شرایط وحشتناک و غیر انسانی در زندان تهران بزرگ

تیپ یک ‎#زندان_تهران_بزرگ بند یازده معروف به ‎#سوئیت چهار سلول برای تشدید تنبیه علیه خلافکارانِ درون زندان. خلاف من ‎#افشاگری و  ‎#اعتصاب_غذا کردن در حمایت از دو هم زندانی ام که مورد ضرب و شتم  و توهین قرار گرفته بودند، و خلاف آنها تشکیل باند کلاهبرداری اینترنتی    به کمک خادم از عوامل زندان #رجایی_شهر   و  کلاهبرداری ” به ویژه ” از یک فرمانده سپاه ‏من از بهمن ۹۶ تا اردیبهشت ۹۸ در آن سلول بودم ، مدت زیادی تنها و بعد حمیدخروس  ( حمیدرضا شجاعی زواره  و ممرضا  ( محمدرضا خلیل زاده )  نوچه اش را هم به آنجا فرستادند. در ‎#سلول_موردی حق تماس تلفنی ، ملاقات و خرید نداریم  حمام و هواخوری هفته ای یک بار ‏اوضاع سختی بود، یک توالت اُپن ، جلوی کاسه یک دیوار نصفه بود که باید قبل از برخواستن شلوارمان را بالا می کشیدیم، دقیقا جلوی دوربین ، بوی بد خفه مان می کرد ، باید غذاهای افتضاح زندان را می خوردیم و آب لوله کشی که شور و پر از لجن بود، حمید و نوچه اش دنبال راه فرار بودند ‏راه حلی که به ذهنشان رسید کشتنِ یک نفر دیگر بود، اینگونه پرونده از کلاهبرداری ، دگر بار  به قتل می رفت و اولا به زندان #رجایی_شهر   باز می گشتند و از این سلول دشوار  خلاص می شدند   دوما می توانستند با پرداخت دیه رها شوند، بارها پرسیدند ، پدر و مادرت با جنبه اند یا بی جنبه، (با جنبه یعنی دیه بگیرند و رضایت دهند، بی جنبه یعنی مجازات کنند،) گفتم بی جنبه اند، ‏در حالت عادی ، می‌ترسیدند که مرا بکشند ، ( ترس از اعدام) اما هر بار که #عباس_زلالی رئیس بند به آنها شیشه می داد یاد امکانات ‎#رجایی_شهر ( جوجه و موبایل به ویژه ) می افتادند و فیل شان یاد ‎#گوهردشت می کرد. ‏جوجه یعنی پسری که پول می گیرد و خدمات جنسی می دهد ، حمید خروس عاشق شهرام ، جوجه اش بود ، برایش حتی شعر می گفت، و حاضر بود به خاطر بازگشت به سوی او آدم بکشد، چند بار تلاش کردند که مرا بکشند، فرزاد ی از آنها خواسته بود، گفت این خبرنگار فضول را بکش و ماهم از اینجا خلاص میکنیم . ‏آخرین بار که تلاش کردند مرا بکشند با کوبیدن چند لگد و تلوزیون به سرشان خودم را نجات دادم ، البته برای  شکستن تلوزیونی که خودمان آن را دست دهم خریده بودیم   به جرم تخریب اموال دولتی محکوم تحمل دو سال حبس شدم . با اینکه می دانستم آنها قصد کشتنم را دارند، بارها نزدیک بود کشته شوم، سه بار در یک ماه بینی ام را شکستند … اما علیرضا را بی هوا زدند ، سرامیک کاسه توالت را شکسته بودند، تیزی درست کرده بودند و در هواخوری او را   با چند ضربه تیزی دست ساز  کشتند ، در حالی که اصلا نباید هنگامی که زندانیهای قسمت عمومی در هواخوری بودند ، این دو قاتل به بیرون از سلول می آمدند،  اما به دستور #هدایت_الله_فرزادی و #امین_وزیری درب را برایشان باز گذاشتند تا از افشاگری های علیرضا شیرمحمدعلی  خلاص شوند .

*****

به جز چند بند که ویژه ی اختلاسگران حکومتی است ، اکثر بندها به ویژه بند بانوان در زندانهای دور از مرکز فاقد آشپزخانه است، یا اگر هم آشپزخانه دارد ، تعداد شعله ها آنقدر کم است که جز وکیل بند و نوچه هایش کسی نمی تواند استفاده کند. بدمزه بودن و غیر بهداشتی بودن غذای زندان ( جیره دُلی) از یک سو  و مشکلات گوارشی اکثر زندانیان در سوی دیگر باعث مشکلات فراوان می شود . یعنی حتی اگر خیلی ها بتوانند بدمزه بودن غذا را تحمل کنند، بیماری هایشان به ویژه مشکلات  گوارشی اجازه نمی دهد از این غذا ها استفاده کنند. غذای زندان با روغن جامد چند بار مصرف سرخ می شود، سوسیسهایی که به دمپایی پلاستیکی می مانند، یا ساچمه پلو که از دور شبیه عدس پلو است، ترکیب سویای طیور کهبا روغن جامد چند بار مصرف سرخ شده، عدس خام و پر از سنگ ریزه و برنج هندی شفته داغان… کسانی که چربی بیش از حد این غذا ها برایش مضر است، و افرادی که طبق تجویز پزشک باید رژیم خاصی داشته باشند ، با توجه به نبود آشپزخانه مناسب در بندها دچار سوء تغذیه می شوند. البته زندان طبق آیین نامه موظف است سبزیجات، میوه، لبنیات ، گوشت، صیفی جات و دیگر مواد خوراکی لازم را به رایگان در اختیار زندانی بگذارد، اما بودجه خوراک نیز مانند بودجه درمان،  بهداشت و فرهنگ توسط حاج آقاها ربوده می شود و هیچ نظارت درستی  بر اوضاع زندانها نیست‌. پدر و مادرت با جنبه اند یا بی جنبه ؟ یعنی از اینان که وقتی بُکُشیمت دیه می گیرن و می کِشَن بیرون اَزَمون یا  بی جنبه اند و تا قصاص نکنند ولمون نمی کنند؟ بیبین! تو کلید آزادی ما از این جهنمی. تو که معاند نظامی، بد جوری هم ترکوندیشون حالا حالا ها دست از سرت بر نمی دارن بیا به خاطر خانوادت فدا کاری کن، فرج نژاد  گفته اگه تو رو بُکُشیم از اینجا خلاصمون می کنه و بر می گردیم گوهردشت، برگردیم گوهر دشت دوباره کلاه می زنیم، یه دیه خوب به ننه آقات میدیم، هر چند ماه یه بارم یه شیرینی بهشون میدیم دست و بالشون وا باشه، تو که اینجا بمونی تو حبس براشون فایده نداری بیا و با مردنت یه خاصیتی هم برا ما و هم برا ننه آقات داشته باش… هیولاها وقتی گفتگو ( مذاکره ) را انتخاب می کنند که با زور کارشون پیش نمیره! هر بار که بهم حمله میکنن و زورشون نمیرسه از شرم خلاص بشن، شروع میکنن که راضیم کنن بدون مقاومت کشته بشم! زندگی برای من جذابیتی نداره و مرگ برایم به مثابه رهایی از شکنجه هاست، اما دلم نمی خواهد این هیولاها را خوشحال کنم، مرگ اگر چه رهایی است اما این بی مسئولیتی است که وقتی می توانم با افشا گری زندگی تعداد زیادی از زندانیان را نجات دهم فقط به فکر آسایش خودم باشم. از وقتی به اینجا( سلول موردی های زندان تهران بزرگ تبعید شده ام ، بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفته ام و تلاش کرده اند از شرم خلاص شوم، فرزادی رئیس زندان می گوید من فضولترین خبرنگار جهانم ، می گوید هزاران زندانی در دیزل آباد و اینجا داشته ام و هیچ یک به اندازه من برایش دردسر نداشته اند. دردسر من برای اینها  این است که در برابر  ستمگری سکوت نمی کنم، افشاگری هایم ، آرامش این دزدها را به خطر انداخته و همین به من انگیزه برای مقاومت می دهد، در یک ماه اخیر سه بار بینی ام را شکستند و بارها چند نفری به جانم افتاده اند، اما خیلی خوش شانس بودم که صدای فرج نژاد معاون فرزادی را شنیدم. فرج نژاد به این دو قاتل پیشنهاد داد که اگر مرا بکشند آنها را به گوهردشت برمی گرداند. این دو سالها در زندان گوهر دشت محبوس بودند و آنجا به کمک خادم از عوامل زندان یک باند کلاهبرداری تشکیل داده بودند و ملیاردها تومان  کسب کرده بودند، اما آخرین بار  به یک سپاهی زدند و سپاهی پیگیری کرد و دستور داد آنها را به سلولی بیاندازند که تلفن، ملاقات  و حتی ارتباط با سایر زندانی ها نداشته باشند . ما سه نفر پای ثابت سلول موردی ها هستیم، مورد من اعتراض به ظلم و فساد است، مورد آنها قتل و کلاهبرداری در زندان. بالاخره آخرین بار که به من حمله کردند ، مجبور شدم آنها را خیلی کتک بزنم، که خودم را نجات دهم، خون از دماغ ، لب و بدنم سرازیر بود، برای اینکه جانم را نجات دهم چند لگد به آنها زدم و یک تلوزیون هم که در سلول بود را به سرشان کوبیدم ، تلوزیون را چند زندانی که پیش از ما در این بند بودند خریده بودند( تعدادی از بازاری ها که در اعتراضات ۹۷ بازداشت شده بودند) بابت شکستن این تلوزیون بازجویی، بازپرسی و بابت تخریب اموال دولتی محکوم به تحمل هجده ماه حبس شدم) اما پس از این درگیری مرا به بند دیگری منتقل کردند، چند روز بعد شنیدم که #علیرضا_شیرمحمدعلی را به قتل رساندند. اگر چه چند بار با اینکه از تماس تلفنی و ملاقات محروم   بودم از طریق نوشتن چند گزارش به رسانه ها اطلاع دادم که اینها قصد کشتن زندانیان افشاگر را دارند، اما متاسفانه تا علیرضا کشته نشد، کسی موضوع را جدی نگرفت‌. حتی پس از کشته شدن علیرضا فقط شاهد چند روز سوگواری بودیم و هرگز شاهد اقدام جدی برای جلوگیری از این فجایع نبودیم و پس از او ، چند زندانی دیگر را نیز به همین شکل کشتند . بازگوی آنچه در زندان‌ها گذشت ، مثل دوباره تحمل کردن آن شکنجه ها دردناک است، اما امیدوارم باعث شود ، باعث بیداری و اهمیت  به جان هزاران زندانی شود . اگرچه ظلم و فساد در تمام نقاط تحت حاکمیت این هیولاها دیده می شود، اما در زندان‌ها ظلم وفساد تشدید می شود و تحمل این اوضاع به ویژه برای آنها که به ناپاکی عادت ندارند بسیار زجر آور تر است.

#امین_وزیری #علیرضا_شیر_محمد_علی #دادخواهان_در_بند #سلول_مورِدی ها #سهیل_عربی

دو قاتل علیرضا شیر محمد علی، کسانی که او را سلاخی کردند: سمت راست محمد رضا خلیل زاده که نوچه «حمید خروس» در سمت چپ بود و به خواست او علیرضا را کُشت. حمید رضا شجاعی زواره تصویر سمت چپ، کسی که به دستور فرج نژاد طراحی قتل را به عهده گرفت.

ادامه دارد

https://humanrightsinir.org/ghatel

https://t.me/LaVoixDesPrisonniers

March 19,2022