On lâche rien !
از تو کمترم اگر کم بیارم !
دوشنبه پدرم سکته مغزی کرد، سه شنبه مادرم ! هر دو سابقه سکته قلبی هم دارند؛
پدرم متولد ۱۵ مهر ۱۳۴۱، یعنی هنوز شصت سالش نشده و مادرم هم ۵۵ سالشه، در سن ۴۸ سالگی وقتی خبر تایید حکم اعدام مرا شنید ، برای اولین بار سکته کرد و این بار هم از بس وزارت اطلاعات و پزشکی قانونی آزارش دادند ، برای دومین بار سکته کرد.
از پارسال تا حالا چهار بار به زندان احضار شده و هر بار هم با پای خودش رفته که هر بار بازی درآوردند، عوامل زندان میگویند که نمی توانیم او را در زندان نگه داریم ( به دلیل بیماری های قلبی و پادرد شدید_ نیاز به جراحی مفصل های هر دو ران پا و مشکلات بینایی )
اما وزارت اطلاعات اصرار دارد هر طور شده باید مجازاتش را تحمل کند، هر بار پاسکاری به پزشکی قانونی و دوباره به زندان…
بازجوی وزارت اطلاعات به مادرم گفته ، پسر شما همچنان به جرائم قبلی اش ( فعالیت تبلیغی علیه نظام و تشویش اذهان عمومی ) ادامه می دهد و ما هم مجبوریم حکم شما را اجرا کنیم .
سال ۹۸ که مادرم در سلول انفرادی بند ۲۰۹ بود، من در بند ۸ زندان اوین بودم،
نگران مادرم شدم، اعتصاب غذا کردم، سه روز نه آب و نه خوراک ، تا با ملاقاتم با مادر موافقت شد، مرا با چشم بند تا جلوی سلول مادرم بردند،
جلوی سلول چشم بندم را برداشتند و بازجو گفت :
ببین ! مادرت توی سلول انفرادی است، حکم بازداشت خواهرت و پدرت را هم دارم، همسرت را هم که در این راه از دست دادی …
چی باعث میشه باز ادامه بدی؟ چی باعث میشه نشکنی؟ کجا قراره بشکنی؟ ( با خشم می پرسید )
و با خونسردی پاسخ دادم : واقع بینی !
من واقعیت را می بینم که از شکنجه های شما نمی ترسم ، ما جز زنجیرهایمان، جز گرفتاری هایی که شما برایمان درست کرده اید، جز یک زندگی سراسر بحران و غرق در فقر و مصیبت هیچ برای از دست دادن نداریم،پس می جنگیم ، حتی اگر به سقف آرزوهایمان که رهایی از ستمگری و تجربه ی زیست طبیعی است هم نرسیم ، دستکم خیالمان راحت است که تلاشمان را برای آزاده زیستن انجام داده ایم.
من خواسته عجیب و زیادی ندارم، خواسته شما عجیب و زیاد است که توقع دارید در برابر این همه ظلم و فساد سکوت کنم…
بازجو با شنیدن دفاعیات من ،طبق معمول
تقصیر را به گردن دولت انداخت و گفت ، این رای مردم است، این دموکراسی است، مردم انتخاب بدی داشتند و حالا باید تاوان اشتباهاتشان را بدهند، اقتصاد که دست حضرت آقا نیست، رئیس جمهور منتخب مردم ( روحانی) خراب کاری کرده …
اگر همه چیز دست رهبری بود، ایران گلستان می شد !
خیلی تلاش کردم که به او بفهمانم اینکه ، شورای نگهبان مردم را وادار می کند از بین چند گزینه منتخب یکی را انتخاب کنند و شخص منتخب هم اختیارات چندانی برای ایجاد دگرگونی های بنیادین ندارد و فقط یک مجری دستورات دول پنهان است ، ربطی به دموکراسی ندارد،از جمهوری فقط اسمش را دارد …
اما در برابر فهمیدن حقایق مقاومت می کرد، حتی به او یادآوری کردم که اصلا در انتخابات شرکت نکردم و به هیچ حزب و گروهی وصل نیستم که تلافی رئیس جمهور شدن روحانی را سر من در می آورید،از دید من با تعویض روحانی و رئیسی بهبودی در زندگی مردم ایجاد نمی شود، چون سیستم فاسد و نا کار آمد است…
گفت به خاطر همین طرز فکرت مادرت و خانوادت را به دردسر انداختی ، گفتم اگر طرز فکر من اشتباه بود ، شما دستکم به قوانین خودتان احترام می گذاشتید،
بازداشت و محکومیت مادر من به دلیل انتقادهای من ، بر خلاف اصل شخصی بودن مجازات است ، برخلاف قوانین خودتان…
گفت مادرت با رسانه های بیگانه مصاحبه کرده و این یعنی جرم امنیتی!
گفتم مگر راه دیگری پیش رویش گذاشته بودید؟
بازداشت من از روز اول غیر قانونی بوده، حین بازداشت بارها مورد ظلم مضاعف بازجو ها قرار گرفتم، اقسام شکنجه ها بر ما وارد شده و ما هم هر بار شکایت کردیم و رسیدگی نشده، ما هم اطلاع رسانی کردیم بلکه کسی به فریاد امثال ما برسد،
اینجا به جای مجرمین اصلی، ما که به اختلاس، دزدی ، ویرانگری ها و فساد اعتراض می کنیم را محکوم و مجازات می کنند…
حرفم را قطع کرد و گفت : چرا از ایران نمی روی؟
با این طرز فکر اینجا اذیت میشی!
گفتم طرز فکر من مگه مجرمانه است ؟
بعدش ، من برم یک کشور دیگه ، بگم : ببخشید لطفا به من پناهندگی بدید، چون عرضه نداشتم خونه خودمُ آباد کنم ؟
از نظر من شبیه اینه که آدم در خونه همسایه بزنه، بگه پدر و مادرم به من غذا نمیدن، تو رو خدا شما به من غذا بدید !
من دنبال یک زندگی طبیعی و سالم هستم، اونا که حق مردم می خورن باید مجازات شوند ، نه من
…
آن بازجو ، از معدود بازجوهایی بود که دستکم حرفم را شنید، چند روز بعد مادرم به قید وثیقه آزاد شد ، اما پس از آن هر بار مقاله انتقادی یا گزارشی از اوضاع زندان نوشتم، تهدیدم کردند که پرونده مادرت هنوز باز هست!
من هم هر بار گفتم : اولا که انتقاد جرم نیست ، دوما اگر من مجرم هستم چرا مادرم باید مجازات شود ؟
اینها همینها هستند که پول می گیرند ، لعنت بر یزید را فریاد کنند، در حالی که حتی یزید هم با خواهر امام شیعیان چنین رفتاری نکرد …
آنها گمان می کنند که با آزار خانواده ام می توانند مرا از حق طلبی منصرف کنند، اما نمی دانند که خانواده من هم جامعه است و اگر فریاد می زنم ، برای نجات همه جامعه ، حتی فرزندان خود همین شکنجه گران است، این جامعه بیمار است و نیاز به آسیب شناسی دارد، مجازات( شکنجه ) فقط تلاش برای پاک کردن صورت مسئله است!
من با شکنجه متوقف نمی شوم، پاسخ انتقاد شکنجه نیست! باید به داد مردم رسید !
#فرنگیس_مظلوم
#سهیل_عربی
بیست و سوم تیر ماه ۱۴۰۱
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل