تن ملعون
(سهپارهای پیرامون ایران- حکومت و مردم – و او که «افغانی کثافت» صدایش میزنند)
نقاشی، کاری از شمسیه حسنی
نوشته: عبدالله سلاحی
شعاری که علیه آخوند بود، اکنون علیه مهاجران و از سوی مردم، چنین سر داده میشود:
«توپ، تفنگ، فشفشه/ افغانی باید گم بشه»،
و این شعار در کنار «مرگ بر افغانی» و طی تجمعات و همچنان یورش به جان مهاجران سر داده میشود. شعاری که اگر شکل ضد حکومتی آن را که سال پیش و پیشتر، سر داده میشد(22-2023) یادآور شویم، «مرگ بر خامنهای» بود.
چه چیزی روی خطاب این شعارها را چنین فجیعانه از قدرتمندترینها به ضعیفترینها برگردانده است؟
وقتی در دسامبر 2023 مردم به خانههای مهاجران افغانستانی در یزد حمله کردند، خانههای آنان را آتش زدند و خود شان را به دشتها متواری ساختند؛ فاصله زیادی از اوج جنبش «زن، زندگی، آزادی» نداشتیم. جنبشی که با آتش زدن بزرگترین نماد حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بر تن، حجاب و روسری؛ تنانگی و آزادی را باهم به شکل بسیار انقلابی گره میزد.
بسیاری معتقد هستند که این دو ربطی به هم ندارند و نباید به این شیوه طرح مسئله کرد. ولی به شعارها نگاه کنید و بعد دوباره به این مسائل بپردازید.
مسلماً با دیدن این که روی خطاب شعارها از حاکمیت به سوی محکومین چرخیده، به این فکر میافتیم که دخالتی در کار است. قطعاً چنین است و بدون اشاره به شعارها، رفتار و عملکرد حاکمیت، پیشتر از همه فاشیسم را بیان میکند. با این همه، مبدل شدن نمایهها و نمادهای نیروی انقلابی به بستر خودنمایی فاشیسم، موردی است که نمیتوان به سادگی رهایش کرد. بخصوص، وقتی میبینیم خیابانها، آن میدانهای اصلی جنبش زن، زندگی، آزادی، مبدل به فضاهایی شده که بین افرادِ در آن، بی هیچ مکثی بلافاصله تفکیک صورت میگیرد.
تکفیک بین «تن خودی» و «تن بیگانه»…
اکنون که شعارهای انقلابی با حفظ همه ساختار ولی خطاب به ضعیفترین افراد جامعه سر داده میشود؛ حرف ربط بین دو خط ( جنبش ژینا و جنبش فاشیسم) برای مان خوانا خواهد شد. و این حرف ربط چیزی نیست جز تن؛ هنوز مسئله بر سر تن است.
حاکمیت، حمله به حیات عاری از حق و حقوق تنهای مهاجر را زمینهسازی میکند و مردم، نه فقط طرفداران حاکمیت بلکه متشکل از بخشهای مختلف جامعه در این حمله سهم میگیرند. از طرفی، نیروهای انقلابی و پیشرو در مبارزات اجتماعی و برابریخواهی تا حد امکان سکوت میکنند.
اولی، یعنی همدستی حکومت و اقشار گوناگون به این دلیل امکان مییابد که هر دو در امر «اخراج مهاجران» به هر شیوه ممکن، موافق هم هستند.
و دومی، یعنی سکوت نیروهای پیشرو به این دلیل است که از این توافق به وضاحت آگاهی دارند. و آنان با مردمی که یک طرف این توافق هستند، احساس همگروهی بودن کرده و نتیجتاً دچار هجوم توجیهات بسیاری شدهاند که باعث سکوت شده است.
رابطه بین هر سه اینها، بر محور تفاوت با تنی شکل گرفته است که عاری از هرگونه حیات حقوقی است. این تن بی حقوق، خارج از قلمروی است که آن سهی دیگر در آن باهم خودی بحساب میروند.
نسبت هر دیکتاتوری با مخالفانش همواره چنین با ظرافت بوده است. یک دیکتاتوری، تمام تلاشش را میکند که پا برجا بماند؛ حتی اگر فرو بپاشد، پیش از پیش بر اساس چنین نسبتهایی امکان این را فراهم آورده است که بعدها از دل نیروهای مخالف خود دوباره به پا برخیزد.
دفع زباله
در سال 1398 فردی پسر افغانستانی بنام زلمی را که در یک شرکت/مرکز بازیافت زباله کار میکرد و در حال جمعآوری زبالهها بود، داخل یکی از سطلهای بزرگ کثافات انداخت.
شاید این را عمل زشتی بدانیم که فردی مرتکب آن شده است و هیچگونه فکری فراتر از فرد در رابطه با آن وجود نداشته است. ولی وقتی فحشی بسیار مشهور؛ «افغانی کثافت» را که در ایران به سادگی برای تحقیر افغانستانیها استفاده میشود یادآور شویم؛ خواهیم دید که یک عاملیت جمعی در این کار وجود دارد.
افغانستانی مثل کثافاتی است که باید دور انداخته شود. ورود ممنوعهای خطاب شده به افغانستانیها را زیاد دیدهاید. بر سر در پارکها، فروشگاههای بزرگ و….
این هم روشن است که کثافات همه چیزند ولی چیزی که دیگر قابلیت استفاده را از دست داده است. چیزی که لااقل، عموم مردم بجز ارگانهای ویژه و خاص، نمیتوانند قابلیت استفاده دوباره آن را احیا کنند. چیزی که وظیفه دولت است تا با شکل دادن سیستمی شبیه به سیستم فاضلاب، جمعآوری زباله، مشخص کردن محوطهای برای انبار کردن زبالهها، فراهم آوری امکان بازیافت و در نهایت انتقال شان به بیرون از محیط اجتماعی، اموری را که مربوط به دفع آنها میشود، بدوش بگیرد.
افغانیبگیر، ممنوع کردن از کار، منع رفت و آمد، جلب و جذب به گروه تروریستی فاطمیون، قتل و قاچاق اعضای بدن، اردوگاهها و رد مرز کردن، همه اینها بخشهایی مرتبط با مهاجران هستند که در روند دفع زباله نیز وجود دارد.
همچنان که همه این موارد و موارد دیگر از قبیل تحقیر و آزار خیابانی، آزادی حمله به افغانی، باعث شده که تقریباً اکثریت کارگران، بخش اعظم زمان را در کارگاهها و محل کار سپری کنند و در طول ماهها، دو یا سه بار از آن خارج شوند. و این یک سیستم مشترک است که کل جامعه ایران- بشمول حکومت- برای دفع افغانی و روبیدن آن از اجتماع تدارک دیده است.
تن در حدود جنبش ژینا
هنوز مسئله بر سر تن است. تنی که هم میتواند بخشی از نشانههای نیروهای انقلابی را در خود داشته باشد و عواطف عمومی را نسبت به مطالبات برانگیزد، مثل؛ مصرع «برای کودکان افغانی» و هم از سوی نیروی مقابل انقلابیون و برای تهیج مردم مورد شکنجه و بازداشت قرار بگیرد، مثل؛ کودک افغانی، سید مهدی و شکستاندن گردن او…
همراهی اقشار مختلف جامعه را در هنگام بازداشت افغانستانیها با شکنجه در ملاء عام دیدهایم؛ وقتی که نیروهایی بنام یگان ویژه با چهرههای پوشانده بر سر موترهای شان چند تن مهاجر را لت و کوب میکنند و مردمی که دارند فیلم میگیرند، تاب نیاورده به بهانهی از نزدیکتر فیلم گرفتن، یکباره مشت و سیلی خود را حوالهی آن مهاجران در حال شکنجه میکنند. و این نمایشها و هیجانهای آن، همه برای مردم تدارک یافتهاند.
مردم اینگونه با دیکتاتور و حکومت رابطه برقرار میکنند. یک رابطه کاملاً تنانه که شامل فعالیتهای فزیکی مطلق مثل ضرب و شتم، نتایجی مثل هیجان، لذت بصری و غیره هستند.
شک نداشته باشید که رفتن و دیدن اجرای حکم اعدام در چهار راهها؛ چنین اصلاح شده و جای خود را به دیدن شکنجه و اشتراک در شکنجه تن مهاجر داده است. این تن، مرجع مشخصی برای محکومیت ندارد و میتواند از سوی هر تن دارای حقوق و حاضر در قلمرو قانون، صادر شود.
خطرهایی که جنبش زن، زندگی، آزادی را تهدید میکند و هر روز دارد بر آن غالب میشود، نه از سیستم سرکوب و نیروی سرکوب، بلکه از فرایند قلمروزاییهای انقلابی خودش، یعنی؛ تعیین حدود تنانگی سر بر خواهد آورد.
توجه به تن که به این جنبش مجال قلمروزدایی از امور اِعمالشوندهی حاکم را داد؛ وقتی که حمله به خانههای مهاجران و افغانیسوزان رخ داد، این ماجرا از قلمرو در حال شکلگیری جنبش (فرایند قلمروزایی) بیرونی باقی ماند.
جنبش ژینا، نتوانست تنانگی و مبارزه برای آزادی تن را به آخرین سرحدات ممکن برساند. بنابرین، قلمرو این جنبش، حدودی دارد که به پذیرفتن تن ملعون و و مهاجر با شرایط خاصی مینگرد و تا برآورده شدن آن، همبستگی با آن را به تعلیق انداخته است.
همان تعلیقی که قریب به نیم قرن از سوی جمهوری اسلامی انجام شد و اکنون به مرحلهی برهم زدن آن و دفع کامل مهاجران رسیده است.
پرداختن به تن و آزادی آن بعنوان تن خودی، رگهی فاشیسم نهفته در تنانگی جنبش زن، زندگی، آزادی (جنبش ژینا) است.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل