نوشته ای از ایگو ، بخشِ اول مقدمه :
نوشتن از آنارشیسم سهل مینماید زیراکه دریایی ست که هرکس میتواند به بخشی از آن بپردازد و ممتنع است زیراکه چُنین بحری ساحلی ندارد.
این یادداشت که در چندینپاره و چندینبخش خواهد بود؛ تلاشِ ناقص و ناکافی من است در تشریحِ کلیاتی از جامعۀ آنارشیستی. تاکید بر بهکارگیریِ واژۀ «کلیات» فارغ از دامنۀ گستردۀ سیاسی_اجتماعیِ مبحثِ آنارشیسم؛ به ایندلیل است که آنارشیسم جنبشی ست که مشخصاً ضدِاقتدارگرا ست و حتی این ضدِاقتدارگرایی را به جد درونی کرده.
اساساً برای اینکه اشتباهی آغاز نشود که گمان برود آنارشیسم هم مانند _یسمهای دیگر باید تئوری و ساختار و ایدئولوژی از پیش ساخته شدهای داشته باشد باید متذکر شوم که حقیقت این است که کسی قرار نبوده و نیست و نخواهد بود که نسخهای برای جامعۀ خودمختار بپیچد و آنارشیسم هم چیزی جز حمایت از جوامعِ خودمختار نبوده و نیست و چیزی ست پویا و همیشه در حالِ آزمون و خطا و تجربه و یادگیری. درحدی اینامر، درفهمِ آنارشیسم دارای جایگاه ست که به گمانِ من اگر بخواهیم برای آنارشیسم (بهاشتباه) ذاتی قائل شویم؛ آنهمین پویایی و شوند و آموختن و تجربه و تکیۀ دائم به خردِ جمعی و اقداماتِ جمعی براساسِ نقاطِ اشتراک ست.
برخلافِ دگماتیسمِ چپ و برخلافِ اندیشۀ چپ درموردِ آنارشیسم، اینپویاییِ آنارشیسم، نقطهٔ قوتِ آنارشیسم بوده و هست.
در یادداشتی که منسوب به نستور ماخنو ست به طرزِ جالبی این بیان شده و نظریاتِ آنارشیستی را یافتههایی میداند که با استفاده از تحلیلِ واقعی از شرایط و امکاناتِ موجود به دست آمده. او در ادامۀ متن، حتی از گادوین، پرودون، باکونین، موست، کروپوتکین، مالاتستا، اس. فاور و دیگران نام میبرد و میگوید که حتی به زعمِ او آنها هرگز گمان نمیکردند که میتوانند یا میخواهند از طریقِ نظریههای خود شکلِ مشخصی از آنارشیسم، ساختاری از دگمِ (دکترینهای صلب) علمیِ ثابت و بدون تغییر را تهیه کنند. درعوض تعالیمِ آنارشیسم، نمایانگرِ تلاشیجمعی برای آشکارساختنِ ریشههای آنارشیسم در ذاتِ انسان و اثباتِ اینامر است که دستاوردهای خلاقِ انسان هرگز از آنها منحرف نشده است. ویژگیِ اساسیِ آنارشیسم، نفیِ همۀ انواع و اقسام و اشکال بردهداری ست، به همینترتیب این در ذاتِ انسان نیز یافت میشود.
بخشِ دومِ مقدمه :
ترکیبِ seriocomic «آنارکوآنارشیزم» را ازاینروی بهعنوانِ نامِ این سرییادداشتها انتخاب کردم که همزمان، هم پویاییوشوندِ درونیِ آنارشیسم را نشان میدهد و هم نگاهی طنزآلود به این واقع دارد که به سببِ همین شوند، در سیرِ تاریخیِ آنارشیسم و بافتِ اجتماعی/زبانیِ اجتماعاتِ خودمختار، بنابه نیازها و تجربیاتِ جوامعِ مذکور، آنقدر شاخههای متعدد و گونهگون و رنگارنگ بهوجود آمده که گاهی بنیانِ آنها که آنارشیسمِ ذاتیِ انسانی (نفیِ بردهداری) و «وحدتِ عملیِ» نیروهای مختلفِ آنارشیستی/لیبرتارینسوسیالیستی و پساچپی ست، در پس و کنارۀ رنگارنگی و زیباییِ این جنبشِ بزرگ، ناپیدا مینماید.
ضمنِ این تکثر؛ باید بیان داشت که تشریحِ دورنمای جامعۀ آنارشیستی آن هم از زبانِ یک ایگوئیست/آنارکوایگوئیست مصائبی هم دارد که یکی از آنها مشخصکردنِ موضع خود نسبت به آنارشیسم و ارتباط و نسبتِ میانِ این دو ست که سابقاً در یادداشتی (https://t.me/anegofromworld/513) به این مهم پرداختهام.
البته چه شخصاً و چه همانگونه که کمافیالسابق به تصریح در بیانیههای فدراسیونِ عصرِآنارشیسم بیان شده؛ باور براین است که کاپیتالیسم، ناسیونالیسم، پاسیفیسم و گرایشهای مذهبی/عرفانی نسبتی منطقی با آنارشیسم نمیتوانند برقرار کنند. (https://asranarshism.com/1399/06/13/the-internal-function-and-structure-of-the-federation-of-anarchism-era/)
همانگونه که در بخشِ اولِ مقدمۀ این سرییادداشت اشاره کردم؛ نوشتن از آنارشیسم سهل مینماید زیراکه دریایی ست که هرکس میتواند به بخشی از آن بپردازد و ممتنع است زیراکه چُنین بحری ساحلی ندارد. من مجدداً تاکید میکنم که در ادامه صرفاً به دورنمایی کلی از جامعۀ آنارشیستی اشاره خواهم داشت و بیانِ یک آلترناتیوِ آنارشیستی به معنای نفیِ آلتارناتیوهای آنارشیستی دیگر نخواهد بود. همچنین شایانِ ذکر و حتی تأکیداتِ شدید است که رفقای آنارشیست و رفقای پساچپ، از گرایشهای مختلف، حتماً نکاتِ بسیاری برای تکمیلِ این پارهیادداشتها و ضعفهایش خواهند داشت که از صمیمِ قلب از شنیدنِ این نکات و مسائل و آموختنِ از رفقا خوشحال و خوشوقت خواهم شد.
بخشِ اول
اگر در تعریف آنارشیسم، بر سر گزارۀ «آنارشیسم جنبشی تاریخی، پیروِ حمایت از جوامعِ خودمختار است»؛ توافقی هم بکنیم و به گزارۀ منطقیِ «تعریف باید اعرفِ بر معرَّف باشد» هم توجهای نکنیم و از خیرِ شفافسازیِ واژههایی همچون «جنبش» و «جامعۀ خودمختار» هم بگذریم؛ باز هم در گزارۀ تعریفمان از آنارشیسم یک رکنِ مهم و حیاتی بوده که در پسِ جمله قرار داشته و به آن توجه نشده که آن «جامعهگرایی» ست.
من در ادامه حتماً در بابِ جامعهگرایی صحبت خواهم کرد؛ زیرا یکی از ارکانِ مهمِ ضدِاقتدارگرایی/آنارشیسم بالحق جامعهگرایی دربرابرِ «دولتگرایی» ست. بگذریم که شخصاً معتقدم انسان ذاتاً جامعهگرا جامعهگرا درمقابل دولتگرا و نه فردگرا ست. (خارج از مبحث به این نکته هم توجه شود که فردگرایی بورژوازی بسیار با خودمداری/اگوئیسم اشتینر بسیار متفاوت است.)
مبحثِ به غایت مهم، بزرگ و پیچیدهای که به حق شایانِ اشاره و درخورِ توجه است روابطِ میانبردگی (تشریح و بررسیِ روابطِ میانِ بردهها به مثابۀ نیروهای اجتماعی) ست که صرفاً به علتِ اهمیتِ بی بدیلش (به گمان من) و ارتباطش با مبحث به آن اشاره کرده و چون ارائۀ مبحثش نه در توان بنده و نه در این مقال میگنجد؛ بررسی مبحثِ اخیر را به رفقای پساچپآنارشیستی که در این زمینه مطالعاتی داشتهاند سپرده و از عدمِشرح آن پوزش میطلبم و تنها به این مهم بسنده میکنم که تقلیلِ مبحثِ میانبردگی به مباحثی مانندِ مناسباتِ قدرت و… که دوستانِ مارکسیست مطرح میکنند؛ صحبتهایی تقلیلگرایانه ست و بی شک این مبحث از جنبههای روانشناختی، اسطورهشناختی، زبانی، فرهنگی و… به جد متأثر است.
به گمانِ مخلص، برای توصیفِ (نه تعریفِ) جامعۀ خودمختار، به اولین گزارهای که باید توجه داشت، مبحثِ دموکراسی ست. واژهها را آنقدر سرمایهداری اماله کرده که هنگامی که نامِ دموکراسی میآید، تنها احساسِ ممکن، احساسِ اشمئزاز است. دموکراسیِ در حالِ اجرا در سرمایهداری، بالاخص در الیگارشیهای موردِ ستایششان، گونهای از دموکراسیِ تفویضی ست که از آن به نام دموکراسیِ بورژوازی در مقابلِ دموکراسیِ مستقیم که آلترناتیوِ موردِنظرِ آنارشیستها ست نام خواهم برد و در پارهیادداشتهای آینده به تشریحِ هر دو از منظرِ امکان و صلاحیت، در حدِ توانِ خود اقدام خواهم کرد.
بخشِ دوم
به الزامِ شرحِ دموکراسیِ مستقیم و جامعهگرایی (جامعهگرایی دربرابرِ دولتگرایی) برای توصیفِ دورنماوچشماندازی «کلی» از جامعۀ آنارشیستی، صرفاً اشاره داشتم و قرارِ بر بحث (درحدِ بضاعت حقیر) در موردِ مبحثِ دموکراسی را به این پاره و پارهیادداشتهای بعدیاش موکول کردم. گمان میکنم باید توجه داشت که جامعهگراییِ یک اجتماعِ فرضی، چنانکه از نامِ آنارشیسم بر میآید، شرطِ لازمی بر آنارشیستیبودن آن است اما شرطِ کافی نیست.
تأکید آنارشیستها بر این است که دموکراسی (مگر دموکراسیِ مستقیم در جامعهای بدونِ دولت) حقهای بیش نیست و در بهترین و خوشبینانهترین وجه و صورتِ ممکن، پهلوبهپهلوی الیگارشی خواهد زد و این الیگارشی، در ساحتِ کاپیتالیسم، یعنی عدهای تنپرور و دزدِ بزرگ بر مردم حکومت خواهند کرد و قوانین را تحتِ منافعِ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خود خواهند نوشت.
به عبارتی دیگر؛ در بهترین نظامهای سیاسیِ دنیا، در همان جاهایی که رسانهها تبلیغ میکنند و دولت_رفاهیهای محبوب ست(؟)؛ مردم رأی میدهند تا از بینِ نمایندگانی که سرمایهدارانِ بزرگ انتخاب کردهاند یکی را برای خدمتِ به سرمایهدارانِ بزرگ و کمپانیهای غولآسا، در چند سالِ آتیشان، انتخاب کنند.
به یُمنِ حکومتِ میلیتار_توتالیتار_مذهبیِ حاکمِ بر منطقۀ جغرافیاییِ ایران، مردم منطقۀ جغرافیاییِ مذکور (شوربختانه مانندِ مردمِ خیلی مکانهای دیگر) در این امید هستند که هویج و چماقِ نظامِ الیگارشی_کاپیتالیستیِ خوب(؟) به آنها آزادی و نان بدهد که در این سریپارهیادداشتها، در آینده، احتمالاً به آن خواهم پرداخت.
طبیعتاً در ادامه سعی بر شکافتنِ این مطالب و نگاهی دقیقتر به این موارد خواهم داشت اما بههرروی برای جمعبندی این بخش، سخنِ همقطاری را بازگو میکنم که به جد از همراهی و محبتش پیرامونِ قریبِ به اتفاقِ یادداشتهایم برخوردار بودم و هستم و تمامی نوشتههایم، مستقیم یا غیرِمستقیم، شاملِ نکاتِ دقیق و نابِ این عزیز است: «حکومتِ مردم بر مردم، با نامِ مردم اما علیهِ مردم و در جهتِ منافعِ فردی و حزبی ست… ما از نه بر حکومتِ کسی بر کسی صحبت میکنیم.»
بخشِ سوم
به اشارۀ ناچیزی از آن چه که آنارشیستها از دموکراسی مدِنظرشان هست؛ یعنی دموکراسیِ مستقیمِ در اجتماعِ جامعهگرا (در مقابل دولتگرا) بسنده کردم. واقعیت این است که هنگامی که آنارشیستها میگویند ما از دموکراسی متنفریم دارند به دموکراسیِ تفویضی، یعنی دموکراسیای که در آن فرد، قدرتِ خود، اختیار و انتخابِ خود را به شخصی دیگر واگذار میکند یا دموکراسیِ مستقیم با وجودِ دولت اشاره میکنند. دوستانی که با آنارشیستها آشنا نیستند گاهی با نفرتِ آنارشیستها از واژۀ سوسیالیسم و کمونیسم مواجه شدهاند و شوکه! حقیقت این است که این اشمئزاز، گونهای از همان اشمئزازی ست که ما آنارشیستها از نامِ دموکراسی داریم. ما دموکراسی، سوسیالیسم و کمونیسم را قبول نداریم؛ مگر گونهای نادر، رادیکال و نقد شدۀ آن را و برای به دستآوردنِ آن مبارزه میکنیم. در ادامه حتماً به این مطالب باز خواهیم گشت.
دموکراسیِ مستقیم، در صورتِ وجود دولت، باز مشکلی را حل نخواهد کرد؛ زیرا منبعِ ایجادِ مشکلات، یعنی دولت، هنوز برچیده نشده. در پارهیادداشتهای بعدی پس از اتمامِ مبحث دموکراسیِ مستقیم و نقد دموکراسیِ تفویضی، به نقدِ دولت و لزوم جامعهگرایی خواهم پرداخت.
تحقق و تثبیتِ دموکراسیِ مستقیم در اجتماعِ جامعهگرا میتواند نویدِ آغازِ یک گونه از آلترناتیو بی دولت و مرحلۀ گذاری به جامعۀ آنارشیستی را بدهد. اگر بخواهم نکاتِ مشترکی که من به زعمِ خود، از همقطارانِ آنارشیست و پساچپ، در توصیفِ دورنماوچشماندازی از جامعۀ آنارشیستی شنیدهام را بیان کنم؛ همقطاران پس از این دو به جد به دو موردِ: «اشتراکیکردنِ زمین و اشتراکیکردنِ ابزارِ تولید» اشاره کردند. در ادامه قصد دارم این مطالب و ارتباطاتشان را هم بهتر شرح بدهم اما در مورد اشتراکیکردنِ حقِ مالکیتِ زمین سابقاً یادداشتی نوشتهام (https://asranarshism.com/1399/08/24/egoist-anarchism-2/) هرچند که در بابِ زمین از منظرِ تاریخی/ناتورالیستی/فرهنگی بسیار کم سخن گفته شده اما همین اندک در توان مخلص است و به ارجاعِ به همان یادداشت، در موردِ زمین، در این سرییادداشتها بسنده خواهم کرد.
برای جمعبندی عرض کنم که به زعمِ حقیر، چهار موردِ: «جامعهگرایی در مقابل دولتگرایی، دموکراسیِ مستقیم در اجتماعِ جامعهگرا، اشتراکیکردنِ زمین و اشتراکیکردنِ ابزارِ تولید» چهار رکنِ اساسی در توصیف و نه تعریفِ جامعۀ آنارشیستی خواهد بود.
حقیقتاً و صراحتاً باید بیان کرد که فقط در یک جامعۀ آنارشیستی، جامعهای که در آن نه تنها تمامیِ افراد حقِ رأیِ یکسان دارند (چه در اقدام برای تشکیلدادن یک جامعۀ آنارشیستی و چه در یک جامعۀ آنارشیستی حزب نقشی ندارد) بلکه جایگاهِ اجتماعی_سیاسیِ یکسان دارند دموکراسی و آزادیِ بیان معنا پیدا خواهد کرد.
بخشِ چهارم
گفتیم که آنارشیسم پایبندی به ایدههای یک یا چند شخصیت نیست. اساساً آنارشیسم دین نیست و دگماتیسمِ دینی ندارد که به چیزی پایبند باشد. میخواهم پا را فراتر بگذارم و بگویم آنارشیسم باور و اصولِ لایتغیری ندارند که دگماتیسمی داشته باشد.
آنچه که ما اکنون به نامِ پرنسیپِ آنارشیستی میدانیم، حاصلِ سالیانِ سال، تجربۀ جوامعِ خودمختار و انسانهای آزاد، نقدِ تجربه و آموختنِ از خودانتقادی ست و آنچه هم که ما به نامِ اهدافِ آنارشیستی میدانیم، حقیقتاً آمال و آرزوهای همان جوامع و انسانها، دراین مسیر طولانی بوده.
در بخش سوم: به آنچیزی که از دموکراسی مدِنظر آنارشیستها هست و یا نیست اشارهای کردم و در ادامه، بیشتر میخواهم به مسئلۀ امکانِ این آلترناتیوِ آنارشیستی بپردازم؛ زیرا به زعمِ من و به رغمِ گمانِ هرآنکس که صرفاً نامی از آنارشیسم شنیده؛ آنارشیسم نه تنها آلترناتیوی ممکن است بلکه تنها آلترناتیوِ ممکن است!
غلو نیست که در دموکراسیِ بورژوازی، منتخبانِ مردم(؟) بیش از اندیشیدن به مردم، نگرانِ منافعِ آنانی هستند که خرجِ تبلیغِ آنان را در کمپینهای انتخاباتی دادهاند و بیش از آن هم به فکرِ سوءاستفاده و کسبِ منافعِ حداکثری از موقعیتِ حاصله و لابیگریهای لازمه، برای کسبِ قدرت/ثروت بیشتر خواهند بود. اساساً فارغ از اینکه دموکراسیِ تفویضی چه فجایعی به بار آورده؛ واقعاً خندهدار ست که برای تصمیمگیری در مورد قوانینی که تاثیر مستقیم بر زندگیتان دارد، از بین نمایندگانی که احزاب سیاسی انتخاب کردهاند (ساده بگویم همان شورای نگهبان خودمان) یکی را انتخاب کنید!
از دیدِ مخلص به عنوانِ آنارشیستی که گرایشِ شدیدی به ایگوئیسم دارد؛ انسان یا به خودمداری و ایگوئیسم خود باز میگردد و خود را عامل و حاکمِ بر خویش میبیند یا برده است. این که از بینِ مستخدمینِ حاکمان یکی را بربگزینی، یا اساساً در بازارِ بردگی بتوانی صاحب و مالکت را انتخاب کنی و آزادیت منوط و محدود به انتخابِ ارباب باشد، تفاوتی در اصلِ بردگی ایجاد نخواهد کرد.
به عنوان نکات پایانی این پارهیادداشت لازم به ذکر میدانم که صحبت در موردِ دموکراسیِ مستقیم در اجتماعی جامعهگرا دقیقاً به معنای این است که خودِ مردم نیز مجریِ قوانینی که خود بر خود وضع کردهاند و قراردادهایی که خود بر خود حمل کردهاند نیز خواهند بود. طبیعی ست که زمانی که شخصی خود امکانِ وضعِ قوانین را دارد و از نکته نظرِ پایگاهِ اجتماعی سیاسی همسنگ دیگر افراد ست، آنزمان قوانینِ حاصله در جهت رفعِ رادیکالِ «عللِ» مشکلاتِ موجود در منطقه و آسایشِ حداکثریِ عمومی خواهد بود؛ اما صحبت در باب چگونگی مناسبات و اجرای و خودساماندهی/سازماندهی جامعۀ آنارشیستی را به پس از اتمامِ مباحثِ دموکراسیِ مستقیم موکول و پس از بحث جامعهگرایی دربرابرِ دولتگرایی صحبت دربابِ آن را آغاز خواهم کرد.
بخشِ پنجم
گمان میکنم برای همقطاران و دوستان ارجحیتِ دموکراسیِ مستقیم در اجتماعی جامعهگرا بر اشکالِ مختلفِ دموکراسیِ تفویضی، امری بدیهی باشد زیرا همانگونه که هر شخص تنها خودش را واجدِ شرایطِ تصمیمگیری در امورِ شخصیِ خود میداند در این مورد هم همین ست.
مخلص در پارهیادداشت قبلی:
(https://t.me/anegofromworld/591)
و در این سری پارهیادداشتهای مسبوقِ به سابقه سعی کردم کمکی بر این فهم امر کرده باشم.
این که دموکراسیِ مستقیم را دموکراسیِ بدویِ تودهای بردهدار آتنی بدانیم؛ حقیقتاً نگاهی کلیشهای و فارغ از مداقه است.
اولاً چهگونه میشود که عدهای فرد به اصطلاح متخصص و مصلح(؟) آن قدر فهم و درک و توانایی و خیرخواهی داشته باشند که پدیدۀ بغرنج و چندینوجهیای مانند اجتماع و پدیدههای اجتماعی را اولاً درک کرده و ثانیاً با این که در جایگاهِ بالاتری از منظر اجتماعی سیاسی قرار گرفتهاند در جهت ترمیم دردها و رفعِ رادیکالِ «عللِ» مشکلاتِ دیگران/مردم بکوشند؟ چهگونه ممکن است که عدهای قلیل تمامی جوانبِ مختلفِ اجتماعی/اقتصادی/فرهنگی/زبانیِ یک اجتماع را بدانند؟
ثانیاً همقطاران و دوستان عزیز، چرا سرمایهداری امورِ مربوط به بانکداری و امور اقتصادی و تجاری را به اینترنت و شبکه منتقل کرده اما در موردِ مسائلی مانند تعیین قوانین و تخصیص منابع و امکانات (مسائلی که به قولی به قوۀ مقننه واگذار میشود) ناگهان استفادۀ از تکنولوژی رنگ میبازد؟ مشخص است زیرا آن به اصطلاح نمایندگانِ مردم(؟) به دنبال منافع شخصی/حزبی خود بوده و از این طریق لابیگریِ سرمایهداران نیز بهتر صورت میپذیرد.
هنگامی که عدۀ زیادی از نمایندگانِ مجلس خود رای ممتنع میدهند و یا در راستای تأمینِ منافعِ شخصی/حزبی عمل میکنند چرا مردم در وهلۀ اول قوانین را انتخاب نکنند و سپس کارگزاری برای انجام قوانین؟ آن هم کارگزاری که علاوه بر نظارتِ غیرِمستقیم، نظارتِ مستقیمِ مردمی نیز بر آنها هست و طی نظر جمعی مردم منطقه (نظارتِ مستقیم) یا متخصصینِ امور (نظارتِ غیرِمستقیم) امکانِ عزل و فسخِ این قراردادِ اجتماعی همواره ممکن باشد…
🔴 انتخابِ «قانونگذار» انتخابِ حاکم توسطِ محکوم است؛ مردم در وهلۀ اول باید قانون را انتخاب کنند و سپس «قانونگزار» را…
در آینده به نقدِ کارگزاریِ دولتی خواهم پرداخت اما به این نکته باید در تکمیلِ بحثِ دموکراسیِ مستقیم اشاره کرد که پیروِ تمامِ مسائل لازم نیست تمام افراد رأی بدهند. این نکته که رأیگیریهای متعدد زمانبر و خستهکننده است، خندهدار مینماید زیرا کسی باید رأی بدهد که مسئلهای بر او مهم مینماید و زندگیش را تحت تأثیر قرار میدهد. اساساً در موردِ مسائلِ زنان چرا مردان باید رأی بدهند؟
بخشِ ششم
صحبتهای یک همقطار پیروِ توصیفِ جامعه:
«تعریف جامعه با تعریف متداول آن فرق میکند.
در تعریف متداول، جامعه واحدی است اعضای آن خصوصیاتی کلی و قالبا ناخواسته و ناخودآگاه در اشتراک دارند. مثل جامعه ایرانی و عربستانی و انگلیسی زبان و دیگر. خصوصیات شخصی به نفع خصوصیات جمعی و کلی گم و نادیده گرفته میشوند. یکسان بودن بر اساس یک معیاری(یک زبان، یک فرهنگ، یک دین و غیره) در این جامعه یا تشویق و یا مهندسی خواهد شد. در این تعریف از جامعه، همه اعضای یک جامعه یکدیگر را نمیشناسند و کمک که هیچ، به احتمال زیاد سود و علاقه بعضی اعضا با علاقه و سود دیگر اعضا در تضاد است. در این گونه جامعه، یا یک گروه بر گروه دیگر غلبه کرده و معیارهای خود را بر آنها تحمیل میکنند و یا سر یک معیاری متحد میشوند که باعث نابودی خودمختاری شخصی اعضا و معمولا آغاز یک گونه فاشیسم است.
در میان آنارشیست ها، جامعه شبکه است ساخته از ارتباط متقابل اعضای جامعه بر اساس خواسته و معیارهای یکدیگر. با کمک متقابل و عمل مستقیم جامعه خود را با معیارهای خود ساخته و حفظ و گسترش میدهیم. با عدالت ترمیمی بجای عدالت کیفری اعضای جامعه پاسخگو خسارت هایی که ایجاد کردند خواهیم بود. زمانی که عدالت ترمیمی کافی نیست، ارتباط با آن اعضا را قطع کرده و آنها را تحریم میکنیم. جامعه ای که با ارتباطات شخصی ساخته شده است و نیاز به غلبه بر یکدیگر نیست چونکه اعضای جامعه بخشی از گروه همبستگی یکدیگر هستند و رفیق واقعی به رفیقش زور نمی ورزد که خواسته های خود برسد. این جامعه ای است که از بیرون نگری کاملا مبهم و پیچیده مانند هرج و مرج است و تنها راه یادگیری از این جامعه شرکت در آن یعنی برقراری ارتباط شخصی با اعضای این جامعه است که با این کار ساختار جامعه را تغییر میدهد.
منظور این است که در جامعه آنارشیستی، همه اعضای جامعه رفیق و آشنا و خانواده یکدیگر هستند. در این میان، کسی به فکر غلبه و زورگویی بر رفقای خود نمی افتد و اگر بیوفتد رفیق و آشنا حساب نشده و از جامعه ترد میشود. اگر کسی در حق کس دیگری بدی کرد، با عدالت ترمیمی مشکلات کوچک را حل کرده و اگر با عدالت ترمیمی حل نشوند، یعنی خیانت به دوستی و آشنایی و خانواده و از جامعه ترد میشود یعنی همه اعضا ارتباط خود را از آن اشخاص قطع میکنند و ادامه بدی کردن آن اشخاص با دفاع متقابل اعضای جامعه مواجه میشود.»
بخشِ هفتم
آنارشیستها معتقدند این خیل عظیم مردم خیلی بهتر و بیشتر نیازهای خودشان رو میشناسند و طبعاً بهتر از چند سرور (دولتمرد) میتوانند آنها را برآورده کنند.
مردم با بازی داوطلبانۀ خود با خودآموزشی و خودسازماندهی و خودمدیریتی میتوانند جوامعی از پایین به بالا بسازند.
همچنین آنارشیستها به زندان و طبعاً اعدام باور ندارند.
یک خانه را تصور کنید که در آن یک زوج با فرزندانشان زندگی میکنند. اهالی محل بهتر میتوانند برای آنها و نیازهایشان و مناسباتشان تصمیم بگیرند یا خودشان؟
حالا همان محل را تصور کنید. شهرداری منطقه بهتر خواست مردم آن محل را میداند یا مردم آنمنطقه؟
شهرداری نمیداند که در فلان خانۀ فلان کوچه انسان پیری ست و اگر جوبی کشیده میشود باید با فلان مختصات کشیده شود تا آن هم به حقوق طبیعیش برسد اما مردم محل میدانند.
مردم با بازی داوطلبانۀ خود میتوانند گروهها و شوراها و… پیرامون مسائل، مشکلات و نیازهای خود بنا کنند.
به این ترتیب از مهندسین حوزههای مختلف گرفته تا متخصصین علوم پایه تا… و… همچنان به فعالیت خود ادامه خواهند داند.
اگر به جرمشناسی اخیر نگاه کنید متاسفانه بهجای دقت بر موضوع علت جرم که طبیعتاً عوامل محیطی، تجربۀ زیستۀ فرد، اقتدار نامشروع سیستمتیک، مالکیت خصوصی و… نقش مستقیم درش دارن به موضوع هزینه_فایده پرداخته میشود که یک مغالطۀ جدی و خلط مبحث است.
آنارشیستها معتقدند که با ساخت از پایین به بالای جامعه (اگر در دموکراسی مذکور به علت تخصصی بودن کارها تفویض اراده، اختیار، قدرتی بخواهد صورت بگیرد هم) بیشترین نظارت به صورت خودکار و مستقیم از سمت مردم بر روی کارگزاری که مردم انتخاب کردهاند وجود دارد.
بخشِ هشتم
دموکراسیِ مستقیم در سوئیس!
در بخشِ:
https://t.me/anegofromworld/596
و بخشِ پیشینش ذکر کردم که آنگونه که از آنارشیستها آموختم؛ به زعمِ من آنارشیستها، متقارنبودنِ جامعهگرایی (در مقابلِ دولتگرایی) را با دموکراسیِ مستقیم، شرطِ لازمی بر تحققِ هر دو میدانند. در لینکِ مذکور نیز اشاره کردم که دموکراسیِ مستقیم هم ارجح و هم ممکن است.
این خبر را رفیقِ عزیزی پیرامونِ بحثِ دموکراسی برای من فرستاد
https://per.euronews.com/2020/11/29/plan-to-boost-big-swiss-firms-liability-fails-in-referendum
و نکاتِ درخشانی را کمافیالسابق عرض کرد که در حدِ توانِ خود، نکات را بیان خواهم کرد:
«سوئیس بیستوشش کانتون دارد و با اینکه بیش از نیمی از مردم صاحبِ حقِ رأی با اقداماتِ ضدِحقوقِ بشری و ضدِمحیطِ زیستی در این همهپرسی مخالفت کردند اما بنابر قوانین، صاحبانِ سرمایه برندۀ همهپرسی شدند! مشکل دقیقاً در همین زمینۀ قوانین است.
در جامعۀ آنارشیستی که جامعهای متشکل از خودسازماندهیهای آنارشیستی و اقداماتِ جمعیِ داوطلبانۀ منوط به نقاطِ اشتراک در قالبهای مختلفِ کمون، کلکتیو، شورا، اتحادیه، شبکه و حتی جوامعِ کوچکتر آنارشیستی ست؛ به علتِ این که مناسباتِ انسانی، مناسباتی در جهت بهبودِ شرایطِ جامعه با خردجمعی ست و روابطِ انسانی، روابطی ست که براساس ایدههای ضدِاقتدارگرایانه و تأکید بر محیطِ زیست و حقوقِ انسانی ست؛ بی شک قوانینی که مردم خود بر خود وضع خواهند کرد قوانینی خواهد بود که در جهت منافعِ مشترک خواهد بود و امکانِ وضعِ قوانینی ضدِ انسانی_حیوانی و ضدِ محیطِ زیست وجود نخواهد داشت زیرا اجتماعِ حاصله (اجتماعِ آنارشیستی) اجتماعی متشکل از افراد و قالبهای مختلفِ جمعهای آنارشیستی بوده و مشخصاً از ایدههای این اجتماعِ خودمختار همین ایدههای ضدِاقتدارگرایانه و تأکید بر محیطِ زیست و حقوقِ انسانی ست و در صورتِ مشاهدۀ چنین ایده/رفتارهایی توسط افراد یا نیروهایی داخلی ابتدا تحتِ فشارِ افکارِ عمومی و سپس با طردِ از اجتماع با این افراد/نیروها برخورد خواهد شد.
بیایید فرض کنیم که اساساً در سوئیس تنها دموکراسیِ مستقیم همراه با دولتی کاپیتالیستی وجود دارد و از سیرکِ دموکراسیِ تفویضی که در آن مستخدمینِ رسمیِ سرمایهداران را مردم انتخاب میکنند، چشمپوشی کنیم.
این پدیدۀ منطقۀ جغرافیاییِ سوئیس که مردم در چنین جامعهای برخلافِ حقوقِ بدیهی انسان_حیوان و محیطِ زیست رأی میدهند؛ به چه علت است؟
در ساختارِ سرمایهداری و فردگراییِ بورژوازی، هنگامی که مردم در طمعِ اندوختنِ سرمایۀ بیشتر در بازارِ بورسِ شرکتهای بزرگ، فیالمثل اسلحه و… سهام میخرند و خود را خواسته یا ناخواسته، سهیمِ در چنین جنایاتی میکنند؛ هنگامی که قوانینی ضدّ منافعِ شخصی/حزبی وضع شود، هرچند حقیقتاً حیاتی و مبرم باشد، مردم از آن حمایت حداکثری نخواهند کرد. حقوقِ بشر، حقوقِ حیوانات و زیستمحیط در ساحتِ مقدسِ کاپیتالسیم چیزی جز بازیچه نیست و در بهترین حالتِ ممکن، در جامعهای که خود مردم هم اختیار انتخابِ قوانین خود را داشته باشند؛ این سه گزارۀ موردِ افتخارِ لیبرالیسم و کاپیتالسیم (حقوقِ بشر، حقوقِ حیوانات و زیستمحیط در ساحتِ مقدسِ) نه تنها به رأی گذاشته خواهد شد بلکه رأی هم نمیآورد!
برای آنارشیستها ارزش و آزادیِ انسان، زیستمحیط و حیوانات قابلِ رأیگیری نیستند.»
بخشِ نهم
از ظنِ مخلص، صحبت پیرامونِ چگونگیِ مختصاتِ آغاز و روندِ شکلگیریِ جامعهای آنارشیستی، ناممکن است؛ زیرا هر روندی که منجر به پیروزی آلترناتیوِ جامعهگرایی در مقابل دولتگرایی و دموکراسیِ مستقیم در مقابلِ دموکراسیِ تفویضی شود. روندی ست که میتوان از آن برای شکلگیریِ جامعهای آنارشیستی، در بافتی خاص، استفاده کرد و تشریحِ بی نهایت روند به گمانِ حقیر ممکن نیست.
نکتهای که همواره دوستانِ چپِ اقتدارگرا و… ما را به آن متهم میکنند ناتوانی از ارائۀ روندی برای شکلگیری جامعهای جامعهگرا (در مقابل دولتگرا) ست. تازه آن هم اگر ما را متهم به ناتوانی در ساخت چنین جامعهای با این دو حداقل الگوی جامعهگرایی و دموکراسیِ مستقیم نکنند و چشمشان را بر روژاوا و زاپاتیستا به عنوان دو نمونۀ آلترناتیو جامعهگرایی نبندند. مشخصاً هنگامی که تمامِ اقتدارگرایان در جبههای برخلافِ خواستهای درخشانِ جوامعِ خودمختار متحد میشوند و چندین کشور در جنگ با جامعهای خودمختار قدم بر میدارند، اشاره به ایستادگی و سرافرازیِ جامعهای مانند روژاوا بهسان خاری در چشمِ اقتدارگرایان خواهد بود.
میخواهم ادعا کنم که آنارشیسم نه تنها آلترناتیوی ممکن است بلکه تنها آلترناتیوِ ممکن است. آلترناتیوی ممکن و قوی، حتی در جوامعی تحتِ سلطه و سرکوبِ حداکثری. آلترناتیوی قوی که حتی در جایی که نه تنها آوانگاردِ لنینی منجر به نتیجه نمیشود (کما اینکه هیچ وقت نشد)؛ بلکه هر شکلی از اقداماتِ حزبی و اقداماتِ تشکیلاتی غیرممکن ست نیز راههای متعددی برای خودسازماندهی و گسترشِ این خودسازماندهیِ مردمی دارد.
در ادامه حتماً بیشتر به تشریحِ این مدعا و بحثِ خودسازماندهیِ جوامع و اشکالی از چشماندازهایی از جوامعِ در روند خواهم پرداخت اما چندی پیش متنی از طریق فدراسیون منتشر شد که واقعاً نمیتوانم از اشارۀ به آن خودداری کنم و به گمانم در فهمِ مدعای بنده نقش مهمی بازی خواهد کرد.
این متن
(https://t.me/asranarshism/5876)
اشارتی ست به یک راهکارِ انقلابی که حتی در تاریکترین روزهای سرکوبِ جامعه نیز نه تنها برای انقلابی مردمی پاسخگو ست بلکه شرایط را به جد برای تشکیل شوراهای مردمی و خودگردانی و دفاع از این خودمختاری آماده خواهد کرد.
زنده باد آزادی…
بخشِ دهم
در بخشِ قبلی ، به خردهگیری چپهای اقتدارگرا و به یک راهکارِ انقلابی که حتی در تاریکترین روزهای سرکوبِ جامعه نیز نه تنها برای انقلابی مردمی پاسخگو ست بلکه شرایط را به جد برای تشکیل شوراهای مردمی و خودگردانی و دفاع از این خودمختاری آماده خواهد کرد، اشارهای کردم.
با نپاهش حداقلیِ چپِ غیرآنارشیستی میتوان دریافت که خردهگیریِ دیگری نیز معمول ست… به طرز عجیبی اکثریتِ مطلقِ چپِ غیرآنارشیستی (مانند اکثریت مارکسیستهای اقتدارگرا و لنینیستها و…)، همواره میگویند که آنارشیستها میخواهند یک شبه انقلاب کنند و انقلاب را به پیروزی برسانند! هروقت هم که ما از دوستان پرسیدیم که در کدام کتاب، مقاله یا مصاحبه آنارشیستی چنین حرفی زده، پاسخی دریافت نکردیم. به نظر میرسد دوستانِ چپِ غیرِآنارشیست نه تنها ید طولانی در کشتار و سرکوبِ آنارشیستها دارند بلکه مهارتِ لازم و کافیای در حرف در دهان گذاشتن هم دارند؛ گرچه از مارکسیستهایی که در اقداماتی تاریخی، آثار مارکس را تحریف کردهاند (چاپ نکردهاند) یا پیرو اندیشهای دینی، مستعدبودن آثارِ مارکس در جهتِ اقتدارگرایی را بالکل رد کرده و هرچه بد است را در گروِ مارکسیستیِ خود میبیند، این رفتارهای زننده بعید نیست. پیامبرسازی از مارکس تا آنجا پیش میرود که مهمترینِ یاورِ مارکس در زندگیِ فلسفیاش یعنی انگلس را به حاشیهای دورافتاده بردهاند.
شخصاً مارکس را یک متفکر مانند هزاران متفکر دیگر میدانم که در راهِ کارگر قلمزده، نظرات و تشخیصهای درست و غلط خود را دارد، اندیشهاش مانند دیگران، متأثر از زمینه و زمانۀ خود بوده و در نهایت چنان دیگر متفکران بر روی دوشِ دیگر متفکران ایستاده.
نکتۀ تأملبرانگیزِ دیگر غفلتِ عجیبِ دوستان به اصطلاح مارکسیست از مارکس است. اغلب لنین خواندههایی هستند که به خود مارکسیست میگویند و فلسفۀ فقر نخوانده به فقرِ فلسفه میبالند. بارها به رفقای چپ گفتهام که یا آلترناتیوتان بی دولت است یا با دولت. این که دولت میسازیم که خراب کنیم یا دولت ما قشنگ است دولت آنها مشنگ، وسطبازی ست. هرکدامشان هم تصویر خاصی از دولت ترسیم میکنند؛ دقیقاً مانندِ قرآن که هرکسی قرائتی ازش دارد؛ در بحثِ دموکراسی و دیکتاتوریِ پرولتاریا و دولت، دو مارکسیست را نیافتم که نظری همسو با هم در موردِ فهمِ مارکس از این واژهها ارائه کنند!
در یادداشتِ بعدی دربارۀ علتِ وجودِ این فهمِ انقلابِ یک شبه! در ذهنِ چپِ غیرِآنارشیست فارسیزبان پیروِ اندیشۀشان در موردِ آنارشیسم سخن خواهم گفت…
بخشِ یازدهم
بررسیِ مناسباتِ درونیِ قیامِ مردمی
آمادگی و خودسازماندهیهای زیربناییِ انقلابی، نهتنها اوّلین رکن بلکه هم مهمترین عاملِ انقلاب است. در بخشِ نهم ، اندکی به این مهم پرداختم.
دوستانِ مارکسیست (مارکسیستِ اقتدارگرا و لنینیستها و…) گمان میکنند که آنارشیستها نسبتی با سازماندهی ندارد، به تعبیری درست هم میاندیشند. آنارشیستها طالبِ خودسازماندهی و خودساماندهیهای مردمی هستند. مارکس گفت که آزادی طبقۀ کارگر در گروِ آگاهی این طبقه است؛ حال اگر آنارشیستی این را بگوید به خوشبینی متهم میشود.
فشارهای داخلی به حکومت و خواست عمومی انقلاب دو امرِ مهمِ دیگر در شکلگیری انقلاب هستند که در عصرِ حاضر به جد وجود دارد.
اهداف انقلاب وعلتهای انقلاب موضوعاتِ مهم و حیاتیای هستند که آنها هم تا حدودی در بینِ اجتماعِ ساکنِ در منطقۀ جغرافیاییِ ایران مشخص شده هستند. دلایلِ انقلاب بی شک تولیتاریسمِ نظامِ نظامی_اسلامیِ حاکم بر منطقۀ مذکور است و همچنین رهایی از توحشِ کاپیتالیسم. متأسفانه در بحثِ خطراتِ پیشِ رو ترمِ جعلیِ کاپیتالیسمِ خوب/کاپیتالسیمِ بد و دولتگراییِ خوب/دولتگراییِ بد رهزن ست.
مختصات چگونگی رسیدن به اهداف، جرقۀ قیامِ نهایی، بسیج مردم و آغاز به کار نقش خودسازماندهیهای محلاتی در قیام، نکاتِ دقیق دیگری هستند که در مورد آنها هم اشاراتی در بخشِ نهم شد.
همانگونه که سابقاً بیان شد، روشِ و منشِ اجتماعاتِ خودمختار/جامعهگرا، روشی علمی ست که دقیقاً بر اساسِ تجربیاتِ جوامعِ خودمختار و خودانتقادیِ تجربیات بنا شده. دوستانِ پرستندۀ ایدۀ دولتگرایی هیچگاه نمیتوانند در موضع نقد و بررسیِ مشکلاتِ دولت بر بیایند؛ زیرا بر پرستشگرِ خورشید، انفعالاتِ و واکنشهای درونِ خورشید نه تنها مسئله نیست بلکه صحبت از آن کفران ست.
پرستشِ ایدهها و در گروِ هیجانات بودن باعث میشود که از درکِ مسائل عاجز شویم.
بخشِ دوازدهم
در بخشهای پیشین
(بخشِ قبلی:
(https://t.me/anegofromworld/659
به بررسیِ مناسباتِ درونیِ قیامِ مردمی، مانند: آمادگی و خودسازماندهیهای زیربناییِ انقلابی، فشارهای داخلی به حکومت و خواست عمومی انقلاب، اهداف انقلاب وعلتهای انقلاب، مختصات چگونگی رسیدن به اهداف، جرقۀ قیامِ نهایی، بسیج مردم و آغاز به کار نقش خودسازماندهیهای محلاتی در قیام اشاره شد.
همچنین در بخش:
(https://t.me/anegofromworld/655)
به یک راهکار/روند انقلابی که حتی در تاریکترین روزهای سرکوبِ جامعه نیز نه تنها برای انقلابی مردمی پاسخگو ست بلکه شرایط را به جد برای تشکیل شوراهای مردمی و خودگردانی و دفاع از این خودمختاری آماده خواهد کرد، اشارهای کردم.
موارد پیشین به نحوی پاسخ به اتهامِ واهیِ بیبرنامگی و انقلابِ یکشبه ست که هر طیفی با رنگولعاب مخصوص به خود این اتهام را به آنارشیستها وارد میکند.
جامعۀ پساانقلاب در اندیشۀ آنارشیستی جامعهای ست در روند که مشخصاً المانِ جامعهگرایی در برابر دولتگرایی را دارا ست یا به نحوی دیگر، جامعهای میتواند جامعۀگذار به جامعۀ آنارشیستی باشد که آلترناتیو جامعهگرایی را داشته باشد؛ به همین علت برای دادنِ تصویری کلی از جامعۀ در روند، هزاران نوع آلترناتیوِ جامعهگرایی در مقابلِ دولتگرایی را میتوان بیان کرد که در ادامه به یک شکل و تصویرِ سادۀ جامعۀ در روند اشاره میکنم.
۱. آن مدیر در رأس هر واحد تبدیل به یک کارگزار در همان واحد شود.
۲.در هر واحد کوچک و بزرگ و با هر تعریفی از واحد، «دموکراسی مستقیم» برقرار باشد که این طبیعتاً باعث بازدهٔ بیشتر واحدها به علت تخصصیبودن واحدها میشود.
۳.زمین اشتراکی شود.
(سه راه اشتراکیشدن داریم: تقسیم، استفادهٔ همگانی و واگذاری. تقسیم مانند تقسیمِ نان است. استفادۀ اشتراکی مانند استفاده از راه است و واگذاری مثل واگذاری چیزی به کسی ست که در ازای آن منافعی عاید شما بشود یا نشود و هرزمان که خواستید شیء واگذارشده به شما برگردد که بهشخصه با این امر مخالفت دارم اما در جامعۀ غیرآنارشیستی در بحث زمین چیز کارگشایی شاید باشد.)
۴.ابزار کار (مشخصاً صنایعِ سنگین) اشتراکی شود که از طریق سهام و غیره قابل اجرا ست.
۵. پس از آن سیاست پولی و مالکیت خصوصی به هرنحوی از انحا نابود شود. (ارزهای دیجیتال شاید راه بدی نباشند) یا لااقل شوراهای اقتصادی درصدد راههایی بر این امر باشند.
۶.مشخصاً تمامی روابط و نسبتها چه در فرآیند شکلگیری جامعهٔ آنارشیستی و چه پس از آن بر اساس اقدامات داوطلبانه و بدور از هرگونه اقتدار باشد.
بخشِ سیزدهم
در بخشهای پیشین، به بررسیِ مناسباتِ درونیِ قیامِ مردمی (https://t.me/anegofromworld/659)
و پیش از اینبه یک راهکار/روند انقلابی برای تاریکترین روزهای سرکوبِ جامعه نیز اشاره شد.
(https://t.me/anegofromworld/655)
در این بخش به عنوانِ پایانِ این سرییادداشتها اشاره به چندگزاره را بایسته میدانم؛ نوشتن و گفتوگو و تبادلِ نظر، پیرامونِ چگونگیِ مختصاتِ شوندِ جامعه به سمتِ جامعۀ ایدهآلِ آنارشیستی به مثابۀ جامعهای سالم (خلاق، منظم، متعادل، رو به سوی تکامل فردی و جمعی، همبسته در مقابل وابسته) مانند هر امر دیگری در جامعۀ آنارشیستی امری جمعی ست و هر فرد و نیرویی که خود را نزدیک یا در درون مناسبات ضداقتدارگرایی تعریف میکند، شایسته است که در حدِ توان خود از دیالوگ و نوشتن پیرامون این شوند و پیرامون انتشار دورنمای جامعۀ آنارشیستی دریغ نکند.
آنارشیسم به عنوان آرمانی رادیکال، ستیزهجو، واقعنگر با پشتوانۀ فلسفی و تجربی بسیار که بنا را بر استفاده از خردِ جمعیِ جامعه، تجربه و خودانتقادیِ تجربیاتِ جوامعِ خودمختار گذاشته، پویاییِ جوامعِ بشری را در درک این نکتۀ بدیهی میداند که انسان هدفِ غاییونهایی ست و نه وسیلۀ بعضی افرادونیروها برای رسیدنِ به آمالوآرزوهایشان…
درک مناسباتِ درونیِ آنارشیستها، تنها با درک این واقعیت ممکن است که آنارشیستها با همکاریِ داوطلبانۀ منوط به نقاطِ اشتراک، مسئولیتپذیریهای خودخواسته و همبستگی اقدام میکنند. همبستگی گونهای از روابطِ میانِ نیروها/افراد ست که ضمنِ داشتنِ استقلال از هم (برخلافِ وابستگی) مشتاقِ (و نه محتاج) تعامل برپایۀ گزارۀ «هرکس در حد توان خود به هرکس در حد نیاز خود هستند»؛ همزیستیِ نکبتبارِ حاصل از استعمارِ جامعه یا وابستگی و تعاملِ صرفِ نیروهای اجتماعی بنابر احتیاجِ متقابل آن آرمانِ مشترک آنارشیسم نیست. خودشکوفایی فردی/جمعی تنها در بسترِ اجتماعی کارآمد تحقق میپذیرد و این تحقق تنها با استفادۀ حداکثری از امکانات و خلاقیتهای نیروهای اجتماعی در راستای تأمینِ حداکثریِ منافعِ مختلفِ خودشان صورت میپذیرد و چه کسی محقتر، تواناتر و آشناتر از مردم در دفاع از حقوق و منافع خود و دانای به منافعِ مختلفِ خواستگاه خود، این یعنی نفیِ دولت. دولت علتِ مشکل است. کسانی که ادارۀ بخشهای گوناگون دولت را بر عهده دارند یعنی سیاستمداران، کارکنانِ دولت، قضات و ماموران انتظامی در مجموعِ طبقۀ حاکمی را تشکیل میدهند که منافعِ خود را میجویند و بقیۀ جامعه را استثمار میکنند تا جایی هم که دولت میکوشد البته با این فرضِ محال که اگر شده اندکی بکوشد که منافع عمومی و اجتماعی را تامین کند، وسایلی که در اختیار دارد – قوانین صادره از مرکزی تحمیلی- برای نیلِ به چنین هدفی کافی و موثر نیستند.
آنارشیسم جنبشی اجتماعی/مردمی ست که همواره از گذشته آموخته و با حفظ پرنسیپ آنارشیستی خود، متوجۀ آینده بوده، جنبشی منعطف در شیوۀ اجرا و دقیق شیوۀ در رسیدن خواستههای تاریخی جوامعِ خودمختار.
بازنمایی دورنمای جامعۀ آنارشیستی، بازنمایی دورنمای «نوعی خاص» از اجتماعی جامعهگرا ست، ارائۀ یک آلترناتیوِ مأثرِ جامعهگرایی بهعنوانِ یک مثال از جامعۀگذارِ به سمت جامعۀ آنارشیستی در بخشِ قبلی ، صورت گرفت.
تأکید بر نوعی خاص از آن جهت است که هزاران نوع آلترناتیوِ جامعهگرایی ممکن است اما قیدهایی ست که جامعۀ آنارشیستی را منفک از جوامعِ جامعهگرا میکند؛ فیالمثل در جامعۀ آنارشیستی ابزارهای سرکوبِ داخلی و نه دفاع از کموینتیِ آنارشیستی، مانندِ پلیس و زندان و… وجود ندارند یا فیالمثل مسئلۀ حزب نقشی ندارد، زیستبومها در میزان اهمیت بسیار زیادی قرار دارند و…
در نهایت به عنوان مأخرۀ پایانبندی به این بدیهی اشاره میکنم که بسیاری از ارگانهای مختلف فعال مانند بسیاری ارگانهای دولتی در جامعۀ آنارشیستی به مرور یا در پی انقلاب نابود خواهد شد و بسیاری از ارگانهای مختلف مردمی، در قالب نیروهای اجتماعی در ساختهای غیرحزبی و غیرسازمانی، تحت خودساماندهیهای داوطلبانهٔ ضداقتدارگرا در اشکال فدراسیون، کنفدراسیون، شبکه، مجموعه (کلکتیو)، انجمن (فروم)، اتحادیه (سندیکا) و هسته برپا شده و مردم آزادانه و مسئولانه در قالب همکاریهای داوطلبانۀ منوط به نقاطِ اشتراک در پی منافعِ مشترک خود در حد توان خود با خلاقیت عمل خواهند کرد.
نه بد میخوایم نه بدتر
نه پارلمان نه رهبر
شورا به جای دولت
نه ملیت نه قدرت
—————————————————————————–
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism era, MOktober ۰۴, ۲۰۲۰
P.S: The possibility of joining new people and groups of anarchists will be permanent
Federation of Anarchism era has many social media and other communication channels. You will find them at the bottom of this page
۱- آدرس عصر آنارشیسم در اینستاگرام
https://instagram.com/asranarshism/
—————————————-
۲- آدرس عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism
—————————-
۳- عصر آنارشیسم در توئیتر
Tweets by asranarshism
———————————–
۴ – فیسبوک عصر آنارشیسم
https://www.facebook.com/asranarshism
—————————————
۵ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
https://www.facebook.com/iranblackbloc
————————————————–
۶ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidaritywiththeRojava
https://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%88%DA%98%D8%A7%D9%88%D8%A7-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%88%D8%B1-Anarchists-in-solidarity-with-the-Rojava-434646579975914
———————————————————-
۷ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
————————————————————
۸ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
https://www.facebook.com/irananarchistlabors
——————————————————
۹- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
https://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
————————————————–
۰ ۱– فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
https://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
—————————————————–
۱۱ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchistartistss
————————————————-
۱۲ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchiststudents
——————————————-
۱۳ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
https://www.facebook.com/shahre.shahin
———————————————–
۱۴ – فیسبوک آنتی فاشیست
https://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
————————————————
۱۵ – آدرس آنارشیستهای مریوان در کانال تلگرام
https://t.me/anarchyinmarivan
———————————
۱۶-آدرس تماس با ماcontact us
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
———————————
۱۷ – سایت عصر آنارشیسم
——————————————–
۱۸ – آدرس کانال آنارشیستهای کردستان در تلگرام
بڵاوکردنەوەی بیرو هزری ئانارکیستی
https://t.me/kurdistananarshist
——————————-
۱۹- فیسبوک میتینگ دهه هفتاد و هشتادی ها
https://www.facebook.com/%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7-505093803031731/
——————————————
۲۰ – گوگل پلاس عصر آنارشیسم
https://plus.google.com/u/0/114261734790222308813
——————————————-
۲۱ – ساوندکلاود رادیو آنارشی
——————————————
۲۲- آدرس ” دختران آنارشیست افغانستان ” در اینستاگرام
https://www.instagram.com/dokhtarananarshist_afghanestan
———————————————————–
۲۳- آدرس “دختران آنارشیست افغان ” در فیسبوک
https://www.facebook.com/Afghan-Anarchist-Girls-116992605591873
————————————————————–
۲۴- آدرس آنارشیستهای رشت در اینستاگرام
https://www.instagram.com/anarshist.rasht
———————————————————
۲۵ – آدرس پیج آنارشیستهای شهر بوکان ( ئانارکیسته کانی بوکان ) در اینستاگرام
https://www.instagram.com/bokan_anarchy
———————————————————–
۲۶- آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در تلگرام
https://t.me/Anarshistsh2
————————————————
۲۷ – آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در اینستاگرام
https://www.instagram.com/anarshistshahinshahr
—————————————————
۲۸- آدرس آنارشیستهای شیراز در تلگرام
https://t.me/ShirazAnarchist
—————————————————
۲۹ – آدرس آنارشیستهای شیراز در اینستاگرام
https://www.instagram.com/anarchy_shz_ism
——————————————————
۳۰ – آدرس آنارشیستهای گیلان در اینستاگرام
https://www.instagram.com/guilan_anarchism
——————————————————-
۳۱ – آدرس کانال جامعه دگرباشان فارسی زبان در تلگرام
https://t.me/IRLGBT_COM
————————————————-
۳۲ – آدرس کانال ” جوانان آنارشیست ” در تلگرام
https://t.me/young_anarchists
————————————————
۳۳- آدرس آنارشیستهای مشهد در کانال تلگرام
https://t.me/anarchismera
————————————————-
۳۴ -آدرس کانال آنارشیستهای تهران در تلگرام
t.me/tehran_anarchists
——————————————–
۳۵ – آدرس بلوک سیاه Iranian Black Bloc
twitter.com/anarshist
————————————
۳۶ – آدرس پیج” آنارشیستهای جنوب “در اینستاگرام
https://www.instagram.com/southanarchists
آنارشیستهای جنوب یکی از اعضای تشکیل دهنده ” اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان” می باشند که در ایران حضور دارند.
———————————————————
۳۷ – آدرس پیج” آنارشیستهای خراسان “در اینستاگرام
https://www.instagram.com/khurasan_anarch
آنارشیستهای خراسان یکی از اعضای تشکیل دهنده ” اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان” می باشند که در ایران حضور دارند.
——————————————————————————
۳۸ – آدرس بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترین
https://www.balatarin.com/b/anarchismera
———————————————————————-
۳۹ – آدرس پیج جوانان آنارشیست در اینستاگرام
https://www.instagram.com/javanane_anarshist
————————————————————————
۴۰ – آدرس اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان در فیسبوک
https://www.facebook.com/TAUAI/?modal=admin_todo_tour
————————————————————————————–
۴۱ – آدرس اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان در اینستاگرام
https://www.instagram.com/union9387
—————————————————————————————
۴۲ – آدرس پیچ آنارشیستهای اهواز در فیسبوک
https://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2-2021321021440113
—————————————————————————–
۴۳ – آدرس پیچ آنارشیسم سبز در فیسبوک
https://www.facebook.com/Green-Anarchism-%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-229749814516765
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل