در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۳ برای اولینبار گروهی از آنارشیستهای مصری در شب سالگرد انقلاب مصر به خیابانها آمدند و موجودیت خود را به شکل علنی و گروهی در مبارزات سیاسی و خیابانی اعلام کردند. «بلوک سیاه» (black bloc) که یک گروه آنارشیستی ضدسرمایهداری است، در حالی که میدان التحریر قاهره را برای اعلام حضور انتخاب کرده بودند بر طبلهای خود کوبیدند و اعلام کردند که «انقلاب را ادامه خواهند داد» و «از معترضان دفاع خواهند کرد». در بیانیه گروه بلوک سیاه آمده بود: «ما امروز در میدان التحریر انقلابمان را شروع میکنیم و تا موقعی که مردم مصر حقوقشان را باز پس نگیرند، از پای نخواهیم ایستاد. ما اوباش و خرابکار نیستیم.» اعضای این گروه حتی به رغم تهدید مقامات مصری به شبکه خبری راشا تودی گفتهاند که «آنها در مصر خواهند ماند و به مبارزات خود ادامه میدهند.» اما فارغ از قرائتهای خبری و پیشبینی آینده این جنبش و اینکه این گروه وابسته به چه جریانی است و مدل جنبش خود را از آنارشیستهای اروپایی کسب کرده یا نه، از چنین عرصه رخدادپذیری این پرسش سر بلند میکند که به واقع امکان ظهور کنش- تفکر آنارشیستی در چه گفتاری شکل میگیرد و به چه ضرباهنگی میرسد. از این رو در بازخوانی مشی مبارزات آنارشیستی نباید فراموش کرد که ارتباط میان کلیتهای انتزاعی و موقعیتهای خاص برخاسته از دیسکورسهای متعین، میتواند به هر شکل فرمالی ظهور کند. درست در همین لحظه یعنی از دل همین وضعیت است که موقعیتهای خاص بحرانی بیرون خواهد زد. آنچه در یادداشت پیش رو مد نظر است صرفا تحلیل مشی آنارشیستهایی موسوم به بلوک سیاه نیست بلکه بررسی و تحلیل امکان تحقق جنبشهای آنارشیستی در دل وضعیتهایی است که با نفی جایگاه خود، ساختار انتزاعی- انضمامی امر کلی را فرو میریزند و فرم کلی ساختار برساخته نظام سرمایهداری را بر هم میزنند. شاید مجالی برای تحقق عرصهای رخدادپذیر.
حرکت و جنبش گروههای آنارشیستی با گرایشهای ایدئولوژیکی فرمال، همواره در پس گزاره پرکاربرد «خودسازماندهی» تئوریزه شده و عرضه میشود. در واقع آنارشیستها با ادعای نفی جایگاه رهبر و اتوریته سازمانی و سلسلهمراتب و خطمشی سیاسی، حتی نقش خود را در پروسه انقلابها در پلات آوانگارد ترسیم نمیکنند و با نفی جایگاه و موقعیت اجتماعی خود، کل ساختار را نفی میکنند نظیر آنچه در جنبشهای آنارشیستی قرن گذشته دیدیم. مورخان آنارشیسم بر این باورند که در پی رخداد کمون پاریس، نظر به اینکه امکان فراموشی کابوس شکست و سرکوب اعتراضات هیچگاه فراهم نشد از این رو تجربه ناشی از فقدان تئوری آنارشیستی در متن جنبش کارگری آن زمان که مبارزات آنها را در یک بنبست قرار داده بود حرکت و خیزش و پراکسیسهای انقلابی را دوباره به جنبش بازگرداند. حتی رنسانس آنارشیستی قرن بیستم در شورشهای مي ۱۹۶۸ در پاریس و قبل از آن در دیترویت و لسآنجلس که در میان جوانان و دانشجویان و روشنفکران رخ داد نیز نشاندهنده ترک و شکافی در وضعیت بود که همچون یک امر منفی مولد به انقلاب و شورشها دامن میزد. درواقع باید اذعان داشت که امکان تحقق نفی دوم یعنی همان «نفی نفی» نیز در جهان خیالی بیواسطه ممکن نیست. بنابراین اصل تکین کنش- تفکر آنارشیستی همانا مقاومت تخریبگرایانه در برابر هر تلاشی است که بناست جهان را در اصلی منفرد محبوس کند و در مقابل هر ایدهای که شکلی از سلطه و استیلا را تداوم میبخشد ایستادگی کند. یک نفی متعین، که اساس نفی دیالکتیکی است. با این پیششرط باید بپذیریم جهان بیرونی ما از طریق مفاهیم، ساختار خود را شکل میدهد و مفاهیم نیز برساخته جهان ما هستند. پس آنچه به عنوان کلیت انضمامی مطرح میشود در برگیرنده جایگاه سوبژکتیو است. از این رو در جلورفت دیالکتیکی نظیر آنچه در منطق هگلی مطرح میشود هر مفهومی به طور همزمان در یک تنش ذاتی گرفتار است. درواقع هر مفهومی از آن لحاظ که نادیدهگرفتنی نیست و به درک واقعیت محدود میشود ضروری است و از آنجایی که نامنسجم بوده و منجر به ابطال خود میشود و نفی خود را در دل خود دارد غیرممکن است و بر قاعده امتناع پیش میرود. این تنش و تناقض مفهومی همانطور که ژیژک مطرح میکند در حکم «خود واقعیت» است. بنابراین تفکر ما از آنجایی که نمیتواند مفاهیم را نادیده بگیرد قادر خواهد بود که به خود واقعیت دستاندازی کند و اصل سازنده پنهان در واقعیت را برملا سازد. به میانجی تعبیر دیالکتیکی در منطق هگل به بحث خود بازمیگردیم و با توجه به تنش ذاتی نهفته در هر مفهومی که از یک سو با ضرورت و درک الزامی مفهوم گره خورده و از سوی دیگر همان مفهوم خود- باطلکننده است پای امر استثنا به میان کشیده میشود. در واقع به علت همپوشانی ضرورت و عدم امکان هر چیز باید به دنبال تحقق جزءهای استثنایی برسازندهاش باشیم. از طریق نفی دیالکتیکی که همانا نفی متعین است.
اگرچه مشی آنارشیستی منتقدان و مخالفانی نظیر لئو تروتسکی را همراه خود میبیند اما باید اذعان داشت که در تحلیل تروتسکی نیز نادیده گرفتن نفی دیالکتیکی تلویحا مشکوک به نظر میرسد. وی در مقاله «درسهای اسپانیا: آخرین هشدار» (۱۹۳۷) ضمن انتقاد از آنارشیستها میگوید: «چشمپوشی از تسخیر قدرت، به معنای واگذاری داوطلبانه قدرت به گردانندگان آن، یعنی استثمارگران است. ماهیت هر انقلاب، شامل به قدرت رساندن یک طبقه جدید و بنابراین قادر ساختن آن به تحقق برنامهاش در زندگی بوده و هست. نمیتوان جنگ برپا کرد، ولی از پیروزی چشم پوشید. نمیتوان تودهها را به سوی طغیان هدایت کرد، ولی برای تسخیر قدرت تدارک ندید.» همانطور که گفته شد به نظر میرسد تروتسکی و مخالفان آنارشیسم مساله نفی دیالکتیکی را در مشی آنارشیستی لحاظ نکردهاند چراکه امکان تحقق نفی دیالکتیکی که همانا نفی متعین است در گرو ترک و شکافی است که همزمان از درون و بیرون محقق میشود. به عبارتی دیگر هر نوع تعین بخشیدنی، همانا نفی کردن است. بنابراین نفی نخست در تحقق نفی در نفی به حرکت سوژه بر ضد جوهر اجتماعی و به عبارتی کنش جنایتبار سوژه که تعادل جوهری را بر هم میزند اطلاق میشود و در پی آن، نفی در نفی همانا انتقام جوهر است. مثالی که ژیژک در مقاله «سوژه حساس هگلی» (ترجمه مراد فرهادپور) طرح میکند مقوم بحث ماست. در مثال مشهور جان زیبا نفی نخست همان نگرش انتقادی جان زیبا نسبت به محیط اجتماعی پیرامون خویش است و «نفی در نفی» در حکم کسب بصیرت نسبت به این امر است که چگونه خود جان زیبا به همان جهان خبیثی که قصد طردش را دارد وابسته است و نتیجتا به طور کامل در آن مشارکت دارد.
از سوی دیگر منتقدان آنارشیسم همواره در تحلیل خود یک فکت مهم را نیز از قلم انداختهاند و آن تاثیر فرم کلی بر هویتبخشی به عناصری است که همیشه پر از ناخالصیهایی است که از طریق امور جزیی تعین مییابند. از این رو به تبع ظهور یک کلیت انتزاعی نظیر نظام سرمایهداری و ارتباطش با موقعیتهای خاص، همواره هویتهای خاص آن وضعیت دچار تنش شده و هویتشان از درون تکهپاره میشود. پس جامعهای که با آن سر و کار خواهیم داشت جامعهای چندپاره خواهد بود و در حالی که ناخالصیهای هویت همواره به میانجی امور جزیی تعین پیدا میکنند از این رو روایت فردای انقلاب در جدل میان جزء و کل شکل میگیرد. در لحظه (moment) انقلاب، یک جزء با تسلط بر تمام جزءها، نقش آن کلی را بازی خواهد کرد که هم جزء محدودی از جامعه تکهپاره است و هم خود را به سان کلیتی در نظر میگیرد که توامان معطوف به گذشته و انقلاب است. مسلما تنها سوژه سیاسی رادیکال، که در پی طلب امر ناممکن است و با تاکید بر گزینهها و شرایطی که در لحظه اکنون و در وضع موجود ناممکن به نظر میرسد، میتواند نظم موجود را به هم بزند. آنارشیست، مصداق این سوژه سیاسی رادیکال است. بر همین اساس و در پی تحقق امکان طلب امر ناممکن، شاید بتوان با کمی خطر مدعی شد که بازگشت ترومای ایثار، تنها از دل کنش- تفکر آنارشیستی برمیخیزد. بنابراین اساس مشی آنارشیستی که در فهم عرفی (common sense) صرفا به آشوب و بر هم زدن نظم اجتماعی خلاصه میشود در اصل مبتنی است بر ایده تعینبخشی خاص که برخاسته از یک نوع نفی در دل وضعیت است و بناست ساختار و موقعیت اجتماعی خودش را چندپاره کند؛ یک نفی دیالکتیکی که همانا نفی متعین است.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل