بسیاری از منتقدان آنارشیسم می پندارند که آنارشیسم جامعه را به ذرات پراکنده ای از شخصیتهای جدا و مستقل تقسیم می کند.
هرگونه پیوستگی اجتماعی گسیخته می شود و فقط افرادی تنها در کنار یکدیگر باقی می مانند و جامعه به عنوان «موجود اجتماعی» نابود می گردد. برعکس در هیچ یک از نظریات و باورهای اجتماعی همبستگی و برابری به این اندازه تکرار نمی شود.
در نظر آنارشیسم سعادت فردی و سعادت اجتماعی جدانشدنی هستند. جامعه ای که در آن هر انسانی متجاوز و دشمن همه ی افراد دیگر است مورد نفرت آنها است، آن چنان وضع فقط می تواند تصویری از جامعه ی امروزی باشد. ولی به نظرآنارشیسم انسان یک موجود کاملاً اجتماعی است.
فرد و جامعه دو مفهوم مرتبط به یکدیگر هستند که تصور یکی بدون دیگری ممکن نیست. « نخست یکبار برای همیشه درباره ی پندار آرزواندیشان از انسان منفرد و انسان مطلق، بگوئیم که چنین موجودی همچنان خدا، توهم و پندار محض است وجود جامعه مانند خود طبیعت مقدم بر فرد است و در عین حال بعد از فنای هر فرد باقی می ماند. جامعه مانند طبیعت ابدی است و یا بهتر بگوئیم پس از آن که بر روی زمین به وجود آمد تا زمانی که زمین ما باقی است پایدار خواهد ماند…. انسان انسان نمی شود و به ادراک و شعور و تحقق بشریت خود نمی رسد مگر در جامعه و تنها با دستیاری عمل همگانی تمام جامعه. آدم از یوغ طبیعت خارجی رهائی نمی یابد مگر با کار جمعی و یا اجتماعی که تنها قادر بر مبدل ساختن پهنه ی زمین به منزلگاهی مساعد برای رشد و تکامل انسانیت است. انسان حتی نمی تواند خود را از یوغ طبیعت ویژه ی خویش هم خلاص کند، یعنی نمی تواند غرایز و حرکات بدن خود را تابع ذهن بیش از بیش روشن شده خود قرار بدهد مگر با تعلیم و تربیت. و این دو امر به تمام معنی اجتماعی هستند. زیرا انسان بیرون از جامعه برای ابد به صورت حیوانی وحشی باقی می ماند.»
باکونین، کلیات آثار، جلد اول، پرودون نیز در کتاب فلسفه ی ترقی:« تمام آنچه را عقل می داند و اعلام می دارد این است که وجود و هم چنین اندیشه در گروه است… هرچه وجود دارد گروهی است. هرچه گروه تشکیل می دهد یکی است و بنابراین هست. خارج از گروه فقط مجردات و اشباح است… بنابر تصور همین وجود بطور کلی است.. که تصور می کنم ممکن است واقعیت تحققی را ثابت کرد و تا حدی قوانین«من»اجتماعی فرد و یا گروه انسانی را مکشوف داشت و بالاتر و بیرون از حیات فردی ما وجود فردیت عالیتر انسان اجتماعی را تشخیص داد و ظاهر ساخت از لحاظ کروپوتکین انسان هیچگاه خارج از اجتماع زندگی نکرده است:« هرچه در سیر دیرینه شناسی انسان فراتر می رویم، همواره او را در اجتماع می بینیم، در قبیله هائی مشابه با قبایل عالیترین انواع پستانداران».
حال هرگاه به پرودون و یا به کروپوتکین مراجعه کنیم، باز همان تأکید استوار و بارها مکرر درباره ی واقعیت موجود اجتماعی و تقدم جامعه و یا همزمانی ضروری آن را با فرد می یابیم. جامعه که محصول طبیعی و ضروری زندگانی است نه تنها حیات اقتصادی بلکه زندگانی اجتماعی در تمام مظاهرش ناشی از یک غریزه ی عمیق انسانیت است، غریزه ی معاشرت و همبستگی که آدمیان را به همکاری با همنوعان و یاری دادن به آنها و فراهم آمدن در گرد یکدیگر سوق می دهد. کروپوتکین این غریزه را همیاری نامیده است. غریزه ای که طبیعی بشر و حتی برای حفظ انواع ضروری تر از غریزه تنازع برای بقاء است.
آنچه زندگانی مشترک را به هم پیوند می دهد، آنچه مایه ی به همبستگی واقعی آدمیان می شود، زور و قدرت، بدانسان که که حامیان دولت تصور می کنند نیست (زور و قدرتی که فقط برای حفظ امتیازات آنها لازم است)، بلکه همین غریزه ژرف کمک های متقابل و یاری به یکدیگر است که قدرت و تأثیر آن به درستی تشخیص داده نشده است. باستیا از«این شومترین اشتباه که دانش را آلوده ساخته و عبارت از مشتبه کردن جامعه با حکومت است» بحث می کند و نقش دولت را چنین ترسیم می نماید «در داخل دایره بزرگ که جامعه نامیده می شود دایره ی کثیرالاضلاع مانندی رسم می شود که حکومت نام دارد» کروپوتکین می گوید:« در طبیعت انسانی هسته ای از عادات و آداب اجتماعی وجود دارد که میراث گذشته است و هنوز چنانکه باید ارزیابی نگردیده. این عادات و آداب را هیچ قدرت و زوری تحمیل نکرده و بالاتر از هر قدرت و الزام قرار دارند.» قوانین نه تنها این غریزه را به وجود نمی آورند بلکه، بر مبنای فرض آن مقرر می گردند و به لطف آن به موقع اجراء گذاشته می شوند و هر وقت تضمینش از آنها قطع شود از اعتبار ساقط می گردند. حکومت بی آنکه هرگز این غریزه را تقویت نماید، برعکس با سازمانهای خشک و یک نواخت خود در برابر آن موانعی به وجود می آورد که از شکوفایی کامل آن جلوگیری می کند
آزاد ساختن افراد از قدرتهای خارجی یعنی آزاد ساختن جامعه و برگرداندن خاصیت انعطافی به آن و مجاز داشتن آن در پیوسته شکل گرفتن به صورتهای تازه ای که بیشتر منطبق بر نیکبختی و آبادانی و پیشرفت نوع باشد. «تنها همین کیفیت تأسیس کردن، مقررات نوشتن، قوانین تدوین نمودن، همراه با الزامات و جرائم و ژاندارم و زندان بان، با مجموعه کم و بیش ناساز عقاید سیاسی و مذهبی و اخلاقی و اجتماعی امروزی و کوشش برای تحمیل آنها بر مردان فردا؛ چنین امر خود به خود ابلهانه، نتیجه ای جز تناقضات به بار نخواهد آورد. زندگانی همیشه غیرقابل پیش بینی، همیشه متغیر ممکن نیست با شرایط فراهم شده برای زمانی که موقع آن سپری گردیده. سازش داشته باشد» الیزه رکلوس، کروپوتکین:« جامعه ی بیحکومتی جامعه ای است که با صورتهای پیش پرداخته و متحجر شده بوسیله ی قوانین ناساز است و برعکس جویای هم آهنگی در تعادل پیوسته متغیر و فرار بین جمع کثیری از نیروهای گوناگون و عوامل مختلف است، نیروهائی که در طی جریان خود و درست به سبب آزادی و امکاناتی که برای فراهم شدن آنها و عکس العمل های متقابل آنها در یکدیگر وجود دارد، می توانند موجب برانگیختن نیروهای تازه ای بشوند که مساعد با پیشروی به سوی ترقی و بهزیستی باشد» کروپوتکین ، مثالهای متعدد از این غریزه ی طبیعی اجتماع پذیری انسان ذکر کرده و آثار و اشکال گوناگون آن را در اتحادیه ها و مشارکت های بیشمار اقتصادی و علمی و آموزشی و ورزشی و بهداشتی و نیکوکاری برمی شمارد، و هم چنین در سازمانهای صنعتی و شهری قرون وسطی و حتی در اجتماعات حیوانی که به گفته ی وی بسیاری از آنان ممکن نبود بر مخاطرات طبیعی تهدیدکننده ی موجودیت خود، بی یاری این غریزه ی نیرومند همبستگی و اتحاد پیروز گردند، غریزه ای که پایگاه اصلی هرگونه اجتماع بشری است.
پس در تصور خویش، جامعه ی آنارشیسم را میدان جنگی از همه علیه همه نمودار نسازیم، بلکه آن را ائتلافی از شرکت ها و سازمانهای تعاونی آزاد بدانیم که دروازه های ورود و خروج آنها همواره بر روی همه باز است. کروپوتکین:« این جامعه مرکب خواهد بود از شمار فراوانی از سازمانهای تعاونی متحد با یکدیگر برای هرچه مستلزم تلاش مشترک است: اتحادیه های تولیدکنندگان برای همه ی انواع محصولات کشاورزی و صنعتی و علمی و هنری، سازمانهای اشتراکی مصرف، عهده دار فراهم آوردن هرچه مربوط است به مسکن و خوراک و تأسیسات بهداری و غیره، اتحادیه ها از سازمانهای اشتراکی با یکدیگر و با گروههای تولید و بالاخره گروههای باز هم گسترده تر مشتمل بر تمام یک کشور و یا حتی چندین کشور، مرکب از افرادی که مشترکاً برای برآوردن نیازمندیهای اقتصادی و فرهنگی و هنری خود کار می کنند و محدود به سرزمین معینی نیستند. همه ی این گروهها با یکدیگر آزادانه و در اتحادی متقابل تشریک مساعی می کنند… آ
زادی کامل بر پیدایش و گسترش صورتهای جدید از تولید و اختراع و سازمان حکمفرما خواهد بود. ابتکارات فردی تشویق می شود و هرگونه گرایشی برای مرکزیت و قدرت سرکوب می گردد» در چنین اجتماعی هماهنگی بین مصالح عمومی و منافع فردی، مطلوب تاکنون بیهوده جستجو شده اقتصادشناسان بورژوا، سرانجام در آزادی کامل افراد و گروهها و همراه با از بین رفتن تضاد توانگران و بینوایان و حاکمان و محکومان تحقق خواهد یافت.
منبع: تاریخ عقاید اقتصادی جلد دوم: از مکتب تاریخی تا جان مینارد کینز
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل