دولت جمهوری اسلامی یک فرقه مرگ است؛ قوانین، دین، عیدها، سیاستمداران، اهداف، اولویتها، مانند همه دولتهای جهان، همگی پایبند به گذشته و جهان مُردگان هستند؛ از همه چیز این سیستم دولتمداری و اقتدارگرائی بوی کهنگی و مرگ بیرون میزند. در این موقعیت، زنده ماندن و زندگی کردن بزرگترین عصیان علیه دولت است.
«ژن. ژیان. آزادی» – «زن. زندگی. آزادی»؛ این شعار محبوب در روژاوا نیز همین نکته مهم را به ما یادآوری میکند که جامعه آزاد، جامعه ای برای زندگان و زندگیمحور است که زنان، آزادانه بر امور خود تصمیم گرفته و داوطلبانه با دیگران مشارکت و همکاری میکنند. در این راستای زندگیمحوری، در چند هفته اخیر زنان و دختران دانشجو بخصوص ساکن در ایران دست به ابتکارعملی خودجوش و خودسازماندهیشده زدهاند که اگرچه کوچک ولی مهم و شایان توجه است. آنها در رسانههای اجتماعی بویژه توییتر، شروع به جمعآوری فهرست کافهها و بایکوت آنها کردند که به حجاب مشتریهایشان گیر و تذکر میدهند. این فهرست، مورد پشتیبانی و مخاطبین بسیاری قرار گرفته و جوامع ترنسجندرها و همجنسگرایان نیز خود را به این فهرست افزوده اند.
کافهها و نقشبازی خردهسرمایهداران به عنوان پلیس
کافهها یکی از مکانهائی هستند که جوانان ایران آنجا را برای معاشرت و معاشقت انتخاب میکنند و یکی از دلایل در نظرگیری کافهها، وجود یک فضای به نسبت امن از پرسه پلیس اخلاق و تحمیل قوانین مرده و مرگبار رژیم است. اما صاحبان و مدیران کافهها بدون اجبار نقش پلیس اخلاق را در حوضه قدرت خود بازی کرده و حجاب را به زنان و دختران تذکر میدهند و در روابط مشتریهای خود دخالت میکنند. دو دلیل این امر را امکانپذیر میکند. از یک سو، کافهداران، به عنوان بخشی از طبقه خُرده سرمایهداران، برای حفظ منافع و سرمایه خود نیاز می بینند که به قوانین و هیرارشیهای پوسیده و ظالم حکومت پایبند باشند و آن را در حوضه قدرت خود بازتولید کنند که مبادا خشونت رژیم دامن آنها را نیز بگیرد. از سوی دیگر، اسارت و اطاعت زنان زیردست مردان از ارزشها و انتظارات بنیادین یک جامعه مردسالاری است که مردان از خود و دیگران توقع دارند که در بردهکشی زنان و حفظ معیارهای خشک و سخت مردانگی نقش بازی کنند؛ به شکلی که کافهداران تذکر حجاب به مشتریهای خود را امری طبیعی و حتی وظیفه خود میدانند. آه و ناله صاحب این کافهها نیز همین سردرگمی آنها را نشان میدهد که متوجه نیستند که چرا مشتری این امر «طبیعی» را نمی پذیرد و به این دلیل رکود کاسبی بخاطر فضای نامطلوب را هم از زنان و دختران دانشجو طلبکارند.
یک مثال مشابه در آن سوی دنیا
در دانشگاههای آمریکا، جوانان در خانه باشگاههای خود مرتب مهمانی و پارتی، پر از مشروب و مواد مخدر، میدهند. شوربختانه، این پارتیها پر است از آدمهای عوضی متجاوز و هیز و آزارگر که یا مزاحم دائمی دختران در پارتی هستند یا قرص توی مشروب دختران در پارتی میریزند یا به عمد، دختران را بیش از اندازه مست میکنند یا صدها عمل دیگر برای سواستفاده از دختران انجام می دهند. این آزاردهندگان یا مهماندار یا یکی از دوستان صمیمی مهماندار و دیگر اعضای باشگاه هستند و به این دلیل هیچکس افراد مزاحم و متجاوز را مجبور به ترک محل نمیکند. در یکی از این دانشگاهها، دو سه دوست دختر در گفتگو با یکدیگر درباره تجربهشان در این پارتیها تصمیم میگیرند که یک گروه اس ام اس برای خود بسازند که وقتی در یک پارتی با افراد مزاحم و آزارگر شناختهشده مواجه شدند و یا به هر شکلی ناامن باشد، به بقیه در آن گروه خبر داده که همه اعضای آن مسیج گروپ، داوطلبانه آن پارتی را ترک کنند. این عملکرد حاصل موفقیت خوبی بوده و پس از مدتی دختران بیشتری با گروه آشنا شدند و به آن پیوستند. این گروه آنچنان در میان زنان و دختران محبوب بوده که برخاستن و ترک همزمان دختران از یک پارتی پدیده دور از ذهن نبود. همچنین میتوان تصور کرد که اینگونه حرکات جنجال برانگیز بوده و مسئولان دانشگاه در آن مداخله می کنند. در آمریکا، دانشگاهها بیشتر همانند کافهها یک محل کاسبی هستند تا مکانی برای یادگیری و پژوهش. دانشجویان یا بهتر بگوییم والدین پولدار دانشجویان مشتری دانشگاهها که دارای محیط و فضای مطلوب و کلاس بالای دانشجویی و خریداران یک مدرک هستند. خب پارتیها نیز بخشی از این فضای مطلوب می باشند که دختران با ترک محل، موجب برهم خوردگی آن شدند. این باعث شکایت پسران دانشجو و سپس والدینشان به دانشگاه شد. دانشگاه هم نمیخواست که کاسبیاش آجر شود و به این دلیل مسئولان دانشگاه به بنیادگذاران گروه فشار آوردند که این گروه را لغو کنند. روشن است که مسئولین دانشگاه ترجیح میدهند که دانشجویان مورد تجاوز قرار بگیرند تا از یک ذره سود خود بگذرند. تا جایی که میدانیم این دانشجویان در مقابل این فشار مقاومت کردند ولی خبر بیشتری از آنها در دسترس نیست.
نشان عملکرد آنارشیستی در اقدامات زنان
شنیدن آه و ناله سرمایه داران و خرده سرمایه داران همیشه به گوش آنارشیستها خوش می آید، زیرا آجر کردن هر کاسبی که از طریق ظلم و ستم امکانپذیر میگردد و به آن قوانین استبدادی پایبند هستند، همواره بخشی از عملکرد آنارشیستها است. ولی عملکرد آنارشیستی چیست؟ پرتاب کوکتل مولوتف؟ آتش زدن بانکها؟ شورش مسلحانه علیه ماموران دولت؟ یا دیگر عملیاتهای انقلابی؟ این اعمال بدون شک بخشی از فعالیتهای آنارشیستها هستند ولی رفتار و منش آنارشیستی فقط در حوزه مبارزاتی ختم نمیشود و همه فعالیتهای انقلابی اِلزاماً «آنارشیستی» نیستند.
هر فعالیت و عملکرد آنارشیستی دارای خصوصیات زیر است:
خودسازماندهی؛ واژهی نسبتاً ساده ایست ولی با پیامدهای گسترده و پیچیده.
۱) خودسازماندهی یعنی تعیین معیار زندگی بر اساس نیازها و خواستههای خویش و عمل برآن اصول؛ یعنی بی فرمانروا بودن، امتناع از تحمیل اراده خود بر دیگری و نپذیرفتن فرمان همراه با تهدید و اجبار؛ یعنی خودمختاری، عمل مستقیم بر اساس اراده خویش بجای چشم به دهان به اصطلاح رهبران دوختن.
۲) مشارکت و همکاری داوطلبانه. یک گروه و سازمان آنارشیستی عاری از هرگونه ساختار رهبری و اقتدار مستقیم و غیرمستقیم است. اعضای یک گروه بر اساس رضایت خود، داوطلبانه با یکدیگر همکاری و مشارکت میکنند و در هنگام عدم رضایت نیز میتوانند از ادامه اَعمال گروهی آزادانه امتناع کنند.
با این تعاریف، بایکوت کافهها و پارتیهای متجاوزان و آزارگران بدون شک عملکردی آنارشیستی هستند. در هر دو مورد، افراد به شکل داوطلبانه و خودمدارانه خود را سازماندهی کردند که برخی نیازها و خواستههای خویش را برآورده کنند. گروهی که بر اساس این خواستهها شکل گرفت رهبری و ساختار مدیریت اعضای گروه را نداشت ولی باز باعث عکسالعمل شدید ساختارهای اقتدار شد. چندی پیش، نیروی انتظامی ایران در واکنش به اعتراضات علیه حجاب اجباری، «پلیس امنیت اخلاقی» را تأسیس کرد و در آمریکا نیز اتفاق افتاده است که با بهانهتراشی، دانشجویان فعال سیاسی را اخراج و یا با فشار شدید منزوی و مجبور به سکوت کنند.
پس زمانیکه آنارشیستها و غیرآنارشیست ها هردو قادر به انجام اعمال آنارشیستی هستند، تفاوت میان این دو چیست؟ آنارشیسم یعنی بیفرمانروا و بیفرمانبردار. ما به قوانین حکومتهای پیشین در منطقه جغرافیای به اصطلاح ایران مانند قاجار و صفویان و ساسانیان فکر نمی کنیم، چه برسد به پیروی از آنها. در مورد قوانین کنونی و گذشته سایر کشورها نیز به همین شکل است. همه ما در مقابل قوانین فرمانروایان گذشته و فرمانروایان دیگر حکومتهای جهان، آنارشیست هستیم. باز هم هر لحظه زندگی خود را صرف پیروی از هنجارها و قوانین حکومت کنونی نیز نمی کنیم. این نکته شاید تعجب آور باشد ولی هر زمانی که آزادانه رفتار میکنیم و به آزادی دیگران احترام میگذاریم، در واقع مطابق با اصول آنارشیستی عمل کرده ایم. به قول دیوید گریبر:
«هر زمان با انسان دیگری با ملاحظه و احترام رفتار می کنید، آنارشیست هستید. هر بار که با گوش دادن به گفته های یکدیگر به جای اینکه اجازه بدهید تا یک نفر برای دیگران تصمیم بگیرد و به این شکل، اختلافات خود را با دیگران حل می کنید، شما یک آنارشیست هستید. هر وقت یک موقعیتی به دست آوردید که کسی را مجبور به انجام کاری کنید، ولی تصمیم می گیرید که به جای آن به شعور یا حس عدالت خواهی او تکیه نمائید، یک آنارشیست هستید. به همین ترتیب هر زمانی که شما با یکی از دوستان خود چیزی را به اشتراک می گذارید و یا تصمیم می گیرید چه کسی ظروف را بشوید و یا اصلاً هر کاری را با در نظر گرفتن انصاف انجام بدهید نیز یک آنارشیست هستید».
تنها تفاوت آنارشیستها با مردم عادی این است که آنارشیستها یک گام فراتر میروند. آنارشیستها خواهان گسترش اصول آنارشیستی، خودسازماندهی و همکاری و مشارکت داوطلبانه، در تمام ابعاد جامعه هستند که مردم آزاد، ناخودآگاه از اصول آن پیروی میکنند. ولی دولتها مانع این هدف هستند چونکه مشروعیت حکومت خود را از هیرارشیها و نابرابریهای اجتماعی میگیرند. باز هم به قول دیوید گریبر:
«استدلال آنارشیست ها بر این پایه استوار است که تقریباً تمامی رفتارهای ضد اجتماعی که باعث باورمان به ضرورت وجود ارتش و پلیس و زندان و دولت برای کنترل زندگیمان میشود، ناشی از وجود نابرابری و بیعدالتی های سیستماتیک است که همان ارتش ها، پلیس ها، زندان ها و دولت ها امکانپذیر میسازند».
یک واکنش ارتجاعی به اقدامات زنان
یکی از مباحث پیرامون بایکوت کافهها و مبارزه علیه حجاب اجباری نقد و کنایهای به زنان است که لغو حجاب اجباری نباید الویت زنان باشد، زیرا کارهای مهمتری هست و اگر فردا حجاب اجباری لغو شود، زنان دست از مبارزه برمیدارند! این بحثهای پوچ و بی اساس تنها از کسانی که چنین انکار استقلال بدنی خود را تجربه نکرده اند میتوان شنید. خاموش شدن شعله شورش و انقلاب هنگام برآورده شدن برخی خواستههای مبارزاتی امری کاملا طبیعی است. همه حقوقی که دولتها به شهروندانشان میدهند برای جلوگیری از ادامه شورش و انقلاب است. برای نمونه، رئیس جمهور آمریکا تنها زمانی با مارتین لوتر کینگ جونیور به گفتگو نشست که آمریکا در شورش سرتاسری بود و ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر به سمت واشینگتون راهپیمایی کردند. حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا از ترس موج تازه شورشهای سرتاسری بخاطر به قتل رسیدن مارتین لوتر کینگ تصویت شد. تاریخ پر از مثالهای این چنینی است. مشکل اهداف زنان و مبارزهشان برای استقلال بدنی و آزادی تصمیم امور خویش نیست، بلکه مشکل کسانی هستند که آزادی و استقلال زنان را مبارزه حاشیهای و حتی غیرسازنده علیه رژیم و سرمایه و دولت میدانند. با این حال، لغو حجاب اجباری توسط جمهوری اسلامی بعید است چونکه قدرت رژیم با شیعیان افراطی گره خورده است و نمیتواند آنها را در این موقعیت نابسامان ناراحت کند. بیشتر مقامهای بالای رژیم، حجاب را خاکریز اول خود به حساب میآورند که بحث لغو حجاب اجباری بحث خودمداری و استقلال بدنی است که جمهوری اسلامی دشمن آن است.
ناکارآمدی عملکردهای دولتگرایانه
گرفتن حقوق مدنی زنان از دولتها راه چاره نیست. چندی پیش، دولت آمریکا حکم قانونی بودن سقط جنین، حکمی ۴۹ ساله با قدمتی بیش از رژیم جمهوری اسلامی را لغو کرد و به این شکل، راه برای مسیحیان افراطی باز شد و حملهای تازه به استقلال بدنی زنان آغاز گردیده است. در این ۴۹ سال نیز چندین دکتر سقط چنین توسط مسیحیان افراطی ترور شدند، کارمندان این کلینیک ها توسط مسیحیان تهدید میشدند و چند ین نفر از میان آنها نیز ترور شدند، مذهبیون و دولتمدران مذهبی با هزاران فریب و سیاستبازی کاری کردند که تنها یک کلینیک در کل یک ایالت برای رسیدگی به سقط جنین بتواند فعالیت کند و بجایش صدها کلینیک دروغین با کمک مالی کلیساها سبز شدند که زنان را از نیازشان به انجام سقط جنین منصرف کنند، روزانه دهها مسیحی بیکار جلوی کلینیکها لشکر کشیدند و زنان از رسیدگی به امور خود هراساندند. این فقط مثالهایی درباره استقلال بدنی زنان است. مثال نزدیکتر افغانستان است که آزادی نسبی که زنان با مبارزه و همت خود بدست آوردند پس از به قدرت رسیدن طالبان پایمال شده است.
هر راهکرد دولتی، چه در رژیم کنونی و چه در رژیم آینده، برای افزایش حقوق مدنی در ایران با همان مشکلات آمریکا مواجه خواهد شد. دولت یک معجون نیست که با ترکیب قوانین و دولتمداران خوب و بد شود، و یا یک واحد منسجم در برآوردن اهداف یکپارچه مانند خدمت به مردم نمی باشد. دولت پر از نهادها و گروههای مختلف با منافع گوناگون و متضاد است که همه در تلاش برای تصرف محور قدرت و اِعمال اقتدار با خشونت منحصر به دولت هستند. هر امتیازی که یک گروه در قدرت بدهد، گروه بعدی میتواند از ما بگیرد. گدایی حرمت و آزادی خودمان از نهادهای قدرتمند دیگر نیز راه چاره نیست، مانند زنان افغانستان بازیچه سیاست قدرتمندان دولتهای غربی و طالبان شویم که فقط هنگام امتیازگیری از یکدیگر، در مورد حقوق و آزادیمان لب به سخن می گشایند. تنها راه آزادی، ریشهکنی ساختارهای اقتدار است تا هیچکس نتواند بر ما فرمانروایی کند و سرنوشت و حقوق خود را از بازیگران قدرت روز گدایی کنیم.
گسترش فعالیتهای رادیکالی و آزادیخواهانه
نیاز است که فعالیتهای آزادیخواهانه را گسترش دهیم. همراه با دفاع، حمله کنیم. زنان دلاور برای گرفتن حق رایدهی در بریتانیا و ایرلند و آمریکا، ساختمانهای دولتی و زیرساختهای اقتصادی و کلیساها را بمبگذاری و به آتش کشیده بودند. زنان ایران میتوانند از مبارزات تاریخی زنان جهان سوژه بگیرند. بجای بایکوت کافهها، آنها را به آتش بکشیم. مساجدی را که مرتب سخن از حقیر بودن و مطیع بودن زنان میزنند را بمبگذاری و به آتش بکشیم. آدمهایی که به بهانه مسلمان بودن مثل ماموران نظام در امور زنان دخالت میکنند را زیر کتک لت و پار کنیم. خانه ماموران را پیدا کنیم و به هر شکلی میتوانیم تخریب کنیم تا از زندگی نکبت بار خود بهراسند. ویدیوی بیرون انداخته شدن حجابیها از یک اتوبوس توسط زنان بسیار دلگرم کننده بود و بیش از پیش باید اینگونه مقاومت و مبارزه خودجوش داشته باشیم.
علاوه بر این، با برنامههایی مثل رادار پلیس (Cop Radar) و امثال آن میتوانیم مکان گشت ارشاد را در نقشه نشان داده و به دیگر کاربران هشدار دهیم. یک گروه میتواند داوطلبانه ماشین گشت ارشاد را دنبال کند. گروههای دیگر هم میتوانند سازماندهی کرده و به گشت ارشاد حمله کنند و زنان ربوده شده را رها سازند و ماشین گشت را به آتش بکشند. همه این اعمال نیاز به فکر و برنامه ریزی دارد. هر عملی که نتیجه مثبت داشت گسترش یابد. ابتکارات عملی تازه نیز در حوزه کوچک آزمایش شود و نتیجه آن در اقدامات آینده در نظر گرفته شود.
در آخر، هر عملی بر اساس اصول آزادی و خودمداری و مشارکت داوطلبانه، عملی آنارشیستی است. ولی وقتی برای آزادی و خودمداری مبارزه میکنیم و به شکل مستقیم عمل می نمائیم، آنارشیست هستیم. ما در دنیایی هستیم که مرگ بیش از زندگی بها دارد؛ دنیایی که مطابق خواست و فرمایشات مردگان است تا ما زندگان؛ دنیایی که مشروعیت خود را از گذشتگان میگیرد تا از ما زندگان. تنها راه رهایی از این ساختارهای پوسیده تیشه به ریشه زدن و به آتش کشیدن آنهاست. آنارشیستها متوجه این امر هستند و به این دلیل است که کوکتل مولوتف میاندازند و ساختارهای کوچک و بزرگ قدرت و اقتدار را به آتش میکشند.
به امید آزادی زنان
به امید دنیایی بر اساس زندگی
به امید آنارشی
بخش رسانهای فدراسیون عصرآنارشیسم
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل