مفهوم «شَپو» در فرانسوی و دادخواهان در بند

Chapeau!

واژه شَپو در فرانسوی چند معنا و مفهوم متفاوت دارد، شپو نوعی کلاه است که از قرن هفده به بعد رواج یافت، اما فرانسوی ها گاه برای تحسین یک شخص نیز از این واژه استفاده می کنند ، به این معنا که به احترامت کلاهم از سر بر می دارم …
در حالت عادی برای آفرین گفتن از “bravo ”
استفاده می کنند ، اما هنگامی که کسی کار فوق العاده خوبی انجام می دهد ، می گویند : Chapeau!

حال به دنبال واژه ای برای تحسین مبارزان در شهرهای دور از پایتخت و به ویژه جاهایی که مورد تبعیض شدیدتری قرار گرفته بودم ، البته که در پایتخت هم به جز عده ای متصل به حکومت و چاپلوس و کلاهبردار بقیه زندگی خوبی ندارند ، اما فعالیت سیاسی _ مبارزه برای آزادی ، عدالت و برابری برای دور از مرکز ها بسیار دشوار تر است.

علاوه بر اینکه شکنجه ها سخت تر است، امکانات زندان‌ها کمتر است و نظارت کمتر …
در بسیاری از شهر ها حتی کمتر از تهران ، دید مردم به مبارزه سیاسی ، دید درستی است،
همینجا که مثلا پایتخت است از هر صد نفر که می فهمند کسی به دلیل مبارزه با ستمگری به زندان افتاده، به جای حمایت ، او را سرزنش می کنند:
ای بابا خاک تو سرت، آخه واسه کی؟
جای این کارا برو پول در بیار !
آخه تو خودت هشتت گرو نهته …

در شهرهای کم امکانات و دور از مرکز اوضاع سخت تر است، علاوه بر سرزنش، خیلی ها حتی می ترسند با یک خانواده که #زندانی_سیاسی دارد سلام علیک کنند !

مشکلات مالی، ناشی از محبوس شدن نان آور خانواده و صد ها مشکل دیگر را هم به این مشکلات اضافه کنیم…
بنا بر این ضمن تحسین دادخواهان عزیزی که در شهرستان‌ها ساکن هستند، باید به یکدیگر یادآوری کنیم که موظفیم توجه و حمایت کافی از این عزیزان داشته باشیم.

متاسفانه این سالهاست که به جز چند سلبریتی که اکثرا سوپاپ اطمینان حکومت هستند، به ندرت از چنین مبارزانی یاد می شود، بسیاری از این عزیزان در بایکوت خبری هستند….
و هیچ کس جز خود ما، مردم تحت ستم یاورمان نبوده و نخواهد بود، خودمان باید بر این تبعیض غلبه کنیم و برای بی رسانه ها رسانه باشیم،
حتی همین که یاد یاران کنیم نیز تاثیر گذار است، البته که حمایت از دادخواهان دربند نباید فقط در کار رسانه ای خلاصه شود ، باید خانواده هایشان را حمایت کنیم و تنها نگذاریم ، مشکلاتشان را بدانیم و با هم حل کنیم….

پس از همین حالا و با معرفی دادخواهان به یکدیگر آغاز کنیم

از سمانه سعیدی، زندانی سیاسی اهل مازندران که در بند بانوان زندان اوین محبوس است و دچار سندرم مرالژیا شده و توان حرکت را از دست داده، روی ویلچر است و بااینکه شرایط عدم تحمل کیفر را دارد ، حتی به او مرخصی هم نمی دهند، او در دوران بازجویی در بندالف یک ، به شدت تحت شکنجه قرار گرفت و از آن پس دیگر توان راه رفتن را از دست داده و روی ویلچر است ، سمانه سعیدی، فعال حقوق بشر مرداد سال ۹۹ توسط شعبه ۲۶ بیدادگاه انقلاب محکوم به تحمل حبس شده است.

میثم کاظمی اهل بهبهان که نان آور خانواده است و به دلیل اطلاع رسانی از اوضاع بازداشت شدگان در اعتراضهای مردمی خوزستان محکوم به تحمل حبس شده ، سعدا خدیرزاده که هشت ماه از دوران بارداری اش در زندان گذشته و در #زندان فرزندش را به دنیا آورد و هرآینه فرزندش در زندان به همراه خودش محبوس است.

و حامد قره اوغلانی،  اکبر نعیمی ، ناظم بریهی و ….

از سهیل عربی