چرا زندانی باید دفتر رئیس زندان، رئیس اجرای احکام ، قاضی ناظر زندان و دیگر کارکنان را نظافت کند، برایشان آشپزی کند، چای دم کند، ظرف بشوید، چرا محوطه بیرون بندهای زندان باید توسط زندانیان نظافت شود؟
چرا زندانبانهایی که خیر سرشان درس می خوانند ، زندانی را مجبور به انجام تکالیفشان، مثل ترجمه مقاله ها می کنند؟ (توضیح بیشتر در انتهای متن)
چرا بنیاد تعاون حامی ، زندانیانی که در کارگاه هایش کار می کنند را بیمه نمی کند و به آنها دستمزدی برابر با دستمزد تعیین شده توسط وزارت کار را نمی دهد (دستمزد یک کارگر زندانی در این کارگاه ها کمتر از ده درصد از حقوق تعیین شده توسط وزارت کار است و ساعت کار دستکم دوازده ساعت)
چرا اکثر روسای زندانها به جای استخدام آشپز ، از بین زندانیها تعدادی را انتخاب می کنند و بدون پرداخت دستمزد از آنها کار می کشند؟
(درحالی که بودجه استخدام آشپز و کارگران خدماتی را از دولت دریافت می کنند ، اما این پول را به جیب می زنند و از زندانیان کار مجانی می کشند، در ازای این کار مجانی به آنها ملاقات بیشتری می دهند، به درخواستهای قانونی آنها زودتر رسیدگی می کنند … کارهایی که وظیفه کارکنان زندان است)
حتی در زندانهای پایتخت هم نظارت درستی بر کارکنان زندان نیست ، فساد عادی شده ، ظلم به زندانی و بیگاری کشیدن از او عادی شده و دردناکتر اینکه ده ها روزنامه نگار، فعال حقوق بشر و فعال کارگری به عنوان زندانی سیاسی این ظلم و فساد ها را دیدند و حتی اطلاع رسانی نکردند.
شاید چون به صرفه نبود از حقوق زندانیان بی پناه ، که هیچ کس آنها را نمی شناسد دفاع کنند، اما وقتی یک زندانی مشهور عطسه کند، شاهد توفانهای توییتری، بیانیه های عفو بین الملل و غوغای رسانه های جریان اصلی هستیم…
■■■■■
توضیح درباره انجام تکالیف زندانبان، توسط زندانی
یکی از همبندی هایم پیش از رفتن به مرخصی، چند برگه آورد و گفت ” رفیق جان زحمت دارم برات”
یک مقاله شانزده صفحه است، ده صفحه اش را ترجمه کردم، شش صفحه مانده، باید تا سه روز دیگر تحویل آقای امراللهی ، افسر نگهبان بدهم،( داره درس می خونه، یک مقاله درباره سایکولوژی داره، دیگه روم نشد قبول نکنم !!!)
بهش گفتم ، آخه کار درستی نیست جای یکی دیگه ترجمه کنیم، این چند وقت دیگه مدرک دکتری می گیره، وقتی زبان انگلیسی بلد نیست ، چطور نسخه می نویسه؟
گفت همین یکباره ، تو رودرواسی افتادم، به خاطر فلان همبندیمون که ملاقات بند به بند با همسرش می خواست و این امراللهی براش ردیف می کنه، تو دردسر افتادم…
خلاصه ، باقی مانده مقاله را ترجمه کردم و به افسر نگهبان تحویل دادم.
چند وقت بعد ، اون همبندیم ، آزاد شد .
امراللهی صدام کرد ،
از بند رفتم بیرون،
محل استراحت نگهبانها
گفت وقت داری بریم هوا بخوریم ؟
گفتم باشه
رفتیم جلوی بند
( اون وقت شب، ساعت یازده ، جلوی بند رفتن و نگاه کردن به ماه و هوا خوردن برای هر زندانی یک رویاست، چون نزدیک غروب تایم هواخوری تمام میشه و باید برگردیم تو بند و خیلی دلگیر میشه …)
بهم گفت دوست داری هر شب بیای اینجا هواخوری؟
گفتم خب همه دوست دارند، ولی ما زندانی هستیم ، اجازه نداریم
_
گفت اونش با من ، توی شیفت من هر وقت دلت خواست بیا این ور ، در را باز می کنم ، وایسا تا هر وقت دلت می خواد اینجا هوابخور، ماه رو نگاه کن …
(داشتم بالا میآوردم از پیشنهادش ولی ، صبر کردم تا آخرش بگه )
چند تا امتیاز مثل اینکه، مجاز به بیرون آمدن از بند میشم، غذای پرسنلی برام میاره که خیلی کیفیتش از غذای زندانی ها بیشتره و اینکه سفارشم رو به بازجوهای اطلاعات سپاه می کنه و رو میندازه مرخصی بگیرم …داد
صبر کردم حرفاش تموم شد و گفتم : نننننننننه
نه!
گفت : خب پول هم بخوای بهت میدم، این متنا تخصصیه، شما خیلی خوب ترجمه کردید، قبلا داده بودم میدون انقلاب برام ترجمه کردن،استاد گیر داد…
گفتم : نه
هی آپشنای جدید و پیشنهاد های وسوسه داد و من هم قبول نمی کردم.
آخر سر ” رُک ” بهش گفتم که این کار جنایته، شما باید خودت زبان انگلیسی یاد بگیری، پس فردا دکتر میشی، چطور می خوای مریض ویزیت کنی؟؟؟
بهش گفتم بهت ماهی نمیدم، ماهی گیری یادت میدم.
ترجمه نمی کنم، بهت زبان انگلیسی را از پایه یاد میدم که خودت ترجمه کنی …
باز هم سعی کرد که پول بیشتر بهم پیشنهاد بده،
وقتی دید قبول نمی کنم، با بی میلی پذیرفت که براش کلاس بگذارم…
از شیفت بعد کلاسها را شروع کردیم.
دیدم که دانشجوی مقطع فوق لیسانس/ کارشناسی ارشد رشته روانپزشکی حتی افعال to be بلد نیست، ساده ترین واژه ها را بلد نیست.
از صفر شروع کردیم، ولی همش سر کلاس چرت میزد و سعی می کرد راضیم کنه براش ترجمه کنم…
دو سه جلسه کلاس گذاشتم،بعد دیگه گفت مرسی کلاس نمی خوام، یک زندانی دیگه پیدا کردم که برام ترجمه می کنه…
از اون به بعد هم همش چپ چپ نگامون می کرد!!!
■■■
چند سال بعد وقتی اعتصاب کردم، گفتن باید بری روانپزشک ویزیتت کنه …
) قانون زندان اینه که روز سوم اعتصاب، روانپزشک میاد ویزیت می کنه که گزارش صحت روانی بنویسه و تلاش کنه که زندانی را متقاعد به شکستن اعتصاب کنه …
و …
دکتر روانپزشک کسی نبود جز : امراللهی.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل