اهمیت موضع مبارزان خیابانی علیه محبوبه سراج

اهمیت موضع مبارزان خیابانی علیه محبوبه سراج
Text Size

نویسنده: عبدالله سلاحی

اهمیت موضع مبارزان خیابانی علیه محبوبه سراج

توضیح:

محبوبه سراج، نامزد جایزه صلح نوبل امسال از افغانستان است. او بزرگ شده در یک خانواده سلطنتی است که سلسله آن به عبدالرحمان خان، پادشاه سابق افغانستان می‌رسد.

محبوبه سراج  پس از حدود ۲۶ سال زندگی در آمریکا، در سال ۲۰۰۳ میلادی به کابل آمد و از آن زمان تاکنون خود را به عنوان «خبرنگار» و «مدافع حقوق زنان» معرفی کرده است و زیر این عناوین فعالیت می‌کند.

پس از تسلط گروه طالبان در افغانستان، در حالی که محدودیت‌ها بر زنان افغانستان هر روز بیشتر شد و تا مرحله حذف کامل آن‌ها از جامعه رسید، محبوبه سراج اما در افغانستان ماند و این گروه تاکنون مانع کار و فعالیت او نشده است.

او اکنون تنها زن در افغانستان است که به صورت آزادانه و بدون رعایت دستور پوشش اجباری طالبان در کابل زندگی می‌کند و بدون همراهی «محرم شرعی» مد نظر گروه طالبان، به کشورهای مختلف سفر و در کنفرانس‌های بین المللی شرکت می‌کند.

وی تاکنون بارها خواستار تعامل کشورهای جهان با گروه تروریستی طالبان شده است و در آخرین مصاحبه‌اش پس از نامزدی برای جایزه صلح نوبل با مجله «فورین پالیسی – Foreign Policy)، گفته است که «پس از 18 ماه بی‌رحمی زمان آن فرا رسیده است که به طالبان گوش بدهیم و با آن‌ها به توافقی برسیم.»

اکنون زنان معترض افغانستان در نامه‌ای به هنریک اوردال، رییس انیستیتوت تحقیقات صلح اسلو، خواستار حذف نام محبوبه سراج از فهرست نامزدان جایزه صلح نوبل شده‌اند.

اهمیت موضع مبارزان خیابانی علیه محبوبه سراج

یکی از بارزترین مواضع سیاسی جریان اعتراضی زنان افغانستان، تقابل با عناصر سیاسی پیشین است؛ یعنی افرادی که در قالب ساختار حکومتی و ساختار نهادهای مدنیِ وابسته فعال بودند و همواره دست شان باهم یکی بود.

ولی آنچه این تقابل را بارز و مهم می‌سازد، نه ستیزه صرف بلکه درک موقعیت خطرناک و فریبنده‌ی این افراد در بستر سیاسی افغانستان است.

تقابل جریان اعتراضی زنان با عناصر سیاسی دولتی و نهادهای مدنی وابسته به سیاست‌های دولتی از یک ارزیابی برآمده از تجربه ناشی می‌شود. و قطعاً این تجربه و ارزیابی ناشی‌شده از آن، نشان از یک درک سیاسی دارد که می‌خواهد خودش را همچنانی که در واکنش‌ها و موضع‌گیری‌ها بیان می‌کند، عملاً به عنوان یک نیروی بازدارنده در برابر یک سیاست پیشین، قرار دهد.

اینکه تا چه حد می‌توان روی چنین موضعی حساب کرد و تا چه زمان و شرایطی این موضع ستیزه‌گرانه می‌تواند مستقل باقی بماند، از اکنون چیزی برای گفتن وجود ندارد. اما؛ باید قبول کرد که دقیق‌ ترین رویکردی که باید پیش گرفت، همین ستیزه‌گری با عناصر سیاسی سابق و چهره‌های مشهوری است که جامعه مدنی را میدانی برای معامله‌ توان و نیروی سیاسی مردمی با دولت و در راستای سیاست‌های دولتی- حتی دولت‌های دیگر- ساخته بودند.

و همانطور که اشاره شد، اهمیت این موضع، بیشتر از ستیزه‌گری به این است که موقعیت خطرناک و فریبنده‌ی افراد مذکور را شناخته و سعی در بیان آن دارد.

به طور مثال محبوبه سراج که امروز یکی از چهره‌های سیاسی در جامعه و از میان زنان قلمداد می‌شود، بدون تقابل جریان اعتراضی زنان با نقشی که دارد بازی می‌کند، به بسیار زودی مبدل به نماینده‌ی زنان افغانستان شده و از آن جایگاه، امکان‌هایی را به طالبان خواهد داد که قرار بود آنان با اجرای توافقنامه صلح با آمریکا، به دست بیاورند.

آنچه او فریاد می‌زند، تعامل با طالبان است، چیزی که دو امکان را به طالبان خواهد داد. آنان را در شرایط سخت جان دوباره می‌دهد؛ طوری که با پذیرفتن بدیهی‌ترین حقوق انسانی مثل رفتن دختران به مکتب، حق سفر بدون محرم، کار در اداره‌ها… قابل تعامل به نظر برسند، رابطه دیپلماتیک بیشتری ایجاد کنند، به رسمیت برسند؛ و اینگونه به امکان دوم دست یابند؛ امکانی که فرصت برچیدن همه ایده‌های ستیزنده با «امارت» را می‌دهد؛ زیرا در صورت عام شدن موضوع تعامل با طالبان، هر سیاست ستیزه‌گری دچار بحران شده و از اعتبار می‌افتد.

برای بخش بزرگی از مردم، سخنان تند و تیز محبوبه سراج در مورد وضعیت زنان در سایه حکومت طالبان، شجاعتی بحساب می‌آید که خبر از صداقت و راستگویی می‌دهد؛ و همین است که موقعیت او و امثال او را خطرناک و فریبنده می‌سازد.

فقط وجود یک نیروی سیاسی و جریان اعتراضی مستقل است که حتی با آسیب‌پذیربودن خودش و با شکنجه شدن اعضایش، می‌تواند از دروغین بودن چنین سخنانی پرده بردارد نا امنی و در خطر بودن دخترانی چون نرگس سادات و بسیاران دیگر که در زندان‌ها هستند در برابر امنیت محبوبه سراج می‌ایستد. ترسی که در یک تجمع ساده روبه‌روی دروازه بسته‌ی مکتب دخترانه از لرزش صدایی که شعار سر داده، احساس می‌شود؛ علیه شجاعتی که محبوبه سراج در مصاحبه‌هایش نشان می‌دهد، می‌ایستد.

و ماسک و پوشش اسلامی دختری معترض که در پناه آن برای اینکه شناسایی نشود، شعار ضد استبداد و نابرابری و نه به پوشش اجباری سر می‌دهد؛ علیه همه بد حجابی‌های محبوبه سراج می‌ایستد و می‌پرسد که او چگونه این هجده ماه و این روزهای نزدیک به دو سال را توانسته بدون هیچ سرکوب و مانع و محدودیت بگذراند در حالی که معترضان، آواره، شکنجه، کشته و ناپدید شده‌اند.

و همه این‌ها، پاسخی دارد و آن پاسخ چنین است؛ این دختران، معترض بر هر نوع تعامل با طالبان هستند؛ یعنی نقطه مخالف محبوبه سراج و امثال او.

زنان و دخترانی که برآمده از جریان مبارزات خیابانی اند، طالب‌ها را قاتل مردم می‌دانند اما؛ محبوبه سراج می‌گوید؛ به همان اندازه که طالب‌ها قاتل هستند ما هم قاتل هستیم و در جریان جنگ بیست ساله بسیاری از اعضای خانواده‌های آنان را کشته‌ایم؛ ولی زنان و دخترانی که متعلق به جریان اعتراضی و سیاسی مردمی هستند، وقتی از ضمیر «ما» استفاده می‌کنند آن را از دولت و حامیانش جدا می‌دانند؛ زیرا آنان «ما» را قربانی جنگی تعریف می‌کنند که هیچ جایگاه و دخالتی در آن نداشه است؛ محبوبه سراج، کشتارهای صورت گرفته توسط آمریکا و ناتو را به گردن مردم می‌اندازد و اینگونه قتل و کشتاری را که طالبان در شهرها و روستاها و شاهراه‌ها انجام دادند، طوری صورت‌بندی می‌کند که گویی این چیزها در جنگ بین دو طرف از مردم صورت گرفته بوده و اکنون باید از راه گفت‌وگو و اقرار به آن- اقرارهر دو طرف به جنایت و کشتار- وارد یک تعامل سیاسی شویم.

این، چیزی است که از سوی عناصر سیاسی دولت پیشین و همچنان افراد وابسته به آن و حامیانش، افرادی چون سراج،  قرار است به عنوان موضع و عملکرد سیاسی مردمی، تحمیل شود.

تلاش برای معرفی این افراد به عنوان نماینده بخشی بزرگ از مردم که توسط سازمان‌های جهانی و حمایت‌گران مختلف از جمله دولت‌های دخیل در وضعیت افغانستان، صورت می‌گیرد، فارغ از این اهادف نیست.

صرفاً بحث تعامل با طالبان، حتی فقط بحث عادی‌سازی عملیات‌های مرگبار و قتل عام‌ها از سوی آنان  نیست؛ آنچه بیشتر از همه وحشتناک است و با آن به عنوان برآیند سیاسی رویکرد طرح‌شده، مواجه خواهیم شد، اقرار گرفتن از مردم در مقام قاتلان و عاملان کشتارهای چندین ساله است.

در چنین بازی‌ای با چنین رویکردی، هیچ کدام از دولت‌های دخیل در جنگ‌های افغانستان، هیچ کدام از سران دولتی و جهادی و هیچ کدام از نیروهای طالبان، با مفهوم و ساختاری که وجود دارند، داشتند و با آن مرتکب جنایت شدند، مورد برخورد قرار نخواهند گرفت.

در عوض، طی پروسه‌ای، مفهوم واهی، نامشخص ولی زنده و جانداری به نام «مردم»، قاتل و سلاخ معرفی می‌شود و باید بر آن حکومت شود وگرنه دوباره شاهد کشتارها و جنایات بی‌شمار خواهیم بود.

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل