مرد: برگردیم به صحبت شما دربارهٔ خلاصی از کاپیتالیسم. دوست دارم بدانم آیا شما طرحی عملی هم به این منظور دارید؟
چامسکی: من؟
مرد: به تعبیر دیگر، شما چه پیشنهادی برای کسانی دارید که در موقعیتی هستند که چنین ایدهای را طرح کنند و به اجرا بگذارند؟
خب، به نظر من چیزی که از قرنها قبل «بردگی مُزدی» ۱ نامیده شده غیرقابل تحمل است. یعنی فکر نمیکنم درست باشد که مردم مجبور باشند برای زنده ماندن، خودشان را به دیگران اجاره بدهند. به نظر من نهادهای اقتصادی باید به صورت دموکراتیک اداره شوند – یعنی توسط کارکنان این نهادها و مردمی که در آن اجتماع زندگی میکنند. و تصور میکنم از طریق شیوههای گوناگون تشکیل اتحادیههای آزاد و فدرالیسم بتوان به چنان جامعهای دست یافت. البته به نظر من کسی نمیتواند جزئیات چنان جامعهای را طرح ریزی کند – هیچ کس آن قدر باهوش نیست که بتواند یک جامعه را طراحی کند؛ باید تجربه کرد. اما اصول معقولی که چنان جامعهای بر پایهٔ آنها بنا میشود کاملاً روشن هستند.
مرد: اما اغلب تلاشها برای ایجاد یک اقتصاد برنامه ریزی شده اصلاً با ایدههای دموکراتیک و اهداف بانیان آن ایندهها سازگار درنیامدهاند.
خب، بستگی دارد منظورتان از اقتصاد برنامه ریزی شده چه باشد. اقتصادهای برنامه ریزی شده بسیاراند – مثلا اقتصاد آمریکا، یک اقتصاد برنامه ریزی شده است. یعنی، ما میگوییم کشورمان دارای «بازار آزاد» است اما این گزافه گویی است. تنها بخشهایی از اقتصاد آمریکا که در سطح بین المللی رقابتی هستند، بخشهای برنامه ریزی شدهٔ آن هستند که یارانه دولتی دریافت میکنند – مثلاً کشاورزی با سرمایهٔ کلان (که دولت ایالتی در شرایط حاد خرید محصولاتش را تضمین میکند و به این ترتیب برایش حاشیهٔ امنیت ایجاد میکند)؛ یا صنایع پیشرفته (که وابسته به بودجههای پنتاگون هستند)؛ یا صنایع دارویی (که یارانههای هنگفتی از منابع تحقیقات ملی دریافت میکنند). این بخشهای اقتصاد ایالات متحده عملکرد خوبی دارند.
و اگر به کشورهای آسیایی توجه کنید، در مورد کشورهایی که گفته میشود که به پیشرفتهای بزرگ اقتصادی رسیدهاند، خیلیها فکر میکنند که این فتوحات حاصل دموکراسی و بازار آزاد بوده است – اما این کشورها هیچ بستگی دوری هم با دموکراسی و بازار آزاد ندارند. به بیان صوری، کشورهایی فاشیست هستند. این اقتصادها در واقع حاصل برنامه ریزی حکومتهایی هستند که در شراکت با مؤسسات عظیم چندملیتی عمل میکنند. این دقیقاً فاشیسم است نه بازار آزاد.
حالا، این نوع اقتصاد برنامه ریزی شده یک جوری «کار میکند» – دست کم تولید میکند – اما انواع دیگر اقتصاد آمرانه، کار نمیکنند، یا به شیوهٔ دیگری کار میکنند: برای مثال، اقتصادهای برنامه ریزی شدهٔ اروپای شرقی، در دوران شوروی به شدت متمرکز، فوق العاده بروکراتیک، و بسیار ناکارآمد بودند، گرچه توانسته بودند سطحی حداقلی از تأمین اجتماعی را برای مردم فراهم کنند. اما همهٔ این سیستمها غیردموکراتیک هستند – مثلاً در اتحاد شوروی، واقعاً هیچ دهقان یا کارگری در هیچ فرآیند تصمیم گیری مشارکت نداشت.
مرد: یافتن مدل حقیقی از یک ایده آل دشوار است.
بله، اما در قرن هجدهم هم یافتن یک مدل حقیقی از دموکراسی سیاسی دشوار بود – این ثابت نمیکند که چنان مدلی نمیتواند وجود داشته باشد. در قرن نوزدهم، چنین مدلی به وجود آمد. اینکه «چنین چیزی تحقق نیافته» استدلال خوبی نیست، مگر اینکه معتقد باشید که تاریخ به آخر رسیده است. اگر به دو قرن قبل برگردید، دشوار کسی میتوانست تصور کند که روزی بردگی ملغی میشود.
«آنارشیسم» و «لیبرتارینسیم»
زن: پروفسور چامسکی، برای اینکه کمی بحث را عوض کنیم، واژهٔ «آنارشی» علاوه بر معنایی که شما اغلب دربارهاش صحبت میکنید به معنای «آشوب» ۲ هم به کار میرود. نه؟
بله، این اصولاً یک اتهام عوضی است – مثل این است که به بروکراسی مدل شوروی بگوییم «سوسیالیسم»، یا مثل واژههای دیگری گفتمان که به آنها معناهای فرقهای دادهاند تا از آنها همچون جنگ افزار ایدئولوژیک استفاده کنند. البته «آشوب» یک معنای دیگر آنارشیسم است اما معنایی که هیچ ربطی به اندیشهٔ اجتماعی ندارد. آنارشی یک فلسفهٔ اجتماعی است که هرگز به معنای «آشوب» نبوده است. در واقع، آنارشیستها عموماً به جامعهای بسیار سازمان یافته باور دارند، اما این سازمان یافتگی را به نحو دموکراتیک و از پایین میخواهند.
زن: به نظرم میرسد که معنای آنارشیسم به عنوان یک نظام اجتماعی، چنان با با آنچه معمولاً دربارهاش میاندیشند فرق دارد که لازم است اصلاً این واژه را از واژگان و ضمیر مردم پاک کنیم – چون الآن وقتی از آنارشیسم حرف میزنیم مردم هراسان میشوند.
بله، آنارشیسم همیشه نزد صاحبان قدرت به معنای شر غائی بوده است. برای همین مثلاً در کارزار «وحشت سرخ» ۳ [به سال ۱۹۱۹ علیه «براندازان» در ایالات متحده] که وودرو ویلسون به راه انداخت، به سوسیالیستها سخت گرفتند، اما آنارشیستها را کشتند – آنارشیستها واقعاً نحس به حساب میآمدند.
ببینید، این ایده که مردم میتوانند آزاد باشند، برای هر کسی که بر مسند قدرت باشد ترسناک است. به همین خاطر است که دههٔ ۱۹۶۰ چنین آوازهٔ بدی پیدا کرده است. منظورم این است که ادبیات فراوانی دربارهٔ دههٔ شصت نوشته شده، اما این مطالب را عموماً روشنفکرها نوشتهاند، چون آنها کسانی هستند که کتاب مینویسند، پس طبیعتاً آن دوره بدنام شده است – چون روشنفکرها از آن جنبش متنفر بودند. این تنفر را میتوانید در کلوبهای دانشگاهی آن دوره ببینید: دانشگاهیان هیچ خوششان نیامد که دانشجوها ناگهان شروع کردند به سؤال کردن و به جزوه برداری بسنده نکردند. در واقع، کسانی مثل آلن بلوم [نویسندهٔ کتاب «تعطیلی ذهن آمریکایی» ۴ طوری دربارهٔ دههٔ شصت مینویسد که انگار آن دوره بنیادهای تمدن در آستانهٔ فروپاشی بود. البته از دیدگاه آنها وضع دقیقاً همین طور بود: آنها در شرف سقوط بودند. چون بنیادهای تمدن برایشان این بود که مثلاً «من استاد معظم هستم، و من به شما میگویم که چه بگویید، و چه فکر کنید، و شما هم چیزهایی را که میگویم در جزوههایتان مینویسید» اگر برخیزید و بگویید که «من نمیفهمم که چرا باید افلاتون را بخوانم»، در نظر استاد مهمل گفتهاید. این کارها مبانی تمدن را نابود میکنند. اما شاید این پرسش کاملاً به جا باشد – خیلی از فیلسوفان این طور گفتهاند، پس چرا ما نگوییم که پرسش معقولی است؟
البته مثل همهٔ جنبشهای مردمی، در دههٔ شصت هم خیلی کارهای دیوانه وار انجام شد – اما فقط همین کارهاست که به تاریخ راه پیدا میکند: کارهای دیوانه وار حاشیهای. وقایع اصلی که رخ داد بیرون از تاریخ میمانند – چون رخدادها خصیصهٔ آزادی خواهانه (لیبرتارین) ۵ داشتند و برای قدرتمندان چیزی دهشتناکتر از این نیست.
مرد: دقیقاً چه فرقی هست بین «لیبرتارین» و «آنارشیست»؟
واقعاً فرقی نیست. من فکر میکنم هم معنا باشند. اما ببینید، «لیبرتارین» در ایالات متحده، معنای خاصی پیدا کرده است. از این جهت، ایالات متحده خارج از سنت اصلی [فلسفهٔ سیاسی] قرار میگیرد: چیزی که در اینجا «لیبرتارینیسم» خوانده میشود، به معنای سرمایه داری افسارگسیخته است. در حالی که سنت لیبرتاریسنیم اروپایی کاملاً خلاف این است. در آنجا یک آنارشیست، سوسیالیست محسوب میشود – چون حاکمیت سرمایه داری افسارگسیخته، همه جور اقتدار را در کف خود میگیرد و در واقع یک اتوریتهٔ افراطی ایجاد میکند.
اگر سرمایه به طور خصوصی کنترل شود، آنگاه مردم مجبورند که برای بقایشان خود را اجاره بدهند. حالا میتوانید بگویید که «آنها آزادانه خودشان را اجاره میدهند، این یک قرارداد اختیاری است» اما این جُک است. این انتخاب نیست وقتی تنها گزینههایتان این باشد که «یا هر چه بهت میگویم بکن یا گرسنگی بکش» – در واقع این چیزی است که در دورههای متمدنتر، مثلاً در قرن هجدهم و نوزدهم، معمولاً به آن بردگی مزدی میگفتند.
روایت آمریکایی «لیبرتارینیسم» یک ناهنجاری است – هر چند که هیچ کس واقعاً آن را جدی نمیگیرد. یعنی هر کسی میداند که جامعهای که بر پایهٔ اصول لیبرتارینهای آمریکایی عمل کند ظرف سه ثانیه خود را نابود میکند. تنها دلیلی که مردم تظاهر میکنند که آن را جدی میگیرند این است که میتوانند بگویند: «ببین، من لیبرتارین هستم، من با مالیات مخالفم» – اما همچنان موافقم که دولت جاده بسازد، و مدرسه داشته باشیم و لیبیاییها را بکشیم، و از این قبیل امور.
البته لیبرتارینهای منسجمی هم هستند. کسانی مثل مورای روثبارد۶ [استاد دانشگاه آمریکایی] – و اگر نوشتههایش را بخوانید خواهید دید که او جهان پر از نفرتی را توصیف میکند که هیچ کس دوست ندارد در آن زندگی کند. جهانی که در آنجاده ندارید چون هیچ دلیلی نمیبینید تا در ساختن جادهای مشارکت کنید که قرار نیست از آن استفاده کنید. اگر جاده میخواهید با یک عدهٔ دیگر که آنها هم جاده میخواهند شریک میشوید و جادهای میسازید، بعد از مردمی که در آنجاده میرانند عوارض میگیرید. اگر آلودگی خودروی بقیه را نمیخواهید، آنها را به محکمه میکشید. چه کسی میخواهد در چنین دنیایی زندگی کند؟ این دنیا بر پایهٔ نفرت بنا شده. [۱۹]
در واقع کل این قضیه حتی ارزش صحبت کردن را هم ندارد. اول اینکه چنین نظامی کار نمیکند و دوم اینکه اگر هم بتواند کار کند، آدم را به کارهایی مثل فرار یا خودکشی وادار میکند. اما این یک ناهنجاری آمریکایی است. واقعاً جدی نیست.
———————————————————
۱. wage slavery
۲. chaos
۳. Red Scare
۴. Closing of the American Mind
۵. libertarian
۶. Murray Rothbard
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل