هنگامی کارل کُرش (۱۹۶۱- ۱۸۸۶)، کسی که امروزه توسط «چپ نو» دوباره کشف میشود، یکی از تئوریسینهای مهم کمونیسم چپ بود. از میان سه تئوریسین اصلی مارکسیسم دههی۱۹۲۰ (گرامشی، لوکاچ و کُرش)، کُرش هم بیشترین علاقمندی را به آنارشیست ها داشت و هم به باور من، مارکسیست برتری بود.
مارکسیستهای دههی۱۹۲۰ دل بستگیای به آنارشیستها داشتند که از تمامی دورانهای دیگر متفاوت بود. دلیلاش این بود که برای دوره کوتاهی بعد از جنگ جهانی اول، مارکسیسم به نحوی یک دکترین انقلابی بود که نه از زمان مارکس اینگونه بود و نه دوباره بعد از آن (اگر بهرهگیری از مارکسیسم را بعنوان ایدئولوژی اساساً انقلابهای ملی دهقانی به کنار بگذاریم). در آن دوره کوتاه، انقلاب روسیه همچون نقطه عطفی به تجدید قوای جناح چپ روشنفکری، با تمامی سایه روشنهای سرخ و سیاهاش، خدمت کرد، و اینها با کارگران آنارشیست و کارگران سوسیالیست از نوع سندیکالیستی بهم پیوستند تا پایههای احزاب جدید انترناسیونال سوم را شکل دهند. بجز در اسپانیا، در همه جای دیگر سازمانهای آنارشیست و سندیکالیست میدان را به این احزاب جدید باختند. احزابی که به سرعت به سازمانهای سوسیالیستی دولت بوروکراتیک تحول یافتند که تمایل به کنترل جنبش طبقه کارکن داشتند. طی این تحول، آن آنارشیستها، سندیکالیستها و سوسیالیستهای چپ که صادقانه به قول و قرارهای اولیه انقلاب روسیه وفادار ماندند، ایزوله شدند، کنار گذاشته شدند و توسط برتری سازمان حزبی از دسترسی به طبقه کارکن (که به تنهائی میتوانست یک جنبش انقلابی را زنده نگه دارد) به دور نگه داشته شدند. کارل کُرش یکی از قربانیان این پروسه بود.
هرچند گرامشی مدافع شوراهای کارگری بود، و در زندان گرایش به همدمی با سندیکالیستها داشت، اما وی به یک معارض چپ کمینترن تبدیل نشد. به نظر میرسد که دلائلاش از این قرار باشد: اول اینکه مساله ایتالیا نه انقلاب بلکه دفاع در مقابل فاشیسم بود. دوم اینکه گرامشی مخالف چپگرائی انتزاعیِ بوردیگا بود که با اولترا-چپ آلمان در پیوند بود. و بالاخره سوم اینکه زندانی بودن گرامشی وی را از شیوههای آزار دهنده [کمینترن] به دور نگه داشت و او را از آشوبها و تشنجات جنبش بینالمللی مجزا کرد. نمونههای کُرش و لوکاچ واضحتراند.
لوکاچ عضو یک گروه حاشیهایِ بورژوائی (اندیشمندان یهودی) در یک کشور شبه فئودالی (مجارستان) بود. تا قبل از سال ۱۹۱۷ علاقهمندیهایش در درجه اول ادبیات بود، هر چند که از زابو Szabo، (روشنفکری که افکار سندیکالیستیاش را از سورل گرفته بود) تاثیر گرفته بود. تعجبآور نیست که مواضع اولیهاش همچون یک انقلابی، اتوپیائی و بطرزی انتزاعی اولترا-چپ بود. باتوجه به اینکه فئودالیسم در مجارستان فقط در سال ۱۹۴۵ خاتمه یافت، تحول بعدیاش به سمت «جناح راست»، تقریباً به سمت سوسیالدمکراسی، به سمت موضع تزهای بلوم ( Blum Theses 1929) کاملاً قابل درک بود. از طرف دیگر، همسازیاش با استالینیسم، هر چند که ادعا میشود نسبی و محدود و «دروغین» بوده، اما سخت است که فراموش شود.
شناخت کُرش از جنبش کارگری در پایان جنگ اول جهانی در تمامی جنبهها و از بیخ و بن با دانش لوکاچ متفاوت بود. کُرش، بعد از تحصیل در چندین دانشگاه در رشتههای اقتصاد، حقوق، جامعه شناسی و فلسفه، در سال ۱۹۱۹ در رشته حقوق دکترا گرفت و به انگلستان رفت، جائی که به جامعهی فابینها پیوست و به مطالعهی جنبشهای سندیکالیستی و سوسیالیستیِ گیلد پرداخت. او پیش از این با مارکسیسم ارتدکسی که سوسیالیسم را بعنوان نفی سرمایهداری از طریق ملیکردن تعریف میکرد مخالف بود. و همچنین با مارکسیسم ارتدکسی که فرارسیدن سوسیالیسم را بعنوان امری محتوم میدید و مارکسیسم را بعنوان یک «علم» خالص جدای از فعالیت جنبش کارگری میپنداشت، مخالف بود. مخالفت کُرش نسبت به این ارتدکسی توجهاش را به دل مشغولی فابینها برای آمادهسازی افراد برای سوسیالیسم از طریق آموزش معطوف کرد. و همچنین توجهاش را به تأکید سندیکالیستها بر فعالیت آگاهانه کارگران بعنوان پایهای هم برای انقلاب و هم برای مدیریت اقتصاد سوسیالیستی جلب کرد. از همان مقالههای اولیهاش، تأکیدش را بر نقش آگاهی در مبارزه برای سوسیالیسم و اهمیت خود فعالیتی طبقه کارکن گذاشت. بعد از جنگ او عقایدش را با کار بر روی طرحهای اجتماعیکردن توأم با کنترل کارگری بیشتر بسط داد.
در اوایل جنگ ۱۸-۱۹۱۴، کُرش به ارتش آلمان فراخوانده شد و به جبهه رفت، ولی او مخالف جنگ بود و با وجودیکه دو دفعه زخمی شد، هیچگاه خودش اسلحه حمل نکرد. او از شکلگیری جنبش سوسیالیستی ضد جنگ استقبال کرد و بعد از جنگ به حزب سوسیالیست مستقل ( USPD) پیوست. هر چند هنوز مخالف مارکسیسم «ارتدکس» و «رویزیونیست» بود؛ [اما] در آن زمان معتقد بود که جریان سومی، «سوسیالیسم عملی»، که توسط لوکزامبورگ و لنین نمایندگی میشد در حال شکل گیری است. برای این گرایش انتقال به سوسیالیسم «عمل آگاهانه انسانی» بود. در ۱۹۲۴، کُرش به اندازه کافی لنینیست شده بود تا عمل انقلابی را بعنوان عمل حزب انقلابی تودهای ببیند. ولی او همچنان حزب را بعنوان وسیلهای برای هدفِ دمکراسی مستقیم شوراهای کارگری میدید. باوجودیکه همراه با اکثریت USPD به حزب کمونیست (KPD) پیوست، اما علیه شرایط بیست و یک گانه پذیرش مسکو مجادله کرد. او بویژه مخالف این تقاضا برای ایجاد سازمانهای موازی [جنبی] غیر قانونی بود که کنترل شان از دست توده های حزبی خارج می شوند.
علیرغم ملاحظاتاش، کُرش به سرعت به یکی از رهبران KPD ترقی کرد. سر دبیر ژورنال حزب و نماینده رایشتاک [پارلمان آلمان] گردید. او این ترقی را به مزیت تئوریکیاش مدیون بود، برای اینکه او هرچند همیشه «مارکسیسم» سوسیالدمکراتیک را رد کرده بود، اما مطالعههای حقوقیاش او را متقاعد کرده بود که جامعه و اقتصاد را بعنوان بنیان سیستم حقوقی ببیند. و در مدت کوتاه رهایی مارکسیسم از ارتدکسی، مطالعات قبلیاش در حوزه فلسفه، جامعهشناسی و اقتصاد به او کمک خوبی کرد. به هر حال، این شرایط به زودی تغییر کرد؛ بعد از سال ۱۹۲۳ بطور روشنی او در جناح چپ KPD جای داشت؛ در سال ۱۹۲۴ کتاباش «مارکسیسم و فلسفه» که در سال ۱۹۲۳ نوشته شده بود در جلسه هیأت اجرائی انترناسیونال کمونیست محکوم شد و در سال ۱۹۲۵ از موقعیت سردبیری ژورنال حزب برکنار گردید؛ و در سال ۱۹۲۶ از حزب (KPD) کنار گذاشته شد. بر طبق نظر ماتیک، کُرش همیشه نسبت به عروج دولت روسیه نگرشی انتقادی داشت ولی در اوایل دوره انقلاب روسیه، وقتی که تمامی نیروهای ارتجاع علیه آن صفآرائی کرده بودند، او عقیده داشت که یک انقلابی باید از آن دفاع کند. از این گذشته، با وجودی که انقلاب روسیه میتوانست انقلابی سرمایهداری باشد، یعنی اینکه رسالتاش توسعهی سرمایه و پرولتاریا در روسیه توسعه نیافته باشد، اما اگر گسستهگی در سیستم جهانی میتوانست به سمت غرب و به آلمان بسط یابد، هنوز میتوانست تأثیر قابلملاحظهای داشته باشد. زمانی که روسیه با آلمان و سایر نیروهای سرمایهداری به توافق دست یافت و انترناسیونال کمونیست را تبدیل به وسیلهای برای اهداف ملیاش کرد، دیگر یک انقلابی باید از روسیه میبرید. از اینرو در سال ۱۹۲۶ به «چپ مصمم Resolute Left» پیوست، یک گروه اولترا چپ که مخالف بوروکراسی روسی و متحد آلمانیاش (KPD) بود. حتی پیش از آن، کُرش با ساپرانوف از گروه «مرکزیت دمکراتیک» درون حزب روسی که معتقد بود پرولتاریای روسیه باید از بلشویکها ببرد، در تماس بود. (دیدگاههای کُرش در باره این مسایل را میتوان در مقاله ماتیک به زبان فرانسوی پیدا کرد، دیدگاههای بسیار مشابهی در بخش «پرولتاریا بمثابه فاعل و بمثابه نمایندگی» در کتاب «جامعه نمایشی» گای دبور وجود دارند).
متأسفانه مقالههای سیاسی کُرش در مورد بلشویسم هنوز به زبان انگلیسی وجود ندارند.[۱] از طرف دیگر ما بیشترین مقالههایاش را در مورد تئوری مارکسیستی در اختیار داریم و اینها چرائی آن انشعاب را روشن میکنند. کُرش در «مارکسیسم و فلسفه» (۱۹۲۳) مدعی شد که کوشش میکند تا موضع صحیح مارکسی را در مورد فلسفه «احیا کند»، به همان روشی، و برای همان مقاصد انقلابی، که لنین موضع مارکسیستی را در مورد دولت در رساله دولت وانقلاب احیا کرد (رسالهای که از سوی سایر بلشویکها بعنوان «آنارشیست» محکوم شد). در حقیقت آنچه که کُرش انجام داد این بود که نشان دهد مارکسیسم ایدئولوژی جنبش کارگری شده است: مارکسیسم برای کُرش خواه در شکل «فلسفی»اش در دوره پیش از ۱۸۴۸ یا در شکل«علمی»اش در دوره بعد از ۱۸۴۸، نه علم بود و نه فلسفه. برای او مارکسیسم یا آگاهیِ تئوریکِ عمل انقلابی پرولتاریا بود یا یک ایدئولوژی «مارکسیستی» غیر مربوط به عمل، یا سرپوش گذاردن بر عمل ضد-انقلابی. تمام اینها بر زمینه تهاجم سخت وی بر مارکسیسم ارتدکسِ کائوتسکی قرار داشت، و از اینرو، کُرش میگفت که علیه انترناسیونال دوم و بر له انترناسیونال سوم است. با گفتن این موضوعات، کُرش تمامیت مارکسیسم ارتدکسی را به دیده تحقیر می نگریست، که آلمانی یا روسی، سوسیال دمکراتیک یا بلشویسم، همه را در بر میگرفت.
در سال ۱۹۳۰ وقتی که کُرش دوباره به موضوع برگشت تا یک ضد-نقد بنویسد، برای او دیگر روشن بود که چه اتفاقی افتاده است.[۲] کُرش، بدون اینکه خود بداند، بعلت انحراف از عروج ارتدکسیِ مارکسیست-لنینیستی مبتنی بر نظرات کائوتسکی و پلخانف «گناهکار» شده بود. از اینرو برای روسها یک فلسفهی ماتریالیسم مارکسیستی وجود داشت (که در ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم لنین ارائه شده بود) و همچنین یک علم مارکسیستی که با پیروی از کائوتسکی باید توسط روشنفکران بورژوا به درون پرولتاریا برده میشد (آنچنانکه در چه باید کرد لنین بسط یافته است). پس آنچه که کُرش میپنداشت که یک جریان جدید و سوم در مارکسیسم میباشد، فقط یک روایت جدید ایدئولوژیک از مارکسیسم ارتدکس قدیم بود. خصلتهای ویژه بلشویسم صرفاً انعکاسی بود از وظایف ویژه که این ایدئولوژی باید در روسیهی توسعه نیافته ایفا میکرد. این کشفِ طبیعت ایدئولوژیکیِ تئوری کمونیستی و فروپاشی مارکسیست انقلابی جنبشهای مارکسیست انقلابیِ کارگری در مقابل ضد-انقلاب، متضمن بازنگری مارکسیسم بود.
برای کُرش تئوری مارکسیستی بیان عمومی جنبش انقلابی موجود بود. در دورانهای ضد-انقلابی، مارکسیسم میتواند در محتوای علمیاش بیشتر هم توسعه یابد، ولی زمانی که مارکسیسم بعنوان علم خالص جدا از ارتباطاش با جنبش پرولتاریائی توسعه یابد آنگاه گرایش مییابد که به ایدئولوژی تبدیل شود. پس رابطه بین تئوری و عمل هیچ ربطی به کاربرد یک علم ندارد بلکه به سادگی به این معنی است که تئوری آگاهیِ روشن یک جنبش انقلابی عملی است. برای اینکه این ارتباط دوباره بر قرار شود لازمهاش وجود یک جنبش انقلابی پرولتری و تصفیه مارکسیسم از تمامی عناصر ایدئولوژیکی و بورژوائیاش میباشد. تنها جنبشی که در اروپای دهه ۱۹۳۰ به این توصیف پاسخ داد جنبش آنارشیستی اسپانیا بود و از اینرو کُرش مادامی که به کارش در باره تئوری مارکسیستی ادامه میداد، همچنین به مطالعهی باکونین و جنبش آنارشیستی پرداخت.
کُرش در اثرش، در ۱۹۲۳، [مارکسیسم و فلسفه] تأکید کرده بود که مارکسیسم اولیه در زمینهای جدید تداوم تئوری انقلابی بورژوازی بود، اساساً در سنت ایدهآلیست آلمان. در «تزهائی در مورد هگل و انقلاب»، ۱۹۳۰، او به این موضوع بازگشت و هم تئوری هگلی و هم تئوری مارکسیستی را دوباره ارزیابی کرد.
فلسفهی هگلی فقط فلسفهی انقلابی بورژوازی نبود؛ بلکه فلسفهی آخرین فاز انقلاب بورژوائی و از اینرو فلسفهی تجدید حیات هم بود. پس متد دیالکتیک صرفاً آن اصل انقلابی ناب نیست که مارکسیستها تصور میکردند. از اینرو همچنین تکوین تئوری انقلاب پرولتاریائی بر بنیان یک دیالکتیکِ «ماتریالیست شده» فقط یک فاز انتقالیِ جنبش کارگری است. مارکسیسم تئوری یک انقلاب مستقل پرولتاریائی نیست بلکه تئوری انقلاب پرولتاریائی است که از انقلاب بورژوائی بسط و بیرون میآید، و این تئوری نشان دهنده منشأ اش میباشد: تئوری مارکسیستی هنوز با تئوری انقلاب بورژوازی گره خورده است، به عبارتی با ژاکوبینیسم. این یعنی سیاستهای مارکسیستی درون مدار سیاستهای بورژوائی باقی میماند. آنچنان که کُرش در مقالهاش «ده تز درمورد مارکسیسم امروز» به سال۱۹۵۰ بطور روشنی متذکر شد که مارکسیسم بطور بی قید وشرطی به اشکال سیاسی انقلاب بورژوائی چسبیده است. گسست از سیاستهای بورژوائی فقط توسط جنبشهای آنارشیستی و سندیکالیستی، در شکل گسست از سیاستهای آنچنانی، تحقق یافته است.
فقط این جنبشها هنوز در عمل انقلابی بودند. برای کُرش اهمیتشان در این بود که آنها همچنان آرمان همبستهگی طبقاتی را فرای منافع فوری حفظ کردند؛ و خودشان را بر مبنای خود-فعالی طبقه کارکن قرار دادند آن گونه که در اصلِ عمل مستقیم بیان شده بود. در همهی جنبشهای دیگر این آرمان قربانی شد.
وقتی جنگ داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۶ درگرفت، کُرش در مقابل خط سیاسیِ جناح راست سوسیالیستها، استالینیستها و جمهوریخواهان بورژوا از تلاشهای پیکارجویان CNT برای مرسومکردن مدیریت کارگری حمایت کرد. این تحول به سوی سندیکالیسم که مخالف موضع ارتدکسی سوسیالیست مارکسیستی بود به موازات باز تفسیر مارکسیسم به پیش رفت.
هر چند کُرش یک مارکسیست باقی ماند، اما دیدش نسبت به مارکسیسم بطور فزایندهای نقادانه شد. تا اینکه او دیگر در سال ۱۹۶۰ بطور کامل مارکسیسم را بعنوان تنها تئوری انقلاب پرولتری مردود دانست و مارکس را یکی در میان سایرین، یکی از «متعدد» پیشروان، بنیانگذاران و توسعهدهندهگان جنبش سوسیالیستی کارگران قرار داد. در سال ۱۹۶۱ او بر روی یکی از مطالعههای باکونین کار میکرد و سپس معتقد شد که اساس رویکرد انقلابی در عصر بورژوائی مدرن آن نظام اخلاقیای خواهد بود که مارکس آنرا بعنوان «آنارشیسم» مردود میدانست. در «ده تز…» به سال ۱۹۵۰ او همچنین ارزیابی اغراقآمیز مارکس در مورد دولت بعنوان وسیله ی انقلاب اجتماعی را نقد کرد. این نقد همچنین شامل تئوری دو فاز سوسیالیسم بود که به موجب آن رهائی واقعی طبقه کارکن به یک آیندهی نامعلوم موکول میشود. از اینرو او بطور آشکاری عناصری از مارکسیسم را رد کرد که آنرا از آنارشیسم جدا میکند.
آثار زندگیِ کُرش هم توضیح و هم نقد مارکسیسم از موضع سیاسیای نزدیک به آنارشیسم است. با این وجود، آنچنان که کُرش خودش نشان داد، مارکسیسم برای جنبش انقلابی مدرن کافی نیست، یک بررسی از مارکسیسمِ خود کُرش امکان میدهد که از بهترین عناصرِ به ارث رسیده از جنبش کلاسیک کارگری حفاظت شود•
توضیح: این مقاله برای اولین بار در نشریه سرخ وسیاه (RED AND BLACK) شماره ۵، به تاریخ آوریل ۱۹۷۳ در استرالیا منتشر شد.
یادداشت:
[۱] یادداشتِ Collective Action note : در حالی که مطمئناً این موضوع در زمانی که این مقاله نوشته شد درست میباشد، ولی در این فاصله چندین مجموعه از کارهای کُرش به زبان انگلیسی بیرون آمد. بطور مشخص به شمارهای از TELOS مراجعه کنید که بطور ویژه به کُرش و گزینههای کُرش توسط داگلاس کلنر اختصاص داشت، این شماره هنوز، به همان صورت ۱۹۹۷، موجود است.
[۲] از «ضد نقد» نوشتهی کُرش که در انتشارات بعدیِ «مارکسیسم و فلسفه»، ضمیمهاش شد:
باید تاکید کنم که دنبال کردن مبارزه انقلابی با آنچه که کتاب مارکسیسم و فلسفه «دیکتاتوری ایدئولوژیک» خوانده است، از سه زاویه با سیستم سرکوب فکری که در روسیه کنونی تحت عنوان «دیکتاتوری پرولتاری» برپا شده متفاوت است. اول از همه، دیکتاتوری پرولتاریا است و نه دیکتاتوری بر پرولتاریا. ثانیاً، دیکتاتوری یک طبقه است و نه دیکتاتوری حزب یا رهبری حزب. ثالثاً، و از همه مهمتر، بمثابه یک دیکتاتوری انقلابی، صرفاً یکی از عوامل آن فرآیند رادیکالِ براندازیِ اجتماعی است که با الغای طبقات و تضاد طبقاتی پیش شرط های «زوال دولت» را میآفریند و بدینطریق پایان تمام قیود ایدئولوژیک را بوجود میآورد. هدف اساسی یک «دیکتاتوری ایدئولوژیک» در این معنا، نابودی علل مادی و ایدئولوژیک خودش و بدینطریق غیرضروری و غیرممکن ساختن وجود خودش است. از همان نخستین روز، تمایز این دیکتاتوری پرولتاریائی اصیل از تمام جعلیات دروغین آن، در ایجاد شرایط آزادی فکری نه صرفاً برای «تمام» کارگران بلکه برای «هر فرد» کارگر خواهد بود. علیرغم «دمکراسی» ادعائی و «آزادی فکری» در جوامع بورژوائی، بردگان مزدی که از سرکوب فیزیکی و فکری خود رنج می برند هیچگاه و در هیچ کجا از این آزادی برخوردار نبوده اند. این البته آنچیزی است که مفهوم مارکسیِ دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا تعریف می کند. با این [امر]، تضادِ در غیراینصورت آشکارِ بین فراخوان برای «دیکتاتوری ایدئولوژیک» و سرشت اساساً نقاد و انقلابیِ روش و نگرش کمونیستی, ناپدید می شود. سوسیالیسم در اهداف و ابزارش، هر دو، مبارزه برای تحقق آزادی است.
کارل کُرش، مارکسیسم و فلسفه، صفحات ۱۲۵ و ۱۲۶
BIBLIOGRAPHY:
GERLACH, Erick: “Karl Korsch’s Undogmatic Marxism”, International Socialism, V, 19, Winter 1964/5.
HALLIDAY, Fred: “Introduction” in Karl Korsch’s Marxism and Philosophy. (New Left Books edition, 1970).
KORSCH, Karl: Karl Marx, Chapman and Hall, 1938. (Reprinted Russel & Russel, 1963).
Ten Theses on Marxism Today. Translation to appear in Arena 29.
MATTICK, Paul: “The Marxism of Karl Korsch”. Survey, 1964, pp 86-97. “Karl Korsch”, lnstitut de Science Economique Appliques Cahiers, Series 7, Supp. 140, August 1963.
——————————————————————————————————————————————————————————————————–
آدرس و اسامی صفحات ما در فیسبوک
۲- فیسبوکعصر آنارشیسم
https://www.facebook.com/asranarshism
۳- فیسبوک بلوک سیاه ایران
https://www.facebook.com/iranblackbloc
۴ – فیسبوکآنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidaritywiththeRojava
۵- فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
۶ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
https://www.facebook.com/irananarchistlabors
۷- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
https://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
۸ – فیسبوکآنارشیستهای همراه بلوچستان
https://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
۹ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchistartistss
۱۰ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchiststudents
۱۱ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
https://www.facebook.com/shahre.shahin
۱۲ – فیسبوکآنتی فاشیست
https://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
۱۳ – فیسبوک صدای زندانیان سیاسی
https://www.facebook.com/SupportPoliticalPrisoners
۱۴- صدای زندانیان سیاسی در تلگرام
telegram.me/VoiceOfPrisonersOfConscience
۱۵ – عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism
۱۶- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
https://instagram.com/asranarshism/
۱۷ – عصر آنارشیسم در توئیتر
https://twitter.com/asranarshism
۱۸ – بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترین
https://www.balatarin.com/b/anarchismera
۱۹- فیسبوک میتینگ دهه هفتاد و هشتادی ها
https://plus.google.com/u/0/114261734790222308813
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل