در روز ۲۸ فوریه سال ۱۹۲۱ میلادی ملوانان کرونشتاد، در پایگاه نیروی دریایی روسیه در مجاورت شهر پتروگراد (سنت پترزبورگ) که از دیکتاتوری بلشویکها به رهبری لنین به تنگ آمده بودند، دست به شورش زدند. شورش در کرنشتاد واقعهای است که در زمان حیات لنین و رهبری او بر حزب و دولت بلشویک توسط کارگران و سربازان ناراضی بر علیه حکومت به اصطلاح «پرلتاریایی» لنین و ترتسکی و استالین اتفاق افتاد و این واقعه در رابطه با ماهیت عملکردهای بعدی حکومت بلشویکها، مصداق این ضرب المثل است که میگوید: «سالی که نکو نیست از بهارش پیداست!». در سال ۱۹۲۱کمبود مواد غذایی موجب برانگیختن یک سلسله اعتراضات در بین کارگران مسکو شد و در این رابطه از ماه ژانویه گردهماییهای گستردهای در کارخانجات سازماندهی شدند و کارگران خواستار پایان دادن به سرکوب کارگران و نظامی کردن محیط کارگری شدند. اما بلشویکها بجای واگذاری امور مردم به خود مردم و استفاده از راه حلهای آنان، معترضین را به شکم پرستی متهم کردند و بر فشارهای خود بر علیه کارگران افزودند و سازمان پلیس مخفی «چکا» را به جان آنان انداختند! در واقع اعمال ضد مرمی و سرکوبگرانه چکا، یکی از دلایل نارضایتی کارگران بود و بین دسامبر ۱۹۱۸ تا نوامبر ۱۹۲۰ سازمانهای سرکوبگر دولت بلشویکی ۵۷۸ نفر از مردم را کشته و ۴۰۰۰۰ نفر یعنی ۶ درصد از ساکنان شهر مسکو را دستگیر کردند! از ماه ژانویه تا ماه می۱۹۲۰ بیش از ۳۴۵ نفر کشته و قبل از آن حدود ۳۰۰۰ نفر از زندانیان را اعدام کرده بودند! بخش اعظم دستگیر شدگان جوانانی بودند که به علت گرسنگی نان دزدده بودند! جالب این بود که بلشویکها در حالی کارگران را به شکم پرستی متهم کرده بودند که خودشان از امتیازات ویژه استفاده میکردند و کارگران اعتصابی به رهبری کارگران فلزکار در بیانیهای خواستار توقف امتیازات ویژه سهمیه بندی برای ده هزار نفر از مقامات ارشد حزب بلشویک شدند. سربازانی که برای سرکوب تظاهرات خیابانی کارگران اعزام شدنده بودند از دستور شلیک به کارگران سرپیچی کردند ولی نیروهای مخصوص بلشویک به نام (ChON) بر روی کارگران آتش گشودند و تعداد زیادی را کشته و زخمی کردند. گردهمایی بزرگی در راه آهن مسکو ترتیب داده شد و هزار و پانصد نفر دست به تظاهرات زدند و سربازانی که خواستند به تظاهر کنندگان بپیوندند، خلع سلاح شدند. در ۲۳ فوریه ده هزار نفر از کارگران دست به یک راهپیمایی اعتراضی زدند. در آن روز در شهر مسکو مقررات منع رفت و آمد اعلام شد. جنگ داخلی در روسیه در نوامبر سال ۱۹۲۰ با شکست ژنرال رانگل در کریمه به پایان رسید. در همان حال شورشهای دهقانی در روستاهای روسیه بر علیه سیاستهای تحمیلی حزب بلشویک بر علیه دهقانان تمام روسیه را فرا گرفته بود و یک اعتصاب عمومی شهر پتروگراد را فرا گرفته بود.
در ۲۶ فوریه پرسنل کشتیهای جنگی «پتروپاولوسک» و «سواستوپول» مستقر در کرنشتاد یک گردهمایی اضطراری تشکیل دادند و یک هیأت بررسی و تحقیق به شهر پترگراد فرستادند تا ضمن تحقیق در مورد علل اعتصابات کارگران در شهر پترگراد نتیجه آن را به اطلاع پرسنل کشتیها برسانند. بعد از گذشت دو روز، گروه تحقیق گزارش داد که سرکوب دولتی عامل بروز اعتصابات در پتروگراد است و با صدور یک قطعنامه پانزده مادهای از مقامات دولتی خواستند تا خواستههای زیر را تحقق بخشد: برگزاری انتخابات آزاد شوراها، تحقق آزادی بیان، آزادی انتشار مطبوعات، آزادی برگزاری گردهمایی و ایجاد تشکلهای کارگری و تحقق ایجاد تشکلهای دهقانی، چپ سوسیالیستی و آنارشیستی. یایگاه دریایی کرونشتاد در یک جزیره واقع در خلیج فنلاند و مجاورت شهر پتروگراد (سنت پترزبورگ) قرار دارد. ملوانان کرونشتاد پیشتازان انقلابهای ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ در روسیه بودند و ترتسکی از آنان به عنوان افتخار انقلاب روسیه نام برده است. ساکنان کرونشتاد جزو اولین پیشتازان و مبتکران و اجرا کنندگان شوراها بودند و در سال ۱۹۱۷ یک کمون آزاد و مستقل از دولت تشکیل داده بودند. به گفته آقای «اسرائیل گتزلر» که متخصص امور کرونشتاد است: (… در کمون خود مدیریت کرونشتاد بود که کرونشتاد سرخ ظهور کرد و نظام سوسیالیستی، دمکراتیک و برابری در بین سربازان و کارگران تجلی پیدا کرد و تمایل برای عدالت اجتماعی، فعالیت سیاسی، آموزش و پرورش سوسیالیستی و همکاری مشترک بروز کرد.)
سربازان و کارگران کرونشتاد نیز مانند کارگران و مردم شهر پتروگراد خواهان برابر شدن دستمزدها و بر چیدن راه بندانهای خیابانی شدند تا با آزاد شدن مسافرت، کارگران بتوانند برای مردم شهر که در محاصره پلیس بودند غذا ببرند. در اول ماه مارس یک گردهمایی شامل شانزده هزار نفر در میدان آنچور بعد از گوش دادن به گزارش تحقیقاتی که قبلأ از طرف نمایندگان پرسنل کشتیهای جنگی «پتروپاولوسک» و «سواستوپول» تهیه شده بود یک قطعنامه به نام قطعنامه «پتروپاولوسک» صادر کردند که فقط دو نفر از نمایندگان حزب بلشویک به آن رأی منفی دادند و تصمیم گرفته شد که یک هیأت نمایندگی جدید به شهر پتروگراد اعزام شود تا خواستهای مصوبه در کرنشتاد را به اطلاع کارگران و مردم اعتصابی پترگراد برساند و از آنها خواسته شود تا نمایندگان بیطرفی را به کرنشتاد اعزام کنند تا آنها را از آنچه که در پترگراد میگذرد مطلع کند اما تمام اعضاء این هیأت توسط دولت بلشویکی دستگیر شدند! بدنبال این واقعه در دوم ماه مارس یک گردهمایی عمومی متشکل از نمایندگان: پرسنل کشتیهای «پتروپاولوسک» و «سواستوپول»، پرسنل ارتش، کارکنان بندر و نمایندگان شوراهای اتحادیههای کارگری، سازماندهی شد که ۳۰۳ نفر افراد شرکت کننده در این گردهمایی ضمن تأیید قطعنامه «پتروپاولوسک» یک «کمیته انقلابی موقت» پنج نفره انتخاب کردند. شایع شده بود که بلشویکها برای به هم زدن این گردهمایی نیرو اعزام کردهاند. در این شرایط کرونشتاد انقلابی شعار سالهای ۱۹۱۷ یعنی شعار: «تمام قدرت به شوراها» را سرلوحه شعارهای خود قرار داده بود. دولت بلشویکی به سازماندهندگان اعتصاب اولتیماتوم داد و این اعتصاب را توطئه سازمان اطلاعاتی فرانسه و ژنرال سابق ارتش تزاری به نام کزلوفسکی اعلام کرد.
در همین حال کرنشتاد به سازماندهی مجدد خود پرداخت و کمیتهها و شوراهای کارگری مجددأ انتخاب شدند و ۷۸۰ نفر نیز حزب بلشویک را ترک کردند و جالب اینکه یک سوم از افراد انتخاب شده برای کمیته کرنشتاد در دوم ماه مارس بلشویکهای سابق بودند. علیرغم رفتار خشن دولت اما شورش کرنشتاد صلح آمیز و بدون خشونت بود.
در پنجم ماه مارس یعنی دو روز قبل از حمله ارتش بلشویکها به کرنشتاد و شروع بمباران آن، دو نفر آنارشیست به نامهای (Emma Goldman and Alexander Berkman) به عنوان میانجی پیشنهاد میانجیگری بین دولت و انقلابیون را دادند اما این پیشنهاد از طرف دولت رد شد. کارگران وانقلابیون در پتروگراد علیرغم برخورداری از حمایت کرنشتاد اما تنها بودند و از حمایت مردم دیگر نقاط روسیه برخوردار نبودند. در هفتم ماه مارس ۱۹۲۱ حکومت بلشویکی برای سرکوب شورش کرونشتاد پنجاه هزار سرباز به انجا اعزام کرد و این سربازان با سه هزار نفر از کادرهای حزب بلشویک همراهی میشدند تا مانع پیوستن سربازان به انقلابیون کرونشتاد شوند. در شهر پترگراد مقررات حکومت نظامی برقرارگردید. حمله اول ارتش به کرنشتاد با شکست مواجه شد و تعدادی از سربازان دولتی به شورشیان پیوستند و تعدادی نیز از دستور حمله سرپیچی کردند ولی سرانجام بعد از ده روز جنگ مداوم شورش کرنشتاد سرکوب شد و بلشویکها با سرکوب کارگران و سربازان شورشی حاکمیت ترور و وحشت خود را در آنجا تثبیت کردند! سربازان ارتش سرخ پایگاه کرونشتاد را اشغال کردند و بلشویکها با به راه انداختن یک حمام خون از ملوانان کرونشتاد و اهالی پتروگراد انتقام گرفتند. بدینسان به دستور ترتسکی و با تآیید لنین، کارگران و سربازان انقلابی در کرنشتاد قتل عام شدند تا نظامی توسط بلشویکها در روسیه مستقر شود که بعدها نه تنها ترتسکی بلکه تمام اعضای کمیته مرکزی حزب بلشویک به استثنای استالین قربانی آن شدند! آری لنین معمار و ترتسکی و استالین با کمک دیگر اعضای کمیته مرکزی حزب بلشویک عملههای بنیاد نهادن ساختمان نظام ضد بشری شوروی سابق بودند!
رزا لوکزامبورگ در کتاب «اتقلاب روس» که در دوران حکومت بلشویکها انتشار آن در روسیه ممنوع بوده است چنین مینویسد: (… آموزش اصلی تئوری لنین و ترتسکی عبارتست از اینکه آنها نیز همچون کائوتسکی، دیکتاتوری را در مقابل دمکراسی قرار میدهند. «دیکتاتوری یا دمکراسی»! کائوتسکی و بلشویکها مسئله را چنین طرح میکنند و البته کائوتسکی از دمکراسی بورژوایی دفاع میکند. بر عکس لنین و ترتسکی به هواداری از دیکتاتوری و آنهم دیکتاتوری یک مشت آدم، یعنی دیکتاتوری مشابه دیکتاتوریهای بورژوایی میپردازند! اینها دو قطب هستند که از سیاستهای سوسیالیستی واقعی فاصله بسیار دارند… روشن است که پرلتاریا باید دیکتاتوری کند اما دیکتاتوری طبقه و نه دیکتاتوری حزب یا دیکتاتوری یک گروه از طبقه! دیکتاتوری طبقه به این مفهوم که در یک دمکراسی نامحدود، وسیعترین افکار عمومی از طریق شرکت بدون محدودیت و روزانه تودهها تحقق یابد….)
از طرف دیگر ترتسکی این به اصطلاح «شهید مظلوم» ترتسکیستها، در سال ۱۹۴۰ به دست رامون مرکادر، مامور استالین، در خانهاش در مکزیکو به قتل رسید و بر اساس این ضرب الامثل که میگوید: «آنکس که باد میکارد توفان درو میکند» توسط استالین این دست چپ لنین به سزای اعمالش رسید، او در کتابش به نام «قیل و قال بر سر کرونشتاد»، طبق معمول مارکسیستها، به تعریف و تمجید از خود و حزب بلشویک میپردازد و خود را «کمونیست واقعی» ولی مخالفان و به خصوص آنارشیستها را ضد انقلاب و خرده بورژوا مینامد! ترتسکی در آخر صفحه اول و اول صفحه دوم، آنارشیستهای اسپانیا را «جنایتکار» مینامد بدون اینکه او بطور مشخص بگوید که آنارشیستهای اسپانیا، کی و در کجا و بر علیه کی مرتکب به اصطلاح «جنایت» شدهاند! بر عکس باید دولت شوروی و ترتسکی را جنایتکار شمرد که مبارزان ضد فاشیست در اسپانیا را تنها گذاشت و از کمک به آنها خودداری کرد و اجازه داد تا ارتش هیتلر برای دفاع از فاشیستهای اسپانیایی به رهبری ژنرال فرانکو مواضع ضد فاشیستها را که شامل آنارشیستها و طرفداران شوروی نیز میشد بمباران کند! او هرگاه که از قول مخالفان از خودش و بلشویکها اسم میبرد از کلمه «کمونیستها» استفاده میکند! کلمه «کمونیست»! یک اتیکت توخالی و بیمعنی و بیمحتوا است که مارکسیستها بر سینه خود الصاق کرده وچسباندهاند! درست مانند آن ژنرالهای روس که در جنگ دوم جهانی یک خروار مدال افتخار بر سینههای خود آویزان کرده بودند، در حالیکه قهرمانان واقعی آن سربازان گمنامی بودند که در جبهههای نبرد کشته شدند ولی افتخارات آنان به این ژنرالها رسید! ترتسکی در صفحه اول کتاب خود به نام «قیل و قال بر سر کرونشتاد» چنین مینویسد: «همین دیروز بود که به این سطور در یک هفته نامه مکزیکی که نشریهای ارتجاعی کاتولیک و در عین حال» دموکرات «است برخوردم:»… ترتسکی دستور شلیک به ۱۵۰۰ ملوان کرونشتاد را داد، پاکترین پاکها را، سیاست او در زمانی که در قدرت بود، هیچ تفاوتی با سیاستهای امروزی استالین نداشت… «. او در صفحه دوم ضمن اقرار به کمونیست بودن آنارشیستها چنین مینویسد:».. این آواز واقعآ وقتی جالب است که آنارشیستها تحت عنوان کرونشتاد از کمونیسم ضد دولتی دفاع میکنند… «ترتسکی که مصداف واقعی» دروغگو کم حافظه است «میباشد در انتهای صفحه ۱۰» ماخنو «را که یکی از رهبران نظامی آنارشیستها در انقلاب اکتبر بود و در بالا از او به عنوان مدافع کمونیسم ضد دولتی یاد میکند، مانند رهبران جمهوری اسلامی که مخالفان خود را ضد انقلاب مینامند، ضمن اینکه» غارتگر و خرابکار مینامد در باره او چنین مینویسد: «… این روحیه یعنی دشمنی با شهر، جنبش ماخنو را تقویت کرد که قطارهای عازم کارخانهها و مزارع و ارتش سرخ را غارت کنند، خطوط راه آهن را خراب و کمونیستها را میکشتند و البته ماخنو اسم این را مبارزه آنارشیستی علیه دولت میگذاشت…» در اینجا آقای ترتسکی که حتا نوشتههای خودش را بخوبی مطالعه نکرده است از یاد میبرد که براستی اگر ماخنو و دیگر مبارزان آنارشیست که به نظر او، خرده بورژوا و طرفدار دهقانان بودهاند و در میان آنان محبوب نیز بودهاند چرا آنان باید قطارهای عازم مزارع یعنی قطارهای طرفداران خود را غارت میکردهاند زیرا به هیچ وجه اینکار موجب محبوبیت آنان نمیشده است و این در حالی است که همانطور که در بالا خواندید ترتسکی میگوید که «دشمنی با شهر، جنبش ماخنو را تقویت کرد» و البته کاملآ واضح است که بر خلاف دروغهای ترتسکی، نه دشمنی با شهر، بلکه عملکردهای ضد مردمی دولت فاسد بلشویکی موجب تقویت جنبش ماخنو شده بود.
ترتسکی در صفحه ۶ از این کتاب نیز چنین مینویسد: «… ولی باید یادآوری کنم که حتا در روزهای قیام اکتبر بلشویکها کمتر از نیمی از شورای کرونشتاد را تشکیل میدادند و اکثریت با اس ارها و آنارشیستها بود. در کرونشتاد اصولآ منشویک وجود نداشت. حزب بلشویک از کرونشتاد متنفر بود….» اما در ادامه و در صفحه ۷ ترتسکی چنین مینویسد: «… آری کرونشتاد صفحهای قهرمانه در تاریخ انقلاب نوشت….»
بد نیست بدانیم که همانطور که روزنامه مکزیکی بدرستی در مورد ماهیت ترتسکی نوشته است که اگر او به جای استالین بود اگر بدتر از او نبود بهتر نیز نبود. جناب ترتسکی، این شهید مظلوم ترتسکی پرستان! در زمانی که در جنگ دوم جهانی، فرمانده و مؤسس ارتش سرخ بود برای ممانعت از عقب نشینی سربازان ناراضی، در پشت جبهه از نیروهای چکا (سازمان امنیت بلشویکها) یک واحد ویژ به نام (Barrier troops заградотряды) ایجاد کرده بود که آنان مسئولیت داشتند تا سربازانی را که از جنگیدن خودداری میکنند و عقب نشینی میکنند درجا اعدام کنند. ایجاد واحدهای ویژه ضد عقب نشینی در ارتش سرخ بیانگر آن است که نارضایتی در بین کارگران و ملوانان ارتش سرخ فقط محدود به «کرونشتاد» نمیشده است و فراگیر بوده است! اولین استفاده از «نیروهای مانع» توسط ارتش سرخ در اواخر تابستان و پاییز در جبهه شرقی در طول جنگهای داخلی روسیه رخ داده است. هر واحد ارتش سرخ دارای یک بخش ویژه ضد عقب نشینی بوده است تا سربازانی را که از جنگیدن خودداری میکنند بدون هیچگونه بررسی قضایی و یا دادگاه درجا اعدام کنند! آری اگر در یک حکومت بورژوایی انسانها حداقل دارای یک حقوق فورمالیته هستند و سربازان فراری حداقل بصورت فورمالیته دادگاهی و زندانی و یا اعدام میشوند، اما در یک حکومت مارکسیستی تحت رهبری لنین و ترتسکی و استالین این حداقل حقوق فورمالیته نیز به رسمیت شناخته نمیشود و لغو میشو زیرا این نوع قوانین بورژوایی و مضر هستند! و پرلتاریا (بخوان الیگارشی احزاب مارکسیست) عاشق دیکتاتوری است و دمکراسی را دوست ندارد! بریا، رهبر سازمان پلیبس مخفی بلشویکها به نام «چکا» تعداد کل افرادی که از جبهه جنگ عقب نشینی کردند و در نتیجه دستگیر شدند را ۶۲۷۴۶۴ نفر برآورد میکند که به موجب قانون ۲۲۷ از این تعداد ۱۰۲۱۰ نفر اعدام شدهاند. سرانجام در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۴۴ استالین تشخیص داد که دیگر به قانون ضد عقب نشینی به نام ماده ۲۲۷ نیازی نیست و تمام واحدهای ضد عقب نشینی را ملقاء کرد.
یکی دیگر از افتخارات حکومت بلشویکی در روسیه و در دوران حیات حضرت لنین، تداوم سیستم اردوگاه کار اجباری حکومت تزاری توسط بلشویکها برای کشیدن کار مجانی از زندانیان و نابودسازی مخالفانشان بود، که این سیستم بعدها الهام بخش نازیهای آلمانی، فاشیستهای ایتالیائی، مائو پرستهای چین، مقلدین کیم ایل سونگ در کره شمالی، حکومت پل پت در کامبوج و اخیرآ حکومت جمهوری اسلامی در ایران نیز شد! در دوران امپراتوری تزاری، اردوگاه کاراجباری به عنوان بخشی از سیستم دادگستری!؟ «کاتورگا» نام داشت که با هدف بازپروری مجرمین ایجاد شده بود و در واقع بلشویکها همان سیستم اردوگاه کار اجباری حکومت تزاری «کاتورگا» را کپی کردند و تداوم بخشیدند و نام آنرا به «گولاگ» تغییر دادند تا مجرمین سیاسی را در سرمای سیبری تا حد مرگ به کار مجانی وادار کنند و مزه «دیکتاتوری پرلتاریای مارکسیستی» را به آنان بچشانند! (در آینده و در مطلب مستقل دیگری بطور مفصل اردوگاه کار اجباری در شوروی و دیگر کشورهای جهان را مورد بررسی قرار خواهم داد).
از نظر تئوریک، مارکسیستها برای توجیه دیکتاتوری در احزاب و دولتهایشان از لولوخرخره بورژوازی و رویزونیسم استفاده میکنند و میگویند که اگر دیکتاتوری پرلتاریا (بخوان دیکتاتوری احزاب مارکسیست) اعمال نشود رویزیونیستها، به اصطلاح «حکومت پرلتاریا» را به حکومت بورژوازی تبدیل میکنند! بنابر این وجود یک «دیکتاتوری پرلتاریا» برای تداوم «سوسیالیسم» ضروری است! اما باید از شعبده بازهای مارکسیست پرسید که مگر بورژوازی در روسیه و چین و دیگر کشورهای تحت حاکمیت مارکسیستها از طریق همین رهبران و تئوریسنهای احزاب مارکسیست نبود که مجددآ در این کشورها حاکم شد!؟ بنابراین اگر قرار است که یک دیکتاتوری کارگری هم حاکم باشد این دیکتاتوری نباید توسط رهبران احزاب مارکسیست بر علیه طبقه کارگر و بقیه مردم با ایجاد زندان، شکنجهگاه، اعدام، اردوگاه کار اجباری و لغو تمام حقوقی که جامعه در نتیجه مبارزه در جامعه سرمایه داری کسب کرده است، اعمال شود بلکه باید توسط طبقه کارگر بر علیه رهبران احزاب و دولتهای مارکسیست اعمال شود و کسانی مانند ترتسکی و لنین و استالین و مائو، ساز را از سر گشاد آن میزنند! و آنان حق آنرا ندارند تا با نام طبقه کارگر دیکتاتوری خود را بر طبقه کارگر و بقیه جامعه اعمال کنند!
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل