ویرانه هائی که انتظار می رود (آوارگان و مهاجران) سوریّه ای هنگام بازگشت به خانه ی خود با آن مُواجه شوند!

گزارشی از نشریه "آفتون بِلادِت" / ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵ نوشته: بی تِه هامّارگِرِن

ویرانه هائی که انتظار می رود (آوارگان و مهاجران) سوریّه ای هنگام بازگشت به خانه ی خود با آن مُواجه شوند!
Text Size

پیشگُفتار مترجم:

آینده ی سوریه پس از سرنگونی حکومت دیکتاتوری – فاشیستی بَشّار الأسد با وجود چالش‌های بُزرگ برای رفع اختلاف ها، موضوعی پیچیده و وابسته به عوامل مختلف داخلی (روژئاوا، هیئت تحریرالشام و …)، منطقه‌ای (ایران، تورکیّه، اسرائیل، عربستان سعودی و …) و بین‌المللی ((ایالات متحده آمریکا، روسیّه و …) از جمله بازگشت آوارگان و مُهاجران و بیش از هر چیزدیگری به سطح آگاهی سیاسی، توانائی و مشارکت مردم در خودسازماندهی اُفقی و خودمُدیریتی جامعه های إتنیکی گوناگون در ایجاد یک ساختار اجتماعی ( اقتصادی- سیاسی) در شِکل و مُحتوای «کنفدرالیسم دمکراتیک» برای برقراری آزادی، برابری و عدالت همگانی بَستگی خواهد داشت.

از دیدگاهِ آنارکوسندیکالیستی من؛ در جامعه های مُتنوّع إتنیکی از راهِ تشکیل شوراهای دمکراتیک مَردمیِ خودسازماندهی شده ی اُفقی و خودمُدیریّتی، می توان دَستِکم زمینه ی برپائیِ جوامع دمکراتیک در خاورمیانه و ایران در شرائط کنونی را فراهم ساخت.

ایده‌ی کنفدرالیسم دمکراتیک بدون ساختار “دولت-ملت” که در شمال و شرق سوریه (روژآوا) به‌عنوان یک سیستم سیاسی – اجتماعی برقرار شده است، بر مبنای اصول دموکراسی مستقیم، خودمدیریتی محلی، برابری جِنسی-جنسّیتی، و همزیستی مسالمت آمیز میان جوامع إتنیکی‌ و اَدیان مختلف بنا شده است. این ساختار، که متأثر از اندیشه‌های «عبدالله اوجالان» و تجارب تاریخی مردم این منطقه است، تاکنون نشان داده که می‌تواند مُدلی انقلابی، پیشرو، مُبتکرانه و متفاوت برای منطقه های جغرافیائی چند إتنیکی و پَساإستعماری باشد.

همچنین به یاد داشته باشیم که حدود پنجاه سال حکومت خاندان الأسد، چهارده سال جنگِ داخلی فاجعه آمیز و ویرانی بیشترِ زیرساخت‌های اجتماعی، دست و پنجه نرم کردن مردم با آسیب‌های جسمی-روانی ناشی از آنها، تحریم اقتصادی دولت های سرمایه داری-امپریالیستی اروپائی به ویژه آمریکا، بازسازی و ثبات أمنیّتی “سوریه دمکراتیک” را بدون یاری گرفتن از سازگاری ها و تعاملات محلی- منطقه ای- بین المللی دشوارتر نموده است.

ویرانه هائی که انتظار می رود (آوارگان و مهاجران) سوریّه ای هنگام بازگشت به خانه ی خود با آن مُواجه شوند

گزارشی از نشریه “آفتون بِلادِت” / ۲۸ ژانویه ۲۰۲۵

نویسنده: ” بی تِّه هامّارگِرِن”

برگردان به زبان فارسی: هاسّه نیما گُلکار

خانم بیتِه هامّارگرن، متولد سال ۱۹۵۵ میلادی در جنوب غربی سوئد است. او نویسنده و روزنامه نگار آزاد (فری لانس) و تحلیلگرسیاسی مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا می باشد.

[[تمامی توضیح های داخل کروشه از جانب مترجم می باشد]]

 

جیمی ئوکه سون [رهبر حزب راستگرای اِفراطی و مُهاجرستیز “دمُکراتهای سوئد “] بلافاصله پس ازسقوطِ ناگهانی رژیم [بَشّار] أسَد در ماه دسامبر [۲۰۲۴] گفت: به خانه های خود برگردید!

بنابر گفته ی رئیس بخش حقوقی اداره مهاجرت، برخی از سوریه ای ها اگر به کشور سابق خود سفر کنند در خطر از دست دادن اجازه اقامت خود در سوئد خواهند بود.
امّا آنها به کجا باید بازگردند؟ بیته هامّارگرن، روزنامه‌نگار آزاد و تحلیلگر خاورمیانه، یک ماه پس از سقوط دیکتاتوری به سوریه سفر کرده است:

بشار اسد همانند یک رهبر مافیائی، خود را به شکل یک رئیس دولت درآورده بود. زمانی که دیکتاتوری سوریه در ۸ دسامبر[۲۰۲۴] سقوط کرد، این اتفاق بسیار سریع  از إدلِب در شمال تا دمشق توسط شورشیان از گروه اسلام‌گرای هیئت تحریر الشام [اچ.تی.اس] انجام گردید که تا جنوب پیشروی کرده بودند و تقریبَن هیچگونه مقاومتی از سوی یک ارتش به‌شدّت دِلسرد شده مواجه نشدند. سربازان ارتش به جای مقاومت، لباس‌های نظامی خود را پاره کردند. اسد در پناه تاریکی شب همدستان خود را در میانه ی راه رَها نمود و با همراهِ خود بُردنِ ذخایر طلای سوریه به مُسکو [روسیه] فرار کرد.

امروز اینجا در دمشق، هیچ‌کس خواهان مرتبط بودن با أسد نمی باشد. بر روی دیوارها تنها عکس هائی از چشم‌های درآورده شده یا جاهای خالی شده مشاهده می‌شود که زمانی تصویرهای تبلیغاتی او بودند. همکاران سابق او در سازمان‌های أمنیتی منفور یا فرار کرده‌اند، یا پوست انداخته‌اند و یا در شهرهای ساحلی سوریه [طَرطوس و لاذقیّه] پنهان شده اند.

نخستین مرحله ی شادمانی آزادی پس از سقوط دیکتاتور و باز شدن دَرهای زندان به پایان رسیده و کشور وارد مرحله‌ای از تَردید شده است. اما بر سَر میزهای کافه‌ها، سیاست به گونه‌ای آشکارا که پیشتر خطرناک بود مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. این جمله‌ ی “دیوارها گوش داشتند” توسط مردم درباره سوریه زیر حکومت اسد، بیان می شود.

اما وضعیت آینده همچنان نامشخص باقی مانده است. آنهائی که از زندان‌های وَحشتناک رژیم آزاد شده‌اند همراه با آسیب‌های ذِهنی-رَوانی خود زندگی می‌کنند. شواهد و اَسناد جنایت های رژیم سابق، مانند گورهای جمعی که اکنون کشف می‌شوند، می باید ثبت شوند. اما سازمان نجات داوطلبانه – کُلاه سِفیدها – معتقدند که بی‌توجُهی زیادی در این زمینه وجود دارد. در زندان معروف صیدنایا، با کمال تعجُب شاهد هستم کارت های شناسائی که در مقابل یکی از سلول های انفرادی کابوس مانند بر روی زمین اوفتاده بودند توسط یک سرباز اچ.تی.اس بجای نگهداری برای مستند سازی، به آتش کشیده می شود.

چهارده سال جنگ ویرانگر، جانِ نیم میلیون انسان را گرفته است. همچنین طبق برآوردهای سازمان ملل، یافتن دستکم یکصد و سی هزار نفر “مفقودالأثر” باقی مانده اند. با این حال، کلاه سفیدها معتقدند که آمار واقعی بسیار بیشتر است و از هموطنان خود می‌خواهند که مشخصات مفقودین خود را به آنها گزارش دهند.

سربازان اچ.تی.اس از شهرهای إدلِب، حُمص و حَلَب، با خبرنگاران خارجی در خیابان‌ها عکس‌های سِلفی می‌گیرند. اما بسیاری از ساکنان دمشق حتا اگر بیشترین جمعیت سُنی‌مذهب و اغلب مُحافظه ‌کار باشند، نسبت به سربازان بی‌اعتماد هستند. از نقاط مختلف کشور خبرهائی از انتقام‌ گیری های سریع، از جمله اعدام‌های غیرقانونی در حُمص، می‌رسد. اما در طول یک هفته اقامتم در دمشق، شب‌ها آرام است و صدای تیراندازی شنیده نمی‌شود. هیچ خودروئی که سَوار آن می شوم، در هیچ ایستِ بازرسی متوقف نمی‌شود – چیزی که در خاورمیانه اَمری رایج است – به جُز زمانی که به زیارتگاه شیعیان در زینبّیه، جنوب دمشق می‌رَوَم. پیش‌تر این ایست بازرسی‌ها توسط حزب‌الله لُبنان که با اسد مُتحد بود کُنترل می‌ گردید. اما اکنون این ایست بازرسی‌ها بوسیله ی سربازان مُسلَح اسلامگرای سُنی اچ.تی.اس اداره می شوند.

در محیط‌های گوناگونِ سوریه‌ای که در حال دگرگونی است حرکت می‌کنم: شهر قدیمی دمشق، کافه‌ها و گالری‌های هنری در مرکز شهر، حومه‌های جنگ‌زده شرقی، یک اُردوگاه پناهندگان فلسطینی و زندان بدنام صیدنایا در شمال پایتخت که پیش‌تر به “کُشتارگاه انسانی” مشهور بود. [منطقه] صیدنایا، همچنین به خاطر کلیساها و صومعه‌هایش و چشم‌انداز خیره‌ کننده‌اش که ریشه در مسیحّیت باستان دارند معروف است.

بیشتر افراد، احساس آسودگی شدیدی از پایان یافتن دوران “هیولائی” اسد دارند، اما همچنین نسبت به آینده ای که به آن نیازِ مُبرمی دارند، نگران می باشند.

حدود هفده میلیون مردم سوریه به کومک‌های بشردوستانه نیاز مندند که شش میلیون از آنان آواره گان داخلی هستند. در عین حال، بیش از هفت میلیون نیز که از کشور فرار کرده اند، عُمدتَن در کشورهای همسایه زندگی می کنند. بخش‌های زیادی از زیرساخت‌ها ویران شده‌اند. سیستم خدمات بهداشتی در وضعیتی وخیم همچون عصای زیر بَغل حرکت می کند. تحریم‌های سخت سازمان ملل، که از زمان اسد باقی مانده‌اند، انتقال پول از طریق بانک‌های خارجی یا پرداخت با کارت را غیرممکن ساخته اند. این تحریم ها مانعی برای استفاده از اَپلیکیشن هائی مانند “فِیس تایم” در تلفن های همراه بخاطر نیاز داشتن به رَمزنگاری، شده اند. بر پایه ی داده های تخمینی برنامه توسعه سازمان ملل (یو.ان.دی.پی)، از پنج و نیم میلیون ساختمان در سراسر کشور، حدود دو میلیون از آنها به طور کامل و یا جُزئی تخریب شده اند. تولید ناخالص داخلی در طول چهارده سال گذشته از پنجاه و چهار میلیارد دُلار به هشت میلیارد دلار کاهش یافته است.

هر فردی که وارد کشور می‌شود می بایستی أرز خود را در مَرز تبدیل نماید. برای پنج اسکناس صد دُلاری نازک خود، بَسته‌های ضخیم اسکناس سوریه در یک کیسه پلاستیکی خاکستری دریافت می‌کنم که به نظر می‌رسد نیم کیلوگرم وزن داشته باشد. مطابق مثالِ یک دوست سوریه ای از تَورّم؛ والدینش در سال ۱۹۹۴[میلادی]، توانستند یک آپارتمان ۸۵ مترمربعی را با ۴۰۰ هزار پوند سوریه خریداری کنند. اما امروز با همان مبلغ فقط می‌توان یک شلوار جین خریداری نمود.

برای درک بهتراز شرائط سوریه امروز، کشوری که جوامع و محله‌ها به طور کامل در آن ویران شده‌اند، از کجا باید شروع کرد؟ به اُردوگاه بزرگ پناهندگان فلسطینی “یارموک” در دمشق پای می گذارم.
در دوران حکومت نیم‌قرنی خاندان اسد، خبرنگاران نمی‌توانستند بدون اجازه ی رژیم از این اردوگاه بازدید کنند و گرفتن چنین مُجوّزهائی بسیار دُشوار بود. اما یک و نیم ماه پس از فرار عجولانه اَسد به مسکو، سوار یک تاکسی زرد معمولی بدون هیچ مانعی در خیابان‌های دمشق به آنجا می رَوَم. در ورودی اُردوگاه، دیگرهیچ ایست بازرسی وجود ندارد. کسی از داشتن مدرک جواز بازدید پُرسش نمی کند. هنگام قدم زدن در کوچه‌های آنجا حتا یک نفر از نیروی های امنیّتی مُسلّح اچ.تی.اس دیده نمی شود.

ساکنانی که به اینجا بازگشته‌اند می گویند؛ روزی در این اُردوگاه حدود یک میلیون فلسطینی و سوریه ای زندگی می‌کردند، امّا گمان می رَود که امروز تنها ۳۵۰۰ خانواده (شاید حدود پانزده هزار نفر) در اینجا که بیشترشان پناهندگان فلسطینی هستند، وجود داشته باشند. بر پایه ی گفته ی یکی از اُرگان های سازمان ملل متحد “یو.ان.آر.دبلیو.آ” (آنروا)، بخش بُزرگی از اردوگاه یارموک به دلیل خانه‌های تخریب ‌شده، مدرسه ها و بیمارستان‌های ویران، کمبود برق و آب و همچنین مین‌ها و موادّ مُنفجره‌ای که ممکن است در زیر آوارها و ساختمان‌های نابودشده پنهان شده باشند، غیرقابل سکونت هستند.

مَردی که مُحیط ویران شده خانه‌اش را با چشم‌اندازی از کُره ی ماه مقایسه می کُند می گوید؛ نتانیاهو از بشار یاد گرفت تا شمال غزّه را با ارتش اسرائیل به یک چنین ویرانه ای تبدیل نماید.
من با احمد که به ‌تازگی به یارموک بازگشته است، ملاقات می‌کنم. او مرا در پُشت موتور سیکلتش سوار می‌کند. ما میان گودال‌های کوچک ناشی از تَرکش‌ها و گلوله‌ها حرکت می‌کنیم و از کنار بقایای اِسکلت ساختمان‌هائی که زمانی خانه‌های چندخانواری، مدرسه ها، بیمارستان‌ها و فروشگاه‌ها بودند، عبور می‌کنیم.

یارموک نمونه‌ برجسته ای است از اینکه چرا نیاز به تلاش‌های بُزرگ و زیادی برای بازگشت مردم وجود دارد. ساختمان‌هائی که قابل نجات هستند، با دست تعمیر می‌شوند، اما بیشتر آن‌ها باید توسط بولدوزر پاکسازی شوند. هیچ تجهیزات سنگین ساختمانی در اینجا دیده نمی‌شود. به دلیل کمبود لوله‌های آب، کامیون‌های تانکر آب آشامیدنی را که می گویند “شورای پناهندگی نُروژ” تأمین این آب را برعُهده دارد، به اینجا می‌آورند.

امّا از یاری رسانی سوئد چه خبر؟ من هیچ اثری از آن‌ نمی‌ بینم. علاوه بر این، سوئد کومک‌های خود به آژانس سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی (آنروا) را قطع کرده است که این امر به یارموک، بزرگ‌ترین اُردوگاه فلسطینی‌ها در سوریه، آسیب زده و می‌زَنَد. از شانزده مدرسه‌ای که “آنروا” پیش‌تر در این اُردوگاه بَرپا داشته بود، تنها یک مدرسه تعمیر شده است و اکنون به‌صورت دو شیفته کار می‌کند. با سیاست احزاب تیدئو [توافقنامه ای بین حزب های راستگرای حاکم برای امکانِ تشکیل دولت ائتلافی کنونی در جزیره ای به نام “تیدئو” امضاء شد]، سوئد دیگر در بازسازی مدرسه ها یا درمانگاه‌های آنروا در اینجا مشارکت نمی کُند.

یارموک سال‌ها تحت تأثیر جنگ‌های میان شورشیان با رژیم و مُتحدانش به ویرانه تبدیل شده است. در سال ۲۰۱۵ میلادی، گروه تروریستی داعش در این اُردوگاه پایگاه ایجاد کرد، اما ساکنانی که به اینجا بازگشته‌اند تأکید می کنند؛ نَه آن‌ها و نَه رژیم اسد هواداران زیادی در اینجا نداشتند.

من با یک فرمانده ی درجه بالا از بازماندگان گذشته، یک مرد سالخورده فلسطینی، به نام “سامی خَطاّب” که به “ابو مُحمّد” (پدرِ پسرِ بُزرگش محمد) نیز معروف است، ملاقات می‌کنم. او در سال ۲۰۲۲ میلادی همراه با بخشی از خانواده‌اش به این اُردوگاه بازگشت، در حالی که سایر اعضای خانواده در دیاسپورای فلسطینی پراکنده شده‌اند. هنگامی که از او درباره سِن و سالش ‌پُرسش می کُنم، با چشمانی خندان می‌گوید: «یک قرن» (یکصد سال). او با گویش انگلیسی صحبت می‌کند که در جوانی در فلسطین، زیر قیمومیّت بریتانیا، یاد گرفته است. با تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی، او مجبور به فرار از زادگاهش، عین اَلزیتون (چشمه زیتون) در نزدیکی “صافِد” شد. ابتدا به لُبنان و سپس به  سوریه رفت. طی دهه‌ها، او شاهد بسیاری از رهبران اسرائیلی، فلسطینی و سوریه ای بوده و هنوز همچنان تسلیم نشده است. فلسطینی‌ها در سوریه شهروند این کشور محسوب نمی‌شوند و بیشتر آن‌ها همچنان رؤیای بازگشت به فلسطین یا اسرائیل امروزی را در سَر می پَروَرانند.
ابو محمد بُمباران هوائی رژیم اسد در یارموک را با هواپیماهای میگ روسی در سال ۲۰۱۲ میلادی به یاد می‌آورد. نخستین بُمب، مسجد بُزرگ “عبدالقادر” را هدف قرار داد و از گُنبدِ آن تا عُمق پنج طبقه فرو ریخت. در حین بمباران، عِدّه ای نمازگُزار مشغول نیایش حضور داشتند و تعدادی نیز از آوارگانِ داخلی در مسجد پَناه گرفته بودند:
من هنگام بُمباران هوائی در مسجد مشغول خواندنِ دُعا بودم که در آن ۱۳ تا ۱۴ نفر به قتل رسیدند. این حمله که “کُشتار میگ” نام گرفت، آغازی برای فرار دسته‌جمعی گردید. کسانی که ماندند، به دلیل درگیری شورشیان با رژیم، با توپخانه، بَمب‌های بُشکه‌ای و ماه‌ها در مُحاصره قرار گرفتن، مُجازات شدند. گُرسنگان مجبور بودند برای زنده ماندن؛ بَرگ درختان، عَلف، سگ‌ها و گربه‌های وِلگرد را بخورند.

تنها از امروز بازسازی مسجد عبدالقادر آغاز شده است و به دلیل نبود تجهیزات ساختمانی، هر بلوک بتُنی با زحمت بر روی پُشت خمیده ی انسان‌ها حمل می‌شود.
احمد با موتورش مرا به سویِ یکی از بیمارستان‌های یارموک که فقط یکی از سه بیمارستانی که قابل بازسازی است می‌بَرَد.

کمال المصری، عضو هیئت‌ مُدیره یک سازمان خیریّه می گوید: پیش از سقوط اسد، ورود مَصالح ساختمانی به اینجا ممنوع بود. او رَوَند دُشوار بازسازی را نشان می‌دهد. روی پلّه‌های تخریب ‌شده ی بیمارستان، کارگران تخته‌های باریک قرار می‌دهند که باید برای بالا رفتن به طبقات بالاتر، در جائی که بخش‌های تخصُصی، بخش‌های بستری، زایشگاه و بخش مُراقبت‌های ویژه قرار دارند، روی آن‌ها تعادل خود را حفظ نمایند. این بیمارستان زمانی حدود پنجاه تخت داشت. اگر بتوانیم تأمین مالی از خارج داشته باشیم، بیمارستان بازسازی می‌شود و پرسنل آن نیز بازمی‌گردند. کمال المصری تأکید می‌کند؛ امّا بیمارستان های ویران شده ی دیگر، می بایست تخریب گردند.

سوریه یکی از آلوده‌ترین کشورها به مین‌ها و مواّد مُنفجره ی عَمَل ‌نکرده در جهان می باشد. همچنین، این کشور جائی است که مُهمّات باقی‌مانده، بیشترین جانِ انسان‌ها به ویژه در میان کودکان و در بخش کشاورزی را می‌گیرد.
بر پایه ی گفته ی “آیدا بورِنت کارگیل”، هماهنگ کُننده برای خنثی سازی مین ها در گروه “آکسیون بر علیه مین زُدائی در سراسر سوریه” (هول آو سیرین ماین آکشِن)؛ در هشت مَزرعه از هر ده مزرعه در سراسر سوریه و همچنین از مناطقی که بیش از چهارده میلیون نفر در آنها زندگی می کنند، ممکن است همچنان مُهمّات عمل ‌نکرده باقی مانده باشند. یارموک نیز یکی از این مناطق بسیار حسّاس برای مین‌زدائی است.

اما در شرائط کنونی، انسان هائی که به سوریه بازمی‌گردند، از چه راهی و چگونه باید زندگی کنند؟ مطابق آمار سازمان ملل، ۹ نفر از هر ۱۰ سوریه ای در زیر خطِ فَقر قرار می گیرند، یعنی روزانه کمتر از ۲۵ کرون سوئد [حدود ۲.۵ دلار آمریکا] درآمد دارند.
احمد همانند بیشتر مردم در یارموک بیکار است. وضعیّت در محلّه ی جنگ‌زده هاراستا، کمی بالاتر به سمت شمال، نیز همین‌گونه است. یک خانواده در سه نسل با ما ملاقات می‌کند. هیچ‌کدام از چهار پسر بالغ این خانواده شُغلی ندارند. در دوران اسد، پدربزرگ خانواده مجبور گردید تمام پس‌اندازش را خرج نماید یا خانواده را بدهکار کُند تا یکی از پسرانش را از زندان آزاد سازد. یک پسر دیگر که به ۳۱ سال زندان محکوم شده بود، در ۸ دسامبر[۲۰۲۴] آزاد گردید. همسر او که به فِکر نَوه هایش می باشد می گوید: “ما خیلی فقیر هستیم”.

به همین دلیل است که وزارت امور خارجه سوئد همچنان هُشدار سفر به سوریه را حفظ کرده است. هیچ وزیر یا رئیس سازمان دولتی سوئد از زمان تغییر قدرت در دسامبر از دمشق بازدید نکرده است. اما وزیر امور خارجه نُروژ، آقای “اِسپن بارث ِایده” اَخیرن به دمشق سفر کرده است. همتای سوئدی او، خانم “ماریا مالمِراِستِنِرگارد” پس از سقوط اسد به سوئدی‌هائی که در سوریه باقی‌مانده بودند، توصیه کرد که با سُرعت این کشور را ترک کنند. امّا “جیمی ئوکه سون” رهبر حزب دموکرات سوئد [راستگرایان افراطی مُهاجرستیز] معتقد است که پناهندگان سوریه ای می بایستی از سوئد به کشورشان بازگردند.

از میان شش میلیون پناهنده سوریه ای در سراسر جهان، بسیاری بدون ‌شَّک آرزوی بازگشت به کشورشان را دارند. با این حال، بسیاری از آن‌ها در کشورهای جدید خود، مانند سوئد، ریشه دوانیده‌اند. اما حتی کسانی که کشور جدیدی را انتخاب کرده‌اند، نیاز دارند تا دوباره عزیزانشان را که یک دهه یا بیشتر از آن‌ها جُدا بوده‌اند، مُلاقات کنند. از میان پناهندگان سوریه ای در کشورهای همسایه لُبنان، تورکیه و اُردن، تاکنون  دویست و ده هزار نفر پس از سقوط اسد بازگشته‌اند. پیش از آن، سیصد هزار سوریه ای در جریان بُمباران اسرائیل، به لبنان بازگشته بودند. بر اساس برآوردهای سازمان ملل، تعداد سوریه ای‌هائی که پس از فروپاشی رژیم تمایل به بازگشت دارند، از یک درصد به سی درصد افزایش یافته است.

رهبر دولت انتقالی سوریه، احمد الشرع [ابو محمد جولانی]، از بازگشت استقبال می‌کند، اما خواستار آن است که این رَوَند تدریجی و سازمان‌یافته و نَه از راهِ اخراج دسته‌جمعی باشد. کُمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، آقای “فیلیپو گراندی” که به‌تازگی از این کشور بازدید کرده، بر اَهمیّت بازگشتِ پایدار تأکید می‌کند، زیرا این اَمر شامل سَرمایه‌گذاری در أمنیّت، ثبات سیاسی، احترام به تنوّع [إتنیکی] در سوریه و به‌ویژه پُشتیبانی از بازسازی کشور خواهد بود.

تا هنگامی که تحریم‌های سازمان ملل برداشته نشوند، زمین‌های کشاورزی به‌طور گُسترده از مین‌ها پاک‌سازی نشوند، بیکاران شُغل پیدا نکنند و کودکان به مدارس و زمین‌های بازی دسترسی نیابند، اقتصاد نیز نمی‌تواند دوباره راه‌اندازی گردد.

Translated to Persian by Hasse-Nima Golkar

www.aftonbladet.se/kultur/a/0VOaao/syrien-efter-diktatorns-fall-bitte-hammargren

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل