پس از انحلال رئال سوسیالیسم ، یا بهتر است بگوییم ادغام آن با سیستم حاکم، جنبش های آنارشیستی که دارای قدمتی برابر با
رئال سوسیالیسم هستند و ریشه آنها را می توان در انقلاب فرانسه یافت، شایسته ارزیابی مجدد هستند.
امروزه بهتر فهمیده می شود که اندیشمندان شناخته شده آنارشیسم مانند پرودون، باکونین و کروپوتکین عمدتا در اختلاف خود نسبت به سیستم حاکم و رئال سوسیالیسم اشتباه نمی کردند. آنها با قرار گرفتن در مخالف ترین قطب نظام، به عنوان جنبشی که سرمایه داری را نه تنها به عنوان انحصار خصوصی و دولتی، بلکه به عنوان مدرنیته نیز نقد می کند بسیار جلب توجه می کنند.
درونمایه اختلاف نظر آنها با قدرت هم به روش اخلاقی (اخلاق اجتماعی) و هم سیاسی، حامل سطح مهمی از حقیقت است. آنها از ساختارهای اجتماعی می آیند که جنبش را به شیوه های محرضی تحت تأثیر قرار می دهد.
واکنشهای «طبقهای» گروههای اشرافی که قدرت را از دست دادهاند و صنعتگران شهری که به دلیل سرمایهداری وضعیت نسبتاً بدتری پیدا کردهاند منعکسکننده همین واقعیت است. این واقعیت که آنها در سطح فردی باقی می مانند، نمی توانند پایه بیابند و نمی توانند یک ضد سیستم ایجاد کنند، به شدت با ساختارهای اجتماعی آنها مرتبط است. آنها خوب میدانند سرمایه داری چه می کند، اما خوب نمی دانند که باید چه کار کنند. اگر به اختصار دیدگاه آنها را خلاصه کنیم:
۱) آنارشیست ها از چپ ترین موضع، نظام سرمایه داری را نقد می کنند. آنها بهتر درک کردهاند که نظام سرمایه داری جامعه اخلاقی و سیاسی را نابود می کند. آنها مانند مارکسیست ها نقش مترقی را به سرمایه داری نسبت نمی دهند. رویکرد آنها نسبت به جوامع ویران شده توسط سرمایه داری مثبت تر است. آنها آن جوامع را عقب مانده و موظف به انحطاط نمی دانند، بلکه بقای جوامعی را که اخلاقی تر و سیاسی ترند می یابند.
۲) آنها در مقایسه با مارکسیست ها رویکرد جامع و واقع بینانه تری نسبت به قدرت و دولت دارند. باکونین کسی است که گفت قدرت شر مطلق است. با این حال، خواستن حذف فوری قدرت و دولت، آرمانشهری و رویکردی است که در عمل چندان شانس تحقق نداشته است. آنها توانایی پیشبینی اینکه سوسیالیسم نمیتواند بر اساس دولت و قدرت ساخته شود و ممکن است به سرمایهداری خطرناکتر و بوروکراتیک تر ختم شود را داشتند.
۳)آینده نگری آنها، اینکه دولت-ملت متمرکز فاجعه ای برای همه طبقات کارگر و جنبش های مردمی خواهد بود و امیدهای آنها را در هم خواهد شکست، واقع بینانه است. آنها همچنین در نقدهایی که به مارکسیست ها در مورد اتحاد آلمان و ایتالیا داشتند، درست می گفتند.
بیانیه آنها در مورد توسعه تاریخ در گرو منافع دولت-ملت ها به معنای زیان بزرگی برای مدینه فاضله آزادی و برابری است. انتقاد آنها از مارکسیست ها برای موضع گیری در کنار دولت-ملت و سرزنش آنها به خیانت جنبه های مهمی است که باید بر آن تاکید شود. آنها از کنفدرالیسم دفاع کردند.
۴)نظرات و انتقادات آنها در مورد بوروکراتیسم، صنعت گرایی و شهرنشینی تا حدی تایید شده اند . آنها در مراحل اولیه گسترش مواضع ضد فاشیستی و محیط زیستی، در ایده ها و انتقادات نقش مهمی ایفا کردند.
۵)نقد آنها به سوسیالیسم رئال نیز بعد از انحلال آن در نظام سرمایه داری تأیید شده است. آنها قسمی هستند که به بهترین وجه تشخیص دادند آنچه را که ساخته شده سوسیالیسم نیست بلکه سرمایه داری دولتی است.
علیرغم تمام آن ایدهها و انتقادات کلیدی و تأیید شده، بسیار متحیر کننده است که آنها نتوانستند خود را بصورت انبوه در بیاورند (تبدیل به یک جنبش انبوه شوند، اصلی به تورکی kitleseleşme ) و فرصت پیادهسازی عملی را بیابند.
من معتقدم که این ناشی از نقص و ضعف جدی (عدم استحکام) در نظریه آنها است. فقدان تحلیل آنها از تمدن و عدم توانایی در توسعه یک سیستم مناسب کاربردی (آلترناتیو آنارشیستی*) نقش مهمی در این امر ایفا کرد. تحلیل تاریخی جامعه و تحلیل راه حل ها توسعه نیافته است.
علاوه بر این، آنها خود از فلسفه پوزیتیویستی تأثیر گرفته اند. نمی توان به یقین گفت که آنها توانستند از علوم اجتماعی اروپا محور فاصله بگیرند. به نظر من بزرگترین شکست آنها این است که نمیتوانند وارد یک تفکر و ساختار سیستماتیک در مورد سیاست دموکراتیک و مدرنیته شوند. آنها در نظام سازی و عملی کردن (پیادهسازی) آنچه در صحت نظرات و نقدهای خود مبنا قرار می دهند تلاش مفصلی نکردند. شاید موقعیت طبقاتی آنها مانع این کار می شد.
مانع مهم دیگر، واکنشی است که در دیدگاه های نظری و زندگی عملی در برابر هر نوع مرجعیتی، از خود نشان می دهند.
فرافکنی واکنش بحق آنها در برابر قدرت و اقتدار دولتی و تعمیم آن به هر شکلی از اقتدار و نظم بر آن بود که مدرنیته دموکراتیک را در تئوری و پراتیک مورد پرسش قرار ندهند.
من معتقدم برای آنها مهمترین جنبه خود انتقادی ندیدن مشروعیت اقتدار دموکراتیک و ضرورت مدرنیته دموکراتیک است.
بعلاوه، نکته مهمی که غافل مانده توسعه نیافتن گزینه جامعه ی دموکراتیک به جای دولت-ملت بوده و این موضوع خودانتقادی است. بدون شک، آنارشیستها تأثیر مهمی در انحلال رئال سوسیالیسم ، توسعه جنبشهای فمینیستی و محیط زیستی و رشد «جامعه مدنی ـیسم» (در اصل به ترکی: sivil toplumculuk) در چپ داشتند.
با این حال، تکرار این که حقانیت آنها اثبات شده است چندان واقع بینانه بنظر نمی آید. سوالی که آنها باید به آن پاسخ دهند این است که چرا آنها یک فعالیت قاطعانه و ساختن یک سیستم (آلترناتیو آنارشیستی*) را توسعه ندادند.
این شکاف عمیق بین تئوری و زندگی آنها را به ذهن ما می آورد. آیا آنها واقعاً توانستند بر زندگی مدرنی که از آن انتقاد زیادی می کنند غلبه کنند؟ یا اینکه چقدر در این مورد منسجم هستند؟ آیا آنها می توانند زندگی اروپا محور را رها کرده و وارد یک مدرنیته دموکراتیک جهانی واقعی شوند؟
می توان سؤالات و نقدهای مشابه را چند برابر کرد. این جنبشی است که فداکاری های بزرگی در تاریخ از خود نشان داده و متفکرانی را به درون خود برده که با ایده و انتقادات پراهمیت خود جایگاه مهمی در عرصه فکری گرفته اند.
نکته مهم گردآوردن این جنبش و میراث آن در یک ضد سیستم منسجم و قابل تکثیر است. در مقایسه با رئال سوسیالیستها، این امکان برای آنارشیستها وجود دارد که از طریق خود انتقادی به سمت پراکسیس روزانه گرایش پیدا کنند.
همچنین مهم است که در مبارزه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فکری و اخلاقی جایگاهی را که شایسته آنها است بگیرند. در مبارزاتی که با جنبههای فرهنگی در زمین خاورمیانه پیش آمده و سرعت گرفته است، این امکان برای آنارشیستها وجود دارد که هم خود را بازیابی کنند و هم سهمی قوی در مبارزات داشته باشند. آنها نیروهای با اهمیتی هستند که باید با آنها در کارهای بازسازی مدرنیته دموکراتیک همکاری کرد.
*****
پی نوشت؛ این ترجمه یک خوانش آنارشیستی از مقاله «ارزیابی مجدد آنارشیسم» است. نهایت سعی بر آن بوده است که محتوای مقاله بدون هیچ کاستی و اضافه در مفاهیم به افکار مخاطبان رسانده شود . جمله (آلترناتیو آنارشیستی *) در مقاله اصلی نیست، بلکه فقط خوانشی از اندیشه و متد آنارشیستی در گذار از سرمایه داری است.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل