در درون طبقهای که آن را فرودست مینامیم، مراتبی وجود دارد که زمینه زیربنایی رشد نابرابری را در درون خود این طبقه مهیا کرده است؛ ساختارهای ریز مولوکلیای که نمیتوان با نگاه طبقاتی، تشخیص شان داد.
اگر نابرابری طبقاتی نتیجه حاکمیت سرمایهداری است، نگاه طبقاتی به جهان نیز برداشت سرمایهدارانه است. سرمایهداری، سیستمی است که سلسلهمراتب در آن از ویژهگیها محسوب میشود و اگر ما چنین نگاهی را در نقد آن به کار میبریم، بازهم طبق میل آن عمل کردهایم.
معتقدان به حاکمیت کارگری، خواهان از بین بردن طبقهای هستند که در آن کارفرماها نقش اساسی را دارند. بنابر این با طرح حاکمیت کارگری میخواهند زمینه تقسیم سرمایه را فراهم آورند تا هیچ کس بر دیگری برتری نداشته باشد. اما این عمل (تقسیم سرمایه) تا تحقق خود، دقیقا ساختاری را خواهد داشت که اکنون سرمایهداری به آن عمل میکند.
عنوان «طبقه کارگر» بر همه اقشاری که این عنوان بر آنها تعمیم یافته، خود بیانگر نابرابریای است که از آن حرف میزنم؛ زنی که در میان کارگران جهان، اضافه بر محرومیت معیشتیاش به عنوان یک کارگر، باید برای مطالبه حقوق انسانیاش به عنوان یک زن نیز مبارزه کند، حتا در داشتن محرومیت با مردان همطبقهاش برابر نیست.
این صرفا یک مثال از میان دهها مثالی است که میتوان برای نشان دادن ناهمسانی موجود در طبقهای موسوم به کارگر، از آن یادآور شد.
ممکن است، معتقدان به حاکمیت کارگری، استدلال کنند که مطالبه ما به عنوان کارگر، تنها وجه مشترک بین همه اقشار است و به این دلیل است که فراخوان اتحاد همه را تحت عنوان طبقه کارگر، صادر میکنیم. این استدلال خوبی خواهد بود اما؛ با وجود نابرابری محرومیت (طوری که در مورد زنان شاهدش هستیم) آیا میتواند عدم برابری اقشار متحدشده، تحت عنوان طبقه کارگر را نیز از میان بردارد؟
زنان و نابرابری محرومیت
زنان در مبارزه با حاکمیت و مطالبه حقوق خود، اگر از مرجع کارگران وارد شوند؛ چیزی را که به عنوان یک زن خواهان آن هستند، نادیده میگیرند و این یعنی عدم تحقق حقوق اقشار در مبارزه طبقاتی (به دلیل برجسته بودن این قشر جامعه و قابل فهم بودن مسئله زنان برای همه، سعی میکنم بیشتر مسائل را با ارجاع به آنان مطرح کنم. هرچند این عمل در ظاهر بر اساس کمیت زنان است اما با نگاه به فعالیت جنبش زنان در نقاط جهان، اهمیت کیفی آن نیز به عنوان یک دلیل برجسته خواهد بود).
سوالی که میتواند بر علیه این استدلال مطرح شود، این است که آیا شرکت در مبارزه با حاکمیت در کنار اقشار گوناگون، خود به معنای برابری و پذیرش حقوق یک زن در طبقه کارگر نیست؟
و پاسخی که برای این سوال مطرح میشود نیز سوال است: آیا برای تحقق چنین عملی (اشتراک برابرانه در مبارزه با حاکمیت)، نیاز به «مبارزه درونطبقهای»، مطرح نمیشود؟
نمیتوان خشونتها بر علیه زنان را در جوامع سنتی و فقرزده، نادیده گرفت و گفت؛ همه اقشار طبقه کارگر، صرفا با دشمنی به نام سرمایهداری روبرو هستند؛ اقشاری مانند زنان، حتا در درون خانوادههای شان دشمن دارند.
به عبارت دیگر، ساختار نابرابرانه سرمایهداری در مقابل زنان متفاوتتر از مردان عمل کرده و مرزهای دیگری دارد؛ برای زنان، ساختار نابرابریهای ناشی ازسرمایهداری، کلیت جامعه و حتا طبقه کارگر را شامل میشود.
محرومیتها، نابرابرانه است و این واقعیتی است که طرفداران حاکمیت کارگری باید بدان واقف شوند. ایده مبارزه طبقاتی، ایدهای است که سرمایهداری را به عنوان یک دشمن رو در رو با خود در جدل میبیند؛ در حالی که این دشمن، ساختار طبقاتیای را که ما از آن برداشت کردهایم در هر جزئی از جامعه (حتا ساختارهای صنفی) وارد کرده و به تعبیری دارد ما را کنترول میکند.
سرمایهداری برخلاف منتقد خودش که سلسله مراتب درونطبقهای را نادیده گرفته، همه آنها را مرزگذاری کرده و اینگونه جدلی مشابه با جدل دو طبقه را در درون تک تک اقشار تحت حاکمیتش به وجود آورده است؛ اکنون هر یک از ما در برابر خود یک ضعیفتر داریم که خواهان فروپاشی مقام ماست.
طبقهزدایی از نقد سرمایهداری
با پرهیز از تفسیر طبقاتی جهان، صورتهای مختلف از اجتماع (چیزی شبیه به اقشار اجتماعی) در قلمرو و مرزهای خودش، قابل شناخت میشود. هر یک از صورتها با قلمروزدایی از صورت اجتماعی دیگر که شامل نفی و همچنان تأیید دیگری میشود، رابطه افقیای را میسازد که میتوان از آن به عنوان وجود یک شبکه در لایههای مختلف جامعه یاد کرد.
ژیل دلوز در بحثی که در مورد اقلیت دارد، میگوید؛ اقلیت نه از منظر کمیت بلکه از منظر کیفیت باید اهمیت داده شود. به نظر او اقلیت یک مفهوم اکتسابی است و باید برای رسیدن به آن از استنداردهای موجود انحراف کرد.
بحث «اقلیت شدن» نیز از همین دیدگاه او برخاسته که مطابق به آن هر یک از قلمروهای موجود در جامعه باید با قلمروزدایی خود از دیگران به کیفیت خود بیافزاید. با چنین رویکردی، تمام قلمروها در کنش با هم قرار میگیرند ( که عملکرد واکنش در برابر کنش را مردود میکند) و این گونه است که ظرفیت و توانایی (قدرت) در میان همه قلمروها پراکنده شده و از شکل متمرکز خارج میشود.
آنچه در طبقهزدایی از نقد سرمایهداری اهمیت دارد، به رسمیت شناختن نقد درونطبقهای است؛ یعنی گفتوگو با ساختارهایی که عملا، مورد هجوم کنشهای شان قرار میگیریم. این کار در ضمن تغییر عملکرد واکنشی ما به عنوان یک قلمرو اجتماعی به عملکرد کنشی، باعث کیفی شدن آن و رشد افقی شبکهای میشود که آن را جامعه مینامیم.
در دیدگاه عمودی طبقاتی، اقلیتها بر اساس کمیت در سلسلهای از مراتب قرار میگیرند که نتیجهای جز تقویت نظام طبقاتی سرماهداری ندارد؛ چنین است که میگویم آنچه معتقدان حاکمیت کارگری با نگاه طبقاتی به جهان مرتکب میشوند، تکرار و توسعه سرمایهداری است.
حالا شاید بتوان به شکل بهتری در مورد مراتب اجتماعیای سخن گفت که در پنداشت طبقاتی از جهان مورد ظلم و بیعدالتی قرار میگیرند. با حفظ پنداشت طبقاتی از نابرابری جهانی؛ نظر به استدلالی که در مورد زنان و نابرابری محرومیتها در مقایسه با قشر همطبقه شان (مردان) کردیم، اکنون پی میبریم که نخستین مبارزه آنان در درون طبقه شان صورت میگیرد.
چرا باید موقعیت زنان را نادیده گرفت و آنان را تحت نام مطالبهای قرار داد که قرار است، فقط بخشی از مشکلات زندگی آنان را (آن هم در وابستگی به خانواده) رفع بسازد؟
زنان باید در قلمروزدایی خود از دیگر اقشار، کنشگرانه وارد شوند و چیزی را که دلوز مطابق با مفهوم اقلیت شدن، «زن شدن» مینامد به دست بیاورند. به نظر میرسد تنها با کیفی شدن وجود زنان در جامعه (فارغ شدن از کمیت و شعار نیمی از جامعه بودن) است که میتوانند، قدرت را از تمرکز بر مردان- که هویت سرمایهدارنهای دارند- پراکنده و تقسیم کنند.
این راهشیوه، تنها در مورد زنان صدق نمیکند و همه صورتهای اجتماعی را که قلمروهایی در جامعه هستند، شامل میشود اما؛ با این دید که جهان نه دو طبقه بلکه شبکهای از قلمروهاست و هر یک از این قلمروها (چه آنان که از لحاظ کمیت زیادند و چه آنان که کماند) باید با قلمروزدایی خود به کنشگری رسیده و اقلیت شوند ( در مفهوم یک کیفیت ظاهر شوند).
1399/1/9
شنبه، 3:54 دقیقه عصر
مزارشریف
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل