فعالین منفرد سوسیالیست هر کدام مشغول فعالیتهای مختلف و متنوع سیاسی، فرهنگی، هنری در نهادهای دموکراتیک و کمیتههای همبستگی کارگری و غیره هستند. فعالینی که در عین حال خود را عضو جنبشهای سیاسی – طبقاتی جامعه ایران میدانند. تعداد آنها نیز دهها برابر از تعداد اعضای احزاب و سازمانهای چپ موجود بیشتر است. بسیاری از آنها به دلایل مختلف سیاسی از این احزاب و سازمانها جدا شدهاند و یا این که هرگز به انها نپیوستهاند.
اکنون با توجه به شرایط حساس جامعه ایران، منطقه و جهان، احزاب و سازمانها کار خود را میکنند و در این میان سئوال این است که چرا افراد منفرد سوسیالیست در یک شبکه افقی متحد و متشکل نمیشوند؟
آن هم در شرایطی که جامعه ما با دیگر در آستانه تحول تاریخی بزرگ و سرنوشتسازی قرار گرفته است و به همین دلیل، گرایشات مختلف سیاسی چپ و راست به حرکت درآمدهاند تا خود را برای دوره جدید آماده سازند. بهعبارت دیگر، تاریخ مصرف عمر نکبتبار حکومت اسلامی رو به پایان است بنابراین، اگر جامعه ما خود را آماده میکند تا این هیولای زمین افتاده را به گور بسپارد در عین حال، ضرورت دارد که خود را برای ساختن جامعه نوین نیز آماده سازد.
اکنون ما با سه حرکت کلان در دو گرایش چپ و راست جامعه روبهرو هستیم: دولتگرایی و ملتگرایی؛ جامعهگرایی و شورا گرایی و نهایت جنگطلبی و کشورگشایی.
البته خود این سه حرکت کلان نیز به حرکت های مختلف تقسیم میشوند اما بند ناف مشترک گرایشات چپ و راست جامعه ما، دولتگرایی است. آنها از حکومت سوسیالیستی، کارگری و شورایی گرفته تا جمهوری، جمهوری دموکراتیک اسلامی و یا حکومتی که مانند وقایع افغانستان و عراق و لیبی با جنگ و کشتار به قدرت میرسد.
اما هدف این مطلب، نه بهطور کلی نقد دولتگرایی، بلکه تاکید بهویژههای جامعهگرایی و شورایی است.
به این ترتیب، جنبش خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، تلاش میکند روحیه همبستگی و فعالیت جمعی برابریطلبانه را در جامعه رشد و رواج دهد. این جنبش، جهت چارهیابی مسائل سیاسی – اجتماعی برای پسا حکومت اسلامی، تاسیس خودمدیریتی دموکراتیک شورایی در سراسر جامعه ایران را مبنا قرار داده است. از اینرو، تلاش ما بر این است که توجه جنبشها و خلقهای تحست ستم ایران را به این جنبش سیاسی – اجتماعی جلب کنیم.
اکنون ما باید بحث تاسیس شوراها، کمونها، تعاونیها و سازماندهی دفاع عمومی با اتکا به مجامع عمومی را، به بحث روز تبدیل کنیم. چرا که برای پایان دادن به خودبیگانگی انسانها در جامعه، باید زمینه فعالیت مشترک آنها را فراهم کرد. افق و چشمانداز روشن و ملموسی در برابر جامعه قرار داد. برای مثال، اگر قرار است در آینده، دولت و ملت خودی ساخته شود با این اهداف و جهتگیریهایی که ما اشاره کردیم مغایرت دارد. اما اگر قرار است جامعه پس از حکومت اسلامی از فلسفه «دولت – ملت» خودی عبور کند باید راهحلها و اهداف اداره جامعه را در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دفاع عمومی، دیپلماسی و غیره شفافیت بخشد. به این دلیل نیز موضوع سازنده و شکلدهی به ذهنیت حیات اجتماعی، باید بهدور از هرگونه تفکر دولتگرایی، ملیگرایی، فرقهگرایی و خودمحور بینی باشد. بدون فعالیت و تلاش کافی در این خصوص، عبور از مسائل و موانع و برپایی یک جامعه دموکراتیک سخت و دشوار است.
جوهر جنبش خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، این است که راه و روش آزاد اندیشیدن، آزادشدن و آزادزیستن را به جامعه نشان دهد. در این چارچوب نیز متحول ساختن سازمانیابی و شخصیتی شهروندان، از بنیادیترین اهداف فعالیتهای ماست. بدون این تحولات سازمانی و ذهنی مهم، ساختن جامعه آزاد و خودمدیر، و همچنین ایفای نقش در این راستا ممکن نیست.
ضرورت دارد که گرایشات جدی دموکراتیک و سوسیالیستی و انقلابی، برای ارتقا سطح مشارکت و زندگی اجتماعی در روند ساختن یک جامعه واقعا آزاد و خودگردان، تمام سعی و کوشش خود را به کار گیرند. بهعبارت دیگر، ارتقا آگاهی و شخصیت دادن به شهروندان در سطوح بالایی نیاز دارد که در مبارزه تاریخی برای آزادی و رهایی از بردگی مزدی پیش روی ما قرار دارد.
منظور از جنبش حودمدیریتی دموکراتیک شورایی، خودگردانی در جامعه و بهمعنای مردم آزاد است. مردم آزاد نیز بهمعنای ساختار جامعهای است که خارج از محدوده دولت قرار گرفته است.
در جنبش خودمدیریتی دموکراتیک، دموکراسی مستقیم است نه دموکراسی رایج و نیابتی موجود در جامعه سرمایهداری. بهعلاوه این جنبش، نه توسط دولت، بلکه توسط مردم آزادیخواه و برابریطلب مخالف هرگونه تبعیض و نابرابری ملی، جنسیتی و کاپیتالیستی ساخته میشود. نیروهایی که به تاسیس جامعه خودمدیریتی دموکراتیک شورایی مبادرت میورزند، در واقع پایههای مدیریت خویش را در مبارزه پیگیر با ستم جنسی، ملی و استثمار سرمایهداری مستحکم میکنند.
در این اندیشه، شهروندان در هر مکانی، نهادهای متعدد خود را با اتکا به مجامع عمومیشان بهوجود میآورند و این نهادها نیز از طریق شوراهای محلی خود را به یکدیگر مرتبط میسازند. جنبش خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، بهمعنای سیستم سازمانهای اجتماعی است. موسسات اجتماعی میتوانند در این جنبش دموکراتیک جای گرفته و مستقیما به بیان مطالبات خود بپردازند.
این نوع از ارتباطات، آزادی را در خود و در جامعه بازتولید میکند. ارتباطات وسیع انسانی و برابر و داوطلبانه را در بطن خویش میپروراند. دموکراسی مستقیم خارج از محدوده دولت را در جامعه رشد میدهد.
در جنبش خودمدیریتی دموکراتیک تمامی اقشار جامعه، یعنی زنان، جوانان، کارگران و خلقهای تحت ستم و گرایشات مختلف مذهبی نیز با تفاوتهای اجتماعیشان دخالت مستقیم دارند. این جامعه نه به رقابت و تجزیه درونی، بلکه به اتحاد و همبستگی میاندیشد. در این راه، شرط اساسی زندگی اجتماعی و حفظ حرمت و موجودیت انسان در فضای آزاد، برابر و دموکراتیک است. اجزای جنبش خودمدیریت دموکراتیک شورایی، بهمثابه بخش یا جزئی از جامعه طبیعی دارای جایگاه و احترام خود است. اجزای جامعهای که نه بهصورت سلسلهمراتب کاپیتالیستی، بلکه بهموازات هم و در کنار یکدیگر و دست در دست هم حرکت میکند. یعنی انسانها بر اساس موازین آزاد و برابر و آگاهانه با یکدیگر متحد میشوند.
در جنبش خودمدیریت دموکراتیک شورایی هر جزء، بخش و سازمان ابتکار عمل مستقیم دارد. برای اینکه این اجزا بتوانند ساختار جامعهای نیرومند را بنا نهند، بایستی همه اجزاء و عناصر آن متحد گردند. برای اینکه متحد شوند نیز به همآهنگی نیاز دارند.
شوراها، کمیتهها، واحدها و نهادهای مختلف، استقلال و ابتکار عمل خود را دارند. این سیستم در هر شرایطی، در بطن جامعه قرار داده میشود و تلاشها در این راستا تعطیل نمیگردد.
در تاریخ دیدهایم که کارگران و خلقهای محروم و اقشار ستمدیده با جانفشانیهای زیادی با انقلاب خود سیستم دولتی را سرنگون کردهاند، اما نهایت دولت دیگری را بهقدرت رساندهاند. این چرخه تاکنون نه تنها از سوی احزاب و سازمانهای بورژوایی، بلکه همچنان از سوی نیروهای ضدسرمایهداری، انقلابیون، سوسیالیستها و کمونیستها نیز تکرار شده است.
جنبش دموکراتیک خودمدیریتی شورایی، به این معنی است که از قدرتطلبیها، کشمکشها، رقابتها و آسیب دیدن اتحادها و همبستگیهای طبقاتی و انسانی جلوگیری میکند. باید فضایی به وجود آورد تا افراد و نهادها و نیروهای آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجو مجال بروز خلاقیتها و استعدادهایشان را پیدا کنند؛ همه به فکر خروج از وضع موجود باشند؛ همه به آفرینش بپردازند، همه از آزادی اندیشه و قلم و تشکل برخوردار گردند تا بر این اساس، انرژی نیروهای اجتماعی بهطوری آزاد شود که امکان رشد و گسترش کافی داشته باشند. انسانها، باید ارگانها و نهادهای دلخواه خود را بهوجود آورند و میدان عمل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آزادانهای پیدا کنند. چنین انسانهایی هرگز زیر بار زور و قدرت، سانسور و سرکوب نمیروند و خواهان دخالت مستقیم در مدیریت و اداره جامعه خویش و عدالت اجتماعی میشوند.
بیگمان در این مدل سیاسی، علاقه تودهها به سیاست و سایر امور جامعه، افزایش مییابد و به خودبیگانگی و سیاستگریزی پایان داده میشود. از اینرو، جنبش خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، سیستمی است که راه را برای مشارکت عموم جامعه هموار میسازد. این جنبش، مستقیما جامعه و فرد را تشویق میکند که تمام ظرفیتها و پتانسیل خود را در رفع مشکلات جامعه بهکار اندازند. بدین صورت، محیطی ثمربخش و پرنشاط برای سیاست و سازماندهی رفیقانه و صادقانه ایجاد میکند.
هر واحدی که در سازماندهی این جنبش جای میگیرد استقلال خود را داراست. چرا که مستقیما مسئول سازماندهی مناطق خود است. هر واحد، سازماندهی خود را در میان کارگران، زنان، جوانان، فرهنگیان، اندیشهورزان و دیگر اقشار اجتماعی دارد.
جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویان و جوانان، جنبش بیکاران، جنبش روشنفکران و هنرمندان، جنبشهای منطقهای مردم ستمدیده و دیگر بخشهای اجتماعی با سازماندهی خود میتوانند این واحدها را به سطح بسیار تاثیرگذاری ارتقا دهند. این واحدها، نقش دموکراتیزهکردن جامعه را ایفا کرده و نیز دموکراسی را غنی کرده، تعمیق داده و همه بخشها را سازماندهی میکند.
اساسا یک وجه مهم هر انقلابی، تغییری است که در وضعیت اجتماعی زنان و جوانان ایجاد میکند. یکی از دقیقترین معیارهای سنجش مترقی بودن یک جنبش و یک نماد آزاد، برابری و دموکراتیک بودن یک انقلاب، رشد آگاهی اجتماعی زنان و تغییر شرایط زیستی آنان بهسوی آزاید و برابری واقعی و ماندگار است.
اینکه زنان، بهطور عملی دوشادوش مردان در فرایند انقلابی شرکت کنند، البته در جای خود نمود رشد دموکراتیک آن جنبش مفروض است، اما مسئله اصلی که تعیینکننده ماهیت برابری جنسیتی هر انقلابی است، عموما بهپس از پیروزی جنبش مربوط میشود.
اینکه آیا پس از پیروزی نیز، زنان همچنان نقش برجسته خود در فرایند انقلاب را حفظ خواهند کرد؟ و یا در عوض همانند دیگر گروههای فرودست اجتماعی گوناگون که نقشی سرنوشتساز در فرایند انقلاب داشتهاند، بهطور سیستماتیک از دستیابی بهموقعیتهای برابر محروم میگردد.
برخلاف دیگر جنبشهایی که پس از دستیابی بهقدرت، جایگاه پیشین زنان مبارز را از آنان دریغ میکنند، در مدل سیاسی و اجتماعی خودمدیریت دموکراتیک شورایی، زنان در قدرت سیاسی بهطور واقعی هم قبل و هم پس از انقلاب سهیم هستند.
بنابراین، در جنبش خودمدیریت دموکراتیک شورایی، زنان از جایگاه مهمی برخوردارند. در این مدل سیاسی، زن و مرد دوشبهدوش هم حرکت میکنند و در همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دفاع عمومی از جایگاه یکسان و برابری برخوردار میگردند. در طول تاریخ بشر، همیشه مبارزه و مقاومت زن ادامه داشته و دارد. زن برای آفریدن زندگی اجتماعی، برای تامین زندگی و مبارزه با شرایط سخت، رنجها و سرکوبهای زیادی را متحمل شده است. از اینرو، تاسیس و تثبیت یک جامعه نوین، باید از جامعه مردسالار کاپیتالیستی عبور کند تا به یک جامعه آزاد و برابر برسد.
در جنبش خودمدیریت دمکراتیک شورایی، محیط زیست جایگاه خاصی دارد. یعنی در این مدل انسان و طبیعیت با همدیگر اجین میشوند و اجازه نمیدهند محیط شان آلوده شود. امروز مسئله محیط زیست در ایران، نه یک مسئله لوکس، بلکه یک مسئله دردآور و فلاکتبار و تکاندهنده است. چرا که فقط در پایتخت نمایندگان خدا، هر سال حدود چهار هزار انسان به دلیل آلودگی هوا، جان خود را از دست میدهند. اکنون ریزگردها در خوزستان و سیستان و بلوچستان فاجعهبار و غیرقابل تحمل شده است.
دریاچهها و تالابها، یکی پس از دیگری خشک میشوند و جنگلها نابود میگردند. اکنون در بسیاری از شهرها و مناطق مختلف ایران، کمآبی به یک معضل بزرگ انسانی تبدیل شده است و در بعضی مناطق به درگیری منجر شده و یا جیرهبندی آب و آوردن آب با تانکر از نقط دیگر به مرحله اجر درآمده است.
خشک شدن دریاچه نمک ارومیه، تنها خشک شدن یک دریاچه نیست که در جای خود دردناک است اما خشک شدن این دریاچه، کوهی از نمک را بر جای میگذارد که با وزیدن هر باد و باران و طوفانی به مناطق دیگر میرود و باعث خشک شدن مراتع و باغها میشود و بیماریهای پوستی و چشمی بهوجود میآورد. این مسئله جان و زندگی حدود ۲۵ تا ۳۵ میلیون انسان و همچنین میلیونها موجود زنده دیگر را تهدید میکند. گفته میشود تاکنون بیش از ۷۰ درصد دریاچه ارومیه خشک شده و عامل اصلی آن نیز حکومت اسلامی است. دهها سد در اطراف این دریاچه ساخته شده و آب آنها مانند سابق به این دریاچه نمیریزد. از وسط دریا جادهای بین ارومیه و تبریز کشیده شده است که از هر طرف بخشی از دریاچه را با شن و سنگ پر کردهاند و این مسئله مانع جزر و مد طبیعی دریاچه شده است. بنابراین مسئله زیست محیطی در ایران، یک مسئله سیاسی و امنیتی شده است و فعالین این عرصه در زندانها هستند و حتی چندی پیش یک کارشناس دانشگاهی محیط زیست را در زندان در زیر شکنجه کشتند. از اینرو، اهمیت ویژه به مسئله محیط زیست در سیستم خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، یک امر حاشیهای نیست، بلکه یک امر مرکزی و مهم است.
اقتصاد در جنبش خودمدیریت دموکراتیک شورایی چه وضعی پیدا خواهد کرد؟ اصولا اقتصاد بر چه مبنایی سازماندهی خواهد شد؟ مسئله مزدبگیران چه شکلی پیدا خواهد کرد؟ آیا رابطه اقتصادی با جهان سرمایهداری چگونه تنظیم خواهد شد؟ و…
چنانچه در سطح محلی، شوراهایی که کنترل تولید و توزیع در مراکز تولید و اداره جامعه را برعهده گرفتهاند و بهشیوهای خودگردان محلات را اداره میکنند اگر در سطح سراسری و ارتباطات بینالمللی با سرمایه و جهان بیرون خود را تنظیم نکند چه بسا مسیر آن منحرف خواهد شد.
اقتصاد شورایی همانند سیاست آن در مقابل اقتصاد کاپیتالیستی قرار دارد و این اقتصاد نباید مبتی بر کسب سود و کار مزدی باشد. تولید هم باید بر مبنای نیازها جامعه صورت گیرد نه برای انباشت سرمایه. در این سیستم، اقتصاد همگانی است. یعنی همه از حق و حقوق اقتصادی و سیاسی و اجتماعی یکسانی برخوردارند و مازاد اقتصادی نیز به توسعه خدمات عمومی و نیازهای جامعه بهویژه به مناطق محروم کشور، آموزش و پرورش، درمان و بهداشت و رفاه بازنشستگان اختصاص داده میشود.
در واقع رسیدن بهخودمدیریتی دموکراتیک شورایی، اقتصادی مبتنی بر صنعت اکولوژیک و اقتصاد کمونی محوریت دارد. اقتصاد و صنعت و توسعه باید همسو با محیط زیست باشند. سیستم مالی و بازاری در این سیستم بر کسب پول از طریق پول مبتنی نیست، بلکه در پی بازدهی اقتصادی است و تلاش برای تحقق شعار «کار کردن آزاد است» بهجای تصور کار بهمثابه عمل شاق و بیگاری.
اگر ما ناچاریم در رابطه با صادرات و واردات با سرمایهداری منطقهای و جهانی در ارتباط باشیم اما در سازماندهی سیاست اقتصادی داخلی، به هیچوجه موظف و مجاز نیستیم از قوانین ظالمانه و استثمارگر این سیستم تبعیت کنیم.
دفاع در این سیستم، مبتنی است بر سیستم خوددفاعی. بر این اساس کلیه امور امنیتی داخلی و دفاع ملی مشترکی که در برابر خارج صورت میگیرد، باید توسط خود جامعه سازماندهی شوند، چرا که یک جامعه متحد و متشکل و آگاه میتواند بهبهترین وجهی امنیت داخلی و خارجیاش را برقرار سازد و بهمناسبترین شکلی نیازهای آن را برآورده سازد.
جنبش خودمدیریت دموکراتیک شورایی، از دیپلماسی بهمثابه ابزار صلح و برقراری روابط مفید و دوستانه با خلقهای همسایه و اجتماعات خویشاوند بهره میگیرد و همچنین به سازماندهی اجتماعات مشترک یاری میرساند.
ما هم اکنون نیاز داریم درسها و تجارب تاریخی، بهویژه انقلابات مهم را یک بار مرور کنیم. از درسهای مثبت و منفی آنها پند بگیریم و بیاموزیم.
قیام شهروندان پاریسی بهویژه کارگران و بخشی از گارد ملی، ایجاد نهاد سیاسی نوین با اتکا به انتخابات، تاکید جدیتر بر جدایی دین و دولت، و اجرای سیاستهای بسیار ترقیخواهانه بهنفع اکثریت مردم، مارکس و انگلس را تحت تاثیر قرار داد. سه خطابه مارکس که بعدا در مجموعه «جنگ داخلی فرانسه» منتشر شد، و قطعا از برجستهترین نمونههای تحلیل سیاسی با زبانی فوقالعاده زیبا و شیوا است، شرایطی را که به ایجاد کمون و سرنگونی آن انجامید شرح میدهد، و بسیاری از «اقدامات» کمون را بهعنوان مدلی برای مبارزات و انقلابهای آینده طرح میکند.
برای نمونه از نخستین درسهایی که مارکس بر آن تاکید کرد، این بود که انقلابیون نمیتوانند از دستگاه حاضر و آماده دولتی که تصاحب کردهاند استفاده کنند و آنرا در جهت منافع خود بهکار گیرند. وی اشاره میکند که «اولین دستور کمون سرکوب ارتش دایمی و جایگزینی آن با ارتش مردمی بود.» مارکس اقدام کمون در مورد «انحلال ارتش و جایگزینی آن با گارد ملی» را تاییدی بر آنچه که حدود دو دهه قبل در «هجدهم برومر لویی بناپارت» طرح کرده بود، یعنی ضرورت «خرد کردن ماشین دولتی»، قلمداد کرد.
درست قبل از سقوط کامل کمون، مارکس در نامههایی به لیبکنخت و کوگلمان (به ترتیب ۶ آوریل و ۱۲ آوریل ۱۸۷۱، به کموناردها انتقاد دارد که از ترس جنگ داخلی قاطعانه برخورد نکردند و «فرصتهای زیادی را از دست دادند.»
زنان کارگر و حتی اقشار طبقه متوسط و فقیر پاریس نقش فوقالعاده عظیمی در استقرار و حفظ کمون در ۷۲ روز عمر آن بر عهده داشتند. آنها در فعالیتهای مختلف از امور پزشکی و بهداشتی، رانندگی آمبولانس، تهیه غذا، آموزش، فشنگسازی، حمل مهمات تا جنگیدن در سنگرهای خیابانی حضوری فداکارانه و دلاورانه داشتند. در روزهای آخر و حملههای وحشیانه ارتش «تییر»، زنان با کودکانشان خود را در جلوی کموناردها قرار میدادند تا بلکه ارتشیان را از به رگبار بستن آنها منصرف کنند، ـ نظیر آنچه که در روزهای اول استقرار کمون با موفقیت انجام داده بودند ـ اما این بار خودشان نیز به همراه کموناردها به خاک و خون غلتیدند. با همه این فداکاریها و حتی نقشی که زنان در استقرار کمون داشتند، به آنان حق رای داده نشد و این قطعا از خطای بزرگ تاریخ کمون است.
اعضای کمون پاریس، توسط رایدهندگان پاریسی در انتخاباتی که توسط کمیته مرکزی گارد ملی برگزار شد، انتخاب شدند. مارکس در خطابه سوم میگوید، «کمون از اعضای شورای شهر که با رای عمومی در ناحیههای مختلف شهری انتخاب شده، و در مقابل آن پاسخگو و قابل فراخوانی بودند، تشکیل میشد. همانطور که مارکس توضیح میدهد، قرار بود که کمون پاریس مدلی برای دیگر شهرها و مراکز بزرگ صنعتی کل کشور باشد. مارکس اشاره میکند که طبق طرحی که تهیه شده بود، تصریح شده بود که «شکل سازمانی کمون حتی در کوچکترین مزارع روستاها، شکل سیاسی موردنظر است… کمونهای روستایی هر استانی میبایست امور مشترک خود را به کمک مجمعی متشکل از نمایندگان همه کمونها، که در مرکز استان تشکیل میشود، اداره کنند، و همین مجامع استانی میبایست به نوبه خود نمایندگانی برای تشکیل مجمع عمومی در سطح ملی به پاریس بفرستند.»
به این ترتیب روشن است که اگر قرار بود ساخت کمون از سطح شهر پاریس به کل کشور فرانسه تعمیم یابد، هر ناحیه میبایست نمایندگانی برای سطح بالاتر از ناحیه روستایی یا شهری انتخاب و آنها نیز بهنوبه خود، نمایندگانی برای سطح استان، و از آن مجمع برای کل کشور انتخاب کنند. اما متاسفانه بسیاری از نیروهای چپ جهانی علاقه ندارند به این مواضع مارکس درباره کمون پاریس اشاره کنند و تنها واژه «دیکتاتوری پرولتاریا»، که مارکس در انتقاد به رفقای آلمانی خود که بحث «دولت آزاد» را پیش کشیده بودند، گفته است که دولت هر طبقهای به حاکمیت برسد دیکتاتوری طبقه خود را اعمال خواهد کرد تایکد دارند.در حالی که مارکس از این واژه، نه بهعنوان یک واژه مثبت، بلکه منفی استفاده کرده است از اینرو، خود مارکس بارها به زوال دولت تاکید کرده است. اما گرایشات مختلف احزاب و سازمانها و حتی برخی افراد سوسیالیست و کمونیست ما، نه تنها تاکید عیجبی به «دیکتاتوری پرولتاریا» میورزند، بلکه آن را پایه اصلی نظریه جامعه کمونیستی مینامند. فراتر از آن اتکایشان به همان سلسله مراتب حزبی و مدل سیاسی حاکمیت حزبی است که پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، در روسیه تشکیل شد.
قیامی که در شب ۲۴ اکتبر به ثمر نشست و از دل آن شورای کمیسرهای خلق به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین بهجای دولت موقت ظهور کرد. بسیاری از بلشویکهای قدیمی، حتی پس از پیروزی همچنان مخالف چنین سیاستی بودند؛ چهرههایی نظیر بوگدانوف، کراسین، ماکسیم گورکی و… که قبضه قدرت بهوسیله بلشویکها را یک «ماجراجویی نابخردانه» میدانستند. پس از انقلاب، بلافاصله احزاب و سازمانها و مطبوعات مخالف توقیف شد و با دولت حزب بلشویک برخورد شد. سهماه بعد، در کنگره چهارم شوراها، در برابر اعتراض برخی نمایندگان شوراها و سوسیالیستها که میگفتند: «روزنامههای ما تعطیل شدهاند»، لنین پاسخ داد که: «البته که تعطیل شدهاند، ولی متاسفانه نه تمام آنها! بهزودی همه آنها تعطیل خواهند شد…» حکومتی که ۷۴ سال خفقان شدید بر مردم بولک شوروری اعمال کرد و هیچ کس جرات نکرد این گفته مارکس را به زبان بیاورد که گفته دولت رو به زوال باید برود!
بایستی جنبش شورایی متکی بر آزادی، برابری و عدالت اجتماعی باشد نه صرفا یک و یا چند حزب قدرت را بگیرند و شهروندان را وادار کنند از دولت آنها تبعیت کنند. ما تاریخا در مدلهای مختلف حکومتی، مانند شوروی سابق، شاهد اعمال قدرت از بالا بودیم و نه از پایین. سوسیالیسمی که در گذشته در بلوک شوروی معروف شد سوسالیسم دولتی است بنابراین، ربطی به سوسیالیسم علمی مارکس نداشته و ندارد. چنانچه دیدیم پس از فروپاشی این دو مدل، چگونه گرایشات ناسیونالیستی و مذهبی به جان مردم افتادند. بنابراین، ستم ملی در ایران یک واقعیت آشکار است اما رفع ستم ملی در این کشور، نه در نگرش حق تعیین سرنوشت تا سر حد جدایی، بلکه در نگرش زندگی مسالمتآمیز خلقهای مختلف در کنار هم و در ساختن یک جامعه دموکراتیک شورایی است که همه خلقها سرنوشت خویش را مستقیما بهدست خویش رقم بزنند و آزادی و برابری و دوستی و همبستگی نه تنها در میان خلقهای ایران، بلکه خلقهای منطقه و جهان را به ارمغان بیاورند.
یکی دیگر از خواستهای کمون پاریس، انتخابی بودن تمامی مقامات و یکسان بودن حقوق و مزایای آنها در حد مزد یک کارگر است. بلشویکها هم بهمحض رسیدن به قدرت این شعار را تکرار کردند اما بهزودی آن را کنار گذاشتند.
اما تا آنجا به انقلاب ۱۳۵۷ مردم ایران و شوراها در این دوره برمیگردد شدت اعتراضات کارگری در سال ۱۳۵۸، بهحدی رسیده بود که عزتالله سحابی، رییس کمیسیون اقتصادی و مالی شورای انقلاب میگفت بهار آن سال، وقتی شورای حفاظت از صنایع تشکیل شد، این شورا مانند «یک ستاد جنگ» عمل میکرد.
او در مصاحبهای با بهمن احمدی امویی گفته بود: «چند تلفن روی میز بود که مرتبا زنگ میخورد و از شورشهای کارگری و گروگانگیری مدیران و هیأت مدیره در اطراف تهران و کل کشور خبر میداد.»
سرانجام، دولت و شورای انقلاب سال ۱۳۵۸، در اقدامی مشترک با تصویب «لایحه مدیریت» عملا قدرت تصمیمگیری را از شوراهای کارگری گرفتند. این لایحه اداره کارخانههای خصوصی و مسئلهدار را به دولت واگذار میکرد.
در مقطع انقلاب در مناطق مختلف ایران شوراهای کارگری و دهقانی و در مواردی شوراهای محلی اداره امور را در دست داشتند.
سه اتفاق یعنی تصویب «لایحه مدیریت»، بیرون کردن مارکسیستها از «خانه کارگر» و تصویب قانون شوراهای اسلامی کارخانجات در واقع پایانی بودند بر تجربه یک ساله قدرتگیری شوراها.
در آن یکی دو سال نخست پس از انقلاب، از دانشگاه تا واحدهای بزرگ صنعتی و همچنین کردستان و ترکمن صحرا همگی با الگوی شوراها اداره میشدند.
جمله مشهور نقل شده ازابوالحسن بنیصدر، رییس جمهوری وقت را بسیاری اعلام نمادین پایان کار شوراهای مستقل میدانند: «شورا پورا مالیده جانم، برو کار کن.»
هر چند بازپسگیری قدرت از کارگران، از زمان دولت بازرگان آغاز شد. یکی از اصلیترین مراکزی که دولت بر آن دست گذاشت شورای کارگران صنعت نفت بود که در انقلاب نقشی تعیینکننده داشتند.
اما ایده و مفهومی که برای بسیاری از نیروهای چپ با عبارت مشهور گره میخورد: «همه قدرت به دست شوراها.» یعنی همان شعاری که در تزهای آوریل، توسط لنین فرموله شده و به شعار اصلی حزب بلشویک تبدیل شده بود اما در فردای پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، اتفاقا این شعار توسط لنین و بلشویکها کنار گذاشته شد و سرانجام حزب بلشویک بهنام طبقه کارگر حاکمیت تکحزبی خود را تشکیل داد و بهمدت ۷۴ سال، طبقه کارگر شوروی شدیدا توسط حکومت این حزب استثمار و سرکوب شد.
اما تشکیل شوراها در کردستان و ترکمن صحرا، بهمعنای ایجاد یک شرایط دوفاکتو بود؛ یعنی مدیریت مستقل محلی شورایی در کنار حاکمیت دولت اسلامی مرکزی.
در کردستان کومهله و در ترکمن صحرا سازمان فدائیان خلق بودند که در شوراها نفوذ داشتند.
سرانجام، در کردستان نیز مانند سراسر ایران، شوراهای کارگری و مردمی و محلات سرکوب شدند و حکومت مرکزی با دخالت نظامی اداره امور را در دست گرفت.
باین وجود حکومت اسلامی، در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰، حکومت اسلامی سخت نگران بود که کنترل کارخانههای بزرگ بهدست کارگران پیشرو و سوسیالیست و سازمانهای چپ به جز حزب توده و بخشی از چریک های فدائی که بعدها به «اکثریت» معروف شد، بیفتد که تعدادشان هم کم نبود.
علاوه بر این، تمامی کارخانجات وابسته به سازمان گسترش صنایع ایران که حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار کارگر داشت نیز تحت تاثیر شوراها . گرایش چپ بودند.
در این زمان بود که دولت و شورای انقلاب برای مقابله با این وضعیت لایحه مدیریت را تصویب کردند. تصویب این لایحه به لحاظ قانونی به دولت اجازه میداد تا برای کارخانجاتی که سابقه بخش خصوصی داشتند و اکنون مسئلهدار شده بودند، مدیر و هیات مدیره تعیین کند.
در آن سال، بهانه اعطای اجازه بنگاهداری به دولت و کنار زدن تشکلهای کارگری دو عامل اصلی بود: اعتصابها و اعتراضهای کارگری و ناکارآمدی مدیریت شوراها و همچنین ورشکستگی کارخانهها و کاهش ۳۰ درصدی تولید.
عزتالله سحابی، رییس وقت سازمان برنامه و بودجه گفته است دولت «در همان یورش اول، مدیریت و اداره ۶۰۰ کارخانه، از کارخانههای ۱۲ هزار نفری گرفته، مثل کفش ملی و ایران ناسیونال تا کارخانههای پنج و سه کارگری» را بر عهده گرفت.
همزمان، در کارخانجات و مراکز صنعتی جریانات نزدیک به شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی، انجمنها و شوراهای اسلامی را راه انداختند.
علیرضا محجوب دبیر فعلی تشکیلات حکومتی خانه کارگر که در آن زمان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود روایت میکند که چگونه در خرداد ۱۳۵۸، با کمک حسین کمالی و علی ربیعی و حمایت آیتالله بهشتی، عضو شورای انقلاب توانستند خانه کارگر را از گروههای چپ بگیرند. بهگفته محجوب، آنها در دو مرحله تلاش کردند خانه کارگر را تصرف کنند.
بار اول، در اسفند ۱۳۵۷ این تلاش ناموفق ماند. اما بار دیگر در خرداد ماه سال ۱۳۵۸ گروهی از نمازگزاران و هوادار حکومت، پس از نماز جمعه به سمت ساختمان خانه کارگر حرکت کردند و پس از زد و خورد با نیروهای چپ، ساختمان را به اشغال درآوردند.
آصف بیات در کتاب کارگران و انقلاب ایران مینویسد که سال ۱۹۸۰-۱۹۷۹، سال اوج مبارزات کارگری در ایران بود. در این سال ۳۶۶ حرکت کارگری گزارش شده است.
در سال ۸۱-۱۹۸۰ تعداد این حرکات به ۱۸۰ اعتراض در سال کاهش مییابد. یک سال بعد نیز، یعنی پس از سرکوب تشکلهای معترض، اعتراضات کارگری به ۸۰ حرکت کاهش مییابد.
اکنون ۴۰سال پس از برپایی شوراهای کارگری و مناطق، این ایده مجددا در برخی تجمعات کارگری بهویژه اعتراضات کارگران هفتتپه مطرح شد.
اینبار اما تلویزیون حکومت اسلامی ایران، ریاکارانه ایده شوراها و شعار «نان، صلح، آزادی، مدیریت شورایی» را شعار ضد انقلاب و مخالفان خارجنشین نسبت میدهد اما از اسماعیل بخشی و سپیده قلیان و… انتقام میگیرد.
در این میان، کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان، کشاورزان و…، علاوه بر اعتراض به وضعیت معیشتی خود، بار دیگر خواستار تشکیل شوراها و اتحادیههای مستقل صنفی شدهاند.
آیا شوراها و تشکلهای مستقل کارگری موفق خواهند شد با بازخوانی تجربه و سنت شوراها و نقد ضعفهای آنها، این بار مشارکت موفقتری در مدیریت واحدهای صنعتی و کشاورزی و حتی مدیریت کل جامعه داشته باشند؟
طبق نظریات آخرین دستاوردهای علمی و آگاهی بشر، بهخصوص علوم اجتماعی، تمامی مشکلاتی که انسان درگیر چارهیابی آن است، با هم مرتبط هستند. امروز از بسیاری لحاظ، علم دیالکتیک سعی بر آن دارد مرزهای تعیین شده را سپری کند و به منشا آن برسد. دیگر معضل کارگران فقط با نابرابری صنفی و جامعه طبقاتی ارزیابی نمیشود. دیگر کارخانهها همچون تنها علت اصلی مشکلات اکولوژیک پنداشته نمیشوند. ما در جامعه کنونی ایران، میلیونها بیکار و میلیونها زن خانهدار داریم که هیچگونه درآمدی ندارند. بیش از ۲۰ میلیون حاشیهنشین داریم. دیگر بر این امر واقفیم که حاکمیت کاپیتالیستی و یا سوسیالیستی حزبی و سوسیالیسم موجود و با اتکا به تجارب شوروی سابق و چین به اصطلاح «کمونیست» امروز، بهمعنی تحقق سوسیالیسم علمی و راستین نیست. دیگر آشکار شده که اقتصاد فقط بخشی از زندگی اجتماعی است و تعیینکننده هر چیزی نیست. بنابراین، ما موظفیم دوباره جهانمان را تفسیر کنیم. دوباره خودمان را سازماندهی کنیم. ما در قرن بیست و یکم، وظیفه داریم جهان و همه پدیدههایش را با دیدگاهی نو و با اتکا به آخرین دستاوردهای علمی و آگاهی بشر ارزیابی کنیم. دیگر زمان خوشبینی تدریجی و قطرهچکانی اصلاحات در ایران سپری شده است پس باید بهفکر سازماندهی انقلاب اجتماعی بود. انقلابی که سرنوشت انقلاب کمون پاریس، روسیه و انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دچار نشود. نهایتا امروز باید تصورات و تخیلات خودمحوری بینی، فرقهگرایی، کیش شخصیت و رقابتهای کاذب سازمانی و شخصیتی را کنار گذاشت و گرایشات رادیکال نزدیک به هم با پیرامون خود به بحث و گفتگو بنشیند.
تا آنجا که به جنبش خودمدیریت دموکراتیک شورایی ایران برمیگردد این جنبش، یک جنبش کاملا مستقل است و بههیچ نیروی داخلی و خارجی وابسته نیست. این جنبش و نیروهای آن، خود را رقیب هیچ سازمان و حزبی نمیدانند. سیاستها و اهداف این جنبش، جدی است و حرف تازه برای گفتن دارد. این جنبش، علیه هرگونه تبعیض و ستم و نابرابری و علیه کاپیتالیسم است. این جنبش، آمادگی دارد که حتی با منتقدان و مخالفان خود گفتگو کند و از نیروهایی که خواهان پیوستن فردی و جمعی و سازمانی به این جنبش هستند استقبال میکند. نهایت این جنبش، برای ساختن جامعه نوینی مبارزه میکند که در آن همه شهروندان بدون توجه به جنسیت، ملیت، رنگ، اختلافات سیاسی و مذهبی، دور هم جمع میشوند و در جهت تاسیس و تثبیت یک جامعه دموکراتیک، آزاد و برابر بحث و گفتگو و تصمیمگیری میکنند و خودشان نیز مستقیما مجری تصمیمات مجامع عمومی خود میشوند.
در دموکراسی مستقیم، «همه» مستقیما در یک تصمیمگیری مشارکت میکنند. چرا که تنها با راه دموکراسی مستقیم میتوان مشارکت همگانی تعیین کرد. مردم نمایندگان خود را در شورای روستا، شهر، استان و سرانجام نمایندگان کنگره سراسری شوراها را انتخاب میکنند.
خودمدیریتی دموکراتیک شورایی، قادر است تمام پیچیدگیهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دیپلماسی و دفاعی و غیره حل و فصل کند. در اینجا، یک نوع تقسیم کار و آن هم تقسیم کار افقی است نه عمودی.
سرانجام یک جامعه نوین سوسیالیسم علمی مارکس در چنین روندی فراهم میگردد. اصطلاح سوسیالیسم (Socialism)یعنی جامعهگرایی و جامعهباوری، از واژه فرانسوی «سوسیال (Social) بهمعنای اجتماعی، اخذ شده است. ریشه لاتینی آن، واژهociusبه معنای شریک و همراه است.
سوسیالیسم یعنی برابری، دادگری و پایان استثمار و زوال طبقات و جامعه کمونیستی عالیترین و تکامل یافتهترین آن است.
حتی فرهنگ انگلیسی آکسفورد سوسیالیسم را این گونه تعریف کرده است: «نظریه یا سیاستی که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید ـ سرمایه، زمین، داریی و غیره ـ و اداره آنها در جهت تامین منافع همگانی را هدف خود قرار می دهد، یا از آن حمایت می کند.»
این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فلاسفه و علمای سیاسی و اجتماعی مطرح بوده است، و عاقبت در قرن ۱۹ و ۲۰ به اوج خود رسید. در قرن ۱۸ «جان استوارت میل» از فیلسوفان معروف انگلیسی رسما خود را سوسیالیست نامید؛ اما برخی او را سوسیالیست ایده آلیست(خیالپرست) نامیدند، در برابر «کارل مارکس» که او را سوسیالیست ماتریالیست(مادی) نامید.
بنابراین، سوسیالیسم یک مشت تز و تئوری آکادمیک و یا سیاست خشک و بیجان احزاب و سازمانهای مدعی سوسیالیسم و کمونیسم نیست، بلکه علم رهایی بشر است که بنیانگذار نهایی آن نیز مارکس است. سوسیالیسم در واقع، بر ضد لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم است و مخالف مناسبات تولیدی مالکیت خصوصی و دولتی بوده وو خواهان آزادی و برابری همه انسانهاست.پس چنین سوسیالیسمی نه از سوی دولت، بلکه از سوی مشارکت عمومی شهروندان با مناسبت شورایی و دموکراسی واقعیت پیدا میکند.
امیدوارم رفقای علاقهمند در این بحث دخالتگر باشند و در جمعی که مدتیست در این راستا فعالیت میکند هم راستا و هم صحبت شوند!
bahram.rehmani@gmail.com
سهشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۸ – هجدهم ژوئن ۲۰۱۹
———————————————————————————————–
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان
Anarchist Union of Afghanistan and Iran, May 24, 2018
P.S:The possibility of joining new people and groups of anarchists will be permanent
The Union has many social media and other communication channels. You will find them at the bottom of this page
۱- آدرس عصر آنارشیسم در اینستاگرامhttps://instagram.com/asranarshism/
—————————————-
۲- آدرس عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism—————————-
۳- عصر آنارشیسم در توئیترhttps://twitter.com/asranarshism———————————–۴ – فیسبوک عصر آنارشیسمhttps://www.facebook.com/asranarshism—————————————۵ – فیسبوک بلوک سیاه ایرانhttps://www.facebook.com/iranblackbloc
————————————————–
۶ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidaritywiththeRojavahttps://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%88%DA%98%D8%A7%D9%88%D8%A7-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%88%D8%B1-Anarchists-in-solidarity-with-the-Rojava-434646579975914
———————————————————-
۷ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسیhttps://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
————————————————————
۸ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایرانhttps://www.facebook.com/irananarchistlabors
——————————————————
۹- فیسبوک کتابخانه آنارشیستیhttps://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
————————————————–
۰ ۱– فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستانhttps://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
—————————————————–
۱۱ – فیسبوک هنرمندان آنارشیستhttps://www.facebook.com/anarchistartistss
————————————————-
۱۲ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیستhttps://www.facebook.com/anarchiststudents
——————————————-
۱۳ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیکhttps://www.facebook.com/shahre.shahin
———————————————–
۱۴ – فیسبوک آنتی فاشیستhttps://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
————————————————
۱۵ – آدرس آنارشیستهای مریوان در کانال تلگرامhttps://t.me/anarchyinmarivan
———————————
info@asranarshism.com
———————————
۱۷ – سایت عصر آنارشیسمhttps://asranarshism.com
——————————————–
۱۸ – آدرس کانال آنارشیستهای کردستان در تلگرام
بڵاوکردنەوەی بیرو هزری ئانارکیستی
https://t.me/kurdistananarshist
——————————-
۱۹- فیسبوک میتینگ دهه هفتاد و هشتادی هاhttps://www.facebook.com/%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7-505093803031731/
——————————————
۲۰ – گوگل پلاس عصر آنارشیسمhttps://plus.google.com/u/0/114261734790222308813
——————————————-
——————————————
۲۲- آدرس ” دختران آنارشیست افغانستان ” در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/dokhtarananarshist_afghanestan
———————————————————–
۲۳- آدرس “دختران آنارشیست افغان ” در فیسبوکhttps://www.facebook.com/Afghan-Anarchist-Girls-116992605591873
————————————————————–
۲۴- آدرس آنارشیستهای رشت در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/anarshist.rasht
———————————————————
۲۵ – آدرس پیج آنارشیستهای شهر بوکان ( ئانارکیسته کانی بوکان ) در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/bokan_anarchy
———————————————————–
۲۶- آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در تلگرامhttps://t.me/Anarshistsh2
————————————————
۲۷ – آدرس آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/anarshistshahinshahr
—————————————————
۲۸- آدرس آنارشیستهای شیراز در تلگرامhttps://t.me/ShirazAnarchist
—————————————————
۲۹ – آدرس آنارشیستهای شیراز در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/anarchy_shz_ism
——————————————————
۳۰ – آدرس آنارشیستهای گیلان در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/guilan_anarchism
——————————————————-
۳۱ – کانال عصیانگر در تلگرامhttps://t.me/AcabFai
————————————————-
۳۲ – آدرس کانال ” جوانان آنارشیست ” در تلگرامhttps://t.me/young_anarchists
————————————————
۳۳- آدرس آنارشیستهای مشهد در کانال تلگرامhttps://t.me/anarchismera
————————————————-
۳۴ -آدرس کانال آنارشیستهای تهران در تلگرام
t.me/tehran_anarchists——————————————–
۳۵ – آدرس آنارشیستهای قم در توییتر
twitter.com/anarshist————————————
۳۶ – آدرس پیج” آنارشیستهای جنوب “در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/southanarchists
آنارشیستهای جنوب یکی از اعضای تشکیل دهنده ” اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان” می باشند که در ایران حضور دارند.
———————————————————
۳۷ – آدرس پیج” آنارشیستهای خراسان “در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/khurasan_anarch
آنارشیستهای خراسان یکی از اعضای تشکیل دهنده ” اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان” می باشند که در ایران حضور دارند.
——————————————————————————
۳۸ – آدرس بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترینhttps://www.balatarin.com/b/anarchismera
———————————————————————-
۳۹ – آدرس وبلاگ اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستانhttps://tauai.wordpress.com
————————————————————————
۴۰ – آدرس اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان در فیسبوکhttps://www.facebook.com/TAUAI/?modal=admin_todo_tour
————————————————————————————–
۴۱ – آدرس اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/union9387
—————————————————————————————
۴۲ – آدرس پیچ آنارشیستهای اهواز در فیسبوکhttps://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2-2021321021440113
—————————————————————————–
۴۳ – آدرس پیچ آنارشیسم سبز در فیسبوکhttps://www.facebook.com/Green-Anarchism-%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D8%A8%D8%B2-229749814516765
—————————————————————————
۴۴ – آدرس پیج جوانان آنارشیست در اینستاگرامhttps://www.instagram.com/javanane_anarshist
————————————————————————-
۴۵ – آدرس کانال جامعه دگرباشان فارسی زبان در تلگرام https://t.me/IRLGBT_CO
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل