روژآوا؛ برآمدگاه جهان نوین

مطلب دریافتی - وحید محمدی

Text Size

۱۵۵۴۲۱۶۶_۲۳۷۲۵۷۸۵۶۷۰۶۱۳۵_۴۷۰۴۸۳۷۱۸۸۹۵۲۳۲۱۴۲۰_n

به­ تاریخ ۲۶ و ۲۷ نوامبر ۲۰۱۶ در سالن شهرداری شهر اسلو(نروژ) کنفرانسی با حضور فعالین، روشنفکران، ژورنالیست‌ها، دانشجویان، هنرمندان، دیپلمات‌ها، مسئولین و نیز روشنفکران کورد و اروپایی تحت عنوان “روژآوا؛ سفارت جهان نوین”۱ درباره‌ی ایده‌های “دموکراسی فارغ از فرم حکومتی”۲ در حوزه‌ی رشد جوامع مناطق خودگردان روژآوا(غرب کوردستان یا شمال سوریه) ترتیب داده شد. همچنین ایده‌ی “سفارت” در مقیاسی بزرگ از سازه‌ای بیضی‌شکل که به‌گونه‌ای می‌توان آن را “افلاک نمای ایدئولوژیک” دانست، برگزار گردید.

به‌واسطه‌ی شور و دیالوگ، پلاتفرمی برای ساختن سفارت فراملیتی روژآوا برای ارائه‌ی بدیل دیپلماسی بین خلق‌ها و نیز ایده‌ی پدید آوردن سفارت روژآوا در اسلو مطرح گردید و کنفرانس توأمان با ارائه یک آنالیز از تاریخ و ایدئال‌های یک “دموکراسی فارغ از فرم حکومتی” در منطقه­ی جنگ‌زده‌ی در حال بازسازی را نیز در خود جای‌داده و درنهایت بدیل پیشنهادی روژآوا در برابر بحران مشهود دموکراسی در مقیاس جهانی به‌پیش گذاشته شد. البته باید اذعان داشت که جنبش خودمدیریتی روژآوا به‌طور خاص و کلیت جنبش رهایی‌بخش کوردستان تحت رهبری مشی آپوئیستی، علیرغم پیشبرد اهداف و برنامه‌های خود، از شیوه‌های دموکراتیک و دیپلماتیک مردمی یعنی آنچه که می‌توان تغییر صلح آمیزش خواند تا آنجا که مربوط به حل تضادهای درون خلقی بوده کاملاً سود جسته، دربرخود با قدرت‌های جهانی و حتی امپریالیستی، ضمن کشیدن خط تمایز محکم بین مردمان موجود در کشورها و دولت‌های حاکم بر آنان، تا حد امکان از حل صلح‌آمیز تضادها تن نزده، اما آنجا که نیروهای اقتدارگرا و هژمونی طلب محلی و جهانی، خواست خودمدیریتی خلق‌ها را در نظر نگرفته و درصدد سرکوب آن برآیند، بر اساس سازمان‌دهی فرهنگی، سیاسی و نظامیِ مردمی و بر اساس پیشبرد خط‌مشی خودمدیریتی، با کاربست نیروی دفاع ذاتی شهروندان، پاسخ گل را با گل، پاسخ قلم را با قلم و پاسخ گلوله را با گلوله خواهد داد و ازاین‌روی است که این جنبش را می‌توان دارای رویکردی برخواسته از دل مردم برای سهیم گشتن در سرنوشت سیاسی خود، ابتدائاً دارای پرنسیب­های صلح‌آمیز، دموکراتیک و دیپلماتیک دانسته، اما چنانچه مطالبات آن موردپسند نیروهای سلطه‌گر قرار نگرفته و آماج حمله قرار گیرد، از خود دفاع به عمل‌آورده، آن‌هم بدین معنی که در کنار پیشبرد صلح، چنانچه ضرورتی باشد، نه دست به حمله، که اقدام به دفاع در هر حوزه‌ای با عنوان مقاومت انقلابی خواهد ورزید.

 

کوتاه در مورد برگزاری روند کنفرانس “روژآوا؛ سفارت جهان نوین”

در روز اول کنفرانس ابتدائاً به مشارکت‌کنندگان از طریق ماریانا بورگن شهردار شهر اسلو، سحر آیدار از مسئولین حزب سرخ۳ نروژ و رفیق غفور از جامعه کوردهای اسلو خیرمقدم عرض شد و در ادامه‌ی آن یوناس اِستال۴ پیش درآمدی بر برنامه‌ی مذکور ارائه داد. لازم به ذکر است که یوناس اِستال پدیدآورنده‌ی نهاد “برآمدگاه جهان نوین”۵ یکی از مسئولین طراحی محل برگزاری مراسم و از سازمان دهندگان آن است.

در ادامه، نطق کلیدیِ کنفرانس توسط آسیه عبدالله از ریاست مشترک حزب اتحاد دموکراتیک ارائه گردیده و پس از استراحتی کوتاه، میزگرد مباحثه در خصوص “تاریخ و سیاست” با حضور آسیه عبدالله، ماسر گیفورد از یگان‌های مدافع خلق، بسام سعید ایشاک کنسولگر مردم سریانی و کاریانا وسترهیم از دانشگاه برگن؛ و در دور دوم مباحثات روز اول نیز پنل “فرهنگ و خودمدیریتی” با حضور سینم محمد از خودمدیریتی روژآوا، موسی آگ آسارید از کشور ازوادِ آزاد۶، لائورا راسیوویچ از موزه‌ی کوئین نیویورک و شیلا شیخ از دانشگاه لندن برگزار گردید.

همچنین در روز دوم برگزاری این کنفرانسِ جمعی و در پنل سوم برنامه‌ی “روژآوا؛ سفارت جهان نوین” پس از ذکر خیرمقدم از سوی رفیق غفور و سحر آیدار و نیز هانا پترسون و ارائه پیش‌درآمد مباحث از سوی یوناس اِستال و نطق کلیدی از سوی آلدار خلیل، برنامه با حضور رونار میرنس بالتو نماینده‌ی پارلمانی اقلیت ملی سامی‌های نروژ، سنا سولمان المنصوری از “کنگره جهانی شگفت‌انگیز”، هانا سوفیه گرِوِ قاضی عالی‌مرتبه‌ی غرب نروژ و قاضی دادگاه حقوق بشر استراسبورگ و آلدار خلیل با موضوعیت “تنش و دیپلماسی” به‌پیش رفت. در پنل چهار و پایانی کنفرانس “روژآوا؛ سفارت جهان نوین” برنامه با نطق کلیدی صالح مسلم از ریاست مشترک حزب اتحاد دموکراتیک و قائم‌مقام کمیته هماهنگی ملی سوریه، کیت شای بارید از فعالین جنبش کاتالونیا، دسپینا کوتسومبا از فعالین جبهه ضد سرمایه‌داری یونان(آنتارسیا)۷، لورنزو مارسی از فعالین “بدیل‌های اروپایی”۸ و کاترین مندز از فعالین “ابتکار فمینیستی!۹ برگزار گردیده و برنامه با نطق رفیق غفور و سحر آیدار به پایان رسید.

لازم به ذکر است که در بخش پایانی و به تعبیری بخش اصلی برنامه، و حول محور ساختن و ایجاد سفارت به‌منظور توان‌بخشی دیپلماتیک منطقه‌ی خودگردان روژآوا، صالح مسلم بر کاربردی‌ترین مشی موجود برای تقویت جنبش‌های دموکراسی خواه ـ­آن‌چنان‌که اصول آن در ادامه‌ی این متن به طرق دیگر می‌آید­ـ یعنی بر پیشبرد سیاست اتحادطلبانه فی‌مابین این جنبش‌ها، چه در سطح تلاش برای ایجاد و چه در سطح مناطق خودگردان تأکید داشت.

البته در پایان برنامه و در پی گپ و گفتگویی که با آسیه عبدالله عضو دیگر ریاست مشترک حزب اتحاد دموکراتیک سوریه در خصوص وضعیت ایران داشتیم، وی نیز راه رشد جامعه در ایران را مرزبندی ملل و گروه‌های اتنیکی و خلق‌های تحت ستم ایران را در مرزبندی هرچه مشخص‌تر در برابر ساختار حکومتی با محوریت خودسازمانیابی مردمی دانسته و در ادامه با مطرح‌شدن این سؤال که روژآوا در آینده تا چه حد امکان وارد شدن به جنگی تمام‌عیار با جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان حامی بشار اسد و یا پیشبرد سیاست دیپلماتیک را داراست، بدین گونه پاسخ دادند که ما هم‌اکنون نیز به‌گونه‌ای در جنگ نیابتی با حکومت ایران به‌عنوان یکی از حامیان اصلی دولت اسد بوده و از منظر ما، مادامی‌که خلق کورد و دیگر ملل و خلق‌های ایران توسط حکومت ایران توان سازمان‌دهی و مدیریت خود را نداشته و مورد سرکوب و آزار و اذیت قرار داشته باشند، امکان هرگونه دیپلماسی با حکومت ایران موجود نبوده، چراکه اساساً خود حکومت ایران هم انگیزه‌ای برای حل مسائل خود با مردم ایران و دیگر مردمان منطقه به شکل دیپلماتیک را ندارد.

 

درباره‌ی نهاد “برآمدگاه جهان نوین”

نهاد “برآمدگاه جهان نوین” با دموکراسی “محدود” مخالفت ورزیده و از همین روی معتقد بدان است که دموکراسی تنها در مفهوم کلان آن و نه حتی با درجه‌ی کمی از محدودیت، موجودیت خواهد داشت و لاغیر. پس از همین روی است که “برآمدگاه جهان نوین” درصدد کاوش در حوزه‌ی تجربیات هنری و معماری به دنبال ایجاد فضایی در جهت باز-متصور ساختن و نیز فعالیت برای به پراتیک رساندن ریشه‌ای دموکراسی است.

از همین روی پروژه‌ی هنری مذکور به‌سان فضایی خیال‌انگیز ـ­یا آنچه می‌توان اتوپیک اش خواند­ـ قائل به آن است که “این هنر سیاسی، حتی به‌مراتب سیاسی‌تر از خود سیاست است”، پس در یک فضا، یعنی آنجا که دست‌کم در حوزه‌ی اندیشه، رهایی ممکن می‌گردد، دموکراسی  نیز در واقعیت توان شکل­یابی خواهد داشت.

نهاد “برآمدگاه جهان نوین” پیشتر نیز در پروژهای مشابه اقدام به بنا و سازمان‌دهی مراکز نشست و کنفرانس‌های متعدد دیگری با موضوعیت برآمدگاه جهان نوین با حضور نیروهای مترقی منتقد لیبرالیسم و یا مخالف سازمان‌دهی شیوه‌ی مدیریتی-نیابتی دولت‌محور ازجمله در برلین، لیدان و اوترخت(هلند)، کوچی(هند)، بروکسل نموده و در اقدامی دیگر پروژه‌ی بنای پارلمان عمومی در کانتون جزیرِ روژآوا را با طراحی سالنی مشابه آغاز نموده که برخلاف سازه‌ی کنفرانس “روژآوا؛ سفارت جهان نوین” در اسلو که بنایی بود موقتی و متحرک، این دیگری بنایی می‌باشد ازنظر طراحی مشابه، اما در فرمتی مستحکم و دائمی، که در دست‌ساخت است.

 

چرا اتوپی؟

آنچه در رویکرد هنری “برآمدگاه جهان نوین” برای ترتیب دادن کنفرانس‌هایی با موضوعیت خود مدیریتی دموکراتیک روژآوا به مسئولیت یوناس اِستال قابل‌توجه است و آن‌چنان‌که در بالاتر نیز آمد، معماری محل اجلاس همراه با سازه‌هایی سبک و ساده است، یعنی آنجا که نوعاً و به تعبیر پرنسیب معماری آدولف لوس، معمار شهیر اتریشی-چکسلواکیایی کمترین همانا بیشترین “و تزئینات جنایت است”؛ صرف وقت، امکانات و فضا از جانب معماران برابر با اتلاف آن‌ها بوده، درحالی‌که می‌توان همین‌ها را در پروسه‌ی ساخت بناها مصروف داشته، زیرا که زیباترین تزئینات هم نیز درنهایت امر متروک‌شده، پس صرف وقت، امکانات و فضا برای این امر، یعنی تزئینات بیهودگی محض است.

اما فراتر از آن، روش معماری “برآمدگاه جهان نوین” که سعی در استفاده‌ی حداکثری از حداقل‌ها دارد، نکته‌ی موردتوجه دیگری که می‌تواند ذهن مشارکت‌کنندگان را به خود مشغول دارد، فرم حلقوی چینش جایگاه مخاطبین و به‌پیش برندگان مباحث بوده که این امر اگرچه مخاطبین را رو در روی خطاب قرار نداده، که با قرار گرفتن پیرامونی عموم افراد در سالن، حتی با قرار دادن خطاب در جایگاهی پایین‌تر از مخاطب، فرم چیدمانی خود را از محل برگزاری کنفرانس‌ها و اجلاس رسمی و علی‌الخصوص مراکز پارلمانی و تصمیم‌گیری دولت-ملت ها نیز متمایز ساخته و ازاین‌روی فضایی مناسب‌تر و به بیان دقیق‌تر فضای دموکراتیک‌تری را برای پیشبرد مباحث مطروحه فراهم آورده، آن‌هم در آنجا که تمیز یافتن “خطاب” و “مخاطب”، “فاعل” و “مفعول” نه‌تنها ازمیان‌رفته که حتی بی‌معنی می‌گردد، خصوصاً در آنجا که موضوعیت بحث نه اداره کردن جامعه به‌توسط عده‌ای روشنفکر! که بر سر خودمدیریتی مردمی است. پس از همین روی آنچه که در انطباق و گره‌خورده با فرم به‌عنوان محتوا در چنین نشست‌هایی مورد اهمیت واقع می‌شود، نه عرصه‌ی نمایش، بلکه آن است که رخ می‌دهد و فعلیت میابد، یعنی گفتمان مشارکت‌کنندگان در فضایی دموکراتیک برای اتخاذ تصمیمات لازم‌الاجرا در آینده‌ی دور و نزدیک.

اساساً می‌توان مدعی گشت که اگر دموکراسی به‌عنوان فرم کامل مدیریت سیاسی باشد، پس از همین روی است که سالن‌ پارلمان‌های حکومتی نیم‌دایره بوده، بدین معنی که دموکراسی پارلمانی دولتی حتی آن‌گونه که خویش را در فرم ساختمانی خود سمبلیزه می‌کند نیز ناقص است، البته اگر نخواهیم بگوییم که اصلاً وجود ندارد.

فضای “خیال برانگیز”، الهام‌بخش و یا دقیق‌تر آن اتوپیک، نه امری متمایز از محتوا و امری فرمالیستی که در تطبیق با محتوای مباحث بوده و البته وقوع این امر بدین گونه، یعنی انطباق فرم و محتوا یا شکل و معنای یک مرکز تصمیم‌گیری و شور سیاسی، یعنی آن‌طور که در بالا نیز ذکر آن رفت اگرچه خود را اتوپیک می‌نمایاند، اما منطقی‌ترین گزینه‌ی ممکنه هم است. زیرا آنچه مشی خودمدیریتی روژآوا و به‌طورکلی دستگاه فکری آپوئیستی در هرآنجا که بتواند ـ­و به‌عنوان جدی‌ترین منتقد روش مدیریتی دولت-ملت چه در فرم و چه در محتوا به‌عنوان اجزای لایتجزا از هم دیگر­ـ بیان دارد و بر آن تأکید بورزد وظیفه‌ای است که جوامع مبتنی بر تمدن غیردموکراتیک دولت-شهر-طبقه از ابتدای پیدایش خود در پیش روی گذاشته و آن چیزی نمی‌تواند باشد جز سیاست و اخلاق زدایی از جامعه، یعنی آنجا که تحت عنوان روش‌های مدیریتی جمهوری، دیکتاتوری، شاهنشاهی و دموکراسی‌های غیرمستقیم پارلمانی، انسان را به‌مثابه موجود سیاسی-اخلاقی از اصل خویش به دور می‌دارند. بی‌تردید بزرگ‌ترین توفیق چنین نظاماتی در هرآنچه بیشتر سیاست و اخلاق زدایی کردن جوامع است تا در سایه‌ی آن، حاکمین بتوانند قدرت و ثروت هرچه بیشتری را در نزد خود انباشته و محفوظ بدارند. پس از همین روی است که ایده‌ی جامعه‌ی اتوپیک یعنی از همان زمان که جوامع به‌مثابه تمدن‌های دموکراتیک به‌توسط نظامات دولت-شهر-طبقه محور از طرف سیاسیون و جنگ‌آوران دچار خلع قدرت سیاسی و اقتصادی گشته و در کنار قدرتمدارن، این سران معابد در مراکز شهرها بودند که امر اخلاق زدایی را در همپیمانی با قدرت‌مداران به‌پیش می‌بردند و از همین روی و ضرورت بود که ایده‌ی برپایی جامعه‌ای اتوپیک یا آرمان‌شهری و بازسازماندهی دموکراتیک اجتماعات، مبدل به آرمان هر نیروی فکری و عملی حقیقت‌جوی موجود در سرتاسر تاریخ تمدن دولت-شهر-طبقه محور غیردموکراتیک و ذاتاً ضد زن گردید.

مجمل و مفید می‌توان گفت، نظامات تمدنی غیردموکراتیک با دور ساختن انسان از اصل خویش به‌مثابه حیوانی سیاسی-اخلاقی، در پروسه‌ی سیاست و اخلاق زدایی از اجتماعات، یکی از اهداف غائی خویش را در اتوپی زدایی از ذهن مردم دانسته، خصوصاً درآنجا که با فروپاشی شوروی آخرالزمان را اعلام داشتند.

به مفهوم دیگر باید اذعان داشت که جامعه‌ای اتوپیک ـ­که اولین و ابتدائی ترین متولی ثبت‌شده‌ی آن در عصر نظامات دولت-شهر-طبقه را می‌توان فلسفه‌ی سقراطیِ ­افلاطون دانست­ـ باهدف بازگشت به اصل و ماهیت وجودی انسان، یعنی موجودی ذاتاً اجتماعی-سیاسی-اخلاقی- نه امری ناممکن که تاریخاً تجربه‌شده در ادوار نظامات معروف به مادرتباری بوده، پس به همین تعبیر بازگرداندن ایده­های اتوپیک، به‌عنوان آلترناتیو نظامات غیردموکراتیک دولتی، به‌واسطه‌ی هرچه زنانه، سیاسی و اخلاقی‌تر نمودن جامعه، امر اساسی هر نیروی دموکراسی­خواه است. آنکه در تلاش برای نمایندگی قدرت سیاسی و اخلاقی مردم است، حتی با بشردوستانه‌ترین شعارها درنهایت امر، حال چه به سهو یا به‌عمد، با خلع قدرت سیاسی از جامعه در مقام سیاستمدار و با خلع اخلاق‌مداری جامعه به‌عنوان رهبرمذهبی یا ضد مذهبی به هدفی جز آنچه که تمدن مصیبت‌بار دولت-شهر-طبقه محور آفریده ـ­و تنها از گسلی به گسلی دیگر توده‌ی انسانی رو سوق می‌دهد­ـ نائل نیامده، ضرورتی را پاسخ نگفته، اگرچه حتی اگر بتواند دردها را تخفیف دهد، اما هرگز رهایی‌بخش نخواهد بود؛ زیرا که محدود شدن قدرتِ اختیار سیاسی/اخلاقی اجتماعات در فرم دولتی-حکومتی نیابتی، محدود گشتن انسان در قفس شهرگرایی از سویی و خمیده و لهیده گشتن گوشت و استخوان انسان‌ها زیر بار فشار تقسیمات طبقاتی و فراتر از همه‌ی این‌ها با نفی زن-مادر به‌عنوان مولد اصلی ارزش‌های تاریخاً انسانی که آلترناتیو آینده را نیز در خود می‌پرورد از تبعات طبیعی این نظام منحرف از اصل انسان بوده و آن را تنها به بند می‌کشد.

و اما در چنین وضعیتی است که امروز هنری که بتواند امیدبخش باشد، اتوپیا را هرچه قدرتمندتر به خیال انسان کشانده، انسانی که ناگزیر از حال به آینده در حال حرکت است را از محدود گشتن به معاصر و زمان حال خود دور داشته، ذهنیت آن را تا مرز تمدن‌های مادرتبار دموکراتیک در قلب تاریخ به پس کشانده و آن را در زمان حال با حرکت به سمت آینده رها سازد، هزار بار از سیاست انقلابی، انقلابی‌تر است. هنر به‌مثابه خلاقیت ذهنیت بشری  چنانچه نتواند در تولد ایده‌های نوین ذهنی نقش ایفا بنماید و شهروندان جهان امروز را به ورای مرز آرمان رهایی با واقعیت تلخ بکشاند، اساساً هنر نیست و به همین طریق است که تلاش نهاد “برآمدگاه جهان نوین” در چنین راستایی را باید زنده‌باد گفت.

 

اتوپیا و نظریه پایان تاریخ فوکویاما

شاید بتوان مسرت‌بخش‌ترین پیام چند دهه‌ی اخیر را در پیام فوکویاما نظریه‌پرداز تئوری پایان تاریخ دانست. البته آنجا که در علم تاریخ به‌طور خاص و علوم انسانی به‌طور عام سخن از تاریخ می‌رود، منظور همانا بیان مقطع زمانی پیدایش نظامات دولت-شهر-طبقه بوده، یعنی آنجا که جوامع دموکراتیک مادرتبار به‌توسط انحصارات قدرت نظامی برای تسخیر اقتصاد درهم کوبیده شده، واکنش دفاعی انسان برای تسخیر قدرت مدیریتی سیاست ـ­که مگر با به بردگی کشاندن زن به‌عنوان عنصر اساسی اقتصاد عصر انقلاب نئولتیک ممکن نبود­ـ از موضع دفاعی به موضعی تهاجمی تغییر ماهیت داده، سیاست اجتماعی به‌واسطه اعمال زور و به بردگی کشاندن نیروهای پاسخ گوی ضروریات بشر به سیاست نمایندگی/نیابتی ـ­که می‌توان آن را در دو فرم مدرن معاصر دموکراسی پارلمانی و دیکتاتوری ترسیم نمود­ـ تغییر کرده، محل انباشت ثروت، یعنی بانک و بازارهای مستقر در شهرها اهمیت بیشتری از محل تولید ثروت یافته، حال‌آنکه نیروی کار که یکی از اساسی‌ترین وجوه تمایز انسان با دیگر موجودات زنده را بر سر مزارع، کارگاه‌های تولیدی و مراکز طبخ غذا و حتی خود ابزار و مزارع تولید به‌واسطه‌ی قانون حق مالکیت فردی ـ­که عموم جامعه را از داشتن چنین حقی خلع می‌کند­ـ به بردگی کشانده شدند. از آغاز فرم یابی چنین مرحله‌ای در علوم انسانی تحت عنوان “تاریخ” یادشده و سرگذشت انسان را در علوم انسانی اروپا محور محدود می‌دارند به آنچه که توسط اقلیت خاص برعلیه اکثریت خلق‌ها تا به امروز و به شکلی ستمبار شکل‌گرفته و ادامه داشته است.

به یک تعبیر در مفهوم علوم انسانی دانشگاهی و در گونه‌ی خصوصاً غربی آن، عنوان تاریخ محدود است به هشت‌صد سال پیش از میلاد تا به امروز، یعنی پروسه‌ای که به‌زحمت می‌تواند حتی چند درصد از پیشینه‌ی نوع بشر را تعریف نموده و همین متد هرگونه تلاش تحقیقی در باب جوامع پیشاتمدن(دولت-شهر-طبقه) را تحت عنوان غیرقابل تحقیق و بررسی بودن مورد انکار قرار می‌دهد. پرواضح است که برای بررسی تاریخ در مفهوم کلان آن و نه محدود به حوزه‌های تمدنی دولتی، شهری و طبقاتی، با توسل به آرکئولوژی و زبان‌شناسی و … میتوان تاریخ را در محدوده‌ی جهان متمدن! فراتر از آنچه که هست، موردبررسی قرار داده، حال آن جوامع کمونالِ متضاد با تمدن‌های دولت-شهر-طبقه محور به‌عنوان خط سیری دیگر در تاریخ تا اواخر هزاره‌ی اول میلادی حتی در خود شمال اروپا هم وجود داشتند.

اما در خصوص اعلام پایان تاریخ با فروپاشی شوروی از زبان فوکویاما؛ نیروهای افسارگسیخته دست راستی فرصت را نیک دانسته و عرصه را ازاین‌پس برای یکه‌تازی‌های هرچه خون‌آلودتر و ستمبارتر جنسیتی و طبقاتی و نیز رانش آزادانه‌تر نئولیبرالیستی مهیا دانستند، اما ابلهان فراموش‌کار حاکم، خود نیز فراموش داشتند که در علم تاریخ‌نگاری خویش به‌وضوح دروغ گفته‌اند. نظامات استوار بر مشی دولت-شهر-طبقه، خودفریب دروغ‌های خود را خورده و با شادمانی ازنظر دور داشتند که اگر تاریخ همان است که تنها طول حیات روش مدیریتی غیردموکراتیک آنها را در برمی‌گیرد، و اگر پیش از آن را باید تحت عنوان پیش‌ازتاریخ (تمدن) در نظر گرفت، پس پیام پایان تاریخ به زبان فوکویاما و با فروپاشی شوروی را نه به معنای ایستایی سیر تکامل جوامع و پیروزی نهایی کاپیتالیسم، که می‌توان آغاز پایان تاریخ تمدن دولت-شهر-طبقه­ی مردسالاری دانست که خود پیام مرگ خود را بارها و غرق در شادی سر می‌دهد.

اگر به‌زعم علوم انسانی غربی، نقطه‌ی آغازین تاریخ عبارت است از پایان جوامع دموکراتیک مادرتبار، پس پایان تاریخ هم معنایی جز این نمی‌تواند داشته باشد، بدین معنی که در بیخ گوش بزرگ‌ترین قدرت هژمونی طلب جهانی، یعنی امریکا، زاپاتیست ها با گذر از مدل‌های سوسیالیستی دولتی هژمونی طلب، حاشیه‌ای‌ترین اقلیت‌های کوهستان چیاپاس را غرق در صدای شادی مسلسل‌های خود می‌کنند؛ خلق نپال به پا خواسته و نه‌تنها نظام پادشاهی خویش، که دولت امپریالیستی هندوستان را به چالش می‌کشند؛ در خیابان‌های سیاتل موج اعتراضات مردمی امریکا مستقل از رهبری جناحین اصلی سیاست برخاسته؛ آنتی فاشیست‌های برلین درصدد دفن بازمانده‌های نازیسم برآمده؛ جنبش اتونومیست­های ایتالیا قوام‌یافته و مبارزه‌ی خویش را ادامه می‌دهد؛ آتن به‌عنوان نقطه‌ی برآمدگاهی دولت‌ها و تمدن‌های غربی سر به قیام علیه خویش برداشته؛ از نیویورک تا سئول، مردم خلع قدرت سیاسی شده، تحت عنوان “جنبش اشغال میادین و خیابان‌ها”  سهم بیشتری از قدرت را طلب کرده و سرانجام نظامات دولت-شهر-طبقه محور، باهدف به انحراف کشاندن پتانسیل مبارزاتی مردم خاورمیانه که در جهت مطالبه‌ی دموکراسی بوده و با تبدیل این اعتراضات به جنگ‌های خون‌بار برای پیشبرد منافع قدرت‌های جهانی و با مشارکت نیروهای ارتجاعی پوزیسیون و اپوزیسیون منطقوی، یک فرصت تاریخی برای خلق‌های منطقه را به ضد فرصت بدل نموده بودند، کردستان، این جغرافیای زبانی/فرهنگی و مثابه سنگر مقاومت خلق‌ها، بار دیگر ضدفرصت پدید آمده را از نو تبدیل به فرصتی پساتاریخی کرد.

آری فوکویاما درست می‌گفت، فروپاشی شوروی به‌عنوان قطب مخالفِ دولت‌محور ناتو، برابر است با آغاز پایان تاریخ. ازآن‌پس هرآنچه که در زنجیره‌ی مبارزاتی شهروندان این جهان می‌گذرد، اینبار نه برای فرم دادن به تاریخ مشروح در علوم انسانی تعریف گشته به‌توسط هژمونی غربی، که برای پایان دادن به آن بود. ازاین‌پس آن جنبش و نیرویی که چه بیشتر در عمق پیشا تاریخ، آنجا که زنان طلایه‌دار انقلاب نئولتیک بودند فرورفته، سرافرازتر و استوارتر از پایان تاریخ سربلند خواهد کرد و در این راستا ایده‌های ناب انقلابِ مقاومتی کوردستان به رهبری نظری و پراتیک آپوئیستی مقاوم‌ترین و از همین روی سرافرازترین در گسست با تاریخ مردسالار و ستمبار تمدن غیردموکراتیک دولت-شهر-طبقه گشت، یعنی دقیقاً درهمانجا که زنان بار دیگر به‌عنوان طلایه‌داران دفاع از جامعه حتی در برابر هارترین نیروهای فاشیست منطقه‌ای سرخم نکرده و با درس­گیری از شکست پیشا تاریخی خویش در برابر نظامات متمدن! اینبار برای دوباره سازماندهی اجتماعی باارزش‌های اصیل انسانی با نظر به انقلاب پیشا تاریخی خود و برای فرم دادن به جامعه‌ای نوین و پساتاریخی قهرمانانه رزمیده و خواهند رزمید.

فروپاشی شوروی ـ­حال‌آنکه تاریخاً باید از آرمانهای محتوایی آن دفاع و به عمل آورد حتی اگرکه این امر در تناقض با فرم دولتی آن بود­ـ را می‌توان و به تعبیری برابر با آغاز پایان تاریخ تمدن‌های دولتی، طبقاتی و زن‌ستیز دانست و البته به‌بیان‌دیگر با آغاز کاوش در پیشاتاریخ و پیش از زمان، ساختن پساتاریخ و پس از آخرالزمان را ممکن نمود.

اگرچه در فردای پایان تاریخ فوکویامایی، نیروهای ارتجاعی مذهبی نیز تحت عنوان مبارزه برعلیه مدرنیسم و لیبرالیسم متولدشده و رشد یافتند، اما چنانچه ایشان نیز چیزی جز سازمان‌دهی دولت-شهر-طبقه، آن‌هم از هارترین انواع مردسالارانه‌ی آن را نمی‌خواهند، نتیجتاً در مفهوم تاریخ وضع موجود گنجیده و جز اداره‌ی فاشیستی اجتماعات که توأمان خواهد بود با قتل و عام‌های توده‌ای و سرکوب‌های دهشت‌بار، راه به‌جایی نخواهند برد. ایشان اگرچه در بیان خود را در نفی مدرنیته لیبرالیستی تعریف می‌نمایند، اما عملاً به اثبات فاشیستی آن کمک مضاعف می‌نمایند؛ در این راستا پدیده‌های حکومتی جمهوری اسلامی در نوع خود و دولت خلافت اسلامی نیز در نوع خود قابل‌توجه‌اند.

امروز اما ضرورت درگذر از تاریخ تمدن غیردموکراتیک دولت-شهر-طبقه محور مردسالار به جامعه‌ی ضرورتاً و اختیاراً “اتوپیک” آزاد نهفته است، یعنی آنچه که در برآمدگاه تاریخ نوین جهان، چه به طرق صلح‌آمیز و دیپلماتیک و چه با توسل به نیروی قهر انقلابی پدیده خواهد آمد. این برآمدگاه که جایی نیست جز کوهستان‌های زاگرس به‌مثابه سنگر تاریخی مقاومت خلق‌ها دربرابر تاریخ ستمبار دولت-شهر-طبقه محور؛ که خود برآمده از منطقه میان‌رودانی است که بخش بزرگی از کوردستان را در برمی‌گیرد. آن‌چنان‌که پیداست میان‌رودان چه در ساحت جغرافیایی و چه ساحت انسانی و سیاسی آن، امروز و پس گذشت چندهزارسال از پایه‌گذاری اولیه‌ترین روش‌های مدیریتی غیردموکراتیک، بیش از هرزمانی و هر منطقه‌ای از آنچه که خود سهم بسزایی در پدید آمدن آن داشته، خسته است. میان‌رودان به پیشاهنگی کوردستان با قیام در برابر نظام کاپیتالیستی که ادامه‌ی همان تاریخ دولت-شهر-طبقه محور اساساً مردسالار است، هیچ‌گاه نتوانست پس از فروپاشی اولین تلاش‌هایش برای فرم دهی غیردموکراتیک اجتماعی سربلند کرده و هرگونه تلاشش در چنین راستایی محکوم‌به شکست شد، چراکه اجتماعات انسانی نیز با یک‌بار تجربه‌ی تاریخی، حال‌آنکه دولت‌گرایی شهری از خاک ایشان جز بیابان چیزی باقی نگذارده بود، هرگز تن به از نو ساختن دستگاهی که اجتماعات را مورد ستم بی‌شائبه قرار دهد ندادند، آن‌چنان‌که پس‌ازآن نیز خلق‌ها در منطقه‌ی جغرافیای ایران، ترکیه، مصر، یونان و پس‌ازآن روم نیز با یک‌بار پشت سرنهادن عظمت متمدنانه! بار دیگر در سرکوب خویش و دیگر اجتماعات نقشی بسزا در جهت احیای عظمت تمدن شهرگرا، طبقاتی و ضد زن دولتی خود ایفا ننموده که چنانچه جز این نموده و بنمایند، چیزی جز شکست‌های تاریخی مجدد نیز نصیبشان نشده و نخواهد شد؛ پس از همین روی تنها راه برای ایشان، به‌سان کردستان چیزی نیست جز برون رفتن ازآنچه تاریخ تمدن دولت-شهر-طبقه خوانده می‌شود، آنهم برای بازسازماندهی دموکراتیک اجتماعات، یعنی آنجا که زنان به‌سان پیشاهنگی عصر انقلاب نئولتیک خویش، و به‌عنوان مادر الهه­گان اجتماعی بار دیگر به عرصه کلان رهبریِ اجتماعی بازگردند.

 

پانویس‌ها

  1. New World Embassy; Rojava
  2. Stateless democracy
  3. Rødt Parti: http://rødt.no/
  4. Jonas Staal on Facebook
  5. The New World Summit: http://newworldsummit.org/
  6. دولت اَزَواد یا دولت مستقل ازواد، دولتی به رسمیت شناخته‌نشده در شمال آفریقا است که به‌تازگی از کشور مالی به‌طور یک‌جانبه توسط جنبش ملی آزادی‌بخش ازواد اعلام استقلال کرده است.
  7. The Front of Anticapitalist Left, ANTARSYA: http://antarsya.gr/
  8. DiEM25, European Alternatives: https://euroalter.com/
  9. Feminist Initiative: http://feministisktinitiativ.se/

 

——————————————————————————————————————————————————————————————————–

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با مجموعه عصر آنارشیسم  The names and addresses that related to anarchism era website


۱۴۶۷۲۸۵۱_۶۹۳۳۰۷۲۳۷۴۹۹۲۸۳_۱۵۵۷۱۵۳۰۲۵_o

 

۱- سایت عصر آنارشیسم

https://asranarshism.com

 

آدرس و اسامی صفحات ما در فیسبوک

 

۲- فیسبوک عصر آنارشیسم

https://www.facebook.com/asranarshism

 

۳- فیسبوک بلوک سیاه ایران

https://www.facebook.com/iranblackbloc

 

۴ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidaritywiththeRojava

https://www.facebook.com/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%88%DA%98%D8%A7%D9%88%D8%A7-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%88%D8%B1-Anarchists-in-solidarity-with-the-Rojava-434646579975914

 

۵- فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی

https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan

 

۶ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران

https://www.facebook.com/irananarchistlabors

 

۷- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی

https://www.facebook.com/anarchistlibraryfa

 

۸ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان

https://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan

 

۹ – فیسبوک  هنرمندان آنارشیست

https://www.facebook.com/anarchistartistss

 

۱۰ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیست

https://www.facebook.com/anarchiststudents

 

۱۱ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک

https://www.facebook.com/shahre.shahin

 

۱۲ – فیسبوک آنتی فاشیست

https://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik

 

۱۳ – فیسبوک صدای زندانیان سیاسی

https://www.facebook.com/SupportPoliticalPrisoners

 

۱۴- صدای زندانیان سیاسی در تلگرام

telegram.me/VoiceOfPrisonersOfConscience

 

۱۵ – عصر آنارشیسم در تلگرام

https://telegram.me/asranarshism

 

۱۶- عصر آنارشیسم در اینستاگرام

https://instagram.com/asranarshism/ 

 

۱۷ – عصر آنارشیسم در توئیتر

https://twitter.com/asranarshism

 

۱۸ – بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترین

https://www.balatarin.com/b/anarchismera

 

۱۹- فیسبوک میتینگ دهه هفتاد و هشتادی ها

https://www.facebook.com/%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7-505093803031731/

 

۲۰- گوگل پلاس عصر آنارشیسم

https://plus.google.com/u/0/114261734790222308813

 

۲۱ –  ساوندکلاود رادیو آنارشی

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل