بخشی از تاریخچه و گاهشمار آنارشیسم (۲)

Text Size

مقدمه:

ایده ها و تفکرات پیش رس آنارشیستی تقریباً در هر دورانی از تاریخ از جمله در اندیشه هایِ حکیمِ چینی، لائو تسه، و فیلسوفانِ یونانی پس از او، در میانِ اپیکوری ها، کلبیون و دیگر پیروانِ به اِصطلاح حقوقِ طبیعی، و به خصوص، در زنون، بنیان گذارِ مکتبِ رواقی دیده می‌شود و هرچند نمونه های قابل توجهی از جوامع آنارشیستی ابتدایی وجود دارد؛ اما فعالیت فکری اصلی در خصوص آنارشیسم در سال‌های پایانی قرن هجدهم و متاثر از انقلاب کبیر فرانسه آغاز شد.

پیر ژوزف پرودون، که می‌توان گفت فلسفه‌ی آنارشیسم جدید با او شروع می‌شود، در بزانسون فرانسه به سال ۱۸۰۹ متولد شد و در ۱۸۶۵ بدرود حیات گفت. همانطور که گفته شد ریشه‌ی آراءِ او را در متفکران خیلی پیش از او حتی در متفکران باستان، که نام برده شد نیز می‌توان یافت. از پیشروان او در عصر جدید ویلیام گادوین (۱۷۵۶-۱۸۳۴) متولد ویسبگ Wisbeck انگلستان است. گادوین در کتاب «تحقیق در عدالت سیاسی» ، که در ۱۷۹۳ منتشر شد، از برافتادن هرگونه دولت جانبداری کرد  اما آنارشیسم به صورت جنبش اجتماعی با انتشار «مالکیت چیست» (۱۸۴۰) پرودون آغاز شد.

آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی و سلسله مراتب قدرت است.

واژه “Anarchism” از “Anarkia” گرفته شده، که در زبان یونانی به‌معنای بی‌سروری است و از جمله شعارهای آنارشیستها نه خدا و نه سرور است.

آنارشیسم،‌ یک جنبش سیاسی و نظریه‌ای است که هوادار برافتادن هرگونه دولت و نشستن انجمن‌های آزاد و همیاری داوطلبانه افراد و گروه‌ها به‌جای هر شکلی از دولت است و وجود هرگونه قدرت سازمان‌یافته اجتماعی و دینی را نیز ناروا می‌شمارد و از اهداف آنارشیسم جلوگیری از تمرکز قدرت در دست فرد ، گروه ، و طبقه ، یا آزادی حداکثر ممکن برای فرد است و آنارشیسم قوانین دولت‌ها را سرچشمه تجاوز و خاستگاه همه بدی‌های اجتماعی می‌داند، و به این دلیل خواستار از میان رفتن همه دولت‌هاست. آنارشیست‌ها، جامعه‌ای بی‌سامان نمی‌خواهند، بلکه به نظامی می‌اندیشند که بر اثر همکاری آزادانه پدید آمده باشد، که بهترین شکل آن، از نظر آنارشیستها، ایجاد گروه‌های خودگردان است.

به عبارت دیگر آنارشیسم را می‌توان اقتدارگریزی نامید و «اقتدارگریزی یعنی بی‌حکومتی» و نقطه مقابل اقتدارگریزی، سلسله‌مراتب است. در سلسله‌مراتب، واحدها به ترتیبی سازمان یافته‌اند که یک واحد حق فرمان‌راندن دارد و دیگران موظف به فرمان‌بردن هستند. هر نظامی را که واحدهایش رسماً‌ مستقل از یکدیگر باشند می‌توان اقتدارگریز خواند. به این معنی هیچ کانون اقتدار غالبی وجود ندارد که حق داشته باشد دستور دهد تا واحدها مطابق میل او رفتار کنند.

در کل می توان گفت که آنارشیسم مخالف هر گونه اعمال اقتدار دولت ( با همه ارگان ها و قوانین سرکوبگرش) ,مذهب ,سرمایه داری , سنن (فرهنگی یا مذهبی ) و اجتماع بر علیه فرد انسان است و برخلاف دولتها ,سرمایه داری و مذاهب که انسان و حیوانات و محیط زیست برای آنها در اولویت قرار ندارد و تا مرز نابودی انسان و حیوانات و محیط زیست پیش می روند و هر سه را در خدمت منافع خود قرار می دهند اما برای آنارشیسم این هر سه حائز اهمیت است و قوانین ,رفتارها و تصمیمات ما باید منطبق بر منافع انسان , حیوانات و محیط زیست باشد.

سیر حوادث تاریخ بشر نشان می دهد که همیشه حکومتها منشأ ظلم و ستم بوده اند و در عین حال همیشه با محدود کردن آزادیهای فردی باعث ایجاد عدم تعادل در اجتماع شده و میشوند و لاجرم بایستی از میان بروند.افراد جامعه بدون داشتن نیروهای مسلح، دادگاه دولتی ، زندان و قوانین مدون دولتی بهتر میتوانند زندگی کنند.

 

بخشی از گاهشمار آنارشیسم:

قرن ششم پیش از میلاد : فلسفه تائو روش فکری منسوب به لائوتسه فیلسوف چینی که مبتنی بر اداره مملکت بدون وجود دولت و بدون اعمال فرمها و اشکال خاص حکومتی است.

حدود ۲۴۰۰ سال پیش : کلبیون معتقد به الزام وجود تقوا و فضیلت برای رسیدن به خوشبختی بودند. آنها این فضیلت را دور از مواردی مانند قدرت سیاسی، ثروت، موقعیّت اجتماعی و یا رعایت قراردادهای اجتماعی می‌پنداشتند.

بیش از ۲۳۰۰ سال پیش : مکتب اپیکوری را اپیکور، در سال ۳۰۶ قبل از میلاد در آتن پایه گذاری نمود.

سال ۲۷۰پیش از میلاد  : زنون فیلسوف یونان باستان و بنیان گذارِ مکتبِ رواقی , ۳۳۴ ق م تا ۲۶۲ ق م  ، در مخالفت با اندیشه‌ى حکومت آرمان شهر افلاطون، از جامعه‌ى آزاد، بدون وجود دولت طرفدارى مى‌کند.

 

از اواخر قرن ۱۸ : ویلیام گادوین (۱۷۵۶-۱۸۳۴) متولد ویسبگ Wisbeck انگلستان , در کتاب « پژوهشی درباره عدالت سیاسی» ، که در ۱۷۹۳ منتشر شد،اندیشه‌های خود را بدون ذکر واژه “آنارشیسم”، مطرح ساخت و از برافتادن هرگونه دولت جانبداری کرد . در حقیقت،‌ آنارشیسم، تقریبا به‌معنی کنونی آن، ابتدا از سوی گادوین آغاز گشت.

 

قرن ۱۹ : پیر ژوزف پرودون، که می‌توان گفت فلسفه‌ی آنارشیسم جدید با او شروع می‌شود، در بزانسون فرانسه به سال ۱۸۰۹ متولد شد و در ۱۸۶۵ بدرود زندگی گفت.آنارشیسم به صورت جنبش اجتماعی با انتشار «مالکیت چیست» (۱۸۴۰) پرودون آغاز شد.برای نخستین بار پیر ژوزف پرودن این لقب (آنارشیست) را رسما بر خود اعلام نمود.

۱۸۶۴- انجمن بین المللى کارگران ( بین‌الملل اول یا انترناسیونال اول) پایه‌گذاری می‌شود و نخستین نشانه هاى اختلاف و تضاد بین آنارشیست‌ها و ییروان مارکس پدید مى آید.

۱۸۷۲- به دنیال بروز اختلاف نظر شدید مارکس و طرفدارانش آنارشیست‌ها را از کنکره ى مجمع بین اللملى کارگران در لأهه اخراج مى کنند.باکونین عضو موسس بین الملل اول بود که پس از اختلاف با مارکس از بین الملل اول اخراج شد و در همان سال  ۱۸۷۲ بین الملل آنارشیست ها را بوجود اورد.

قرن ۱۹ : آنارشیستها در کمون پاریس در سال ۱۸۷۱، کمون پاریس در ماه مارس و ماه مه حاکم شد و لی بعدا شکست خورد. رهبران نظری آن افرادی مثل وارلین، فرانکلین، دابروسکی، و لویزه میشل بودند. امروزه بعضی منابع تلفات شکست آنرا تا ۳۰۰۰۰ نفر حدس می‌زنند.در کمون پاریس دو گروه؛ هواداران بلانکی و هواداران پرودون، فعال بودند. از جمله خواسته‌های آنان غیر از جدایی دین از دولت، برابری حقوق زن و مرد بود.باید اشاره کرد که در کمون پاریس، کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها اختلاف نظر عمده‌ای نداشتند.

سرانجام کمون پاریس که با شکست شدید آن و اعدام گسترده شرکت کنندگانش همراه بود که از جمله آنارشیست‌ها نیز بهای گزافی در کمون پاریس پرداختند و ازجمله دو چهره شناخته شده آنان یعنی اوژن وارلین و فرمل نیز اعدام گردیدند. در میان آنارشیست‌ها نظرات باکونین و پرودن مورد توجه خاصی قرار گرفتند. آنارشیست‌ها غیر از کمونهای انقلابی، خواهان فدراسیون سراسری کمونهای آزاد شدند.

لویزه می‌شل، یکی از زنان آنارشیست در سال ۱۸۵۵ بعنوان معلمی جوان به پاریس آمده بود. او تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۵ چهره فعال و محبوب تبلیغات آنارشیستی بود. برای او حوادث مهم سال ۱۸۷۱ مبارزه‌ای در راه زندگی واقعی بودند.

او نخستین بار خواسته‌های فمنیستی را وارد مبارزه انقلابی نمود. وی خطاب به حاکمان گفته بود، ما برای احقاق حقمان التماس نمی‌کنیم بلکه با نیروی خود آنرا خواهیم گرفت، و در دادگاه محاکمه‌اش گفته بود بهتر است حکم اعدام بگیرد تا بدلیل زن بودن جرمی سبک دریافت کند.

کمون مجموعاً  حدود دوماه در بهار ۱۸۷۱ سرکار بود و به این معنی بود که به دلیل فرصت کوتاه زمانی تغییرات کمی به طور واقعی به اجرا درآمدند. این تغییرات بر قوانین زیر شامل می‌شدند: بخشش کرایه خانه‌ها برای کل زمان محاصره (که در طول آن اجاره خانه‌ها به طور قابل توجهی توسط صاحب‌خانه‌ها افزایش یافته بود)، الغای شب‌کاری در صدها نانوایی پاریس، الغای حکم اعدام (و سوزاندن گیوتین‌ها)، در نظر گرفتن حقوق برای هم‌سران اعضای گارد ملی که در طول نبرد کشته شده بودند و فرزندان احتمالی آنان، بازگرداندن مجانی همهٔ ابزار کار کارگران از انبارهای وثیقه‌گذاری دولت (این وسایل در طول دوران محاصره و جنگ به زور از کارگران گرفته و به این انبارها فرستاده شده بود)، به تعویق انداختن مهلت بازپرداخت همهٔ وام‌ها و قرض‌ها (و الغای سود مضاف بر آن‌ها) و در انحراف مهمی از خط کلی «رفرمیستی»، حفظ این حق برای کارگران که هرجا کسی کسب و کارش را رها کرده آن‌ها آن‌را تصاحب کنند و به میل خود بچرخانند.

کمون، نظام وظیفهٔ اجباری را ملغی کرد و ارتش دائمی را با گارد ملی که از هر شهروندی که توان حمل سلاح داشت تشکیل می‌شد عوض کرد.

طبق قانون , کلیسا از دولت جدا شد و تمام دارایی‌های کلیسا به دولت بخشیده شد و مذهب از مدارس حذف شد. کلیساها فقط در صورتی مجاز به ادامهٔ فعالیت مذهبی خود بودند که عصرها درهای آن‌ها به روی جلسه‌های سیاسی باز باشد. این کلیساها را عملاً به مراکز سیاسی کمون بدل کرد. بقیهٔ قانون‌های مصوب مربوط به اصلاحات تحصیلی بود که تحصیلات عالی و آموزش فنون کار را برای همه و به صورت رایگان تامین می‌کرد.

کمون، تقویم جمهوری‌خواه فرانسوی که منسوخ گشته بود را مجدداً رسمی شمرد و در طول دوران کوتاه حیاتش از آن استفاده کرد. همچنین، به جای پرچم سه رنگ از پرچم سرخ استفاده شد و آن را رسمی کردند.

فشار زیاد کار با عوامل بسیاری آسان‌تر گشت. گرچه اعضای شورا (که «نماینده»ی مردم نبودند، بلکه وکلایی به حساب می‌آمدند که با ارادهٔ فوری انتخاب کنندگانشان می‌توانستند برکنار شوند) علاوه بر وظایف معمول قانون‌گذاری مجبور به اعمال وظایف اجرایی بسیاری هم بودند اما وجود چندین و چند سازمان تک کاره که در دوران محاصره برای تامین نیازهای اجتماعی در محلات شکل گرفته بود (غذاخوری‌ها، ایستگاه‌های کمک‌های اولیه) و پیشرفت و وسعتی روزافزون داشتند و با کمون همکاری می‌کردند کار را آسان تر کرده بود. در همین حال همین مجالس محلی اهداف خود را که معمولاً تحت نظر کارگران محل تعیین می‌شد دنبال می‌کردند. گرچه سیاست رسمی شورای کمون رفرمیستی بود اما ترکیب کمون بسیار انقلابی بود. سنت‌های انقلابی مختلف از آنارشیست‌ها و سوسیالیست‌ها تا بلانکیست‌ها و جمهوری‌خواهانی که بیش تر به لیبرالیسم گرایش داشتند در کمون حاضر بودند.

برای نمونه در اروندیسمان سوم (نوعی تقسیمات شهری در پاریس) وسایل مورد نیاز مدرسه به طور مجانی در دسترس بود و سه مدرسه و یک نوانخانه تأسیس گشتند. در اروندیسمان بیستم مدرسه‌ها برای دانش آموزان غذا و لباس مجانی تامین می‌کردند. مثال‌های بسیار دیگری از این نوع قابل ذکر است. اما پیش نیاز حیاتی موفقیت نسبی کمون در این مرحله چیزی نبود جز ابتکار و پیشقدمی کارگران معمولی در مکان‌های عمومی که موفق شدند مسئولیت مسئولان و متخصصینی که توسط ثیرز خارج شده بودند را به عهده بگیرند. فردریک انگلس، نزدیک‌ترین هم‌کار مارکس، بعدها گفت که غیاب یک ارتش منظم و خودمختاری سازمان‌های محلات و ویژگی‌های دیگر در واقع باعث شده بودند که عملاً کمون یک «دولت» به معنای قدیمی و سرکوب گرش نباشد. بلکه بیش تر نوعی ارگان انتقالی بود که به سمت الغای دولت به معنای قدیمی کلمه گام بر می‌داشت. به هر حال چگونگی توسعهٔ آیندهٔ کمون همواره سئوالی تئوریک باقی‌ماند.

قرن ۱۹ : برای نخستین بار این آنارشیستها بودند که در سال ۱۸۸۶ برای ۸ ساعت کار روزانه در شیکاگو در رهبری اعتصاب کارگران ،۱ کشته در زندان و ۴ اعدامی دادند. کارگران دستگیر شده به نام های اسکار نیب، لوئی لینگ، مایکل شوآب، ساموئل فیلدن، اوگوست اسپایز، جرج إنگل، آلبرت پارسونز و آدولف فیشر بودند که نقطه ی مشترک هر هشت تن این بود که آنارشیست بودند.

هیئت منصفه به جز نیب، بقیه کارگران را به اعدام محکوم کرد. لوئی لینگ، کارگر ساختمان سقف ساز، بیست و یک ساله، روز ١٠ نوامبر ١٨٨٧ در زندان دست به خودکشی زد و این عمل را به چوبه دار ترجیح داد. همان روز بود که فرماندار اگلسبی حکم اعدام چهار تن از کارگران دربند را تائید کرد. این چهار تن عبارت بودند از: آدولف فیشر، جرج انگل، اگوست اسپایز و آلبرت پارسونز. بیست و چهار ساعت پس از تائید حکم، این چهار کارگر اعدام شدند.

آنارشیسم هیچگاه یک اتوپی گذشته گرا نبود . آنها پایه گذار جنبش اتحادیه ای کارگری در فرانسه ، ایتالیا ، اسپانیا ، برزیل ، اوروگوئه ، مکزیک و آرژانتین بودند.

قرن ۱۹ : میخائیل الکساندروویچ باکونین (۱۸۱۴-۷۶)، نویسنده‌ی روسی، است که از ۱۸۴۵ تا ۱۸۷۶ رهبر آنارشیسم کمونیست انقلابی اروپا بود و در بین‌الملل اول با مارکس همکاری کرد و به علت اختلاف نظری که با او داشت از آن اخراج شد. باکونین در عین حال پرشورترین آنارشیست ضد کلیسا و دین بود. کنگره بین‌المللی آنارشیستهای جهان در سالهای ۱۸۷۷ و ۱۹۰۷ تشکیل شد. آنان هرگز موفق به تأسیس تشکیلات دائمی برای خود نشدند؛ ولی سندیکالیسم که از شاخه‌های آنارشیسم است، در بعضی کشورهای اروپا و آمریکای جنوبی به صورت نهضت وسیع توده‌ای درآمد.

 

قرن ۱۹ : لئو تولستوی (۱۸۲۸-۱۹۱۰)، نویسنده‌ی روسی، از آنارشیستهای مذهبی و هوادار مسالمت بود. وی وجود دولت را با اصول مسیحیت متناقض می‌دانست و معتقد بود که تنها «محبت» است که باید بر مردم حکومت کند. مردم باید از خدمت نظام، پرداخت مالیات، و رجوع به محاکم خودداری کنند و دستگاه‌هایی که بر آنها فرمان می‌رانند، باید از بین بروند. آراءِ تولستوی در تکوین فکر «عدم خشونت» در ماهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ مؤثر افتاد.

آنارشیست های آلمان در قرن ۱۹ : نخستین گروه آنارشیستی آلمان در سال ۱۸۷۴ تشکیل شد و در سال ۱۸۸۱ آنارشیستهای آلمان در کنگره آنارشیستی لندن شرکت کردند. با اعدام آنارشیست معروف؛ جولیوس لیسکه در سال ۱۸۸۵ مبارزه مسلحانه آنارشیستی در غالب دوره های تاریخ اجتماعی آلمان به کنار گذاشته شد.

۱۹۱۱- حکومث ژاپن دوازده تن از فعالان آنارشیست ژاینى را به جرم خیانت اعدام و جنبش آنارشیستی را در این کشور کاملأ قلع و قمع مى کند.

آنارشیست های آلمان در قرن ۲۰ : اتحادیه کارگران آنارشیست (FAUD) در سال ۱۹۱۹ تشکیل شد و خواسته ۶ ساعت کار روزانه را عملی نمود. در زمان اوج آن در سال ۱۹۲۵ تعداد اعضایش به ۱۵۰۰۰۰ نفر رسید. یکی از خواسته‌های آن، انحلال مجلس از طریق دمکراسی شورایی بود.
بعد از اینکه فاشیسم آلمان در سال ۱۹۳۳ اتحادیه کارگران آنارشیست را تار و مار کرد، آنان در سال ۱۹۳۶ با نام یک سازمان آلمانی مستقل در جنگ داخلی اسپانیا شرکت نمودند.
ضعف تاریخی کارگران آنارشیست تا پیش از سال ۱۹۱۸ به دلیل غیاب یک جنبش آنارشیستی در آلمان بود گرچه بعضی از آثار پرودون از سال ۱۸۴۴ در سوئیس به زبان آلمانی ترجمه شده بودند.

آنارشیست‌ها در جریان انقلاب ناتمام ۱۹۱۸ آلمان غیر از سرنگونی قیصر، خواهان تشکیل شوراهای کارگران و سربازان شدند. این انقلاب سرانجام در سال ۱۹۲۰ با شکست کامل روبرو شد.

نخستین جمهوری شورایی استان بایرن در جنوب آلمان، ۶ روز طول کشید. آنان نظام سیاسی فدرال را بجای حکومت مرکزی مطرح نمودند. این انقلاب نسبتا غیرخونین بود و هدف آن خلع قدرت دولت پروس و نابودی قدرت مرکزی در برلین بود.

از دیگر کوششهای آنارشیست‌ها، برابری حقوق زن و مرد و عملی نمودن انقلاب جنسی بود. عمیق‌ترین فیلسوف آلمانی آنارشیست آنزمان، گوستاو لانداور بود.

در سال ۱۹۲۴ به دلیل یک عفو عمومی نه تنها هیتلر بلکه یک مبارز آنارشیست و روشنفکر یهودی تبار بنام اریش موسام نیز از زندان آزاد شد. ۱۰ سال بعد هیتلر صدراعظم آلمان بود و موسام به یک پایه برق در اردوگاههای فاشیسم آویزان شد.
وی مشهور‌ترین آنارشیست جمهوری وایمار بود و بعد از شکست جمهوری آنارشیستی مونیخ به ۱۵ سال زندان محکوم شده بود. انقلاب ۱۹۱۸ او را از زندان آزاد نمود ولی در سال ۱۹۲۴ دوباره دستگیر شد. با بقدرت رسیدن نازی‌ها در سال ۱۹۳۳ موسام از نخستین دستگیرشدگان بود.
در سال ۱۹۱۹ اریش آیزنر، آنارشیست دیگر یهودی تبار آلمانی در خیابات ترور شد. مبارز آنارشیست یوهان ماست کتاب سرمایه مارکس را بطور خلاصه و بزبانی ساده با عنوان» سرمایه و کار» بچاب رساند.

از جمله مشهور‌ترین رهبران روشنفکری جمهوری شورایی آنارشیست‌ها، لانداور، موسام، رت ماورت، ارنست تلر، ارنست نیکیش، و سیلویو گزل بودند. ماورت‌‌ همان آلیاس تراون بود که تحت تاثیر عقاید روسو، باکونین، کروپتکین، و اشتیرنر بود. او می‌گفت روشنفکر موقعی انسان است که علیه دولت، سرمایه، جنگ، کلیسا، شوینیسم، و رسانه‌های بورژوایی موضع داشته باشد.

با موفقیت کودتای ۱۹۱۹ علیه آنارشیست‌ها، کمونیست‌ها طرفداران زیادی یافتند. کودتاگران نه تنها به قلع و قمع آنارشیست‌ها پرداختند بلکه لانداور را تا حد مرگ کتک زدند و لوینه را بعد از یک محاکمه نمایشی کوتاه اعدام کردند.
موسام را به زندان تادیبی محکوم کردند. او به مکزیک گریخت و در آنجا آثاری ادبی مانند کشتی مردگان، دولت، شورش، و غیره را منتشر نمود.

 

آنارشیستهای اوکرائین در قرن ۲۰ : جنبش نستور ماخنو (۱۹۱۸-۱۹۲۱)

جنبش آنارشیستی در فاصله ١٩١٨ تا ١٩٢١ در اوکراین قبل از اینکه رادیکال و مسلحانه اقدام کند… آگاهانه طبق اعتقادات خود بر اصل تعاون و همکاری متقابل با تشکیل شورا و کمون های مسقل آزاد و خودگردان کوشش کرد ودر واقع نظام کشاورزی این منطقه را دگرگون ساخت. فعالین جنبش با موفقیت این سیاست را اجرا و به حرکت درآوردند . در کوتاهترین مدت کمون های مختلف تشکیل و کشاورزان مشتاقانه آنان را مدیریت می کردند..طبیعی بود با این اقدامات نه تنها کشاورزان آزادی و استقلال خویش را لمس کردند . ارتقای روح همکاری و تعاون در آنان زنده میشد .

وقتی که جنبش آنارشیستها با یاری دهقانان بدون زمین توانستند نمونه های مختلف شورا و کمون های مختلف را خلق کنند… بلشویکها در خواب تصرف قدرت سیاسی  دنبال مصادره به مطلوب جنبش اعتراضی در سراسر روسیه بودند. این کمون های خودگردان و مستقل تا تشکیل اولین ارتش پارتیزانی به رهبری ماخنو در قرن بیستم ، استقلال خود را حفظ کرد و با تصرف زمینهای کشاورزی ، امورات خود را جلو بردند. با قرارداد صلح (پیمان برست ـ لیتووسک (Brest-Litovskکه بلشویکها با نیروهای محوربستند اوکرائین بدون توجه به خواست مردم این منطقه به آلمان و اتریش اهدا شد. این منطقه صحنه درگیری خونین گردید. ارتش پارتیزانی آنارشیستها که تحت فرماندهی نستور ماخنو تشکیل شده بود بالافاصله با ارتش و گارد سفیدها که توسط زمینداران بزرگ و نیروهای خارجی تقویت و حمایت میشدند وارد کارزاری بزرگ شد.

ارتش پارتیزانی آنارشیستها در اوکرائین بدون کمک از هیچ جا فقط از طریق کمک های هموطنان دهقان خود ناچارا در دو جبهه به جنگی فرسایشی دست زدند. از یک سوی جنگ با ارتش سفید را ادامه و از سوی دیگر با ارتش سرخ جنگ را آغاز کردند. بالاخره این نیروی چابک , معتقد و مورد اعتماد مردم در برابر دو نیروی نظامی بزرگ با تجهیزات مدرن ، دوام نیاورد و از هم پاشید. ماخنو متولد ۲۶ اکتبر ۱۸۸۸ است که در سال ۱۹۳۴ بر اثر بیماری در پاریس فوت کرد.

در چین سال ۱۹۰۷- آنارکو کمونیسم ، شکل غالب عقاید سوسیالیستی در چین بود. سال ۱۹۲۱ – حزب کمونیست چین تاسیس می‌شود و با سرکوب جنبش آنارشیستی ،آن را متزلزل و ضعیف مى گرداند.

۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱- اقداماتى که به حملات پالمر معروف شدند منجر به سرکوب جنبش آنارشیستى در امریکا می‌شود.

در اوکرائین تقریبا از بهار ۱۹۱۹ به بعد تعداد زیادی روزنامه آنارشیستی منتشر می گردید.رفقائی که در بهار ۱۹۱۹ به گروه ماخنو پیوستند به کارهای فرهنگی در مناطق آزاد می پرداختند و ساختمان مدارس آزاد را تبلیغ می کردند. کنفرانس تشکیل می دادند. و در مناطق آزاد ادامه این کار را سازماندهی میکردند. این آنارشیستها نشریه (Pukjkswobodje) را منتشر میکردند که ارگان اصلی ماخنو ها بود.نشریه در وهله اول در خدمت تفهیم نظریات آزادمنش به خلق بود. طرفداران این روزنامه در ” اتحادیه آنارشیستی گولائی پول ” متشکل گردیدند که به دهقانان و سربازان بسیار نزدیک بود.
در این زمان فعالترین سازمان آنارشیستی در سراسر روسیه، ((گروه نابات )) تشکیل شد که یک نشریه هفتگی به همین نام ( که به طور عمده به مسائل تئوریک می پرداخت) منتشر نمود که به ماخنو ها در امور تبلبغاتی و فرهنگی کمک می کرد. بعد از چندی دو سازمان مذبور متحد شدند. در این زمان اوضاع عمومی برای کار توده ای به هیچوجه مناسب نبود. در اثر جنگ تنها تبلیغات پراکنده ای امکان داشت.
مشترکا ماخنو ها و کنفدراسیون ((نابات)) به پخش اعلامیه . پلاکات و روزنامه پرداخته بودند. همچنین ((نابات)) بک جزوه نسبتا قطوری با کمک آنها انتشار میداد. به طور کلی تبلیغات عمومی ماخنو ها برای ایجاد شوراهای آزاد بود. در روزنامه های ماخنو ها مطالبی درباره ” سازماندهی اقتصادی شوراهای آزاد ، اصول اجتماعی جامعه آزاد آینده ، مسئله دفاع نظامی ، نوآوری در دستگاه قضائی…مورد بحث قرار میگرفت.( باید یادآوری شود که ارتش انقلابی ماخنو هیچگاه روزنامه های گروه های دیگر را ممنوع نکرد. حتی روزنامه های متعلق به ضد انقلاب را تنها با دادن اخطار به آنان قناعت میکردند که اغلب موثر واقع میشد).
با وجود شرایط بد اقتصادی در چند شهر بزرگ کتابخانه های آنارشیستی وجود داشتند که روزنامه های ماخنو را به فروش میرساندند. و از طرف دیگر این کتابخانه ها مرکز آشنائی و رابطه مابین سندیکالیستها و آنارشیستها و کنفدراسیون ((نابات)) و بخصوص هواداران آنها بود.

قیام کرونشتات :
«استپان ماکسیمویچ پتریچنکو» انقلابی و سیاستمدار آنارکو-سندیکالیست اهل امپراتوری روسیه بود.وی رهبری قیام کرونشتات را در سال ۱۹۲۱ علیه بلشویکها برعهده داشت.
در روز ۲۸ فوریه سال ۱۹۲۱ میلادی ملوانان کرونشتات، در پایگاه نیروی دریایی روسیه در مجاورت شهر پتروگراد (سنت پترزبورگ) که از دیکتاتوری بلشویک‌ها به رهبری لنین به تنگ آمده بودند، دست به قیام زدند. قیام در کرونشتات واقعه‌ای است که در زمان حیات لنین و رهبری او بر حزب و دولت بلشویک اتفاق افتاد.

قیام کرونشتات  در ۱۹۲۱ در شهر کرونشتات و توسط ملوانان و هواداران غیرنظامی آن‌ها به رهبری استپان ماکسیمویچ پتریچنکو علیه بلشویکها صورت گرفت.

در سال ۱۹۲۱کمبود مواد غذایی موجب برانگیختن یک سلسله اعتراضات در بین کارگران مسکو شد و در این رابطه از ماه ژانویه گردهمایی های گسترده‌ای در کارخانجات سازماندهی شدند و کارگران خواستار پایان دادن به سرکوب کارگران و نظامی کردن محیط کارگری شدند.

 

در واقع اعمال ضد مردمی و سرکوبگرانه چکا، یکی از دلایل نارضایتی کارگران بود و بین دسامبر ۱۹۱۸ تا نوامبر ۱۹۲۰ سازمانهای سرکوبگر دولت بلشویکی ۵۷۸ نفر از مردم را کشته و ۴۰۰۰۰ نفر یعنی ۶ درصد از ساکنان شهر مسکو را دستگیر کردند!

از ماه ژانویه تا ماه می‌۱۹۲۰ بیش از ۳۴۵ نفر کشته و قبل از آن حدود ۳۰۰۰ نفر از زندانیان را اعدام کرده بودند! بخش اعظم دستگیر شدگان جوانانی بودند که به علت گرسنگی نان دزدده بودند!  کارگران اعتصابی به رهبری کارگران فلزکار در بیانیه‌ای خواستار توقف امتیازات ویژه سهمیه بندی برای ده هزار نفر از مقامات ارشد حزب بلشویک شدند.

سربازانی که برای سرکوب تظاهرات خیابانی کارگران اعزام شدنده بودند از دستور شلیک به کارگران سرپیچی کردند ولی نیروهای مخصوص بلشویک به نام (ChON) بر روی کارگران آتش گشودند و تعداد زیادی را کشته و زخمی کردند.

گردهمایی بزرگی در راه آهن مسکو ترتیب داده شد و هزار و پانصد نفر دست به تظاهرات زدند و سربازانی که خواستند به تظاهر کنندگان بپیوندند، خلع سلاح شدند. در ۲۳ فوریه ده هزار نفر از کارگران دست به یک راهپیمایی اعتراضی زدند. در آن روز در شهر مسکو مقررات منع رفت و آمد اعلام شد.

جنگ داخلی در روسیه در نوامبر سال ۱۹۲۰ با شکست ژنرال رانگل در کریمه به پایان رسید. در‌‌ همان حال شورش‌های دهقانی در روستاهای روسیه بر علیه سیاستهای تحمیلی حزب بلشویک بر علیه دهقانان تمام روسیه را فرا گرفته بود و یک اعتصاب عمومی شهر پتروگراد را فرا گرفته بود.

در ۲۶ فوریه پرسنل کشتی‌های جنگی «پتروپاولوسک» و «سواستوپول» مستقر در کرونشتات یک گردهمایی اضطراری تشکیل دادند و یک هیأت بررسی و تحقیق به شهر پترگراد فرستادند تا ضمن تحقیق در مورد علل اعتصابات کارگران در شهر پترگراد نتیجه آن را به اطلاع پرسنل کشتی‌ها برسانند.

بعد از گذشت دو روز، گروه تحقیق گزارش داد که سرکوب دولتی عامل بروز اعتصابات در پتروگراد است و با صدور یک قطعنامه پانزده ماده‌ای از مقامات دولتی خواستند تا خواسته‌های زیر را تحقق بخشد: برگزاری انتخابات آزاد شورا‌ها، تحقق آزادی بیان، آزادی انتشار مطبوعات، آزادی برگزاری گردهمایی و ایجاد تشکل‌های کارگری و تحقق ایجاد تشکل‌های دهقانی، چپ سوسیالیستی و آنارشیستی.

یایگاه دریایی کرونشتات در یک جزیره واقع در خلیج فنلاند و مجاورت شهر پتروگراد (سنت پترزبورگ) قرار دارد. ملوانان کرونشتات پیشتازان انقلابهای ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ در روسیه بودند و تروتسکی از آنان به عنوان افتخار انقلاب روسیه نام برده است. ساکنان کرونشتات جزو اولین پیشتازان و مبتکران و اجرا کنندگان شورا‌ها بودند و در سال ۱۹۱۷ یک کمون آزاد و مستقل از دولت تشکیل داده بودند.  در کمون خود مدیریت کرونشتات بود که کرونشتات سرخ ظهور کرد و نظام سوسیالیستی، دمکراتیک و برابری در بین سربازان و کارگران تجلی پیدا کرد و تمایل برای عدالت اجتماعی، فعالیت سیاسی، آموزش و پرورش سوسیالیستی و همکاری مشترک بروز کرد.

سربازان و کارگران کرونشتات نیز مانند کارگران و مردم شهر پتروگراد خواهان برابر شدن دستمزد‌ها و بر چیدن راه بندانهای خیابانی شدند تا با آزاد شدن مسافرت، کارگران بتوانند برای مردم شهر که در محاصره پلیس بودند غذا ببرند.

در اول ماه مارس یک گردهمایی شامل شانزده هزار نفر در میدان آنچور بعد از گوش دادن به گزارش تحقیقاتی که قبلأ از طرف نمایندگان پرسنل کشتی‌های جنگی «پتروپاولوسک» و «سواستوپول» تهیه شده بود یک قطعنامه به نام قطعنامه «پتروپاولوسک» صادر کردند که فقط دو نفر از نمایندگان حزب بلشویک به آن رأی منفی دادند و تصمیم گرفته شد که یک هیأت نمایندگی جدید به شهر پتروگراد اعزام شود تا خواستهای مصوبه در کرنشتات را به اطلاع کارگران و مردم اعتصابی پترگراد برساند و از آن‌ها خواسته شود تا نمایندگان بی‌طرفی را به کرنشتات اعزام کنند تا آن‌ها را از آنچه که در پترگراد می‌گذرد مطلع کند اما تمام اعضاء این هیأت توسط دولت بلشویکی دستگیر شدند!

بدنبال این واقعه در دوم ماه مارس یک گردهمایی عمومی متشکل از نمایندگان: پرسنل کشتی‌های «پتروپاولوسک» و «سواستوپول»، پرسنل ارتش، کارکنان بندر و نمایندگان شوراهای اتحادیه‌های کارگری، سازماندهی شد که ۳۰۳ نفر افراد شرکت کننده در این گردهمایی ضمن تأیید قطعنامه «پتروپاولوسک» یک «کمیته انقلابی موقت» پنج نفره انتخاب کردند. شایع شده بود که بلشویک‌ها برای به هم زدن این گردهمایی نیرو اعزام کرده‌اند. در این شرایط کرونشتات انقلابی شعار سالهای ۱۹۱۷ یعنی شعار: «تمام قدرت به شورا‌ها» را سرلوحه شعارهای خود قرار داده بود. دولت بلشویکی به سازماندهندگان اعتصاب اولتیماتوم داد و این اعتصاب را توطئه سازمان اطلاعاتی فرانسه و ژنرال سابق ارتش تزاری به نام کزلوفسکی اعلام کرد.

در همین حال کرونشتات به سازماندهی مجدد خود پرداخت و کمیته‌ها و شوراهای کارگری مجددأ انتخاب شدند و ۷۸۰ نفر نیز حزب بلشویک را ترک کردند و جالب اینکه یک سوم از افراد انتخاب شده برای کمیته کرونشتات در دوم ماه مارس بلشویکهای سابق بودند. علیرغم رفتار خشن دولت اما شورش کرونشتات صلح آمیز و بدون خشونت بود.

کارگران وانقلابیون در پتروگراد علیرغم برخورداری از حمایت کرونشتات اما تنها بودند و از حمایت مردم دیگر نقاط روسیه برخوردار نبودند. در ۷ مارس ۱۹۲۱ حکومت بلشویکی برای سرکوب شورش کرونشتات پنجاه هزار سرباز به آنجا اعزام کرد و این سربازان با سه هزار نفر از کادرهای حزب بلشویک همراهی می‌شدند تا مانع پیوستن سربازان به انقلابیون کرونشتات شوند.

در شهر پترگراد مقررات حکومت نظامی برقرارگردید. حمله اول ارتش به کرنشتات با شکست مواجه شد و تعدادی از سربازان دولتی به شورشیان پیوستند و تعدادی نیز از دستور حمله سرپیچی کردند ولی سرانجام از ۷ مارس بعد از  ۱۰ روز جنگ مداوم در ۱۷ مارس شورش کرونشتات سرکوب شد و بلشویک‌ها با سرکوب کارگران و سربازان شورشی حاکمیت ترور و وحشت خود را در آنجا تثبیت کردند! سربازان ارتش سرخ پایگاه کرونشتات را اشغال کردند و بلشویک‌ها با به راه انداختن یک حمام خون از ملوانان کرونشتات و اهالی پتروگراد انتقام گرفتند.

جنبش آنارشیستها قبل از بقدرت رسیدن استالین در شهرهای بزرگ و مختلف روسیه، در کرونشتات و اوکرائین سرکوب و زندانی شدند… آخرین تظاهرات آنان زمانی بود که زندانیان آنارشیست اجازه گرفنتد در مراسم تشییع جنازه کروپوتکین حضور یابند … و این در واقع آخرین میتینگی بود که انجام پذیرفت.آمار دقیقی از وجود آنان درعصر فرمانروائی استالین نیست… از سرنوشت آنارشیستهای زندانی هم عصر استالین نیزاطلاعی در دست نیست. گویا از طرف (CNT) س .ان .ت بار ها سعی شده بود – زمان استالین  – تا آنارشیستهای روس زندانی را به این کشور اجازه دهند که در برابر فاشیسم مبارزه کنند… که بی نتیجه مانده بود.

 

۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ – منطقه ى خود سامان شیمنین، دومین انقلاب مهم آنارشیستی، در منچوری چین پدید مى آید .شوراهاى محلى و روستایى جامعه را به شیوه ى اشتراکى و بدون وجود دولت مرکزى اداره مى‌کنند سرانجام با آغاز تهاجم امپراتوری ژاپن به منچوری در تاریخ ۱۸ سپتامبر ۱۹۳۱ میلادی از بین می رود.

 

آنارشیستهای اسپانیا در جنگ داخلی قرن ۲۰: مبارزات سندیکایی- آنارشیستی در دوران جمهوری خواهی (۱۹۳۶-۱۹۳۱) و جنگ داخلی (۱۹۳۹-۱۹۳۶) نقشی کاملا محوری در اسپانیا بازی کردند. مهم‌ترین آن‌ها، کنفدراسیون ملی کار (CNT) حدود پانصد هزار و سی و پنج نفر در ژوئن ۱۹۳۱ و دو میلیون در دوران جنگ عضو داشت

 

در ٢٣ اکتبر۱۹۵۶ – در مجارستان، براى مدت بسیار کوتاهى،در انقلاب دوازده روزه مجارستان، شوراهاى آزاد کارکران تشکیل مى شود٠ این شوراها و انجمنهاى داوطلیانه امور جامعه و اقتصاد را اداره مى کنند . این انقلاب بدون رهبری در نهایت توسط حکومت مرکزی سرکوب می شود.

این انقلاب مجارستان کاملا غیر منتظره از راه رسید. انقلاب از پیش تدارک دیده نشده بود و هیچ کس انتظار آن را نداشت. به نقل از پروفسور مجار ” این انقلاب سازمان یافته نبود و از هیچ مرکزی هدایت نمی شد، فقط اراده و آرزوی آزادی نیروی محرکه برای هر اقدام را تشکیل می داد. خواست، آزادی بود”. آرنت اعتقاد دارد که هنگامی که واقعه ای همچون انقلاب خود انگیخته مجارستان اتفاق می افتد باید هرگونه تئوری و تمام پیش گویی ها درباره آن چه که از حکومت های مطلقه یا شیوه های امپریالیسم توتالیتر می دانیم را مورد سنجش و تصحیح قرار دهیم

 

۱۹۶۵ – پس از انقلاب کوبا، حکومت کاسترو جنبش انارشیستى را در این کشور کاملا سرکوب مى کند. کاسترو دستور مىدهد انارکو-سندیکالیسثها از اتحادیه کارگری کوبا اخراج شوند. رهبران آنها دستگیر و نشریه ى آنان توقیف مى شود.

 

٩٩٩١ – انارشیستها در شورشهاى سیاتل امریکا بر ضد سازمان تجارت جهانی نقش اصلى ایفا مى کنند و مانع از برقرارى کنفرانس ان مى شوند.

 

۲۰۰۱ – در آرژانتین پس ازسقوط دولت ، کارگران کارخانه ها را اشغال می‌کنند و شوراهاى مردمى به وجود می‌آورند تا شکلى از اقدام مستقیما یا دموکراس بى واسطه را به نمایش بگذارند .کارگران بیش از دویست کارخانه را، که بسیارى از انها ورشکسث شده بودند، احیا و به صورت اشتراکى اداره می‌کنند.، همه کارگران دستمزدى برابر داشتند و مازاد درامذ صرف کمک به مردم می‌شد.

 

نوامبر ۲۰۰۶ : قیام کمون اواکزاکا در مکریک

چیاپا مکزیک و سرخپوستان زاپاتیست از سال ۱۹۹۴ به این سو است که در قلب جنبش های همبستگی ای که در آن آنارشیست ها به طرز وسیعی فعالند. در مکزیک، آنارشیست ها، که با فرمانده مارکوس که به زعم آنها هنوز در بینشی گواریست (بینش چه گوارا) و لنین گرا غرق بود، فاصله گرفته ودرمدت ده سال، در سکوت، قیام را در بخش گررو و اوآکزاکا تدارک دیدند. سرانجام دراکتبر و نوامبر ۲۰۰۶ در شهری که در جشن و سرور بسر می برد، سنگر ها از هر گوشه و کناری شکفتند و بدین سان قیام کمون اواکزاکا آغاز شد. مجلس مردمی اوآکزاکا با گرد هم آوردن سیصد الی چهارصد گروه که هر روز دمکراسی رادیکال را تعریف و دوباره خلق می کرد علیه حاکم شهر، اولیس روییز قیام کرد و سنگر بر افراشت و خود را به عنوان تنها قدرت مشروع اعلام کرد و هر روز بر در و دیوار شهر این شعار جذاب را نوشت که : آنها می خواهند مارا به حکومت کردن مجبور کنند. ما به این تحریکات جواب نمی دهیم و کوتاه نمی آییم.َ

 

از جمله دیگر کسانی که حامل نظرات و اندیشه های آنارشیستی بودند :

میخائیل باکونین همین نظرات را در انترناسیونال اول مطرح کرد و تا امروز همچنان مطرح هستند.

لوئیز میشل در کمون پاریس،

کارگران آمریکا در اول ماه مه ١٨٨۵،

فرنان پلوتیه در بورس کار،

الیزه رکلو، جغرافی دان و آنارشیست برجسته در توضیحاتی که برای جهان داد،

پی یر بنار برای آنارکوسندیکالیسم،

پیوتر کروپوتکین برای کمونیسم لیبرتارین،

پل روبن برای مدرسه لیبرتارین در شهر سانپویی فرانسه،

ژان گراو و چهل سال فعالیت تبلیغاتی وی برای آنارشیسم،

گوستاو لاندوئر که نظامیان خشن در سال ١۹١۹ برای مبارزه اش جهت پی ریزی شوراهای کارگری بایرن آلمان تیرباران نمودند،

نستور ماخنو و فعالیت هایش برای انقلاب روسیه،

نیکولا ساکو و بارتولومئو وانزتی، دو آنارشیست ایتالیایی که در آمریکا برای عقایدشان با صندلی الکتریکی اعدام شدند،

اریش موهسام، شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی که در یک اردوگاه کار اجباری در سال ١۹٣٣ کشته شد،

بوئنا آوانتورا دوروتی در جنگ اسپانیا،

ارمان روبن و زبان های ساده اش از جمله کسانی هستند که حامل نظرات و اندیشه های آنارشیستی بودند.

این اندیشه ها در پایان جنگ جهانی دوم دوباره جان می گیرند و منجر به بنیان گذاری فدراسیون آنارشیست در فرانسه و انترناسیونال آنارشیست ها در جهان می شوند.

بازسازی کنفدراسیون ملی کار در فرانسه که یک سندیکای کارگری آنارشیستی است و پیوستن آن به انجمن بین المللی زحمتکشان از جمله دیگر رویدادهای پس از پایان جنگ جهانی دوم است.

آنارشیست ها از آن پس در جنبش هایی همچون مه ١۹۶۸ و دیگر جنبش های اجتماعی شرکت داشته و دارند.

پاینوشت : این مطلب کامل نیست و ویرایش خواهد شد که در چند شماره انجام و منتشر خواهد گردید.

در این نوشته به حوادثی فقط اشاره شده است که در شماره های بعدی توضیحات بیشتری اضافه خواهد شد و مواردی هست که هنوز در این شماره به آنها اشاره نشده است و در شماره بعدی اضافه خواهد گردید.

ضمنا قابل ذکر است که هر شماره تکمیل تر از شماره قبل آن می باشد.

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل