تـوفـان آراز
دولـت سـنـگ بـنـای اصـلـی رژیـم طـبـقـاتـی اسـت.
مـیـخـائـیـل آلـکـسـانـدروویـچ بـاکـونـیـن
( Mikhail Aleksandrovitsj Bakunin)
کـل کـار و فـعـالـیـت خـلاقـانـۀ بـاکـونـیـن بـر گـرد ایـن مـوضـوع آنـارشـیـسـتـی مـتـمـرکـز مـی بـاشـد: خـطـرنـاک تـریـن عـامـل تـبـاهـی اخـلاقـی انـسـان خـو گـرفـتـن بـه اِعـمـال قـدرت بـر دیـگـران اسـت.
در نـوشـتـارهـای او مـورد ویـژه ای کـه ایـن واژه هـا در آن تـکـرار مـی گـردد – و ایـن اخـطـار را بـه چـیـزی دیـگـر و بـیـش از صـرفـاً یـک گـوشـزد پـیـش پـا افـتـاده مـبـدل مـی سـازد – بـرخـورد عـصـیـان جـویـانـۀ او بــه ایـدۀ ” دولـت”۱ اسـت. و ایـن بـرخـورد انـتـقـاد از رویـکـردهـای مـتـنـاقـض جـنـبـش هـای سـوسـیـالـیـسـتـی بـه قـدرت دولـت، سـیـسـتـم سـیـاسـی حـزبـی و پـارلـمـانـتـاریـسـم را دربـر مـی گـیـرد.
در یـونـانـی سـیـاسـت(politikē) بـه دولـت شـنـاسـی اطـلاق مـی گـردد،و مـراداز دولـتمـؤ سـسـه ای اسـت کـه بـه وسـیـلـۀ آن صـاحـبـان قـدرت بـر مـردم حـکـومـت مـی کـنـنـد. بـه ایـن اسـتـنـبـاط سـیـاسـت سـنـهً مـربـوط اسـت بـه تـصـرف و تـمـلـک قـدرت دولـت، و ایـن دقـیـقـاً هـدف انـقـلابـات سـیـاسـی بـورژوایـی در ۱۷۸۹ و ۱۸۴۸ بـود، کـه هـنـایـش ژرف شـان را در بـخـش اعـظـم انـد یـشـمـنـدان سـوسـیـالـیـسـت آن دوران داشـتـنـد، کـه از ایـدۀ ژاکـوبـیـنـیـسـتـی مـبـنـی بـر ایـن کـه ایـجـاد انـقـلاب در جـامـعـه بـایـد از رأس هـرم قـدرت، بـه وسـیـلـۀ گـروهـی بـرگـزیـده(elite)، کـه از سـوی مـردم و بـه نـام مـردم عـمـل مـی کـنـنـد، صـورت پـذیـرد، پـی روی مـی نـمـودنـد.
کـارل هـیـنــریـش مـارکـس(Karl Heinrich Marx)( 83- 1818) و فـریـدریـش انـگـلـس(Friedrich
Engels)( 95- ۱۸۲۰) بـا مـتـمـرکـز سـاخـتـن تـوجـه شـان بـه ضـرورت بـرچـیـدگـی قـدرت سـیـاسـی گـام بـزرگـی ازحـیـث تـئـوریـک در سـمـت درسـت بـرداشـتـنـد. ولـی ایـن هـدف آنـی آن هـا نـبـود. ابـتـداء مـی بـایـد دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا بـه رویـۀ ژاکـوبـیـنـی ” قـاطـعـانـه تـریـن تـمـرکـز قــدرت در
یـد دولـت”۲ را عـمـلـی سـازد، یـا ” (…) نـخـسـتـیـن گـام در انـقـلاب کـارگـری عـبـارت اسـت از ارتـقـاء پـرولـتـاریـا بـه مـقـام طـبـقـه حـاکـمـه و بـه کـف آوردن دمـوکـراسـی. پـرولـتـاریـا از سـیـادت خـود بـرای آن اسـتـفـاده خـواهـد کـرد کـه قـدم بـقـدم تـمـام سـرمـایـه را از چـنـگ بـورژوازی بـیـرون بـکـشـد، کـلـیـۀ آلات تـولـیـد را در دسـت دولـت، یـعـنـی پـرولـتـاریـا کـه بـصـورت طـبـقـۀ حـاکـمـه مـتـشـکـل شـده اسـت، مـتـمـرکـز سـازد و بـا سـرعـتـی هـرچـه تـمـامـتـر بـر حـجـم نـیـروهـای مـولـده بـیـفـزایـد.”۳
بـاکـونـیـن آنـارشـیـسـت در ایـن تـصـور کـه قـدرت دولـت مـی تـوانـسـت بـه ابـزار سـوسـیـالـیـسـم انـقـلابـی تـبـدیـل گـردد، قـبـل از هـر چـیـز – و آیـنـده گـواه حـقـانـیـت او بـود – دیـکـتـاتـوری یـک حـزب را تـشـخـیـص داد. در یـک نـوشـتـۀ بـاکـونـیـن درمـوضـوع نـاسـازی هـای سـوسـیـالـیـسـم مـقـامـاتـی مـی خـوانـیـم: “مـا تـا کـنـون در چـنـد مـورد بـی مـیـلـی شـدیـدمـان نـسـبـت بـه تـئـوری [فـردیـنـانـد] لاسـال([Ferdinand](Lassalle[64- 1825][4] و مـارکـس را بـیـان داشـتـه ایـم، کـه بـه کـارگـران تـوصـیـه مـی کـنـد – اگـرنـه بـه صـورت عـالـی تـریـن ایـده، لااقـل بـه صـورت هـدف آنـی مـهـم -، کـه یـک دولـت مـردمـی بـرقـرار سـازنـد، آن چـه – بـنـابـر روشـنـگـری خـود آنـان – چـیـزی مـگـر ” پـرو لـتـاریـای مـتـشـکـل شـده بـه صـورت طـبـقـۀ حـاکـمـه”[۵] نـخـواهـد بـود. اگـر پـرولـتـاریـا بـایـد بـه طـبـقـۀ حـاکـمـه تـبـدیـل گـردد، پـس بـایـد پـرسـیـد، آن بـر چـه کـسـانـی حـاکـمـیـت خـواهـد داشـت؟ روشـن اسـت کـه کـمـاکـان طـبـقـه ای بـایـد مـوجـود بـاشـد تـا تـحـت حـاکـمـیـت ایـن طـبـقـۀ نـو، ایـن دولـت نـو در آیـد.” و دررابـطـه بـا گـفـتـمـان ” دولـت مـردمـی” مـذکـور نـوشـتـه اسـت: ” مـنـظـور مـارکـسـیـسـت هـا از رژیـم مـردمـی ایـنـسـت، کـه مـردم بـایـد بـه وسـیـلـۀ نـمـایـنـدگـان انـدکـی، مـنـتـخـب آنـان ازطـریـق حـق رأی عـمـومـی بـه ادارۀ امـور بـه پـردازنـد. ایـن کـه کـل مـلـت بـه گـفـتـمـان نـمـایـنـدگـان مـردم و رهـبـران دولـت را بـرمـی گـزیـنـنـد – چـیـزی کـه مـقـصـود نـهـایـی مـارکـسـیـسـت هـا[ بـخـوان: سـوسـیـال دمـوکـرات هـای آلـمـان]( هـمـان گـونـه کـه مـقـصـود نـهـایـی مـکـتـب دمـوکـراسـی مـی بـاشـد) – نـیـرنـگـی اسـت، کـه خـودکـامـگـی اقـلـیـت حـاکـم را پـنـهـان مـی سـازد، و ایـن نـیـرنگ بـا بـه پـیـش کـشـیـده شـدن در قـالـب گـفـتـمـان ادارۀ مـردم خـطـرنـاک تـر نـیـز مـی گـردد. مـارکـسـیـسـت هـا وانـمـود مـی سـازنـد، کـه تـنـهـا مـقـصـود و هـدف دیـکـتـاتـوری عـبـارت خـواهـد بـود از روشـنـگـری مـردم – از نـظـرات اقـتـصـادی و سـیـاسـی -، ارتـقـاء آن هـا بـه سـطـحـی کـه وجـود هـر دولـت بـه زودی خـود را بـیـهـوده نـشـان دهـد. و آن گـاه کـه دولـت مـاهـیـت سـیـاسـی، یـعـنـی مـقـامـاتـیـش را از دسـت داد، بـه خـودی خـود بـه یـک سـازمـان کـامـلاً آزاد بـرای امـور اقـتـصـادی و کـمـون هـا تـبـدیـل خـواهـد گـردیـد. ایـن جـا یـک نـاسـازی آشـکـار وجـود دارد. اگـر دولـت واقـعـاً دولـت مـردمـی بـاشـد، پـس چـه دلـیـلـی بـرای ازبـیـن بـردن آن وجـود دارد؟ اگـر از طـرف دیـگـر ازبـیـن بـردن آن جـهـت آزادی واقـعـی مـردم ضـروری بـاشـد، پـس چـگـونـه مـی تـوان آن را دولـت مـردم تـلـقـی نـمـود؟ مـجـادلـۀ مـا بـا آن هـا مـجـبـورشـان سـاخـتـه اقـرار کـنـنـد، کـه آزادی یـا آنـارشـی، یـعـنـی سـازمـان دهـی آزادانـۀ تـوده هـای کـارگـر از پـایـیـن، تـنـهـا هـدف تـکـامـل اجـتـمـاعـی مـی بـاشـد، و هـر دولـت، هـم چـنـیـن مـردمـی، یـک یـوغ اسـت، و مـنـتـج بـه بـخـشـاً تـولـیـد خـودکـامـگـی، بـخـشـاً بـردگـی مـی گـردد. بـه اسـتـنـبـاط آن هـا ایـن یـوغ دولـت، ایـن دیـکـتـاتـوری، یـک مـرحـلـۀ گـذار ضـروری بـه سـمـت آزادی مـطـلـق خـواهـد بـود: آنـارشـی یـا آزادی هـدف و دولـت یـا دیـکـتـاتـوری وسـیـلـه اسـت. بـا ایـن وصـف بـایـد گـفـت، آزادسـازی تـوده هـای انـبـوه درگـرو بـرده سـازی آن هـاسـت!(…) آزادی تـنـهـا بـه وسـیـلـۀ آزادی، یـعـنـی بـا خـیـزش کـل مـردم و بـا سـازمـان دهـی آزادانـۀ تـوده هـای کـارگـر از پـایـیـن بـه بـالا خـلـق شـدنـی اسـت.”۶
او در سـال هـای پـسـیـن حـیـاتـش راهـی نـمـود، کـه نـه تـوسـل بـه مـؤسـسـات سـیـاسـی بـه گـونـۀ ابـزار دگـرگـون سـازی جـامـعـه، بـلـکـه خـودفـعـال سـازی و خـودسـازمـان دهـی کـارگـران و دهـقـانـان بـود. هـدف مـسـتـقـیـم بـاکـونـیـن بـیـانـش را در خـوداداری مـردم در هـر سـطـح قـابـل فـکـر در جـامـعـه مـی یـافـت.
بـاکـونـیـن
بـاکـونـیـن در ۱۸ مـه ۱۸۱۴ در روسـیـه در یـک خـانـوادۀ اشـرافـی دیـده بـه جـهـان مـی گـشـایـد.
رویـدادی در جـوانـی او کـه یـکـی از عـوامـل مـؤثـر تـکـامـل روشـنـفـکـرانـه اش مـی گـردد، آشـنـایـی در ۱۸۳۵ در مـسـکـو بـا یـک دایـرۀ فـلـسـفـی – ادبـی اسـت، کـه در آیـنـده بـه یـک دایـرۀ پـیـش رفـتـه و بـا اهـمـیـت در روسـیـه تـبـدیـل خـواهــد گـشـت. شـخـصـیـت مـرکـزی ایـن دایـره شـاعـر و فـیـلـسـوف جـوان نـیـکـلای ولادیـمـیـروویـچ اسـتـانـکـویـچ(Nikolaj Vladimirovitj Stankevitj)(40- 1813) مـی بـاشـد. اعـضـاء بـه مـطـالـعـات آثـار فـیـلـسـوف جـورج ویـلـهـلـم فـریـدریـش هـگـل(Georg
Wilhelm Friedrich Hegel)( 1831- 1770)، کــه بــه روشـنـگــری نـبــوغ آمـیــز جـهــان بــراسـاس
” دیـالـکـتـیـکـی” پـرداخـتـه، روی مـی آورنـد. بـاکـونـیـنِ مـجـذوب فـلـسـفـه، در ۱۸۴۰ بـه قـصـد تـحـصـیـل در ایـن رشـتـۀ دانـش در دانـشـگـاه بـرلـیـن بـه آلـمـان سـفـر مـی نـمـایـد.
در ۱۸۴۲ جـهـت هـمـکـاری بـا هـگـلـیـانـی چـپ آرنـولـد روگـه(Arnold Ruge)(80- 1802)، نـا شـر نـشـریـۀ Deutsche Jahrbücher für Wissenschaft und Kunst)( سـالـنـامـه هـای آلـمـانـی دانـش و هـنـر)، یـک ارگـان هـگـلـیـانـی هـای چـپ، کـه بـه آمـوزشـات هـگـل سـمـت انـقـلابـی داده انـد، بـه شـهــر درسـدن نـقـل مـکـان مـی نـمـایـد. اکـتـبـر آن سـال در ایـن نـشـریـه مـقـالـۀ او بـا نـام مـسـتـعـار ژول الـیـسـار(Jules Elysard) تـحـت عـنـوان “Die Reaktion in Deutschland. Ein Fragment von einem Franzosen”( ارتـجـاع در آلـمـان. قـطـعـه ای از یـک فـرانـسـوی) بـه چـاپ مـی رسـد، کـه تـو جـه بـسـیـاری را بـه خـود جـلـب مـی نـمـایـد. مـقـالـه نـشـانـگـر فـاصـلـه گـیـری بـاکـونـیـن از هـگـلـیـا نـیـسـم مـحـافـظـه کـار مـی بـاشـد، و در آن بـه جـمـع بـنـدی نـقـطـه نـظـرات هـگـلـیـانـی هـای چـپ پـرداخـتـه اسـت. هـمــزمـان در مـقـالــه وقــوع آن خـیــزش هــای انـقـلابـی را پـیـش گـویـی نـمـوده، کــه
چـنـد سـال بـعـد اروپـا را بـه سـخـتـی تـکـان خـواهـنـد داد. او در مـقـالـه تـأکـیـد دارد، کـه نـیـسـت سـازی اوضـاع مـوجـود پـیـش بـرنـدۀ تـکـامـل اسـت، و در خـاتـمـه فـراخـوان داده: ” پـس بـیـآیـیـد بـه آن روح ابـدی اطـمـیـنـان داشـتـه بـاشـیـم، کـه فـقـط ویـران مـی کـنـد، زیـرا آن مـنـبـع اجـتـنـاب نـاپـذیــر و پـیـوسـتـه خـلاق هـر نـوع هـسـتـی اسـت. مـیـل ویـرانـگـری هـمـزمـان مـیـل بـه خـلاقـیـت اسـت!” بـعـدهـا ایـن آخـریـن سـطـر مـقـالـه اغـلـب مـورد سـوء تـفـسـیـر مـورخـیـن بـورژوایـی قـرار خـواهـد گـرفـت، کـه ادعـا خـواهـنـد نـمـود، آنـارشـیـسـم بـاکـونـیـن یـک ” ایـدئـولـوژی خـشـونـت” اسـت، و عـمـل ویـرانـگـری را بـه هـدفـی در خـود تـبـدیـل مـی سـازد؛ درصـورتـی کـه مـنـظـور بـاکـونـیـن ایـن اسـت، کـه بـنـای نـو مـشـروط تـخـریـب کـهـنـه مـی بـاشـد.
در ۱۸۴۳ بـه هـمـراه شـاعـر عـصـیـانـجـو جــورج فـریـدریـش رودولــف تـئـودور هـروگ(Georg
Friedrich Rudolph Theodor Herwegh)( 75- 1817) بـه قـصـد اقـامـت در زوریـخ بـه سـویـس سـفـر مـی نـمـایـد. در ایـن جـا یـک سـلـسـلـه مـقـالـه دربـارۀ کـمـونـیـسـم – کـه بـاکـونـیـن را نـویـسـنـدۀ شـان دانـسـتـه انـد – در نـشـریـۀ Schweizerische Republikaner( جـمـهـوریـخـواه سـویـسـی) چـاپ مـی شـود.
مـه سـال مـزبـور انـدیـشـمـنـد انـقـلابـی ویـلـهـلـم کـریـسـتـیـان ویـتـلـیـنـگ(Wilhelm Christian Wei
tling)( 71- 1808)( انـگـلـس او را ” بـنـیـان گـذار کـمـونـیـسـم” مـی دانـسـتـه) بـا بـاکـونـیـن مـلاقـات مـی نـمـایـد، و بـیـن آن دو رابـطـۀ دوسـتـی بـرقـرار مـی گـردد، کـه تـا دسـتـگـیـری ویـتـلـیـنـگ بـه جـرم فـعـالـیـت سـیـاسـی انـقـلابـی و تـبـلـیـغـات کـمـونـیـسـتـی و ۶ مـاه حـبـس در زنـدان ادامـه مـی یـابـد. در گـزارش مـنـتـشـر شـده دربـارۀ قـضـیـه نـام بـاکـونـیـن نـیـز بـه عـنـوان شـریـک جـرم ویـتـلـیـنـگ ذکـر گـردیـده اسـت.
6 فـوریـه ۱۸۴۴ بـه سـفـارتـخـانـۀ روسـیـه در بـرن فـراخـوانـده مـی شـود، و بـراسـاس اطـلاعـات مـربـوط بـه قـضـیـۀ ویـتـلـیـنـگ بـه او امـر مـی شـود بـه روسـیـه بـازگـردد. فـردای آن روز عـجـولانـه راهـی بـروکـسـل مـی گـردد، و از آن جـا سـفـرش را بـه پـاریـس ادامـه مـی دهـد. ایـن جـا بـا رو شـنـفـکـران بـرجـسـتـۀ زمـان، از آن مـیـان مـارکـس، و بـا مـکـاتـب سـوسـیـالـیـسـتـی آشـنـا مـی گـردد. بـیـن او و پـیـر ژوزف پـرودون(Pierre – Joseph Proudhon)( 65- ۱۸۰۹)، کـه ایـده هـایـش در زمـیـنـۀ خـوداداری کـارگـری از اهـمـیـت تـعـیـیـن کـنـنـده ای بـرای تـکـامـل بـاکـونـیـن در سـمـت سـو سـیـالـیـسـم ضـدمـقـامـاتـی بـرخـوردار مـی شـود، رابـطـۀ دوسـتـی بـرقـرار مـی گـردد. بـا کـونـیـن از مـارکـس نـیـز در مـوضـوعـات اقـتـصـاد سـیـاسـی، مـاتـریـالـیـسـم تـاریـخـی و مـبـارزۀ طـبـقـاتـی بـسـیـار مـی آمـوزد. ضـمـنـاً او بـه دایـرۀ گـردانـنـدگـان نـشـریـۀ Vorwärts( پـیـش)، شـامـل مـارکـس و روگـه، مـی پـیـونـدد.
ژانـویـه ۱۸۴۵ Gazette des Tribunaux( مـجـلّـه دادگـاه) یـک حـکـم رسـمـی روسـیـه بـه امـضـاء تـزار در نـوامـبـر ۱۸۴۴ بـا مـضـمـون سـلـب شـدن دارایـی بـاکـونـیـن از او و مـحـکـومـیـتـش بـه تـبـعـیـد و کـار اجـبـاری بـه مـدت نـامـعـلـوم را درج مـی نـمـایـد. 27 آن مـاه نـشـریـۀ La Reforme ( رفـرم) نـخـسـتـیـن حـمـلـۀ مـسـتـقـیـم بـاکـونـیـن بـه امـپـراتـوری روسـیـه را چـاپ مـی کـنـد.
در ۱۸۴۶ پـس از سـرکـوبـی قـیـام هـا در پـروس و اطـریـش و لـهـسـتـان و تـصـرف جـمـهـوری آزاد کـراکـوو بـه وسـیـلـۀ اطـریـش، بـاکـونـیـن بـنـای هـمـکـاری بـا گـروه هـای تـبـعـیـدی لـهـسـتـانـی را مـی گـذارد. بـرای روزنـامـۀ Constitutionel( کـونـسـتـیـتـوسـیـونـال) مـقـالـه ای دربـارۀ ضـرورت آزادسـازی لـهـسـتـان از سـرکـوب تـزاری مـی نـویـسـد.
29 نـوامـبـر ۱۸۴۷ در یـک ضـیـافـت بـه مـنـاسـبـت بـزرگـداشـت قـیـام ۱۸۳۱ لـهـسـتـان نـطـق آتـشـیـنـی ایـراد مـی کـنـد، کـه مـوضـوع اصـلـی آن ضـرورت اتـحـاد خـلـق هـای لـهـسـتـان و روسـیـه جـهـت انـقـلاب بـرضـد تـزار مـی بـاشـد. تـحـت فـشــار دیـپـلـمـاتـیـک روسـیـه دولـت فـرانـسـه در ۱۴ دسـامـبـر آن سـال او را از ایـن کـشـور اخـراج مـی نـمـایـد. در حـوالـی هـمـیـن زمـان شـایـعـۀ جـاسـوس روسـیـه بـودن بـاکـونـیـن شـایـع مـی گـردد.
بـاکـونـیـن در بـروکـسـل اقـامـت مـی گـزیـنـد، و آن جـا بـا مـارکـس و انـگـلـس مـراوده دارد.
بـا روی دادن انـقـلاب فـوریـه ۱۸۴۸ در فـرانـسـه فـوراً روانـۀ پـاریـس مـی گـردد. در رابـطـه بـا اهـمـیـت وجـود بـاکـونـیـن در ایـن انـقـلاب فـردیـنـانـد فـولـکـون(Ferdinand Folcon)، روزنـامـه نـگـار و سـیـاسـتـمـدار، مـی نـویـسـد: ” اگـر ۳۰۰ بـاکـونـیـن وجـود داشـتـنـد، فـرانـسـه اداره شـدنـی نـبـود.” بـاکـونـیـن یـک هـفـتـه را در لـوکـزامـبـورگ در مـیـان کـارگـرانِ سـرگـرم ایـجـاد یـک گـارد مـلـی نـویـن سـپـری مـی سـازد.
قـیـام هـا اروپـا را فـرامـی گـیـرنـد. بـاکـونـیـن در مـارس بـه هـدف مـسـاعـدت بـه بـرافـروخـتـن انـقـلاب در اروپـای شـرقـی بـرضـد تـزار پـاریـس را تـرک مـی گـویـد.
12-3 ژوئـن آن سـال در پـراگ در کـنـگـرۀ اسـلاوهـا شـرکـت مـی جـویـد، و آن جـا بـرای بـرقـرا ری اتـحـادیـه ای از فـدراسـیـون هـای اسـلاو آزاد بـه تـبـلـیـغ مـی پـردازد. او بـخـشـاً پـشـت سـنـگـرهـا مـی رزمـد، بـخـشـاً در نـقـشـه ریـزی در قـرارگـاه نـظـامـی هـمـکـاری دارد. ۱۶ مـاه مـزبـور در آخـریـن لـحـظـات سـرکـوبـی قـیـام مـوفـق بـه نـجـات خـود مـی گـردد. ۶ ژوئـیـه روزنـامـۀ مـارکـس Ne
ue Rheinische Zeitung( روزنـامـۀ نـئـورایـنـیـشـه)( کُـلـن) خـبـری دربـارۀ جـاسـوس بـودن بـاکـونـیـن بـرای روسـیـه و گـزارش شـدن مـیـهـن پـرسـتـان لـهـسـتـانـی بـه وسـیـلـۀ او بـه مـقـامـات را درج مـی نـمـایـد. نـام نـویـسـنـده ژرژ سـان( نـام مـسـتـعـارِ آمـانـدیـن ارر لـوسـی دوپـن دودوان) (Amandine Aurore Lucile Dudevant(George Sand))( 76- 1804) بـه عـنـوان مـنـبـع خـبـر ذکـر مـی گـردد، ولـی بـعـد روزنـامـه مـجـبـور از چـاپ تـکـذیـب کـامـل خـبـر از طـرف سـان مـی شـود. سـپـتـامـبـر ضـمـن مـلاقـات بـاکـونـیـن و مـارکـس، مـارکـس او را از دوسـتـیـش و عـدم هـمـبـاز بـودنـش در درج خـبـر مـذکـور در روزنـامـه مـطـمـئـن مـی سـازد.
22 سـپـتـامـبـر دسـتـگـیـر و از پـروس اخـراج مـی گـردد. بـه درسـدن مـی رود، ولـی آن جـا نـیـز پـذیـرفـتـه نـمـی شـود. اجـازۀ اقـامـت در دوک نـشـیـن کـوچـک آنـهـالـت را دریـافـت مـی دارد. دسـامـبـر ” اعـلامـیـه بـه اسـلاوهـا: از یـک مـیـهـن پـرسـت روسـی مـیـخـائـیـل بـاکـونـیـن، عـضـو کـنگـرۀ اسـلاوهـا در پـراگ” انـتـشـار مـی یـابـد.
در آغـاز ۱۸۴۹ در درسـدن اقـامـت و در ایـن جـا بـا انـقـلابـیـون چـک و لـهـسـتـانـی رابـطـه دارد. ۳ مـه قـیـام در شـهـر روی مـی دهـد. بـه عـنـوان مـشـاور نـظـامـی در قـیـام انـبـاز مـی گـردد. سـه روز بـعـد قـیـام بـه وسـیـلـۀ نـیـروهـای پـروس سـرکـوب مـی شـود، و از مـعـرکـه و شـهـر مـی گـریـزد. ۱۰ مـه در شـهـر شـمـنـیـتـس( کـارل مـارکـس اشـتـات کـنـونـی) شـبـانـه دسـتـگـیـر و بـه درسـدن بـازگـردا نـده مـی شـود. اوت بـسـتـه بـه زنـجـیـر بـه دژ نـظـامـی کـونـیـگـشـتـیـن(Königstein) انـتـقـال مـی یـابـد. ژانـویـه ۱۸۵۰ بـه مــرگ مـحـکــوم مـی گــردد، ولـی حـکـم مــرگ در ژوئـن آن سـال بــه حـبـس ابـد تـغـیـیـر داده مـی شـود. بـعـد بـه مـقـامـات اطـریـشـی تـحـویـل مـی گـردد. مـارس ۱۸۵۱ در دژ نـظـامـی مـوروای(Morvai) در اولـمـوتـس حـبـس مـی شـود. دو روز بـعـد بـار دوم بـه مـرگ مـحـکـوم مـی گـردد، امـا شـب هـمـان روز بـه دولـت روسـیـه تـحـویـل داده مـی شـود. ۱۱ مـه در دژ نـظـامـی پـتـر پـاول(Peter – Pavel) در سـانـت پـتـرزبـورگ مـحـبـوس مـی گـردد. در ۱۸۵۴ دچـار بـیـمـاری بـه دژ نـظـامـی شـلـوسـلـبـورگ(Schlüsselborg) انـتـقـال مـی یـابـد.
در ۱۸۵۷ بـه حـکـم تـزار بـه سـیـبـری تـبـعـیـد مـی گـردد. ژوئـن ۱۸۶۱ مـوفـق بـه فـرار بـه ژاپـن و ۷ سـپـتـامـبـر بـه سـان فـرانـسـیـسـکـو مـی شـود، و از طـریـق پـانـامـا خـود را بـه نـیـویـورک مـی رسـانـد. دسـامـبـر بـه لـنـدن، آن جـا کـه آلـکـسـانـدر ایـوانـوویـچ هـرتـسـن(Aleksandr Ivanovitsj Herzen)(70- 1812) نـشـریـۀ Kolokol( نـاقـوس) را مـنـتـشـر مـی سـازد، وارد مـی گـردد. در ۱۸۶۲، چـنـد روز پـس از ورود بـه لـنـدن، یـک هـیـئـت کـارگـری انـگـلـیـسـی تـوفـیـق او در فــرار را بــه وی تـبـریـک مـی گــویـنـد. مـارس هـمـان سـال نــشـریـۀ لـنـدنـی The Free Press( مـطـبـوعـات آزاد) مـقـالـه ای از یـک نـویـسـنـدۀ مـجـهـول را چـاپ مـی کـنـد، کـه اتـهـام سـابـق جـاسـوس روسـیـه بـودن بـاکـونـیـن را تـکـرار مـی نـمـایـد، ولـی بـعـد وادار از درج اعـتـراض هـرتـسـن و نـیـکـلای پـلاتـونـوویـچ اوگـارف(Nikolaj Platonovitj Ogarev)( ۷۷- ۱۸۱۳) بـه آن مـقـالـه مـی گـردد. او تـحـت اقـامـت در لـنـدن عـمـدهً بـا اسـلاوهـای سـرگـرم تـدارک قـیـام تـازه ای در لـهـسـتـان مـراوده دارد. ایـن قـیـام در ژانـویـه ۱۸۶۳ روی مـی دهـد. آخـر فـوریـه بـه مـنـظـور انـبـازی در قـیـام بـه مـقـصـد لـهـسـتـان از راه سـوئـد بـه ایـن کـشـور حـرکـت مـی نـمـایـد، ولـی امـکـان نـیـل بـه مـقـصـد دسـت نـمـی دهـد. در شـهـر مـالـمـو(سـوئـد) او و لـهـسـتـانـی هـای قـیـامـی بـا اسـتـقـبـال مـردم روبـه رو مـی گـردنـد. وی بـه عـنـوان قـهـرمـان آزادی روسـیـه مـورد تـوجـه فـراوان مـطـبـوعـات سـوئـد قـرار مـی گـیـرد. درج شـدن مـقـالـۀ یـک نـویـسـنـدۀ مـجـهـول در ارگـان دولـت Posttidningen( خـبـر پُـسـت) بـه مـقـصـود بـدنـام سـازی او نـیـز خـدشـه ای بـه مـحـبـوبـیـتـش وارد نـمـی سـازد.
در ۱۸۶۴ بـه قـصـد مـلاقـات جـوزپـه گـاریـبـالـدی(Giuseppe Garibaldi)( 82- 1807) و اقـامـت در فـلـورانـس بـه ایـتـالـیـا سـفـر مـی کـنـد. در آن جـا یـک انـجـمـن بـرادری بـیـن الـمـلـلـی مـخـفـی دائـر مـی سـازد. ” بـرنـامـۀ اصـول و سـازمـان جـامـعـۀ انـقـلابـی بـیـن الـمـلـلـی”، کـه بـه قـلـم مـی آورد، شـامـل مـادۀ بـاارزشـی بـرای انـدیـشـگـی دربـارۀ سـوسـیـالـیـسـم آزاد – و امـروز نـیـز دارای فـعـلـیـت – اسـت. بـرطـبـق ایـن نـوشـتـه اسـاس نـظـم اجـتـمـاعـی نـویـن بـایـد آزادی فـردی و جـمـعـی و وجـدان انـسـان بـاشـد. سـپـس بـه سـوئـد بـازمـی گـردد، تـا از آن جـا بـه صـورت مـبـدأ تـبـلـیـغـات انـقـلابـی بـرای روسـیـه اسـتـفـاده نـمـایـد. قـصـدش بـی نـتـیـجـه اسـت، و در اواسـط اکـتـبـر سـوئـد را تـرک مـی گـویـد.
28 سـپـتـامـبـر در لـنـدن اتّـحـادیـه بـیـن الـمـلـلـی کـارگـران ایـجـاد مـی گـردد، یـک اتـحـادیـۀ نـامـنـسـجـم گـروه هـای کـارگـری و صـنـعـتکـاران دسـتـی و روشـنـفـکـران، کـه مـی بـایـد بـه گـونـۀ کـورۀ مـبـارزۀ طـبـقـاتـی بـیـن الـمـلـلـی عـمـل نـمـایـد. درجـریـان اقـامـت دو هـفـتـه ای او در لـنـدن مـارکـس بـا وی تـمـاس مـی گـیـرد، و مـلاقـات آن دو در لـنـدن آخـریـن مـلاقـات شـان مـی گـردد.
در ۱۸۶۵ در نـاپـل بـا مـهـنـدس جـوزپـه فـانـلـی(Giuseppe Fanelli)، شـخـصـی کـه سـه سـال بـعـد آنـارشـیـسـم را بـه اسـپـانـیـا خـواهـد بـرد، بـرخـورد مـی نـمـایـد. حـوالـی مـارس ۱۸۶۶ بـرنـامـه ای بـرای انـجـمـن بـرادری بـیـن الـمـلـلـی مـخـفـی مـوسـوم بـه ” پـرسـشـنـامـه انـقـلابـی” تـهـیـه مـی بـیـنـد( بـا پـرسـشـنـامـه انـقـلابـی نـوشـتـۀ سـرگـی جـنـادیـویـچ نـتـشـایـف(Sergej Gennadijevitj Netjaj ev)( 82- 1847) اشـتـبـاه نـشـود). در ۱۸۶۷ دراثـر سـوء ظـن مـقـامـات ایـتـالـیـایـی بـه فـعـالـیـت هـای او، در اوت راهـی ژنـو مـی گـردد. سـپـتـامـبـر آن سـال در هـمـان شـهـر یـک کـنـگـرۀ صـلـح بـیـن الـمـلـلـی بـزرگ بـه عـنـوان ” اتـحـادیــۀ صـلـح و آزادی” بــرگـذار مـی شـود، و او درزمــرۀ ۶۰۰۰ شـرکـت کـنـنـدۀ آن اسـت. وی بـه عـضـویـت در کـمـیـتـۀ مـرکـزی مـسـئـول تـهـیـۀ یـک بـرنـامـه درمـی آیـد، و ۲۰ اکـتـبـر نـوشـتـه اش فـدرالـیـسـم، سـوسـیـالـیـسـم و ضـدتـئـولـوژی را دراخـتـیـار کـمـیـتـۀ مـرکـزی قـرار مـی دهـد. ژوئـیـه ۱۸۶۸ عـضـو شـعـبـۀ مـرکـزی اتّـحـادیـه بـیـن الـمـلـلـی کـارگـران در ژنـو مـی گـردد. دو مـاه بـعـد بـه عـلـت بـی نـتـیـجـه گـی کـوشـش اش درجـهـت تـبـدیـل ” اتـحـادیـه صـلـح و آزادی” بـه یـک تـشـکـیـلات سـوسـیـالـیـسـتـی، از آن خـارج مـی گـردد. هـمـزمـان سـازمـان اتّـحـاد بـیـن الـمـلـلـی دمـوکــراسـی سـوسـیــالـیـسـتـی را بـنـیـان مـی گــذارد. اکـتـبـر سـال مـزبــور یـک
” اتـحـاد” مـخـفـی ایـجـاد مـی نـمـایـد، کـه عـمـلاً بـی اهـمـیـت اسـت. مـاه نـوامـبـر فـانـلـی بـه تـرغـیـب او روانـۀ اسـپـانـیـا مـی گـردد، تـا اولـیـن شـعـبـات انـتـرنـاسـیـونـال کـارگـری را در آن کـشـور بـرقـرار سـازد. ۱۵ دسـامـبـر اتّـحـاد بـیـن الـمـلـلـی دمـوکـراسـی سـوسـیـالـیـسـتـی از شـورای مـرکـزی انـتـرنـا سـیـونـال در لـنـدن تـقـاضـای عـضـویـت در آن سـازمـان را مـی نـمـایـد، کـه رد مـی شـود.
مـارس ۱۸۶۹ نـیـهـیـلـیـسـت جـوان نـتـشـایـف وارد ژنـو مـی گـردد، و بـا بـاکـونـیـن بـه هـمـکـاری نـزدیـک مـی پـردازد. آن دو بـه اتـفـاق از آوریـل تـا اوت ۷ جـزوه، از آن مـیـان پـرسـشـنـامـه انـقـلابـی نـوشـتـۀ نـتـشـایـف – کـه در آن انـقـلابـی بـه صـورت یـک فـرد مـطـلـقـاً بـی اخـلاق، کـه خـود را مـوظـف بـه ارتـکـاب هـر جـنـایـت مـمـکـن کـه بـه تـوانـد درخـدمـت ویـران سـازی جـامـعـه مـؤثـر بـاشـد، مـی دانـد، تـعـریـف شـده اسـت -، بـه قـلـم مـی آورنـد، کـه در روسـیـه پـخـش و نـشـر مـی شـونـد.
28 ژوئـیـه سـال مـزبـور شـورای مـرکـزی انـتـرنـاسـیـونـال بـا اکـثـریـت آراء عـضـویـت شـعـبـۀ مـحـلـی اتّـحـاد بـیـن الـمـلـلـی دمـوکـراسـی سـوسـیـالـیـسـتـی( ژنـو) را در اتّـحـادیـه بـیـن الـمـلـلـی کـارگـران پـس از تـوافـق بـاکـونـیـن و دوسـتـانـش بـا شـورای مـرکـزی درمـورد مـنـحـل سـاخـتـن اتـحـادیـۀ شـان بـه صـورت سـازمـان بـیـن الـمـلـلی تـصـویـب مـی نـمـایـد.
11-6 سـپـتـامـبـر چـهـارمـیـن کـنـگـرۀ انـتـرنـاسـیـونـال در شـهـر بـاسـل بـرگـذار مـی گـردد. بـا پـیـشـنـهـادی از او درمـورد لـغـو حـق وراثـت( بـاکـونـیـن ایـدۀ لـغـو حـق وراثـت را از کـلـود هـنـری دو روروی سـان سـیـمـون(Claude Henri de Rouvroy Saint – Simon)( 1825- 1760) گـرفـتـه اسـت) در شـورای مـرکـزی( شـامـل مـارکـس) مـخـالـفـت بـه عـمـل مـی آیـد.
در آلـمـان سـوسـیـال دمـوکـرات رهـبـری کـنـنـده ویـلـهـلـم لـیـبـکـنـشـت(Wilhelm Liebknecht) (۱۹۰۰- ۱۸۲۶) بـیـانـاتـی دربـارۀ بـاکـونـیـن مـربـوط بـه جـاسـوس بـودن او بـه پـیـش مـی کـشـد. یـک کـمـیـسـیـون تـحـقـیـقِ تـشـکـیـل شـده در کـنـگـره لـیـبـکـنـشـت را بـه سـبـب اتـهـام نـاروا بـه بـاکـونـیـن رسـمـاً بـه شـدت تـوبـیـخ مـی کـنـد.
بـاکـونـیـن تـرجـمـۀ جـلـد اول Das Kapital( سـرمـایـه)( ۱۸۶۷)، اثـر اصـلـی مـارکـس، را بـه زبـان روسـی مـی آغـازد. در ۱۸۷۰ نـتـشـایـف او را مـتـقـاعـد مـی سـازد، کـه تـرجـمـۀ آن اثـر را مـتـوقـف نـمـایـد.
28 مـارس هـمـان سـال مـارکـس در یـک اظـهـاریـۀ مـحـرمـانـه بـه نـام شـورای مـرکـزی بـه رهـبـران سـوسـیـال دمـوکـراسـی آلـمـان بـاکـونـیـن را مـتـهـم بـه تـوطـئـۀ مـخـفـیـانـه بـه مـقـصـود مـخـتـل سـاخـتـن انـتـرنـاسـیـونـال و تـبـدیـلـش بـه ابـزار شـخـصـی خـود مـی سـازد. نـشـریـۀ لـیـبـکـنـشـت Volksstaat( دولـت مـردم) در ۳۰ آوریـل اتـهـام نـاآگـاهـانـۀ مـارکـس بـه بـاکـونـیـن را درج مـی کـنـد.
ژوئـن آن سـال بـاکـونـیـن بـا نـتـشـایـف، کـه اوراق رسـواکـنـنـده ای مـتـعـلـق بـه بـاکـونـیـن و دوسـتـانـش را ربـوده اسـت، قـطـع رابـطـه مـی نـمـایـد.
19 ژوئـیـه جـنـگ فـرانـسـه – آلـمـان درمـی گـیـرد. سـپـتـامـبـر ۱۸۷۰ او بـه هـدف انـبـازی در یـک قــیـامِ درجـریـان در شـهـر لـیـون روانـۀ فـرانـسـه مـی گـردد. در یـک جـلـسـۀ عـمـومـی در ۲۶ آن مـاه قـیـامـیـون اعـلامـیـه ای نـوشـتـۀ بـاکـونـیـن را تـصـویـب مـی نـمـایـنـد، کـه در آن بـرانـداخـتـه شـدن دولـت و قـرار گـرفـتـن قـدرت در دسـت یـک ” مـجـمـع” انـقـلابـی( بـه صـورت امـتـیـازی بـه مـتـحـدیـن ژاکـوبـیـنـی بـاکـونـیـن) مـطـالـبـه شـده اسـت. دو روز بـعـد شـورای شـهـر بـه وسـیـلـۀ کـارگـران بـرکـنـار مـی گـردد، و شـهـرداری بـه اشـغـال آنـان درمـی آیـد، ولـی قـیـام در هـمـان روز بـه وسـیـلـۀ گـارد مـلـی سـرکـوب مـی شـود. بـاکـونـیـن دسـتـگـیـر و بـعـد آزاد گـشـتـه، بـه مـارسـی سـفـر مـی نـمـایـد. هـمـان مـاه جـزوۀ او بـا عـنـوان نـامـه هـایـی بـه یـک فـرانـسـوی دربـارۀ بـحـران کـنـونـی انـتـشـار مـی یـابـد.
در مـطـبـوعـات بـورژوایـی فـرانـسـه بـاکـونـیـن جـاسـوس پـروس خـوانـده مـی شـود. او در ۲۴ اکـتـبـر در لـبـاس مـبـدل از فـرانـسـه خـارج مـی گـردد. نـوامـبـر نـگـارش کـتـاب حـاکـمـیّـت شـلاق آلـمـان و انـقـلاب اجـتـمـاعـی را مـی آغـازد، کـه بـخـش نـخـسـتـش در آوریـل ۱۸۷۱ چـاپ و مـنـتـشـر مـی شـود.
فـوریـه ۱۸۷۱ بـاکـونـیـن یـک نـوشـتـار نـاتـمـامـش را مـی نـگـارد، کـه بـعـد بـه خـدا و دولـت مـشـهـور خـواهـد گـردیـد، و ابـتـداء در ۱۸۸۲ چـاپ و مـنـتـشـر خـواهـد شـد. ( درخـور یـادآوری اسـت، کـه ایـن تـنـهـا نـوشـتـار نـاتـمـام بـاکـونـیـن نـیـسـت. اکـثـر نـوشـتـارهـای او یـا بـه صـورت نـاتـمـام و یـا قـطـعـات هـسـتـنـد. در ایـن خـصـوص پُـل آوریـچ(Paul Avrich)( 2006- 1931) در پـیـشـگـفـتـارش بـر God and the State ( چـاپ انـگـلـیـسـی کـتـاب بـاکـونـیـن: خـدا و دولـت)( آمـریـکـا، ۱۹۷۰) نـو شـتـه اسـت: ” او کـه عـالـی مـی نـوشـتـه، حـتـی یـک کـتـاب تـمـام شـده بـرای آیـنـدگـان بـرجـای نـگـذاشـتـه اسـت. او پـیـوسـتـه کـار تـازه ای مـی آغـازیـد، ولـی بـه عـلـت هـسـتـی نـاآرام و دسـتـخـوش تـغـیـیـرش آن کـار قـطـع مـی شـد، و هـرگـز بـه اتـمـام نـمـی رسـیـد. بـه قـول تـومـاس مـاسـاریـک(Tom
áš Masaryk)[ 1937- 1850] تـولـیـد ادبـی او ” آمـیـخـتـه ای از قـطـعـات” اسـت.”)
18 مـارس ۱۸۷۱ کـمـون پـاریـس، یـک رژیـم انـقـلابـی کـم عـمـر، اعـلان مـی گـردد، و دولـت آن مـرکـب اسـت از کـارگـران، روشـنـفـکـران، مـسـتـخـدمـیـن ادارات و نـمـایـنـدگـان خُـرده بـورژوازی. دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا مـجـری مـی گـردد. دو گـروه بـنـدی سـیـاسـی بـزرگ کـمـون بـلانـکـیـسـت هـا و پـرودونـیـسـت هـا هـسـتـنـد. بـورژوازی فـرانـسـه بـا پـشـتـیـبـانـی پـروس کـمـون را سـرکـوب مـی سـازد. آخـریـن سـنـگـر آن در ۲۸ مـه سـال مـزبـور سـقـوط مـی کـنـد. بـاکـونـیـن در ژوئـیـه نـوشـتـۀ کـمـون پـاریـس و ایـدۀ دولـت۷را بـه قـلـم مـی آورد، و در آن کـمـون پـار یـس را ” نـفـی دولـت” مـی نـامـد. ایـن نـوشـتـۀ او ابـتـداء در ۱۸۷۸ چـاپ و مـنـتـشـر خـواهـد گـردیـد.
هـم مـارکـسـیـسـت هـا و هـم آنـارشـیـسـت هـا رویـداد کـمـون پـاریـس را مـؤیـد صـحـت نـقـطـه نـظـرات شـان مـی دانـنـد. امـا شـکـی نـیـسـت کـه ایـدئـولـوژی کـمـونـاردهـا بـسـیـار بـیـش تـر هـنـایـیـده از ایـده هـای فـدرالـیـسـتـی و ضـددولـت آنـارشـیـسـت هـا اسـت تـا از ایـده هـای سـانـتـرالـیـسـتـی مـارکـسـیـسـت هـا؛ الـبـتـه ایـن بـدان مـعـنـا نـیـسـت کـه کـمـون پـاریـس آنـارشـیـسـتـی بـاشـد، کـه الـبـتـه نـیـسـت. گـرچـه بـاکـونـیـن در تـبـلـیـغ ” نـفـی دولـت” بـودن کـمـون پـاریـس مـبـالـغـه مـی نـمـایـد( او خـود نـیـز بـعـد در نـوشـتـه اش دربـارۀ کـمـون پـاریـس بـه ایـن مـبـالـغـه اقـرار مـی کـنـد)، ولـی گـرایـش کـمـون بـه نـفـی دولـت بـه انـدازۀ کـافـی خـود را آشـکـار مـی سـازد.
قـیـام کـمـونـاردهـا بـه شـیـوۀ سـانـتـرالـیـسـتـی و بـه وسـیـلـۀ یـک حـزب سـیـاسـی هـدایـت نـمـی گـردد، آن دارای مـاهـیـت خـودرو و مـردمـی اسـت. پـس از بـرچـیـده شـدن دسـتـگـاه دولـت بـورژوایـی ( تـشـکـیـلات اداری، ارتـش مـنـظـم، پـلـیـس، قـدرت گـردانـنـدگـان رسـمـی امـور)، یـک شـورای کـمـو نـال انـقـلابـی، کـه هـمـزمـان عـمـلـکـردهـای قـوای مـقـنـنـه و مـجـریـه را بـرعـهـده مـی گـیـرد، جـا نـشـیـن آن مـی گـردد. اعـضـاء شـورا مـرکـب از نـمـایـنـدگـان مـسـتـقـیـمـاً مـنـتـخـب بـا اخـتـیـارات مـقـیـد هـسـتـنـد. کـارگـران کـارگـاه هـا و کـارخـانـجـات تـرک شـده از سـوی مـالـکـان شـان را تـصـاحـب مـی نـمـایـنـد، و خـود مـزد و زمـان کـار را تـعـیـیـن مـی کـنـنـد. تـولـیـد بـه وسـیـلـۀ کـمـیـتـه هـای کـارخـانـه اداره مـی گـردد( و نـه بـه وسـیـلـۀ رؤسـای بـرگـزیـدۀ دولـت). ولـی فـقـط فـرصـت سـوسـیـالـیـزه کـردن وسـایـل تـولـیـد انـگـشـت شـمـاری دسـت مـی دهـد، و در حـوالـی پـایـان عـمـر زودگـذر کـمـون آن وجـوه مـقـامـاتـی و سـانـتـرالـیـسـتـی فـزایـنـده درنـتـیـجـۀ آراء و سـیـاسـت ژاکـوبـیـن
هـا و بـلانـکـیـسـت هـای حـائـز اکـثـریـت در شـورا را بـه خـود مـی گـیـرد.
اعـضـاء پـاریـسِ انـتـرنـاسـیـونـال، کـه ازطـریـق تـهـیـیـج راه را بـر قـیـام هـمـوار سـاخـتـه انـد، و دارای نـقـش بـااهـمـیـتـی در شـورای کـمـون هـسـتـنـد، عـمـدهً از پـی روان رادیـکـال پـرودون تـشـکـیـل یـافـتـه انـد. بـاکـونـیـن – چـنـان کـه در پـیـش ذکـر شـد – در سـپـتـامـبـر ۱۸۷۰ شـخـصـاً در قـیـام بـی نـتـیـجـه ای در لـیـون انـبـاز بـود، و در جـزوۀ نـامـه هـایـی بـه یـک فـرانـسـوی … دربـارۀ ضـرورت بـرقـراری کـمـون هـای انـقـلابـی در سـراسـر فـرانـسـه و از ایـن طـریـق سـازمـان دهـی یـک قـیـام مـردمـی فـراگـیـر بـرضـد بـورژوازی و پـروس بـحـث کـرده اسـت. مـارکـس از تـاکـتـیـک کـامـلاً مـتـفـاوتـی پـی روی نـمـوده اسـت، و آن ایـن کـه او پـس از پـیـروزی آلـمـان در ۲ سـپـتـامـبـر ۱۸۷۰ در سـدان، از طـرف شـورای عـمـومـی انـتـرنـاسـیـونـال بـه کـارگـران فـرانـسـه ” مـیـانـه روی” تـوصـیـه کـرده، درمـورد خـطـر مـاجـراجـویـی انـقـلابـی هـشـدار داده اسـت. و مـارکـس در نـامـه ای بـه انـگـلـس، ۸ مـه پـیـش از قـیـام کـمـونـاردهـا بـر ایـن بـوده، کـه پـیـروزی پـروس هـا بـر فـرانـسـه هـم چـنـیـن ” پـیـروزی تـئـوری هـای مـا بـر تـئـوری هـای پـرودون[ بـخـوان: سـوسـیـالـیـسـم آنـارشـیـسـتـی] خـواهـد بـود.” زیـرا آن از نـظـر مـارکـس مـی تـوانـد تـسـریـع کـنـنـدۀ سـانـتـرالـیـزاسـیـون طـبـقـۀ کـارگـر آلـمـان و ” مـنـتـقـل سـازنـدۀ نـقـطـۀ ثـقـل طـبـقـۀ کـارگـر اروپـای غـربـی از فـرانـسـه بـه آلـمـان” بـاشـد، و ایـن بـه مـنـزلـۀ تـأیـیـد گـشـتـن بـرتـری جـنـبـش آلـمـان بـر فـرانـسـه ” چـه ازحـیـث تـئـوریـک و چـه ازحـیـث سـازمـانـی” تـلـقـی مـی گـردد. امـا سـرنـوشـت قـیـام در پـاریـس خـلاف تـحـلـیـل مـارکـس را نـتـیـجـه مـی دهـد: نـقـطـۀ ثـقـل جـنـبـش بـه آلـمـان مـنـتـقـل نـمـی گـردد، آن در فـرانـسـه بـاقـی مـی مـانـد، جـایـی کـه نـفـوذ مـارکـسـیـسـت هـا درحـقـیـقـت بـرابـر صـفـر اسـت. بـا ایـن حـال، مـارکـس کـمـون پـاریـس را بـه صـورت ” درخـشـان تـریـن مـوفـقـیـت حـزب مـا از زمـان قـیـام ژوئـن[ در ۱۸۴۸]” تـفـسـیـر مـی کـنـد. و ازطـرف انـتـرنـاسـیـونـال، نـوشـتـۀ مـبـارزات طـبـقـاتـی در فـرانـسـه ۱۸۵۰ / ۱۸۴۸ ۸ را بـه قـلـم درمـی آورد، کـه در آن کـمـون پـاریـس را – عـلـی رغـم ایـن کـه هـمـیـشـه دارای نـقـطـه نـظـرات سـانـتـرالـیـسـتـی بـوده – بـه صـورت ” شـکـل سـرانـجـام مـکـشـوف دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا ” مـی سـتـایـد. بـاکـونـیـن شـیـوۀ بـرخـورد مـارکـسـیـسـت هـا بـه کـمـون را اُپـورتـونـیـسـتـی تـلـقـی مـی نـمـایـد: ” آن هـا بـرخـلاف هـر مـنـطـق و احـسـاسـات واقـعـی شـان اعـلام کـردنـد، کـه بـرنـامـه و هـدف کـمـون بـرنـامـه و هـدف خـود آن هـا بـود. ایـن یـک تـقـلـیـد مـضـحـک ولـی اجـبـاری بـود. آن هـا نـاچـار از ایـن امـر بـودنـد، و گـرنـه از سـوی هـمـگـان، کـه ایـن انـقـلاب شـور و شـوق بـی حـد در آن هـا زاده بـود، طـرد و تـرک مـی شـدنـد.”۹ دگـرگـونـی در داخـل انـتـرنـاسـیـونـال بـه نـظـر مـی رسـد مـؤیـد ایـن فـرضـیـۀ بـاکـونـیـن بـاشـد، کـه پـیـوسـتـن مـشـتـاقـانـۀ مـارکـس بـه ایـده هـای ضـددولـت کـمـونـاردهـا تـا حـد زیـادی تـاکـتـیـکـی اسـت. مـارکـس در داخـل انـتـرنـاسـیـونـال بـا قـوت تـمـام و بـه روال پـیـش عـلـیـه پـی روان ایـن ایـده هـا مـی سـتـیـزد، و پـس از سـرکـوب شـدن کـمـون پـاریـس آن تـشـنـجـات پـنـهـان در اتّـحـادیـه بـیـن الـمـلـلـی کـارگـران بـروز مـی نـمـایـد، کـه نـقـطـۀ اوجـش اخـراج بـاکـونـیـن اسـت.
سـپـتـامـبـر آن سـال در لـنـدن شـورای مـرکـزی یـک کـنـفـرانـس دربـسـتـه بـرگـذار مـی نـمـایـد، و ۲۳ عـضـو آن قـدرت فـزایـنـده بـه شـورای مـرکـزی، هـم چـنـیـن ایـن نـظـریـه را کـه نـخـسـتـیـن وظـیـفـۀ طـبـقـۀ کـارگـر اسـتـقـرار خـود بـه صـورت یـک حـزب سـیـاسـی اسـت، تـصـویـب مـی کـنـد. شـعـبـات آنـارشـیـسـتـی بـه ایـن تـصـمـیـمـات اعـتـراض مـی نـمـایـنـد.
در آخـر ۱۸۷۱ جـزوۀ بـاکـونـیـن، تـئـولـوژی سـیـاسـی مـاتـسـیـنـی و انـتـرنـاسـیـونـال،نـشـر مـی شـود، کـه بـه شـکـلـی تـحـلـیـل انـتـقـادی بـرخـوردهـای نـظـری و سـیـاسـی مـاتـسـیـنـی مـی بـاشـد، و تـنـهـا نـوشـتـۀ بـاکـونـیـن دررابـطـه بـا مـاتـسـیـنـی نـیـسـت. پـس از سـقـوط کـمـون پـاریـس مـاتـسـیـنـی، کـه بـه اتـفـاق گـاریـبـالـدی بـه رهـبـری جـنـبـش آزاد یـخـواهـانـۀ ایـتـالـیـا پـرداخـتـه، بـه کـمـونـاردهـا و انـتـرنـاسـیـونـال حـمـلـه مـی کـنـد. بـاکـونـیـن فـوراً بـه حـمـلـۀ او پـاسـخ مـی گـویـد، ازجـمـلـه در جـزوۀ دیـگـری بـا عـنـوان بـخـشـنـامـه بـه دوسـتـان مـن در ایـتـالـیـا۱۰، کـه در آن شـرحـی از ایـده هـای انـقـلابـی، فـدرالـیـسـم و ضـددولـت خـود را، هـمـه در قـطـب مـتـضـاد نـظـرات مـاتـسـیـنـی، ارائـه مـی دارد. هـمـزمـان او یـک بـرنـامـۀ عـمـل بـرای طـبـقـۀ کـارگـر ایـتـالـیـا طـرح، و تـوصـیـه مـی نـمـایـد چـگـونـه پـرولـتـاریـای شـهـری بـه بـهـتـریـن شـکـل مـی تـوانـد خـود را سـازمـان دهـد، و بـا کـارگـران روسـتـایـی مـتـحـد گـردد. کـار تـهـیـیـجـی بـاکـونـیـن اهـمـیـت بـسـیـاری بـرای تـوسـعـۀ انـتـرنـاسـیـونـال در ایـتـالـیـا کـسـب، و اسـاس جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی نـیـرومـنـدی را در سـال هـای بـعـد در ایـن کـشـور ایـجـاد مـی نـمـایـد.
یـکـی از مـوارد حـمـلـۀ مـاتـسـیـنـی اعـلانـیـۀ صـادر شـده از کـمـونـاردهـا اسـت، بـه ایـن مـضـمـون کـه فـرانـسـه در آیـنـده بـایـد فـدراسـیـونـی از کـمـون هـای آزاد بـراسـاس خـوداداری غـیـرسـا نـتـرالـیـسـتـی بـاشـد. ایـن فـدراسـیـون بـا مـبـارزۀ مـاتـسـیـنـی بـرای یـک دولـت مـتـحـد سـانـتـرالـیـسـتـی بـورژوایـی سـازگـاری نــدارد. بـاکـونـیـن در بـخـشـنـامـه … بـه روشـنـگـری تـفـاوت بـیـن ” مـلـت ” و ” دولـت ” پـرداخـتـه، از ایـدۀ فـدرالـیـسـم، کـه پـس از پـرودون مـکـان مـهـمـی در تـئـوری آنـار شـیـسـتـی کـسـب نـمـوده، دفـاع مـی کـنـد. فـدرالـیـسـم کـلـکـتـیـویـسـتـی شـامـل ایـنـسـت کـه اتـحـادیـه هـای کـارگـری، کـه بـایـد تـولـیـد را اداره کـنـنـد، بـه هـمـآهـنـگ سـازی فـعـالـیـت شـان بـه تـوسـط یـک اتـحـادیـۀ صـنـعـتـی کـشـورشـمـول مـی پـردازنـد، و سـایـر عـمـلـکـردهـای جـامـعـه بـه وسـیـلـۀ کـمـون هـای خـودگـردان اداره مـی شـونـد، و ایـن هـا نـیـز فـعـالـیـت شـان را بـه تـوسـط اتـحـادیـه هـای مـنـطـقـه ای و مـلـی هـمـآهـنـگ مـی سـازنـد. بـاکـونـیـن بـر ایـن بـود، کـه جـنـبـش پـیـوسـتـه ” از پـا یـیـن بـه بـالا ” سـازمـان دهـی مـی گـردد: ” سـازمـان دهـی واقـعـی مـردم از پـایـیـن، ازطـریـق اتـحـادیـه و کـمـون بـه عـمـل مـی آیـد. فـدرالـیـسـم، کـه بـه سـازمـان دهـی از پـایـیـن مـبـتـنـی اسـت، بـنـابـرایـن مـؤسـسـۀ سـیـاسـی سـوسـیـالـیـسـم، سـازمـان آزاد و خـودروی هـسـتـی مـردم را تـشـکـیـل مـی دهـد.”[ تـکـیـه از ت.آ.]
مـه ۱۸۷۲ شـورای مـرکـزی نـوشـتـه ای بـرضـد بـاکـونـیـن تـحـت عـنـوان تـفـرقـه ادعـا شـده در انـتـرنـاسـیـونـال بـه قـلـم مـارکـس و انـگـلـس را انـتـشـار مـی دهـد، کـه در آن بـاکـونـیـن بـه تـوطـئـه چـیـنـی بـرضـد اتّـحـادیـه بـیـن الـمـلـلـی کـارگـران مـتـهـم مـی گـردد.
اوت ۲۰ شـعـبـۀ ایـتـالـیـایـی در کـنـگـره ای در شـهـر ریـمـیـنـی تـصـمـیـم بـرقـراری یـک انـتـرنـا سـیـونـال ضـدمـقـامـاتـی را اتـخـاذ مـی نـمـایـد.
7-2 سـپـتـامـبـر پـنـجـمـیـن کـنـگـرۀ انـتـرنـاسـیـونـال در شـهـر لاهـه بـرگـذار مـی گـردد. بـاکـو نـیـن بـه عـلـت صـادر شـدن دسـتـور دسـتگـیـری او در آلـمـان و فـرانـسـه امـکـان شـرکـت در کـنـگـره را نـدارد. کـنـگـره اخـراج او را از انـتـرنـاسـیـونـال تـصـویـب مـی نـمـایـد، امـری کـه بـه انـشـعـاب در ایـن تـشکـیـلات مـنـجـر مـی گـردد. درواقـع اکـثـریـت اعـضـاء بـرضـد اخـراج بـاکـونـیـن هـسـتـنـد. و ایـن نـیـز عـلـت مـهـم تـصـمـیـم مـارکـسـیـسـت هـا درمـورد انـتـقـال شـورای عـمـومـی تـحـت تـسـلـط آن هـا بـه نـیـویـورک اسـت، آن جـا کـه انـتـرنـاسـیـونـال بـه زودی مـنـحـل مـی گـردد. پـس از کـنـگـرۀ لاهـه بـاکـونـیـن نـوشـتـه ای تـحـت عـنـوان Écrit contre Marx( نـوشـتـۀ ضـد مـارکـس)۱۱ را بـه قـلـم مـی آورد. نـوشـتـه، کـه ظـاهـراً شـتـابـزده بـاشـد، نـقـطـه نـظـرات اسـاسـی جـدا سـازنـدۀ بـاکـونـیـن و مـارکـس از یـکـدیـگـر و هـمـزمـان نـحـوۀ اسـتـنـبـاط بـاکـونـیـن از رُلـی را کـه انـتـرنـاسـیـونـال بـایـد عـهـده دار گـردد، روشـن مـی سـازد.
15 سـپـتـامـبـر بـا شـرکـت بـاکـونـیـن نـخـسـتـیـن کـنـگـرۀ انـتـرنـاسـیـونـال ضـدمـقـامـاتـی در شـهـر سـان ایـمـیـر بـرگـذار مـی گـردد.
سـپـتـامـبـر ۱۸۷۳ در لـنـدن جـزوه ای تـحـت عـنـوان اتّـحـاد بـیـن الـمـلـلـی دمـوکـراسـی سـوسـیـا لـیـسـتـی و اتّـحـادیـه بـیـن الـمـلـلی کـارگـران نـوشـتـۀ پـول لافـارگـو(Paul Lafargue)( 1911- 1842)بـا کـمـک مـارکـس نـشـر مـی یـابـد، کـه در آن بـاکونـیـن از هـر نـظـر لـوث شـده اسـت. ۲۵ هـمـان مـاه بـاکـونـیـن در نـشـریـۀ Journal de Geneve( ژورنـال ژنـو) بـه جـزوه پـاسـخ مـی گـویـد.
اکـتـبـر سـال مـزبـور بـاکـونـیـن از کـار سـیـاسـی فـعـال کـنـاره گـیـری مـی نـمـایـد.
نـوشـتـۀ او تـحـت عـنـوان دولـت گـرایـی و آنـارشـی۱۲ بـه روسـی در سـویـس بـه چـاپ مـی رسـد.
در ۱۸۷۴ بـاکـونـیـن بـه اتـفـاق کـارلـو کـافـیـرو(Carlo Cafiero)( 92- 1846) و آنـارشـیـسـت هـای دیـگـر بـه تـدارک قـیـامـی در شـهـر بـولـونـیـا مـی پـردازنـد. قـیـام طـبـق نـقـشـه بـایـد شـب ۸ اوت روی دهـد، ولـیـکـن بـه دلایـلـی، ازجـمـلـه خـیـانـت کـاری و دسـتـگـیـری هـای پـی رو آن، جـامـۀ حـقـیـقـت بـه خـود نـمـی پـوشـد. بـاکـونـیـن، کـه بـیـهـوده آرزوی مـرگ در پـشـت سـنـگـر را داشـتـه، سـه روز بـعـد بـولـونـیـا را تـرک مـی گـویـد.
در ژوئـیـه ۱۸۷۶ در شـهـر بـرن بـاکـونـیـن دیـده از جـهـان مـی بـنـدد.
پـیـش بـیـنـی هـای بـاکـونـیـن
بـاکـونـیـن تـئـوریـسـیـن نـبـود، ولـی تـوانـایـی شـگـفـت انـگـیـز دورانـدیـشـی در واقـعـیـت اجـتـمـاعـی را داشـت. مـارکـس وی را ” یـکـی از نـادان تـریـن مـردان درزمـیـنـۀ تـئـوری اجـتـمـاعـی” مـی دانـسـت. امـا جـالـب اسـت کـه ایـن نـه مـارکـس دانـشـمـنـد در چـنـد عـلـم، بـلـکـه بـاکـونـیـن غـیـردانـشـمـنـد بـود، کـه بـه روشـنـی تـشـخـیـص داد انـقـلابـات اجـتـمـاعـی در کـدام نـقـاط دنـیـا و تـحـت کـدام شـرائـط روی خـواهـنـد داد؛ نـه – آن گـونـه کـه مـارکـس پـیـش بـیـنـی مـی نـمـود – در ” پـیـش رفـتـه تـریـن” مـمـالـک بـا پـرولـتـاریـای صـنـعـتـی انـبـوه، ولـی در مـمـالـک عـقـب مـانـدۀ کـشـاورزی ازقـبـیـل روسـیـه، اسـپـانـیـا و چـیـن، کـه توده هـای فـلاکـت زدۀ دهـقـانـی آن هـا تـشـکـیـل نـیـروی هـادی انـقـلاب را مـی دادنـد. هـم چـنـیـن بـاکـونـیـن در زمـانـی زود پـیـش بـیـنـی نـمـود، کـه دیـکـتـاتـوری طـرح ریـزی شـدۀ کـمـونـیـسـت هـای دولـت گـرا نـاگـزیـر مـی بـایـد بـه تـولـیـد ” یـک طـبـقـۀ اسـتـثـمـارگـر و صـاحـب امـتـیـازات: بـوروکـراسـی” مـنـجـر گـردد. او آن پـدیـده ای را کـه مـشـخـصـۀ ویـژۀ دول بـه گـفـتـمـان سـوسـیـالـیـسـتـی در ســدۀ ۲۰ تـبـدیـل گـردیــد، یـعـنـی ” دمـوکــراتـیـسـم رسـمـی بـوروکـراسـی سـرخ”، را در ۱۸۶۶ بــه صـورت ” خـفـت بـارتـریـن و خـطـرنـاک تـریـن دروغ تـولـیـد قـرن مـا “۱۳ تـوصـیـف نـمـود.
بـرخـی از تـحـلـیـلات انـتـقـادی یـا هـشـدارآمـیـز بـاکـونـیـن از گـرایـشـات رفـرمـیـسـتـی و مـقـامـا تـی در سـوسـیـالـیـسـم بـا بـه حـقـیـقـت پـیـوسـتـن تـاریـخـی شـان شـکـل پـیـش گـویـی هـای شـگـفـت انـگـیـزی را بـه خـود گـرفـتـه انـد: بـورژوایـی سـازی احـزاب کـارگـری در انـتـرنـاسـیـونـال دوّم، امـری کـه در ۱۹۱۴ بـا دفـاع سـوسـیـال دمـوکـرات هـای آلـمـان از جـنـگ امـپـریـالـیـسـتـی بـه اوجـش رسـیـد؛ سـرکـوبـی شـوراهـای کـارگـری در ۱۹۱۹ بـه وسـیـلـۀ بـلـشـویـک هـا درجـهـت تـقـویـت قـدرت سـانـتـرالـیـسـتـی دولـت؛ سـنـگ وارگـی مـارکـسـیـسـم در دولـت شـنـاسـی در مـمـالـک اروپـای شـرقـی بـا بـوروکـراسـی ضـدانـقـلابـی شـان در پـشـت ” پـردۀ آهـنـیـن” و غـیـره.
بـاکـونـیـن ضـمـنـاً درمـورد تـکـنـوکـراسـی، رژیـم مـتـخـصـصـیـن، بـا عـواقـب مـصـیـبـت بـارش بـرای جـوامـع هـشـدار مـی داد.
مـیـراث پـرودون
آنـارشـیـسـم آن آلـتـرنـاتـیـو فـلاکـت قـدرت بـود، کـه بـاکــونـیـن تـدریـجـاً پـذیــرفـتـش. او بـه عـنـوان انــد
یـشـمـنـد آنـارشـیــسـت ازلـحـاظ ایــده ای قــبـل از هـمـه مـدیــون پــرودون، نــویـسـنـدۀ اثــر Qu’est- ce
que la propriéte?( مـالـکــیـت چـیـسـت؟)(۱۸۴۰) – پــرسـشـی کـه پـاسـخـش را در شـعـار مـشـهــور
” مـالـکـیـت دزدی اسـت!” یـافـت – بـود؛ شـخـصـیـتـی کـه ایـده هـایـش یـک جـریـان سـیـاسـی مـشـخـص در تـاریـخ جـنـبـش کـارگـری، ” پـرودونـیـسـم”، را پـدیـد آورد. در نـوشـتـارهـای پـرودون گـرایـش بـه یـک سـوسـیـالـیـسـم ضـدمـقـامـاتـی مـبـتـنـی بـر فـدرالـیـسـم و خـوداداری وجـود داشـت. پـرودون نـخـسـتـیـن سـوسـیـالـیـسـتـی بـود کـه خـود را ” آنـارشـیـسـت”۱۴ نـامـیـد. بـعـضـی وجـوه خُـرده بـورژوایـی و حـتـی در مـواردی ارتـجـاعـی در نـظـریـات پـرودون بـه کـنـار، او نـوآور بـرخـی نـقـطـه نـظـرات آنـارشـیـسـتـی کـلاسـیـک بـود. وی از رهـگـذر تـمـاس بـا کـارگـران انـقـلابـی در لـیـون عـقـیـده یـافـتـه بـود، کـه تـغـیـیـر جـامـعـه مـی بـایـد از پـایـیـن صـورت پـذیـرد، یـعـنـی ایـن کـه کـارگـران بـه جـای بـه عـمـل درآوردن دگـرگـونـی ” سـیـاسـی”، بـه تـغـیـیـر دادن روابـط اقـتـصـادی هـمـت گـمـارنـد. بـه عـقـیـدۀ او سـازمـان هـای صـنـفـی کـارگـران مـی بـایـد بـه صـورت مـکـاتـبـی عـمـل نـمـایـنـد، کـه ادارۀ تـولـیـد را در کـارخـانـجـات بـزرگ بـدون نـیـاز بـه کـارفـرمـایـان بـه کـارگـران بـیـآمـوزنـد. سـانـتـرالـیـسـم دولـت مـی بـایـد ازبـیـن بـه رود، و قـدرت بـیـن کـمـون هـای بـا اسـتـقـلال داخـلـی و اتـحـادیـه هـای مـحـلـی پـراکـنـده گـردد. مـا مـی تـوانـیـم تـنـهـا بـعـضـی از اجـزاء نـوشـتـارهـای پـرودون را آنـارشـیـسـتـی تـلـقـی نـمـایـیـم. او – چـنـان کـه بـاکـونـیـن گـفـتـه اسـت – ” یـک تـنـاقـض زنـده” بـود. مـخـتـصـر و دقـیـق گـفـتـه بـاشـیـم، پـرودون آرزوی تـبـدیـل خُـرده مـالـک بـه سـنـگ بـنـای اصـلـی جـامـعـه را داشـت، و نـقـدش از سـرمـایـه داری از زاویـۀ نـظـری خُـرده بـورژوایـی بـه عـمـل مـی آمـد. مـارکـس در یـکـی از آثـارش تـحـت عـنـوان Das Elend der Philosophie( فـقـر فـلـسـفـه) (۱۸۴۷) – کــه نــوشـتــۀ جـوابــیـۀ او بــه اثـــری از پــرودون بــا عـنــوان Philosophie de Misère ( فـلـسـفـۀ فـقـر)(۱۸۴۶) بـود – بـه دلایـل بـسـیـار خـوبـی بـه انـتـقـاد از نـظـرات فـلـسـفـی و اقـتـصـادی پـرودون پـرداخـتـه اسـت.
بـاکـونـیـن مـوضـع ضـددولـت و ایـده هـای خـوداداری و فـدرالـیـسـم را از پـرودون گـرفـت، ولـی آن هـا را در یـک رابـطـۀ مـاتـریـالـیـسـتـی و سـوسـیـالـیـسـتـی بـا تـرتـیـب مـنـطـقـی قـرار داد. پـیـش از بـاکـونـیـن آنـارشـیـسـم صـرفـاً یـک سـمـت فـلـسـفـی بـود، امـا پـس از او آنـارشـیـسـم بـه یـک جـنـبـش انـقـلابـی بـا عـمـل در پـشـت حـرف تـبـدیـل گـشـت. بـا بـاکـونـیـن و از او بـه بـعـد جـریـان اصـلـی تـار یـخـی آنـارشـیـسـم بـه وضـوح از انـدویـدوآلـیـسـم جـدا شـد. سـوسـیـالـیـسـم ” کـلـکـتـیـویـسـتـی”۱۵ او بـه هـیـچ نـحـو مـؤیـد ایـن تـصـور رایـج نـیـسـت، کـه آنـارشـیـسـم یـکـسـان بـا فـردپـرسـتـی بـه بـهـاء اشـتـرا کـیـت اسـت. از نـظـر بـاکـونـیـن آزادی ” نـفـی هـمـبـسـتـگـی” نـیـسـت، بـرعـکـس، آن ” تـکـامـل و انـسـانـی سـاخـتـن هـمـبـسـتـگـی” مـی بـاشـد. او تـأکـیـد دارد، کـه هـر چـه انـسـانـی بـاشـد، و آزادی بـیـش از هـمـه، ” تـولـیـد کـار اجـتـمـاعـی، جـمـعـی” اسـت. انـدیـشـۀ او دربـارۀ آزادی شـایـد گـویـاتـر از هـر جـای دیـگـری در ایـن عـبـارت بـه بـیـان درآمـده بـاشـد: ” مـن فـقـط زمـانـی واقـعـاً آزاد هـسـتـم، کـه جـمـیـع انـسـان هـای پـیـرامـون مـن، چـه مـردان و چـه زنـان،نـیـز آزاد بـاشـنـد.”۱۶
سـتـیـزه عـلـیـه ایـدۀ دولـت
از نـظـر بـاکـونـیـن دولــت صـرفـاً ابــزاری در یــد طـبـقـات حـاکـمـه نـبـود، آن هــم چـنـیـن نـمـود اصـل
مـقـامـات، وسـیـلـۀ تـحـقـق مـطـالـبـۀ مـذهـب درمـورد سـلـب اخـتـیـار از انـسـان، یـا بـه قـول لـودویـگ آنـدرآس فُـن فـوئـربـاخ(Ludwig Andreas von Feuerbach)( 72- 1804): ” بـیـگـانـه سـازی انـسـان بـه وسـیـلـۀ مـذهـب” – کـه بـاکـونـیـن آن را از دورۀ تـحـصـیـلـش در رشـتـۀ فـلـسـفـه بـه خـاطـر داشـت – بـود.
بـاکـونـیـن بـر ایـن بـود، کـه در زبـان سـیـاسـی واژه هـای ” دولـت” و ” جـامـعـه” مـتـرادف گـردانـده شـده بـودنـد. مـردم تـا بـه آن انـدازه بـه وجـود دولـت بـه صـورت یـک امـر مـسـلـم، سـرشـتـه بـا جـامـعـه و بـه انـدیـشـگـی سـانـتـرالـیـسـتـی خـو گـرفـتـه بـودنـد، کـه ایـدۀ جـامـعـۀ بـدون دولـت بـه فـهـم آن هـا هـم مـعـنـا بـا هـرج و مـرج و فـسـاد بـود. امـا درحـقـیـقـت امـر ” دولـت” مـتـرادف بـا ” جـا مـعـه” نـیـسـت. در نـگـرشـی سـطـحـی، دولـت شـامـل مـی گـردد بـر دسـتـگـاه بـوروکـراتـیـک بـزرگ، بـه انـضـمـام مـحـاکـم طـبـقـاتـی و اسـاس خـشـونـت شـان: نـیـروهـای پـلـیـس عـمـومـی و مـخـفـی، زنـدان هـا و سـایـر مـؤسـسـات انـضـبـاطـی، بـالاخـره – نـبـایـد فـرامـوش کـرد! – دسـتـگـاه قـدرت نـظـامـی عـظـیـمـی کـه در مـوارد نـاآرامـی غـیـرمـقـبـول مـردم بـرای دولـت و مـقـامـات آن وارد عـمـل مـی شـود.۱۷
صـحـت نـظـر اسـاسـی بـاکـونـیـن مـبـنـی بـر انـسـان سـتـیـز بـودن طـبـیـعـت سـانـتـرالـیـسـتـی دولـت در روزگـار مـا نـیـز آشـکـارا تـأیـیـد مـی گـردد.
بـیـن بـاکـونـیـن و مـارکـس و پـی روان شـان درمـورد ” بـرانـداخـتـن دولـت” اتـفـاق رأی وجـود داشـت، امـا نـظـرات آنـان درمـورد چـگـونـگـی عـمـلـی سـاخـتـن ایـن ضـرورت مـتـفـاوت بـود.
مـارکـس و پـی روان او دو مـرحـلـه بـرای انـقـلاب سـوسـیـالـیـسـتـی قـائـل بـودنـد: در مـرحـلـۀ اول، دگـرگـونـی سـیـاسـی، کـه یـک حـزب سـیـاسـی قـدرت دولـت را تـصـرف مـی نـمـایـد، تـا در مـرحـلـۀ دوم دگـرگـونـی اقـتـصـادی را کـه در درازمـدت وجـود دسـتـگـاه سـرکـوبـگـر دولـت را بـیـهـوده مـی سـازد، بـه جـریـان انـدازد.
بـاکـونـیـن و آنـارشـیـسـت هـا هـدف بـرانـداخـتـن دولـت را هـمـزمـان بـا نـابـودسـازی روابـط تـو لـیـد سـرمـایـه داری دنـبـال مـی کـردنـد. بـه نـظـر ایـنـان هـیـچ خـیـالـی مـحـال تـر از آن نـبـود، کـه نـا بـودسـازی سـیـسـتـم سـلـسـلـه مـراتـبـی قـدیـم قـدرت را بـا تـحـکـیـم ” مـوقـت” آن بـه نـام سـوسـیـالـیـسـم آغـازیـد.
چـنـان کـه آگـاهـیـم، انـگـلـس نـظـریـۀ ” مـرگ” دولـت را در زمـانـی کـه طـبـقـۀ کـارگـر قـدرت دولـت را بـه تـصـرف خـود درآورد، و وسـایـل تـولـیـد را بـه مـلـک دولـت تـبـدیـل سـاخـت، بـه پـیـش کـشـیـد: ” اولـیـن عـمـل، عـمـلـی کـه دولـت در اثـر آن واقـعـاً بـه مـنـزلـۀ نـمـایـنـدۀ کـل جـا مـعـه ظـاهـر مـی شـود – تـحـویـل گـرفـتـن وسـائـل تـولـیـد بـه نـام جـامـعـه – هـمـزمـان آخـریـن عـمـل مـسـتـقـل آن بـه عـنـوان دولـت اسـت. دخـالـت قـدرت دولـت در امـور جـامـعـه درزمـیـنـه ای پـس از زمـیـنـۀ دیـگـر بـه تـدریـج بـیـهـوده مـی گـردد و سـرانـجـام خـود بـه خـود از بـیـن مـی رود. حـال ادارۀ امـور و رهـبـری پـروسـه هـای تـولـیـد جـای حـکـومـت بـر افـراد را مـی گـیـرد. دولـت ” بـرانـداخـتـه نـمـی شـود”، آن مـی مـیـرد.[ تـکـیـۀ ت.آ.]”۱۸ ایـن نـظـریـۀ انـگـلـس، اما، بـا بـه خـاطـرداشـت ایـن کـه در شـوروی پـیـشـیـن و در مـمـالـک بـه گـفـتـمـان ” سـوسـیـالـیـسـتـی” سـابـق در اروپـای شـرقـی عـلـی رغـم خـارج شـدن قــدرت از کـف بــورژوازی سـرمـایــه دار و لـغــو گــردیــدن مـالـکــیـت خـصـوصـی بـر وسـایـل تـولـیـد، دولـت نـه تـنـهـا نـمُـرد، بـلـکـه ثـبـات و اسـتـحـکـام بـه مـراتـب بـیـش تـری از دولـت در جـوامـع بـورژوایـی نـیـز یـافـت، از نـظـرگـاه آنـارشـیـسـت هـا مُـهـر ابـطـال خـورده، بـی اعـتـبـاری تـئـوری مـارکـسـیـسـتـیِ دولـت اثـبـات شـده اسـت.
ضـد پـارلـمـانـتـاریـسـم
بـاکـونـیـن مـانـنـد پـرودون پـارلـمـانـتـاریـسـم را بـه صـورت راه آزادسـازی تـوده هـای کـارگـر نـمـی پـذیـرفـت. ایـن ایـده کـه مـردم اتـخـاذ تـصـمـیـمـات مـهـم را بـه نـمـایـنـدگـانـی مـحـول سـازنـد، کـه مـجـاز بـه تـصـویـب قـوانـیـن بـی تـفـاوت بـه قـبـول یـا عـدم قـبـول مـنـتـخـبـیـن بـاشـنـد، بـا اسـتـنـبـاط او از دمـوکـراسـی بـیـگـانـه بـود. در دمـوکـراسـی بـورژوایـی، کـه مـبـتـنـی بـر نـابـرابـری اقـتـصـادی اسـت، از مـردم بـه گـونـۀ ابـزار مـشـروعـیـت دهـی بـه سـیـسـتـمـی کـه در اسـاس مـقـامـاتـی اسـت، اسـتـفـاده بـه عـمـل مـی آیـد: بـرطـبـق تـعـریـف حـقـوقـی حـق رأی عـمـومـی، مـردم بـایـد اتـخـاذ کـنـنـد گـان تـصـمـیـمـات بـاشـنـد، نـه صـاحـبـان قـدرت پـیـشـیـن. بـه قـول بـاکـونـیـن بـا تـفـویـض گـردیـدن قـدرت از طـرف مـردم بـه نـمـایـنـدگـان آن هـا، ایـن نـمـایـنـدگـان جـزیـی از دسـتـگـاه دولـت مـی گـردنـد، و نـفـع شـان را در تـحـکـیـم آن جـهـت حـفـظ امـتـیـازات خـود تـشـخـیـص مـی دهـنـد. بـه ایـن وسـیـلـه آن هـا در ادامـۀ سـرکـوب، کـه حـق رأی عـمـومـی بـه هـدف پـایـان بـخـشـیـدن بـه آن اسـت، انـبـاز مـی گـردنـد. ایـن خـاصـه درمـورد احـزاب سـوسـیـالـیـسـتی صـدق مـی کـنـد: ” وقـتـی سـیـاسـت مـداران کـارگـری در شـرایـط هـسـتـی بـورژوازی انـبـاز گـردنـد و بـا جـوّی از ایـده هـای سـیـاسـی مـحـاط شـونـد، کـه سـراسـر بـورژوایـی اسـت، چـون قـبـل عـمـلاً کـارگـر نـخـواهـنـد بـود و بـه دولـت مـردان تـبـدیـل خـواهـنـد شـد. بـورژوایـی خـواهـنـد گـردیـد، و شـایـد حـتـی بـورژوایـی تـر از خـود بـورژواهـا. زیـرا انـسـان هـا نـیـسـتـنـد کـه مـواضـع خـود را شـکـل مـی دهـنـد، بـرعـکـس مـواضـع هـسـتـنـد کـه شـکـل دهـنـدۀ انـسـان هـایـنـد.[ تـکـیـۀ ت.آ.]”۱۹
از نـظـر آنـارشـیـسـت هـای پـی رو بـاکـونـیـن رد ” سـیـاسـت” – بـه صـورتـی کـه مـارکـس آن را تـفـسـیـر مـی کـرد – بـه مـعـنـای ” بـی تـفـاوتـی نـسـبـت بـه مـسـائـل سـیـاسـی” نـبـود. کـلـکـتـیـویـسـت هـا آن اشـکـال سـیـاسـی را رد مـی نـمـودنـد، کـه مـوروث حـاکـمـیـت بـورژوازی بـودنـد: دمـوکـراسـی جـعـلـی، بـه رسـمـیـت شـنـاخـتـن مـقـامـات سـیـاسـی بـازیـگـر رُل نـمـایـنـدگـان و واسـطـگـان، کـل مـدل دولـت و سـلـسـلـه مـراتـب بـورژوایـی.
انـقـلاب از پـایـیـن
انـقـلاب بـه اسـتـنـبـاط بـاکـونـیـن هـمـزمـان بـا پـایـان بـخـشـیـدن بـه اسـتـثـمـار انـسـان از انـسـان، حـاکـمـیـت انـسـان بـر انـسـان را نـیـز بـایـد مـحـو سـازد. وظـیـفـۀ اخـیـر خـود بـه خـود بـا بـه انـجـام رسـیـدن وظـیـفـۀ نـخـسـت عـمـلـی نـمـی گـردد. بـنـابـرایـن جـامـعـۀ سـوسـیـالـیـسـتـی بـایـد از وهـلـۀ نـخـسـت تـحـت ادارۀ ارگـان هـای شـورای مـردمـی قـرار گـیـرد، و ارگـان هـای ” عـالـی”، یـعـنـی هـمـآ هـنـگ سـازنـده، نـیـز مـسـتـقـیـمـاً از پـایـه کـنـتـرل گـردنـد.
بـاکـونـیـن بـاور نـداشـت، کـه ایـجـاد یـک جـامـعـۀ سـازمـان یـافـتـه بـه صـورت ضـدمـقـامـاتـی، مـبـتـنـی بـر خـوداداری سـوسـیـالـیـسـتـی از روزی بـه روز دیـگـر امـکـان پـذیـر بـاشـد. مـرحـلـۀ گـذار از جـامـعـۀ قـدیـم بـه نـو یـک امـر مـسـلـم بـود، مـنـتـهـا در ایـن مـرحـلـه بـه عـقـیـدۀ بـاکـونـیـن، بـرخـلاف عـقـیـدۀ مـارکـسـیـسـت هـا، نـیــروی هــادی نـمـی بـایــد یـک حـزب کـارگــری خـاص و ارگـان هـای دولـتـی بـاشـد، امـا سـازمـان هـا و اتـحـادیـه هـای صـنـفـی تـوده هـای کـارگـر. ایـده بـا درک ایـن نـکـتـه در ذهـن بـاکـونـیـن تـکـویـن یـافـتـه بـود، کـه کـافـی نـبـود بـه مـردم گـفـت: ” شـمـا بـایـد آزاد بـاشـیـد.” هـم چـنـیـن مـی بـایـد راه هـا و وسـائـل نـیـل بـه یـک جـامـعـۀ آزاد را بـه مـردم نـمـود. و راه حـل شـخـص بـاکـونـیـن بـه ایـن مـسـئـلـه ایـده هـای اولـیـۀ سـنـدیـکـالـیـسـتـی بـود، کـه آن هـا را در هـمـکـاری بـا جـنـاح چـپ پـرودونـیـسـت هـا در انـتـرنـاسـیـونـال اوّل مـطـرح سـاخـت. جـنـبـش سـنـدیـکـالـیـسـتـی پـدیـدار در خـاتـمـۀ سـدۀ نـوزدهـم در فـرانـسـه بـا هـنـایـش و اهـمـیـت بـسـیـار اسـمـاً در اسـپـانـیـا مـلـهـم از هـمـان ایـدۀ آنـارشـیـسـتـی بـاکـونـیـنـی بـود.۲۰
از آن جـا کـه روابـط اقـتـصـادی تـشـکـیـل دهـنـدۀ اسـاس جـامـعـه هـسـتـنـد، لـذا مـردم نـبـایـد در سـطـح پـارلـمـانـتـاریـسـتـی عـمـل نـمـایـنـد، بـلـکـه در سـطـح اقـتـصـادی، تـا گـذار بـه خـوداداری سـو سـیـالـیـسـتـی را تـدارک بـیـنـنـد. آزادسـازی کـارگـران را نـمـی بـایـد بـه یـک حـزب سـیـاسـی واگـذارد، ایـن امـر مـی بـایـد تـوسـط سـازمـان هـای اقـتـصـادی کـارگـران عـمـلـی گـردد، سـازمـان هـایـی کـه از تـوانـایـی و ظـرفـیـت جـایـگـزیـنـی مـؤسـسـات خـود بـه جـای مـؤسـسـات بـورژوایـی و هـمـآهـنـگ سـازی تـولـیـد و زنـدگـی اجـتـمـاعـی بـرخـوردار بـاشـنـد. بـه عـقـیـدۀ بـاکـونـیـن و جـنـاح چـپ پـرودونــیـسـت هــا در انـتــرنـاسـیــونــال اعـضـاء مـی بـایــد خـود را بــر طـبــق اصـول خــوداداری و ” عـمـل مـسـتـقـیـم”، یـعـنـی بـه پـیـش بـردن مـبـارزه عـلـیـه خـریـداران نـیـروی کـار بـه وسـیـلـۀ خـود کـارگـران سـازمـان دهـنـد.
اعـتـصـابـات مـی بـایـد دارای رُل مـهـم خـاصـی بـاشـنـد. مـبـارزه بـه هـیـچ شـکـلـی نـمـی بـایـد بـه مـطـالـبـات خـالـصـاً اقـتـصـادی مـحـدود گـردد، آن هـم چـنـیـن مـی بـایـد سـیـاسـی از ایـن نـظـر بـاشـد، کـه نـفـوذ قـدرت دولـت و سـرمـایـه را در کـلـیـۀ شـعـبـات زنـدگـی جـامـعـه تـضـعـیـف نـمـایـد.
چـنـیـن کـار بـطـیء ولـی ژرف و بـاشـمـولـی تـمـلـک وسـایـل تـولـیـد را بـرای جـنـبـش انـقـلابـی در آن روزی امـکـان پـذیـر مـی سـازد، کـه نـیـروهـای مـردم آمـادۀ تـعـویـض مـؤسـسـات بـورژوایـی بـا یـک دسـتـگـاه سـازمـانـی و اقـتـصـادی از پـیـش تـدارک یـافـتـه بـه صـورت جـمـعـی بـاشـنـد.۲۱ ایـن ایـدۀ بـاکـونـیـسـتـی بـعـدهـا تـحـت انـقـلاب اجـتـمـاعـی ۳۹- ۱۹۳۶ در بـحـبـوحـۀ جـنـگ داخـلـی در اسـپـانـیـا بـا انـبـازی چـشـمـگـیـر آنـارشـیـسـت هـا در آن۲۲ بـه ثـمـر رسـیـد.
انـتـقـاد بـاکـونـیـن از پـارلـمـانـتـاریـسـم بـورژوایـی سـازنـده بـود. او نـه در کـوشـش تـحـدیـد دمـو کـراسـی، بـرعـکـس تـوسـعـۀ رادیـکـال آن بـود. از نـقـطـه نـظـر بـاکـونـیـن ” سـیـسـتـم نـمـایـنـدگـی[= دمـوکـراسـی بـورژوایـی] حـامـل هـیـچ امـنـیـتـی بـرای مـردم نـیـسـت. بـرعـکـس – آن مـوجـد و پـذرفـتـار مـوجـودیـت یـک آریـسـتـوکـراسـی دولـت هـمـیـشـگـی بـرضـد مـردم مـی بـاشـد. حـق رأی عـمـومـی یـک نـیـرنـگ، خـدعـه، یـک دریـچـۀ اطـمـیـنـان، نـقـابـی اسـت کـه پـشـت آن قـدرت اسـتـبـدادی واقـعـی ” دولـت” مـبـتـنـی بـر بـانـک، پـلـیـس و ارتـش خـود را پـنـهـان مـی سـازد، و بـهـتـریـن وسـیـلـۀ سـرکـوب و مـنـفـعـل سـاخـتـن ارادۀ مـردم مـی بـاشـد.”
نـفـوذ بـزرگـی کـه بـاکـونـیـن در جـنـبـش سـوسـیـالـیـسـتـی زمـانـش کـسـب نـمـود، بـیـش از آن کـه درنـتـیـجـۀ نـوشـتـارهـایـش بـوده بـاشـد، از فـعـالـیـت شـخـصـی و شـفـاهـیـش مـایـه مـی گـرفـت. بـاکـو نـیـن الـبـتـه تـئـوریـسـیـن نـبـود. نـمـی تـوان در نـوشـتـارهـای او یـک تـئـوری مـنـسـجـم واقـعـی تـشـخـیـص داد. حـتـی نـمـی تـوان از مـسـلـک خـاصـی بـه نـام ” بـاکـونـیـنـیـسـم” دربـرابـر ” مـار کـسـیـسـم”، بـا تـکـلـیـف پـاسـخ بـه کـلـیـۀ مـسـائـل انـقـلاب و سـوسـیـالـیـسـم سـخـن گـفـت.
بـاکـونـیـن مـعـتـقـد بـود، کـه ” آزادی بـدون سـوسـیـالـیـسـم امـتـیـازات و بـی عـدالـتـی، و سـوسـیـا لـیـسـم بـدون آزادی بـردگـی و خـشـونـت کـاری اسـت.”[ تـکـیـۀ ت.آ.]
سـوسـیـالـیـسـم آزادی بـخـش بـاکـونـیـن امـروز مـی تـوانـد ازطـریـق هـمـبـسـتـگـی جـنـبـش هـای اعـتـراضـی مـردمـی، جـنـبـش هـایـی کـه دربـرابـر قـدرت دولـت و سـرمـایـه سـربـرمـی آورنـد، و بـه ضـدیـت بـا آن هـا از راه اسـتـقـرار اشـکـال سـازمـانـی ای مـی پـردازنـد، کـه نـه بـراسـاس سـلـسـلـه مـراتـب، سـلـب الاخـتـیـار سـازی و تـمـرکـز سـیـاسـی و اقـتـصـادی، بـلـکـه بـراسـاس هـمـکـاری آزادانـۀ انـسـان هـای مـتـسـاوی الـحـقـوق قـرار دارنـد، تـحـقـق پـذیـرد.
بـاکـونـیـن و مـارکـس
بـاکـونـیـن تـئـوری دقـیـقـی دربـارۀ روش خـوداداری تـهـیـه نـکـرد. ایـن کـار را در آیـنـده سـنـدیـکـا لـیـسـت هـا و کـمـونـیـسـت هـای شـورایـی عـهـده دار گـردیـدنـد. دلـیـل عـمـدۀ بـازنـشـر نـوشـتـارهـای بـاکـونـیـن در چـنـد دهـۀ آخـر سـدۀ پـیـشـیـن و حـتـی تـا درجـه ای اکـنـون در ایـام مـا انـتـقـاد او از مـارکـسـیـسـم اسـت. بـحـث او بـا مـارکـس در انـتـرنـاسـیـونـال اوّل خـاصـه از ایـن نـظـر جـالـب اسـت، کـه تـنـویـر کـنـنـدۀ مـسـئـولـیـت مـارکـس درقـبـال مـنـحـرف شـدن سـوسـیـالـیـسـم انـقـلابـی بـه سـمـت بـوروکـراتـیـک مـی بـاشـد.
در کـنـفـرانـس انـتـرنـاسـیـونـال اوّل در ۱۸۷۱ در لـنـدن اکـثـریـت مـارکـسـیـسـتـی بـه ایـجـاد احـزاب کـارگـری پـارلـمـانـتـاریـسـتـی مـلـی چـراغ سـبـز داد. ایـن بـه مـعـنـای تـرک انـدیـشـۀ اسـاسـی بـنـیـان گـذاری انـتـرنـاسـیـونـال بـود، کـه در مـصـوبـات سـازمـان در ۱۸۶۴ در ایـن عـبـارت مـارکـس بـیـان گـردیـده بـود: ” آزادسـازی کـارگـران بـایـد کـار خـود کـارگـران بـاشـد.” سـوسـیـالـیـسـت هـای ضـدمـقـامـاتـی پـیـش بـیـنـی نـمـودنـد، کـه ایـجـاد احـزاب کـارگـری مـلـی مـنـجـر بـه پـذیـرش ” اخـلاق دولـت” بـه بـهـاء تـرک اصـل هـمـبـسـتـگـی بـیـن الـمـلـلـی درزمـیـنـۀ مـطـالـبـات اقـتـصـادی خـواهـد گـردیـد.
آنـارشـیـسـت هـا خـواهـان سـازمـان یـابـی انـتـرنـاسـیـونـال بـراسـاس هـمـکـاری آزادانـۀ اتـحـادیـه هـای کـارگـری بـرخـوردار از اسـتـقـلال داخـلـی(autonomy) و بـدون رهـبـری مـرکـزی بـودنـد. مـار کـسـیـسـت هـای پـی رو تـصـرف قـدرت دولـت و نـه از مـیـان بـردن دولـت طـبـیـعـهً یـک رهـبـری قـوی سـانـتـرالـیـسـتـی را بـه صـورت پـیـش شـرط ضـرور پـیـروزی مـبـارزۀ سـیـاسـی – کـه ضـمـنـاً بـه ایـن در بـرابـر مـبـارزۀ صـنـفـی الـویـت قـائـل بـودنـد – مـطـالـبـه مـی نـمـودنـد. ایـدۀ فـدرالـیـسـتـی بـاکـونـیـن بـه نـظـر مـارکـسـیـسـت هـا غـیـرعـلـمـی و رمـانـتـیـکـی مـی رسـیـد.
اخـتـلافـات بـیـن مـارکـسـیـسـت هـا و آنـارشـیـسـت هـا در انـتـرنـاسـیـونـال اوّل در کـنـگـرۀ آن در ۱۸۷۲ در لاهـه( هـلـنـد) بـه اوجـش رسـیـد، بـا ایـن نـتـیـجـه کـه آنـارشـیـسـت هـا، ازجـمـلـه بـاکـونـیـن، از انـتـرنـاسـیـونـال بـه ابـتـکـار مـارکـس اخـراج گـردیـدنـد. قـبـل از ایـن تـاریـخ، در ۱۸۶۹، مـارکـس در نـامـه ای بـه انـگـلـس نـوشـتـه بـود: “[ بـاکـونـیـن] بـایـد مـراقـب خـودش بـاشـد. وگـرنـه اخـراج خـوا هـد شـد!”۲۳ و بـا کـونـیـن نـیـز در نـامـه ای بـه هـرتـسـن در هـمـان سـال اقـرار نـمـوده بـود، کـه او مـجـبـور از درگـیـر شـدن در یـک مـبـارزۀ ایـدئـولـوژیـک بـا مـارکـس بـر سـر مـسـئـلـۀ اصـولـی کـمـو نـیـسـم خـواهـد گـردیـد، و ایـن ” مـبـارزۀ مـرگ و زنـدگـی” خـواهـد بـود.۲۴
بـاکـونـیـن و مـارکـس در ۱۸۴۴ بـا یـکـدیـگـر آشـنـا گـردیـدنـد، و طـی سـال هـای زیـادی بـاهــم در
تـمـاس بـودنـد. رابـطـۀ ایـن دو در آغـاز دوسـتـانـه بـود. بـعـد بـه سـردی و تـیـرگـی گـرایـیـد. سـرانـجـام صـورت دشـمـنـی آشـکـار بـه خـود گـرفـت.
عـلاوه بـر تـفـاوت ایـدئـولوژیـک بـاکـونـیـن و مـارکـس، تـفـاوت هـای شـخـصـی و مـزاجـی نـیـز بـیـن آن دو وجـود داشـت. کـوشـش هـای آن هـا در دوسـطـح بـه عـمـل مـی آمـد: مـارکـس تـئـوریـسـیـن بـود، بـاکـونـیـن پـراکـتـیـسـیـن. در ایـن رابـطـه مـثـلاً مـی تـوان یـادآوری کـرد، کـه در سـال هـای انـقـلابـی ۴۹- ۱۸۴۸ مـارکـس سـردبـیـر یـک نـشـریـۀ انـقـلابـی بـود، درحـالـی کـه بـاکـونـیـن در پـاریـس، پـراگ و درسـدن پـشـت سـنـگـرهـا بـه عـنـوان یـکـی از شـاخـص تـریـن هـیـئـت هـای قـیـام مـی سـتـیـزیـد. بـیـسـت و دو سـال بـعـد از آن نـیـز چـنـیـن بـود: بـاکـونـیـن در لـیـون بـرای بـرقـراری یـک کـمـون انـقـلابـی، هـرچـنـد بـی نـتـیـجـه، عـمـلاً مـی کـوشـیـد، درحـالـی کـه مـارکـس پـشـت مـیـزتـحـریـرش در مـیـان اوراق غـرق بـود. تـفـاوت آن دو را هـم چـنـیـن بـه ایـن صـورت بـیـان مـی کـرده انـد: ” مـارکـس را مـی خـوانـنـد، از بـاکـونـیـن تـقـلـیـد مـی کـنـنـد.”
بـاکـونـیـن ضـدمـارکـسـیـسـت نـبـود. او مـارکـس را بــه عـنـوان تـئـوریـسـیـن اقـتـصـاد مـی سـتـود،
و پـی رو اسـتـنـبـاط مـاتـریـالـیـسـم تـاریـخـی او بـود. ولـی بـاکـونـیـن بـا ایـن نـظـریـۀ مـارکـس مـخـالـفـت مـی نـمـود، کـه انـقـلاب سـوسـیـالـیـسـتـی بـایـد بـا تـکـامـل سـرمـایـه داری و پـیـدایـش پـرو لـتـاریـای صـنـعـتـی بـه طـور تـنـگـاتـنـگ مـرتـبـط بـاشـد، و بـاکـونـیـن بـه ” غـریـزۀ عـصـیـان” انـسـان مـکـانـی بـزرگ تـر از مـارکـس در تـاریـخ قـائـل بـود. بـاکـونـیـن بـه انـتـقـاد از عـنـاصـری در آمـوز شـات مـارکـس پـرداخـت، کـه در زمـانـی بـعـد سـنـگ وارگـی آن هـا در یـک ایـدئـولـوژی دولـت را سـبـب شـدنـد. هـم چـنـیـن بـاکـونـیـن اصـرار مـارکـس بـرای اشـکـال انـقـلاب بـورژوایـی را بـه انـتـقـاد کـشـیـد، و انـحـصـارطـلـبـی مـارکـس در مـقـام رهـبـر شـورایمـرکـزی انـتـرنـاسـیـونـال را زشـت شـمـارد. الـبـتـه نـاگـفـتـه نـمـانـد، کـه مـجـادلـۀ بـاکـونـیـن عـلـیـه گـرایـش بـورژوایـی – مـقـامـاتـی مـارکـس تـا حـدی مـبـالـغـه آمـیـز بـود، زیـرا بـاکـونـیـن تـفـاوتـی بـیـن خـط سـیـاسـی سـوسـیـال دمـو کـرات هـای آلـمـان و خـط مـارکـس قـائـل نـبـود. ایـدئـولـوژی سـوسـیـال دمـوکـراسـی آلـمـان تـا درجـۀ زیـادی تـحـت هــنـایـش انــدیـشـگـی رفــرمـیـسـتـی و مـقــامـاتـی افـراطـی لاسـال قـرار داشـت. نـکـتـه ای کـه بـاکـونـیـن از آن مـطـلـع نـبـود، ایـن کـه مـارکـس از ایـدۀ سـوسـیـال دمـوکـرات هـای آلـمـان دربـارۀ یـک ” دولـت مـردمـی” سـوسـیـالـیـسـتـی، کـه در ” بـرنـامـۀ گـوثـا ” آن هـا بـه بـیـان درآمـد، بـسـیـار نـاخـرسـنـد بـود. در ۱۸۷۵ مـارکـس درمـورد تـصـیـب بـرنـامـه، کـه بـه نـظـر او ” سـرتـاسـر بـا ایـمـان مـطـیـعـانـۀ فـرقـۀ لاسـال بـه دولـت مـسـمـوم شـده بـود” هـشـدار داد. انـتـقـاد مـارکـس در نـامـه هـای خـصـوصـی او بـه رهـبـران سـوسـیـال دمـوکـرات هـا بـه عـمـل آمـد. مـارکـس مـوقـرانـه نـوشـت: ” وظـیـفـۀ مـنـسـت، کـه بـرنـامـه را نـپـذیـرم – حـتی سـکـوت دیـپـلـمـاتـیـک دربـرابـر آن نـشـان نـدهـم -، بـرنـامـه بـه عـقـیـدۀ مـن مـطـلـقـاً مـردود اسـت و حـزب را فـاسـد مـی سـازد.”
بـا وجـود ایـن زمـانـی کـه بـرنـامـه بـه تـصـویـب اکـثـریـت سـوسـیـال دمـوکـرات هـای آلـمـان رسـیـد، مـارکـس ” سـکـوت دیـپـلـمـاتـیـک” اخـتـیـار کـرد!( انـگـلـس نـیـز بـه هـم چـنـیـن) ابـتـداء ۱۶ سـال بـعـد، در ۱۸۹۱، انـگـلـس انـتـقـاد مـارکـس را انـتـشـار داد. مـارکــس کـه در نـامـه هـای خـصـوصـیـش بـه اُپـورتـونـیـسـم در حـزب آلـمـان اعـتـراض مـی کـرد، سـکـوت بـعـدش خـود نـوعـی اُپـورتـونـیـسـم سـیـاسـی بـود!
ضـمـنـاً پـیـونـد مـارکـسـیـسـم بـا ژاکـوبـیـنـیـسـم هـرگـز قـطـع نـشـد. کـارل کـورش در کـتـابـش Der Staat und die Konter revolution( دولـت و ضـدّانـقـلاب)(۱۹۶۹) شـرح داده اسـت، کـه مـارکـس چـگـونـه در پـراتـیـکـش از آغـاز تـا انـتـهـا فـعـالـیـت هـای خـودی کـارگـران را تـحـت الـشـعـاع فـعـالـیـت هـایـی قـرار مـی داد، کـه رهـبـران آن هـا از طـرف شـان مـجـری مـی داشـتـنـد. مـارکـس نـیـز بـی شـک دارای جـنـبـۀ آنـار شـیـسـتـی بـود. پـس از کـمـون پـاریـس در ۱۸۷۱ تـا زمـانـی بـه نـظـر مـی رسـیـد کـه او در راه تـرک ایـن ایـده اش بـوده بـاشـد، کـه نـخـسـتـیـن وظـیـفـۀ کـارگـران عـبـارت از تـصـرف قـدرت سـیـاسـی اسـت، کـمـا ایـن کـه در نـوشـتـه اش مـبـارزات طـبـقـاتـی در فـرانـسـه… تـمـرکـز را بـر ایـن نـکـتـه گـذارد، کـه قـیـام کـمـونـاردهـا انـقـلابـی بـا هـدف از مـیـان بـردن سـلـسـلـه مـراتـب دولـت بـه طـورکـلی بـود. امـا مـارکـس سـپـس دوبـاره بـه نـقـطـه نـظـر اولـیـه اش بـازگـشـت.
پـس از درگـذشـت مـارکـس، انـگـلـس پــذیـرفـتـار تــرتـیـب رفــرمـیـسـتـی آمــوزشـات مـارکـس بــه
صـورت یـک سـیـسـتـم ایـدئـولـوژیـک گـردیـد.
تـکـامـل سـوسـیـالـیـسـمِ آزادی بـاکـونـیـن بـه سـنـدیـکـالـیـسـم در ده پـانـزده سـال پـس از تـفـرقـه در لاهـه مـتـفـاوت بـا تـکـامـل جـنـبـۀ آنـارشـیـسـتـی مـارکـس صـورت پـذیـرفـت. سـوسـیـال دمـوکـراسـی آلـمـان، کـه بـه آمـوزشـات مـارکـس مـتـشـبـث مـی گـشـت، و سـپـس انـتـرنـاسـیـونـال دوّم( بـنـیـان گـذاری شـده در ۱۸۸۹)، کـه تـحـت رهـبـری سـوسـیـال دمـوکـرات هـا بـود، و مـارکـسـیـسـتـی تـلـقـی مـی گـردیـد، کـلـیـۀ مـواردی را از انـدیـشـگـی مـارکـس مـحـو نـمـودنـد، کـه در آن هـا تـمـرکـز بـر خـود رویـی و خـودسـازمـان یـابـی تـوده هـا گـذاشـتـه شـده بـود. بـرنـامـۀ سـوسـیـال دمـوکـراسـی آلـمـان صـرفـاً بـه تـصـرف قـدرت دولـت بـا انـتـخـابـات و از طـریـق آن واداشـتـن مـقـامـات بـه بـخـشـیـدن سـو سـیـالـیـسـم بـه تـوده هـا تـوسـط عـمـلـی سـاخـتـن اقـدامـات دولـتـی از نـوع مـلـی سـازی مـربـوط مـی گـردیـد، و اعـضـاء رادیـکـال چـپ انـتـرنـاسـیـونـال دوّم بـه سـبـب اعـتـراض شـان بـه اُپـورتـونـیـسـم و بـورژوایـی سـازی اخـراج گـشـتـنـد، و ایـن نـیـز بـا دعـای خـیـر انـگـلـس!
گـفـتـنـی اسـت، مـوارد خـودرویـی و خـودسـازمـان یـابـی تـوده هـا در انـدیـشـگـی مـارکـس بـعـد هـا در سـیـاسـت اسـپـارتـاکـیـسـت هـا بـا رهـبـرانـی چـون روزا لـوکـزامـبـورگ(Rosa Luxemburg) (مـقـتـ. ۱۹۱۹- ۱۸۷۱) و کـارل پـول آگـوسـت فـریـدریـش لـیـبـکـنـشـت(Karl Paul August Friedrich Liebknecht)(مـقـتـ. ۱۹۱۹- ۱۸۷۱) در آلـمـان کـسـب اهـمـیـت نـمـودنـد. اسـپـارتـاکـیـسـت هـا اهـمـیـت تـعـیـیـن کـنـنـده ای بـه عـمـلـیـات خـودروی تـوده ای در انـتـقـال قـدرت بـه شـوراهـای کـارگـران و سـربـازان، بـه دیـگـر سـخـن بـه ابـتـکـار ” از پـایـیـن” قـائـل بـودنـد. بـرخـورد اسـپـارتـاکـیـسـت هـا – عـمـدهً لـوکـزامـبـورگ – بـه مـعـضـل طـرف داری بـخـش اعـظـم کـارگـران از سـیـسـتـم اجـتـمـاعـی بـورژوایـی بـه ایـن گـونـه بـود، کـه آنـان تـصـور مـی نـمـودنـد بـه مـجـرد آن کـه کـارگـران آغـاز بـه عـمـل کـنـنـد، بـه خـودی خـود از طـریـق عـمـل شـان آمـوزش سـیـاسـی خـواهـنـد دیـد. ایـن تـز دفـن جـامـعـۀ بـورژوایـی ” از پـایـیـن” در تـضـاد بـا تـئـوری بـلـشـویـک هـای روسـیـه درزمـیـنـۀ سـازمـان قـرار داشـت. بـرخـلاف سـانـتـرالـیـسـم آهـنـیـن بـلـشـویـک هـا، اسـپـارتـاکـیـسـت هـا سـیـاسـت غـیـرسـا نـتـرالـیـسـتـی درپـیـش گـرفـتـنـد، بـه ایـن مـعـنـی کـه فـضـای آزاد و وسـیـعـی دراخـتـیـار اعـضـای حـزب، شـعـبـات مـحـلـی حـزب و غـیـره قـرار داده شـد.
خـاتـمـهً درخـور ذکــرسـت، کـه انـتـقـاد بـاکـونـیـن از گـرایـش مـقـامـاتـی مـارکـس۲۵ و از جـنـبـش ” مـارکـسـیـسـتـی” خـود را در آیـنـده سـازنـده و نـتـیـجـه بـخـش نـشـان داد.
نـاسـازی هـای نـظـری بـاکـونـیـن
انـدیـشـگـی بـاکـونـیـن، یـکـی از شـخـصـیـت هـای بـزرگ جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی، بـه دور از نـاسـازی هـا نـبـوده اسـت.
بـاکـونـیـن عـشـق وافـر بـه ایـجـاد تـشـکـیـلات انـقـلابـی مـخـفـی کـوچـک، کـه از نـظـر شـخـص او حـائـز اهـمـیـت بـسـیـار بـودنـد، داشـت. هـمـزمـان بـا ایـن کـه او انـقـلاب را بـه صـورت یـک جـنـبـش تـوده ای خـودرو و غـیـرسـانـتـرالـیـسـتـی تـصـور مـی نـمـود، بـه ضـرورت وجـود گـروه هـای کـوچـکـی از انـقـلابـیـون حـرفـه ای نـیـز کـه مـخـفـیـانـه بـه صـورت یـک نـوع ” سـتـاد” بـرای انـقـلاب عـمـل، و جـنـبـش را بـه سـمـت درسـت آنـارشـیـسـتـی هـدایـت نـمـایـنـد، مـعـتـقـد بـود. او از ۱۸۶۴ تـا ۱۸۷۲ چـنـدیـن بـرنـامـه و اسـاسـنـامـۀ دقـیـق بـرای انـجـمـن هـای بـرادری مـخـفـی تـهـیـه دیـد؛ انـجـمـن هـایـی کـه روی روز نـدیـدنـد، بـه اسـتـثـنـاء گـردهـم آیـی و هـمـکـاری دوسـتـان قـلـیـل الـعـده ای بـا قـصـد انـجـام عـمـلـیـات مـشـتـرک. بـا تـوجـه بـه ایـن دلـیـلـی بـرای مـبـالـغـه در جـنـبـۀ تـوطـئـه گـرایـا نـۀ فـعـالـیـت انـقـلابـی بـاکـونـیـن وجـود نـدارد.
در نـظـریـات بـاکـونـیـن دربـارۀ مـأمـوریـت ویـژۀ انـجـمـن هـای گـفـتـه شـده یـک نـاسـازی عـجـیـب تـشـخـیـص دادنـی اسـت: بـاکـونـیـن مـخـالـف بـا ژاکـوبـیـنـیـسـم، سـتـایـشـگـر فـیـلـیـپـو بـونـارو تـی(Filippo Buonarroti)( ۱۸۳۷- ۱۷۶۱)، اسـتـاد در سـازمـان دهـی تـوطـئـه هـای مـخـفـیـانـه بـا هـدف تـدارک یـک دیـکـتـاتـوری اقـلـیـت انـقـلابـی بـود! انـجـمـن هـای بـرادری مـخـفـی بـاکـونـیـن کـه مـسـلـمـاً نـه مـی بـایـد بـه تـدارک کـودتـای ضـددولـت بـه پـردازنـد، و نـه درجـهـت بـرقـراری دیـکـتـا تـوری انـقـلابـی بـه کـوشـنـد، ولـی بـرعـکـس – چـنـان کـه صـراحـهً از بـرنـامـه هـای بـاکـونـیـن بـرمـی آمـد – آن هـا مـوظـف بـه جـلـوگـیـری از پـیـدایـش هـر نـوع دولـت دیـگـری و بـوروکـراسـی تـازۀ قــدرتـمـنـدان پــس از دگـرگــونـی انـقـلابـی بــودنـد، بـا ایــن حـال عـجـیـب اسـت کـه آن انـجـمـن هـا بــر
طـبـق اسـاسـنـامـه هـای او مـی بـایـد بـه شـکـل سـلـسـلـه مـراتـبـی سـخـت و سـانـتـرالـیـسـتـی سـازمـان داده شـونـد، و انـجـمـن هـای واحـد تـحـت رهـبـری یـک کـمـیـتـۀ مـرکـزی بـیـن الـمـلـلـی قـرار گـیـرنـد! نـاسـازی نـظـری در ایـن شـکـل سـازمـان – و نـه چـنـدان در پـذیـرفـتـه شـدن ضـرورت وجـود یـک آوانـگـارد ازحـیـث تـئـوری آگـاه از سـوی بـاکـونـیـن – ظـاهـر مـی گـشـت. نـاسـازی بـه ایـن صـورت خـاصـه در جـزوۀ اعـلامـیّـه بـه افـسـران ارتـش روسـیـه، کـه بـاکـونـیـن در بـهـار ۱۸۷۰ در زمـان هـمـکـاری بـا نـیـهـیـلـیـسـت نـتـشـایـف انـتـشـار داد، آشـکـار بـود. در ایـن جـزوه او بـرای ایـجـاد یـک سـازمـان انـقـلابـی در روسـیـهتـبـلـیـغ مـی نـمـود، کـه اعـضـایـش مـکـلـف بـه ” اطـاعـت بـلاشـرط از کـلـیـۀ دسـتـورات و تـصـمـیـمـات کـمـیـتـۀ وحـدت، کـه از هـمـه چـیـز بـاخـبـر اسـت، و هـیـچـکـس از وجـودش بـاخـبـر نـیـسـت” بـودنـد. مـع الـوصـف اصـول سـازمـانـی بـاکـونـیـن بـرای انـجـمـن هـای بـرادری مـخـفـی بـه طـور کـامـل در نـاسـازی بـا ایـده هـای اسـاسـی ضـدمـقـامـاتـی و فـدرالـیـسـتـی او قـرار داشـت.
درجـریـان مـجـادلـۀ تـاریـخـی بـیـن بـاکـونـیـن و مـارکـس، بـاکـونـیـن بـه درسـتـی مـارکـس را بـه بـرخـوردهـای مـقـامـاتـی و انـحـصـارطـلـبـی هـای بـوروکـراتـیـک در انـتـرنـاسـیـونـال مـتـهـم مـی سـاخـت؛ درمـقـابـل، مـارکـس نـاسـازی هـای نـظـری بـاکـونـیـن را بـرمـلاء مـی نـمـود.۲۶
بـاکـونـیـن بـا دفـاع نـاپـیـگـیـرش از یـک سـانـتـرالـیـسـم آهـنـیـن بـرای بـنـای سـازمـانـی انـقـلابـی در روسـیـه، خـویـشـتـن را ازنـظـر سـیـاسـی در دسـت راسـت مـارکـس قـرار مـی داد، و نـیـز خـود را بـا بـلانـکـیـسـم۲۷ – جــریـانـی کـه ولادیـمـیـر ایـلـیـچ لــنـیـن( نــام واقـعـی: اولـیـانــوف)(Vladimir Ilitj Lenin(Uljanov )( ۱۹۲۴- ۱۸۷۰) بـعـدهـا، الـبـتـه بـه شـیـوۀ پـیـگـیـر و مـتـفـاوت بـا شـیـوۀ بـاکـونـیـن(!) و وانـگـهـی ایـن نـیـز بـاوجـود بـرخـورد انـتـقـادآمـیـز شـدیـدش بـه جـریـان، از آن الـهـام پـذیـرفـت – مـرتـبـط مـی سـاخـت.نـظـر بـه ایـن انـدیـشـگـی بـاکـونـیـن عـاری از گـودال هـای مـقـامـاتـی نـبـود.
بـا ایـن حـال مـهـم اسـت بـه یـادداشـت ایـن نـکـتـه کـه بـاکـونـیـن در هـیـچ زمـانـی بـر ایـن بـاور نـبـود، کـه گـروه هـا یـا افـراد بـه تـوانـنـد( یـا بـایـد) بـرافـروزنـدۀ انـقـلاب بـاشـنـد. او بـرعـکـس تـأکـیـد داشـت، کـه انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـه وسـیـلـۀ افـراد یـا سـازمـان هـای مـخـفـی روی نـمـی دهـد، امـا بـه وسـیـلـۀ تـوده هـا: ” هـمـۀ آن چـه یـک اتـحـادیـۀ مـخـفـی بـه خـوبـی سـازمـان یـافـتـه از عـهـده اش بـر مـی آیـد، آن اسـت کـه قـابـلـۀ انـقـلاب بـه مـعـنـای تـدارک دهـنـدۀ ایـده هـایـی بـیـن تـوده هـا مـطـابـق بـا غـرایـزشـان بـاشـد و(…) بـه صـورت واسـط بـیـن ایـدۀ انـقـلابـی و غـرایـز مـردم عـمـل کـنـد.” بـاکـو نـیـن، امـا، پـاسـخ ایـن پـرسـش را نـداد، کـه چـگـونـه مـی تـوان تـضـمـیـن نـمـود، بـرگـزیـدگـان انـقـلابـی از بـرتـری روشـنـفـکـرانـه شـان بـرای نـشـسـتـن بـر جـای مـردم سـوء اسـتـفـاده نـنـمـایـنـد؟
بـا تـمـام احـوال تـوجـه بـایـد داشـت، کـه نـاسـازی هـای نـظـری بـاکـونـیـن خـلـلـی در گـرایـش ضـد مـقـامـاتـی او وارد نـسـاخـتـه؛ گـرایـشـی کـه پـس از او آنـارشـیـسـت هـای کـمـونـیـسـت آن را تـکـامـل داده انـد، و ایـن گـرایـش ضـدمـقـامـاتـی بـاکـونـیـن حـتـی امـروز تـوان آن را دارد کـه بـه صـورت پـادزهـر جـنـون قـدرت، کـه از سـوی مـقـامـات پـرسـتـان سـعـی مـی شـود بـا مـنـطـق دولـت تـوجـیـه شـود، دولـت، کـه بـه تـفـسـیـر سـیـاسـتـمـدار پـراگـمـاتـیـک نـیـکـولـو مـاکـیـاولـی(Niccolò Machiavelli) ( 1527- 1469) ” مـوجـودیـت، پـیـش رفـت و قـدرتـش بـراسـاس جـنـایـت اسـت “، عـمـل کـنـد.
روشـنـگـری هـا و پـانـوشـت هـا
۱ بـرای بـاکـونـیـن و دولـت رک: Bakounine, OEuvres Complètes, vol.V, pp.281 – ۸۵ (Paris, Champ Libre, 1973)
۲ مـارکـس / انـگـلـس: ” مـراجـعـۀ رهـبـری مـرکـزی بـه اتـحـادیـه [ بـیـن الـمـلـلـی کـارگـران]”، مـارس ۱۸۵۰٫
۳ Manifest der Kommunistischen Partei ( مـانـیــفــسـت حــزب کـمــونــیــسـت )(۱۸۴۸)، چـاپ فـارسـی، چ۲، ص ۶۷
( پـکـن، اداره نـشـریـات زبـانـهـای خـارجـی، ۱۹۷۵).
۴ لاسـال در ۱۸۶۳ اتّـحـادیـه کـارگـری عـمـومـی را در آلـمـان تـأسـیـس نـمـود، که در ۱۸۷۵ در گـوثـا بـا سـوسـیـال دمـوکـرا
سـی آلـمـان درهـم آمـیـخـت. ایـن درهـم آمـیـخـتـگـی دارای عـاقـبـت سـوئـی بـرای مـارکـسـیـسـت هـا بـود. آن هـا در نـکـات
بـسـیـاری تـسـلـیـم پـی روان لاسـال گــردیـدنـد. بـاوجـود ایــن کـه لاسـال مــارکـس را اسـتـاد خـود مـی نـامـیـد، عـدم تـوافـق
بـزرگـی بـیـن آن دو وجـود داشـت. لاسـال مـوافـق بـا اجـرای سـوسـیـالـیـسـم بـا پـشـتـیـبـانـی دولـت بـورژوایـی پـروس بـود،
کـه مـی بـایـد از طـریـق بـه اجـراء درآمـدن حـق رأی عـمـومـی دمـوکـراتـیـزه شـود. او ذره ای عـلاقـه بـه شـنـیـدن ایـن نـدا
شـت، کـه روزی دولـت بـه خـودی خـود بـیـهـوده خـواهـد شـد.
۵ نـقـل قـول مـارکـس و انـگـلـس از مـانـیـفـسـت حـزب کـمـونـیـسـت. گـفـتـمـان ” دولـت مـردمی”( یـا ” دولـت مـردمـی آزاد”)
در دهــۀ ۷۰ ســدۀ نـوزدهـم بـه صـورت شـعــار سـوسـیـال دمـوکــرات هـای آلـمـان بـه کــار مـی رفـت، ولـی هـرگـز نـه از
طـرف مـارکـس، کـه هـر دولـت بـه نـظـرش قـدرت سـرکـوبـگـر مـی رسـیـد.
۶ بـرای مـطـالـعـۀ بـیـش تـر ایـدۀ بـاکـونـیـن درخـصـوص نـاسـازی های سـوسـیـالـیـسـم مـقـامـاتـی رک: Bakounine, …, vol.
III, pp.346 – ۴۸
۷ تـرجـمـۀ فـرانـسـوی ایـن نـوشـتـۀ بـااهـمـیـت بـاکـونـیـن در مـنـبـع زیـر درج شـده اسـت:
De la Guerre à la Commune, pp.204 – ۱۹ ( Paris, Anthropos, 1972)
۸ Karl Marx / Fredrik Engels, Collected Works, vol.10, pp. 45 – ۱۳۱ (Moscow, Progress, 1978). / Marx / Enge
ls, Werke, bd.7, ss.9 – ۱۰۷ (Berlin, Dietz, 1960).
۹ Bakounine, …, vol.IV, p.387.
۱۰ ایـن جـزوه بـه فـرانـسـه مـنـدج اسـت در Bakounine, …, vol.I(2), pp.295 – ۹۸
۱۱ مـنـدرج در هـمـان، ج۲، صـص ۸۸- ۱۷۱٫
۱۲ کــارل کــورش(Kark Korsch)( 1961- 1886)، تـئــوریــسـیــن و فــیـلـسـوف مـارکـسـیــســت، در ۱۹۵۱ دررابــطـه بــا
اهـمـیــت و در اسـتـدلال ضـرورت بـازنـشــر کـتـاب دولــت گـرایـی و آنـارشـی، اثــر بـاکـونـیــن، نــوشـت: ” مـن هـر قـدر
بـا ایــن اشـتـغـال مـی یـابـم، بـه هـمـان قـدر بـیـش تــر بـه نـظـرم مـی رسـد، کـه بـاکـونـیـن بـسـیـار روشـن تـر از مـارکـس
اکـثـر دگـرگـونـی هــایـی را پـیـش بـیـنـی نـمـوده اسـت، کــه انـقـلابـات زمـان مـا را مـشـخـص سـاخـتـه انـد. از ایـن جـهـت
کـتـاب او صـریـحـاً جـزیـی از پـیـش شـرط های یک تـئـوری مـدرن انـقـلاب مـی بـاشـد.”(Staatlichkeit und Anarchie,
s.52 (Berlin, Kramer, 1972) )
۱۳ نـامـۀ بـاکـونـیـن بـه هـرتـسـن و اوگـارف، ۱۹ ژوئـیـه ۱۸۶۶٫
۱۴ پـی رو آنـارشـی، و آنـارشـی اصـلاً یـونـانـی بـه صـورت “anarchos” بـه مـعـنـای ” بـدون حـاکـمـان” اسـت.
۱۵ در زمـان انـتــرنـاسـیـونـال اوّل واژۀ ” کـلـکـتـیـویـسـم” مـبـیـن ایـدۀ تـصـرف جـمـعـی وسـایـل تـولـیـد، ادارۀ مـسـتـقـیـم کـار
خـانـجـات بــه وسـیــلـۀ کـارگـران بــود. آن هــا کـه خــواهـان تـصــرف وسـایــل تــولـیــد از ســوی دولـت بـودنـد، خـود را
” کـمـونـیـسـت” خـوانـدنـد. بـعـد ایـن واژه مـعـنـایـی دیـگـر یـافـت. وارثـیـن مـعـنـوی بـاکـونـیـن، اریـکـو مـالاتـسـتـا(Errico
Malatesta )( 1932- 1853) و پـیـوتـر آلـکـسـیـویـچ کـروپـوتـکـیـن(Pjotr Alekseevitj Kropotkin)(1921- 1842) خـود
را ” آنـارشـیـسـت کـمـونـیـسـت” خـوانـدنـد، بــه ایـن مـعـنـا کـه آن هـا گـامـی فـراتـر از بـاکـونـیـن بـرداشـتـه، ایـن اصـل را
پـذیــرا گـشـتـنـد، کـه هـر کـس بـایـد بــرحـسـب نـیـازش( و نـه بـرحـسـب مـیـزان کـارش) از عـرضـه در جـامـعـۀ سـوسـیـا
لـیـسـتـی دریـافـت دارد. ولـی تـفـاوت در عـمـل چـنـدان نـبـود؛ به نـظـر بـاکـونـیـن کـل کـلـکـتـیـو کـارگـری مـی بـایـد امـر
تـقـسـیـم عـرضـه را عـهـده دار گـردد.( او شـخـصـاً پـیـشـنـهـاد نـمـود، کـه ایـن امـر بـه شـکـل مـزد مـسـاوی بـاشـد.)
۱۶ Bakounine, …, vol.I, p.281.
۱۷ انـتـقـاد از دولــت مـرکـزی از ایـن جـهـت تـضـعـیـف نـمـی گـردد، کـه چـنـدیـن عـمـلـکـرد مـفـیــد اجـتــمـاعـی(مـثـلاً عـمـل
کـرد مـؤسـسـۀ بـهـداری) پــس از زمـان بـاکـونـیـن تـحـت الـشـعـاع ادارۀ دولـت درآمـده انـد. طـبـیـعـهً آنـارشـیـسـت هـا تـمـا
یـلـی بــه مـتـوقـف سـاخـتـن ایـن گـونـه عـمـلـکـردهـا نـدارنـد، امـا مـایـل بـه حـفـظ آن هـا در رابـطـۀ غـیـرسـانـتـرالـیـسـتـی
و سـوسـیـالـیـسـتـی هـسـتـنـد. بـنـابــرایـن – در پـرانـتــز گـفـتـه شـود – هـیـچ دلـیـلـی بـرای مـتـشـابـه سـاخـتـن انـتـقـاد آنـار
شـیـسـت هــا و پـوپـولـیـسـت هـای دسـت راسـتـی از دولـت وجـود نـدارد. انـتـقـاد گـروه اخـیـر عـلامـت سـئـوالـی دربـرابـر
نـفـس دسـتـگـاه قــدرت دولـت قــرار نـمـی دهـد، صـرفـاً مـایـل بــه تـضـعـیـف مـکـانــیـسـم هــایـی در ایـن دسـتـگـاه اسـت،
کـه تـوسـط سـوسـیـالـیـسـم رفـرمـیـسـتـی بـه مـقـصـود مـقـابـلـه بـا آثـار اجـتـمـاعـی مـخـرب سـرمـایـه داری ایـجـاد گـردیـده
انـد.
۱۸ تـکـامـل سـوسـیـالـیـسـم از واهـی بـه عـلـم، چـاپ دانـمـارکـی،
Marx / Engels, Udvalgte skrifter, bd.II, s.147 (København, Tiden, 1976)
۱۹ Bakounine, …, vol.V, p.194.
۲۰ واژۀ ” سـنـدیـکـالـیـسـم” مـشـتـق از گـفـتـمـان فـرانـسـوی “Syndicalisme révolutionnarie” به مـعـنـای ” فـعـالـیـت صـنـفی
انـقـلابـی” اسـت. اتـحـادیـه هـای صـنـفـی سـنـدیـکـالـیـسـتـی در اعـتـراض به پـربـهـاء دهـی احـزاب کـارگـری بـه کـار پـار
لـمـانـتـاریـسـتـی، بــراسـاس ایـن آزمـون پـدیـد آمـدنـد کـه قـوانـیـن کـارگـردوسـت مـصـوبـه اغـلـب ابـتـداء زمـانـی اهـمـیـت
عـمـلـی کـسـب مـی کـنـنـد، کـه کـارگـران خـود خـریـداران نـیـروی کـار و کـارشـان را تـحـت فـشـار بـه گـذارنـد. از زمان
ورود آنـارشـیـسـت هـا بـه اتـحـادیـه هـای صـنـفـی گـفـتـمـان ” آنـارکـوسـنـدیـکـالـیـسـم” رایـج گـردیـد.
۲۱ بـاوجـود اهـمـیـت فـراوانـی کـه بـاکـونـیـن بـه ضـرورت سـازمـان دهـی قـائـل بـود، اغـلـب مـارکـسـیـسـت هـا نـقـطـه نـظـر
مـخـالـف را بـه او نـسـبـت داده انـد. مـثـالـی بـر ایـن در جـلـد اول کـتـاب نـیـلـس فـیـن کـریـسـتـیـانـسـن(Niels Finn Christi
ansen ) تـحـت عـنـوان Socialismens Historie ( تـاریـخ سـوسـیـالـیـسـم )(۱۹۶۷) یـافــت مـی شـود. او در ایــن کـتاب
بــه نـادرسـتـی مـدعـی اسـت، کــه سـازمـان دهـی صـنـفـی طـبـقـۀ کـارگــر از نـظـر بـاکـونـیـن ” یـک مـرحـلـۀ گـذار غـیـر
ضـرور یـا درهـرحـال بـی اهـمـیـت” بـوده اسـت.
۲۲ پـیــرامـون ایـن انـقـلاب ازجـمـلـه دانـیــل گـوئــریــن(Daniel Guérin)( 88- 1904) در بـخـش ســوم، فــصـل ۴ کــتـابــش
L’anarchisme. De la doctrine à l’action ( آنــارشـیـسـم. تــئـوری هــا و پــراکــسـیـس آن )، مـنـتـشـر شـده در ۱۹۶۵
در پـاریـس از سـوی انـتـشـارات Gallimard سـخـن گـفـتـه اسـت.
۲۳ نـامـۀ مـورخ ۲۷ ژوئـیـه ۱۸۶۹، نـقـل از Bakounine, …, vol.II, p.16
۲۴ نـامـۀ مـورخ ۲۸ اکـتـبـر ۱۸۶۹، نـقـل از
Georges Ribeill: Marx / Bakounine. Socialisme autoritaire ou libertaire?, vol.II, p.892 (Paris, U.G.E., 1975)
۲۵ ایـن گـرایـش بـیـش تـر از مـارکـس در انـگـلـس بـود. در ایـن رابـطـه مـثـلاً می تـوان بـه مـقـالـه ای از انـگـلـس بـا عـنـوان
” دربــارۀ مـقـامـات”( چـاپ شــده در نـشــریــه Almanacco Repubblicano per l’anno 1874 ( سـالـنـامــه جـمـهــوری
خـواه بـرای سـال ۱۸۷۴)) رجـوع کـرد، که او در آن ضـمـن مـجـادلـه با آنـارشـیـسـت هـای خـواهـان رد اصـل مـقـامـات،
اجـتـنـاب از مـقـامـات و از اطـاعـت را غـیـرمـمـکـن دانـسـتـه اسـت.
۲۶ مـارکـس و انـگـلـس در جـزوۀ اتّـحـاد شـان، مـتـعـلـق بـه سـال ۱۸۷۳، سـاخـتـار مـقـامـاتـی تـشـکـیـلات مـخـفـی روسـی بـا
کــونـیـن را در کـوشـش مـحـتـمـل ســازی ادعـای شـان مـبـنـی بــر ایــن کـه بــاکـونـیـن بــرضـد انـتــرنــاسـیـونـال تـوطـئـه
چـیـنـی کـرده بـوده، و قـصـد تـبـدیـل آن بـه ابـزار شـخـصـیـش را داشـتـه اسـت، عـمـده سـاخـتـه انـد.
۲۷ بــلانـکـیـسـم یـک جـریـان سـیــاسـی در نـهـضـت سـوسـیـالــیـسـتـی، پـدیـد آمـده در سـدۀ ۱۹ و وابـسـتـه بـه نـام و فـعـالـیـت
انـقـلابـی مـشـهـور لـوئـی بـلانـک(Louis Blanc)( 81- 1805) اسـت.
بــه عـقـیـدۀ بـلانـک اسـتـثـمـار سـرمـایــه داری را مـمـکـن بــود بـا تـوطـئـه و اقـدام گـروهـی کـوچـک از انـقـلابـیـون
مـصـمـم و مـتـعـهـد، بــدون شـرکـت و پـشـتـیــبـانـی تــوده هـای انـبـوه نــابـود سـاخـت، و بـا قــرار دادن آن گـروه کـوچـک
در رأس حـکـومـت بـه سـوسـیـالـیـسـم نـایـل گـشـت.
در فــرهـنـگ سـیـاسـی بـلانـکـیـسـم بــه صـورت گـفـتـمـانـی درخـصـوص راهـکـار تـوطـئـه گـرانـه و اقـدام گـروهـی بـا
انــدیـشـه هـای تـنـدروانــه، چـگـونـگـی عـمـل و تـئـوری سـازگـار بــا آن، بـی اعـتـمـادی بــه تــوده هـا و بـه لـزوم پـیـکـار
مـتـشـکـل و اصـولـی آن هـا اسـتـعـمـال شـده اسـت.
مـارکـس و انـگـلس بــاوجـود ارزش قـائـل شـدن بـه شـخـصـیـت انـقـلابـی بـلانـک، مـشـی او بـرای ایـجـاد دگـرگـونـی
انـقـلابـی در جـامـعـه را رد و از آن انـتـقـاد مـی نـمـوده انـد.
———————————————————————————————–
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان
Anarchist Union of Afghanistan and Iran, May 24, 2018
P.S:The possibility of joining new people and groups of anarchists will be permanent
The Union has many social media and other communication channels. You will find them at the bottom of this page
۱- آدرس عصر آنارشیسم در اینستاگرامhttps://instagram.com/asranarshism/
—————————————-
۲- آدرس عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism—————————-
۳- عصر آنارشیسم در توئیترhttps://twitter.com/asranarshism———————————–۴ – فیسبوک عصر آنارشیسمhttps://www.facebook.com/asranarshism—————————————۵ – فیسبوک بلوک سیاه ایرانhttps://www.facebook.com/iranblackbloc
————————————————–
۶ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidaritywiththeRojavahttps://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%88%DA%98%D8%A7%D9%88%D8%A7-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%88%D8%B1-Anarchists-in-solidarity-with-the-Rojava-434646579975914
———————————————————-
۷ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسیhttps://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
————————————————————
۸ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایرانhttps://www.facebook.com/irananarchistlabors
——————————————————
۹- فیسبوک کتابخانه آنارشیستیhttps://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
————————————————–
۰ ۱– فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستانhttps://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
—————————————————–
۱۱ – فیسبوک هنرمندان آنارشیستhttps://www.facebook.com/anarchistartistss
————————————————-
۱۲ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیستhttps://www.facebook.com/anarchiststudents
——————————————-
۱۳ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیکhttps://www.facebook.com/shahre.shahin
———————————————–
۱۴ – فیسبوک آنتی فاشیستhttps://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
————————————————
۱۵ – آدرس آنارشیستهای مریوان در کانال تلگرامhttps://t.me/anarchyinmarivan
———————————
info@asranarshism.com
———————————
۱۷ – سایت عصر آنارشیسمhttps://asranarshism.com
——————————————–
۱۸ – آدرس کانال آنارشیستهای کردستان در تلگرام
بڵاوکردنەوەی بیرو هزری ئانارکیستی
https://t.me/kurdistananarshist
——————————-
۱۹- فیسبوک میتینگ دهه هفتاد و هشتادی هاhttps://www.facebook.com/%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7-505093803031731/
——————————————
۲۰ – گوگل پلاس عصر آنارشیسمhttps://plus.google.com/u/0/114261734790222308813
——————————————-
——————————————
۲۲- آدرس ” دختران آنارشیست افغانستان ” در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/dokhtarananarshist_afghanestan
———————————————————–
۲۳- آدرس “دختران آنارشیست افغان ” در فیسبوکhttps://www.facebook.com/Afghan-Anarchist-Girls-116992605591873
————————————————————–
۲۴- آدرس آنارشیستهای رشت در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/anarshist.rasht
———————————————————
۲۵ – آدرس پیج آنارشیستهای شهر بوکان ( ئانارکیسته کانی بوکان ) در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/bokan_anarchy
———————————————————–
۲۶- آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در تلگرامhttps://t.me/Anarshistsh2
————————————————
۲۷ – آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/anarshistshahinshahr
—————————————————
۲۸- آدرس آنارشیستهای شیراز در تلگرامhttps://t.me/ShirazAnarchist
—————————————————
۲۹ – آدرس آنارشیستهای شیراز در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/anarchy_shz_ism
——————————————————
۳۰ – آدرس آنارشیستهای گیلان در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/guilan_anarchism
——————————————————-
۳۱ – کانال عصیانگر در تلگرامhttps://t.me/AcabFai
————————————————-
۳۲ – آدرس کانال ” جوانان آنارشیست ” در تلگرامhttps://t.me/young_anarchists
————————————————
۳۳- آدرس آنارشیستهای مشهد در کانال تلگرامhttps://t.me/anarchismera
————————————————-
۳۴ -آدرس کانال آنارشیستهای تهران در تلگرام
t.me/tehran_anarchists——————————————–
۳۵ – آدرس آنارشیستهای قم در توییتر
twitter.com/anarshist————————————
۳۶ – آدرس پیج” آنارشیستهای جنوب “در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/southanarchists
آنارشیستهای جنوب یکی از اعضای تشکیل دهنده ” اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان” می باشند که در ایران حضور دارند.
———————————————————
۳۷ – آدرس پیج” آنارشیستهای خراسان “در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/khurasan_anarch
آنارشیستهای خراسان یکی از اعضای تشکیل دهنده ” اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان” می باشند که در ایران حضور دارند.
——————————————————————————
۳۸ – آدرس بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترینhttps://www.balatarin.com/b/anarchismera
———————————————————————-
۳۹ – آدرس وبلاگ اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستانhttps://tauai.wordpress.com
————————————————————————
۴۰ – آدرس اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان در فیسبوکhttps://www.facebook.com/TAUAI/?modal=admin_todo_tour
————————————————————————————–
۴۱ – آدرس اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/union9387
—————————————————————————————
۴۲ – آدرس پیچ آنارشیستهای اهواز در فیسبوکhttps://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2-2021321021440113
—————————————————————————–
۴۳ – آدرس پیچ آنارشیسم سبز در فیسبوکhttps://www.facebook.com/Green-Anarchism-%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-229749814516765
—————————————————————————
۴۴ – آدرس پیج جوانان آنارشیست در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/javanane_anarshist
————————————————————————-
۴۵ – آدرس کانال جامعه دگرباشان فارسی زبان در تلگرام https://t.me/IRLGBT_CO
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل