مالکیت دزدی است و حق زنده ماندن بالاتر از حق مالکیت خصوصی است.
قدرت را تقسیم کنید تا قدرتمند و زورگو بوجود نیاید.
هر کدام از اعضای جامعه برای بی عدالتی اجتماعی حاکم آن جامعه مسئول است.
فرهنگ را خفه کردند ,خلاق باشید!
احزاب یا برای به خواب بردن اعضا تاسیس شده اند یا برای یک بیداری مخوف ناشی از وحشت زندگی.
واقعگرا باشید, خواهان غیرممکن شوید!
اینها از جمله شعارهای دیواری بودند که حین انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه از طرف آنارشیستها بر در و دیوار شهرهای بزرگ نوشته شده بودند.
اگر انسان برده انسان نبود , زندگی , جامعه و طبیعت بهشت برین می شدند.
من آزاد نیستم / من فقط قدرت انتخاب و رای دارم / که کدام دزد از من سرقت کند / و کدام جانی به من فرمان دهد.
اغراق , افراط و تندروی آغاز کشف و خلاقیت و پیروزی است.
هر عمل انقلابی خود تبلیغاتی است سیاسی.
هر چه تعداد دشمن بیشتر , احترام و حیثیت برای آدم مبارز بیشتر!
نابود باد تئوریهای سیاسی و فلسفی! آنها تنها یک دروغ بافی هستند , حقیقت تئوری نیست, بلکه عمل است , زندگی خود عمل است.
آنارشیسم منبع گرما دهنده به تاریخ است و هیچ دستور و قانونی نمی تواند مانع انجام خواسته های انسان طرفدار عدالت گردد.
واقعیت بخشیدن به نظرات منطقی و انسانی یک وظیفه ملی است , در این راه اجازه دست زدن به هر عملی هست……و اینها از جمله نظراتی بودند که در بحث های محفلی قرن ۱۸ و ۱۹ و جنبش دانشجویی گروه های آنارشیست قرن فعلی مطرح می شدند.
آنارشیستها برخلاف مارکسیستها فرقی بین انقلاب فرهنگی و انقلاب قائل نبودند , آنها انقلاب فرهنگی را موکول به پیروزی انقلاب اجتماعی نمی کردند , در صورتیکه سوسیالیستهای طرفدار اتوریته و دولت کارگری , انقلاب فرهنگی را تا حد مسائل اقتصادی تنزل می دادند و آنرا وابسته به مسائل زیربنایی از جمله اقتصاد و سیستم اقتصادی می کردند.
هنر و ادبیات آنارشیستی , تعلیم و تربیت آزاد و بدون اتوریته , و جنبش فرهنگ زیر زمینی اقلیت ها در قرون اخیر تحت اثر فلسفه و جهان بینی آنارشیستی بوجود آمدند . بقول آنها , هنر و زیبایی شناسی حاکم دولتی در همه جوامع طبقاتی تنها در خدمت ثروتمندان و به زبان صمد بهرنگی ” چوخ بختیار”های تازه بدوران رسیده است. اینگونه هنر و فرهنگ , دفاع از منافع و امتیازات شخصی و اجتماعی آن گروه ها را به عهده دارد.
از جمله پیشگامان فرهنگ ادبی-هنری آنارشیسم , می توان از مکتب دادائیسم و سورئالیسم نام برد. مثلا در مانیفست سوررئالیستها که در سال ۱۹۲۴ در پاریس انتشار یافت , آمده : به خیابانها بریزید و شیک پوش ترین عابرین را مورد حمله قرار دهید! چون آنها اینگونه افراد بی خبر را به حساب استثمارگران و زورگویان می گذاشتند.
در فرهنگنامه های حاضر , آنارشیستها را به معنی ” بی قانون و ضد قانون ” توصیف کرده اند.اینگونه لغت نامه ها بقول آنارشیستها برای استفاده کننده عامی و بدون فرهنگ سیاسی است , چون آنارشیستها , بقول خود , قوانین و اصول خاص خود را دارند.در منابع ضد چپ آمده : آنارشیست آدمی است جانی و وحشی و بی حیا که تا مغز استخوان به میکرب سفلیس کمونیست مبتلا شده و قبلاز مرگ , روح و جسمش تجزیه و فاسد گردیده ! , یا در منابع مارکسیستی آمده : آنارشیستها , هرج و مرج طلب های جپ خرده بورژوا , آتش بیاران معرکه ضد انقلاب و پادوهای اراده گرای ایده آلیست هستند. و ارتش سرخ , در سال ۱۹۲۰ خطاب به آنارشیستها می گوید : گم شوید و به آنجایی بروید که جای واقعی تان است , یعنی به زباله دان تاریخ ! , و استالین در مقاله ای بنام ” آنارشیسم یا سوسیالیسم ” در سال ۱۹۰۶ می نویسد: ما بر این باوریم که آنارشیسم دشمن واقعی مارکسیسم است و ما می دانیم که دشمن واقعی را باید با یک مبارزه واقعی مجبور به سکوت کرد. و سوسیالیستی اصلاحگرا در انتقاد از تاکتیک آنارشیستها می گوید : توهم و ساده گرایی است , اگر خیال کنیم همبستگی استثمارگران و زورگویان در اثر انفجار چند کیلو دینامیت از هم بپاشد. و در حوضه فرهنگی , منتقدی می نویسد : تحسین ترور و قتل در ادبیات , همچون کاری که سوررئالیستها انجام می دهند موجب جمود فکری می شود و اینگونه هنرمند را به انسانی کر و لال تبدیل می کند.
لعت آنارشیسم به قدمت تمدن و فرهنگ بشری است , ریشه آن از کلمه یونانی ” ضد آرش ” گرفته شده که به معنی مخالفت و طرد هر گونه قدرت , زور حاکمیت و اتوریته , چه در زندگی و امور خصوصی و چه در جامعه است.شاید بتوان گفت افکار و جنبش آنارشیستی به معنای امروزی در دوران باستان و در قرون وسطی وجود نداشته است.
پایه گزاران و تئوریسین های واقعی آنارشیسم در قرن ۱۸ میلادی می زیستند , از جمله , بعضی از فیلسوفان عصر روشنگری اروپا را جز آنارشیست ها به شمار می آورند. اولین نظریه پردازان آنارشیست را می توان در میان اینگونه فیلسوفان اجتماعی یافت. یکی از سرشناس ترین آنها , ژان ژاک روسو ( ۱۱۷۸-۱۷۱۲ ) است که پایه های فلسفی و اخلاقی آنارشیسم را بنیاد نهاد. او می گوید :
انسان , آزاد در طبیعت و جامعه بدنیا آمده , ولی در همه جا به قل و زنجیر کشیده شده است.
ایمان به آزادی انسان , نیروی محرک و پیشرفت قرن ۱۸ و ۱۹ غرب شد. ایمان به آزادی انسانی که از قید و بند فئودالیسم و کلیسا رها نشده , گرفتار قل و زنجیر نظام سرمایه داری و دولت مرکزی خشن شد.
ریشه تئوریزه شدن آنارشیسم در اصل در جنبش کارگری قرون اخیر است و آن خشم شدید انسان تحقیر شده نسبت به انسانهای استثمارگر و توهین کننده است.آنارشیسم همچنین نظرات بسیاری از لیبرالیسم فکری قرن ۱۹ را به عاریت گرفته و به انعکاس انقلابی آن ها پرداخت.آنارشیسم مدرن , همچون مارکسیسم , نتیجه جنبش کارگری نظام سرمایه داری است و همچون مارکسیسم متکی به فلسفه ماتریالیسم است , آن همچنین محصول انقلاب صنعتی – بورژوای اروپا است و همانطور که گفته شد حتی ریشه های فلسفی آن در عقاید و نظرات سیاسی قرن ۱۸ قابل یافتن است.
علل وجود آنارشیسم یک کشف علمی در علوم اجتماعی یا نظری یا به علت یک سیستم فلسفی نبود , علوم نظری و علوم اجتماعی فاصله ای محسوس با این ایدئولوژی که خود یک جنبش اجتماعی است , داشتند.آنارشیسم بقول هواداران خود , همچون سوسیالیسم و سایر حرکات اجنماعی ریشه در خلق و جنبش مردمی دارد و تا زمانیکه اعتراض و جنبش اجتماعی وجود داشته باشد , بشاشیت , تازگی و نیروی خلاق آن در انتقاد و افشاگری سیستم حاکم به حال خود باقی خواهد ماند.
در آغاز جنبش کارگری و سوسیالیستی جوان ابتدایی , سوسیالیسم همچون یک ” جنبش فرهنگی” صاحب دو نوزاد دوقلو , ولی دشمن همدیگر , یعنی جنبش مارکسیستی و جنبش آنارشیستی گردید.
در طول تاریخ دهها نوع آنارشیسم اعلان وجود کردند , تولستوی , نویسنده انساندوست روس , طرفدار نوعی آنارشیسم مذهبی – مسیحی بود. او بکار بردن هر نوع خشونت حتی در برابر زورگویان و جانیان را منع می کرد و در زمان خود مریدان زیادی یافت و در اروپای عصر خود بسیار مشهور شد.
اکثر آنارشیستهای پیگیر و سوسیالیست , بهای کلانی در زندگی خصوصی برای سرنوشت تراژدیک خود پرداختند.
آنارشیستها خود را تنها بدل , شانس و آلترناتیو برای پیروزی یک سوسیالیسم انسانی و آزادی بخش می دانستند , در عوض دولت و حاکمیت قوی تر , آنها خواهان جامعه آزادتر بودند.به نظر آنها در جامعه سرمایه داری , فن و صنعت و تکنیک نه تنها در خدمت انسان نیست , بلکه آنها مقدمات بیماری و مرگ او را فراهم کرده اند.آنارشیستها خود را نوعی سوسیالیست می دانند.هدف آنها حذف استثمار انسان توسط انسان و نابودی دولت طبقاتی استثمارگر و خشن است.آنها در مرکز فعالیتهای سوسیالیستی خود به افکار آزادیخواهانه اهمیت درجه اول می دهند.مبارزه با اعتقادات قرون وسطایی کلیسا ار طریق تعلیم و تربیت عقلی , خردمندانه و علمی , پایه گذاری یک علم و سیاست تحقیق انساندوستانه , تاسیس مدارس آزاد و غیروابسته دولتی به تقلید از مدارسی که بر پایه نظرات تولستوی , نویسنده روس , جز برنامه آنها بود.
یک آنارشیست طبق مرام رایکال خود طرفدار جامعه آزاد است , او طرفدار انسانهایی است که زیر چکمه حاکمان , اربابان و قدرتمندان له نشوند. او برای برکناری و نابودی و لغو هر گونه قدرت , دولت و زورگویی وارد مبارزه سیاسی و اجتماعی می شود.دشمنی او با دولت , کلیسا ,سرمایه , نیروهای سرکوب و امنیتی , فرهنگ حاکم و غیره است.
آنارشیست به ادعای خود برای یک جامعه بدون اتوریته و استثمار و از خود بیگانگی که بر پایه اصول اتحاد , بجای فردگرایی , – کمک و دستیاری متقابل , بجای رقابت نابود کننده , – توافق و اتحاد آزاد , بجای اطاعت اجباری و کورکورانه , – مبارزه می کند.
طبق اسناد , هدف آنها حذف دولت مرکزی , حذف مرزهای جغرافیایی ساختگی , حذف دستگاه و سیستم اداری و حکومتی و پیاده کردن و جانشینی چهارچوبهای نو بر پایه برابری حقوق کمونی و شوراها که بصورت فدراتیو و غیرمرکزی سازماندهی می شوند , است.
آنها بر این باور بودند که به قدرت رسیدن و حاکمیت موجب فساد فرد و گروه می شود . باکونین ( ۱۸۷۶ – ۱۸۱۴ ) می گفت : به انقلابی ترین آدمها , اگر یکسال امکان قدرت و فرماندهی بدهی , انسانهای فرصت طلب و فاسدی می شوند بدتر از تزارهای روس , و کروپتکین ( ۱۹۲۱ – ۱۸۴۲ ) می گفت : بلشویکها نشان دادند که چگونه نباید دست به انقلاب زد ! . بقول آنها , وکلا , استادان , شهرداران و سایر مقامات لشگری و کشوری ! هر کدام با یافتن امکان و رسیدن به پست و مقام به چاپیدن رنجبران می پردازند. آنها به علت استثمار و خرسواری بر آسمان جلها و کلاه نمدیها این چنین چاق و چله شده و دارای غبغب و کبکب شده اند.
نام آنارشیست تا اواخر قرن ۱۹ میلادی برای طیفهای مختلف ظرفدار , معانی مختلف داشت. عده ای خود را فدراتیو نامیدند یعنی خودمختار و غیر مرکزی بر پایه اصول کمونهای متساوی الحقوق , عده ای خود را کلکتیو یعنی نوعی جمعگرا نامیدند و عده ای نوعی از لیبرالیسم آزادیخواهانه فردی را نمایندگی می کردند. غیر از آنها گروهای دیگری از جریانات اجتماعی وجود دارند که آنها هم بنوعی خود را آنارشیست می نامند , مثلا طرفداران نوعی آنارشیسم فردی , طرفداران طبیعت و مکتب گیاهخواری , اصلاحگران اجتماعی طرفدار صلح , گروهی از تروریست های غیرسیاسی و بعضی از گروهای ادبی – هنری مانند دادائیسم , سور رئالیسم و بعضی از رمانتیکها و غیره .
به نظر آنارشیستهای افراطی , زیر حکومت و نفوذ فرد و دولت بودن یعنی خشونت نیروهای امنیتی را تحمل کردن , مورد جاسوسی واقع شدن , دستور و فرمان بردن , با قوانین و مقررات غیرضروری بمباران شدن , محدود و محاصره و زندانی شدن , مغزشویی شدن , مغزشویی شدن , به زیارت و پابوسی صاحبان زر و زور رفتن و آنها را تملق کردن , کنترل شدن , مورد آزمایش واقع شدن , قربانی قضاوت اشتباهی شدن , سانسور شدن , و امر بردن از کودنهای زورگویی که نه حق آنرا دارند و نه صلاحیت و دانایی لازم را , زیر سلطه کسی و سازمانی بودن یعنی با هر حرکت و عملی وارد پرونده ای شدن , زیر زره بین و دوربین واقع شدن , مهر خوردن , اندازه شدن , ارزشیابی شدن , مالیات دادن , التماس کردن , اجازه خواستن , به قیمومیت درآمدن , اخطار شدن , ردیف شدن , جریمه و تنبیه شدن .
زیر دست گروه و حکومتی بودن , یعنی به بهانه منافع عده ای مورد سو استفاده شدن , حقه خوردن , انحصاری شدن , وازده و مایوس شدن , به پوچی رسیدن و در صورت کوچکترین مقاومت و با سردادن اولین کلمه اعتراض , تحقیر شدن , تعقیب شدن , شکنجه شدن , پوزبند خوردن , زندانی شدن , تیرخوردن , لعنت و توبیخ شدن , تبعید شدن , تمسخر شدن , بی آبرو و حیثیت شدن . این است حکومت آنها , این است عدالت و اخلاق آنها !
آنارشیسم هم مانند هر ایدئولوگی دیگر دارای نظریه پرداز و تئورسین خاص خود بود. یکی از نظریه پردازان آنارشیسم باکونین , متفکر روس است. باکونین برخلاف کارل مارکس که قشری از کارگران بیکار یعنی لومپن پرولتاریا را ضد انقلابی به حساب می آورد , روح و نیروی انقلاب سوسیالیستی آینده را در اقشار خرده بورژوا شده طبقه کارگر که صاحب آب و نانی شده بودند , نمی دید , بلکه برعکس در میان اینگونه گروههای کارگر بیکار حدس می زد. باکونین خود را جمعگرا می نامید و از صفت کمونیست برای خود اجتناب می کرد.والتر بنیامین منتقد آلمانی می تویسد : بعد از باکونین , در اروپا دیگر تعریف و مفهومی از آزادی واقعی و انقلابی مطرح نشد.
از جمله ترورهای گروههای افراطی آنارشیست طرفدار باکونین , قتل الکساندر دوم , تزار روسیه بود.موقعیکه همزمان , سه کشور روسیه, آلمان و اطریش باکونین را غیابا و حضوری به مرگ محکوم کردند, او در زندان آلمان سعی کرد با کمک فسفر حاصل از چوب کبریت در زندان خودکشی کند. در گزارشی در باره او آمده که از پولهای رسیده به او از طرف هواداران و خانواده , او تنها پول سهم چای و سیگار و غذای روز را کنار می گذاشت و بقیه را به سازمانهای انقلابی آنزمان می داد. لنین افکار و اعمال او را با دیدی انتقادی , محصول و ناشی از یاس و ناامیدی سیاسی روشنفکرانه نامید.
شخصیت دوم نظریه آنارشیست کروپتکین نام دارد. هیچکدام از تئوریسین های آنارشیسم بعد از باکونین نتوانست به اندازه کروپتکین از نظر علمی آنرا تئوریزه و از نظر تبلیغی برای آن جذابیت اجتماعی پیدا کند. کروپتکین در سال ۱۸۴۲ میلادی در یک خانواده اشرافی روس به دنیا آمد. طبق معمول و رسم آنزمان , او هم وارد دانشکده افسری دولت تزار شد تا همچون سایر جوانان آن دوره , سلسله مراتب شغلی را از دانشکده نظام برای شغل افسری طی کند.کروپتکین نه تنها به انتقاد از سوسیالیسم علمی مارکس پرداخت , بلکه سعی کرد بنام ” آنارشیسم علمی ” منطقی بودن و موفقیت آنرا نسبت به سوسیالیسم علمی ثابت کند.او سعی نمود از تخیلات , علائق, تجربه ها و افکار آنارشیستی یک نظریه علمی – انقلابی بسازد.
قبل از او آنارشیستها در اینگونه نظریه, بطور پراکنده , جنبه های اخلاقی , خواستهای سیاسی , عدالت و خوشبختی فردی و اجتماعی می دیدند. کروپتکین در مسائل و بخش های اقتصادی , سیاسی و اخلاق نوعی ” آنارشیسم علمی” را پایه گذاشت , او به تشویق علومی که بر پایه فلسفه آنارشیستی متکی باشند, پرداخت. او می گفت : من از کمونیست بیزارم چون کمونیست نیروهای خلاق جامعه را در چارچوب سازمانها محدود می کند و آنها را از کار می اندازد و در نهایت آنها را بنده بوروکراسی اداری می کند.
شاهدان گزارش می دهند , کروپتکین غیر از شور انقلاب , شوق دیگری در سر نداشت , تاثیر سخنانش روی شنونده در حدی بود که بقولی اگر به طرفداران خود می گفت که به سروکله هم بزنند , آنها این طنز او را عملی می کردند. او می گفت : سوسیالیست بودن من یک صفت غریزی است و صرفنظر از آن , غیرممکن است. مارکس ولی او را روشنفکری ایده آلیست و احساسی نامید.
شخصیت دیگر جنبش آنارشیستی یوسف پرودون است.پرودون را می توان پایه گذار سوسیالیسم آنارشیستی به حساب آورد.او جنبش کارگری را بدون دولت اتوریته مورد بحث علمی قرار داد و آنارشیسم را کاملا برخلاف “هرج و مرج عامیانه” تعریف نمود.
در اوج جو طرفداری از اعمال آنارشیستها , موقعی که از استفان مالرمه , شاعر سمبلیک فرانسوی خواسته شد تا نظرش را در باره ترور و بمب گذاری آنارشیستها بیان کند , او با طنزی تلخ گفت : من کوچکتر از آنم که راجع به اعمال این “مقدسین” نظری بدهم! .و لنین در باره الکساندر هرتسن , یکی دیگر از مبارزین آنارشیست می گوید : هرتسن پایه گذار مطبوعات مبارز و آزاد روس در تبعید بود , این کار عظیم او برای انقلاب اکتبر فراموش شدنی نیست.با این وجود , به علت بی تجربگی و پراکندگی نیروها , آنارشیستها دو بار بعد از تسخیر قدرت دولتی شکست خورده و مجبور به عقب نشینی شدند , یکبار در انقلاب کشور اوکرائین و یکبار در جنگ داخلی اسپانیا , به نقل از هواداران , در جنگ داخلی اسپانیا , آنارشیستها بودند که بر علیه فاشیستها پا به پای کمونیست ها وارد نبرد شدندو با کمک میلیونها کارگر اسپانیایی و داوطلبان انقلابی خارجی نشان دادند که آنارشیسم نظریه ای سیاسی و عملی است.به نظر آنارشیستها , احساس نیاز به آزادی و رفع تشنگی از طریق عدالت با هم پیوند می خورند و انقلاب برای آنها همچون یک احساس و وظیفه عرفانی می شود.
تنها بعد از سرنگونی دولت غیر مردمی و برکناری سیستم حاکم , عدالت و آزادی شانس عملی شدن می یابند , عدالت باید در این جهان یک نظم ابدی برقرار کند. یک نشریه آنارشیستی در دفاع از این خط مشی می نویسد: در زیر فشار زندگی ناعادلانه و خفقان حاکم , عده ای قربانی شده و از پای درمی آیند و عده ای دیگر قبل از مرگ , دشمنان خود را به درک می فرستند و از آنها انتقام اینهمه فلاکت را می گیرند.از جمله دیگر رهنمودهای سازمان های آنارشیستی این بود که بسته به شدت خفقان و دیکتاتوری دولتی , پیشگام انقلابی باید بصورت مخفی ,نیمه مخفی و غیره در خانه های تیمی مخفی به طرح نقشه و عملیات بپردازد. در مکتب آنارشیستها عشق و علاقه به نابودی , همزمان یک عشق به خلاقیت و آفرینندگی است. شعار آنها این بود که : انقلاب نباید برای خلق , بلکه باید از طریق خلق انجام شود , ارتش باید در هر زمان خود خلق بشمار آید , و نباید وظایف انقلابی را تنها به گروههای اقلیت روشنفکر واگذار نمود.
انقلابی موظف است به دیگران کمک کند تا آنها هم انقلابی شوند , نه اینکه او خود , از طرف دیگران دست به انقلاب زند و انقلابی باید انقلاب را نزذ خود آغاز کند , خود را تغییر دهدو بعد امید به تغییر دیگران و جامعه داشته باشد.زندگی مخفی این نیست که آنارشیست خود را رئیس یا فرمانده گروهی بنامد و یا توده های کارگری را به ماجراجویی توطده آمیز و شبه کودتایی تشویق کند.
باکونین سازمانهای مخفی زیرزمینی را که خود پایه گذارده بود, قابله ای برای کمک به زایمان راحتتر انقلاب می نامید.او می گفت : پیشگام انقلابی را نباید با توده های انقلابی عوض کرد, ارتش انقلابی از میان خلق بوجود می آید و آنارشیسم احتیاج به انقلابیونی دارد که هر زمان و در هر مکان آماده انجام هر عملی باشند, بدون آنکه وابستگی شغلی , خانوادگی و غیره مانع کار آنها گردد. یک سازمان آنارشیستی همانند کاتالیزاتور در شیمی است, یعنی خود انقلاب نمی کند, بلکه به پیروزی و انجام انقلاب کمک می کند تا انقلاب به انگیزه آید و به راه افتد و بعد از پیروزی وجود اینگونه سازمانها زیادی می شود و آنها ضرورت وجودی خود را از دست می دهند.
اینها از جمله رهنمودها و شعارهای انساندوستان جوانی بودند که برای یک مبارزه سیاسی- اجتماعی راه شورش را بجای رسم قدمهای سنجیده انتخاب کردند.آنها انقلابیون ناسازگاری بودند که دجار رمانتیک انقلابی قرن ۱۹ در اروپا شدند.انقلابیونی که از شعارهای رادیکال یک چاشنی جذاب , ولی تراژدیک برای امور تبلیغی و ترویجی خود ساختند.
نصرت شاد
منابع:
- unter der schwarzen fahne , justus F . wittkop,Fischer- verlag,1973,Frankfurt
- Der anarchismus peter kropotkin,Heinz Hug,1993,Monte-verlag,wien
- Anarchismus und literatur,w.Fähnders,Metzler Verlag,1987,stuttgart
- Anarchie,karin verlag ,1997,Berlin
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل