Translated into Persian by Hasse-Nima Golkar
مصاحبه ی سایت «ئیل ویل» با دو آنارشیست در سریلانکا
ناشناس
یازدهم آگوست ۲۰۲۲
یادداشت مترجم:
«ئیل ویل» پایگاه اینترنتی مستقل و داوطلبانه با ریشه داشتن در آمریکای شمالی است که از سال ۲۰۱۳ میلادی دست به انتشار بازتاب های اصلی و سازش ناپذیر و تحلیل مبارزات پارتیزانی موجود در زمانه ی نامطمئن کنونی زده و به پنج زبان گوناگون در چهار قاره ی جهان اختصاص دارد / نیما گُلکار.
#####
درتاریخ نُهم جولای ۲۰۲۲، صدها هزار نفر از مردم «سریلانکا» به تعدادی از ساختمان های کلیدی دولتی هجوم آورده و آنها را زیر اشغال خود درآوردند و رئیس جمهور «گوتابایا» را مجبور به فرار از کشور و استعفا نمودند. این آغاز نقطه ی اوج یک خیزش چند ماهه ای گردید که به واسطه ی بدترین بحران اقتصادی پس از استقلال، در کشور دیده می شُد. مرکز این تظاهرات، اشغال گسترده ای در قلب جزیره ی «کولومبو»، پایتخت این کشور قرار داشت.
هنگامی که گرد و غبار ها فروکش کرد؛ نخست وزیر وقت « رانیل ویکرِمه سینگه»، از مُتحدان نزدیک خانواده «راجاپاکسا»، در بیستم جولای ۲۰۲۲ توسط پارلمان به عنوان رئیس جمهور انتخاب گردید. شبِ پس از آن، آخرین ساختمان دولتی اشغال شده نیز به انضمام بخشی از کَمپ اصلی تظاهرات توسط سربازان پاکسازی شد. چند هفته ای پس از آغاز موج سرکوب ها، تعداد زیادی از فعالین یا به زندان اُفتادند و یا مخفی شدند. از زمان انتشار این خبر، پولیس پیوسته تظاهر کنندگان را به اخراج از مکانهای اشغالی تهدید می نماید.
از زمان هجومِ بیست و دوم جولای تا کنون، «ئیل ویل» دو مصاحبه با آنارشیست های سریلانکا در مورد قیام، محدودیت، دورنمای آن و چگونگی امکان ادامه ی مرحله ی بعدی انجام داده است: نخستین گفت و شنید با یک روزنانه نگار آنارشیست مستقر در «کاندی» ( دومین شهر بزرگ سریلانکا)، و گفت و شنید دوّم در یک کافی شاپ حومه ی کولومبو با «ژ & زِد» دو فعالِ آنارشیست که هم مشارکت در خط مقّدم مبارزه در اوائل اعتراضات و هم در چادر امدادرسانی برای توزیع کمک به افراد مستقر در محل اِشغال شده شرکت داشتند، انجام پذیرفته است.
مصاحبه ی اوّل در شهر کاندی
پُرسش « ئیل ویل»: آیا می توانید دیدگاه خود را در مورد وضعیت کنونی با مخاطبین ما به اشتراک بگذارید؟
پاسخ: حتّا پس از استعفای گوتا پایا، سریلانکا در دستان همان دسته از سیاستمداران اسیر گردید؛ زیرا رئیس جمهور جدید « رانیل ویکِر مِسینگه» در وَرای این کودتای عمومی خود را به کُرسی قدرت نشاند و همان کابینه ی پیشین را دوباره منصوب نمود و بدین ترتیب، میلیونها نفر از سریلانکائیها پس از ماهها اعتراض، از چرخش چنین وقایعی نااُمید شدهاند، تا آنجا که برخی از مردم حتا این جنبش اعتراضی را به گونه ای ستون پنجم «ویکرمِسینگه» و حامیان غربی او مُتهم می کنند. در همین حال، «ویکرِ مِسینگه» با اعلام مقررات اضطراری، قدرت کامل دولت را در دست گرفته و به ارتش و پولیس اختیاراتی برای سرکوب مخالفان می دهد. هر چند مُعترضین می گویند که به مبارزات خود ادامه خواهند داد، امّا با توجه به استعداد خارق العاده ی «ویکرمسینگه» به عنوان یک سیاستمدار فریبکار، و شهرت فراوان او در خُنثی نگهداشتن وحشیانه ی نیروهای چپ و دیگر فعالین در جریان قیام «جاناتا ویموکتی پرامونا (ژ.وی.پی) در اواخر دهه ی هشتاد میلادی، هیچکسی از چگونگی به سرانجام رسیدن این شورش کاملن مطمئن نمی باشد.
پرسش: آیا میتوانید خودتان را معرفی کرده و ازسابقه اتان به اختصار بگوئید؟
پاسخ: پیش از إشغال کولومبو، من در گیر فعالیت های زیست مُحیطی همراه با بسیاری دیگر از گروه های فعال در این عَرصه ی اجتماعی بودم و بیشتر در مورد سیاست چپ های افراط گرا و رادیکال گفتگو می کردیم. بنابراین، قبل از تظاهرات اعتراضی با شعار «گوتا، گورت را گُم کن!» / «گ.گ.گ» ما با دیگر مُنفردین همفکر خود، بدون داشتن هیچگونه گروه تشکیلاتی، ارتباط داشتیم.
پرسش: چگونه نخستین بار، در صحنه ی سیاست آنارشیستی قزار گرفتید؟
پاسخ: در سال ۲۰۱۶ میلادی وارد بازار نیروی کار شدم و به سرعت از شغلم ناراضی گردیدم. این من را به سوی گروه های چپ گرا در «فیس بوک» سوق داد و شروع به مطالعه ی ادبیات کمونیستی کردم و در نهایت، شروع به خواندن آثار «کروپوتکین» و دیگر نویسندگان آنارشیست نمودم. در آن زمان، امواج پوپولیستی جناح راست با ترامپ، بولسانارو، دوتِرتِه و لوپَن به تمامی شکل گرفته بود. من همچنین با یافتن وب سایت هائی مانند «کرایمتینک» و «آدباسترز» توانستم با بینش های آزادی منشانه ی چپ (لیبرتارین) آشنا شده و آنرا پیگیری نمایم. هر چه بیشتر در مورد تاریخ غنی آنارشیستی همانند «جنگ داخلی اسپانیا» و جُنبش «زاپاتیستی» در جنوب مکزیک، پژوهش می کردم، بیش تر به این باورمندی می رسیدم که جهانی دیگر، امکان پذیر می باشد.
پرسش: آیا سُنّت و یا میدان مبارزه ی آنارشیستی در سریلانکا وجود دارد؟ آیا گروه های دیگری وجود دارند که با آنها در تماس باشید؟
پاسخ: هیچ جنبش آنارشیستی در سریلانکا وجود ندارد، تاریخچه ی زیادی از حضور جنبش چپ وجود داشته است، اما هیچ فعالیت آنارشیستی به مثابه ی یک جُنبش در سریلانکا وجود ندارد. از اوائل دهه ی هفتاد تا اواخر دهه ی هشتاد میلادی، دو شورش با الهام از مائوئیست ها توسط «ژ.وی.پی» راه اندازی شده بود. اکثر احزاب سیاسی در سریلانکا فقط در نام، مترقی و چپ می باشند که به عنوان واکنشی علیه امپریالیسم غربی و گذشته ی استعماری این کشور، شکل گرفته اند و همگی آنها دُرست همانند حکومت های سوسیالیستی در آمریکای جنوبی، از دولت ها ی همیشه واپس گرا و احزاب به اصطلاح مترقی دولت گرا حمایت کرده و به حضور طبقه کارگر واقعی اهمیتی نداده و نمیدهند. اما گرایش و تمایلات آنارشیستی، که در نتیجه ی ایجاد بحران اقتصادی و بروز جنیش اعتراضی امسال بوجود آمده، در حالی که هیچ جناح، حزب و یا گروهی به گونه ای آشکار، دیدگاه آنارشیستی و موافق بودن با آن را نپذیرفته، ولی حضورِ خود را در جامعه ی سریلانکا نشان داده است. ما با گروه های آنارشیست خارج از کشور در ارتباط نیستیم، زیرا خودمان هنوز به دُرستی سازماندهی شده نیستیم و بدین خاطر، تنها فعالان آنارشیست را بطور فردی در رسانه های اجتماعی دُنبال می نمائیم.
پرسش: مشارکت شما در تظاهرات ها و آکسیون اِشغال چگونه بوده است؟
پاسخ: در تظاهرات های کوچک خیابانی شرکت داشتم و در پیشروی قیام در«میری هانا»، حومه ی کولومبو به آن پیوستم، اما در لحظه ی آغاز، شخصن در آنجا حضور نداشتم. هنگامی که برای نخستین بار آکسیون اِشغال با شعار «گوتا گورت را گُم کن!/ » شکل گرفت، من برای یاری رساندن به فعالین و معترضین، به آنها پیوستم. چند هفته ی اوّل، فوق العاده به نظر می رسید، زیرا احتمالن این نخستین باری بود که سریلانکا یک چنین اعتراضات گسترده ی اشغال را مشاهده می کرد. چادُرهائی که برای توزیع غذای رایگان بین معترضین، اشغال کنندگان و بازدید کننده ها برپا شده بود، نمونه ی خوبی از کومک و همبستگی متقابل به شمار می آمد. تظاهرات ها بطور عموم مسالمت آمیز بود و تنها به چند درگیری با پلیس ضد شورش انجامید. سریلانکائی ها عُمدتن از حضور پولیس و سربازان که برای محافظت از دولت درآنجا حضور دارند، بی خبر می باشند. در نتیجه، بسیاری از مردم آشکارا با پلیس دوست می شدند و گمان می کردند که آنها “فقط کار خود را انجام می دهند”. اما زمانی که بحران اقتصادی بطور واقعی گزنده شد، و مُشت آهنین دولت کاملن آشکار گردید؛ احساسات بر علیه پولیس نیز شروع به رُشد نمود. سریلانکائی ها به استثنای چپ های افراط گرا، عمومن با پولیس و نیروهای امنیتی اظهار همبستگی و همدلی می کنند و به صورت توزیعی، اکثریت «سینگهال» ها، ارتش را به عنوان “نجات دهندگان” خود برای سرکوب جُدائی طلبان «تامیل » در طول جنگ داخلی می دانند. اما زمانی که در بیست و دوم جولای، چُماق ها بر سَرشان آغاز به باریدن نمود، گیج و مبهوت شدند. برخی فریاد می زدند: “قرار است که شما از ما مُحافظت کنید”، اما آنها از این واقعیُت غافل بودند که پولیس و ارتش، ابزار دستِ دولت هستند.
پرسش: برخی از مباحث و دیدگاههای متفاوتی که در جنبش یا درون گروه خودتان مطرح شده است، چیست؟
پاسخ: گفتگوهای درونی ما در مورد تاکتیک ها و سیاست ها است. من تلاش کرده ام که در مورد ایده های آنارشیستی، برخی از اشغال کنندگان را آموزش دهم، اما این همواره در گوشهای نا شنوا بی اثر بوده است. تعداد کمی از آنان که ادعای آنارشیست بودن را داشتند حتا زحمتِ مطالعه را بر خود هموار نمی کردند و یا تمایلی به سازماندهی شدن نشان نمی دادند. معترضین کم و بیش فکر می کردند که جنبش مردمی آنها پس از سرنگونی «گوتا »، توانِ چانه زنی را دارا خواهد بود. مردم تصور می کردند که نیروها و پولیس از قدرت کنار می روند و به آنها اجازه می دهند که ساختمان های دولتی را اشغال کنند تا بتوانند تغییرات را دیکته نمایند. اما رسیدن به این مرحله یک معجزه است. من آن را نخستین گام برای پیروزی در بسیاری از نبردها می دانم. سیاست های چپ، به همانگونه که گفتم، در اینجا توسط احزاب و گروههای چپ نما (شبه چپ) مانند «ژ.وی.پی» نا محبوب شده است. بیشتر جوانان ، ایدئولوژی سوسیالیستی را به دیده ی تحقیر می نگرند. سوسیالیسم، برای پروفسورهای دانشگاهی کسالت آور، برای دانشجویان عامل مزاحمت و برای سیاستمداران چیز مُزخرفی است که از پشت تریبون ها درباره “امپریالیسم غربی” آه و ناله سر می دهند. برای جوانان، جمهوری سوسیالیستی – دمکراتیک سریلانکا در مقایسه با جامعه ی رفاه در کشورهای سرمایه داری، شکست خورده است. ببرهای آسیائی مانند هُنگ کنُگ و سنگاپور، به عنوان آنچه که اگر سریلانکا می توانست همانند آنها به طور کامل از سیاستهای بازار آزاد استقبال کرده بود، در نظر گرفته می شود. اما سریلانکائی ها تمایل دارند این واقعیت را نادیده بگیرند که هُنگ کنگ و سنگاپور، دارای دولت های پولیسی وحشی هستند که با ساکنین جزیره ی آرام و راحت همچون خودشان، سازگار ی ندارد. مردم سریلانکا از وجود چپ گرائی ضد استبدادی آگاهی ندارند. آنها در مورد مناطقی همچون روژاوا، دولت آزاد اوکرائین در سال ۱۹۱۸میلادی، کاتالونیا در دهه ی ۱۹۳۰ و یا چیاپاس امروزی، چیزی نشنیده اند.
پرسش: برخی از نقاط عطف بزرگ در جنبش چه بوده است؟
پاسخ: بزرگترین نقطه ی عطفِ جنبش، روزهای نوزدهم اُردیبهشت و هجدهم تیر ماه ۱۴۰۱(۹ ماه مه و ۹ جولای ۲۰۲۲) بود. در تُهم مه، نخست وزیر سابق «ماهیندا راجاپاکسا» اراذل و اوباش خود را برای برچیدن مکان های اعتراضی در مقابل «مَعبد درختان/ تریس تِمپل» و «گاله فیس» گُسیل داشت. با شروع حمله ی این افراد به «گوتا گو گاما / گ.گ.گ»، مردم از ادارات نزدیک، همسایگان محله و حتی کارگران بندرگاه به نجات اشغال کنندگان شتافتند.در نتیجه ی این رُخداد، شبِ انتقام گیری فرا رسید و بسیاری از ساختمان ها و املاک متعلق به سیاستمداران دولتی به آتش کشیده شد. طرفداران «راجاپاکسا» مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به «دریاچه بِیرا » واقع در شهر کولومبو انداخته شدند. نهم جولای به دنبال فیلم ماروِل، به دُرستی «پایان بازی» نامگذاری شد. هزاران معترض در کاخ ریاست جمهوری و دبیرخانه ی آن گرد هم آمدند و بقیه ی ماجرا به تاریخ پیوست.
پرسش: برخی از فرصت های از دست رفته در مبارزات کدامند؟ برخی از محدودیت ها یا موانعی که مبارزه نتوانست بر آنها فائق آید چه بوده است؟
پاسخ: آنارشیست ها و یا آنهایی که دارای ایده ی آنارشیستی بودند، برای پیوستن دسته جمعی به تظاهرات و پشتیبانی از اعتصابات بر علیه دولت، یا آموزش افرادی که به سوی مکانهای اشغال شده آمده بودند، سازماندهی خوبی نداشتند. لیبرالها و دیگر گرایش های سیاسی در جنبش اعتراضی، تنها خواستار بیرون راندن سهم کنونی دولت و انجام اصلاحات با نوشتن قانون اساسی جدید بودند. ما آنارشیستها میدانیم که اگر تنها توافقهای کوتاه مدت با سرمایهدارانی که در واقع امر دولت را کنترل میکنند باشد، مشکلات سریلانکا فقط ادامه خواهد یافت. ما دیدیم که این شرکت ها چه مقدار محیط زیست را ویران می کنند تا راه را برای ایجاد کِشتزارها، کارخانه ها و تفریحگاه ها باز نمایند. ما درک می کنیم که هرگونه سازشی با بورژوازی به شکست خاتمه خواهد یافت. زبان یکی از موانع اصلی انتشار پیام ماست. ما می بایستی به مترجمین ویژه دسترسی داشته باشیم که بتوانند ادبیات آنارشیستی را در اختیار رسانه های «سینگهال» و «تامیل» قرار دهند. آنارشیست ها در سریلانکا، یک گروه کوچک هستند و با توّجه به بی میلی مردم نسبت به آنارشیسم، فراهم آوردن نشریات ساده و کوتاه (مانند روزنامه ی خود ساخته ی دیواری) برای هر سینگهالی و یا تامیلی، بطور کلی به عقب رانده شده است.
شکل های آنارشیسم سبز (اِکوآنارشیسم)، آنارشیسم بَدَوی (آنارکو- پریمیتیویسم) و چریک مزرعه با توجه به فرهنگ شبانی و سکونت در جزیره ی سرسبز، برای سریلانکائی ها جذاب بوده است. بسیاری از مردم ما، مشتاق آن دوره های ساده ی گذشته هستند که زندگی در تعادل با طبیعت قرار داشت. به طور رسمی، جنبش اعتراضی به اصل خشونت پرهیزی پایبند می باشد. ولی طنز (تاریخ) چنین پیش آورد که مهمترین لحظات جنبش، همانا نهم ماه مه و نهم جولای، با خشونت و عَملِ مستقیم تهاجمی تعریف گردد. با اهمیّت ترین “نیروهای خط مقدم” در این تظاهرات، فدراسیون دانشجویان بین دانشگاهی هستند که به زبان روزمره «آنتیر» نامیده می شود. آنتیرها از سبک خشونت بسیار تهاجمی برای اعتراض استفاده می کنند و اغلب اتهامات بر علیه پولیس ضد شورش را رهبری می نمایند. آنها بقایای سر سختِ جنبش های دانشجوئی چپ «ژ.وی.پی» می باشند که توسط لیبرال ها متهم به تخریب گران می شوند. با این حال، لیبرال ها تا زمانی در پُشت «آنتیر» ها راه می روند که گاز اشک آور مَحو شود و جَنگِ سخت پایان پذیرد و پس از آن، تمام اعتبار جنبش را به نام خود مُصادره کنند.
پرسش: انتظارات شما در مرحله ی بعدی مبارزه چگونه است؟
پاسخ: قَطعن با توجه به شُهرت «ویکرِم سینگه» به عنوان سیاستمداری حیله گر، این مبارزات با چالش های زیادی روبرو خواهد گردید که در ماه های پیشین با آنها مواجه نشده بود. نیروهای ارتجاعی و فاشیستی، برای انتقام گیری از حقارتی که در نهم ماه مه با آن مواجه شدند در حال گروه بندی مجدد هستند تا حملات مُتقابل خود را آغاز نمایند. ما می شنویم که دستگاه دولت، رهبران اصلی معترضین را به اُمید ایجاد ترس یا رشوه دادن به آنها، شناسائی می نماید. ما همچنین می دانیم که عوامل سیاسی و حکومت، در تلاشِ سختی هستند تا مخالفت های عمومی را بی اعتبار و آنرا از مسیر خود منحرف سازند.
پرسش: پیروز شدن برای شما به چه مفهومی است؟
پاسخ: پیروزی نهائی برای ما این خواهد بود که مردم سریلانکا، مُتحدانه قیام کنند تا اربابان سیاسی خود را سرنگون نمایند و ابزار تولید را در دستان خود بگیرند. این جزیره می بایستی حول گروههائی از کارگران و کشاورزان بطور کاملن خودمختار، سازماندهی شوند تا آزادانه برای خودشان تصمیم بگیرند و سرزمینی واقعن آزادی منش (لیبرتارین) بر پا دارند. سریلانکا قرن ها به روشی مُتکی برخود، وجود داشته است. در صورتی که این کشور از ظلم و ستم دولت و سرمایه رَها شود، دارای مدینه ی فاضله مجازی از مردمی خواهد بود که برای خودشان زندگی می کنند و نهَ برای برخی آرمان های مُزخرفِ «دولت – ملت».
پرسش: درس هائی که از سریلانکا برای مبارزات در دیگر مکان ها قابل انجام باشد، کدام است؟
پاسخ: سریلانکا آموزش می دهد که اعتراضات خودجوش قادر هستند که اراده ی یک حکومتِ ستمکار را تضعیف نمایند و همچنین اهمّیت همبستگی را به ما می آموزند، زیرا بسیاری از جریان ها ی سیاسی و ایدئولوژی ها را حول یک هدف، همانند جنگ داخلی اسپانیا متحد می سازد.
پرسش: مردم خارج از سریلانکا برای پشتیبانی از شما چه کاری می توانند انجام دهند؟
پاسخ: ما به آنارشیست های بیشتری از خارج نیازمندیم که به دیدار ما بیایند و در مورد چگونگی سازماندهی به ما آموزش دهند. یادگیری از کتاب ها خوب است، اما در مورد تجربه آموزی به شدت دُچار محدودیت می باشیم. ما علاقمند هستیم که از قیام های بومیان، مانند شورش در چیاپاس مکزیک و همچنین از آنارشیست ها ی یونان در مورد شیوه ی سازماندهی که در درازای بُحران اقتصادی در آنجا بکار گرفتند، آموزش ببینیم. ما همچنین به شدت از کمبود منابع و دسترسی داشتن به ادبیات سیاسی رنج می بَریم. ما به دنبال یک دستگاه چاپ خوب هستیم تا بتوانیم نشریات کوچک و ساده «زینتها»، پوسترها و برچسبها ی خبری را برای انتشار، تهیه نمائیم. من شخصن فکر میکنم که نخستین گام برای سازماندهی در اینجا این است که ما یک مرکز رسانهای کوچک با ماشین چاپگر و کامپیوتر بسازیم تا قادر باشیم شبکه ای با آنارشیستهای خارج از کشور بَنا کنیم و مطالب آنان را چاپ و منتشر نمائیم. سپس، هنگامی که گروه های ما به اندازه کافی رُشد کردند، می توانیم به سوی انجام اقدامات مستقیم حرکت کنیم. پیش از ماه جولای، برخی از ما برنامههائی برای آویزان کردن باندرول ها داشتیم، اما انجام کارهای گرافیتی آن به دلیل وجود قوانین اضطراری کنونی ، چالش برانگیز است. حتا جرائم کوچک نیز با توجه به دادرسی های طولانی و مجازاتهای حبس دراز مدت فعالین، می تواند تناسب قوا را درهم بریزد. عدم امکان مسافرت و تحرّک در حال حاضر به دلیل کمبود مواد سوختی در سریلانکا، یکی از مسائل بسیار بزرگ می باشد. برخی از ما برای رفت و آمد از دوچرخه استفاده می کنیم، اما بهای آن نیز به واسطه ی تقاضای بالا، افزایش یافته است.
پرسش: برنامه کارهای شما در حال حاضر چیست؟
پاسخ: آنچه که هم اکنون مورد نیاز ما است، سازماندهی خود در گروه های وابسته به یکدیگر و برنامه ریزی برای حرکت های بعدی می باشد.
چهارم مرداد ماه ۱۴۰۱ / بیست و ششم جولای ۲۰۲۲
#####
مصاحبه ی دوم در شهر کولومبو
پرسش: آیا می توانید در ابتدا فقط نظرات خود را در مورد وضعیت کنونی به اشتراک بگذارید؟
پاسخ: در حقیقت، همه ی ما به دلیل سرکوب و شکار فعالین توسط دولت در این اواخر، سطحی از ترس را تجربه می کنیم. اما همچنین از این بابت که پس از تقریباً چهار ماه اعتراض، به آن چیزی که واقعن در نظر داشتیم و به آن نزدیک نشدیم، نا اُمید و خشمگین هستیم. هنوز تعداد بسیاری از مردم احساس می کنند که ما فقط به این دلیل که «گوتابایا» و «راجاپاکساس» را به خانه فرستادیم، پیروز شده ایم. نخست این که، این یک پیروزی نمادین بود. در ثانی، تا این زمان «رانیل ویکر مسینگه» در قدرت مانده است و در واقع هنوز گورشان را گمُ نکرده اند، بلکه آنها فقط در پشت صحنه پنهان شده و منتظر لحظه ی مناسب برای بازگشت مجدد هستند. بنابراین ما در مرحله ی «صبر کنیم- ببینیم- چه می شود» هستیم. احساس می شود که در حال حاضر، این یک بازی قدرتِ از پیش طراحی شده با «راجاپاکساها» و «رانیل» می باشد. برای مقابله با بحرانی که اینک گریبانگیر کشور شده است، کارهای زیادی می توان انجام داد. با این حال در درجه ی نخست، تمرکز آنها برای سرکوب تظاهرات و پیگرد معترضین می باشد. «رانیل» که یکی از شکست خورده ترین سیاستمداران تاریخ سریلانکا محسوب می شود علاوه بر کلاهبرداری و اتهامات مربوطه، در اُردوگاه های شکنجه دهه ی هشتاد میلادی نیز شرکت داشته است. او حتا در حوزه ی انتخاباتی خود به پارلمان راه نیافت. هیچکسی خواهان به قدرت رسیدن «رانیل» نبود، زیرا آنها می دانستند که او فقط برای محافظت از «راجاپاکسا» در آنجا حضور داشت. هم اکنون کارت بازی از نو، بُر خورده است.
پرسش: آیا می توانید کمی در باره ی چگونگی انجام سرکوب در حال حاضر صحبت کنید؟
پاسخ: انسان ها به دلیل مشارکت در « آرا گالایا» بازداشت می شوند. به بهانه ی اعلام وضعیت اضطراری، هر فردی را در هر زمانی که اراده بکنند، دستگیر می نمایند و برای اجرای این کار، لزومی به داشتن حُکم بازداشت ندارند. ما مشاهده کردیم که آن پسر دانمارکی به نام «علی» را از درون هواپیما به بیرون کشیده و با خود بُردند. آنها به دنبال تعقیب هر فردی که باعث جلب توجّه اشان بوده، می باشند. هر شخصی که ویدیو کلیپ های وایرال شده (همه گیر و پُر مخاطب) در فضای مجازی منتشر کرده باشد. حتی مَردی که پول هائی در کاخ ریاست جمهوری پیدا کرده و مشغول شمارش بود و آنها را نیز تحویل داده بود، به همراه چهار دوست دیگرش دستگیر شدند. آنها مردم را به دلیل سرقت اُطوی لباسِ رئیس جمهور یا پرچم او، تحت پیگردِ بسیار احمقانه ی خود قرار داده اند! بازداشت ها به همین گونه آغاز گردید. اما آنها اکنون تیمی را تشکیل داده اند که در حال بررسی تمامی فیلم های اعتراضات و شناسائی افرادی هستند که چهره اشان در چندین تظاهرات آشکار شده است و به گونه ای فعاّل تراز دیگران در آنها شرکت داشته اند. آنها می خواهند به هر ترتیبی که شده ما را به دست سیستم قضائی بسپارند، حتا اگر لزومن مجازات زندان شامل ما نباشد. آنها اراده کرده اند که زندگی را به دوزخ تبدیل نمایند. در واقعیت، فضای کافی در زندان ها وجود ندارد و دستگیری افراد بسیاری که در این جنبش شرکت داشته اند، ممکن نیست. هدف آنها بیشتر ایجاد هراس و ترساندن همه برای عقب نشینی است تا بدین ترتیب، جنبش آرام آرام از بین بروَد.
پرسش: تعهدات شما در مشارکت چگونه بوده است؟
پاسخ: ما خودمان برای بالا نگاهداشتن روحیه ها چند تظاهرات اعتراضی کوچک را سازماندهی کردیم و در چند تظاهرات شرکت کردیم. “اعتراضات جیبی” (کوچک و ساده) برای تقویت روحیه وجود داشت. مردم احساس می کردند که «آراگالایا » بیش از اندازه محدود به مکان های اشغال شده هستند که از چندین جهت نیز به شدت سیاسی شده بود. این فشاری بود تا مردم بار دیگر در محله ها و نُقاط تجمعِ عمومی، اعتراضات خود را آغاز کنند . ما در «آراگالایا» دخالت نمودیم و یکسری از کارها را به نام «جمعه های آزادی» با تشکیل گروه های همسایگی در آنجا انجام دادیم. گروه ما توانست تظاهراتی را در مقابل «وزارت نیرو» و «کمیسیون عالی هند» علیه معاملات فاسد بین «گوتابایا» و نخست وزیر «مودی» سازماندهی نماید، زیرا به نظرمان می رسید که آنها از بحران، برای تصاحب و مونوپولیزه کردن (به انحصار درآوردن) پروژه ی برق و انرژی سریلانکا سوء استفاده می نمایند. این بدون وجود ما، اتفاق نمی اوفتاد. ممکن است از جانب هند تحریم شویم، زیرا بر پایه ی گزارش سازمان عفو بین الملل، آنها پرونده ای در مورد هر شخصی که در آن روز خارج از کمیسیون عالی هند بوده است، در دست دارند. اما این یک اعتراض بسیار ویژه و مهمی بود که می بایستی اتفاق می اوفتاد.
پرسش: فعالیت در برپائی چادرهای توزیع غذا چگونه بود؟
پاسخ: اوه خدای من، فوق العاده شُلوغ پُلوغ. در ابتدا تلاش بر این شد که لیستی از داوطلبان تهیه گردد، اما این کارآئی نداشت. بنابر این مردم هر زمان که می توانستند، می آمدند. درگیری ها، بروز اختلافات و دعوا های کوچک زیادی به دلیل بی خوابی و برای مدت طولانی تا پاسی از شب ماندن، بوجود آمد. مردم نا اُمید شده بودند. این نوعی دیوانگی بود. مردم در صف های بسیار طولانی برای گرفتن غذا می آمدند. تنها در بین تظاهرات کنندگان نبود که غذا توزیع می کردیم، بلکه افراد دیگری از روستاها و محدوده های شهر کولومبو هم به واسطه ی رایگان بودن غذا به آنجا می آمدند. به خاطر بحران غذا،«گالّه فیس» به مکانی برای دریافت غذای رایگان تبدیل شده بود. اولویّت اصلی ما، در گیر شدن در چادرهای کمک رسانی و توزیعی برای مردمی بود که در اشغال کردن مکان ها شرکت داشتند و همیشه چیزهائی برای تعدادِ زیادی از افراد اشغال کننده، کنار می گذاشتیم، و هر آن چیزی که باقی می ماند، بین آنهائی که از طریق «گاله فیس» می آمددند توزیع می شد. از این طریق کار ها با سرو صدا پیش می رفت. صف های دراز در بیرون از چادر ها بوجود می آمد، زیرا ما کیسه های برنج، حبوبات، نوشیدنی و بَستههای بیسکویت را توزیع می کردیم. علاوه بر این ها، وسایل بهداشتی، پوشاک، بارانی، مواد ضد عفونی کننده برای دست، دارو، و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید در آنجا وجود داشت. مردم در اطراف چادر ها در هم می لولیدند. ما به گونه ای مجبور بودیم، افرادی را در مقابل و پُشت چادرها بگماریم تا مردم را در درون صف نگه دارند، مانع از این شوند که فردی خارج از نوبت خود را به داخل صف زور چپان نکند و از دُزدی جلوگیری شود. پس از اینها، جنگ دائمی با آب و هوا بود، باد و طوفان سقف را از جا می کند و با خود می بُرد، غذاها را می بایستی در جای خُشک نگهداری می کردیم و به موقع به بیرون منتقل می شد تا فاسد نشوند. داوطلب ها همواره از میان پالتها به روی زمین می اوفتادند و این تقریبن باعث شکستن مُچ پا می شد. این برای ما جنون آور بود. «گاله فیس» در اوج خود، بسیار پُر جُنب و جوش و چادرهای توزیع غذا پُر از جمعیت بود. ما می بایستی به گُسترش و سازماندهی مُجدد همه چیز، ادامه می دادیم. در آنجا اتفاقات زیادی می اُفتاد. وضعیت مَرتب رو به سمت پائین و بالا و بالا و پائین می چرخید. سینما فیلم نمایش می داد و کنسرت برقرار بود. در کتابخانه، مردم دائمن در رفت و آمد بودند. در مدرسه ی عالی و دبیرستان همگانی، همه روزه تدریس جریان داشت. می توان گفت که تمام فعالیت ها بین ماه های آپریل و مه، به بالاترین اوج خود رسیده بود. پس از حمله ی نهم ماه مه، مجبور شدیم که شروع به بازسازی نمائیم. فضا پیوسته در حالت تغییر و تحوّل بود. ما همه روزه بخاطر انجام کارهای فراوان با وجود گاز اشک آور، در آنجا حضور داشتیم.
پرسش: نقاط عطف بزرگ جنبش کجا بود؟
پاسخ: سّوم ماه آپریل زمانی بود که نخستین اعتراض توده ای در سراسر جزیره برنامه ریزی شده بود. حکومت تحت اجرای مقررات منع رفت و آمد در سراسر جزیره با بستن شبکه های تلفنی و از دسترس خارج ساختن رسانه های اجتماعی، دست به سرکوب زد. این مردم گالوانیزه شده؛ حتی محافظت کنندگان از نرده و حصار ها که در دوم آپریل مطمئن از بیرون آمدن نبودند، در روز سوم آمدند. سرکوب و ستمگری دولت علیه حق ما برای اعتراض، آتش واقعی را شعله ور ساخت. بنابراین اتفاق بسیار بزرگی بود هنگامی که در چهارم آپریل، مقررات رفع عبور و مرور لغو گردید. در سوم آپریل، حتا هنگامی که مقررات منع رفت و آمد اجرائی شد، تعداد بسیاری از مردم همچنان در خیابان ها حضور داشتند و در مناطق و محله های مسکونی خود، در بیرون از خانههایشان دست به تظاهرات زدند. با توجه به سطح ترس و هراس مردم در زمان حکومت «راجاپاکسا»، تضعیف قدرت «گوتابایا» با شکستن مقررات منع رفت و آمد، خود نقطه ی عطف بسیار بزرگی بود. مردم به تدریج ترس را از دست داده و خود را قدرتمند احساس می کردند و می گفتند: «بسیار خوب، ما بخشی از چیز خیلی بزرگتر هستیم». پس از نهم آپریل بود که اعتراضات توده ها در «گالّه فیس» آغاز گردید و سپس به آکسیون اِشغال تبدیل شد. مردم دو یا سه روزی در آنجا بودند و دست به تظاهرات زدند و برخی دیگر هرگز آنجا را ترک نکردند، زیرا آنهائی که از مسیر طولانی خارج کولومبو به آنجا سفر کرده بودند، دیگر نمی توانستند شبها به شهر و خانههایشان بازگردند. بنابراین، بسیاری از مردم که شب را پشت سر گذاشته بودند، شروع به اشغال فضا های ساختمانی نمودند و آن منطقه تبدیل به یک دهکده شد. تا آنجا که من و برخی دیگر از افرادی که ما می شناختیم، آگاهی داریم که هیچگونه برنامه ای از پیش تعیین شده برای اِشغال وجود نداشت، بلکه این حرکت بطور کاملن ناگهانی و خود جوش انجام پذیرفت. این اقدام، همچنین باعث انجام اشغال های مشابه در سراسر کشور گردید. نقطه ی عطف بزرگ دیگر نهم ماه مه بود، هنگامی که یک حمله ی حمایت شده توسط دولت بر علیه تظاهرات در «گاله فیس» و دیگر معترضان در سراسر کشور صورت گرفت. افراد مُسلّح سر پناه ها را ویران کردند، وسائل را سوزاندند و به معترضان حمله ور شدند. ما خود شاهد عینی این وقایع بودیم و دیدیم که نیروهای پولیس واقعن اجازه ی اجرائی شدن این اتفاق را می دادند. از سنگر و موانع پولیس، اجازه ی ورود به آنان داده می شد. در نتیجه، نیمی از توده های «کولومبو» شروع به پیشروی کردند و به افراد حامی حکومت حمله ور شدند. بسیاری از مردم به روستاهای خود فرار کردند. ارتش در حال پناه دادن به این افرادِ وابسته به حکومت بود که مردم ما به سوی آنان هجوم آوردند و به واقع، مورد پشتیبانی گسترده ی بقیه ی مردم قرار گرفتند. افرادی که این مکان ها را تحت اشغال خود درآوردند، جوانان ملتی بودند که برای اِحقاق حقوق دیگران مبارزه می کردند. تمام این نمایش در واقع، آنها را به عقب راند و نهم مه، باعث تقویت نهائی جنبش شد. این، تعداد بسیار زیادی از مردم را عصبانی کرد. سپس نهم ماه جولای فرا رسید، هنگامی که ما تظاهراتِ «راتاما کلومباتا» با شعار «کُل کشور بسوی کولومبو» را داشتیم، مطابق گزارش برخی از خبرنگاران، در آن روز تا حدود دو میلیون نفر در خیابان حضور داشتند. و این یک نقطه ی عطف بزرگی بود که تا چند روز، گرد و غبار آن فرو ننشست. تظاهر کنندگان در اطراف و اَکناف شرکت داشتند و به اعتراضات خود ادامه می دادند. ما دُرست به جلوی درب های ورودی کاخ ریاست جمهوری رسیده بودیم که مردم شروع به شکستن آنها کردند. در آنجا تعداد جمعیت به حدّی زیاد بود که نمی توانستیم به هیچ گونه خود را جابجا کنیم و زمانی که در محاصره ی گاز اشک آور قرار گرفتیم، امکان فرار از ما سلب شده بود. محل از جمعیت موج می زد که سه ساختمان دولتی توسط مردم تسخیر گردید و سپس در سیزدهم جولای، چهارمین ساختمان نیز به اشغال مردم درآمد. در بیست و دوم ماه جولای نقطه ی عطف دیگری رخ داد، و آن هنگامی بود که سربازان به فرمان «رانیل» وارد «گ.گ.گ» گردیده، نیمی از آن را شکستند و دوباره به معترضان حمله ور شدند. نکته ی قابل تذکر این است که حتی پیش از سوم آپریل، از فوریه به بعد، تظاهرات پراکنده ای در سراسر کشور اتفاق اوفتاد که این اعتراضات بیش تر تنها در مناطق روستائی توسط ماهیگیران و کشاورزان انجام شده بود. این نخستین بار است که بحرانی به این گستردگی، ما را به گونه ای تحت تأثیر قرار داد و همه را در یک نا اُمیدی مشترک، مُتحد ساخت. این یک جریان جداگانه و مُنزوی نبود تا کسانی را که تحت تأثیر قرار نمی داد بتوانند آن را نادیده بگیرند. اما در واقع امر، اعتراضات در ماه فوریه شروع شد.
پرسش: شروع این ماجرا از ابتدا تا نهم جولای چگونه به نظر می آمد؟
پاسخ: ما چندین جلسه برای ارائه ی نظرات راهبُردی جهت جلب پُشتیبانی همگان و مشارکت دهی هر چه بیشتر مردم برگزار نمودیم، حتی اگر لزومن بازدید از محل اشغال شده نباشد. در آستانه ی نهم جولای، ما شاهد به اشتراک گذاشتن مطالب بسیاری در رسانه های اجتماعی بودیم، که اینها را در طول این چهار ماه نیز مشاهده می کردیم. اما صبح نُهم بود که ما به واقع متوجه شدیم که چه اتفاق بزرگی در حال وقوع می باشد. حتا هنگامی که به آنجا رسیدیم گمان نمی کردیم که این تا چه اندازه بزرگ است و یا قرار است باشد. همه نگران بودند که اگر حمایت همگانی کاهش یابد، ما زیان خواهیم کرد. من زمانی که به دفتر خاطراتم که آنرا تمام این مدت نگه داشته ام مراجعه می کنم و به آن نگاهی می اندازم، با برگه هائی برخورد می کنم که در آن نوشته ام: در آغازِ این جنبش اُمید فراوانی داشتم، اما اکنون در حال شکست خوردن هستیم. ما دیگر هیچگونه حمایتی نداریم. جایِ «گ.گ.گ» خالی است. اعتراضات هر چه کوچک تر می شوند و گاه گاه اتفاق می اُفتند. و سپس در نهم جولای با مشارکت بزرگی روبرو می شویم. بر این مبنا برای بسیاری از ما یک اتفاق غیر مترّقبه (سورپرایز ) خوشایند بود. اما به نظر شخصی من، جشن های غیر ضروری زیاد از حّد برگزار شد. در آن مقطع زمانی، ما هنوز استعفای «گوتابایا» یا هیچیک از تغییراتی را که از این جنبش انتظار داشتیم به وقوع نپیوسته بود. مردم بیشتر از آن تعدادی که به خیابان ها آمده بودند، جشن می گرفتند و این دلیلی برای جشن بود. اما در آن نقطه ی زمانی هنوز تمام نشده بود.
پرسش: به نظر شما دلیل آمدن بسیاری از مردم در روز نُهم جولای چه بوده است؟
پاسخ: سرو صدای زیادی برای روز نهم در شبکه های اجتماعی وجود داشت و اطلاعات فراوانی در این مورد دست به دست می گشت. همچنین، گروه های زیادی در انتشار این خبر شرکت داشتند. شکوفائی این جنبش در آغاز بطور کامل، ناشی از سَرخوردگی و نااُمیدی مردم از جمله به واسطه ی انتظار کشیدن طولانی مدت در صف ها، ناتوانی در تغذیه کودکان، عدم دسترسی به خدمات پزشکی و نیاز به دارو را می توان نام بُرد. مردم از هر جهتی کاملن خسته شده بودند. هنگامی که اعتراض «از سراسر کشور به سوی کولومبو» آغاز به گسترش کرد، مردم احساس کردند “بسیار خوب، این آخرین حّد فشار آوردن خواهد بود” تا بطور واقعی، این خود شیفته ها را از قدرت به زیر بکشند. پیش از این بحران اقتصادی در سریلانکا، فقر وجود داشت، اما اینک بدتر شده بود. در اینجا صحبت ما از زاویه ی دید طبقه ی متوسط دارای حق امتیاز است، امّا اکثریت افرادی که در نهم جولای به خیابان ها آمدند، متعلق به این ها نبودند. ما یک اقلیت بسیار کوچک بودیم. این احساس ناامیدی بود که مردم را مجبور می کرد تا از آخرین قطره های بنزین و گازوئیل خود برای رسیدن به «کولومبو» و شرکت در این اعتراض استفاده نمایند.
پرسش: آیا برنامه ریزی برای اشغال ساختمان ها وجود داشت و یا بطور خود جوش و خود به خود این اتفاق اوفتاد؟
پاسخ: من فکر می کنم که پنجاه پنجاه بود، زیرا گروه های زیادی در درون «گالّه فیس» با ایده های گوناگون در مورد این که هدف اولیّه چه باید باشد وجود داشت؛ اما همگی میدانستیم که به طرف فلان ساختمان راهپیمایی میکنیم، حتا اگر هیچکس از چگونگی عقب نشینی نیروهای دولتی، آگاهی نداشت. آنها به گاز اشک آور و ماشین های آبپاش (فشار قوی) به مقابله ی با ما برخاستند. پولیسهای لباس شخصی به معترضینی که در حال پریدن از روی نرده ها بودند با باطوم به گونه ای وحشیانه حمله ور شدند. اما تمامی این موانع با حضور جمعیتی انبوه، ناکارآمد بودند. مردم یکایک سَد راه ها را شکستند و بر اینگونه موانع غلبه یافتند. پس از عبور از آخرین مانع، تنها چیزی که باقی مانده بود، ورود به آنجا بود که مردم به تدریج به این هدف رسیدند. نیروهای دولتی در حال شلیک گلوله های مستقیم بودند که باعث مجروح شدن مردم گردید، اما به محض اینکه جمعیت خود را به درب ورودی ساختمان رساند، کار دیگری به غیر از داخل شدن به آنجا باقی نمانده بود. حتا پیش از ورود نمی دانستیم که «دبیرخانه» و «معبد درختان/ تِمپل تریز» تسخیر شده است. بنابر این تلاش نمودیم که با عبور از میان این جمعیت یزرگ خود را به جاده ی اصلی برسانیم. تنها پس از این زمان بود که فهمیدیم چه اتفاق بزرگ و گسترده ای رّخ داده است. از آنجا ئی که تمامی ساختمان ها حدودن همزمان اشغال شده بود، می بایستی به این نتیجه رسید که نوعی سازماندهی و ارتباطات وجود داشته است، هر چند پنجاه پنجاه.
پرسش: چه اتفاقی مابین نهم و شانزدهم جولای اوفتاد؟
پاسخ: در روزهای پس از نهم، ماشین تبلیغاتی دولت تلاش شدیدی نمود تا صدمات و خسارت های وارده به اموال دولتی را که ناشی از چپاول در طول آن چند روز بود را بَرجسته نماید.
برخی از فعالین که مدتی در درون جنبش حضور داشتند، استدلال می کردند که اینها همگی «اموال همگانی» است و مخارج تعمیرات می بایستی در نهایت از پول مالیات دهندگان تأمین گردد. بنابر این تمام تلاش خود را معطوف به محافظت از این اموال و جلوگیری از آسیب رساندن به آنها در اثر چپاول و سرقت می نمودند. اگر حقیقت را بخواهید، این فقط آنارشی بود و آن تعداد اندک که برای کنترل آن تعداد از جمعیت تلاش می کردند، هیچگونه کاری از دستشان ساخته نبود. هر گاه که معترضین ساختمان های دولتی را اشغال می کردند، همواره گروهی از مردمِ فوق خَشن وجود داشت و سعی می کردند که اموال دولتی را تخریب نمایند. به غیر از شکستن موانع، حوادث دیگری هم رُخ می داد، و آن این بود که چند نفر به داخل ساختمان هجوم می آوردند تا فقط آنجا را به آتش بکشند. از جمله ی این اتفاقات آتش زدن خانه ی «رانیل» در نهم جولای بود که با امکان خطر آتش گرفتن خانه های مجاور، همان افراد از اجازه ی ورود ماشین های آتش نشانی به محل، جلوگیری می کردند. انجام اینگونه اَعمال، حمایت بسیاری از مردم عادی را از دست می داد. آنها می گفتند: «ببینید این تظاهر کنندگان دست به چه کارهائی می زنند. آنها ساختمان ها را تخریب می کنند». برخی معتقدند که اینگونه اقدامات، تأثیر منفی در دید عموم مردم داشته و باعث کاهش حمایت آنها از این جنبش می شود. تنها صحبتی که چندین هفته در پارلمان جریان داشت، به آتش کشیده شدن خانه های وزیران بود.
پرسش: برخی از فُرصت های از دست رفته ی جنبش را تاکنون در چه می بینید؟
پاسخ: احساس می شود که تسلیم شدن و بیرون رفتن از ساختمان های اشغال شده در نهم جولای، اشتباه بود. به نظر می رسد که این اقدام، تنها اَهرّم ما برای دستیابی به یک کدام از تغییراتی به شمار می آمد که خواهان آن بودیم؛ به ویژه به این دلیل که «گوتاباتا» در آن مقطع هنوز استعفا نداده بود. شاید ادامه ی اشغال ساختمان ها می توانست همچون اهرمی برای خلاصی یافتن از شرّ «رانیل» مورد استفاده قرار بگیرد. با این حال، داشتن آینده نگری پس از گذشت چند هفته، احتمالن اشتباه می باشد، زیرا هیچ بَدیل دیگری وجود نداشت. حقیقت این است که با وجود فشار کانون وکلا در آن زمان بین روزهای نهم تا سیزدهم پُشتیبانی مردمی بسیاری را از دست دادیم. گزینه ی دیگری نبود، به ویژه به این علت که کنترل جمعیت در داخل ساختمان های اشغالی تقریبن غیرممکن بود. عموم مردم هر روزه نظرگاه منفی افزایش یابنده ای – تخریب نظم و قانون – در مورد « آرا گالای» را گسترش می دادند. به اضافه، اگر نیروهای دولتی تصمیم می گرفتند بر علیه مردمی که ساختمان ها را اشغال کرده بودند از خشونت استفاده کنند، ممکن بود شاهد خونریزی باشیم. بنابراین، به خاطر حفظ جانِ مردمی که در این جنبش شرکت کرده بودند، شاید این یک حرکت هوشمندانه ای بوده است؟ اما در آن زمان، این یک اشتباه به نظر می رسید.
پرسش: گفتمان اصلی که در درون جنبش مطرح شده است، چیست؟
پاسخ: از همان اوّل کاملن مشخص بود که ما بین غیر حزبیها و هواداران چپ ها و به همین گونه مابین بیشتر افراد دارای گرایشات آنارشیستی و مشروطه طلبانی که خواهان انجام اتفاقاتی بر مبنای حاکمیت قانون و امثالهم – حتا اگر قانون اساسی ما یک مُهره ی کهُنه ی مُزخرفی بیش نیست – شکاف هائی وجود داشت. بحث های بسیار زیادی در این مورد که آیا این جنبش توسط چپ تسخیر شده یا ربوده شده است، جریان داشته است. در درازای شورش های انجام شده در تاریخ ما، انسانهای بسیاری جان خود را از دست دادند. نسل پیشین که در این دوره زندگی می کنند، هنوز خاطره های جاری شدن خون در رودخانه ها و اجساد پراکنده در همه جا را بیاد دارند. این هراس از چپ، به وسیله ی گروه هائی مورد سوء استفاده قرار گرفت که خواهان از دست دادن حمایت عمومی از ما بودند. از همان آغاز، حضور سنگین چپ در سراسر «آرا گالایا» وجود داشت و هنوز هم دارد. بدون حضور گروه هائی مانند فدراسیون دانشجویان بین دانشگاهی (معروف به آنتارِ)، اتحادیه های آموزگاران، اتحادیه های کارگری (که یک اعتصاب سراسری در جزیره را راه اندازی کردند)، هیچ یک از این ها ممکن نبود. مشارکت تمامی اینان، به فشار آوردن بر دولت کمک کرد. مردم تا هنگامی که احساس می کردند می توانند از آنها کمک بگیرند شادمان بودند. اما روز بعد به آنها پشت می کردند و می گفتند: “آه، چپ ها این جنبش را رُبودند”. این رفتار، چیزی مانند سریال «اسکوبی-دوو» که در آن نقاب از چهره بر می دارد، فاش می سازد که “در واقع و تمام مدت «ژ.وی.پی» بوده است. این واقعیت دارد که «ژ.وی.پی» در جنبش حضور داشت، ولی حرکت دادن این جنبش بطور کامل توسط «ژ.وی.پی» انجام نشد. نَه «ژ.وی.پی» این جنبش را تسخیر کرد و نه چپ. در یک معنا، هنوز شمال و شرق تحت اشغال نظامی قرار دارند. بودجه ی دولت، یکی از پُرسش های بزرگ است، زیرا از زمان پایان جنگ داخلی در سال ۲۰۰۹ میلادی تا به امروز، هیچگونه کاهشی در بودجه ی نظامی صورت نگرفته است. «تامیل» ها در شمال و شرق نسل اندر نسل سرکوب شده اند. نسل ها پس از یکدیگر تا کنون با همین پرسش ها از قبیل؛ قطع برق، کمبود سوخت، عدم دسترسی به دارو، سرکوب دولتی و وحشیگری پولیس، چه پیش از جنگ و چه هم اکنون که جنگ تمام شده است، سرو کار داشته اند. اینها همان مشکلاتی است که نسل ها علیه آن اعتراض کرده اند، ولی در هیچ رسانه ای پوشش داده نشده است تا مردم دیگر بخش های کشور از آن آگاه شوند. در آغاز این جنبش، بسیاری از این گروه ها در شمال و شرق، با خوشحالی به اقلیت تامیل، چشم دوختند و این از آن نگاه هائی است که از دوران کودکی به آن مشغول بوده اند. اکنون که اکثریت «سینگهال» ها – مردم جنوب – را تحت تأثیر قرار داده است، ناگهان جنبش سراسری جزیره بر روی این پایه ی (نمایشگاه) قرار گرفته است که “واو، ببینید که این مردم با اعتراض شجاعانه اشان به چیز هائی دست یافته اند. ما واقعن آدم های برگزیده و مُمتازی بودیم که میدانستیم کمی أمن هستیم”. در «گ.گ.گ» نشانِ یادبودی مربوط به کُشتار «مولاّیتی یو» که در پایان جنگ داخلی اتفاق افتاده بود، گذاشته شد. در این مورد مخالفت های زیادی (دستِ پَس زدن) وجود داشت. برخی گمان می کردند که این، «آرا گالای» را از طریق تداعی با «ال.تی.تی.پی» بی اعتبار می کند، زیرا هر آن چیزی که از محتوا خارج شود، می تواند بر علیه ما استفاده گردد. افراد دیگر استدلال می کردند که اگر ما نتوانیم چنین مراسمی را برگزار کنیم، چگونه می توانیم بگوئیم که «گ.گ.گ» و این جنبش، چنان اتحادی فراهم ساخته که همه، آن را جشن می گیرند؟ استدلال های کوچک بسیار زیادی، مُتعارض با یکدیگر در مرحله ی پایانی جنبش در مورد اِشغال ساختمان ها، چگونگی رسیدگی به آنها و همچنین نحوه ی کنُترل توده ی مردم، مطرح گردیدند. برخی از مردم با نحوه ی توزیع غذای رایگان موافق نبودند و معتقد بودند “خوبه، حالا اینجا تبدیل به آشپزخانه برای مردمی شده که لزومن از تظاهر کننده ها نیستند. آنها فقط برای گرفتن غذا به اینجا می آیند”. اما چگونه می توانیم به مردم گرسنه ای که عامل اش همین بحران اقتصادی است که ما با آن در حال جنگ هستیم، تنها به دلیل این که آنها همچون ما معترض نیستند غذا ندهیم؟ به هر حال ارقامی را همچنان به «گاله فیس» اضافه نمود.
پرسش: به طور کُلی نیروهای چپ و احزاب گوناگون سیاسی چه نقشی در کمپ ها و جنبش ایفا کرده اند؟
پاسخ: شُمارش (اعضا و هواداران). آنها تعدادی ارقام را مطمئنن به خود اضافه نمودند. اما همچنین، به دلیل ماهیت «آی.یو.اس.اف» (فدراسیون دانشجویان بین دانشگاهی) و جناح های مُشابه آن که سال ها در این گونه اعتراضات شرکت نموده و به دلیل حضورشان در خط مقدم در ابتدا، تا حدودی نقش رهبری را به عهده داشته اند، مواجهه شدن با نرده های مانع، گاز اشک آور و ماشین آبپاش (با فشار قوی)، برای آنها واقعن چیز تازه ای نبود. تعداد بسیاری از ما که به جنبش پیوستیم، برای نخستین بار بود که گاز اشک آور را احساس و نبردِ جهره به چهره با افسران پولیس را تجربه می کردیم. آنها به ما نشان دادند، هیچ دلیلی برای ترسیدن از اَعمال اشان وجود ندارد. ورود این گروه در هر زمان، با همراهی هزاران نفر بود و این واقعن روحیه ی اخلاقی و اَرقام (تعداد اعضا و هواداران) را به ما می داد، چیزی که ما برای رسیدن به آنها نیاز داشتیم. اما این هرگز به این مفهوم نیست که جنبش، تنها متعلق به «ژ.وی.پی» بوده است، زیرا همیشه تعداد بسیار زیادی از دیگر گروه ها، جناح ها (فراکسیون ها) و مُنفردین نیز(در جنبش) حضور داشته اند.
پرسش: تعدادی از گفتمان هائی که در گروه خودتان مطرح می شد، کدامند؟
پاسخ: برخی قاطعانه از نشستنِ پُشت میز مذاکره با سیاستمداران پرهیز می کردند و همواره بر این موضع خود پا فشاری می نمودند. برخی دیگر نظر خود را تغییر داده و می پذیرفتند که در جلسات سیاستمداران به استثنای «حرب پوهوتووا» شرکت نمایند. در واقع امر، هیچ فردی به موضع دُرست و یا اشتباه واقف نبود و این باعث گردید که مابین موافق و مخالفِ نشست با سیاستمداران، شکاف ایجاد نماید.
پرسش: محدودیت های اصلی که جنبش با آن مواجه شده بود کدامند؟
پاسخ: این برای نخستین بار در سریلانکا است که ترکیبی از گروه ها و افراد گوناگون با هوّیت جنسیتی، طبقاتی و پیشینه ی اجتماعی- اقتصادی در کنار یکدیگر می نشینند. افراد شبیه به هم، طبیعتن به یکدیگر پیوستند. اما ترکیب بندی زیادی از افراد آلاینده و نامطلوب هم وجود داشت. من فکر می کنم یکی از بزرگترین چیزهائی که در این اعتراضات بخوبی درهم شکسته شد، موانع جنسیتی، سِنی و طبقاتی بود. اما درون «گ.گ.گ» بازتابی از تمامی مسائل مشابه در یک اجتماع گسترده تر برای مشاهده بود. با اینکه یک چنین سطحی از اتحاد و شکستن موانع طبقاتی، جنسیتی، مرزهای نژادی، هرگز مشاهده نشده بود، هنوز هم سُلطه و بَرتری مردان« سینهگالی زبان» وجود داشت. البته شما تعداد اندکی از زنان مگافون بدست را هم می توانستید ببینید. و حتا اقلیت های درون جنبش هم هنوز در اقلیت بودند. هر چند به طور قطع پذیرش بیشتر و فرا گیری بیشتر وجود دارد، اما هنوز راه درازی برای آن کشوری که خواهان دیدن اش هستیم در پیش روی ما است.
پرسش: آیا این گسیختگی ها به فشرده تر شدن شکاف و یا باز شدن آن در برخی از نکات مشخص گردید؟
پاسخ: به نظر من این کمی ظریف و حساس بود. ما در یک تظاهراتی در «فورت » شرکت کردیم که دوستان زیادی از جامعه ی دگر باشان جنسی (ال.جی.بی.تی) را با خود همراه داشتیم و آنها بخاطر تکان دادن پرچم افتخار(رنگین کمانی)، از جانب دیگر معترضین مورد تبعیض قرار گرفتند. البته نمی توانم بگویم که این اختلاف عقیده ی بزرگی بود، بلکه مسئله ای کوچک و ظریف، ولی بهر حال هنوز اتحاد عقیده در این مورد در بین ما مُیسّر نمی باشد. البته همیشه اقلیت کوچکی از این بابت عصبانی می شُد، ولی از آنجائی که می خواستند هدف اصلی جنبش را در اولوّیت قرار دهند، هرگز تلاش نمی کردند که از کاه، کوهی بسازند. من بخشی از حلقه ی زنان «گ.گ.گ» هستم. شکایت نامه های دائمی از جانب زنان وجود داشته است که تعداد بسیار اندکی از زنان در کُنفرانس های مطبوعاتی شرکت می کنند و یا میکروفون در دست می گیرند؛ و به همین ترتیب تعداد کمی از زنان در سازماندهی و تعیین خط راهبُردی (خطِ مَشی دهی) مشارکت می کنند. در این اواخر چادری برای جامعه ی رنگین کمانی ها «ال.جی.بی.تی.کیو.آی.آ+» راه اندازی شده است. تنها حضور دوستان ترانس جندر در آنجا کافی بود تا مورد تبعیض قرار گرفته و با مسائل سختی نظیر آزار و اذیت بسیاری روبرو شوند. این در کُل، وجود بخشی از مشکلات بود و هر فردی تا حد توانائی اش تلاش می کرد به بهترین شکلی روی آن کار کند. اما به این مفهوم نبود که تمام مسائل کاملن نا پدید شوند. در آنجا به دُرستی نقش یک جامعه ی گسترده را بازتاب می داد. بخشی از افرادی که در «گ.گ.گ» چادر ها را بر پا کرده بودند و در آنجا زندگی می کردند، از ایده ی انسانهائی نظیر ما استقبال چندانی نمی کردند، زیرا که ما از لحاظ فیزیکی هرگز در آنجا نمی ماندیم. از آنجائی که ما از ابتدا در آنجا حضور داشتیم، مورد احترام آنها قرار می گرفتیم و با افراد کتابخانه، آشپزخانه و گروه های دیگر رفیق می شدیم. هر چند که ما به یکدیگر یاری می رساندیم، اما برخی از چادرها همواره مانند افراد بیگانه به ما نگاه می کردند. ارتباطات مابین افراد معترضی که در اشغال شرکت داشتند با آنهائی که در اشغال شرکت نداشتند تا حدودی قطع شده بود، زیرا برای برخی از ما که در آنجا نمی ماندیم چنین احساس می شد که ما را از پروسه ی تصمیم گیری ها و جلسات کنار گذاشته اند.
پرسش: آیا احساس می کردید که مردم در طول جنبش رادیکالیزه شده اند؟
پاسخ: به طور قطع و یقین. بسیاری از این انسانها هرگز گمان نمی کردند که روزی بروند و نرده ها را بشکنند، با گاز اشک آور روبرو شوند و از این بابت رنج بکشند. پس از سالها سرکوب و ترس از دولت، جوانانی را مشاهده می کنید که در سنگر ها ایستاده اند و فریاد می زنند «آپی بایا نا!» (ما نمی ترسیم)، اینها رویداد های بسیار بزرگی هستند. یک چیز را من شخصن شاهد آن بودم: دختری که بازیگر تآتر دراماتیک بود، در این اعتراضات شرکت داشت. روزی دیدم که با هیکل خیلی کوچکش در مقابل یک ماشین آبپاش ایستادگی می کرد. آب با فشار زیاد به باسن او اصابت می کرد. عینک اش به سوئی پرتاب شد. او آسیب جدّی دید. اما عصر همان روز او را در کمپ دیدم که لبخند می زند و راجع به چیز های دیگری صحبت می کرد، گویا که هیچ اتفاق بزرگی برایش رُخ نداده بود. مشاهده ی این صحنه بسیار زیبا است، زیرا انسانها در این جنبش به اندازه ای رادیکالیزه شده اند که دُرست اینگونه چیز ها برایشان عادی (نُرمال) شده است.
پرسش: اینک «رانیل» حُکمرانی می کند، فکر می کنید مرحله ی بعدی مبارزه چگونه خواهد بود؟
پاسخ: من فکر می کنم که قطعن تغییری در این فصل (از تاریخ) حاصل خواهد شد. من گمان نمی کنم آن خط مشی ای که برای خلاصی از شّر «راجا پاکساس» بکار گرفتیم در مورد «رانیل» کارآئی داشته باشد، زیرا او به عنوان یک سیاستمدار حیله گر در رَوشِ کارش معروف است. بنابراین در حال حاضر، تنها اقدام ما دامن زدن به جَنگ تبلیغاتی می باشد.
پرسش: چه درس هائی از سریلانکا می تواند در مکان های دیگر قابل استفاده باشد؟
پاسخ: اگر مردم در شرایط اقتصادی و سیاسی مشابهی با ما هستند، منتظر نمانند و از هم اکنون سازماندهی و استراتژی خود را آغاز نمایند.
پزسش: هم اینک برنامه ی کاری شما چیست؟
پاسخ: ما در حال بررسی موقعیت های دیگری هستیم. نه از جهت دگر اندیشی، بلکه تغییر دادن بٌنیادی (انقلاب) در زندگی از راه خارج شدن از این سیستم؛ به وسیله ی ایجاد شبکه ی خود- پایه / آف- گرید [مثلن قطع کامل ارتباط محلی با شبکه ی انرژی و ارتباطی کشور]، ایجاد جامعه ی خود کفا (خود- پایدار)، جائی که بتوانیم خود غذای خودمان را تهیه و تأ مین کنیم؛ ایجاد جامعه ی ای با مدیریت خود گردان. ما از ایده ی رفقای خود برای راه اندازی یک جامعه ی زنده خارج از شبکه ی سراسری، مبتنی بر کِشت پایا (پِرما کالجر) الهام گرفته ایم، بنابراین می توانیم از سیستم (حاکم) دور شده و با در نظر گرفتن بُحران غذایی قریب الوقوع، خودمان غذای خود را کشت کنیم و در هماهنگی با طبیعت، با استفاده از روش های ساختمانی پایدار و سازگار با محیط زیست (اِکو سیستم) زندگی نمائیم. این همان چیزی است که ما مشتاقانه منتظر آن هستیم. ما دیگر نیازی نمی بینیم که دغدغه ی قانون اساسی، قوانین و مقررات مربوط به آن را داشته باشیم، چرا که ما خودمان غذای خود را کشت می کنیم و خودمان انرژی مورد نیاز خود را تولید می کنیم. بنابراین ما دیگر احتیاج به پول نداریم و به نوسانات اَرز، اهمیتی نمی دهیم. این برنامه ی کنونی ما است. بنابر این بگذارید ببینیم چه پیش می آید و آیا به واقع توانائی آنرا داریم که سرزمینی را بیابیم تا بتوانیم این روش زندگانی را که به دنبالش هستیم به دور از سیستم و سرکوب، آغاز نمائیم؟ این یک روش انقلابی برای راهِ مربوط خودمان می باشد. ما بر این باور نیستیم که «آرا گالای» پایان خواهد پذیرفت، بلکه به سوی آنچه که اکنون برای ماندگاری تحت حکومت «رانیل» لازم است، توسعه خواهد یافت. این یک مرحله ی «انتظار- دیدن» است. در این حین، فرصت داریم که در خطوط راهبردی خود (تعیین خط استراتژیک) بازنگری نمائیم. اما این به مفهوم متوقف شدن ما نیست. ما در اینجا با تولید گرافیک ها و یافتن راهکار هائی برای انتشار اطلاعات و ایدههایمان ادامه می دهیم و هر دوی ما همچنان به مبارزه ادامه خواهیم داد.
پرسش: آیا صحبت پایانی دارید؟
پاسخ: نابود باد پولیس (فاک دِ پولیس).
سی و یکم ماه جولای ۲۰۲۲ / نهم مرداد ماه ۱۴۰۱
Dispatches from Sri Lanka
Translated into Persian by Hasse-Nima Golkar
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل