريباً و نسبتاً نتيجه يک تعادل واقعی هستند . تعادل واقعی يعنی برآمده از شرايط گوناگونی که مقوله توليد را تحت محاصره خود در آورده اند . سخن از يک اقتصاد شفاف ميرود و در يک اقتصاد شفاف ميتوان سرمايه گذار يا همان کارفرما را در خصوص سطح دستمزد مستخدمين ، به استيضاح کشيد . نتيجه استيضاح در يک اقتصاد شفاف ، بعلت ديدباتی مستمری که روی کارها صورت ميگيرد ، نميتواند درآمد کارگر را چندان زياد کند . به همين ترتيب در يک جامعه بسته و فاقد آزادی بيان و فاقد شفافيت مالی ، گرچه حقوق بسياری از کارگران توسط طبقه کارفرما و سيستم حاکميت تضييع ميشود ، وليکن هيچ توقعی از پاسخگوئی و عدالتگستری را نميتوان داشت . بنابراين آنجا که فکر ميکنيم مسئله قابل حل است ، پيش از اينها حل شده و آنجا که مشکل زيادی وجود دارد و کسی پاسخگو نيست ، با وجود دستکاريهای ظاهراً مسکن و افزايش دستمزد ، مسئله همچنان حل نشده باقی می ماند و قشر کارگر در رنج بسر ميبرد . بطور کلی در هيچ جای جهان مکانی بنام « بهشت کارگران » وجود ندارد .
توصيه های اخلاقی مبنی بر رعايت حقوق کارگران تا کنون کارساز نبود و حتی تشکلهای بزرگ کارگری هم نتوانستند قوانين کار را بنفع کارگران رقم بزنند . اين چانه زدنهای کارفرما ، کارگر و دولت همچنان ادامه دارد و مسئله حل نشده باقی ماند .
اعتراضات کارگری بقدری زياد بوده و هست که فقط در حد اعتصاب ، اعترض ، مجادله لفظی ، مذاکره و گفتگو نبوده و مواردی از خشونت و کشتار کارگران و ندرتاً قتل کارفرما بدست کارگران هم در تاريخ کارگری به ثبت رسيده است . بنابراين ميتوان گفت ؛ معضل کارگری آنقدرها جدی است که کارگران حتی خطرات جانی را در راه رسيدن به حقوق خود ، ميپذيرند و باين ترتيب ، ضرورتِ يافتن يک راه حل ، قابل توجيه است .
کارل مارکس و فردريش انگلس از پيشگامان مکتب سياسی اجتماعی کمونيست در قرن نوزدهم بودند . فلسفه کمونيسم ، سوسياليزم که عمدتاً بنام مارکسيسم معروف شده ، در راستای احقاق حقوق کارگران شکل گرفت . اين مکتب جامعه را به دو طبقه بورژوا و پرولتاريا تقسيم ميکند و ميخواهد حقوق پرولتاريا را از طبقه بورژوا بستاند . اين مکتب هرچند که بعدها منجر به انقلابهای متعددی در سطح جهان شده و موجب پيدايش بلوک شرق در مقابل بلوک کاپيتاليسم غرب گرديد ، در عمل موفقيت چشمگيری نداشته بلکه موجبات خونريزی های بيشتری را در اقصی نقاط جهان فراهم آورد . کشورهائی که تحت اين بلوک در آمدند ، بنوعی بسته بوده و هستند و بهمين علت ، جزئيات در خصوص تغييرات زندگی و معيشت قشر کارگر در آنها بطور دقيق اطلاع رسانی نشده . اما خبرها و سفرنامه هائی که در خصوص وضع زندگی در کشورهای بلوک شرق نشر شده اند ، حکايت از برابری نسبی رعيت و همزمان پائين بودن سطح رفاه داشته اند . در اينگونه نظامها ، آزادی های فردی چندان معنائی نداشته و ندارد و خفقان حکمفرماست .
البته نيات نخستين فلسفه و نظريه مارکسيسم بر مبنای الغای مالکيت افراد بر ابزار توليد ، خيرخواهانه بوده و قصد آن ايجاد يک جامعه بدون طبقه و عدالت محور بود و اصل مارکسيزم ، هيچ نوع حکومتی را پيشنهاد نميکرد . علت تولد اين فلسفه ، همان کاپيتاليزم بود و ميخواسته معايب نظام سرمايه داری را اصلاح نمايد ، ولی بعلت در نظر نگرفتن بعضی از علتها و ناسازگاری اصول آن با روحيات انسانی در صحنه عمل ، به موفقيتی دست نيافت . در اينجا نکته مهمی که مغفول مانده ، نگاه کردن و استفاده از بازخورد رويه هائی است که در مقاطع زمانی در جامعه اعمال شده اند . يعنی سردمداران کمونيسم يک مانيفست را پيش روی خودشان قرار دادند و بدون توجه به نتايج اعمالشان ، همان را به پيش بردند و برای اصلاح و جبران نواقص آن ، کاری نکردند . آنان برای پيش بردن برنامه خودشان ، در مقابل هرگونه انتقاد ، اعتراض و مخالفتی ، تنها و تنها راه سرکوب و خشونت را در پيش گرفتند . اين بود که اين راه به مساوات و عدالت منجر نشد و معدود کشورهائی که هنوز بر آن فلسفه وفادار مانده اند ، با زور سرنيزه ، جامعه را اداره ميکنند . يعنی رهبران کمونيست همان برنامه کاغذ نوشته محصول اتاق فکر را بدون توجه به اثرات احتمالی و نيز بازخوردها ، به زور سرنيزه اجراء ميکنند . موضوع تقابل شرق و غرب و جنگ سرد ، شايد دقيقاً مولود کمونيزم نباشد ، چه اينکه روسيه يا پس از انقلاب کمونيستی اکتبر ، شوری ، يک قدرت رقيب غرب بود و البته اين جنبه در اين نوشتار مورد نظر نيست .
پيش از پيدايش احزاب کمونيست و نهايتاً انقلابهای کمونيستی ، مکاتب اخلاقی و آسمانی هم بر موضوع عدالت بطور نظری اصرار داشتند . هرچند که مکاتب آسمانی نسبت به مکاتب و مدارس علم اخلاق و روانشناسی و جامعه شناسی ، از قدمت بيشتری برخوردار بودند ، اما آموزه های آنها نيز فقط در حد نظری در کتابها و روايتها محبوس ماند .
با اينهمه ، آيا مشکلات کارگری و بطور کلی تفاوتهای عميق طبقاتی ، قابل حل هستند ، يا خير ؟
اين پرسش پيش می آيد که ؛ مشکل کجاست ؟
اين پرسش ، با پرسشی ديگر ، پاسخ داده ميشود و آن اينکه ؛ قشر کارگر از کجا بوجود آمده اند که از بد حادثه ، کارفرما يا حداقل خويش فرما نشدند ؟
کار کردن برای کارفرما ، همان بردگی است . زيرا زمانی انسان ميتواند به يک زندگی نسبتاً مرفه دست پيدا کند که بخشی از کارهای معيشتی او را طبيعت انجام دهد . وقتی شخصی با هيچيک از سرچشمه های حياتی ارتباط ندارد و بخواهد تمام معيشتش را از راه کار ( اعم از ذهنی و جسمی ) برای يک کارفرما ، بدست آورد ، قطعاً ناکام خواهد ماند . در حاليکه کارفرما از نيروی انسانی تحت استخدام خودش بعنوان بخشی از طبيعت و نقطه اتصال به سرچشمه حياتی بهره ميگيرد ولی کارگر از اين موقعيت محروم است . پر واضح است که کار محض ، پاسخگوی تمامی نيازهای انسان نخواهد بود . هر فردی بايد اتصالاتی با طبيعت زنده و پويا داشته باشد تا بخشی از زندگی خود را از اين راه تأمين کند . اگر فردی به کارهای صنعتی علاقمند باشد و مثلاً در يک کارخانه اتومبيل سازی بعنوان ؛ طراح ، مونتاژکار ، نقاش ، قطعه ساز ، انبار دار و غيره کار ميکند ، بداند که تأمين تمامی خواسته ها و نيازهايش از طريق کار کردن برای کارفرما ، امکان پذير نيست .
يک انسان سهمی از زمين دارد ، سهمی از طبيعت دارد که در نظامهای سياسی موجود ، به او داده نميشود . بنابراين يک کارگر کسی است که بقول معروف از هفت آسمان يک ستاره ندارد و حتی پدر و مادرش هم آهی در بساط نداشتند و اين نکبت مطابق قوانين جاری ، به او به ارث رسيد . در حقيقت کسی که به سن و سال اشتغال و نياز به کسب معيشت مستقل ميرسد ، همانند فردی است که بطور قاچاق و بدون ويزا وارد يک سرزمين بيگانه شود . اگر اين فرد ، قصد ماندن در اين سرزمين را داشته باشد ، تا آخر بلاتکليف خواهد بود . يک مهاجر غير قانونی در سرزمين جديد ، هيچ نسقی ندارد ، همانگونه که فعلاً در سرزمين خودش هم بيرحمانه ، نسق بسنده ای برای او قائل نشده اند . تشکيلات اجتماعی بی رحم است و سهمی برای متولدين ، پيش بينی نميکند . پدر و مادر بيولوژيک يک فرد شايد آنقدرها دانش نداشته باشند که بتوانند موازنه بين امکانات حياتی و جمعيت انسانی را درک کنند وليکن خرد جمعی ميتواند اين حساب و کتاب را تهيه و تدوين کرده و در شرايط آزادی بيان ، در اختيار عموم قرار دهد .
اگر بنا باشد که يک شخص کارگر شهر نشين ، بمنظور اتصال به طبيعت ، همزمان با کار مورد علاقه اش ، يک قطعه زمين برای درختکاری و سبزيکاری خريداری نمايد ، بيچاره تر از اول خواهد شد . شخصی که برای سکونتش جائی تعيين نشده و مستأجر است ، چگونه ممکن است بتواند با کار محض ، يک قطعه باغچه هم خريداری نمايد تا مثلاً خريدار مقاديری از ميوه و سبزی مصرفی نباشد و ضمناً محيطی سبز و دلگشا داشته باشد و اوقات فراغت را در آنجا بگذراند .
مسئله اينجاست ، « اتصال داشتن به زمين »
انسان اهل زمين است و لازم است که سهمی از آن برای زيستن ، به هر فرد تعلق داشته باشد . اين يعنی تقسيم ثروتهای ملی بين همه مردم . پر واضح است که تنها با کار کردن نميتوان به خواسته ها و نيازها رسيدگی نمود . کارفرما هم نميتواند با پرداخت دستمزد دلخواه کارگر به کار خودش ادامه دهد و قطعاً ورشکست ميشود . اين اشکال اساسی ساز و کار کارگريست .
هر فردی از بدو تولدش و حتی قبل از تولد ، بايد دارای زمين برای سکونت و اشتغال باشد . هر فرد بايد از بقدر بسنده ای از زيرساخت اقتصادی را که پيشينيان در آنها کار کرده اند ، در اختيار داشته باشد .
مسائل کارگری قابل حل نيستند و بنابراين بايد موضوع کارگری ريشه کن شود . يعنی هر کسی که در جائی کار ميکند ، در مالکيت آن بطور ذاتی سهيم باشد و اين سهم فارغ از دارائی والدينش باشد . با اين توضيح مختصر ، کارگر به خويش فرما تبديل ميشود و کارکنان بنگاههای بزرگ ، در حقيقت مالکان همان بنگاه ها باشند که همزمان در آن کار ميکنند و مجمع عمومی را تشکيل ميدهند .
کسی که خانه ندارد و مستأجر باشد ، در حقيقت سهم او از سرزمينش ناديده گرفته شده . زمين يک کالای مصرفی نيست که لازم شود آنرا با کلنگ زدن ، حمالی کردن و برده ديگران شدن و با دستمزد ، خريداری کرد . هر فرد بايد فقط آنچه را که مصرف ميکند از طريق کار بدست بياورد و نه بيشتر . چه بسا کسانی که با کار کردن برای کارفرما زمين و يا خانه خريده اند و کمرشان زير اقساط و بدهکاريها خم شده . اين زجر و شکنجه است و نه زندگی .
تمسک به مکاتب پيشين که مدعی حل مشکلات کارگری بودند ، همانا آزمودن آزموده است و ثمری ندارد . چه اينکه نميتوان تضمين نمود که غارتگران و سفاکانی بر اريکه قدرت قرار نگيرند و برنامه های اخلاقی و حقوقی را تباه نسازند .
بر شمردن معايب روزگار لازم بود و اين بمعنی شناخت مشکلات بکار رفته . مشکل اصلی ، پيدايش کاپيتاليزم است که در بطن خودش امپراتوری های سياسی ، عقيدتی ، توليدی و تجاری را دارد و انسان را بمثابه رعيت و برده مينگرد .
نخستين ابزار مورد نياز برای مقابله با مشکلات ، آزادی مطلق بيان است که در سايه آن بتوان تمامی تباهی ها ، مشکلات و نارسائی را بيان نمود و به سمع و نظر همگان رسانيد . در فضای آزادی مطلق بيان است که امپراتورها مجبور ميشوند ، کمی دست و پای خودشان را جمع کنند و کوچکتر شوند و يا قدرت خود را تقسيم نمايند . در فضای آزادی مطلق بيان است که ميتوان اقشار و اقمار متصل به امپراتوری ها را کاهش داد . تصور کنيد ؛ اگر يک امپراتور تجاری ، توليدی و يا سياسی ، هر روز فقط يک تومان مثلاً از هر فرد مثلاً ايرانی بدزدد يا از طريقه های نا شفاف و ناروا کسب کند ، ميشود هفتاد و شش ميليون تومان در روز برای يک امپراطوری مفروض . هرچند که مبلغ يک تومان در محاسبات امروزی ، چندان ارزشی برای يک فرد ندارد وليکن ميتواند يک امپراتور را پروار کند . بلی در فضای آزادی مطلق بيان ، ميتوان از همان يک تومان هم نگذشت ، شايد کسری يک تومان در روز ، در زندگی يک فرد اثر محسوسی نگذارد وليکن بعلت کثيف بودن و ناروا بودن ، اثرات نامطلوبی در فرايندهای مالی سرزمين ايجاد ميکند و ميتواند طوفانی را براه بياندازد . مثلاً با هفتاد شش ميليون تومان در روز ميتوان بسياری از طرح های ضد محيط زيست و يا برنامه های تبليغاتی سوء را پيش برد که در صورت نبودن آن مبلغ بی حساب و کتاب ، متصديان امور مجبورند برای اجرای نظرات خودشان ، تمايل و تصويب ساکنان سرزمين را با خود داشته باشند ولی با پول باد آورده ، حتی بدون تصويب و رضايت عمومی ، دست به هر کار نابهنجاری ميزنند و پاسخگو هم نيستند .
قصد جنگيدن با کاپيتاليزم در کار نيست بلکه همزمان با حفظ ساختارهای توليدات مفيد و ضروری ، لازم است که قدرتهای انحصاری ، شکسته و تقسيم شوند و شرکتهای بزرگ بطور مداوم زير ذره بين شفافيت و انظار عمومی قرار بگيرند .
پيشنهادات بشرح زير هستند :
1 – برقراری آزادی مطلق بيان
2 – توجه به دخل و خرج بنگاههای توليدی ، سياسی ، عقيدتی و تجاری از طريق نظارت و نظارت عامه
3 – تشديد کنترل جمعيت برای رسيدن به حالتی که همه متولديد يا واردين به يک سرزمين ، از نسق کافی و بسنده برای دسترسی به معيشت آسان و بدون دغدغه برخوردار باشند . برنامه کنترل جمعيت بعهده دولتهاست که از طريق درصدی از ماليات با اهداف و تعاريف مشخصی انجام ميشود . علت متمرکز نمودن برنامه کنترل باروری ، همانا تثبيت خط مشی و اجرای دقيق و سازمان يافته و بدون اشتباه آن است . دولتها اين کار را با استخدام کارشناسان ، جامعه شناسی ، روانشناسی و پزشکی بطور جدی انجام خواهند داد . بخاطر داشته باشيم که جمعيت به حد انفجار رسيده وليکن وسعت و نيز امکانات حياتی زمين نه تنها زياد نشده و نميشود ، بلکه بعلت فزونی جمعيت ، روند تخريبی بيشتری دارد و اين ، زندگی را بر بشر و ساير موجودات زنده روی زمين ، تلخ کرده .
4 – الغای خريد و فروش زمين
5 – پاسخگو خواستن و پاسخگو نمودن تمامی مراکز کوچک و بزرگ قدرت اعم از سياسی ، نظامی ، قضائی ، فرهنگی ، اجتماعی ، تجاری ، مالی و توليدی . تمامی اين نهادها بايستی مسئوليت پذير و پاسخگو باشند .
کوتاه سخن اينکه مسائل کارگری در شرايط ، قوانين و روابط موجود امروزی ، غير قابل حل است .
اين نوشتار فقط در حد يک پيش نويس است و همانگونه که در متن آن تأکيد شده ، با آزادی مطلق بيان و توسط کسانی که آنرا مطالعه ميکنند ، بايد تکميل شود .
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل