ما در سلسله مقالات قبلی “نگاهی به شورش های شهری ” در این ۳۸ سال داشتیم و نوشتیم که شورش های شهری بسیاری رخ داده است که شورش اسلامشهر و مشهد از جمله مهمترین آنها است.
همانگونه که شورش کمون پاریس سال ۱۸۷۱ یکی از مهمترین شورش های شهری به لحاظ تاریخی است که آنارشیستها نیز در آن نقش مهمی داشتند.
سئوالی که در برابر ما هست آن است که چگونه امکان سرکوب شورش های شهری ممکن نخواهد بود؟
۱- ” بررسی ابزار سرکوب در جهت مقابله با سرکوبگران” :
ما پیش از این در ۱۱ “گفتار روز” ، مختصرا به ۱۲ شورش شهری که عمدتا در اواخر دهه ۶۰ یا اوایل دهه هفتاد رخ داده بودند پرداختیم که شامل شورش های شهری : مشهد،اسلامشهر،لاهیجان-چالوس،قزوین،امجدیه تهران،زنجان،زاهدان،شیراز،مبارکه،اراک و ۲ شورش در نجف آباد بود و به تعدادی از شورش های شهری مانند افسریه ، ارومیه و شورش ۹ آبان (که اینک به محله ۱۳ آبان معروف است) و شورش های سال ۷۸ که در چند سال متوالی پس از آن در ۱۸ تیر و خرداد و سال ۸۸ که ۸ ماه به طول کشید و حادثه های کوی دانشگاه در سالهای ۷۸ و ۸۲ و ۸۸ و ده ها شورش شهری دیگر در این ۳۸ سال نمی پردازیم و وارد بخش اصلی بحث می شویم.
اگر چه ده ها شورش شهری و ده ها بار شورش و مبارزات بزرگ دانشجویی و صدها اعتصاب و اعتراض بزرگ کارگری و مبارزات زنان تا کنون سرکوب شده است و ده ها هزار نفر اعدام و صدها هزار نفر در این ۳۸ سال زندان بوده اند و اگر چه رژیم نیز پس از هر شورشی خود را بیشتر آماده کرده است ( ولی سرکوب هر شورش و جنبشی برای رژیم هزینه سیاسی و اجتماعی داشته است و مردم سرکوب جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردمی را فراموش نکرده اند و کینه آنها را به دل گرفته اند و از ۳۸ سال سرکوب خسته و خشمگین هستند و در واقع خشم و نارضایتی مردم با سرکوب قوه قهریه مانند فنری فشرده شده و همچون آتشی زیر خاکستر است )
همچنانکه بعد از جنبش سبز اعتراضی مردم در سال ۸۸ فرمانده یگان های ویژه ناجا در سال ۹۳ سردار حسن کرمی می گوید : ” از سال ۸۸ متوجه شدیم که باید خود را به تجهیزات خاصی مثلا موانع سد کننده، انواع گازها و وسایل الکترونیکی مجهز کنیم. قبل از درگیری با باتون و سپر می توان با ابزار صوتی و نور که در کشورهای مختلف دنیا برای کنترل اغتشاشات به کار می رود، استفاده کرد. در واقع بحران با حجم وسیع در سال ۸۸ ما را برآن داشت که تجهیزات لازم را داشته باشیم.
الان ۵۴ نوع تجهیزات یگان ویژه را در داخل کشور بهینه سازی یا تولید کردهایم.در فتنه ۸۸ خودروی مجهز که وارد جمعیت و اغتشاش شود و آسیب ناپذیر باشد، نداشتیم. احتمال حریق خودرو و آسیب به نیروهای ما وجود داشت ولی در حال حاضر مجهز به خودروهایی با ایمنی کامل و آسیب ناپذیری جهت کنترل اغتشاشات شدهایم. امکانات الکترونیکی صوت و نور نیز به تجهیزات ما اضافه شده است. انواع خوشبوکننده و بدبو کننده خنده و گریه آور در یگان ویژه تولید شده و ایده این امکانات توسط کارشناسان داخلی طراحی و صنعت کشور نیز آن را ساخته است.
انواع آبپاشها را ساختهایم. قبلا یک نوع آبپاش داشتیم که سنگین بود ولی الان در پنج لایه تعریف شده است.اطلاع رسانی برنامههای یگان ویژه، سه هدف عمده ارائه توانمندی و معرفی قابلیتهای یگان ویژه در جامعه، تقویت روحیه نیروها و تضعیف روحیه دشمن را به دنبال دارد. راه اندازی واحد زنان قبل از انتخابات ریاست جمهوری بازتابهای بین المللی زیادی را به همراه داشت و به نظرم رسانهای شدن برنامهها، ضربههای محلکی به دشمن در جهت تضعیف روحیه آنها است.”
همانگونه که مشخص است رژیم خود را فقط برای مقابله با حضور جمعیتی میلیونی آماده کرده است و مردم ایران را صراحتا دشمن می نامند اما رژیم توانایی مقابله با انواع دیگر مبارزات اعتراضی و گسترده درسطح ایران را ندارد و باتوجه به اختلافات عمیق در راس و بدنه حاکمیت چنانچه اینبار مردم وارد فاز حضور میلیونی در خیابان شوند رژیم توانایی استفاده از ابزار سرکوب تدارک دیده را نخواهد داشت چراکه هم در حاکمیت شکاف عمیق وجود دارد و هم اینکه اینبار ما مردم نیز خود را از همین امروز آماده خواهیم کرد و تشکلات مردمی و هسته های مقاومت مردمی را می توانیم ایجاد کنیم و با شناسایی عوامل و مراکز سرکوب فرصت استفاده از ابزار سرکوب را به آنها ندهیم و غیر از آنکه در صورت وقوع یک زلزله ویرانگر احتمالی در تهران به راحتی این زلزله به یک زلزله سیاسی و اجتماعی تبدیل خواهد شد و نشانه های آن را در زلزله کردستان دیدیم و عدم آمادگی رژیم برای مقابله با بحران های طبیعی که می توانند به شورش و طغیان عمومی منجر شوند.
بحران خشکسالی و بی آبی و دیگر بحران های زیست محبطی نیز توانایی تبدیل شدن به بحران های اجتماعی و سیاسی را نیز دارند چراکه نتیجه بی لیاقتی مستقیم حاکمان اختلاسگر می دانند.
۲- ” ناتوانی سرکوبگران در مقابله با آرمانگرایان ” :
شورش ها معمولا خودبخودی و در اثر عوامل و دلایل مختلف شکل می گیرند ولی می توان آن را نتیجه انباشته شدن خشم توده ها و مطالبات خاص یا عمومی مردم دانست.
در هر شورشی نبروهای سرکوبگر تلاش می کنند هدایت کنندگان اصلی و عملی شورش را شناسایی و حذف فیزیکی کنند تابتوانند آن را برای چند دهه در نطفه خفه کرده باشند.
افراد “خودانگیخته آرمانگرا “که اهداف مشخصی دارند و هدفمند به این شورش ها می پیوندند که آن را جهت دهی و کانالیزه کنند تا به نتیجه دلخواه عمومی برسد.
افراد” خودانگیخته آرمانگرا ” که کنش آنها بر اثر انگیزه های درونی مبتنی بر شناخت نسبی صورت میگیرد نه محرکهای بیرونی ، توانایی آن را دارند که شورش ها را هدفمند کنند یا با جهت دهی خاص و با برنامه آنها را به پیروزی برسانند یا از شدت عملکرد دستگاه های سرکوب بکاهند و مانع از تمرکز دولت سرکوبگر بر شورش های مردمی و قلع و قمع آن شوند.
نکته دیگر آنکه برای از بین بردن عدم توازون قوا ، (فی مابین مردم و دولت سرکوبگر) ، قاعدتا با طرح و برنامه های مشخص و پرداختن به نقاط ضعف و قوت جنبش مردمی و نیروهای سرکوبگر به همراه “آموزش “،”خلاقیت در مبارزه” و “استفاده از فرصت ها “، می توان به اهداف مشخص شده رسید
۳- ” آسیب شناسی شورش های مردمی” :
به واقع نباید فراموش کرد که شورش یا طغیان مردم در واقع آغاز جنگی است علنی و عریان که بین مردم و نیروهای سرکوبگر حاکم شکل می گیرد و این شکل از رویاروئی مردم با نیروهای نظامی و امنیتی از اصولی پیروی می کند که در یک میدان جنگ بین “مردم کشور اشغال شده” با “حکومت متخاصم اشغالگر “حاکم است.
شباهت نوع جنگ در درگیری های شهری ، مطابق با زمانی است که یک نیروی اشغالگر خارجی کشوری را اشغال می کند و از تمامی امکانات خود با وحشیگری تمام و جنایاتی بی سایقه (مانند اعدام ، تجاوز کهریزکی ، ضرب و شتم وحشیانه ، بازداشت گسترده ، آدم ربائی و تیراندازی مستقیم به تظاهرکنندگان و ….) برای درهم شکستن مقاومت مردمی و پایان شورش و رفتن مردم از خیابان به خانه ، استفاده می کند.
بنابراین در این جنگ نابرابر ( به لحاظ امکانات مالی ، تداروکات و لجستیک ، امکانات رسانه ای، سازماندهی ، داشتن رهبری واحد برای هماهنگی سراسری، نیروی نظامی و……) رژیم اشغالگر از تمام امکانات سرکوب یک کشور برخوردار است و در “جنگ نظامی” و “جنگ روانی” پیروز میدان است.
در واقع توازن قوا از همه نظر به نفع حکومت اشغالگر است و تنها برتری مردم برخوردار بودن از ده ها میلیون نفر از جمعیت کشور است در صورتی که بتوانند از همه نیروی خود در این رویارویی “هدفمند ” و “حساب شده” استفاده کنند و از آنجا که مردم به لجاظ کمی در اکثریت هستند. بناربراین می توانند با بهره بردن از امکانات ،خلاقیت و تجربه های فردی و جمعی ، کیفیت مبارزه را ارتقا دهند و آن را مداوم و پیوسته ادامه دهند تا زمانی که پیروز این میدان جنگ نابرابر شوند.
از آنجایئکه مردم در همه جا هستند( ولی طرفداران حکومت در اقلیت هستند ) بنابراین می توان حوزه مبارزه و درگیری را گسترش داد تا از ازدحام و تمرکز نیروهای سرکوبگر در یک منطقه یا شهری مشخص ، جلوگیری نمود و بنابراین در سرتاسر ایران حاکمیت ضربه پذیر است و باید ترس را به میان آنها برد و هزینه سرکوب را برای آنها افزایش داد.
باید مردم از حالت تدافعی خارج شده و حالت تهاجمی به خود بگیرند تا بتوانند ترس را به صفوف دشمن سرکوبگر بیندازند و خود حکومت و نیروهای سرکوبگر را به موضع تدافعی بکشانند.
نگاهی به تجربه جنبش سبز و آنچه که در ۸ ماه مبارزات خیابانی مردم رخ داد نکات مهمی در آن نهفته است که اشکالات نیروهای مردمی را نشان می دهد.
۱- در روز عاشورای ۸۸ نیروهای سرکوبگر در مقابل مردم مقاومت نمی کنند و فرار می کنند. مردم از حالت تدافعی به حالت تهاجمی وارد شده و فاز درگیری مستقیم تهاجمی با نیروهای سرکوبگر آغاز می شود ولی مردم برنامه ای برای ادامه کار و سرنگونی حکومت ندارند و نیروهای امنیتی لباس شخصی که به شکل مردم و در بین آنها هستند از هرگونه آسیب رساندن احتمالی مردم به نیروهای امنیتی جلوگیری می کنند و با گفتن نزنید ، نزنید، ما که خشونت طلب نیستیم ، تلاش بر مدیریت شورش مردمی و جلوگیری از گسترش ترس در بین نیروهای سرکوبگر می کنند و مراقب هستند که فضای شورش مردمی از کنترل آنها خارج نشود و شکل آن رادیکال تر نشود و باعث تهیج مردم و گسترش هر چه بیشتر آن نگردد.
۲- نیروهای لباس شخصی در قالب هدایت کنندگان تظاهرات ظاهر شده و تلاش می کنند که جمعیت خشمگین به سمت “مراکز حساس امنیتی آسیب پذیر ” نروند و آنها را دقیقا به جهت مخالف دلحواه و مورد نظر هدایت و رهبری می کنند و آنها را از ادامه مسیر درست منحرف می کنند.
۳- همزمان نیروهای سایبری در دنیای مجازی شدیدا فعال بودند و آنها نیز سعی می کردند اطلاعات غلط دهند و از اطلاع رسانی اخبار درست با دادن اطلاعات غلط جلوگیری کنند که البته در این زمینه موفق نبودند.
۴– بخش کوچکی از نیروهای نظامی هنگامی که در یکی از روزهای تظاهرات مردم تلاش می کردند به سمت رادیو و تلویزیون بروند،آماده پیوستن به مردم بودند اما رژیم توانست حرکت مردم را کانالیزه و مدیریت کند و شرایطی پیش نیامد که آنها با جنبش مردمی همراه شوند چراکه نیروهای نظامی در صورتی به مردم می پیوندند که شورش مردمی به طور مداوم و در جهت سرنگونی حرکت کند و در واقع بدانند که با چه نیرو و کسانی طرف هستند یعنی آنکه سمت و سوی نیروی آلترناتیو باید مشخص باشد و چشم اندازی از پیشرفت جنبش مردمی را ببینند و بدانند که احتمال پیروزی مردم یا شکل گرفتن یک جبهه قوی و جدی در مقابل حاکمیت امکانپذیر است وگرنه چگونه می توانند به جنبش مردمی بپیوندند در حالی که مبارزات خیابانی فقط مختص به روز بود و در شب ادامه پیدا نمی کرد.بنابراین زمانی نیروهای نظامی به مردم خواهند پیوست که بدانند شورش مردم توانایی آن را دارد که به فاز انقلابی وارد شود و حاضر به کوتاه آمدن در مقابل حاکمیت نیست و گرنه کدام نیروی نظامی دیوانه ای است که به مردم بپیوندد در حالی که امکان ارتقا مبارزات مردمی نیست و هر روزی احتمال خاتمه مبارزات مردمی وجود دارد (که بعد از ۸ ماه چنین شد ) و آنها هستند که باید هزینه بیشتری بپردازند .پس باید حداقلی از چشم انداز پیروزی و یا ارتقا مبارزات وجود داشته باشد که نیروهای نظامی بتوانند به مردم بپیوندند و ریسک آن را به جان بخرند و حاضر باشند که بابت پیوستن خود به مردم هزینه جانی آن را بپردازند.
چرا جنبش سبز بعد از ۸ ماه رو به خاموشی گذاشت و سرکوب شد؟!
طبیعتا هر شورش یا جنبشی یا باید به مطالبات خود برسد و پیروز شود یا نهایتا رو به خاموشی بگذارد یا مانند آتشی زیر خاکسترمنتظر فرصت باشد تا بتواند دوباره فعال شود. چراکه نمی تواند برای همیشه به همان شکل در خیابان بماند ، بنابراین یا باید سرکوب شود و شکست بخورد یا ارتقا یابد و پیروز شود.
مردم معترض در جنبش سبز مطالبات گوناگونی داشتند ولی “رای من کو ” محور اصلی آغار اعتراضات شد و کم کم بخش اصلی این جنبش وسیع اعتراضی رهبری اصلاح طلبان حکومتی را پذیرفتند ( چون فقط اصلاح طلبان دارای تشکیلات ، سازماندهی ،رسانه و نیرو بودند در داخل کشور ) و وقتی رهبران اصلی بازداشت و در حبس خانگی قرار گرفتند و صدها نفر از اصلاح طلبان را محاکمه و زندانی کردند و رژیم با خشونت خیابانی مانند قتل ده ها نفر از شهروندان و رد شدن با ماشین از روی آنها، تجاوز ، شکنجه و کهریزک و دستگیری هزاران نفر ، ترس را در دل مردم کاشت و طی ۸ ماه تمامی رهبران عملی جنبش اعتراضی سبز را که در خیابان بودند و سر شاخه های جمعیت محسوب می شدند و آن را عملا هدایت می کردند شناسایی و دستگیر شدند در نتیجه جنبش دیگر توان ادامه مبارزات خیابانی را نداشت و رژیم توانسته بود به لحاظ ساختاری آن را تضعیف و ناتوان گرداند.
از آنجاکه بدنه اصلی جنبش سبز و رهبری آن انقلابی و رادیکال نبودند و جنبش یکدفعه و کوتاه مدت شکل گرفته بود و در واقع جنبش ، ریشه نداده بود و هسته های مخقی و غیر علنی شکل نگرفته بودند و رهیران آن مطالبات اصلاح طلبانه داشتند و خود نیز بخشی از نظام بودند در نتیجه نمی توانست مبارزات مردم ارتقا یابد و وارد فاز رادیکال تر شود و موجودیت رژیم را تهدید کند.
مردم در جنبش سبز فاقد آرمان مشترک رادیکال بودند که به خاطر آن و اعتقاد به آن احساس همبستگی بیشتری کنند و حاضر باشند به هر قیمتی در خیابان بمانند و کار را یکسره کنند و “نیروی پیشرو ” یا”چریک”یا “پارتیزان” یا”آنارکو میلیتانت ” ( یا هر آنچه که بنامیم ) نداشتند که در مقابل نیروی سرکوبگر شجاعانه مقاومت کنند و بتوانند در دستگاه سرکوب ایجاد اختلال کنند و رژیم را از حالت تهاجمی به حالت دفاعی بکشانند و شرایطی فراهم کنند که نیروهای امنیتی و نظامی به مردم بپیوندند( وقتی جنبشی هدفش سرنگونی حاکمیتی نباشد و شکست آن حتمی نباشد نیروههای نظامی و امنیتی نمی توانند به مردم بپیوندند) بنابراین وجود یک آلترناتیو مترقی و اپوزیسیون مردمی و رادیکال نیاز جنبش مردمی است.
چرا مبارزات ۶ روزه دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و اعتراضات ۲۰ روزه مردمی دانشجویی در ۱۳۸۲ سرکوب شدند؟
” روزهای پنجشنبه هجدهم تا چهارشنبه بیست وسوم تیرماه ۱۳۷۸ میان دانشجویان با نیروهای سرکوب درگیری ادامه داشت.
انصار حزبالله در پی تظاهرات دانشجویان ، به داخل کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی حمله بردند و ضمن تخریب اموال دانشجویان آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و صدها نفر را بازداشت کردند. این حمله به اعتراضات گسترده و چند روزه دانشجویان و مردم در تهران و شهرستانها انجامید. در دانشگاه تبریز نیز بیستم تیرماه درگیریهای گستردهای روی داده که به کشته شدن محمدجواد فرهنگی انجامید و در تهران هم ۷ نفر کشته شدند.
سالگردهای این رویداد همه ساله شاهد برگزاری تظاهراتهای مردمی دانشجویی در تهران و سایر شهرها بودهاست. شدیدترین اعتراضات در سال ۱۳۸۲ رویداد که تهران برای ۲۰ روز شاهد اعتراضات مردمی دانشجویی بود.
دهمین سالگرد حمله به کوی دانشگاه در سال ۱۳۸۸ برگزار گردید. کوی دانشگاه تهران و همچنین خوابگاههای دانشجویی در اصفهان و شیراز نیز دو هفته پیش از این مورد حمله قرار گرفت. حملهای که از یورش سال ۱۳۷۸ هم ابعاد وسیع تری داشتهاست.
همچنین شب ۱۸ تیر ۱۳۸۸ نیروهای لباس شخصی به خوابگاههای دانشگاه امیر کبیر در تهران نیز یورش برده و ضمن ضرب و شتم و آسیب رساندن به دانشجویان تعدادی را بازداشت کردند.
” طبیعی است که در “نبود توازون قوا مابین مردم و دانشجویان با حکومت” و نداشتن” امکانات” با “دستانی خالی”در مقابل نیروهای تا دندان مسلح و داشتن انواع نیروهای تشکل یافته سرکوبگر بسیجی ، پاسدار و اطلاعاتی و….و نبود “آرمان مشترک” و “اپوزیسیونی سراسری” و “آلترناتیوی رادیکال ، مترقی و مردمی” نتیجتا چنین مبارزاتی در نهایت سرکوب شوند و به سرانجامی نرسند.
- یک شورش موفق شهری نیاز به زیر ساخت و بستری مناسب دارد ،درست مانند یک ساختمان که چگونگی زیر ساخت آن و زمینی که بر روی آن قرار دارد و مصالحه بکار رفته می تواند آن را در مقابل زلزله مقاوم کند تا تخریب نشود.
شورش های شهری در ایران تا کنون عمدتا فاقد همه موارد مورد نیاز مانند”زیر ساخت “، “بستری مناسب “و “آمادگی جمعی با برنامه” و همچنین”غیر هدفمند ” بوده اند و از طرفی دیگر از آنجائیکه “سراسری “نبوده اند نتیجتا سرکوب شده اند ، چراکه با تمرکز تمام امکانات و نیروی سرکوبگر یک کشور بر روی یک شهر قطعا مقاومت مردم شکست خواهد خورد و با دست خالی یا حداکثر در اختیار داشتن تعدادی سلاح سبک مصادره شده از مراکز پلیس در زمان آغاز شورش ( مانند شورش مشهد ) نمی توان در مقابل سلاح های سنگین و نیروهای نظامی یک کشور مقاومت کرد مگر آنکه آن شهر تبدیل شود به استالینگراد یا کوبانی و ………..که آنها هم در یک فضای عمومی از مبارزه در سطحی گسترده و در یک شرایط جنگی قرار داشته اند.– جمهوری اسلامی از ترس طغیان و اعتراض توده های جان به لب رسیده ، در ۲۷٫۰۶٫۲۰۰۸، دست به تشکیل ۳۱ سپاه استانی زد که در صورت قطع ارتباط استان های دیگر با استان تهران و پایتخت بتوانند هدفمند دست به سرکوب توده های عاصی مردم بزنند یعنی چنانچه تهران به دست مردم آزاد شود اما آنها بتوانند در دیگر استانها با سرکوب مردم قدرت خود را حفظ کنند.
بدین ترتیب با تشکیل ۲۹ سپاه استانی، در تهران ۲ سپاه تشکیل شد. سپاه اول و اصلی تهران که شهر تهران بزرگ و پایتخت را پوشش می دهد سپاه محمد رسول الله است و سپاه دوم در استان تهران “سپاه سیدالشهدا” نام گرفته در کرج مستقر است و سایر مناطق استان تهران را پوشش خواهد داد.- بنابراین نمی توان در مقابل یک حکومت با برنامه و امکانات فراوان مالی و نظامی برای سرکوب ، ما برای شورش های شهری ، خود فاقد برنامه و هدف باشیم.
بسترش : “موصوع اعتراض و خشم انباشت شده مشترک توده ها است. - ” زیر ساختش :” یک آرمان مشترک همگانی است.
- ” مصالحش : ” خود سازماندهی و آمادگی با برنامه ، قبل از آغاز شورش است.”
چرا “شورش های شهری ” سرکوب شدند ؟!
۱- عمدتا به لحاظ زمانی تنها در یک شهر بودند.
۲– شورش ها سراسری نبودند.
۳– هماهنگی بین شورش ها وجود نداشت .
۴– در مقاطع خاص تاریخی رخ دادند.
۵– توازون قوا به نفع مردم نبود.
۶– آلترناتیو سراسری وجود نداشت.
۷– مردم فاقد آرمان و انگیزه مشترک بودند.
۸– نبود اپوزیسیون قدرتمندی در داخل کشور که دارای پایگاه توده ای و مردمی باشد تا بتواند از شورش های مردمی دفاع کند.
۹– بی رحمی حکومت در سرکوب و جنایتکار بودن آن و داشتن امکانات فراوان جهت سرکوب اعتراضات و شورش های مردمی
۱۰– شورش ها توان از کار انداختن ماشین سرکوب حکومت را نداشتند.
۱۱– شورش ها عمدتا ،شورش های کور محسوب می شدند.
۱۲– مردم چه در شهرهایی که در آن شورش رخ داده بود و در کل کشور ، فاقد سازماندهی و امکانات بودند.
۱۳– شورش ها عمدتا دلایل مختلف و مطالبات گوناگونی داشتند.
۱۴– مردم دیگر شهرها فاقد “انسجام ، امکانات و انگیزه “حمایت از شهرهایی بودند که در آن شورش رخ داده بود.
۱۵– انحصار خبر رسانی در دست حاکمیت و جنگ روانی و تبلیغاتی بر علیه مردمی که درگیر شورش بودند.
۱۶- نبود شکاف جدی در راس و بدنه حاکمیت
۴ – “سازماندهی گسترده اجتماعی ” :
قبل از انجام هر عمل جمعی ، می بایست ابتدا بین توده های مردم ، در دنیای مجازی ، دست به ایجاد یک “شبکه”( “ارتباطی “و ” رسانه ای “)” غیر متمرکز “و “ناپیدا” و ” گسترده ” بزنیم.
این “شبکه عمومی ” و ” گسترده اجتماعی “، در واقع، همین نوع از ارتباطی است که امروزه در فضای مجازی ، ملزوم روابط اجتماعی ما بوده که قاعدتا در حالت عادی نیز بین ما وجود دازد، فقط آن را جدی بگیریم و اهمیت آن را دریابیم و آن را “هدفمند تر “، “کانالیزه تر” ، “منظم تر ” کنیم و مانند یک تکلیف و وظیفه روزانه ما بشود یعنی بخشی از زندگی روزانه ما گردد.
هر گونه از ” عمل “و “کنش فردی” که “هدفمند” و “آگاهانه ” اگر بتواند “جمعی” گردد و ” گسترش “یابد ، “توانایی “آن را دارد که “دستاوردی” “بزرگ ” و “جمعی ” ، حادث گردد.
“عدم تحرک عملی” ما ، در “عدم تحرک فکری ” است و “خلاقیت” ما در روند مبارزه به ” تحرک فکری ” منجر خواهد شد که می تواند شکوفا گردد و عمل پیروزمندانه ای را با خود به همراه داشته باشد.
“خلاقیت در مبارزه جمعی ” ، ما را از چنان توانایی برخوردار می کند که هیچ دستگاه سرکوبگری ، توان مقابله با آن را نخواهد داشت چنانچه همراه با اراده جمعی و به مخرج مشترک جمعی (تفاهم و توافق ) رسیده باشیم.
“خرد جمعی” ، ” انسان های خردمند” است که می تواند در تغییر و تحولات ریشه ای سیاسی و اجتماعی ، نقش اساسی بازی کند .
بنابراین یک “مشارکت جمعی فعال ” در حوزه “اندیشه “و “عمل است” که می تواند ما را به پیروزی جمعی نائل گرداند ، فقط کمی اراده و خواست مشترک جمعی می خواهد تا به توان و قدرت جمعی خود (توده های مردم ) باورمند شویم و از زیر بار دیکتاتوری و نکبت آن خلاص شویم.
باید توجه داشت ، زمانی “سازماندهی گسترده اجتماعی ” به شکل مطلوب ، بازدهی خواهد داشت که نیروی سازماندهی اجتماعی از “آرمانی یا آرمانهایی مشترک” برخوردار باشند و برای آن کوشش و تلاش کنند و “خلاقیت” در ( مبارزات عملی و اندیشه ) مختص به فرد یا افرادی مشخص نباشد بلکه دغدقه جمعی گردد.
خوشبختانه امروزه با بود (بودن) فضای مجازی ، هر فرد ، خود نیز یک رسانه است و اگر مابین این “رسانه های فردی ” به شکل “داوطلبانه ” ، شبکه ای سراسری ایجاد شود از آنچنان قدرتی عظیم تبلیغاتی و ارتباطی برخوردار خواهیم شد ، باور نکردنی ، ولی فقط همه باید خود را اتوماتیک هماهنگ کنند یعنی با “خود هماهنگی” با چند یا چندین “نقطه مطلوب تر ” خود را همسو کند تا کار جمعی به تنیجه بهتری برسد.
در واقع کار باید به شکل ” غیر متمرکز” باشد و “فاقد مرکز گرایی “باشد و بسیار “متنوع “عمل کند اما می تواند بازتاب دهنده تفکر یا “تفکرات همسو “باشد که هدفی مشترک را پی می گیرند و بی وقفه برای به ثمر رسیدن “کار مشترک جمعی ” تلاش می کنند .
ضمنا “خلاقیت فردی” در امر مبارزه را هرگز نباید فراموش کرد و از نظر دور داشت چراکه گاهی ۱ نفر آنچنان دست به یک عمل خلاقانه مبارزاتی می زند که نتیجه آن از یک کار جمعی نیز بیشتر است.
در ضمن “کار تبلیغاتی” در “روند مبارزاتی” و بازتاب یک “اقدام عملی” از انجام خود آن عمل ، اهمیتش کمتر نیست.
ما نیاز داریم که همه چیز با “مشارکت جمعی “، “خلاقیت جمعی “و “خرد جمعی ” پیش برود.یعنی خروجی کار چنین باشد .
ما نیاز به “میلیونها مبارز و اکتویست” که ” متفکر “و ” استراتژیست” و……هستند ، داریم تا توانمان از دولت سرکوبگر بیشتر شود. یعنی آنکه بتوانیم هر کاری را انجام دهیم. “اصولا ” همه انسانها با کار بر روی خود (تمرین و آموزش ) می توانند در همه عرصه ها (کم و بیش ) توانایی خود را افزایش دهند.
بنابراین “مبارزه هدفمند” و با “بازده بالا” و با “کیفیت” باید “اجتماعی و همگانی” شود.
هر گونه “کنش جمعی”در مقیاس وسیع و مشارکت میلیونی”می تواند”توازون قوا را به نفع جنبش مردم برهم بزتد. بنابراین در وحله اول خود طرح و برنامه یعنی اقدام عملی که باید مشترکا صورت بگیرد از اهمیت و اولویت چندانی برخوردار نیست و با مبحث تاکتیک در ارتباط است اما مهمترین فاکتور در “سازماندهی گسترده اجتماعی ” همان هماهنگ شدن مردم با هم است که همزمان، مشترکا دست به اقدامی یکسان و یکپارچه می زنند.
آن جریان فکری و سیاسی می تواند در هماهنگ کردن مستقیم یا غیر مستقیم جمعی مردم نقش ایفا کند که توانسته باشد مورد اقبال عمومی مردم قرار گرفته و خلا آلترناتیو را در جامعه جوابگو بوده باشد.
آنارشیسم تنها جریانی است که به دنبال کسب قدرت سیاسی نیست ولی به دنبال مشارکت جمعی و فعال مردم در تغییر سرنوشت خویش است.
“سازماندهی گسترده اجتماعی” آنارشیستها از قابلیت ، خلاقیت و تنوع بسیار زیادی برخوردار است و آنارشیستها علم خودسازماندهی را به توده های مردم آموزش می دهند چراکه معتقدند که آنارشیستها به جای مردم مبارزه نمی کنند و به نام مردم و به جای مردم هم قرار نیست که در ساختن جامعه آنارشیستی نقش ایفا کنند.
آنارشیستها خود بخشی از مردم هستند (نه همه مردم ) و قرار نیست به نمایندگی از مردم مبارزه کنند یا به نمایندگی از همه مردم به تنهایی در تدوین قوانین در حامعه آنارشیستی و دموکراسی مستقیم نقش ایفا کنند.
مخالفین آنارشیسم فکر می کنند آنارشیستها حرکت خودبخودی و بی برنامه انجام می دهند بدون آنکه حتی از نوعی از سازماندهی نیز برخوردار باشند.
در نشست ۲۰ کشور در اجلاس هامبورگ آنارشیستها باری دیگر در عمل نشان دادند که هم پتانسیل و شجاعت مبارزاتی بسیار بالایی دارند و هم از توانایی بسیار بالایی در امر سازماندهی برخوردارند.
نشان دادند که آنارشیستها اهل عمل رادیکال هستند و شعار نمی دهند و ترس و واهمه ای از دولتهای سرکوبگر سرمایه داری نداشته و ندارند.
برای شورش های موفق مردمی “بدنه اجتماعی آنارشیستها در ایران و آنارشیستهای افغانستان نیاز به انسجام و تحرک بیشتری دارند” :
هنگامی که یک جریان فکری – سیاسی و اجتماعی و نو ظهور در افغانستان و ایران مانند آنارشیسم شروع به رشد می کند و در یک جامعه ای مانند ایران دارای بدنه احتماعی می شود و مخصوصا آن جریان سیاسی ذاتا غیرمتمرکز است و از مرکز خاصی هدایت و یا هماهنگ نمی شود بنابراین خود فعالین آن می بایست طرح هایی را در جهت انسجام عملی خود را یافته تا صدای آنارشیستها هر چه بیشتر شنیده شود تا بتوانیم در جهت تغییرات اساسی در جامعه گام های موثر تری را برداریم.
درست است که آنارشیست ها آن نیروی سیاسی و اجتماعی هستند که برخلاف چپ دولتگرا و راست دولتگرا به دنبال کسب قدرت سیاسی و استبداد نیستند و اساسا به دنبال آزادی و آزادی فردی و مطالبات عدالت خواهانه ضد سرمایه داری هستند ولی به دلیل عملگرایی ذاتی خود به دنبال تغییرات جدی و رادیکال با اتکا به نیروی قدرتمند مردم برای تغییر شرایط سیاسی موجود هستند.
آنارشیستها بسیار تلاش می کنند که با اتخاذ خلاقیت مبارزاتی خود با کمترین نیرو ، بیشترین تاثیر را در روند مبارزات جمعی ایفا کنند.
جسارت و صدافت آنارشیستها و با توجه به اینکه عمدتا خود از افراد و نیروهای سرکوب شده جامعه هستند و از بطن آن بر می خیزند بنابراین مطالبات ضعیف ترین حلقه های اجتماعی را نمایندگی می کنند و با درد و رنج آنها بزرگ شده اند و نتیجتا مبارزات آنها در کف خیابان و در بین اقشار ضعیف جامعه در جریان است .
خاصیت غیر متمرکز بودن و سنترال نبودن آنارشیسم که از مشخصات آن عمدتا کار انفرادی و مستقل است بنابراین طبیعی است که حالت پراکنده به خود می گیرد و فعالیتهای ما بازتاب بیرونی پیدا نکند و از دامنه تاثیرات و فعالیت آن کاسته و گسترده نشود.
هر چند که در افغانستان در حال حاضر شاهد یک جنبش آنارشیستی نیستیم و هنوز فاقد بدنه اجتماعی هستیم ولی از آنجا که بخشی از فعالین آنارشیست آن دختران بسیار جوان هستند و از آنجائیکه آنارشیسم در آنجا در بین زنان از پتانسیل بسیار بالایی برخوردار است و بخشی از هنرمندان جوان اقغانستان نیز آنارشیست هستند بنابراین به احتمال زیاد تا چند سال آینده نیز در افغانستان شاهد یک بدنه اجتماعی فوی آنارشیستی خواهیم بود.
در ایران و افغانستان و مناطق کردنشین هر ۴ کشور ، آنارشیسم در حال رشد است و در ایران و افغانستان گرایش جوانان و مخصوصا دختران جوان بسیار زیاد است و به لحاظ تعداد آنارشیستهای زن بر آنارشیستهای مرد ظاهرا فزونی دارند و از آنجاکه در کمتر جنبش سیاسی و اجتماعی تا به این حد جوانان و دختران در آن فعال هستند بنابراین این جنبش رادیکال و پیشرو قطعا تاثیرات عمیقی را در ایران و افغانستان و منطقه خواهد گذاشت.
زنان آنارشیست ایران و افغانستان روزی خواهند توانست دولتهای مردسالار و مذهبی را همراه با همه مردم سرنگون سازند و آزادی و بهروزی را برای همه مردم ایران و افغانستان به ارمغان بیاورند.
انقلاب آینده در ایران و افغانستان به احتمال زیاد زنانه خواهد بود یعنی پتانسیل اصلی جنبش آزادیخواهی را نمایندگی خواهند کرد و پیش خواهند برد.
مقاومت زنان آنارشیست در مقابل دولت ها ، مذهب ، سرمایه داری و مردسالاری دارای اهمیت است.
در بین اپوزیسیون جمهوری اسلامی ، نیروهای دولتگرا و حزبی (چپ یا راست) مدعی کسب قدرت سیاسی که ادعا می کنند نسخه از پیش نوشته شده اداره جامعه در جیبشان است و مدعی حکومت بر مردم هستند و اینکه برنامه ای برای اقتصاد ،سیاست ، فرهنگ دیگر مقولات اجتماعی مد نظر خود دارند در حالی که هیچ برنامه مدون و کاملی ندارند بحز یک سری شعار و وعده های کلی سیاسی و اقتصادی اما چون هدفشان تغییر سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران به سیستم سرمایه داری دولتی با خصوصی است و هدفشان صرفا جابجایی مهره های انسانی و تغییر افراد میزنشین با نیروهای حزبی خویش است و دیگر آنکه حتی در مقابل آنارشیستها که مدعی کسب قدرت سیاسی نیستند و عملا مخالف وجود دولت هستند باز در مقابل آنها نیز همان سئوالاتی را قرار می دهند که لازمه یک حکومت چپ یا راست است.
یک جامعه آنارشیستی یک جامعه خود مدیریتی است با مشارکت همه شهروندان و پیاده کردن آنارشیسم در جامعه تصمیمی است که باید خود مردم بگیرند. آنارشیسم جامعه ای است که توسط خود مردم ساخته و اداره می شود.
چرا باید آنارشبیستها طرح و برنامه دقیق اداره جامعه را بدهند که در اون سیستم اصلا چنین وظیفه ای نه به عهده آنارشیستها و نه به عهده هیچ کس دیگری است.
نه انقلاب کردن فقط کار آنارشیستها است و نه ارائه دقیق طرح و برنامه برای خود مدیریتی جامعه به جای مدیریت دولتی، چراکه انقلاب کار توده های مردم است و ما فقط بخش کوچکی از آن مردم هستیم و مردم هم خود به وقتش با توجه به نیازهای زندگی و رفاه عمومی قادر خواهند بود جامعه را به خوبی اداره کنند
آنارشیستها در همه عرصه ها اعتقاد به مشارکت مردم دارند حتی در حوزه اندیشه و ارائه راهکار و مبارزه و …………… اگر قرار باشد ما به همان سئوالاتی باید پاسخ دهیم که انتظار می رود احزاب مدعی قدرت باید پاسخ دهند پس فرق ما با آنها چیست ؟! در واقع طرح سئوالات نادرست و نامرتبط باعث می شود که بحث کانالیزه شده و منحرف شود. در واقع سئوال کننده ها با طرح سئوالاتی نامرتبط باعث انحراف بحث خواهند شد چراکه گویا هدفشان دست یافتن به پاسخ سئوالات ذهن خویش نیست بلکه هدفشان نشان دادن ناکارایی دموکراسی مستقیم و جامعه خودگردان و خود مدیریتی در مقابل دموکراسی پارلمانی و دیکتاتوری پرولتاریا و …..است حال آنکه توانایی مدیریتی ۸۰ میلیون نفر از اقلیتی که در قدرت سیاسی مشغول غارت ثروت ملی هستند بیشتر است.
نیروهای دولتگرا وقتی نوبت خودشان است از حداقل ها و حرکت گام به گام و دولت موقت صحبت می کنند اما وقتی نوبت آنارشیستها می شود می بایست آنها برنامه کامل و دقیق خود را برای تغییر سیستم ارائه دهند ( با اینکه خود از سیستمی صحبت می کنند که همین امروز در تمام دنیا حاکم است) و فقط می خواهند بدون تغییر سیستم بر نشیمنگاه قدت سیاسی خود را بنشانند و بر مردم اینبار آنان تحت نام دیگر حکومت کنند و با مردم نه به عنوان صاحبان اصلی کره زمین بلکه مردم به عنوان نوکر و بنده و برده آنان باشند و ثروت کشور را غارت و مردم را یا بر دار سپارند یا بر فقر بکشانند و با نامدیریتی خود حتی مردم را از هوای پاک و آب برای زندگی محروم کنند و به لحاظ زیست محیطی حال و آینده کشور را با هزاران بحران و نابودی مواجه کنند.
۱- شورش مشهد : در روز نهم خرداد سال ۱۳۷۱، علی جنتی، استاندار آن زمان خراسان دستور تخریب بخشی از سکونتگاههای کوی طلاب و دیگر مناطق حاشیه حرم را صادر کرد. بولدوزرها وقتی به انتهای خیابان طبرسی در کوی طلاب رسیدند با مقاومت مردم مواجه شدند.
درگیری میان ماموران امنیتی و اهالی کوی طلاب بالا گرفت و در جریان این درگیری یک کودک دانشآموز که از مدرسه به سمت خانهاش میرفت با شلیک ماموران امنیتی کشته شد. مرگ این کودک آتش خشم اهالی کوی طلاب را بیشتر کرد و با پیوستن اهالی دیگر محلات شهر نهایتا در عرض چند ساعت و با تسخیر کلانتری ۳ و ۴ مشهد و مسلح شدن مردم، شهر از کنترل نیروهای امنیتی و انتظامی خارج شد.
شورش نهم و دهم خرداد ۱۳۷۱ در مشهد یکی از سلسله شورشهای حاشیهنشینان شهری در ابتدای دهه ۷۰ شمسی بود ؛ شورشی که از کوی حاشیهنشین طلاب آغاز شد، به سرعت به مرکز شهر سرایت کرد و پایتخت مذهبی ایران را در غروب همان روز به تسخیر مردم درآورد. این شورش نهایتا در روز دهم خرداد و با گسیل نیروهای سپاه و بسیج از تهران و استانهای همجوار خراسان به شدت سرکوب شد. در پایان دو روز شورش مشهد، ۶ نیروی امنیتی و ۳ نفر از مردم عادی کشته شدند، ۳۰۰ نفر زندانی شدند. تنها ۱۱ روز پس از شورش دادستانی مشهد از اعدام چهار نفر از افراد دستگیرشده خبر داد و اسامی آنها را چنین اعلام کرد: جواد گنجخانلو، غلامحسین پورشیرزاد، علی صادقی و حمید جاوید ( یادشان گرامی باد )
۲- شورش چای لاهیجان، شورش چالوس : در ۲۶ آوریل ( احتمالا سال ۲۰۰۴ ) سازمان چای کشور تضمین خرید چای از کشاورزان را ممنوع کرد و چایکاران و کارخانجات مجبور شدند با ریسک خود اقدام به کشت و تولید و عرضه چای ایرانی کنند. دولت با اختصاص وام ۷۰۰ هزارتومانی برای هر هکتار زمین عملا کشاورزان را به تغییر کشت تشویق کرد. اکثر کشاورزان فقط در زمینی کار می کنند که در برداشت آن سهیم هستند و عملا پولی به آنها نمی رسد. آنها این پول را رشوه ای از طرف “وارد کنندگان چای ” و ” چای قاچاق ” میدانستند و دولت را متهم میکردند که این فقط بهایی است که برای از سرواکردن چایکاران پرداخت می شود و همه این مسائل و نارضایتی ها به اعتراض و شورشی در ماه مه تبدیل شد. آنها با بستن جاده چالوس- لاهیجان دست به اعتراض زدند ولی اعتراض آنها بشدت سرکوب شد. نیروهای ویژه از رشت به محل اعزام شده و با حمله به مردم دست و پای بسیاری را شکستند. چادر از سر زنان کشیدند و زنان را با چوب کتک زدند. بیش از ۲۰ نفر را دستگیر کردند و با تیراندازی و گاز اشک آور مردم را متفرق کردند. شمس الدین علوی دبیرسندیکای چایکاران شمال در جریان قتل های زنجیره ای به این دلیل سر به نیست شد که گفته بود می خواهد دهان باز کند و درباره شبکه قاچاق چای سخن بگوید. . آنها شمس الدین علوی دبیرسابق سندیکای چایکاران شمال و نماینده مردم لاهیجان در مجلس را در سال ۱۹۹۱ به قتل رساندند. شبکه قاچاق کالا در وزارت اطلاعات فلاحیان و دری نجف آبادی او را کشتند. سرکوب خونین ترین تظاهرات چایکارانی که جاده چالوس – لاهیجان را دراعتراض به نابودی تولید چای بسته بودند هرگز درمطبوعات انعکاس نیافت.
۳- شورش اسلامشهر : شورش اسلامشهر در ۱۳۷۴ که در زمان هاشمی به دنبال افزایش قیمت کرایههای حمل و نقل رخ داد.
در ۱۵ فروردین ۱۳۷۴، اسلامشهر در جنوب غربی تهران و با فاصله ۱۵ کیلومتری با آن، شاهد شورشی مردمی علیه سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی بود که در دوره دوم ریاست جمهوری خود به سر میبرد.
شورش اسلامشهر در پانزدهم فروردین ۱۳۷۴ را ناشی از افزایش ۳۰ درصدی نرخ کرایه حمل و نقلمیدانند اما شاید آن را میتوان بهانهای دانست برای اعتراض به تورم موجود که روندی رو به رشد داشت.
بنابر آمار رسمی بانک مرکزی، تورم در سال ۱۳۷۳ به بیش از ۳۵ درصد و در سال ۱۳۷۴ به نزدیک ۵۰ درصد رسید که بالاترین نرخ تورم رسمی و اعلام شده در ایران است.
به گفته «کاوه شیرزاد»، روزنامه نگار و شاهد عینی، جمعیت معترض به افزایش نرخ کرایه درعرض چند دقیقه به هزاران نفر رسید و شهرهای اطراف هم چون رباط کریم، سلطان آباد و صالح آباد را نیز درگیر اعتراض خود کرد.
این جمعیت بزرگ تلاش داشت خود را به تهران برساند و در این مسیر، اقدام به تخریب ساختمانهای دولتی کرد. جاده تهران – ساوه مسدود شد. پس از چند ساعت، قرارگاه «ثارالله»، وابسته به سپاه که در آن زمان مسوولیت امنیت تهران را برعهده داشت، وارد ماجرا شد و معترضان را در ورودی تهران سرکوب کرد و به گفته برخی شاهدان عینی، در جریان سرکوب معترضان حتی از هلیکوپترهای مجهز به تیربار نیز استفاده شد. آماری رسمی از تعداد جان باختگان و بازداشت شدههای شورش اسلامشهر ارایه نشد. «داریوش فروهر»، وزیر کار دولت موقت و از چهرههای وقت مخالف حکومت در مصاحبه با خبرنامه «ایران بریف» که در روزنامه «کیهان» لندن نیز منعکس شد، درباره ابعاد و پیامدهای شورش اسلامشهر گفته بود به موجب اطلاعاتى که از منابع «خودى» به دست آورده، ٣٠ تا ۴٠ هزار نفر در این شورش شرکت داشته اند و ۵٠ نفر کشته، صدها تن مجروح و نزدیک به هزار نفر بازداشت شدهاند.
«علی اکبر ناطق نوری»، رییس وقت مجلس شورای اسلامی در کتاب خاطرات خود، در بخش مربوط به شورش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به شورش اسلامشهر نیز گریزی زده و معترضان در چنین شورشهایی را «یک مشت آدمهای عقدهای و اراذل و اوباش» نامیده بود.
در آن مقطع، اجرای طرح تعدیل اقتصادی و افزایش ۵۰ درصدی تورم، جامعه ایران را دچار شوکی کرد که نتیجه آن شورشهای اجتماعی خودانگیخته، تشکلنیافته و نامسنجم در بسیاری از نقاط کشور بود.»
برخی شورش اسلامشهر را نتیجه پیامدهای سیاست تعدیل اقتصادی در دولت هاشمی رفسنجانی دانسته و از رفتار اقتصادی دولت هاشمی انتقاد کرده اند. در سرفصلهای این سیاست اقتصادی که به طور کلی بر کاهش نقش دولت در اقتصاد میچرخد، آزادسازی نسبی قیمتها و یا به عبارت دیگر، حذف سوبسیدهای دولتی نیز جای میگیرد.
۴- شوررش قزوین : اواخر دهه۶۰ و اوایل دهه ۷۰ شمسی، شاهد موجی از شورش و آشوب های پراکنده شهری در کشور هستیم. این شورش ها به ترتیب شامل آشوب در امجدیه تهران در سال ۱۳۶۸، نجف آباد و زنجان(مرداد ۱۳۷۰)، تجمع و تظاهرات جمعی ازجانبازان شیراز( فروردین۱۳۷۱)، درگیری و آشوب در مشهد( ۹ خرداد۱۳۷۱ )، اراک (اردیبهشت ۱۳۷۱)، قزوین(مرداد ۱۳۷۳) و شورش در منطقه اکبرآباد اسلامشهر در حومه تهران ( فروردین۱۳۷۴) بودند.
شورشی که یادآوری آن هنوز کام مسوولان جمهوری اسلامی را تلخ میکند، شورش قزوین در ۱۳ مرداد ۱۳۷۳ است. ماجرا بر سر استان شدن قزوین بود. این شهر در آن زمان، جزیی از استان زنجان و به مرکزیت زنجان محسوب میشد. اما این احساس در مردم آن وجود داشت که حق آنان است استانی مستقل به مرکزیت خود قزوین داشته باشند و در این راه، توسعه یافتگی بیش تر قزوین نسبت به زنجان را شاهد میآوردند.
اما با وجود تمام امیدواریها، لایحه استان شدن قزوین در مجلس چهارم رد میشود. با توجه به خواست عمومی مردم این شهر، در آن دوره برای تبدیل قزوین به یک استان، بسیاری از مسوولان محلی نیز پیشاپیش حدس میزدند که رد این لایحه تبعات خاص خود را خواهد داشت و همین گونه نیز شد. مردم در اعتراض به این مساله تجمع کردند و حتی حضور وزیر وقت کشور به نمایندگی از رییس جمهوری – هاشمی رفسنجانی – نیز معترضان را آرام نکرد و آنها ضمن قطع سخنرانی «علی محمد بشارتی»، به اعتراض خود ادامه دادند.
بر خلاف شورش مشهد و تا حدی اسلامشهر، از این شورش که دو تا سه روز طول کشید، هیچ اطلاعات دقیق آماری مبنی بر تعداد جان باختگان یا مجروحان و تعداد اعدامیان وجود ندارد. حتی آماری مبنی بر تعداد بازداشت شدگان نیز در دسترس نیست با اینکه مرداد ۷۳ در اعتراضات قزوین، به گفته سعید حجاریان از «کاتیوشا و آر پی جی» علیه مردم معترض استفاده کردند. اما این را شاید بتوان با درجه اطمینان قریب به یقین گفت که هدف اصلی معترضان خشمگین، ساختمانهای دولتی و ادارات و بانکها بودند. «عباس نیکویه»، فرماندار وقت قزوین با توجه به نوع اعتراضها و حتی نوع انتخاب مکانهایی که مورد تخریب معترضان قرار میگرفتند، بر این باور است که اگرچه این شورش به علت رد لایحه مزبور و استان نشدن قزوین شکل گرفت اما خواستههای معترضان فراتر از این مساله بود.
نیکویه با رد سیاسی دیدن شورش قزوین میگوید: «برخی گروهها وارد شدند و خراب کاریهایی کردند که معنی دار بود؛ مثلا عدهای شیشههای اداره دارایی را شکسته بودند، آن وقت کنارش اداره آموزش و پرورش هیچ آسیبی ندیده بود. یا اداره کار را آتش زده بودند ولی کسی با محیط زیست و… کاری نکرده بود. اینها نشان میداد این آشوبها یک خاستگاه اجتماعی یا ناراحتیهایی داشت.» بر خلاف دیدگاه فرماندار وقت قزوین، برخی نیروهای نظامی- امنیتی از شورش قزوین در مرداد ۱۳۷۳به عنوان «فتنه عظیم» نام میبرند و «مقصر اصلی» را «مسوولان بیبصیرت» در شهر قزوین میدانند؛ از جمله سردار علی فضلی که همچنین می گوید: “قریب به ۱۸۶ نقطه قزوین، ۵۵ بانک، تعدادی از فروشگاهها، درختها و کیوسکهای مسیر را تخریب کردند.” در سالهای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، شهرهایی چون شیراز، اراک و زنجان نیز دستخوش ناآرامیهای سیاسی – اجتماعی شدند.
۵- شورش امجدیه : اینک به شورش امجدیه تهران در سال ۱۳۶۳ و ۱۳۶۸ می پردازیم که پنجمین شورش شهری است.
با ممانعت از برگزاری بازی استقلال و پاس، مرگ تدریجی امجدیه آغاز شد، یعنی بیست و هفتم بهمن ۶۸. شورش تماشاگران در آن روز، ادامه ماجرایی مشابه بود که پنج سال پیشتر رخ داده بود.
‘شورش۶۳’
بخشی از تماشاگران، که از برگزارنشدن بازی در ورزشگاه شیرودی ناراحت شده بودند، با شعار دادن و پرتاب سنگ، فضای ورزشگاه شیرودی را ملتهب کردند.
تذکر مسئولان ورزشگاه نیز نتوانست آرامش را به تماشاگران بازگرداند و فزونترشدن خشم تماشاگران، موجب حمله انها به تاسیسات ورزشگاه و آتش زدن گوشه و کنار ورزشگاه از سوی آنان شد.
هجوم تماشاگران به زمین چمن، آتش زدن تشکهای پرش ارتفاع و پرش با نیزه، سردادن شعار، شکستن شیشههای ورزشگاه و کندن تیر دروازهها. ماجرایی که هفدهم مهر ۱۳۶۳ رخ داد.
اتفاقاتی که برای حکومت انقلابی چنان نابهنگام و غیر قابل تحمل بود که لیگ سال ۶۳ را نیمه تمام باقی گذاشتند. فوتبال تعطیل شد.
بلندگوی ورزشگاه اعلام کرد به دلیل استقبال زیاد، بازی را بدون فروش بلیت در ورزشگاه آزادی برگزار خواهد کرد. بلندگویی که دقایقی بعد، پایین کشیده شد.
شورش در ورزشگاه شیرودی در سال ۱۳۶۳، سرانجام به تعطیلی جام باشگاههای تهران شش هفته پس از آغاز این مسابقات منجر شد. علاوه بر این، از آن پس دیگر هیچ یک از بازی های پرسپولیس در ورزشگاه شیرودی برگزار نشد.
با بیرون آمدن تماشاگران از ورزشگاه شیرودیف ترافیک سنگینی در خیابان های اطراف ورزشگاه ایجاد شد که تا ساعت ها ادامه یافت.
‘ شورش ۶۸’
تنها عکسی که از ماجرای ۶۸ و هجوم جمعیت به داخل زمین در کیهان ورزشی منتشر شد.
جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۸ قرار بود هفته آخر جام باشگاههای تهران برگزار شود. پرسپولیس و ژاندارمری ساعت ۱۵ در ورزشگاه آزادی و همزمان، استقلال با پاس در شیرودی.
این بار همه برخلاف پنج سال قبل، چندان دود و آتشی در کار نیست. برخلاف “شورش ۶۳”، مردم تاسیسات امجدیه را تخریب نمیکنند. اما شعارهای سیاسی میدهند.
سر دادن شعار مرگ بر جمهوری اسلامی در قلب تهران، آنهم پنج روز بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن، برای دولت ثقیلتر از آن بود که واکنشها به اظهارنظر معاون رییس جمهور ختم شود. عبدالله نوری وزیر کشور نیز گفت: «شکست خوردههایی که بعد از راهپیمایی بزرگ ۲۲ بهمن هیچ دستاویزی نداشتند، با تبلیغات بسیار گسترده عنوان کردند مردم در حال جدایی از نظام جمهوری اسلامی هستند.» نوری که در کنفرانس خبری صحبت میکرد، یادآور شد: «سروصداها در یکساعت خاموش گشت .» واقعیت آن است که به دلیل سانسور خبری ، نبود نشریات آزاد و سایتهای اینترنتی و نبود گوشی های دوربین دار و شهروند خبرنگار عملا اطلاعات زیادی در باره وقایع سال ۶۳ و ۶۸ در دست نیست.
۶- شورش زنجان : اگرچه پرسروصداترین ناآرامیهای بعد از انقلاب در ایران، در سالهای ۶۰ و ۷۸ و ۸۸، ماهیتی عمدتا حزبی-سیاسی داشتند، اما در جمهوری اسلامی، تعداد شورشهای اجتماعی-اقتصادی هم کم نبوده است. در اوایل دهه ۱۳۷۰ شمسی، با اجرای طرح تعدیل اقتصادی در دولت هاشمی و افزایش ۵۰ درصدی تورم متعاقب آن، شورشهای اجتماعی متعددی در شهرستانهایی مانند مشهد، شیراز، زاهدان، زنجان، ارومیه، اراک، مبارکه، قزوین و اسلامشهر رخ دادند که برای مسئولان حکومتی غیرمنتظره بودند.
آن وقایع، بر خلاف ناآرامیهای سیاسی -که خبر آنها همواره با آب و تاب اما به صورت تحریف شده در صدا وسیما و دیگر تریبونهای حکومتی منتقل میشوند- با بایکوت شدید خبری حکومت مواجه شدند و ازاین رو نه تنها جزئیات دقیق آنها هرگز مشخص نشدند بلکه حتی بسیاری از هموطنان ما از وقوع آنها به کلی بیخبر ماندند یا آنها را فراموش کردند.
مومنی جانشین فرمانده ناجا در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ می گوید : “دشمن برای فتنه و شورش دندان تیز کردهاند” او در ادامه می گوید : ” تفاوت عمده جامعه امروزی با جامعه چندسال گذشته ، راه اندازی فضای مجازی است؛ در گذشته برای پخش اتفاقات رخدادها برنامه ریزی های لازم صورت می گرفت اما امروز هر شهروندی در واقع یک خبرنگار و بلکه یک رسانه است و در کوتاه ترین زمان ممکن نسبت به اطلاع رسانی اخبار اقدام می کند؛ در این عرصه هوشیاری و مراقبت از ملزومات بوده و فرماندهان نسبت به تبیین آن بین نیروهای زیرمجموعه خود اقدام کنند.
متاسفانه نتوانستیم در اینترنت در باره جرئیات شورش زنجان در دهه هفتاد اطلاعاتی پیدا کنیم. چنانچه افرادی شاهد عینی در شورش زنجان بودند می توانند این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهند تا منتشر کنیم.
۷- شورش زاهدان : اینک به “شورش زاهدان “در سال ۱۳۶۳ می پردازیم که هفتمین شورش شهری است که در اینجا مختصرا به آن نگاهی می شود.
ناطق نوری چگونه شورش زاهدان را با دستور کشتن ۵۰۰ نفر آرام کرد!
در انتخابات مجلس دوم گروهی از مردم زاهدان به دلیل رد صلاحیت یکی از نامزدهای انتخابات دست به شورش می زنند که ناطق نوری به عنوان وزیر کشور وقت دستور سرکوب را صادر می کند.
به دنبال این شورش،وزیر کشور وقت دستور می دهد کسی که با نظر شورای نگهبان مخالفت کرده و در کشور نیز شوراش به پا کرده است را زندانی کنید. ناطق نوری در کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است، در این باره میگوید: “در انتخابات مجلس دوم، آقای «سیدمحمدعلی زابلی» از سیستان را شورای نگهبان رد صلاحیت کرده بود. ایشان روحانی بود و خیلی هم قیافهی علمایی داشت. برخی از سیستانیها هم شورش کرده دفتر امام جمعه – آقای «عبادی» – را آتش زدند و سپس به طرف استانداری حرکت کرده بودند که آنجا را تصرف کنند.
آقای سید«احمد نصری» که استاندار آنجا بود، تلفن زد و گفت: «حاج آقا، دارند به طرف استانداری میآیند ما چه کار کنیم؟» گفتم: «کوتاه نیایید، برخورد کنید.» جمعه ظهر بود به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تامین ویژه به ارومیه رفته بود، گفتم: مستقیما از همانجا به زاهدان برود. اتفاقا در آن جمعه آقای شمخانی هم حضور داشتند، لذا این دو نفر به اتفاق، به زاهدان پرواز کردند و جمعه بعد از ظهر کنترل اوضاع را در اختیار گرفتند و آقای فلاحیان نیز روز بعد به آنها پیوست سپس آقای فلاحیان و آخوندی و شمخانی را با نیرو و امکانات و اختیارات به آنجا فرستادم.
فردا صبح، آقای زابلی را قانع کردند که به استانداری برود. آقای آخوندی زنگ زد و گفت: «آقای زابلی اینجاست، چه کار کنیم؟» گفتم: «به ایشان احترام بگذارید، اما عمامهی ایشان را بردارید و چشمهایش را ببندید و او را به زندان بیندازید.» آقای آخوندی گفت: «این کار هزینه بالایی دارد»، گفتم: «همین که دستور میدهم عمل کنید.»
آنها آقای زابلی را زندان انداختند و با اغتشاشگران نیز برخورد کرده، سه نفر را کشتند. آقای حسینی، نمایندهی سیستان در مجلس، جوسازی علیه استاندار به راه انداخت و اظهار کرد: «استاندار آدمکش»، لذا به مجلس رفتم و در جلسهی غیرعلنی ماجرای زاهدان را برای نمایندگان تشریح کردم و گفتم این منطقه حساس است و بسیاری از منافقین و فرصتطلبان میخواستند از این ماجرا سوءاستفاده کنند و گفتم استاندار آدمکش نیست، من دستور دادم تا پانصد نفر را بکشند، اما برای پانصد و یکمین نفر باید مجددا دستور بگیرند.
من شاه سلطان حسین نیستم که کوتاه بیایم. بنده را به جرم آدمکشی محاکمه کنید و به قوه قضاییه هم اعلام کردم متهم نه فرماندار نه استاندار است، بلکه من هستم و ماجرای زاهدان نیز بدین صورت پایان یافت.
۸- شورش شیراز : اینک به “شورش شیراز “در دهه هفتاد می پردازیم که هشتمین شورش شهری است که در اینجا مختصرا به آن نگاهی می اندازیم.
در باره “شورش شیراز “در اوایل دهه هفتاد درست مانند” شورش زنجان” اطلاعات زیادی در باره آن در اینترنت نیست و تنها آنچه که توانستیم پیدا کنیم متن کوتاه زیر می باشد. “در جریان رای اعتماد به کابینه محمود احمدی نژاد که وی مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزیر کشور معرفی کرده بود، عماد افروغ و الیاس نادران نمایندگان تهران در مجلس در مخالفت با صلاحیت وی سخنرانی کرده و عماد افروغ به تظاهراتهای گسترده در کشور اشاره کرد که به گفته وی به دلیل عدم فهم مسئولان با کشتن عده زیادی سرکوب گردید : یادم نرفته که در سال ۱۳۷۲ جنبشهای شهری را در شیراز، مشهد، اراک و مبارکه چگونه قلع و قمع کردند و به خاک و خون کشیدند، چون فهمی نداشتند، اگر ما همین جریان ۱۸ تیر را متوجه می شدیم، دستور حمله صادر نمیکردیم.به ما حق بدهید؛ فردی که از این وزارتخانه با این گذشته و فقدان سازوکارهای نظارتی میآید، این گونه برای ما تداعی شود که تنمان در عرصه عمومی بلرزد، مگر نلرزیده است ؟ مگر احساس ناامنی در گذشته نداشتهایم.
متاسفانه نتوانستیم در اینترنت در باره جزئیات شورش شیراز در دهه هفتاد اطلاعاتی پیدا کنیم. چنانچه افرادی شاهد عینی در شورش شیراز بودند می توانند این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهند تا منتشر کنیم.
۹- شورش مبارکه : اینک به “شورش مبارکه“در دهه هفتاد می پردازیم که نهمین شورش شهری است که در اینجا مختصرا به آن نگاهی می اندازیم.
شهر مبارکه در ۵۰ کیلومتری جنوب غربی اصفهان، ۳۵ کیلومتری شمال غرب شهرضا و حدود ۴۵ کیلومتری شرق بروجن واقع شده است. همچنین این شهرستان از طرف شمال و شمال غرب به ترتیب با شهرستانهای لنجان (زرین شهر) و فلاورجان همسایه است.
شورش مردم مبارکه در اوایل دهه هفتاد به شدت سرکوب شد که درست مانند سایر شهر ها (از جمله نجف آباد)که مردم شورش کردند تمام راه های خروجی و ورودی شهر بسته شدند و سپس با اعزام نیروهای بسیجی از تمام شهرهای استان اصفهان ، مردم مبارکه را به خاک و خون کشیدند و پس از آن نیروهای بسیجی اعزام شده دست به تبلیغات گسترده زدند که گویا عده ای خود را به معلولیت زدند و پس از مدتی گفتند که معجزه رخ داده است در حالی که دلایل شورش مردم مبارکه به دلایل سیاسی و اقتصادی دهه هفتاد بود که یک سلسله از شورش ها در تعدادی از شهرهای ایران صورت گرفت.
در باره “شورش مبارکه “در اوایل دهه هفتاد درست مانند” شورش زنجان” و” شورش شیراز “اطلاعات زیادی در باره آن در اینترنت نیست و تنها آنچه که توانستیم پیدا کنیم متن کوتاه زیر می باشد.
“در جریان رای اعتماد به کابینه محمود احمدی نژاد که وی مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزیر کشور معرفی کرده بود، عماد افروغ و الیاس نادران نمایندگان تهران در مجلس در مخالفت با صلاحیت وی سخنرانی کرده و عماد افروغ به تظاهراتهای گسترده در کشور اشاره کرد که به گفته وی به دلیل عدم فهم مسئولان با کشتن عده زیادی سرکوب گردید : یادم نرفته که در سال ۱۳۷۲ جنبشهای شهری را در شیراز، مشهد، اراک و مبارکه چگونه قلع و قمع کردند و به خاک و خون کشیدند، چون فهمی نداشتند، اگر ما همین جریان ۱۸ تیر را متوجه می شدیم، دستور حمله صادر نمیکردیم.به ما حق بدهید؛ فردی که از این وزارتخانه با این گذشته و فقدان سازوکارهای نظارتی میآید، این گونه برای ما تداعی شود که تنمان در عرصه عمومی بلرزد، مگر نلرزیده است ؟ مگر احساس ناامنی در گذشته نداشتهایم.
متاسفانه نتوانستیم در اینترنت در باره جزئیات شورش مبارکه در دهه هفتاد اطلاعاتی پیدا کنیم. چنانچه افرادی شاهد عینی در شورش مبارکه بودند می توانند این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهند تا منتشر کنیم.
۱۰ – شورش اراک : اینک به ” شورش اراک “می پردازیم که دهمین شورش شهری است که در اینجا مختصرا به آن نگاهی می اندازیم.
با اینکه حدود ۲۵ سال از سرکوب شورش شهری اراک می گذرد با این حال اراک همچنان یکی از شهرهایی است که احتمال شورش شهری در آن وجود دارد و به همین خاطر است که در تاریخ ۲۹ مهر سال ۱۳۹۵ برای اولین بار در کشور رزمایش شبانه«دفاع از کوی و برزن» توسط سپاه ناحیه اراک به منظور آمادگی هرچه بیشتر در برابر حملات مردم و شورش های شهری برگزار شد .
محمدرضا رضایی، فرمانده سپاه ناحیه اراک در رابطه با این رزمایش به خبرنگار ایکنا گفت: ” رزمایش دفاع از کوی و برزن با حضور گردانهای الی بیتالمقدس از ۲۹ مهرماه شروع و به مدت دو روز در این شهرستان برگزار شد.
وی بابیان اینکه رزمایش دفاع از کوی و برزن در هنگام روز، در ۸ استان کشور برگزار شده است، از برگزاری این رزمایش به صورت شبانه برای اولین بار در کشور خبر داد و گفت: قصد داریم در این رزمایش آمادگی گردانها در شب و دفاع از میهن را سنجیده و توانمندی آنان را ارتقا بخشیم.
رضایی با اشاره به اینکه سناریوی جدید رزمایش منطبق با تحرکات دشمن در منطقه و خارج از منطقه طراحی و اجرا خواهد شد، افزود: هدف ما از برگزاری این رزمایش ساماندهی و آموزش رزمی به منظور دفاع از انقلاب و اعتلای سطح توانمندی بسیجیان در برابر تهدیدهای دشمنان است.
وی تصریح کرد: برگزاری صبحگاه مشترک با حضور ۱۵ گردان از نیروهای بسیجی از دیگر برنامههای این رزمایش است.
رضایی آموزشهایی از قبیل تاکتیک کمین، ضد کمین، ایست و بازرسی، حفظ و انسجام نیروهای بسیجی، دفاع از شهر در مقابل تهاجم دشمن، کنترل معابر، دفاع از مقرهای حساس و تقویت بنیه دفاعی بسیجیان را از اهداف برگزاری رزمایش بیان کرد.” در باره ” شورش اراک ” در اوایل دهه هفتاد مانند “شورش مبارکه “در همان سالها، درست مانند” شورش زنجان” و ” شورش شیراز “اطلاعات زیادی در باره آن در اینترنت نیست و تنها آنچه که توانستیم پیدا کنیم متن کوتاه زیر می باشد. “در جریان رای اعتماد به کابینه محمود احمدی نژاد که وی مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزیر کشور معرفی کرده بود، عماد افروغ و الیاس نادران نمایندگان تهران در مجلس در مخالفت با صلاحیت وی سخنرانی کرده و عماد افروغ به تظاهراتهای گسترده در کشور اشاره کرد که به گفته وی به دلیل عدم فهم مسئولان با کشتن عده زیادی سرکوب گردید : یادم نرفته که در سال ۱۳۷۲ جنبشهای شهری را در شیراز، مشهد، اراک و مبارکه چگونه قلع و قمع کردند و به خاک و خون کشیدند، چون فهمی نداشتند، اگر ما همین جریان ۱۸ تیر را متوجه می شدیم، دستور حمله صادر نمیکردیم.به ما حق بدهید؛ فردی که از این وزارتخانه با این گذشته و فقدان سازوکارهای نظارتی میآید، این گونه برای ما تداعی شود که تنمان در عرصه عمومی بلرزد، مگر نلرزیده است ؟ مگر احساس ناامنی در گذشته نداشتهایم.
متاسفانه نتوانستیم در اینترنت در باره جزئیات شورش اراک در دهه هفتاد اطلاعاتی پیدا کنیم. چنانچه افرادی شاهد عینی در شورش اراک بودند می توانند این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهند تا منتشر کنیم.
۱۱- شورش نجف آباد : نجف آباد سومین شهر پرجمعیت استان اصفهان با دوهزار و سی وصد و هفتاد و هفت کشته در دوران جنگ ایران و عراق،از نظر سرانه کشته های جنگ بیشترین آمار را در استان و کشور به خود اختصاص داده است با این حال نجف آباد در دهه هفتاد حداقل شاهد ۲ شورش شهری در سالهای ۷۱ و ۷۳ در حمایت از آیت الله منتظری بود که به شدت سرکوب شد. مردم نجف آباد پیرو آیت الله حسینعلی منتظری بودند ، که خود متولد آنجا است.
در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در اعتراض به جو ارعاب و خفقانی که برای برخی از نیروهای انقلابی پیش آورده و عدهای (از جمله فرمانده داوود کریمی) را دستگیر و زندانی نموده بودند، منتظری در دفاع از آنان اظهاراتی را در حدود یک ربع ساعت گفت. دو روز بعد عدهای در برابر بیت تجمع کرده و با سنگپرانی و شعار ایجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله کرده و عدهای از شاگردان او را مضروب و دستگیر کردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نیروی نظامی با قطع برق و تلفنها و با محاصرهٔ کامل منطقه با کندن دربها به وسیلهٔ جرثقیل و شکستن شیشهها به دفتر و حسینیهٔ وی حمله کرده و پس از این تهاجم آرشیو دفتر و اموال زیادی را به غارت بردند.
در سال ۱۳۷۳ پس از درگذشت آیتالله اراکی بار دیگر مسئلهٔ مرجعیت آیتالله منتظری توسط عدهای از علمای حوزه عنوان گردید؛ پس از سخنرانی سیدعلی خامنهای که در آن سخنرانی فردی را منفور و خائن نام برده بود که از سخن او منتظری برداشت شد. بعد از آن حملهٔ گروههای فشار به بیت آیتالله منتظری صورت گرفت، و فردای آن روز مورخه سوم دی ماه ۱۳۷۳ یورش مجدد به محل درس و شکستن تریبون و لوازم حسینیه و تهدید شاگردان انجام شد .
تا آنجائیکه در خاطر دارم ، ظاهرا در سال ۷۱ و ۷۳ پس از آن مردم نجف آباد در حمایت از آیت الله منتظری به خیابان آمدند و با نیروهای سرکوبگر درگیر شدند.تمامی راه های ورودی و خروجی نجف آباد بسته شد و نیروهای بسیجی از دیگر شهر ها را در حد زیادی گسیل داشتند تا آنجا که برای بردن نیروهای سرکوب حتی از کامیون استفاده کردند. تا چند روز به هیچکس اجازه ورود و خروج به نجف آباد نمی دادند و فقط ساکنین شهر با نشان دادن مدارک شناسایی و اثبات سکونت در نجف آباد اجازه خروج یا ورود به شهر داشتند.
متاسفانه نتوانستیم در اینترنت در باره جزئیات شورش های نجف آباد در سالهای ۱۳۷۱ و ۱۳۷۳ اطلاعاتی پیدا کنیم. چنانچه افرادی شاهد عینی در شورش های نجف آباد بودند می توانند این اطلاعات را در اختیار ما قرار دهند تا منتشر کنیم.
——–——————————————————
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با مجموعه عصر آنارشیسم
The names and addresses that related to anarchism era website
۱- آدرس ” دختران آنارشیست افغانستان ” در اینستاگرام
https://www.instagram.com/dokhtarananarshist_afghanestan
———————————————————–
۲- آدرس “دختران آنارشیست افغان ” در فیسبوک
https://www.facebook.com/Afghan-Anarchist-Girls-116992605591873
————————————————————–
۳- آدرس آنارشیستهای رشت در اینستاگرام
https://www.instagram.com/anarshist.rasht
———————————————————
۴- آدرس صفحه آنارشیستهای شهر بوکان ( ئانارکیسته کانی بوکان ) در اینستاگرام
https://www.instagram.com/bokan_anarchy
———————————————————–
۵- آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در تلگرام
————————————————
۶- آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در اینستاگرام
https://www.instagram.com/anarshistshahinshahr
———————————————————
۷- آدرس کانال آنارشیستهای کردستان در تلگرام
بڵاوکردنەوەی بیرو هزری ئانارکیستی
—————————————————-
۸- آدرس آنارشیستهای مریوان در کانال نلگرام
——————————————–
۹- آدرس عصر آنارشیسم در اینستاگرام
https://instagram.com/asranarshism/
—————————————-
۱۰- آدرس عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism
۱۱- سایت عصر آنارشیسم
————————————————–
۱۴ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidaritywiththeRojava
———————————————————-
۱۵ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
————————————————————
۱۶ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
https://www.facebook.com/irananarchistlabors
——————————————————
۱۷- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
https://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
————————————————–
۸ ۱– فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
https://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
—————————————————–
۱۹ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchistartistss
————————————————-
۲۰ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchiststudents
——————————————-
۲۱ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
https://www.facebook.com/shahre.shahin
———————————————–
۲۲ – فیسبوک آنتی فاشیست
https://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
————————————————
۲۳ – عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism
———————————
۲۴- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
https://instagram.com/asranarshism/
———————————
۲۵ – عصر آنارشیسم در توئیتر
https://twitter.com/asranarshism
——————————————–
۲۶ – بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترین
https://www.balatarin.com/b/anarchismera
——————————-
۲۷- فیسبوک میتینگ دهه هفتاد و هشتادی ها
——————————————
https://plus.google.com/u/0/114261734790222308813
——————————————-
—————————————–
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل