بسوی تنومندی یا خودگردانی بدن

نویسنده: عبدالله سلاحی

Text Size

«شما که این همه می‌تازید، توهین می‌کنید و خون تان به جوش آمده است
فقط « لباس نیمه‌آستین[دار] من را دیدید ولی طالب
با زور تفنگش، جهادش و پرچم اسلامی محمدی[…] اش
بدن من را با یک سوتین دیده.»

(برشی از حرف‌های زرمینه پریانی خطاب به مردان برآشفته از دیدن عکس بدون حجاب او)

 

«مطالبات مهمتر» و نسبتش با سرکوب

وقتی می‌گویند مبارزات زنان را به مبارزه برای پوشش (مخالفت با حجاب) تقلیل ندهید، ادعا می‌کنند که از مطالبات بسیار مهمتر دفاع کرده‌اند. همین مطالبات مهمتر، چنان در مباحثه‌ها بکار برده می‌شود که گویی هر سخنی در مورد پوشش آزادانه به معنی بدنام کردن مبارزاتی است که زنان دارند به پیش می‌برند.
در این خصوص، «مطالبات مهمتر» آنچنان که کار کرده است، هم ردیف و در مجموعه‌ای از ابزار سرکوب قرار می‌گیرد. از نظر دیگر، مطالبات مهمتر، هرچند بطور مستقیم پوشش آزادانه زنان را مردود نمی‌داند ولی، آن را بی ربط به وضعیت زنان شمرده، طوری به معرفی می‌گیرد که هرکسی نتواند از آن دم بزند. بگونه‌ای که اگر بحثی در این مورد به میان آورده شود، آن را خارج از مطالبات زنان اعلام می‌کنند.
18 جنوری 2022 در کابل، تمنا پریانی و دوستانش زیر حاکمیت طالبان، چادری، نماد تفکر و سیاست این گروه نسبت به زنان را ( حجاب کاملاً پوشیده که بر سر زنان می‌شود و شباهت زیادی به بوجی/گونی دارد) آتش زدند. از همان زمان، شاهد حمله طالبان، مردان و حتی زنانی که مدعی مبارزه با طالبان هستند بر این عمل بودیم. پس زدن نماد طالبانی حجاب، گرایشی در مبارزات‌ زنان بود که نه تنها بخاطر رادیکالیسم شدیدی که در خود داشت؛ بلکه همچنان بخاطر بیرونی نگه‌داشتنش از دایره‌ی مطالبات زنان تا هنوز مورد حمله قرار می‌گیرد. و بخش ویژه‌ی نیرویی که این گرایش مبارزاتی را پس می‌زند و سعی دارد بیرون از مطالبات زنان قرارش بدهد از خود زنانی است که علیه طالبان ایستاده‌اند.
شما نمی‌توانید بطور کلی با طالبان در تقابل قرار بگیرید. یا به خاطر مصلحت و آویزه گوش کردن این که اکنون شرایط مناسب چنین مطالباتی نیست از آنچه می‌خواهید دست بر می‌دارید و یا هم ادامه می‌دهید ولی؛ خواسته‌ی تان بعنوان مطالبه‌ای بیگانه از نیازهای اجتماعی که به آن تعلق دارید قلمداد خواهد شد.
پس مبارزه با طالبان حدودی دارد و این حدود از سوی نیروهای گوناگون، حتی فضای سیاسی متعلق به شما و همرزمان تان تعیین می‌شود. هر حدی نیز دلیلی با خود دارد و اکثر اوقات پذیرفته می‌شود. اینگونه، مطالبه‌ای مثل پوشش آزادانه از دایره‌ی مطالبات زنان خارج شده به مثابه یک بی‌بندوباری و امری کم‌اهمیت با شدیدترین حملات مواجه می‌شود.

از این لحاظ باید پذیرفت که مبارزه برای چنین خواسته‌ای، چیزی نیست که در بین زنان معترض طرفدارانی بیشتر از چند تن داشته باشد. و همین‌طور این را نیز باید گفت که در این خصوص، مخالفت‌های معترضین و نیرویی که ایجاد می‌کند، جزء نیروی حاکم است و از همان نظام مستقر اسلامی محسوب می‌شود.

 

بی‌ بندوباری

ساختار این اصطلاح نکات درخور تاملی دارد و همینطور شیوه‌ی استفاده از آن که کاملاً با واژگان تشکیل‌دهنده‌اش در تقابل است. شاید این اصطلاح و واکاوی‌ آن، نمودار خوبی برای شرح وارونگی جریان اعتراضی-سیاسی زنان معترض نسبت به مبارزاتی که تمنا پریانی و زرمینه پریانی، علیه حجاب انجام می‌دهند، ارائه کند.
«بی بندوبار» به کسی گفته می‌شود که پی نوعی از آزادی بی و حد و مرز می‌گردد و یا اصلاً به حدودی که برای آزادی از سوی هر اجتماعی تعیین می‌شود، ارزش قائل نیست. می‌توان گفت، بی بندوبارها بر تخطی از نرم‌های اخلاقی محکوم هستند و آنچه انجام می‌دهند زشت، پست و غیرقابل پذیرش دانسته می‌شود. و فقط این نیست، عموماً چنین افرادی را با سازمان دادن ساختارهای رفتاری مشخصی، دور از کانون‌های اجتماعی نگه می‌دارند.
برای پس زدن و در حاشیه نگه‌داشتن چنین اعمالی، ساختارهای گوناگون اجتماعی وجود دارد. از جمله حکومت‌ها که در هر نهادی از خود، رفتارهای مشخصی را بعنوان مقررات تعیین کرده‌اند که نه فقط اجازه نمی‌دهند خلاف شان کاری کرد بلکه اساساً کاری غیر از آن مقررات، نادرست بوده و انجامش بی معناست.
میان مردم نیز همین ماجرا وجود دارد. در میان مردم، شیوه‌های متنوع‌تری است که هر کدام بگونه یک رژیم عمل می‌کند. بطور مشخص، «دشنام‌» یا به معنی کلمه به کلمه، ضد نام، یکی از همین رژیم‌هاست که فعالانه علیه هر نوع خروج از نرم‌های اجتماعی حاکم کار کرده است. فعالیت مدام و معطوف به تاثیرگذاری‌های ریز و عاطفی از ویژگی‌های این رژیم است:
«قسم به اشک و بغض امشب، بعد ما هم زنانی در برابر دین و فرهنگ تان خواهند جنگید. بدن ما مال شخصی مرد خانواده و جامعه نیست.» این سطری از یک تویت زرمینه پریانی است که پس از هتاکی مردان جامعه در واکنش به عکس بدون حجابش نوشته بود. سطری که هم نشان می‌دهد رژیم‌های جامعه چگونه عمل می‌کنند و هم بیانگر این است که دشنام، این رژیم بخصوص، مستقیماً بر تاثیرگذاری‌های ریز عاطفی متمرکز است.

تاثیرگذاری‌های ریز عاطفی می‌توانند مقوله‌های سنگینی را به مرور زمان عوض کنند. چون مداوم و پیوسته کار می‌کنند. زحمت زیادی نمی‌کشند به کوچک‌ترین کارکردها هم قانع‌اند. و عمل مدام این رژیم، نیز از همین شاخصه‌اش بر می‌آید؛ انجام ناچیزترین کارها در برابر آنچه که می‌خواهد ناچیز اثبات کند.
اصطلاحی چون «بی بندوباری» غیر از این نمی‌توانست به یک معنای پست و غیرقابل قبول مبدل شود. اگر به کسی بگوییم «تو بار می‌بری»، قطعاً ناراحت می‌شود و یا اگر بگوییم تو در بند هستی، تعجب خواهد کرد که چرا اینگونه می‌گوییم. با این همه، اگر بگوییم «تو فرد بی بندوباری هستی» با ما جنگ خواهد کرد؛ گویی او می‌خواهد هم در بند باشد و هم باری بر دوشش داشته باشد.

می‌دانیم که چنین تعبیرها و تحلیل‌هایی از اصطلاحات زبانی و بخصوص آن اصطلاحات نامطبوع، نادیده گرفتن وسعت معنای کلمات و قابلیت‌های دیگری است که می‌تواند به خود بگیرند. ولی باید اذعان کرد که رژیم‌های کوچکی مثل دشنام، بی اندازه متکثر هستند و قابلیت انعطاف نیز، یکی دیگر از ویژگی‌های آن است.
به سادگی می‌توان همین «بی بندوباری» را به نوعی مسئولیت‌پذیری معنی کرد. طوریکه بیانگر این باشد که افراد باید در شرایط خاص اجتماعی، مسئولیت خودشان را درک کنند و از خواسته‌های پیش پا افتاده (در بحث پیش آمده، پوشش آزادانه) خودداری کنند.

با اینکه می‌بینیم ویژگی انعطاف می‌تواند، اصطلاحی را که عمدتاً بعنوان دشنام استفاده می‌شود به اصطلاحی برای سرزنش و اندرز بدل کند و از بار معنایی زشتش بکاهد؛ از کارکردش در نفی کردن عملی که متهم به پیش پا افتادگی است، عقب نمی‌نشیند. این کثرتی است که در یک چنین رژیمی قلمروهای متعددی را شکل داده است تا به کارهای غیرقابل پیشبینی توانا باشد؛ اما همگی در راستای نفی خواسته‌ی رادیکال تا سرحد پیش پا افتادگی و تایید مطالبات مهمتر تا سرحد امور غیرقابل نقد خواهد بود.

مطالبه‌ی رادیکال، همواره به دلیل اینکه حد و حدود نمی‌شناسد، به نوعی از آزادی‌خواهی تعبیر گشته که آزادی‌های مشروط و خط‌کشی شده را زیر سئوال می‌برد. و این، همه مفهوم آزادی را دوباره به مثابه یک مسئله پیش روی مان می‌گذارد؛ آیا آزادی رادیکال یا مشروط و خط‌کشی شده، کدام یک امکان‌پذیر است؟!

 

آزادی مشروط و خط‌کشی‌شده؛ تنها آزادی ممکن

شما خواهید توانست به دانشگاه بروید اما؛ بیشتر آنچه می‌آموزید، مطالب فقهی خواهد بود. روزی خواهید توانست، بعنوان یک زن در سطح شهر و بازار گشت‌گذار کنید اما؛ با پوشش و حجاب عربی (جامه سیاه همراه با برقع). خواهید توانست کار کنید اما؛ با معاشی چند برابر پایین‌تر از مردان جامعه و…
همانطور که می‌بینید، این‌ها اعمالی هستند که می‌توانند در صورت یک‌سری تغیرات در شرایط سیاسی و امنیتی منطقه، خیلی زود قانونی شده و مشروعیت بیابند. و مهمتر از همه، این‌ها یعنی آزادی مشروط و خط‌کشی‌شده، تنها آزادی ممکن است و خیال‌پردازانه نیستند.
ولی باید در شرایط این آزادی قرار گرفت و همه آنها را رعایت کرد. باید بندها و محدوده‌ها را شناخت و مطابق با آنها پیش رفت. خواهید توانست بعنوان زن در بازار گشت و گذار کنید اما؛ باید سراپا بیانگر استقرار و استحکام حکومت باشد؛ بگونه‌ای که با لباسی که تعیین کرده است- اونیفورم مذهبی حجاب- بار معنایی و گرایش مذهبی حکومت را تبلیغ کنید. به هیچ وجه نباید سبک‌دوش از این بندوبارها باشید. این‌ها شروط آزادی شما و خطوطی هستند که موقع عادی‌ترین عملکردها، مثل راه رفتن در خیابان باید رعایت شوند. و می‌دانیم، اصلاً غیر ممکن نیستند.

 

آزادی غیر ممکن

این آزادی، فقط در تخیل آدمی اتفاق می‌افتد و پس از تصور شدنش، بلافاصله با نکته‌ای ظریف یا هم ناچیز، بهم می‌ریزد. اگر بخواهیم افعال آدمی را به این آزادی نسبت بدهیم، «خواستن» تنها فعلی است که می‌تواند با آن صرف شود. آزادی غیر ممکن؛ آن آزادی که خواسته می‌شود.
آزادی غیر ممکن، شدیداً رادیکال است و هیچ حد وحدودی را نمی‌پذیرد. همین دلیل است که نمی‌توان آن را بدست آورد. چابک و گریزی است. همیشه راهی برای بهم ریختن تصوراتی که از آن داریم می‌یابد و نمی‌گذارد در محدوده‌ی خاصی بکار برده شود. اصلاً مثل یک ابژه نیست و به همین دلیل، نسبت انسانی ما با آزادی غیر ممکن، نیز آن نسبت سوژه با ابژه نیست.

درست است که می‌توان آزادی غیر ممکن را مطالبه کرد اما؛ نمی‌توان آن را همانگونه که مطالبه می‌شود، شناخت. در رویارویی با آن، همواره غافلگیر خواهیم شد. حدودی را که زیر پا گذاشته است به راحتی نخواهیم یافت. همیشه باید مثل یک کارآگاه دنبال ردی از آن بود تا با کوچک‌ترین، پیش پا افتاده‌ترین و همه فحش‌هایی که به آن داده می‌شود، ما را بسوی نفی شدن، طرد شدن و حاشیه‌روی ببرد. و این گونه، این آزادی همیشه پیش از آنکه فکرش را بکنیم اتفاق می‌افتد.
مطالبه آزادی غیر ممکن، همواره سبب محکومیت شما خواهد بود. همواره سبب نخ‌نما شدن و سپس تجرد شما خواهد شد. مجزا خواهید شد و اینگونه از اجتماع مربوطه بیرون می‌گردید. شما بیرون می‌شوید. یک معنی از دل عالمی از خطوط و شروط، بیرون زده می‌شود و دیگری قلمداد می‌گردد. منجر به تشکیل یک فضای دیگر می‌شود. فضایی که همیشه به آن حمله خواهد شد اما؛ همه این حمله‌ها بیشتر از پیش بر تفاوت و دیگرگونه‌گی آن فضا صحه می‌گذارند. و مهم همین دیگر است.
آزادی غیر ممکن، هیچ وقت به دست نمی‌آید اما؛ مطالبه‌گر آن همیشه می‌تواند، خطوط آزادی مشروط را به هوی آن زیر پا بگذارد. هوس، منظورم هوی و هوس است.

 

بسوی تنومندی

وقتی می‌شنوید حاکمیت دینی اسلامی که بر پوشاندن زنان شهره است، بخاطر سرکوب زنانی که با آن می‌جنگند، آنان را برهنه می‌کند و با آزار و شکنجه جنسی می‌خواهد حکومت خودش را بقبولاند، احساسی که به شما دست می‌دهد، چیست؟
یا زنی که در همین شرایط بوده است، چه درکی از فضا بدست می‌آورد و آن را چگونه درک خواهد کرد؟!
به این حرف‌ها باید بارها توجه کرد، زیرا تلاش ناکامی جهت گفتن از یک تجربه‌ی بیان نشدنی است:

« لباس نیمه‌آستین[دار] من را دیدید ولی طالب
با زور تفنگش، جهادش و پرچم اسلامی محمدی[…] اش
بدن من را با یک سوتین دیده.»

آیا او، خواستار غیرتی است که مردان همیشه مدعی آن بودند و این غیرت به تعبیر دیگر، ناموس‌داری نام دارد یا اینکه چنین نیست زیرا گوینده این حرف‌ها، همچنان می‌گوید:
«قسم به اشک و بغض امشب، بعد ما هم زنانی در برابر دین و فرهنگ تان خواهند جنگید. بدن ما مال شخصی مرد خانواده و جامعه نیست.»
به دلیل همین تضادی که می‌توان دریافت، این حرف‌ها به معنی گفتن و توضیح دادن تجربه نیست. اصلاً اشاره‌اش به درون زندان بخاطر شرح حال کردن زندان نیست. چیزی که رسانه‌ها خیلی دوست داشتند و در تیترهایی دلبخواهی، عنوان کردند.
تجربه‌ای اگر هست، تازه در حال اتفاق است. و البته نمی‌تواند بیان شود. این تجربه احساس شده است و گوینده این حرف‌ها آن را از سرگذرانده است اما؛ همانطور که دیدیم، همه فکر می‌کنند او دارد شرح حال زندان را می‌گوید. چون او همچون یک میل تجربه خودش را احساس می‌کند و همه‌اش هم به تنش ارجاع می‌دهد.
این را هم از یاد نبریم که همه حرف‌های او، واکنشی بود بر حملات مردانی با عنوان هم ولایتی، هموطن و هم قوم که ماجرایی ایجاد کرد و منجر به بیان حرف‌هایی شد که داریم در موردشان بحث می‌کنیم. آنچه که باعث بیان خاطره‌ای از زندان شده است ربط مستقیمی به این ماجرا دارد. پس این ماجرا نیز ربط مستقیم با زندان دارد.
با وجودیکه تضاد یاد شده می‌تواند مقصود گوینده را از حرف‌هایش مخدوش کند اما؛ احتمال تعبیر صحیح از « لباس نیمه‌آستین[دار] من را دیدید…» این می‌تواند باشد که برآشفتگی شما نباید تا این حد می‌بود زیرا من فقط لباسی نیمه‌برهنه پوشیده‌ام، حال آنکه در زندان طالبان، فقط یک سوتین به تنم باقی گذاشته بودند. اگر واکنش شما بر برهنگی است، چرا وقتیکه زنانی چون من در زندان برهنه ساخته می‌شوند، غیرت شما به جوش نمی‌آید.
این نه فقط یک پرسش جدی است بلکه می‌تواند همان تجربه‌ای باشد که با زندان مرتبط است و نمی‌تواند به بیان در بیاید. ما نیز فقط می‌توانیم با اشاره به یک‌سری نشانه‌ها از قبیل آنچه گفته شد، خبر از احتمال آن بدهیم.
طالب که به زور تفنگ، جهاد و پرچم اسلامی و محمدی، تن زن را برهنه می‌کند، موجب براشفتگی- حتی در حد موج‌های خبری در شبکه‌های اجتماعی- نمی‌شود. اما زمانی که با لباسی نیمه‌ برهنه، عکسی منتشر می‌کند همه در نفی او و حمله بر او هجوم تلاش می‌کنند. چرا؟
چون این‌بار او خودش دست به این کار زده است. هرچند خیلی کمتر از آن حد برهنه‌گی که طالب بر او تحمیل کرده بود، چون او خودش و به خواست خود، چنین لباسی بر تن کرده است، سزاوار هتاکی و توهین است. گویی او بر مال و اموال کس دیگر دست درازی و اِعمال سلیقه کرده است.
مسئله، تن و عملی است که بر آن انجام می‌شود. اگر اویی که بر این تن کاری می‌کند، مرد باشد- حتی اگر مردی از دشمنان- می‌توان سکوت کرد و بهتر که سکوت شود. اما اگر این زن است که خودش کاری با تن می‌کند، او همه چیز را به باد داده است.

او نباید خودش تنش را برهنه کند زیرا برای مردان دشمن چنین تصوری پیش می‌آید که ما (مردان قبیله) اختیاری بر تن نداشته‌ایم و زن، خود گرداننده و دارنده‌ی تن بوده است.
در پایان،
حق تن، انسان با این یگانه ملک خودش به دنیا می‌آید و برای او دنبال حق می‌گردد. مفهومی چون حق خاستگاهش تن است. تمایلات جنسی گرایش به حق دارند. حق‌طلبی غریزی‌گونه؛ آزادی از تن است؛ هم دلیل وجودش، هم انگیزه وجودش؛ تنها تن‌هاست که به دنبال حق اند.

تن وطن اول است:
تعرض شده است، تجاوز شده است و باید برای وتن جنگید!
آدمی تنها وتن را می‌تواند بردارد و به جایی ببرد که می‌خواهد.

 

عبدالله سلاحی

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل