زن آزاد – بسیار متفاوت از آزادی زن! اولی اشاره به انواع مختلف چیزهای لذت بخش دارد (که گذشته از جاهای دیگرشان) باعث دلگرمی مردان رادیکال میشود. دیگری اشاره به کار خانگی دارد. اولی به معنی س. ک. س بدون ازدواج، س. ک. س قبل از ازدواج، مناسبات دنج خانه داری («من با این خوشگل خانم زندگی میکنم») و از خود رضایتی از دانستن اینکه تو از آن مردانی نیستی که به جای یک زن، خواهان یک ضعیفهٔ سربه زیر باشد، است. آن یکی بعداً خواهد آمد. بالاخره، کیست که هنوز هم خواستار آن کالای قدیمی، زن خانه دار آمریکایی، شوهر بودن، خانه و کودک باشد؟ کالای جدید؛ زن آزاد، بیشتر س. ک. س میکند و ترجیحاً شغلی نظیر رقصیدن، سفالگری یا نقاشی کردن دارد که میتواند با کارهای خانه نیز مطابقت داشته باشد.
در طرف دیگر، رهایی زن قرار دارد – و کار خانگی. چه؟ میگویی که کار خانگی ناچیز و پیش پا افتاده است؟ چه عالی! این درست همان چیزی است که بنده در ذهن داشتم. به نظر کاملاً معقول و مستدل میآید. ما هر دو دارای شغل بودیم و بایستی چند روزی در هفته را کار میکردیم تا زندگیمان را بگذرانیم. پس چرا در انجام کار خانگی سهیم نشویم؟ این را به همسرم پیشنهاد کردم و او قبول کرد – اغلب مردان باحالتر از این هستند که شما را بار اول کامل رد بکنند. گفت که حق با توست. پیشنهاد منصفانهای است. سپس اتفاق جالبی رخ داد. من این اتفاق را تنها میتوانم با توضیح این مسئله شرح دهم که ما زنان بیشتر از آنچه که بتوانیم تصور کنیم، شست و شوی مغزی شدهایم، احتمالاً به خاطر سالهای متعدد از مشاهدهٔ تلویزیون و دیدن زنانی که به خاطر کف براق اتاقها به وجد میآیند و یا در اثر دیدن یقههای چرکین لباسها در هم میشکنند. مردان چنین نیستند. آنان واقعیت اصلی و اساسی کارخانگی را از همان ابتدا تشخیص میدهند. که کار خانگی کار پست و قبیحی است.
این لیست کارهای روزمرهٔ من است: خرید خواربار، حمل خواربارها به خانه، کنار گذاشتن و مرتب کردنشان؛ آشپزی کردن و شستن ظروف؛ شستن رختها؛ تمیز و مرتب کردن خانه، شستن و تمیز کردن در و دیوار خانه. این لیست میتواند ادامه داشته باشد ولی خود احتیاجات و ضروریات به اندازهٔ کافی بد هستند. همهٔ ما باید این کارها را بکنیم و یا کس دیگری را استخدام کنیم که این کارها را برایمان انجام دهد. شوهرم هرچه بیشتر در مورد این کارها تأمل کرد، بیشتر و بیشتر بیزار گشته و از انجام این کارها طفره رفت، تا جایی که از دکتر جکیل مهربان و باملاحظه تبدیل شد به دکتر هاید حیله گر که حاضر بود برای روبرو نشدن با دهشت کارخانگی دست به هر کاری بزند. با احساس این مسئله که دارد به گوشهای مملو از ظروف کثیف، جارو و خاک انداز و زبالههای بدبو کشانده میشود، دندانهای جلوییاش بلندتر و تیزتر شده و چشمانش وحشیتر شدند. کارخانگی پیش پا افتاده و ناچیز است؟ نه در زندگی تو! فقط سعی کن بار مسئولیت را سهیم شوی.
نتیجاتاً دیالوگی پدیدار شد که چندین سال است ادامه دارد. اینجا به چند نکتهٔ مهم این دیالوگ اشاره میکنم: «برای من مسئلهای نیست که در انجام کارخانگی سهیم شوم، اما من کارها را به خوبی انجام نمیدهم. هر کدام ما بایستی آن کارهایی را انجام دهد که به آنها به خوبی وارد است.» به عبارت دیگر: متاسفانه من در انجام کارهایی نظیر شستن ظروف و آشپزی وارد نیستم. آنچه من به آن وارد هستم مختصری نجاری است و تعویض لامپها و جابجا کردن مبلمان (چندبار مبلمان را جابجا میکنی؟) به عبارت دیگر: از نظر تاریخی، طبقات پایینتر (سیاهپوستان و زنان) صدها سال تجربهٔ انجام کارهای پست و بنده وار را دارند. تربیت دیگران برای انجام این کارها به منزلهٔ هدر دادن نیروی انسانی است. به عبارت دیگر: من خواهان کارهای کند، احمقانه و خسته کننده نیستم، بنابراین تو باید آنها را انجام دهی.
«من مشکلی با تقسیم کارها ندارم، اما تو باید به من نشان دهی که چکار کنم.» به عبارت دیگر: من سوالات زیادی میپرسم و تو باید همه چیز را همیشه به من نشان دهی، چرا که من آنها را به خوبی به خاطر نمیسپارم. همچنین، همنیطور ننشین و مطالعه کن زمانیکه من دارم کارها را انجام میدهم، چرا که آنقدر اذیتت خواهم کرد تا اینکه برایت آسانتر باشد اگر خودت کارها را انجام دهی.
«ما قبلاً خیلی خوشحالتر بودیم!» (هر بار که نوبت او بود کارها را انجام دهد، این را میگفت.) به عبارت دیگر: من قبلاً خوشحالتر بودم. به عبارت دیگر: زندگی بدون کار خانگی سعادت است. اینجا اختلاف نظری نیست. توافق صد در صد.
«ما هر کدام استانداردهای متنوعی داریم. و چرا من باید با استانداردهای تو کار کنم؟ این غیرمنصفانه است.» به عبارت دیگر: اگر من توسط گرد و خاک و آت و آشغال اذیت شوم، خواهم گفت، «این خانه درست مثل یک طویله است» یا «چطور ممکن است که کسی اینگونه زندگی کند؟» و بعد منتظر عکس العمل تو خواهم ماند. میدانم که تمام زنان احساس ناخوشایندی دارند به نام «گناه حاصل از خانهٔ به هم ریخته و آشفته» یا «کار خانگی نهایتاً مسئولیت من است.» میدانم که مردان باعث آن احساس ناخوشایند هستند – اگر کسی برای دید و بازدید بیاید و خانه مثل طویله باشد — مهمانان نخواهند گفت که «چه مرد خانه دار کثیف و بیسلیقهای.» در همه حال، همهٔ تقصیرات به گردن تو (زن) خواهد افتاد. من میتوانم تو را گول بزنم. به عبارت دیگر: یعنی که من میتوانم به خاطر کار خانه به چیزهای متعددی دامن بزنم. در آخر، اگر خودت کار خانه را انجام دهی آسانتر از این خواهد بود که سعی کنی من آنها را نصفه و نیمه انجام دهم. یا اینکه من پیشنهاد میکنم پیشخدمت استخدام کنیم. او سهم من از کارهای خانه را انجام خواهد داد. تو هم سهم خودت را انجام خواهی داد. کارخانگی کار زنان است.
«من مخالف تقسیم کارخانگی نیستم، ولی تو نمیتوانی مرا وادار کنی که آن را با برنامهٔ زمانی تو انجام دهم.» به عبارت دیگر: مقاومت منفعل. من سهم خود را هر موقع که دلم بخواهد انجام خواهم داد، تازه اگر بخواهم که انجامش دهم. اگر کار من شستن ظروف است، یکبار در هفته برای من آسانتر است. اگر شستن رخت و لباسها باشد، یکبار در ماه. اگر تمیز کردن در و دیوار باشد، یکبار در سال. اگر دوست نداری، خودت این کارها را مکررا انجام بده، و دیگر کاری برای من باقی نخواهد ماند.
«من بیشتر از تو از کارخانگی متنفرم. [ولی انجام آنها] برای تو زیاد مهم نیست.» به عبارت دیگر: کارخانگی کار مزخرف و آشغالی است. گهترین کاری است که تابحال انجام دادهام. کارخانگی برای فرد باهوش و خردمندی مثل من تحقیرکننده و خفت آور است. اما برای کسی با ذکاوت تو…
«کارخانگی ناچیزتر از آن است که حتی بخواهیم در موردش حرف بزنیم.» به عبارت دیگر: حتی بیارزشتر از آن است که بخواهی انجامش دهی. کارخانگی در شأن من نیست. هدف و سرنوشت من در زندگی سر و کله زدن با موضوعات مهم است. هدف و سرنوشت تو کار کردن با موضوعات ناچیز و بیمعنی است. تو بایستی کارخانگی را انجام دهی.
«این مشکل کارخانگی مشکل زن و مرد نیست. در هر رابطهای بین دو فرد، یکی از طرفین دارای شخصیت قوی تری است و بر رابطه حکمفرما میشود.» به عبارت دیگر: من (مرد) باید آن شخصیت قویتر باشم.
«در جوامع حیوانی، به عنوان مثال در جوامع گرگها، گرگ بالادست گله معمولا نر است که بر اساس قدرت حیلهگری و ذکاوت خود انتخاب میشود و نه قدرت حیوانیاش. به نظر تو جالب نیست؟» به عبارت دیگر: من تمام توجیهات تاریخی، روانی و بیولوژیک را در اختیار دارم تا تو را زیردست نگه دارم. چطور انتظار داری که گرگ بالادست گله با تو مساوی باشد؟
«[جنبش] آزادی زن یک جنبش سیاسی نیست.» به عبارت دیگر: انقلاب بیش از اندازه به خانه نزدیک شده است. به عبارت دیگر: من تنها به اینکه چطور خودم مورد ستم قرار میگیرم علاقه دارم و نه به اینکه چطور به دیگران ستم میکنم. در نتیجه، جنگ، سیاهه [ی سربازان اجباری] و دانشگاه مسائلی سیاسی هستند. اما جنبش آزادی زن سیاسی نیست.
«دست آوردهای مردان همیشه متکی به کمک گرفتن از دیگران، بخصوص از زنان، بوده است. کدام یک از مردان بزرگ و برجسته قادر به رسیدن به دست آوردهای خود بود اگر مجبور بود کارخانگیاش را خودش انجام دهد؟» به عبارت دیگر: ظلم و ستم بخش اساسی و انتگرالی از سیستم است و من به عنوان یک مرد سفیدپوست آمریکایی، فایدههای این سیستم را دریافت میکنم. و نمیخواهم دست از آنها بردارم و ترکشان کنم.
دموکراسی مشارکتی در خانه آغاز میشود. اگر خواستار اجرای سیاستهای خود هستی، چندین نکته را باید به خاطر بسپاری.
۱. او بیشتر از تو آن را احساس میکند. او اندکی از فراغت خود را از دست میدهد و تو اندکی از آن را به دست میآوری. میزان مقاومت او معیار سنجش ستم به توست.
۲. اکثریت مردان آمریکایی عادت به انجام کار یکنواخت و تکراری که هیچگاه هم منجربه دست آوردهای دیرپا، چه برسد به دست آوردهای مهم، نشود، ندارند. به همین خاطر است که ترجیح میدهند به جای شستن ظروف کثیف، کابینتها را تعمیر کنند. اگر سعی و تلاش انسان را همانند یک هرمی در نظر بگیریم که عالیترین دست آوردهای مردان در رأس آن قرار دارند، پس زنده ماندن شخص در ته آن هرم است. مردان همیشه خدمتکارانی (یعنی زنان) را داشتهاند که همواره مراقب این لایهٔ پایینی زندگی بودهاند در حالیکه خود تمام سعی و تلاششان را به لایههای بالایی محدود کردهاند. از اینرو جالب است زمانی که مردان از زنان میپرسند – کجاست نقاشان و سیاستمداران برجستهٔ شما؟ خانم ماتیس یک مغازه را میگرداند تا ماتیس بتواند نقاشی کند. خانم مارتین لوتر کینگ هم از خانهٔ کینگ مراقبت کرده و فرزندان او را بزرگ میکرد.
۳. برای کسی که همیشه خود را به عنوان مخالف هر نوع ظلم و ستم توسط انسانی بر انسان دیگر میدانسته، درک این مسئله که خود در زندگی روزمرهاش این استثمار را پذیرفته، اعمال کرده (و از آن منفعت برده) به طور وحشتناکی دردناک و تکان دهنده است؛ و درک این مسئله که فرق چندانی بین وی و نژادپرستی که میگوید، «سیاهپوستان قادر به احساس درد نیستند» (برای زنان مهم نیست که کارهای گه را انجام دهند) وجود ندارد؛ و اینکه قدیمیترین نوع ظلم و ستم در تاریخ، ستم به ۵۰ درصد مردم توسط ۵۰ درصد بقیه بوده است.
۴. خود را با دانشی از روانشناسی انسانهای ستمدیدهٔ جهان و همچنین چندین فاکت در مورد جوامع حیوانی مجهز کن. اقرار میکنم که بازی کردن با ایدههایی نظیر گرگ بالادست گله و یا اینکه چه کسی اجتماع گوریلها را رهبری میکند احمقانه است، اما چارهای نیست، چون مردان همیشه آنها را به عنوان آخرین سنگر خود به کار میبرند. در مورد زنبورها صحبت کن. یا اگر واقعاً کفری شدهای، موضوع س. ک. س عنکبوتها را پیش بکش. عنکبوتها س. ک. س میکنند. عنکبوت ماده سر عنکبوت نر را گاز میگیرد و از جا میکند. ولی روانشناسی انسانهای ستمدیده احمقانه نیست. یهودیان، مهاجران، سیاهپوستان و تمام زنان همواره همان مکانیزمهای روانی را برای زنده ماندن به کار گرفتهاند، تحسین ستمگر، تجلیل و ستایش ستمگر، آرزوی شبیه بودن به ستمگر، آرزوی اینکه ستمگر او را دوست داشته باشد، اغلب به این خاطر که فرد ستمگر تمام قدرت را در دست دارد.
۵. به عبارتی، همه مردان اندکی دچار اختلال شخصیتی اسکزویید (اختلالی شخصیتی که فرد نسبت به دیگران بیتفاوت است) و جدا از واقعیت برقرار داشتن زندگی هستند. این باعث میشود که آنها بتوانند آسانتر با زندگی بازی کنند. این موضوع تقریباً دیگر تبدیل به کلیشه شده که زنان از فرستادن فرزندان خود به جبهههای جنگ و از دست دادنشان در آن جنگها غم و اندوه بیشتری را احساس میکنند، چرا که آنها را به دنیا آوردهاند، به آنها شیر داده و بزرگشان کردهاند. مردانی که آن جنگها را آغاز کردهاند، هیچکدام از این کارها را [که یک زن برای کودک خود انجام میدهد] را انجام ندادهاند و برآوردهایی سطحی و مصنوعی در مورد ارزش زندگی انسان دارند. یک ساعت در روز برآورد کمی است برای مدتی که فرد باید از خود نگهداری کند. با تحمیل کردن این کار به دیگران، مرد هفت ساعت در هفته [برای نگهداری خود] دارد و یک روز کاری بیشتر برای بازی کردن با ذهن خود و نه نیازهای انسانیاش. با نگاهی به سیر تحولات چند نسل اخیر، واضح است که انتزاع ترسناک زندگی مدرن از کجا پدیدار شده است.
۶. با مرگ هر یک از اشکال مختلف ظلم و ستم، زندگی تغییر یافته و اشکال جدیدی پدیدار میشوند. در اوایل قرن معاصر، آریستوکراتهای انگلیسی از اندیشهٔ اعطای حقوق مدنی به مردان کارگر وحشت داشتند و مطمئن بودند که این کار به نشانهٔ مرگ تمدن و بازگشت به بربریت خواهد بود. بعضی از خود کارگران نیز فریب این نیرنگ را خورده بودند. درست به مانند موضوعاتی همچون حداقل دستمزد، لغو برده داری و حق رأی برای زنان. زندگی تغییر مییابد ولی همچنان ادامه دارد. هرگز فریب این را نخورید که همه چیز از بین خواهد رفت اگر مردان ظرفها را بشویند. آنها خواهند گفت که شما انقلاب را عقب نگه داشتهاید (انقلاب آنها را). ولی شما در واقع آن را به پیش میبرید (انقلاب خودتان را).
۷. همیشه کارها را بازرسی کنید. در فواصل معین ببینید چه کسی واقعاً کارها را انجام میدهد. این چیزها سیر قهقرایی دارند و یک سال بعد، باز هم زن است که تمام کارها را انجام میدهد. بعد از یک سال، لیستی از کارهایی که مردان به ندرت -تازه آن هم اگر – انجام دادهاند را تهیه کنید. خواهید دید که شستن ظروف، شستن توالت، تمیز کردن یخچال و اجاق گاز در بالای لیست هستند. اگر لازم باشد از کارت ساعت استفاده کنید. او شما را به پست و حقیر بودن متهم خواهد کرد. او بالاتر از این چیزها (کارخانگی) است. به یاد داشته باشید که بدترین کارها کدامها هستند، بخصوص آنهایی که هر روز و یا چندبار در روز باید انجام شوند. همچنین کارهایی که کثیف هستند را به خاطر بسپارید – جابجا کردن کتابها، روزنامهها و غیره خیلی خوشایندتر از شستن ظروف کثیف است. کارهای کثیف را یک در میان انجام دهید. کار یکنواخت روزمره است که تو را از پای در میآورد. علاوه بر این، اطمینان حاصل کنید که مسئولیت انجام کارهای خانه را با کمکهایگاه و بیگاه او به عهده ندارید. «امشب من برای تو شام درست میکنم» به این معنی است که این کارها در حقیقت وظیفهٔ توست و اینکه او چه مرد نازنینی است که بعضی از این کارها را برای تو انجام میدهد.
۸. بسیاری از مردان در دوران مجردی زندگی دنج و راحتی داشتهاند. تابویی وجود دارد که میگوید زنان نبایستی در حضور مردان به خود فشار بیاورند – ما ۵۰ پوند خواربار را اگر لازم باشد با خود حمل میکنیم، اما اجازه نداریم در بطری را باز کنیم اگر کس دیگری آن اطراف باشد که این کار را برایمان انجام دهد. آنطرف سکه هم این است که مردان نبایستی در غیاب زنان قادر به نگهداری از خود باشند. هر دو بهانههایی هستند که زنان کارخانگی را انجام دهند…
در حال تمام کردن این مطلب بودم که شوهرم وارد شد و پرسید که چکار میکنم. مقالهای در مورد کارخانگی مینویسم. «کارخانگی؟» پرسید. «کارخانگی؟ آه خدای من، تو چقدر میتوانی غیرمعقول و بیاهمیت شوی؟ مقالهای در مورد کارخانگی.
منبع : http://sabotage.blogfa.com/post-13.aspx
——————————————————————————————————————————————————————————————————–
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با مجموعه عصر آنارشیسم
آدرس و اسامی صفحات ما در فیسبوک
۲- فیسبوک عصر آنارشیسم
https://www.facebook.com/asranarshism
۳- فیسبوک بلوک سیاه ایران
https://www.facebook.com/iranblackbloc
۴ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۵- فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
۶ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
https://www.facebook.com/irananarchistlabors
۷- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
https://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
۸ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
https://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
۹ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchistartistss
۱۰ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchiststudents
۱۱ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
https://www.facebook.com/shahre.shahin
۱۲ – فیسبوک آنتی فاشیست
https://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
۱۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism
۱۴- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
https://instagram.com/asranarshism/
۱۵- عصر آنارشیسم در توئیتر
https://twitter.com/asranarshism
۱۶ – بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترین
https://www.balatarin.com/b/anarchismera
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل