گاهی فکر میکنم اگر میتوانم با دیدن یک تابلوی نقاشی چندین صفحه بنویسم و از آن نوشتن لذت ببرم، از نگاه کردن به تن یک زن هم (چه عریان، چه پوشیده) می توانم به همان اندازه بنویسم و لذت ببرم. زن، برایم الهامبخش است. شاید برای همین است که زنان اساطیری را الهه میگویند؛ الهه، خارج از ریشهاش در الوهیت، به الهام هم میرسد؛ به نو بودن، به کشف و شهود و فکر کردن.
و اینکه در شعر کهن فارسی عاشق همیشه اهل نظر است، بی نسبت با احساسی نیست که من به زن دارم؛ چرا که زن دیدنی است
(گذشته از این که چیز مورد نظر در شعر کهن فارسی، زن نیست و بُعد عرفانی دارد. نگاه من و خوانش شخصی خودم در این نوشته، از این اصطلاح عرفانی، زن و یا معشوق/ معشوقه است).
شاید گمان کنیم این طرز دید زن را چیزی برای نمایش میداند و مرد او را با فعل دیدن مفعول لذت خودش قرار میدهد.
ولی نه! اهل نظر، اویی که در حیرت جلوهی زن افتاده است، کاملا خودش را باخته و همه احساسش، با حرکاتی که زن انجام میدهد جهت پیدا میکند.
این زن است که میتواند با چگونگی نمایش رفتار خودش -چنان یک متن ادبی که با جملهبندیهایش، فکر را و تخیل را جهت و تحرک میدهد- نظارهگر خودش را به فکر وا دارد.
به فکری که ساختارش، نزد حرکت و رفتار و بدن زن است.
زن میتواند اغوا کند و این نکتهای است که در برابر زورآوری که یک پدیدهی مردانه است، ایستادگی میکند. در حالی که میتواند ریخت و ساختار خودش را در هر لحظه عوض بکند و هر بار قابلیت خوانش تازهتری را داشته باشد.
مرد اما تنها زورآوری را دارد و همواره باید برای هویت مردانه، سعی کند تا به ساختار اجدادی خودش استحکام بیشتر ببخشد.
و این هویت و ساختار آن، مورد نقد من است.
من خود را یک مرد نمیدانم زیرا معتقدم که به عنوان یک فرد که در جامعه فقیر و زیر ستم زندگی میکنم، چنان همقطارانم که زناناند و تحت ستم قرار دارند؛ از دید قدرت و از زاویه دید کسی که میداند قدرت دارد او را شکل میدهد، یک زن هستم.
زیبایی، تنها درک من از زن نیست. رنج وستمی که بر او جاری است، بخش بزرگی از درک مرا نسبت به خودم و زندگی جامعهام ساخته است.
ضجههای یک زن، دلخراشتر از فریادی است که یک مرد از سر درد میکشد ولی نمیخواهم میان ضجههای آدمی نیز تفاوت جنسیتی قایل شوم.
چرا که این را میدانم؛ اگر فریاد درناک یک مرد، آن تاثیر عمیق را بر من نمیگذارد، دست خودم نیست و من از سوی ساختاری که بر من حاکم است، دارم شکل مییابم.
این تفاوت بد که میان صداهای درناک قایلم؛ با همه بدیهایش و آلوده بودن من؛ چیز امیدوار کنندهای را با خود دارد: اینکه من صدای بیگانهای را در وجودم احساس کردهام؛ اینکه از آن مردانگی که به من زورآوری میدهد احساس جدا افتادگی میکنم.
من دارم به این درک میرسم که یک کارگرم، یک تنخواهبگیرم.
جبری بر من حاکم است که بر دوشم سنگینی میکند و با همه این اوصاف، من قبلتر از اینها یک زنم.
قبلتر از اینها! چرا که یک کارگر مرد، اندکی، لااقل اندکی از سیستم قدرت سود میبرد. ولی یک زن برای به زورآوری رسیدن و سهمی از آن بردن، از صفر شروع میکند. از صفر جنسی، تا این که در گفتمان جنسیتی مردانه نفوذ کرده و بالاخره، یک مرد میشود.
از نگاه قدرت، منِ مزدبگیر، منِ کارگر و منِ فقیر، در یک طبقهی پایینتر قرار دارم.
ولی احساسم به زن؛ این نزدیکی بدون همآغوشی، به من میگوید؛ در این پایین، قسمت دیگری نیز وجود دارد و آن به ابتدای تاریخ نابرابری میرسد.
احساسم میگوید؛ تو یک زن هستی. طبقه تو یک طبقه صرفاً اقتصادی نیست و قبل از بحث کارگری و کارفرمایی، نگاهی لذتجویانه از تنت وجود دارد (با این که اگر بخواهیم فصول رشد و چگونگی حاکمیت مردانه را تحلیل کنیم، در نهایت به بحث اقتصادی میرسیم و سرمایهدار و فقیر، آخرین تقابل و آخرین تضاد استوار بر نابرابری طبقاتی است).
به نظر من، استهلاک تن کارگر زیر فشار کار، استهلاک فکر و روان کارگر(نویسنده) زیر فشار اخبار و مطالبی که باید بنویسد، چیزی نزدیک به استفاده از تن یک زن است.
کارفرما، لذت مادی خودش را که از به دست داشتن پول، قادر به کسب آن میشود، از راه استهلاک تن و ذهن کارگر کمایی میکند؛ اگر غذای خوب میخورد، اگر تفریح بیشتر و بهتری دارد، اگر سکس متنوع و طبق مرادش دارد، همهی اینها، از استفادهی تن فردی که کارگرش است حاصل میشود.
لذت حاصله از تن و زحمت فیزیکی-روانیِ کارگر، یک لذت جنسی است؛ به دید من، ما همه؛ چه زن و چه مرد، از راه تنفروشی امرار معاش میکنیم و این، لذت و معیشتی به بار میآورد که کارفرما از آن برخوردار میشود.
چنان زنان که از دید سیستم مردانه چیزی برای لذت جنسی هستند؛ همه ما تنها( مرد و زن)، همهی تنخواهبگیران، تن میدهیم تا دیگری لذت ببرد.
با این حال، من هم یک زنم.
کابل- چهارشنبه 1398/4/19
چهار و پانزده دقیقه صبح
ویرایش شده در هشتم مارس 2024
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل