پیشگفتار چاپ اول (۱۹۷۵) کتاب دورانساز رهایش حیوانات
نوشته پیتر سینگر (فیلسوف اخلاق استرالیایی)
این کتاب در مورد حکومت ستمگرانه انسان بر سایر حیوانات است. این ستمگری از گذشته تا حال درد و رنج بسیار به بارآورده است، درد و رنجی که میزان آن فقط با درد و رنجی که حاصل قرنها سلطه انسانهای سفید بر انسانهای سیاه بود، قابل قیاس است. مبارزه با این ستمگری به قدر تمامی مسائل اخلاقی و اجتماعی که در سالهای اخیر بر سرش جنگیدهایم، اهمیت دارد.
شاید این مطلب در نظر بسیاری از خوانندگان اغراق محض باشد. بیانیههایی که امروز در کمال جدیت مینویسم، پنج سال پیش از این میتوانست باعث خنده خود من شود. پنج سال پیش از آن چیزی که امروز میدانم، بیخبر بودم. اگر این کتاب را با دقت بخوانید و خصوصاً به فصلهای دوم و سوم دقت کنید، تمام دانستههای خود در مورد بدرفتاری با حیوانات را، تا حدی که بشود آنها در کتابی با حجم معقول گنجاند، به شما منتقل خواهم کرد. آنگاه شما میتوانید پاراگراف اول این متن را قضاوت کنید که آیا اغراق محض است، یا برآوردی معقول از وضعیتی است که عمدتاً از چشم عامه مردم دور مانده است. تنها تقاضای من از شما اینست که قضاوت خود را تا پایان مطالعه کتاب به تعویق بیاندازید.
هنوز زمانی از آغاز نگارش این کتاب نگذشته بود که من و همسرم از طرف یک خانم محترم به صرف چای دعوت شدیم (در آن زمان در انگلستان زندگی میکردیم). این خانم شنیده بود که من در حال نوشتن کتابی در مورد حیوانات هستم. او گفت که خودش هم به حیوانات علاقه دارد، یکی از دوستانش کتابی درباره حیوانات نوشته است و مایل است ما دو نفر را به هم معرفی کند.
زمانی که به خانه آن خانم رسیدیم، دوست خانم میزبان را که خیلی به گفتگو در مورد حیوانات علاقمند بود، ملاقات کردیم. او صحبت را اینگونه شروع کرد: «من واقعاً عاشق حیوانات هستم. در خانه یک سگ و دو گربه دارم، و نمیدانید آنها چقدر خوب با هم کنار میآیند. شما خانم اسکات را میشناسید؟ او بیمارستانی مخصوص حیوانات بیمار را اداره میکند…» و سپس حرفش را قطع کرد. صبر کرد تا پذیرایی انجام شود، یک ساندویچ گوشت خوک برداشت و سپس از ما پرسید چه حیواناتی را در خانه نگه میداریم.
ما به او گفتیم که حیوان خانگی نداریم. او کمی متعجب شد و گازی به ساندویچش زد. میزبان ما که از کار پذیرایی مهمانها با ساندویچ فارغ شده بود پیشمان آمد و رشته صحبت را به دست گرفت: «اما شما به حیوانات علاقمندید، مگر نه آقای سینگر؟»
ما سعی کردیم توضیح بدهیم که به حمایت از حیوانات در برابر درد و رنج علاقمندیم؛ که با تبعیض مستبدانه مخالفیم؛ که فکر میکنیم رنج دادن موجودات دیگر، آنهم بدون آنکه ضرورتی در کار باشد کاری خطاست، حتی اگر آن موجودات به گونه جانوری ما تعلق نداشته باشند؛ و اینکه معتقدیم حیوانات بهشکلی بیرحمانه و ظالمانه مورد سوء استفاده انسانها قرار گرفتهاند، و ما میخواهیم این شرایط را تغییر بدهیم. و اضافه کردیم که غیر از این، علاقه خاصی به حیوانات نداریم. هیچکدام از ما دو نفر شیفته سگها، گربهها و اسبها، حداقل آنطوری که خیلی از مردم عاشق این حیوانات هستند، نبودیم. ما «عاشق» حیوانات نبودیم، صرفاً میخواستیم با آنها به عنوان موجودات دارای حس و شعور، یعنی همانی که هستند، رفتار شود، و نه مثل اشیائی که در خدمت منافع بشرند، درست مثل رفتاری که با آن خوکی شده بود که گوشتش در ساندویچهای میزبان ما بود.
این کتاب در مورد حیوانات خانگی نیست. کسانی که فکر میکنند عشق به حیوانات فقط به معنای نوازش کردن گربهها یا غذا دادن به پرندگان است، از خواندن این کتاب لذت نخواهند برد. این کتاب برای کسانی نوشته شده است که به خاتمه دادن به ستم و سوءاستفاده، در هر کجا و هرمکان، علاقمندند و تساوی حقوق را که اصل اولیه اخلاق است، فقط به اعضای گونه جانوری خود، یعنی انسانسانان محدود نمیکنند. پس این پیشفرض که برای علاقمند بودن به چنین مسائلی باید «عاشق حیوانات» بود، خود حاکی از اینست که گوینده بهکلی نسبت به این حقیقت که استانداردهای اخلاقی مورد استفاده در انسانها باید برای موجودات دیگر هم به کار بروند، جاهل است. هیچکس، مگر نژادپرستی که برای توهین به طرف مخالف خود او را «کاکاسیاه پرست» میخواند، چنین فکر نمیکند که برای اندیشیدن به نابرابری موجود یا اقلیتهای نژادی لازم است که عاشق آن اقلیتها باشید، یا آنها را دوستداشتنی و ملوس بدانید. پس چرا چنین پیشفرضهایی در مورد افرادی که برای بهبود شرایط زندگی حیوانات تلاش میکنند، وجود دارد؟
تصویر کردن انسانهای معترض علیه بدرفتاری با حیوانات به شکل افرادی احساساتی، هیجانزده و «حیوان شیفته» باعث شده است که موضوع طرز رفتار ما با غیر انسانسانان، از حوزه مباحث سیاسی و اخلاقی کنار گذاشته شود. پس حالا به دلایل کار ما واقف شدهاید. مثلاً اگر با دقت شرایط زندگی حیواناتی را که در دامپروریهای امروزی زندگی میکنند و گوشت مصرفی ما را تأمین میکنند بررسی میکردیم، دیگر نمیتوانستیم با آسایش خیال به سمت ساندویچ گوشت خوک، گوشت گوساله کبابی، مرغ سوخاری و تمام غذاهای دیگری برویم که در رژیم غذایی ما جا دارند و ما ترجیح دادهایم به آنها به عنوان جسد مرده فکر نکنیم.
در این کتاب با توسل به احساسات، دلسوزی شما را نسبت به حیوانات «ملوس» تحریک نمیکنیم. کشتهشدن اسبها یا سگها برای به دست آوردن گوشتشان به همان اندازه سلاخی خوکها برایم ناراحت کننده است. وقتی که میشنوم وزارت دفاع ایالات متحده استفاده از سگهای بیگل برای تشخیص گازهای سمی در محل را به دلیل اعتراض عمومی متوقف کرده است و به جای آنها از موش استفاده میکند، خوشحال نمیشوم.
در این کتاب تلاش کردهام شما را به تفکر دقیق و به دور از تناقض در مورد این پرسش دعوت کنم که رفتار ما با حیوانات غیرانسانسان چگونه باید باشد. در حین اندیشیدن به این پرسش، تعصباتی که در پس رفتارها و عادتهای فعلی ما قرار دارند، آشکار خواهند شد. فصلهای کتاب به توصیف پیامدهای عملی رفتارهای میپردازند (که چگونه حیوانات از ستم و استبداد انسانها رنج میبرند) و در خلال آنها به قطعههایی برخواهید خورد که احساسات شما را تحریک میکنند. امیدوارم که این احساسات، خشم و غضبی باشد که با اراده ی پایان دادن به اعمال توصیف شده، همراه باشد. در هر حال در هیچ کجای این کتاب، سعی نکردهام احساسات خوانندگان را تحریک کنم، مگر در جایی که منطقی در پس این کار وجود داشته است. زیرا وقتی واقعیاتی که آنها را توصیف میکنید ناخوشایند هستند، دلیلی ندارد با لحنی خنثی که ناخوشایندی ذاتی آنها را پنهان کند، از آنها سخن بگویید. نمیشود به طرزی بیطرفانه از آزمایشهایی که توسط «دکترها»ی اردوگاههای کار اجباری نازیها، بر روی افرادی که «مادون انسان» فرض میشدند سخن گفت و احساسات را تحریک نکرد؛ همین امر در مورد توصیف آزمایشهایی که امروزه بر روی غیر انسانسانان و در امریکا، بریتانیا و بسیاری جاهای دیگر انجام میشود، صادق است. در هر حال توجیه نهایی برای تقابل با این دو دسته آزمایش، فقط پایه و مبنای احساسی ندارد. بلکه متکی به اصول اخلاقی اولیهای است که همه ما آنها را قبول داریم، و این عقل است که به کارگیری این اصول در مورد هر دو دسته از قربانیان آزمایشها را تجویز میکند، نه احساسات.
معنای مهمی در پس عنوان این کتاب نهفته است. هر جنبش رهایش، یه منظور پایان دادن به تعصبات یا تبعیضاتی صورت میگیرد که خصوصیات دلخواه خود مثل نژاد یا جنس را نشانه رفتهاند. نمونه کلاسیک آن جنبش رهایش سیاهپوستان است. جذابیت بیواسطه این جنبش و موفقیت ابتدایی آن در عین ناچیز بودنش، این جنبش را به الگویی برای رهایی تمام گروههای تحت ستم تبدیل کرد. مدت کوتاهی پس از آن با جنبشهایی برای رهایش همجنسگرایان یا جنبشهایی در جهت حفاظت از منافع سرخپوستهای امریکایی یا امریکاییهای اسپانیایی زبان روبرو شدیم. وقتی که یک گروه اکثریت، یعنی زنان مبارزه خود را شروع کردند، فکر کردیم که به آخر این خط رسیدهایم. گفته میشد که تبعیض بر مبنای جنسیت آخرین شکل از تبعیض است که در سراسر جهان پذیرفته شده است، و بدون پردهپوشی یا تظاهر به آن عمل میشود، و حتی در محفلهای لیبرالی که به فراغت خود از تعصب علیه اقلیتهای نژادی مینازیدند هم دیده میشود.
اما باید در به کار بردن عبارت «آخرین شکل موجود از تبعیض» بیشتر احتیاط میکردیم. حالا که همه چیز را در مورد جنبشهای رهایش میدانیم، باید فهمیده باشیم که آگاهی از تعصبات پنهان مان در قبال گروههای مختلف کار دشواری است، تا زمانی که با زور این تعصبات را به رخمان بکشند.
لازمه یک جنبش رهایش، گسترش افقهای اخلاقی است. اعمالی که پیش از این طبیعی و گریزناپذیر به نظر میرسیدند، حالا به شکل حاصلی از تعصب غیرقابل توجیه می نمایند. چه کسی میتواند در کمال اعتماد به نفس ادعا کند که تردیدی در مشروعیت هیچیک از اعمال و عاداتش ندارد؟ اگر نمیخواهیم که ما را هم در شمار انسانهای ستمگر قلمداد کنند، باید در برخوردهایمان با سایر گروهها، از جمله بنیادیترین رفتارهایمان، بازبینی به عمل بیاوریم. باید افکار خود را از دریچه نگاه آنهایی که از این رفتارها متضرر میشوند، و همچنین اعمالی که در پی این افکار میآیند، بررسی کنیم. با این واژگونی ذهنی، الگویی در طرز فکر و اعمالمان خواهیم یافت که در جهت حفظ منافع یک گروه (که عموماً همان گروهی است که خود ما عضو آن هستیم) در برابر زیان گروهی دیگر عمل میکند. در این صورت نیاز به ظهور یک جنبش رهایش جدید را احساس خواهیم کرد.
هدف این کتاب اینست که شما را به سمت این واژگونی ذهنی در طرز فکر و عمل هدایت کند، که نسبت به یک گروه بزرگ از موجودات، یعنی اعضای گونههای دیگر جانوری، و نه گونه خود ما انجام خواهد گرفت. معتقدم که طرز فکر فعلی ما نسبت به این موجودات بر پایه تاریخی طولانی و مشحون از تعصب و تبعیض مستبدانه بنا شده است. و میگویم که هیچ دلیل منطقی (به جز تمایل خودخواهانه برای حفظ امتیازهای گروه سوءاستفاده کننده) برای مقاومت در برابر برخوردار دانستن اعضای سایر گونهها از برابری در حقوق اولیه وجود ندارد. از شما میخواهم بدانید که دیدگاه شما نسبت به اعضای گونههای دیگر جانوری، شکلی از تعصب است که تفاوتی با تعصب نسبت به نژاد یا جنس افراد دیگر ندارد.
جنبش رهایش حیوانات نسبت به سایر جنبشهای رهایش چند نقص دارد. اولین و مهمترین این نقصها اینست که اعضای گروههای مورد ستم نمیتوانند خودشان به شکل سازمانیافته اعتراضشان را علیه رفتاری که با آنها میشود اعلام کنند (اگرچه هر یک از آنها بهتنهایی و با تمام توان اعتراضش را نسبت به این موضوع نشان میدهد). ما ناچاریم زبان گویای موجوداتی باشیم که خودشان زبان ندارند. به این فکر کنید که اگر سیاهپوستها نمیتوانستند از حقوق خودشان دفاع کنند و این حقوق را مطالبه کنند، چه مدت زمان بیشتری میبایست در انتظار آزادی میماندند، در اینصورت میتوانید ابعاد این نقص را درک کنید. هرچقدر گروهی از ایستادگی و مطالبه حقوق خودش ناتوانتر باشد، راحتتر مورد ستم قرار میگیرد.
اما نکتهای موثرتر در چشمانداز جنبش رهایش حیوانات وجود دارد و آن این حقیقت است که کمابیش تمام افراد فعال در این جنبش، خودشان به گروه سوء استفاده کننده تعلق دارند و از این سوء استفاده سود میبرند. انسانهای بسیار کمی وجود دارند که میتوانند به صورت انتزاعی ، مانند سفیدپوستهای شمالی غیربرده داری که بردهداری در ایالتهای جنوبی اتحادیه را زیر سوال بردند، موضوع سوء استفاده از حیوانات را مشاهده کنن.. افرادی که هر روز تکهای از گوشت سلاخی شده موجودات غیرانسانسان را میخورند، نمیتوانند به سادگی باور کنند که کارشان اشتباه است و تصور اینکه در غیراینصورت چه خواهند خورد هم برایشان سخت است. در این مورد، هر کس که گوشت میخورد در دسته افرادی قرار میگیرد که [از این وضعیت] سود میبرند. آنها از بیتوجهی فعلی نسبت به منافع حیوانات بیرون از گونه انسان سود میبرند (یا حداقل خودشان اینطور فکر میکنند). به همین دلیل جذب آنها دشوارتر است. چند نفر از بردهداران جنوبی استدلالهای طرفداران لغو بردگی را که امروز مورد قبول همه ماست، پذیرفتند؟ تعداد این افراد چندان زیاد نبود. از شما میخواهم نگذارید در زمان مطالعه استدلالهایی که در این کتاب آمده است، علاقهتان به گوشتخواری مداخله داشته باشد. با اینحال به حکم تجربه میدانم که حتی با داشتن قویترین اراده دنیا هم چنین کاری آسان نیست. به این دلیل که در پس تمایل آنی به خوردن گوشت در برخی مواقع، سالهای طولانی عادت به گوشتخواری خوابیده است، یعنی همان عاملی که نحوه رفتار ما با حیوانات را تعیین کرده است.
عادت! این آخرین مانعی است که در سر راه جنبش رهایش وجود دارد. باید با عادتهایمان، چه عادتهای غذایی و چه عادتهای اندیشه و زبان، مقابله کنیم و آنها را تغییر دهیم. عادت اندیشه باعث میشود که بر هر گزارهای در مورد بدرفتاری با حیوانات برچسب احساساتیگری بزنیم و آن را «فقط مخصوص حیوان شیفتهها» بدانیم؛ یا این مسائل را در مقایسه با مشکلاتی که انسانها با آنها مواجهند ابتدایی قلمداد کنیم، و معتقد باشیم که هیچ عقل سلیمی وقت و توجهش را صرف اینجور مسائل نمیکند. اما این طرز فکر هم نوعی تعصب است، اگر کسی به عمق مسئلهای فکر نکرده باشد، چطور میتواند آن را سطحی و پیشپاافتاده بداند؟ در این کتاب تنها به دو شکل از بدفتاریهای انسان با حیوانات پرداخته شده است تا مجال بیشتری برای تعمق و تفکر در این باره موجود باشد، با این وجود فکر نمیکنم هر کس این کتاب را تا به آخر بخواند باز هم بر این عقیده بماند که تنها مشکلات مربوط به انسانها ارزش صرف وقت و انرژی دارند.
میشود با عادتهایی که ما را به سمت بیتوجهی به منافع حیوانات سوق دادهاند، مقابله کرد، آنچنان که در این کتاب به مقابله با آنها برخاستهایم. این مقابله باید در قالب یک زبان عنوان شود، که در مورد حاضر زبان انگلیسی است. زبان انگلیسی، مانند سایر زبانها، حاکی از تعصبات به کاربرندگان این زبان است. به همین دلیل نویسندگانی که میخواهند با این تعصبات مقابله کنند در قیدی و بندی دچار میشوند که برای همه آشناست: آنها ناچار میشوند از همان زبانی که به تعصبات مورد عداوت آنها دامن میزند استفاده کنند، زیرا در غیراینصورت نمیتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند. این کتاب هم به این سرنوشت دچار شده است. هر جا که از واژه حیوان استفاده کردهایم، منظورمان «حیوانات دیگر غیر از انسانها» بوده است. استعمال واژه «حیوان» برای حیوانات غیر انسان، انسانها را از سایر حیوانات جدا میکند، و به طور ضمنی چنین میرساند که خود ما حیوان نیستیم، اما هر کس که کمترین اطلاعاتی در مورد زیستشناسی داشته باشد میداند که این ادعا صحیح نیست.
در ذهن عامه اصطلاح «حیوان» موجودات متفاوتی از صدفها گرفته تا شامپانزهها را دربرمیگیرد، در حالی که میان شامپانزهها و انسانها فاصلهای را به اندازه یک دنیا تصور میکند. حال آنکه شباهت ما به شامپانزهها خیلی بیشتر از شباهت صدفها با شامپانزه هست. از آنجا که هیچ اصطلاح مختصر و مفیدی برای نامیدن حیوانات غیرانسان وجود نداشته است، در عنوان کتاب و بخشهای دیگر آن، بهناچار از واژه «حیوان»، به نحوی که انسان در دایره این گروه نگنجد، استفاده کردهام. این کار در حکم انحرافی تأسفبار از معیارهای خلوص انقلابی است، اما برای برقرار کردن رابطه موثر ضروری بوده است. با این وجود در بعضی از بخشها، و به منظور آنکه یادآوری کنم انتخاب واژه حیوان فقط برای سهولت بیشتر بوده است، از واژگان طولانیتر و دقیقتر برای اشاره به آنچه که زمانی «مخلوق لاشعور» نامیده میشد، استفاده کردهام. در سایر موارد سعی کردهام از به کار بردن زبانی که تمایل به تنزل حیوانات یا مخفی کردن ماهیت غذایی دارد که میخوریم، خودداری کنم.
مبانی اولیه رهایش حیوانات خیلی سادهاند. سعی کردهام کتابی بنویسم که روشن و قابل فهم باشد، و مطالعه آن به تخصص در هیچ زمینهای نیازمند نباشد. با اینحال ضروری است که کتاب را با بحث از آن دسته از مبانی که اساس گفتههای من هستند، شروع کنم. امیدوارم شما را نترسانده باشم. در فصل بعد به اطلاعات کمتر شناخته شده درباره ستمهایی خواهیم پرداخت که گونه جانوری ما بر گونههای دیگر که تحت کنترلمان هستند روا داشته است. ماهیت این ستمها، یا فصلی که در توصیف آنها خواهد آمد، به هیچوجه انتزاعی نیستند.
اگر به پیشنهاده های در فصلهای بعد توجه شود، میلیونها حیوان از درد و رنج قابل توجه نجات پیدا میکنند، و علاوه بر آن میلیونها انسان هم از این وضعیت سود خواهند برد. در حال حاضر که این قطعه را مینویسم، مردم بسیاری از بخشهای جهان از گرسنگی در حال مرگ هستند. دولت ایالات متحده اعلام کرده است که به دلیل برداشت ناچیز و کاهش ذخیره غلات اش، صرفاً قادر است در حد محدود و ناکافی به این افراد کمک کند، اما همانطور که در فصل ۴ این کتاب خواهید خواند، تأکید بیش از حد ملتهای ثروتمند بر پرورش حیوانات برای استفاده از گوشت آنها، باعث هدر رفتن چندین برابر غذای تولید می شود. با خودداری از پرورش حیوانات و کشتن آنها برای مصارف غذایی، میتوانیم میزان تولید مواد غذایی برای انسانها را به حدی برسانیم که در صورت توزیع صحیح، قحطی و کمبود منابع غذایی در سراسر کره زمین را از میان ببرد. رهایش حیوانات به معنای رهایش انسانها نیز هست.
(ترجمه این کتاب به اتمام رسیده و نسخه کامل آن در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.)
——————————————————————————————————————————————————————————————————–
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با مجموعه عصر آنارشیسم
آدرس و اسامی صفحات ما در فیسبوک
۲- فیسبوک عصر آنارشیسم
https://www.facebook.com/asranarshism
۳- فیسبوک بلوک سیاه ایران
https://www.facebook.com/iranblackbloc
۴ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۵- فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan
۶ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
https://www.facebook.com/irananarchistlabors
۷- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
https://www.facebook.com/anarchistlibraryfa
۸ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
https://www.facebook.com/anarchistinsupportbaluchistan
۹ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchistartistss
۱۰ – فیسبوک دانشجویا ن آنارشیست
https://www.facebook.com/anarchiststudents
۱۱ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
https://www.facebook.com/shahre.shahin
۱۲ – فیسبوک آنتی فاشیست
https://www.facebook.com/ShahinShahrPolitik
۱۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
https://telegram.me/asranarshism
۱۴- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
https://instagram.com/asranarshism/
۱۵- عصر آنارشیسم در توئیتر
https://twitter.com/asranarshism
۱۶ – بالاچه عصر آنارشیسم در بالاترین
https://www.balatarin.com/b/anarchismera
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل