آزادیِ اندیشه
ابتدا اندیشیدن را از چهار ساحت گوناگونش بررسی کنیم،
اندیشیدن به مثابه نیاز ،
یک : انسان برای بقا ، بهتر زیستن ، فرگشت/ تکامل به اندیشیدن نیاز دارد.
دو : اندیشیدن به مثابه حق
انسان حق دارد بیاندیشد ، زیرا حق دارد زندگی کند و برای زندگی باید بیاندیشد.
سه ؛ اندیشیدن _ توان و قابلیت بشر است ، توانی که موجب ایجاد دگرگونی های ساختاری در جهان می شود.
و چهار، و فراتر از همه ، اندیشیدن ، تکلیف بشر است و شاید مهمترین تکلیف بشر اندیشیدن باشد، چنان که می بینیم هنوز مهمترین پرسش فلسفی ، ” از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود ” با پاسخی قطعی به سرانجام نرسیده و شاید بشر تا همیشه درگیر اندیشیدن برای یافتن پاسخی بهتر به این پرسش باشد
آزادی اندیشه ، در عرف به آزادی هر فرد برای داشتن یک نظر و اندیشه بهطور مستقل از دیدگاههای دیگر گفته میشود.
و آزادی اندیشه متصل به آزادی بیان است ، اندیشه ای که نتوان آن را آزادانه بیان کرد مانند جنینی است که هرگز زاده نمی شود .
در بند ششم منشور حقوق شهروندی با عنوان «حق آزادی اندیشه و بیان» چنین آمده است:
ماده 25- شهروندان از حق آزادی اندیشه برخوردارند. تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان بهصرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
ماده 26- هر شهروندی از حق آزادی بیان برخوردار است. این حق باید در چارچوب حدود مقرر در قانون اعمال شود. شهروندان حق دارند نظرات و اطلاعات راجع به موضوعات مختلف را با استفاده از وسایل ارتباطی، آزادانه جستجو، دریافت و منتشر کنند. دولت باید آزادی بیان را بهطور خاص در عرصههای ارتباطات گروهی و اجتماعی و فضای مجازی از جمله روزنامه، مجله، کتاب، سینما، رادیو، تلویزیون و شبکههای اجتماعی و مانند اینها طبق قوانین تضمین کند.
ماده 27- شهروندان حق دارند اندیشه، خلاقیت و احساسِ خود را از طرق مختلف آفرینش فکری، ادبی و هنری با رعایت قوانین و حقوق دیگران بیان کنند.
ماده 28- شهروندان از حق نقد، ابراز نارضایتی، دعوت به خیر، نصیحت در مورد عملکرد حکومت و نهادهای عمومی برخوردارند. دولت موظف به ترویج و گسترش فرهنگ انتقادپذیری، تحمل و مُداراست.
ماده 29- دولت از آزادی، استقلال، تکثر و تنوع رسانهها در چارچوب قانون حمایت میکند. هیچ مقامی حق ندارد برخلاف موازین قانونی برای انتشار یا عدم انتشار اطلاعات یا مطالب درصدد اعمال فشار بر مطبوعات و سایر رسانهها برآید یا به سانسور یا کنترل نشریات و سایر رسانهها مبادرت نماید.
حق آزادی اندیشه و بیان» ششمین بند از منشور حقوق شهروندی است که پس از «حق حیات، سلامت و کیفیت زندگی»،«حق کرامت و برابری انسانی»،«حق آزادی و امنیت شهروندی»،«حق مشارکت در تعیین سرنوشت» و «حق اداره شایسته و حسن تدبیر» آمده است
“بدون آزادی اندیشه نمیتواند چیزی از روی حکمت و عقل باشد و بدون آزادی بیان نمیتواند آزادی عمومی وجود داشته باشد.” بنجامین فرانکلین، ۱۷۲۲.
آزادی فکری به معنای حق آزادی اندیشه و بیان آزادانه اندیشه، بدون محدودیت است. آزادی فکری که به عنوان یکی از اجزای جدایی ناپذیر جامعه دموکراتیک در نظر گرفته میشود، از حق شهروندی فرد در دسترسی، کاوش، بررسی و بیان عقاید و اطلاعات به عنوان پایهای به صورت مستقل محافظت میکند. آزادی فکری بستر آزادی بیان، گفتار و مطبوعات را شامل میشود و مربوط به آزادی اطلاعات و حق حریم خصوصی میباشد.
بر طبق ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی فکری از حقوق بشر است. ماده ۱۹:
هر انسانی حق آزادی عقیده و بیان را دارد؛ این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیدهای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت] و تفتیش، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانهای بدون ملاحظات مرزی است.[۱]
آزادی فکری به مفهوم مدرن آن، در مخالفت با سانسور کتاب بهوجود آمد.[۲] این حق توسط حرفهها و جنبشهای بسیار ترویج شدهاست، از جمله کتابخانهداری، آموزش و پرورش و جنبش نرمافزار آزاد.
آزادی اندیشه، مبنا و منشأ آزادیهای دیگر محسوب میشود – و از این رو با دیگر آزادیها ارتباط نزدیکی دارد – از جمله آزادی مذهب، آزادی بیان و آزادی ابراز عقیده.[۴] اگر چه ضرورت آزادی اندیشه برای وجود بسیاری از آزادیهای دیگر بدیهی است، اما برای عمل کردن به آنها الزامی نیست. درک و فهم آزادی یا یک حق، به تنهایی شمول و قانونی بودن آنرا حفاظت نمیکند، زیرا صرفاً یک تذکر فلسفی نیست. این یک مفهوم بسیار مهم در دنیای غرب محسوب میشود و البته لازم است که قانون اساسی از این آزادیها محافظت کند.
اما در جهان واقعی این قوانین اجرا نمی شوند و در عمل آزادی اندیشه و بیان نداریم.
امروزه بسیاری از انسانها به دلیل اظهار / بیان دیدگاه خود در زندان و محکوم به اعدام هستند.
در ایران اسلامی مثل دیگر کشورهای اسلامی از ابتدای زندگی ، آزادی اندیشه را از ما می گیرند ، در گوشمان شهادتین می خوانند ، مجبورشان می کنند هرآنچه مبلغین دین می گویند را باور کنیم،
و هر کس که دروغهایشان را باور نکند و نخواهد در لجنزار خرافات دست و پا بزند ، مرتد نامیده می شود و محکوم به اعدام می شود ،
ارتداد یعنی خروج از اسلام و توهین به مقدسات یعنی روشنگری به قصد نجات دیگر انسانها از قفس مذهب .
حال به ضرورت روشنگری و تابوشکنی شکنی برای گذر از قفس مذهب می پردازیم.
ﭼﺮﺍ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﯼ ﻭ ﺗﺎﺑﻮ ﺷﮑﻨﯽ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻨﺘﻘﺪﯾﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻘﺪ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﺣﺒﺲ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺪﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻮ ﺷﮑﻨﯽ ، ﻧﻘﺪ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﺯﺩﺍﯾﯽ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﺜﻞ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ، ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﺍﺯ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻧﺪﯾﺪﻧﺪ ؛ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺣﺎﮐﻤﯿﺘﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ:
جمهوری اسلامی ، برآیند پیوند سرمایه داری و دیکتاتوری مذهبی است .نا دیده گرفتن هر یک از این دو شاخصه به مثابه مواجهه با آن همچون “فیلی در اتاقی تاریک” است.
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍنواع ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﻠﯿﺘﺎﺭﯼ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻟﯿﺴﻢ( ﻣﺜﻞ “قرارگاه خاتم الانبیا ” سپاه )، ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭی خصوصی ( ﻣﺜﻞ ﺟﻨﺎﺡ ﻫﺎﺷﻤﯽ ﺭﻓﺴﻨﺠﺎﻧﯽ و اتاق بازرگانی )ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ،ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺱ ﻫﺮﻡ این “ﮐﻼﺭﯾﮑﺎﻝ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻟﯿﺴﻢ” ( ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣﺤﻮﺭ )است که حکومت می کند. به عبارت دیگر انواع مختلف سرمایه داری در ایران مادامی که در خدمت بقای سرمایه داری کلریکال باشند، حق حیات خواهند داشت.
ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺗﺸﯿﻊ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
با برسی تشیع مورد نظر نظام متوجه می شویم که بر خلاف تصور رایج ،اتفاقا در بیشتر مواقع این سرمایه است که در خدمت مذهب است؛ چرا که اساسا هدف سرمایه داری روحانی محور این است که قدرت و ثروت در اختیار روحانیت باشد .
بنابر این حفظ مذهب برای چنین حکومتی حتی از حفظ و انباشت سرمایه ضرورت بیشتری دارد و حاضر است در بسیاری از مواقع سرمایه را قربانی مذهب کند .برای مثال علیرغم پولسازی صنعت گردشگری و پورنوگرافی، اجازه رشد و گسترش آنها را به شکلی که در غرب هست نمی دهد و تنها زمانی حاضر به پذیرفتن آنها است که در اشکال خاص اسلامیزیته شده باشد . به عنوان نمونه پورنو گرافی غربی را در جمهوری اسلامی به شکل صیغه می بینیم که طبیعتا گردش سرمایه در صیغه به سرعت و روان بودن پورنو گرافی غربی نیست، اما از یک طرف سود حاصل از آن در انحصار روحانیت و مذهبیون باقی می ماند، و از طرف دیگر لذت حاصل از چنین کاری را در شکل و شمایل مناسک خاص و ویژه مذهبی اش تجربه می کند.
از سوی دیگر مبالغ گزافی را صرف بازسازی بارگاه امام زاده ها و صحن سرای امامان می کند ، بودجه ای هنگفت برای امر به معروف و نهی از منکر در نظر می گیرد و ملیاردها تومان صرف سازمان تبلیغات اسلامی می کند ، تا به این وسیله دوام طبقه روحانیت در قدرت تضمین شود.
مشکل آنجایی خود را می نمایاند که اکثریت مردم عادی و روشنفکران در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، می پندارند مشکل از قرائت و تلقی فاشیستی حاکمان کنونی از اسلام شیعی است که وضعیت کنونی را رقم زده و نه خود ذات چیزی به نام اسلام (و به طور کلی هر نوع دین و ساختارهای ایمانی). جمهوری اسلامی هم به اعتبار وجود همین نگاه است که با تداوم خود در قالب دو جریان “اصلاح طلب” و “اصولگرا”، در عین پلورالیستی نشان دادن نگاهش به دین، عملا اجازه تغییر ساختارها را نداده است. روشنفکران دینی می توانند شریعتی و طالقانی و بازرگان را علنا تبلیغ کنند (فرض که با کمی سختی)، و از محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه، ضرورت مبارزه علیه ظلم بیرون بکشند، اما بنا نیست فضایی شکل بگیرد که خود این نام های مقدس زیر ﺳﺌﻮﺍﻝ بروند. چرا؟
چون حرکت تفکر به ورای هر امر مقدسی، سرآغاز شوریدن بر بنیادهای زندگی ای است که به مثال زنده ماندن گوسفندی است خلاصه در چریدن و پس دادن.
این است آن پیامی که متهمین “توهین به مقدسات” می خواهند به جامعه منتقل کنند.
آری باید هر شکلی از دین (می خواهد اسلام محمد باشد، مارکسیسم استالین یا بازار آزاد فون هایک) را نه فقط نقد کرد، بلکه به سخره گرفت و به آن توهین کرد، چرا که دین یعنی توهین به تفکر. دیندار کسی است که ایمان می آورد و طالب ایمان است، نه استدلال و نقد و شک کردن.
ایجاد پرسش و تلنگر زدن و دست گذاشتن بر ریشه ها و جایگزینی استدلال در عوض ایمان عمده عملی است که متهمین توهین به مقدسات انجام داده اند و طبیعی است چنین حاکمیتی این گونه افراد را برای خود خطرناک بداند و سرکوبشان کند.
چرا که خرافی بودن و مؤمن بودن اکثریت همانا مهم ترین سرمایه روحانیت به مثابه طبقه حاکم در ایران است و به درستی که خطرناک ترین شخص برای یک حکومت مستبد شخصی است که فارغ از تابو ها و خرافات آزادانه بیاندیشد و دیگران را نیز به آزاد اندیشی دعوت کند.
#سهیل_عربی
#کلریکال_کاپیتالیسم
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل