نویسنده: آریانام
طراح عکس شاخص: @phlegmboy.bsky.social
######
یک تصادف؛ یک تصادف خانوادهای را از هم پاشید. یک تصادف از ما رفیق شجاع و مهربانی را گرفت. تاریخ تصادف را هرگز از یاد نخواهیم برد: آذرماه ۱۴۰۲.
مرگ سراغ همهمان را خواهد گرفت؛ اما اکنون باید تکههای قلب شکسته خود را جمع کنیم. باید سازماندهی کنیم. باید بجنگیم. باید سوگواری کنیم. ولی ما آزاد نیستیم که سوگواری کنیم؛ همان طور که آزاد نیستیم خوشحال باشیم. آزاد نیستیم که عشق بورزیم؛ همانطور که آزاد نیستیم زندگی کنیم.
شیادان مانند ارواح پی کم رمقترین نشانههای زندگی، فرای سر بیشماری از بازماندگان، پرسه میزنند. قربانیان قتلهای ناموسی و پدرسالارانه، توسط قاتلانشان به خاک سپرده میشوند. افراد شجاع بیشماری مخفیانه در نیمهشب توسط دولت قاتل خود به خاک سپرده میشوند و خانوادهها حتی یک قبر، مکانی برای سوگواری ندارند. خانوادههای داغدار، مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مجبور به سکوت و بخششِ اجباری قاتلان عزیزان شان میشوند. آنان، بازماندگان مبارزان بیشماری هستند که هیچ نشانی در مکانی مثل گورستان ندارند؛ مگر، خاطراتی که با این بازماندگان و در قلبهای شان حمل میشود.
این ماجرای داستانهای بیشماری است که هر کدام با ضربآهنگ متفاوت در کمپوزیسیون فلاکت و بدبختی کنار هم چیدهشدهاند. تجربه سوگواری رفقای ما نیز یکی از این ضربآهنگهاست.
سلسلهمراتب و استثمار همه جوانب زندگی از جمله مراسم سوگواری و خاکسپاری را تحت تأثیر قرار داده است. سوءاستفادهی سرمایهداری از رسوم عزاداری برای همه آشناست. قیمتهای ردهبندیشده و سرسامآور زمینِ قبر و سنگ قبرها؛ قبرهای چندطبقهای در وسط بیابان برای فقرا؛ خدمات ترمیم بدن ردهبندیشده؛ هزینه سردخانه و گواهینامه فوت؛ رشوه برای مراسم سوگواری و خاکسپاری محترمانه و شایسته یا به قول برخی سرمایهداران و خردهسرمایهداران، «خدمات ممتاز». اما در مورد استثمار دینی چطور؟ خرابکاری مذهبی و مصادره آداب و رسوم سوگواری توسط مذهب، چنان فراگیر شده است و چنان در مایه و بینش فرهنگی ریشه دوانده است که به سختی متوجه آن میشویم.
با این حال، قدرت آشکارکننده است. در جوامع دینسالارانه که همراه با طبقهای حاکم، متشکل از روحانیون است، استثمار دینی به وضوح قابل مشاهده است.
ما تنها چند روز پس از تولد، دیندار میشویم. بعدها در صورت انتقاد از دین، کافر میشویم و سپس با ترک آن، مرتد میشویم. در جوامع سکولار، ارتداد و کفر معنای چندانی ندارد؛ اما در جوامع مذهبی این اعمال ممکن است به مرگ منجر شوند. و مؤمن و غیر مؤمن، حتی پس از مرگ، پایبند به عقاید دینی جامعه هستند. رفیق درگذشته ما از آخوندها، از مساجد، از اسلام و دین متنفر بود. با این حال، ما مجبور بودیم مراسم کوچکی را در یک مسجد برگزار کنیم. ملایی را برای انجام مراسم خاکسپاری استخدام و آداب دفن اسلامی را رعایت کنیم. هیچ کدام از این تشریفات مطابق خواسته رفقای ما نبود. از همه مهمتر؛ تغییر یا حذف این آیین دینی مستلزم رشوه و واریز کردن پول به حساب ملایان و نوعی از سیستم مالی است که بهرهمندانش، همان طبقهی حاکم، متشکل از روحانیون است.
در اینجا مؤمنان اعتراض کرده و متهوعانه تکرار میکنند: «در دین هیچ اجباری وجود ندارد»، «این استثمار نتیجه اعمال خودخواهانه فردیِ برخی مذهبیون قدرتمند و خودخواه است»، «تجربههایی نادر در تاریخ»، «تجربههایی که بیانگر دین واقعی نیستند». چنین احساساتی قابل درک است. مؤمنان، هیچ اجباری در دین احساس نمیکنند. با اینکه خود در پیروی از مذهب بیشترین رنج و زحمت را میکشند؛ بر کوچکترین اشتباهات آزرده و دلواپس میشوند؛ همدیگر را تنبیه و وادار به اطاعت از بیمعنیترین قوانین دینی میکنند. این امر نتیجه دههها، سدهها و هزارهها مهندسی اجتماعی دین برای تولید رضایت است. برای انسان فریبخورده و مطیع نیازی به اجبار بیشتر نیست.
اقتدار، اجبار و خشونت فقط برای کسانی است که از کرانههای دین خارج شده و حرمتشکن، نالایق و گناهکار داوری میشوند. البته که گناهکاران و حرمتشکنان میتوانند زیر هر عناوینی باشند، نژاد اشتباه، تبار اشتباه، منطقهی اشتباه، جنس-جنسیت اشتباه، گرایش جنسی-جنسیتی اشتباه، سن اشتباه، بیمار اشتباه، خلق و خوی اشتباه، ایمان اشتباه و حتی فرقهی دینی اشتباه. لیست شایستگان همیشه کوتاه است و لیست ناشایستهگان همیشه طولانی.
مؤمنانِ دستشمرده، خشونت مذهبی را بخصوص در جوامع مذهبی با خشونت سازمانیافتهی دولتِ در انحصارِ طبقهی حاکم متشکل از روحانیون، تجربه نکردهاند و حتی از یک زندگی معمولی بخاطر ناشایستگی دینی محروم نشده اند. گزافهگویی نخواهد بود که بگوییم مؤمنتباران و مؤمنانِ دستشمرده یک طبقه اجتماعی مجزا را تشکیل میدهند.
با این حال، تکلیف چیست اگر استثمار دینی، بیش از یک اتفاق نادر باشد؟ تکلیف چیست اگر استثمار دینی، اقداماتی جمعی و عمدی از سوی طبقهای اجتماعی در راستای منافع شان باشد؟ سرانجام، چگونه چنین سیستمی به وجود آمده است؟ مکانیسمهای بهرهبرداری و استخراج منافع چنین سیستمی چیست؟
در پرداختن به استثمار مذهبی به طور سیستماتیک، محمدرضا نیکفر مسیر نامعمولی را از سر میگیرد و عملاً راه نوینی میسازد. نیکفر در کتاب «اقتصاد سیاسی دین» از شکل سرمایه پییر بوردیو (Pierre Bourdieu) الگو گرفته و مفهوم تازهای به نام سرمایهی دینی را مطرح میکند. سرمایهای متشکل از سرمایههای فرهنگی، اجتماعی، و نمادین. از سوی دیگر، سرمایه همان قدرت است؛ همان اعتماد فرمانروایان به اطاعت از فرمانبرداران. دین هم از ما چیزی جز اطاعت، بندگی به خدایان، اجداد، آیین، آداب و رسوم، و ساخته و پرداختههای دیگر آدمی نمیخواهد. آنچنان که ایمان با میزان مطیعبودن و فرمانبرداری ما سنجیده میشود. به نظر میرسد مفهوم سرمایه دینی به نکات مهمی اشاره میکند و آنچه در سایه گمنامی و ابهام پنهان شده بود برایمان آشکار میشود.
با تحقیق و بررسی مفهوم سرمایه مذهبی، معلوم می شود که روحانیون تاجران کارکشتهای در دینفروشی هستند. این جماعت به عنوان عالمانی خردمند به خود اجازه دادند که از تولد تا مرگ و خاکسپاری و عزاداری در شیوه زندگی ما مداخله کنند. این تاجران دین، هر کدام نشانهها و ارزهای دینی خود را صادر میکنند که کلاً متکی بر سرمایه فرهنگی؛ اعتقادات مذهبی جامعهی دیندار به دانش، مهارت و شایستگی این مرشدهای مفروض اند. آنها مدام در حال جست و خیز هستند تا ارزش خود را افزایش دهند و اجناس رقیب را بیارزش کنند. همانند دیگر تجارتخانهها، ادیان نیز دارای امکانات متفاوتی هستند. برخی بردبار، برخی متعصب، برخی خیالباف، برخی فروتن، برخی با آداب و رسوم و اجتماع باشکوه، برخی با جامعه همدل و همصدا، برخی با موسیقی بهتر، برخی با غذای بهتر که هر کدام مشتریان مختلفی را جذب و میزبانی میکنند.
همه عقاید ادیان در حال بیارزش ساختن و توبیخ و کیفری کردن زندگی است که با شیوههای ترسیم جهان به عنوان وجود کماهمیت و پیشپاافتاده، میدانی برای امتحان آخرت، مکانی برای رنج و درد کشیدن و نتیجهی بیگانهکردن ما از ثمره زحمات خود برای پاداشگیری در مکانی ناشناخته و مرموز، افترای مشکلات سیستماتیکی که خود آنها ایجاد کردند بر ضعف و فقدان فردی، صورت میگیرند. آنان با ارائه راهحلی فردی مانند مؤمنتر بودن، سخت کوشتر بودن، متوکل بودن و مطیعتر بودن، میخواهند جامعه را از واقعیت و پرداختن به امور واقعی بازدارند.
بدینشکل، ما تبدیل به مصرفکنندگان مطیع و منفعل ارزشهای ایمانیشان میشویم. روی ارز و محصولات آنها سفتهبازی میکنیم، روی این یا آن مذهب، این یا آن فرقه، این یا آن رهبر فرقه قماربازی میکنیم و برای احتمال یک زندگی خوب و پربار و یا سعادت در آخرت و یا سرنوشت بهتری در زندگی بعدی همه چیز را میبازیم. همه تلههای شناختهشده سرمایهداری نیز اینجا هستند.
ظاهر نیز برای همه تاجران و مشتریان جانفشان، به ویژه مؤمنان متعصب، ضروری است. در غیر این صورت چگونه «نمایش ایمان» را بر پا دارند؟ آنها کلاههای خندهدار و لباسهای گشاد میپوشند، عناوین خودبزرگبینانه را دارند، زبان زرگری خود را دارند؛ و مراسم خودنمایانه شان را انجام میدهند. ساخت زیارتگاهها و مساجد مجلل بیشمار، ساخت هزاران ضریح تقلبی برای اولاد جعلی «ائمه اطهار»، پیشانیهای پینهبسته به کمک قاشقهای داغ که به عنوان نشان مهر با نماز مکرر، نوعی از آرایش صورت را تداعی میکند. برگزاری جشنهای مجلل پس از حج، برگزاری سالانه مراسم باشکوهی برای ولادت و مرگ شخصیتهای بزرگ و کوچک دینی، همه و همه از مولفههای این نمایش بزرگ ایمان اند.
با این همه، مؤمنان معمولی باید کارهایی طاقتفرسا با مجازاتی بیرحمانه و متناقض را در صورت کوچکترین کوتاهی در ظاهر دینداری انجام دهند. میبینیم که روحانیون ایمان را به یک کالا تبدیل کردند، یک کالای وسوسهانگیز ممتاز و منحصر به ثروتمندان و قدرتمندان، که با انحصار بازارهایش، و پرورش پیروان مطیع و متعصب که حاضر به محافظت از دکانهای «دیندار» و نابودی دیگر دکانها به دستور رهبران دینی خود هستند؛ امکان سرکوب همه رقبای سکولار و مذهبی خود را دارند. همه این فواید تا زمانی که حق الزحمه پرداخت میشود در دستان آنها است حتی اگر اینگونه افراد و تأسیسات فریبکار و پسفطرت باشند، زیرا دین به راحتی آنها را تطهیر و تقدیس می کند، می بخشد، مشروعیت میدهد، و مال و اعمال آنها را از این پس عادلانه میشناسد.
هر چه لزومات دینداری جانفرساتر باشد و مجازات مؤمنان و کافران وحشیانهتر باشد، کهانت و خدمات روحانیون نیز ارزشمندتر است. چه ضیافت پرباری است این آدمخواری. پس از این همه پستگرایی مذهبی و افراط، ما زودمرگ میشویم، اما به ما میگویند که نگران نباشیم چونکه روحانیون مطمئناً مراسمی زیبا و اشکآور برای همگان برگزار میکنند.
دین پیوسته در حال اجتماعیسازی و ما پیوسته در حال تعلیمیافتن در دین هستیم، گویی می ترسند دین اهمیت خود را از دست بدهد، فراموش شود، سرمایه دینی انباشتهشده نابود شود. از زاهدانی که در خلوت و تنهایی عبادت میکنند تا کاهنان و روحانیون اعظم شناختهشده و مورد پرستش میلیونها انسان، مؤمنان بیوقفه ایمان خود را مانند طاووسها به همگان نشان میدهند و دستهها، کانونها، باندها، اصناف، اتحادیهها، و فرقههای مخصوص خود را تشکیل میدهند.
با این حال، شکاف فاحشی بین اعضای رده بالا و پایین یک مذهب وجود دارد. حلقههای اجتماعی روحانیون اشرافمانند با مؤمنان ردهپایین کاملاً متفاوت است. روحانیون امتیازدار به کوه و غار و خلوتگاهها یا سفرهای شخصی میروند و به عنوان مرشدها، حضرتها، امامان یا عناوین خودبزرگبینانه دیگری بازمیگردند؛ در حالی که مومنان پاییندست با تحمل روزانه تنهایی و سختی، بندگان کمارزش و قابل تعویض دین میمانند. بیشترین بهرمندی از این موقعیت را همان روحانیون اعظم همانند سرمایهداران مشهور دارند. هرچه دین شهرت، نفوذ و پیرو بیشتر داشته باشد، ارزش و کاردانی و اهمیت روحانیجماعت افزایش مییابد. همه رهبران مذهبی با حاکمان زمان خود نشست و برخاست و معاشرت داشتهاند، اما مگر هرگز ملاقات با طبقه حاکم امری آسان بوده است؟
این جماعت پیامبرصفت یا اشرافزاده هستند و یا چنان شهرت، اعتبار و نفوذ گستردهای جذب کرده اند که قدرتمند و بااهمیت به حساب بیایند.
در سرانجام، نه تنها دین گرهخورده در نقطه تقاطع سرمایه و قدرت است، بلکه محرک اصلی آنها است. اولین شخصیت اساطیر ایرانی، جمشید، یک پیامبر-شاه و سرانجام خدا-شاه بود که جامعه را به چهار طبقه تقسیم کرد که کاتوزیان، روحانیون، در طبقه حاکم بودند. جمشید، همین شخصیتی که در میان ایرانیان از خدایی به پایین کشیده شده بود، الوهیت خود را در شبهقاره هند به عنوان یاما، خدای مرگ و مجازاتگر بدهکاران حفظ کرد. هندوبرهمن ها و بعداً جینیسم و بودیسم مکاتبی ساختند که بر پایه آنها بدنیا آمدن و وجود و زندگی خود آدمی یک نوع بدهی است. شکلی از بدهی که حتی با مرگ هم نمیتوان از آن رها شد و در زندگیهای بعدی نیز بار این بدهی را بر دوش خواهیم کشید. آنان بدین شکل ساختارهای طبقاتی، طبقات اشرافی، و اقتدار دینی و پدرسالارانه خود را توجیه کردند.
در بازگشت به فلات ایران، روحانیون مشغول اصلاح بقایای فرسوده و قدیمی فرقه جمشید و ابداعگر دین تازهای شدند که بعدها الگوی بسیاری از دیگر عقاید در سراسر جهان شد. توحید، تکخدایی، اصول دوگانه خیر و شر که گاه تجلییافته به صورت فرشتگان و شیاطین، اراده آزاد، منجیگرایی، و قضاوت پس از مرگ برای دریافت پاداش یا مجازات در مکان های متعالی مانند بهشت و جهنم، میراث این نوآوری هاست. این نوآوریهای دینی همه ما را از خود و ثمره کار خود بیگانه کرد، همه سیستمهای مسئولیتپذیری واقعی را نابود کرد، اقدامات جمعی را بخاطر امکان حضور منجی فرونشاند و ضعیف کرد، و تک تک ما را بدون رضایت در شکستهای سیستماتیک ساخته ادیان شریک ساخت. جای تعجبی نیست که بسیاری از دیگر ادیان این آرمانها را پذیرفته اند.
در غرب در بین النهرین، اولین شهرها به عنوان مراکز مذهبی برای بازرگانان سومری ظاهر شدند که در آن اشراف واسطه بین مسائل دنیوی و الهی بودند. با اقتدار دولتی اوروک، فرقههای مذهبی با گذشت زمان چشمگیرتر و تماشاییتر شدند و توجیه ایدئولوژیک کار و کارگری را فراهم کردند. روحانیون بهعنوان اولین طبقه مدیریتی عمل کردند، اولین کارآفرینانی که اولین شغل ساخته آنها کار جنسی با استثمار زنان بود، و زنان اشراف برای نمایش مقام و شرم و حیا همراه با مطیعسازی مردم به ایدئولوژی جدید مردسالاری حجاب میپوشیدند. همچنین روحانیون اولین سرمایهدارانی بودند که در تجارت کاروانها با وامهای بهرهدارانه سرمایه گذاری کردند و از طریق بدهی جامعه را کنترل میکردند.
کمی فراتر در غرب، اقشار حاکم و کاهنان در میان برخی اولادان تمدن کنعانی باستان عمیقاً درهم تنیده شده بودند. بعدها، یهود تبدیل به یک حکومت دینی شد که توسط یک سلسله موروثی از کاهنان اعظم یهود اداره می شد، و بار دیگر با عقیدهای دیگر از خدایان، بشریت را در بدهی ابدی گرفتار کردند. مسیحیت، یکی از فرقههای اصلاحطلبانه یهودیت به قصد نجات بشریت از این بدهی بود که ظهور کرد؛ ولی بشریت را بدتر در بدهیهای بیشتری فرو برد.
در شبه جزیره عربستان در جنوب، قبیله قریش با گرفتن مالیات از زائران کعبه و انجام خدمات مذهبی، به حدی ثروتمند شدند که توانستند به یک نهاد قوی تجاری تبدیل گردند. کاهنان تبدیل به تاجران شدند، یا شاید به طور دقیقتر بهتر است بگویید که تاجران حوضه تجارت خود را تغییر دادند. اسلام در این زمینه توسط یک تاجر ثروتمند قریش، بهرهبرداری از قراردادهای بازرگانی کهن عربستان، توسعه بازارها در کنار مساجد، چشمپوشی از تنظیم قیمتها با اعلام «قیمتها در دست خداست»، ایجاد شکاف در تجارت با وضع قراردادهای مالیاتی به نفع مسلمانان شکل گرفت و باعث زمینه سازی برای شکلگیری سرمایهداری در سدههای بعدی شد.
اینها فقط عقایدی هستند که اکثریت بشریت امروزی به آن معتقدند، وگرنه نمونه استثمار و استعمار طبقه روحانیون بسیار زیادتر و فراتر از این مثالهاست.
همه اینها جای تعجب ندارد اگر به یاد داشته باشیم که این طبقه روحانیون بود که بدهی را مترادف با نقص و گناه اخلاقی فرموله کرد و قربانیهای مناسب را به عنوان ادای احترام به دلیل میانجیگری و دلالی بین خدا و قربانیدهنده، سهم خود ساختند. علاوه بر این، پول در همه جا به عنوان خراجهای شایسته برای خدایان پدیدار شد و این، یعنی؛ مقدسات اولین نمونه مالکیت خصوصی بودند.
اکنون می توانیم به این موضوع واضحتر بنگریم. روحانیون یک طبقه مالکِ انحصاریترین دارایی هستند: مقدسات. مقدسات می تواند هر چیزی باشد، زمین، دانش، صنعت، رسم، آیین، اندیشه، احساس. هر چیزی. بقیه ما، پیروان، خدمتگذاران دین، فقط باید زحمت بکشیم تا تفکرات و نظرات روحانیون از مقدسات را به واقعیت تبدیل کنیم. ما نام مناسبی برای طبقه بازرگانان صاحب دارایی داریم: سرمایهداران. با این حال، سرمایهداران مذهبی زیرکتر و باهوشتر از همتایان معاصر خود هستند. حتی مشتریان معمولی در کشورهای سکولار و امپریالیستی از حمایت ناچیز در برابر سرمایهداران برای کالاهای معیوب برخوردارند. در دین کالا، الوهیت است، همیشه بی عیب و خطا. هر شکست و آسیب و بیعلاقگی همیشه تقصیر مؤمنان است.
هنگامی که اختلافات و شکافها بر روی یکدیگر افزوده میشوند و نهادهای دینی ناگزیر شروع به فروپاشی میکنند، دلالان دینی دست به اصلاحات کوچک و بزرگ در بدن چرکزده دین میکنند، و یا هزاران تکه میشوند و عصر معنویتگرایی بدون نهادهای مستحکم دینی را آغاز میکنند. هر کس کارفرمای دین و مذهب و مشغول فروش کالاهای بوتیک، دنج، مدولار، پیشاپیشآماده، یاغینما، و مد روز مقدس خود میشود.
هر یک از این نهادهای مذهبی خواهان سرمایه هستند، سرمایههایی بی پایان. این جماعت یا پیشاپیش بخشی از اشراف و سرمایهدار هستند که حتی برایشان کافی نیست و نیاز به سواستفاده و بهرهبرداری مستقیم از پیروان خود دارند و برای بازار نوپای آنها امری پرخطر ولی متدوال است، و یا با جذب و نمایش افراد مشهور و با نفوذ و قدمتمند به ارزش کالاهای خود میافزایند.
از آنجایی که ادیان با قدرت و بندگی، تعصبات و گوششنوی، اقناع و اجبار سروکار دارند، سواستفاده و بهرهبرداری هر یک این ادیان بستگی به توانایی ادیان و مقاومت مردمی در برابر قدرت ادیان دارد.
اگر لحظهای تأمل کرده و به دقت به هرتی پرتی ادیان بنگریم، متوجه می شویم که دین هیچ چیز با ارزشی تولید نمی کند. امروزه مذاهب آنقدر در جوامع ما جا افتاده اند که ارزش آنها را با شایستگی یا توانایی آنها ارزیابی نمی کنیم؛ مگر بر اساس فاجعهبار بودن فروپاشی آنها، شباهت دیگری با تجارت: بیش از حد بزرگ برای ورشکستگی و فروپاشی.
درست مانند سرمایهداری، دین فقط خرابکاری میکند، کنترل می کند، تصاحب میکند، فساد میکند، میدزدد و میگیرد. همه چیز را میطلبد، بیهوده تر و گستاخانهتر از سرمایه داری، نه تنها در چند قرن، بلکه هزاران سال. ماه رمضان و سنتهای روزهداری مشابه، احتمالاً در ابتدا اقداماتی جمعی در زمانهای دورهای خشکسالی و سختی برای بقای همگان در جوامعشان بوده است. یا تشییع جنازه شاید تنها راه داوطلبانه، غیررسمی، اشتراکی و عملگرایانه یک جامعه برای اطلاع از مرگ اعضای خود، جمعآوری حمایت برای اعضای خانواده بازمانده و نیازمند، و رسیدن به یک توافق کلی در مورد برنامههای آینده بدون اعضای جامعه درگذشته بوده است. ما به سختی میتوانیم ذرهای از این تاریخ را از رعایت آداب و رسوم دین و سنتهای کنونی ردیابی کنیم. همه سنتهای ما اکنون تحریفشده، منشأ جمعی و اجتماعی آنها فراموش شده، توخالی شده به عنوان میزبان دیگری برای بازتولید انگل دین.
در پایان، ما هر روز برای آزادی، آیندهای بهتر و عاری از سلسلهمراتب، اجبار، سلطه، اطاعت و قدرت میجنگیم. در مبارزههای مان صدمه می بینیم، رفقا آسیب میبینند و اغلب در مسیرمان فقط مرگ در انتظار ماست. سوگواریمان با واقعیت ظالمانهای کوتاه میشود که روحانیون در طول هزارههای متمادی ساختهاند. هر روز یک تکه کوچک از خودمان را میکشیم و تا حدی بیحس میشویم که فقط میتوانیم به راه ادامه دهیم. جای تعجب دارد که هنوز زندهایم، هنوز اهمیت میدهیم، هنوز عشق میورزیم.
من آدم سختگیری نیستم. جوامع آزاد آینده میتوانند اشکال متناقض زیادی به خود بگیرند. اما، من یک خواسته دارم: این جوامع آزاد آینده باید حداقل برای یک قرن زنده بمانند.
آیا سرانجام آزاد می شویم؟
و آیا این آزادی برای قرنها ادامه خواهد داشت؟ نمی دانم.
آنچه می دانم این است که لااقل برای یک قرن آزاد زیستن، نهاد دین نمی تواند به فساد خود ادامه دهد و ارزشها و خلاقیت مان را فرسایش داده و نابود کند؛ اگر امیدی برای رسیدن به آرزوهایمان داریم.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل