چشمانداز جنبشهای اخیر خوزستان را چگونه میبینید؟
نقطه قوت جنبش مردم خوزستان، خود جوش بودن و متکی به جمع بودنش است.
قیام مردم خوزستان این قدرت را دارد که دیگر مردم تحت ستم را نیز با خود همراه کند.
یعنی؛ به جای رهبری واحد از خرد و توان جمعی استفاده میشود، همین باعث میشود مهار آن برای حکومت دشوارتر شود و اگر مسئله پشتیبانی از آن(جنبشها) هم درست شود ، نه فقط این توانایی و قدرت را دارد که باعث برخاستن مردم شهرهای دیگر شود، بلکه حتی سرآغاز یک جنبش سوسیالیستی درسراسر خاورمیانه شود.
دلیل عمدهی اعتراضات عظیم و پیوستهی شهرهای استان خوزستان را چه میدانید؟
از دید من قیام مردم خوزستان در پاسخ به اشغالگری، نسلکُشی، غارتگری و در یک کلام اخلالیست که «حکومت» در زندگی آنها ایجاد کرده است.
تفاوت این قیام با کُنش و واکنشهای قبلی، این است که مطالبات مردم با اوضاع فعلی و توانشان همخوانی بیشتر و بهتری دارد، از همین روی توانسته اند دیگر نقاط را هم، با خود همراه کنند.
مردم خیلی شفاف، زندگی را مطالبه میکنند، برای «آب» برای «هوای سالم»، برای «معیشت» و «زیست طبیعی» قیام کردهاند.
در کنار خواستههای معیشتی و رفع تبعیض سیستماتیک، آیا خواهان استقلال هم هستند؟
استقلال حق مردم است و از دید من؛استقلال عامل جدایی نیست! بلکه عامل وحدت و دوستی میان مردم خواهد بود.
سالها و قرنهاست خواندیم و شاهدیم، که حاکمان بر خوزستان افرادی بودهاند که هرگز؛ دل برای این مردم نسوزاندند و اندیشه و برنامهای جز غارت زمینها وزندگی مردم در سر نداشتند.
مدتهاست در یکایک شهرها و روستاها، شاهد اعتراض به اوضاع استان هستیم و در مقابل به آنان برچسب «تجزیه طلب» میزنند و متهم به «محاربه» میشوند، اما؛ دیگر این شیوهی محاکمه نخ نما شدهست و همه میدانند مردم خوزستان که با آن همه ثروت در فقر و تبعیض به سر میبرند به دنبال بازسازی زندگی و سرزمین خود هستند.
و در نهایت،البته که مطالبه «استقلال و آزادی» هم مطالبهی زندگی است، اما شعارهای مردم خوزستان نشان میدهد که تجربه سالها دادخواهی و مبارزه برای آزادی آنها را پخته و حرفهای کرده و امروز هم بیش از پیش پراگماتیک شدهاند و هم برنامهریزی شده عمل میکنند.
نقاط ضعف این جنبشها را چه میبینید؟
تنها کمبود یا ضعفی که در این قیام دیده میشود، امر «پشتیبانی و سازماندهی»ست که اگر تقویت شود، شاهد پیروزیهای بزرگتری خواهیم بود.
در مجموع به آیندهی این قیامهای متصل به هم، امید وارم و شاهد بودهایم و هستیم که مردم با شیوه یادگیری با انجام فعالیت (learning by doing) پیش رفتهاند و هر روز پختهتر شدهاند، تجربهی مردم از قیامهای قبلی «نوید تکامل و دگرگونیهای ساختاری» را میدهد.
ما همیشه شاهد سرکوب وسیع و با شدت هر چه بیشتر این استان(خوزستان) نسبت به استانهای مرکزی هستیم. چرا؟
در خوزستان سرکوب بیشتر است،
بله به دلیل موقعیت جغرافیایی، قومی و البته منابع طبیعی این منطقه، خوزستان همیشه حتی مهمتراز پایتخت بوده،چرا که؛ اهم ثروت کُل کشوراز خوزستان تامین میشود.
آیا این ریشه در قومیت ستیزی یا عرب ستیزی هم دارد؟
عرب ستیزی از زمان روی کار آمدن این حکومت «آغاز نشده» و ریشه در تاریخ دارد، اما بدیهی است که «حکومت پهلوی و حکومت فعلی» آن را تشدید کردهاند و نسل کُشی عریان است.
سِیل سازی و هدایت کردن سیلاب به سمت نخلستانها، زمینهای کشاورزی و حتی خانههای مسکونی مردم(اسفندماه ۱۳۹۸)، بیتفاوت بودن در مقابل طوفانهای گرد و غبار، میتواند دال بر بیرون راندن اجباری مردم از استان، توسط حکومت باشد؟
پروژهی مجبور کردن مردم به مهاجرت، از سالها پیش، کلید خوردهست و برای این جنایت، برنامهریزی کردهاند.
زمین بخشی از هستی است و هستی متعلق به همه هستندگان،ازانسان تا حیوان و گیاهان
و باور من این است که؛ خودسامانی مردم که به مثابه رهایی از حکومتها و اربابان است به توزیع عادلانهی امکانات ختم خواهد شد و در این صورت تمام مردم به آنچه از موجبات زمین نیاز دارند خواهند رسید.
زمین آنقدری امکانات دارد که هیچ انسانی نیازمند و فقیر نباشد، کافی است درست مصرف شود. این یعنی استقلال، برابری، آزادی و عدالت حلقههای یک زنجیرند، هیچیک بدون دیگری کافی نیست و اگر چه، نسلکُشی سيستماتيک و برنامهریزی شده است و اهداف آن نیز برای مردم خوزستان مشخص است، اما؛ من به قدرت مردم باور دارم و یقین دارم که میتوانیم سرزمینمان را از اشغالگران پس بگیریم.
دانشگاه دولتی جندیشاپور یا چمران اهواز در ده سال اخیر، نقش بسیار کمرنگی در همراهی جنبشهای خیابانی و حتی جنبشهای کارگری استان داشته است، شما این را چگونه تفسیر میکنید؟
پیرامون انفعال جنبشهای دانشجویی:
سیستم سرمایهداری حتی در یکی از فشل ترین گونههایش که موسوم به جمهوری اسلامی ایران است،
باز هم نتیجهگرا و اقتصادی عمل میکند، به این معنی؛ وقتی میبیند توانایی خذف و شکنجهی تمامی مخالفان خود را ندارد، تلاش میکند، سوپاپ اطمینان بسازد، در طول ده سال اخیر شاهد اپوزیسیونسازیهایی هستیم که اینگونه مهندسی میکنند: «کُنشگر نماهای کم خطر و بیخطر» را به ویژه در جنبشهای کارگری و دانشجویی با نفوذ نهادهای سرکوبگر درمیان آن فعالها با هدف بیخطر کردن در گام اول و منفعل کردن در گامهای بعدی، همیشه پیش بُرده است.
با این فضا، راهکار چیست؟
راهکار ما برای مقابله با این اوضاع فقط «سازماندهی از پایین به بالا و تقویت جنبشهای مردمی» است.
استقلال ، آزادی، برابری و رفاه به دست نمیآید، مگر با خودسامانی مُردم و رهایی از هر شکلِ استبداد.
از زندان «شیبان» شهرِ اهواز، چه میدانید، چه تفاوتی با زندانهای پایتخت دارد؟
زندان شیبان یکی از بدترین شکنجهگاههای این حکومت بوده و همانطور که گفتم:«عربستیزی» ریشهی تاریخی دارد، که از دوران پهلوی و تا به امروز تشدید شده است.
اگرچه؛ زندانهای پایتخت ( به جزء اوین) وضعیت بهتری از این زندان ندارد و حتی به یاد دارم «عدهای از فعالهای عرب را برای تشدید شکنجه، به (تیپ یک زندان تهران بزرگ) معروف به فینال زندانها منتقل کردند»
اینکه برخورد وحشیانهای با عربها میشود یک حقیقت است.
اینکه زندان شیبان هم یک شکنجهگاه است نیز حقیقت دارد.
و درادامه با همه اینها من فکر میکنم: حمایت سيستماتيک از زندانیان و خانواده کشته شدگان فواید زیادی برای جنبش دارد.
حمایت از خانوادهی زندانیها چه تاثیری در روند جنبش دارد؟
نخست و مهمتر از هر چیزی، پیامیست که این حمایت و همدلی به دیگر مبارزان می دهد:
در وهله اول: اینکه مردم، انسان مبارز را تنها نمیگذارند و کسی که برای آزادی مردمش هزینه میدهد و جانش را به خطر میاندازد، حمایت میشود و هم احترام ویژهای نزد مردم پیدا کرده است.
و دوم: وقتی زندانی به این درک برسد که حمایت میشود که فراموش نشده است و خانوادهاش تامین هستند، راحتتر مقاومت میکند و مقاومت زندانی یعنی: تقویت و تکامل جنبش. البته که تاثیرات بیشتری هم دارد اما این دو دلیل اهمشان بود.
یک جوان زندانی وقتی ببیند مردم «زندانی سیاسی» را تنها نگذاشتهاند، مورد حمایت و علاقهی مردم است، خانوادهاش تنها نیستند و رفقایش به اصطلاح، به آنان «سر»میزنند، بی شک برای مبارزه انگیزههای بیشتری خواهد گرفت. و مهمتر اینکه مبارزانمان را زنده و تسلیمناپذیر نگاه میداریم.
چرا زندانیهای فارس زبلن و مرکز کشور، بیش از باقی زندانیها مورد توجه و حمایت قرار میگیرند یا به اصطلاح رسانهای میشوند؟
سانترالیسم_ مرکزگرایی همهاش آسیب است.
نادیده گرفته شدن زندانیهای دور از مرکز، به ویژه عربها دلایل زیادی دارد.
مهمترین دلیل؛ «بحث مطالبات مردم و خاستگاه سرمایه داری» است.
اگر یک زندانی اصلاحطلب ناسیونالیست ، هفت شب در بازداشت به سر میبَرَد و همان هفت شب انواع توفانها و حمایتها می شود و در مقابل: “حمزه سواری ” هفده سال و نیم، از عمرش در زندان است و به اندازه یک شبانهروز، که برای سلبریتیهای سوپاپ اطمینان حکومت، هیاهو شد برای او نشد، ربط به منافع دولتهای حامی رسانه های جریان اصلی دارد.
حمزهها و اشخاص گُمنامی شبیه به او، نه فقط برای این حکومت، بلکه برای هر حکومتی خطرنک هستند، زیرا از «استقلال و رهایی مردم» سخن میگویند. کافیست رصد کنید و ببینید رسانههای رادیویی و تلویزیونی، نام کدام زندانیان را هر روز تکرار و یادآور میشوند؟
کسانی که با اصل حکومت مخالفتی نداشته و حتی بارها مردم را تشویق به شرکت در انتصابات(انتخابات) کردهاند. اما آنان که به راستی «آزادیخواه و برابریطلب» باشند، بایکوت میشوند و اگر عرب باشند، قطعا بیشتر.
فینال زندانها یا تیپ یک زندان تهران بزرگ با افراد زندانی چگونه برخورد میشود؟
آنچه در تیپ یک گذشت و میگذرد، دریک کتاب هم نمیگنجد اما؛
خلاصهاش، اینست که وحشیترین شکنجهگران از سراسر ایران را آنجا جمع کردهاند، «سوئیت تیپ یک معروف به در بسته محلِ تشدیدِ شکنجه»علیه کسانیست که حکومت آنها را آدم نشدنی می خواند، درواقع «سرِموضعها» آنها که برمواضع و باورهای خود پایبند میمانند و ماندهاند.
وارد آنجا که میشوی، این جمله را میگویند: «حقوقِ بشر اینجا آنتن نمیده!»
سال ۱۳۹۷ نزدیک به «دویست زندانی عرب» را از شهر اهواز به آنجا آورده بودند، با لولهای آهنین و سفیدرنگ، که به آن «نازگل» میگویند. سرِ همهی زندانیها را شکستند، کفِ زمین، از خون زندانیها قرمزرنگ شده بود.
آیا در خود زندان هم رفتارهای قومیت ستیزانه(عرب ستیزی) با دیگر زندانیها دیده میشود؟
عرب ستیزی حتی در بین کسانی که رسانهها آنها را به عنوان فعال سیاسی و الیت جامعه معرفی کردهاند هم، وجود دارد.
در بند ۳۵۰ که معروف به « فرهیختگان» بود، یک روزنامهی دیواری داشتیم که بارها همین خودفرهیختهپنداران به جای واژهی «عرب» واژهی «تازی» را به کار میبُردند، ما چپها با چند دوست عربی که در «بند» داشتیم،به اعتراض برخاستیم و به ما هم برچسبِ «عربپرست و تجزیه طلب» زدند.
بارها در همان روزنامهی دیواری مطالب توهین آمیز خطاب به عربها، کُردها و تُرکها منتشر کردند. اما عرب ستیزی حتی از کُرد ستیزی و ترک ستیزی هم بیشتر است.
یکبار، یکی از کسانی که به عنوان معلم زندانی در بند ۴ زندان گوهر دشت بود، خطاب به حمزه گفت: “خدا رو شکر کنید که جمهوری اسلامی هست، اگر قدرت دست من بود، یک تجزیه طلب را هم زنده نمی گذاشتم.” همین به ظاهر معلمها بذر عرب ستیزی را در اذهان عمومی میکارند.
به ما هم که در شهر تهران بزرگ شدیم، از کودکی و در طول سالهای تحصیل میگفتند:”عربها عامل بدبختی ما شده اند!”
نمی گفتند: اسلام و جهل خودمان! می گفتند عربها!
من حتی بارها دیدهام که همه عربها را «داعشی» میخوانند،
ما چند همبندی «سُنی عرب» داشتیم که تنها برای اعتراض به حکومت، در زندان بودند و اما به آنها برچسب «داعشی بودن» زده بودند، در حالی که آنها خودشان مخالف داعش بودند.
چرا شهر تهران در مقابل جنبشهای خوزستان، منفعل است، با آنکه جمعیت این شهررا مردم دیگر شهرهای کوچکی که بسیار مورد تبعیض واقع شدهاند، تشکیل داده و میدهد؟
دلیل انفعال تهران مسئله «طبقه» است، اکثریت ساکنان شهر تهران، «Petite bourgeois » خرده سرمایهدار به حساب میآیند
خرده سرمایهدار شاید خواهان تغییراتی باشد، اما؛
اولا، نه دگرگونیهای ساختاری بلکه اصلاحات
دوم، برای همین اصلاحات هم حاضر به پرداخت هزینههای گزاف نیستند نیست، «زیرا؛ چیزهایی برای از دست دادن دارد.»
مسئله بعدی؛ ترکیبِ مردم و طبقهبندی قومی تهران است. تُرک، کُرد، لُر، در کنار یکدیگر اما بیگانه، هیچ رفاقت و همبستگی در کار نیست، تنها رقابت و «بکُش تا زنده بمانی» ست.
شهر تهران تبدیل به جنگلِ مطلوب سرمایهداری شده است و این جمله را یادآور میشود:«بُخور تا خورده نشوی…»
با این وجود؛ تعاون در چنین جایی رخ نمیدهد، حاشیهشهرها هم، اولا؛ به دلیل گرفتاریهای معیشتی و هزینهی زندگی بالا و دوما؛ به دلیل لِه شدن در زیر بار زندگی پِرهزینه و پایینشهری بودن و نبود حمایت و پشتیبانی درست برای نمونه: در پی اعتراضات آبانماه سال۱۳۹۸ انگیزههای مبارزه و همراهی را از دست دادند.
از بین بیش از «دو هزار زندانی و شاید هزارو پانصد کشته شدهی آن قیام»، فقط حدود بیست نفر از دستگیرشدهگان توسط رسانهها خبرساز شدند و مورد حمایت قرار گرفتند که اکثرا هم از حامیان سلطنت و اصلاحطلب هستند، باقی دراوج گرفتاری و گُمنامی هستند.
میتوانید یک زندانی نام ببرید که قربانی همین «بیتوجهی» شده باشد؟
بله، « امید .م » که در اوج بحرانها خودکُشی کرد.
امید از جوانان دستگیرشُدهای قیام آبانماه سال ۱۳۹۸ بود. او از دلیران دادخواه بود، که علیه بیداد و ستم به اعتراض برخاست.
که تنها نانآور خانواده بود و درجریان قیام خونین آبان ۹۸ ،تیر خورد و بازداشت شد. او مدتها زیر شکنجه و بازجویی بود.
در زندان بر اثر فشار و شدت بازجویی، اذیت و آزارهایی که متحمل شده بود، به افسردگی مبتلا شد و به همین دلیل به گواه همبندیهایش یک بار در ۱۹ تیرماه سال ۱۳۹۹ اقدام به خودکشی کرد و این خودکشی ناموفق بود، متولیان زندان، مانع از رساندن تن مجروح و آسیب دیدهی امید به بیمارستان شدند و همین امر باعث تشدید بیماری افسردگی او شد.
امید .م از دستگیرشدههای کدام استان بود؟
او فرزند «اسلامشهر» بود. از دیار فقر، بی رحمی و شورش آمده بود. در جریان قیام آبانماه، به همراه دوستانش توسط لباس شخصیهای سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی در محدوده شهرک واوان اسلامشهر بازداشت شد.
جهت بازجویی و تفهیم اتهام به «بند ۲ الف سپاه پاسداران» در زندان اوین منتقل و تحت شکنجه قرار گرفت. پس از اتمام بازجویی و تفهیم اتهام به «تیپ ۵ زندان» تهران بزرگ منتقل شد. با آغاز مراحل دادرسی پرونده، او با اتهام اجتماع و تبانی( شرکت در اعتراضات علیه و بر ضد امنیت داخلی) توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست «ایمان افشاری» به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد. این حکم پس از ارجاع پرونده به شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا تأیید شد.
پس از بیرون آمدن از زندان ، با سیلی از گرفتاریها، با بیکاری و فقر و غیره، مواجه شد و در نهایت سکته قلبی و جوانمرگ شدن.
صدها امید داریم و اگر به دادشان نرسیم.
درباره امید، زیاد نوشته ام که تحت فشارهای بسیار خودکشی کرد.
و در انتها؟
«آنچه باید گفت را، مردم کف خیابانها گفتهاند.»
خرداد ماه سال ۱۴۰۱
با سپاس از رفیق نثار محمدی که زحمات این گفتگو با ایشان بود.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل