*جمعیت هر سرزمین را اقلیم آن سرزمین و ظرفیت اکولوژیکش و منابع اقتصادیش باید تعیین کنند نه رهبران قدرتمند مذهبی و حکومتیش.*
چندیست تمام هم و غم خدمت گزاران دستگاه حاکم جمهوری اسلامی شده مبارزه با کنترل موالید و تشویق مردم ایران به افزایش زاد و ولد،قصد من اینست تا در این یادداشت نگاهی انارشیستی به مقوله ی جمعیت و این اقدامات رژیم توتالیتر حاکم بر ایران داشته باشم.
همانطور که می دانیم شالوده ی فلسفه ی آنارشیسم نفی سلطه و مبارزه با وجود فرمانده می باشد،آنارشیست ها باور دارند که مشارکت داوطلبانه ی مردم میتواند جای اقدامات هیئت حاکمه را گرفته وآرمان دیرینه ی ازادی را به حد بهینه ی خود برساند.بنابراین اگر از دید یک آنارشیست بخواهیم به برنامه جمعیتی یک توده ی بومی بنگریم باید مسئله ی تصمیم گیری برای جهت گیری جمعیتی مردم را به خودشان واگذار کنیم نه به رهبران مذهبی و سیاسیشان.بنابراین وظیفه ی اولیه ی یک آنارشیست در برخورد با اقدامات حکومت ایران به عنوان یک آزادی خواه نفی سخنان تعیین تکلیف کننده ی آنها و سلب اختیار از حکام و کارگزارانشان برای تصمیم گیری در خصوص جهت گیری تنظیم خانواده و دادن این اختیار به خودِ توده ی مردم است.
اما این سلب اختیار کافی نیست ما آنارشیست ها موظفیم که مکانیسمی صحیح برای تصمیم گیری هم به عنوان الترناتیو در اختیار مردمی که انها را دعوت میکنیم به راه ما بیایند ارائه دهیم.حوزه ی تصمیم گیری های بلند مدت که با آینده ی بشر آمیختگی دارد؛بدلیل حساسیت موضوعِ آن و قابلیت بهینه سازیَ ش حوزه ی بسیار حساسیست و باید تمام فاکتورهای موثر در بهینه کردن شرایط آینده را در نظر گرفت وراه حلی مناسب ارائه کرد.بنا براین خرد حکم میکند که راه حلی که برای مسئله ی کلان جمعیت ارائه میشود باید مبتنی بر بررسی علمی باشد و پیشنهادات ارائه شده با روش علمی ارزیابی شده باشند.
جمعیت شناسی (Demography) ،اقلیم شناسی(Climatology) و اکولوژی(Ecology) سه علم اصلی هستند که شایستگی اظهار نظر در خصوص سیاست جمعیتی جوامع را دارند.با توجه به بحران های زیست محیطی پدید آمده در دوران معاصر(پس از انقلاب صنعتی) از جمله بحران جدی گرم شدن زمین، هر رشته ی علمی جدیدی که به یافته ای مرتبط با زیست بوم ها و شرایط کلی سیاره دست یابد به لحاظ اخلاقی1 موظف است که پیش بینی های خود را در صورت ادامه روند کنونی در زمینه الگوهای مصرفی مردم و تعداد جمعیت ارائه دهد تا اصلاحات لازم برای پیشگیری از بحران در الگوهای رفتاری مرتبط با مصرف و جمعیتِ بشر مشخص گردند.
جمعیت شناسی که علمی است که به تازگی مغضوب دستگاه حاکمیت ایران قرار گرفته ریشه در نوشته های فلاسفه ونخبگان یونان باستان واروپای قرون وسطی دارد،شاید جرقه ی ظهور2 علمیِ (یه معنای امروزی کلمه)جمعیت شناسی را در کارهای اقتصاد دان بریتانیایی توماس روبرت مالتوس و اثر جنجالی اش “مقاله ای در اصل جمعیت “3 باید جست وجو کرد.مالتوس که اثر مهمش را پنج بار مورد بازبینی قرار داد در این کتاب موضوعی را مطرح کرد که امروزه به آن اصل مفرغی جمعیت مالتوس میگویند.4
مالتوس با بیان این که اگر فرض بگیریم لوازم امرار معاش5 در هر سرزمینی برای تامین جمعیت آن سرزمین کافی برای جمعیت بومی آن یا بیشتر از نیاز جمعیت است،اظهار میکرد که با توجه به این که در اکثر جوامع در آن زمان میل و تلاش به افزایش جمعیت وجود داشت. و با توجه به این که رشد جمعیت طبق الگوی تصاعد هندسی پیش میرود که سریع تر از الگوی حسابیِ رشد لوازم زندگی(غذا و پوشاک و…) است، تقلای یکنواخت جوامع برای افزایش جمعیت (constant effort toward population growth) به زودی منجر به کمتر شدن لوازم امرار معاش نسبت به جمعیت میشود. در نتیجه منابعی که باید به عنوان مثال رفاه و زندگی N نفر را تامین کنند در واقع بین N+M نفر تقسیم میشوند.و این یعنی کاهش سطح زندگی به پایین تر از سطح رفاه.بنابراین مالتوس عنوان میکرد که افزایش جمعیت به زودی منجر به ایجاد فقر(poverty) میشود.وی از دونوع مهار یاد میکند ک حد جمعیت را درون محدوده ی منابع طبیعی حفظ میکند:1-مهار های مثبت6 که میزان مرگ را افزایش میدهند2- مهارهای منفی7 که میزان تولد را کاهش میدهند.مهارهای مثبت مانند جنگ و بیماری و گرسنگی ومهارهای منفی مثل کنترل موالید و سقط جنین.با بیان همین نکات مالتوس از هوادارن کنترل رشد جمعیت و کنترل موالید بود و تاثیر تفکرات او تا به امروز بین صاحب نظران حفظ شده.
از زمانی که تئوری های مالتوس منتشر شده از جانب منتقدین وصاحب نظران زیادی از طیف های مختلف سیاسی و اقتصادی مورد نقد و حتی حملات شدید قرار گرفته از مارکس و انگلس از سوسیالیست ها تا اقتصاددان آمریکایی جولیان لینکولن سیمون.بررسی این انتقادها و پاسخ مدافعان مالتوس از حوصله ی این یاداشت خارج است و در این جا تنها به نتیجه گیری های علمی مطابق با علم روز از نظریات مالتوس میپردازیم و این که جمعیت شناسیِ روز افزایش جمعیت را همچون مالتوس منجر شونده به فاجعه8 میداند یا چون منتقدینش عاملِ (محرک) افزایش تولید و ایجاد رفاه و یا رویکرد سومی در پیش میگیرد.
بین سال های 1860 تا 1910 جمعیت شناسی به عنوان علمی مستقل از آمار ظهور میکند،و امروزه این علم با داد و ستد کردن با رشته های دیگر وعلومی مانند اقتصاد و جغرافی و اکولوژی به بررسی جمعیت ها کلان با رویکردی کمی9 می پردازد.
شاخص ها و مفاهیم زیادی در جمعیت شناسی تعریف شده اند و مورد بررسی قرار گرفته اند،مفهوم کلیدی که موضوع اختلافات جنجالی بوده و محور تمام بحث ها و سیاست گذاری ها بوده مفهوم رشد جمعیت است.نرخ رشد جمعیت در جمعیت شناسی به صورت نسبت ازدیاد افراد در یک بازه ی زمانی به جمعیت اولیه تعریف میشود.سه شاخص مهم آماری نرخ تولد، نرخ مرگ میر و نرخ مهاجرت در همان بازه ی زمانی تعیین کننده میزان رشد جمعیت خواهند بود.
رویکرد امروزی علم جمعیت شناسی به مقوله ی جنجالی رشد جمعیت که از زمان مالتوس همواره محل نزاع بوده،وابسته به مفهوم کلیدی جامعه شناختی ِ توسعه ی پایدار (sustainable development) است.توسعه ی پایدار توسعه ای است که موقتی نباشد و توسعه ی نسل های آینده را تهدید نکند.توسعه به معنای ارتقای سطح زندگی افراد و رفع نیاز آنهاست و قید پایدار برای جلوگیری از در معرض خطر قرار دادن رفع نیاز آیندگان است.اینجاست که جمعیت شناسی دست مدد خواهَش را به سمت اکولوژی(بوم شناسی) و اقلیم شناسی دراز میکند تا ظرفیت قابل تحمل محیط های گوناگون برای جمعیت انسانی را مشخص کنند،علاوه بر علوم مذکورامار های اجتماعی گوناگون هم در تعیین ظرفیت محیط مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین در تعیین ظرفیت پشتیبان10 یک محیط برای گونه ی پیچیده ای همچون انسان علاوه بر این که باید فاکتورهایی که نیاز های اولیه اش را تامین میکنند مانند منابع آب لازم برای شرب،شست و شو و کشاورزی،زمین قابل کشت،سرانه ی جنگل و منابع طبیعی دیگر،ذخایر ژنتیکی حیات وحش را در نظر داشت باید به سیستم بهداشتی11 و آمارهای اجتماعی در خصوص سهولت و در دسترس بودن خدمات پزشکی نیز توجه داشت.
تا این جا مشخص شد صلاحیت ارئه ی نظر در خصوص ساختار جمعیتی و سیاست جمعیتی مردم در دست متخصصین جمعیت شناسی و اقلیم شناسی و بوم شناسی است تا با برآورد ظرفیت پشتیبان محیط حد متعادل جمعیت را برای سرزمین مورد بررسی مشخص کنند.تا منابع طبیعی برای ایجاد خوش بختی و رفاه برای ساکنین هر اقلیم کم نیامده و نابود نشوند.
حال بیاییم وضعیت اکولوژیک و و اقلیمی ایران را همراه با وضعیت دموگرافیکش بررسی کنیم و ببینیم آیا افزایش دادن جمعیت کشور کاری عاقلانه و در جهت توسعه ی پایدار و ایجا د رفاه و خوشبختی است، یا خیر؟
با وضعیت بوم شناختی آغاز میکنیم،در علم بوم شناسی جنگل ها یکی از مهم ترین مخازن ژنتیکیِ گیاهی و جانوری و یکی از مهمترین پدیده های طبیعی هستند که فواید ومنافع بسیاری برای مناسب کردن شرایط زندگی جوامع انسانی دارند.اگر بخواهیم مهمترین فواید جنگل را بر شماریم میتوانیم به نقش حیاتی جنگل در تولید اکسیژن،جذب دی اکسید کربن و جلوگیری ازپدیده ی وخیم شده یِ گرمایش زمین،جلوگیری از فرسایش خاک،پیشگیری از تشدید آلودگی های صوتی(بدلیل عایق صوت بودن چوب)و،تعدیل دمایی هوا(دما مناطق جنگلی در زمستان گرمتر از مناطق عاری از جنگل و در تابستان خنک تر از سایر مناطق است) و در نهایت حفظ آب12 اشاره کنیم.
با این همه سودمندی مسلما یکی از لوازم خوشبختی مردم هر سرزمینی میزان دسترسی ونزدیکی شان به جنگل و فضا های سبز خواهد بود.اما با بررسی وضعیت جنگل ها در کشور ایران و یک مقایسه سطحی میتوانیم پی ببریم که جمعیت ساکن ایران چقدر در بهره مندی از این نعمت حیاتی طبیعت از قافله ی جهانی عقب مانده است.طبق تعریف سازمان منابع طبیعی ایران که متاسفانه تعریفی تحریف شده از جنگل است تعریف جنگل عبارت است از: ” جنگل، زميني(اعم ازخشكي و آبي) است كه عمدتاً از درخت و درختچه همراه با ساير رستنيهاي خشبي و علفي خودرو پوشيده شده باشد مشروط به آن كه مساحت آن كمتر از نيم هكتار و تاج پوشش درختي آن به طور طبيعي كمتر از پنج درصد نباشد.”13 و مطابق همین تعریف تحریف شده ای که سازمان دولتی ایران ارائه داده شده تنها 8.8٪ از مساحت کل کشور ایران را جنگل می پوشاند.که از این بین بیشترین درصد را فقیر ترین نوع جنگل یعنی جنگل تنک(جنگل کم درخت) تشکیل می دهد. طبق همین تعریف نادرست از جنگل مساحت کل جنگل های ایران برابر است با 14319063 هکتار که با تقسیم این رقم به 77 میلیون نفر ساکن کشور ایران سرانه ی جنگل هر ایرانی برابر با 0.18 هکتار میشود.
حال بیایید نگاهی به بقیه جاهای کره ی زمین بیاندازیم،طبق برآورد سال 2010 سازمان خوراک و کشاورزی وابسته به سازمان ملل متحد(FAO) در باره مخازن جنگلی زمین که به گفته ی خود فائو جامع نگرترین برآورد و تحقیق انجام گرفته تا کنون در خصوص وضعیت جنگل های زمین بوده 4 میلیارد هکتار جنگل تا آن زمان در جهان باقی مانده بود که سهم هر فرد ساکن در این سیاره از جنگل های سبز آن برابر 0.6 هکتار میشود.با یک تقسیم ساده میتوان پی برد متوسط سرانه ی جنگل جهانی 3.34 برابر سرانه ی جنگل ایرانی ها است.
اما قضیه وقتی وخیم تر میشود که بفهمیم تعریف تحریف شده ی سازمان منابع طبیعی که برای شیره مالیدن سر خود ما مردم ارائه شده تا وضعیت وخیم سرانه جنگل را با شدت کمتری حس کنیم،در واقع مانند یک آبنبات چوبی بی خاصیت است که به بچه ای میدهند تا درخواستِ میوه ی تازه را فراموش کند.اینجا مردم ایران ان کودکی هستند که برای این که فقر شان در داشتن جنگل را فراموش کنند جنگل های قلابی به انها میدهند غافل از این که چنین کار احمقانه ای فقر را جبران نمیکند.همانطور که در بالا تعریف ارائه شه از سمت دولت ایران برای جنگل را ارائه کردیم اینجا هم تعریف فائو را ارئه میکنیم: “جنگل، زميني است كه عمدتاً از درخت و درختچه همراه با ساير رستنيهاي خشبي و علفي خودرو پوشيده شده باشد مشروط به آن كه مساحت آن كمتر از نيم هكتار و تاج پوشش درختي آن به طور طبيعي كمتر از 10 درصد نباشد.”14 حال به تفاوت دو تعریف دقت کنید،سازمان منابع طبیعی با گذاشتن شرط حداقل 5٪ پوشش دادن زمین مذکور با تاج15 درختان به خیال خود مساحت جنگل های داخل کشور را افزایش میدهد،حال ان که وقتی فردی تعریف درست جنگل را میخواند پی میبرد که حداقل سطح پوشیده با تاج درختِ لازم برای جنگل بودن یک زمین 10 درصد است به عمق فقر ایران از لحاظ میزان جنگل پی میبرد.
طبق تعریف فائو مساحت کل جنگل های ایران برابر با 11075000 هکتار میشود16 که با تقسیم به 77 میلیون ایران سهم سرانه ی هر ایرانی به حدود 0.14 هکتار تقلیل میابد.
حالا با در نظر داشتن یکی از مهم ترین شاخص های اکولوژیک یعنی سرانه ی جنگل و با توجه به این که هیچ برنامه ی مدونی از جانب مردم و دستگاه های حاکم برای محافظت از سطح ناچیز جنگل های باقی مانده در ایران دیده نمیشود،و تخریب و نابودی این طلای سبز تحت عنوان بهره برداری و توسعه17 هر روز بیشتر میشود،آیا شما به عنوان یک انسان خردمند میتوانید حرف های صد من یک غاز نوکران حکومت را مبنی بر این که کشور به افزایش جمعیت نیاز دارد باور کنید.
جمعیت بیشتر خانه های بیشتر هم میخواهد کشاورزی حجیم تری هم باید راه انداخت تا غذای آن جمعیت بیشتر را تامین کرد،و اینها یعنی همین حجم ناچیز باقی مانده از پوشش جنگلی را هم به تیغ نابودی بسپاریم؟!!! آیا وقتی جمعیت ایران به 100 میلیون رسید حتی 500 متر مربع جنگل برای یک ایرانی وجود خواهد داشت؟
مورای بوکچین آنارشیست و فعال سرشناس محیط زیست امریکایی که مفهوم بوم شناسی اجتماعی(Social Ecology) را ایجاد کرد در مقاله ی خود “بوم شناسی اجتماعی چیست” در کتاب کمونیسم و بوم شناسی مینویسد:
“بوم شناسی اجتماعی بر پایه ی این اعتقاد راسخ استوار است که تقریبا تمام معضلات زیست محیطی و بوم شناختی حال حاضر ما انسان ها در معضلات ژرف اجتماعی ریشه دوانده،این مفهوم این دید را دنبال میکند که این معضلات و مسائل اکولوژیک نمی توانند فهمیده شوند و یا خود به خود حل شوند،مگر اینکه فهمی دقیق از جامعه ی حال حاضر ما و تمام نابخردی های که برآن حکومت می کند و جامعه را پیش میبرد وجود داشته باشد.برای آن که موضوع را روشن تر کنیم: ناهنجاری ها و نزاع های اقتصادی،فرهنگی،قومی و جنسیتی در کنار سایر عوامل باعث ایجاد معضلات بوم شناختی دنیای امروزشده اند که مابا آن مواجهیم”18
نگارنده به عنوان یک آنارشیست .سبز یا محیط گرا(enviromntalist) این گفته های بوکچین را تایید میکند و بر این ادعا تصدیق میگذارد که نادانی های جوامع عامل اصلی مشکلات زیست محیطی ظهور یافته در دنیا هستند.با تخصیص این نگاه به ایران باید گفت افزایش جمعیت ناشی از نادانی اجتماعی در ایران و محصول یک آرمان برآمده از نهادهای سنتی مذهبی که خواهان افزایش جمعیت پیروان خود(شیعیان دوازده امامی) است؛ که به تشدید مشکلات عدیده ی اکولوژیک کشور،مانند خطر انقراض گونه های زیستی، سرانه ی پایین جنگل و آلودگی های محیطی منجر خواهد شد.مردم ایران فعلا نیاز مبرم دارند تا از روند سریع تخریب جنگل هایشان که به نابودی کامل و زودهنگام آنها منجر میشود پیش گیری کنند و اگر قصد افزایش جمعیت دارند راهی پیدا کنند تا مساحت جنگل ها را افزایش دهند.
اما به لحاظ اقلیم شناسی؛ میدانیم که قسمت عمده ی خاک ایران دارای اقلیم گرمسیر و نیمه گرمسیری بوده و در کمربند خشک و نیمه خشک جهان واقع شده است.اقلیم هر سرزمین مسلما ریشه ای ترین فاکتور و عاملی است که توان وظرفیت آن را برای اندازه ی جمعیت آن تعیین میکند.با یک نگاه ساده به نقشه ی زمین درمی یابیم که همیشه مهم ترین عامل در جمع کردن انسان ها و رقم تراکم جمعیت هر سرزمین میزان آب شیرین در دسترس آن سرزمین بوده،و بعد از آن درجه ی حرارت هوا عامل موثر بوده.(به غیر از عوامل فرهنگی) به طوری که مناطق پر باران و دارای ذخایر خوب آب شیرین جمعیتی متراکم تر از مناطق خشک وکم باران و مناطق دارای هوای معتدل هم از تراکم جمعیتی بیشتری نسبت به مناطق گرمسیر وسردسیر برخوردار است19
از حیث دو شاخص ذکر شده ایران به هیچ وجه سرزمینی که توان ساپورت کردن تراکم جمعیتی بالا را داشته باشد نیست.متوسط بارش سالانه در کشور به ندرت بیشتر از 250 میلی متر میرسد و این یعنی رتبه ای بین 80 تا 90 ام در میان حدود 100 کشور جهان20.و این خود به خوبی نشان دهنده ی خشک بودن اقلیم اکثر مساحت ایران است.برای روشن شدن موضوع میزان بارش سالانه ی چهار کشور از سه قاره ی مختلف و با شرایط اجتماعی گوناگون را بیان کرده و تراکم جمعیت آنها را با تراکم جمعیت ایران مقایسه میکنیم.
کشور ژاپن با متوسط بارش سالانه در حدود 1500 میلی متر که طبق گفته های علم اقلیم شناسی بخش اعظم آن به صورت برف، ذخیره ی بسیار مناسبی برای آب شیرین تهیه میکند یکی از پرآب ترین کشور های قاره ی کهن آسیا محسوب میشود. ژاپن با 337 نفر در هر کیلومتر مربع تراکم جمعیتی بالایی هم دارد این در حالیست که تراکم جمعیت ایران 48 نفر در هر کیلومتر مربع است. با در نظر گرفتن این که حجم عظیمی از خاک های ایران بیابانی و غیر قابل سکونت هستند تراکم جمعیت ژاپن شاید به اندازه ی ظرفیت آبی بیشترش هم از ایران بیشتر نباشد،و در یک دنیای ایده آل باید اختلاف تراکم بین دوکشور بیشتر هم باشد.
آلمان در اروپا با دریافت سالانه 700 تا 900 میلی متر بارش همانند اکثر قریب اتفاق کشور های اروپایی سرزمینی پرآب محسوب میشود و با تراکم 225 نفر در هر کیلومتر از تراکمی بالا متناسب با وضعیت آبی مناسبش برخوردار است.
اما نکته جالب تر وقتی مشخص میشود که سراغ دو کشور ونزوئلا و ایلات متحده ی آمریکا برویم.آمریکا با داشتن معمولا بیش از 1000 میلی متر بارش سالیانه تراکم جمعیتی کمتر از تراکم جمعیت ایران و برابر 32 نفر در هر کیلومتر مربع دارد.
ونزوئلا هم با وجود متغییر بودن میزان بارش سالینه اش بین 400 تا 1000 میلی متر به طور مشخص بارش بیشتری از ایران دارد،اما تراکم جمعیش برابر 32 نفر در کیلومتر و کمتر از ایران است.
نتیجه ای که از این مقایسه ها می شود گرفت اینست که تراکمِ جمعیتِ ایران با توجه به کم بودن نسبت سرزمین های قابل سکونت وکشت(مساحت مفید کشور) در مقایسه با مثلا چهار کشور ذکر شده در بالا؛ اگر خارج از حد توان آبی و جوی اقلیمش نباشد کمتر از آن نیست و تراکم پایین جمعیت ایران با اقلیم خشک و نیمه خشک آن متناسب شده.
حال آیا اصرار یک نهاد مذهبی یا حکومتی برای افزایش جمعیت پیروانش و برای داشتن پشتیبان از ایدئولوژیِ خود با در نظر نگرفتن توان اقلیمی سرزمین مادر کار عاقلانه و توصیه ایی روا است؟!!
مسئله وقتی حاد تر میشود که کمی پای صحبت متخصصین فن بنشینیم و وضعیت اقلیمی پیش رویِ ایران را از منظر تخصصی نگاه کنیم.
یکی از متخصصین اقلیم شناسی که در چند سال اخیر همیشه صدای هولناک خشک سالی را رسا تر کرده وبه گوش عموم رسانده دکتر ناصر کرمی است.21
دکتر کرمی که استاد اقلیم شناسی است،چندیست با استناد به یک گزارش منتشر شده از سوی ناسا در خصوص از دست رفتن خوان های آب شیرین در منطقه ی خاورمیانه و یک خشک سالی دوره ای و بحران آب در داخل فلات ایران هشدار میدهد.اصطلاح ترس ناک و تلنگر زننده ای که ایشان برای بحران آب پیش رو به کار می برنند سومالیزه شدن ایران است. یعنی تبدیل شدن وضعیت اقلیمی کشور به وضعیت اقلیمی کشور سومالی یکی از خشک ترین و فقیر ترین کشورهای جهان.
وقتی سراغ آن گزارشی که دکتر کرمی به آن استناد میکند برویم در میابیم که آن گزارش حاصل تحقیق مشترک دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا-ارواین،مرکز فضایی گوداردِ ناسا در گرین بلت و مرکز تحقیقات جوی آمریکا است،براساس اطلاعات ماهواره ای از ماهواره های دو قلوی GRACE ناسا که در حال تهیه ی یک نقشه ی جهانی از روند ذخیره های آب شیرین جهان اند، این محققان مشخص کرده اند که در یک دوره ی 7 ساله که از سال 2003 میلادی آغاز شده قسمت هایی از ترکیه،عراق،سوریه و ایران در طول حوزه های ابخیز رود خانه های دجله و فرات حدود 144 کیلومتر مکعب ذخایر آب شیرین خود را از دست داده اند که حجمی معادل حجم دریای مرده در مرز اردن و فلسطین است.22
نتایج این یافته ها در ژورنال علمی Water Resources Research در تاریخ 15 فوریه 2014 منتشر شد،در خلاصه ی گزارش منتشر شده در وبسایت ناسا از قول دکتر جی فامیگلیتی(jay famiglietti) استاد هیدرولوژی در داشگاه کالیفرنیا و مدیر محققان این تحقیق آمده که: “اطلاعات گرفته شده از ماهواره یک میزان بحرانی از کاهش در ذخایر کل آب در حوزه های آبخیز دجله و فرات رخ داده که بعد از نابودی آب های زیر زمینی هندوستان سریع ترین فقدان شکل گرفته در خصوص آب های زیر زمینی بوده است.این در حالیست که تقاضای آب شیرین همواره در منطقه در حال افزایش بوده،”وی یاد آور میشود که” میزان نابودی ذخایر مخصوصا بعد از خشک سالی سال 2007 شدت بیشتری گرفته.”
گروه محققان منتشر کننده ی گزارش تخمین میزنند یک پنجم کاهش ذخایر مربوط به آب رفتن ذخایر برفی کوه ها یک پنجم دیگر مربوط به کاهش آب دریاچه ها و آب های سطحی و بقیه و قسمت اعظم فقدان آب شیرین مربوط به ذخایر زیر زمینی باشند.
دکتر فامیگلیتی همچنین گفته که:” تغییرات اقلیمی و گرم شدن کره ی زمینی مناطق خشک زمین را خشک تر خواهند کرد و خاور میانه از مناطقی است که با ادامه ی روند گرمایش زمین میزان بارش سالانه ی کمتری را تجربه خواهد کرد.به همین دلیل منطقه ی خاور میانه نیاز مبرم به یک مدیریت صحیح در زمینه ی آب دارد”22
قابل توجه است که در گزارش مذکور دو بار به نام ایران به عنوان یکی از کشور های درگیر این کاهش ذخایر آبی اشاره شده.
خشک شدن زاینده رود،دریاچه ی ارومیه و بحرانی شدن وضعیت تالاب زریوار مریوان هم همگی نشانه هایی از ظهور بحران آب در ایران است،نشانه هایی از آغاز دوران خشک سالی دوره ای که آرام آرام شیره این فلات از نفس افتاده را در صورتی که فکری به حال اوضاعش نکنیم میکشد و او را برای همیشه به برهوتی مرده تبدیل خواهد کرد.
حال با این وضعیت بحرانی که متخصصین علوم میگویند با این سطح تبخیر بالا و روزبه روزخشک تر شدن ایران آیا جایی برای دیگران هم هست؟! تا از انها دعوت کنیم این خطه ی به سرعت بیابان شونده را ببینند؟آیا این مسئولیت اخلاقی برای ما ساکنین این سرزمین نمی آورد که برای هر یک فرزندی که بخواهیم بوجودش بیاوریم تا درگیر زندگی در اینجا شود فکری هم به حال طبیعت از نفس افتاده ی آن بکنیم تا آینده ی فرزندان این نسل درگیر تباهی طبیعت نشود.
آیا الان وقت این نیست که به فکر زاینده رود و ارومیه و زریوار باشیم؟ به فکر جنگل های رو به نابودیمان باشیم؟ به فکر رود خانه های پر از فاضلابی که به تالاب انزلی و دریای خزر(کاسپین) میرزیم باشیم؟ نه به فکر ازدیاد نسل شیعیان جهان!!
نگارنده به عنوان یک آنارشیست تصور میکند پاسخ منطقی آنارشیسم به این مسئله اینست که حق کنترل و سیاست گذاری جمعیتی را به اکوسیستم و توان طبیعی هر سرزمینی بدهد،و سوای این که فرزند آوری باید حاصل توافقی فارغ از هرگونه اجبار بین دو فرد باشد. با در نظر گرفتن حق آیندگان از بهره مندی ازطبیعت و و ذخایر ژنتیکی حیات وحش وحق تمام زیندگان اکوسیستم برای بقا، به این موضوع(فرزند آوری) جهت دهی شود.
نگرانی آنارشیسم برای اکوسیستم های کره ی آبی معنایی جز نگرانی برای رفاه وآسودگی آیندگان ما و تمام زیندگان آینده ی زمین ندارد. و با توجه به وضعیت تشریح شده ی اقلیمی- بوم شناختی سرزمین ایران گوش فرا دادن به دعوت حکام ایران برای افزایش جمعیت امضا کردن حکم تیر خلاص بر پیکر این گوشه از سیاره ی آبیِ ما زمین است.
و هیچ کس نمی داند در زمان مرگ این فلات از نفس افتاده چه فجایع انسانی رخ خواهد داد و لکه ی ننگی دیگر در تاریخ بشریت خواهد شد.به امید آن که ساکنان این سرزمین خردمندانه راه نجاتش را بیابند.
1-اخلاق از مفاهیم بسیار مورد جدل در فلسفه است،نگارنده بر این باور است که الزام اخلاقی تنها بر یک اصل پایبند است و آن اصل ترجیح اقدامی است که در نتیجه ی ان اقدام،میزان رنج موجودات دارای آگاهی((consciesness کاهش یافته و از تولید رنج های قابل پیش گیری جلوگیری به عمل آید.از این جهت شاید وظیفه اخلاقی اشاره شده در حیطه ی مکتب اخلاقی پیامد گرایی ((Consequentialism وظیفه تلقی شود.
2-emrgnce
3- an essay on the principle of population
4-malthus’s iron lawof population
این اصل بعد ها توسط فیلسوف سوسیالیست آلمانی Ferdinand lassalle تحت عنوان iron law of wage در اقتصاد مطرح شد که عنوان میکرد،دستمزد کارگران در بلند مدت به سمت سطح مینیمم لازم برای امرار معاش انها تغییر میکند،اگر بیشتر از آن حد است کاهش می یابد و اگر کمتر است به این دلیل که کارگران دیگر قوای تولید ارزش افزوده نخواهند داشت تا سطح رفع نیاز های ضروریشان افزایش پیدا میکند.
5- the means of subsistence
6-positive check
7- negetive check
8-malthus catastrophe
9-quantitative approach
10-carrying capacity
معنای این واژه در ترمینولوژیِ علمِ اکولوژی عبارت است از: بیشترین اندازه جمعیتِ ممکنِ یک گونه ی زیستی مشخص در یک محیط طبیعی که محیط مذکور توانایی تامین آب،غذا و زیستگاه این تعداد از آن گونه را داشته باشد،و به اصطلاح آن را تاب بیاورد.
11-sanitation system
12- جنگل ها از دو طریق در چرخه ی آب تاثیر گذارند یکی از طریق تعرق(transpiration) که رطوبت موجود در خاک را به هوا باز گردانده،و از طریق ظرفیت درختان در ذخیره سازی آب به این صورت که طی
زمان سیلان آب با جذب آن و ذخیره کردن و به آرامی آزاد کردن آب هنگام کاهش نزولات جوی در نقش یک توزیع کننده یآب ایفای نقش میکنند.به طور که کل سیستم توزیع کننده ی آب سیاره ی زمین را باید مجومعه ای از آب های زیر زمینی،آب های سطحی و حیات گیاهی زمین دانست.درختان این کار را با کنترل خوان آب زیر زمینی انجام میدهند.ناحیه ای که سطح زیرینش با آب اشباع شده و تمام فواصل بین ذره ای آن با اب به دام افتاده از بارندگی پر میشود.برای جزئیات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
http://sciencemags.blogspot.it/2010/03/water-cycle.html
13- http://www.frw.org.ir/CimayeManabeTabeeKeshvar/JangalhayeIran/pageid/45/language/fa-IR/Default.aspx
14-رجوع شود به:
http://www.fao.org/docrep/006/ad665e/ad665e06.htm
لینک خلاصه ای از گزارش جامع فائو در خصوص وضعیت جنگل در جهان:
http://www.fao.org/news/story/en/item/45904/icode/
15- crown
16-رجوع شود به پروفایل ایران در وب سایت فائو(بخش آمار های کلیدی):
http://www.fao.org/countryprofiles/index/en/?iso3=IRN
17-همینک روند تخریب جنگل ها با شدت هر چه بیشتر و به بهانه هایی مانند: ویلا سازی برای اقشار سرمایه دار و مرفه در بکر ترین مناطق جنگلی حاشیه جنوبی کاسپین مانند رامسر و نمک آبرود و لاهیجان،توسعه ی کشاورزی،قاچاق چوب،تجارت چوب وذغال!(تجارت ذغال به علت استقبال ننگ آور جوانان ایرانی از قلیان و کباب های ذغال پز بسیار سود آور است!)،سد سازی و … ادامه دارد.برای نمونه به مقالات زیر در خصوص پروژه ی در دستِ سد شفا رود در غرب استان گیلان رجوع کنید.سدی که چندین هکتار از جنگل های بکر شمال ایران را نابود میکند و هیچ توجیه اقتصادی هم ندارد.
http://www.iew.ir/1392/10/08/19482
http://avayetabiaat.blogsky.com/1392/11/09/post-99/%D9%87%D8%B1%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B4-%D8%B4%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%88-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF
18- Bookchin, Murray. Social Ecology and Communalism. Oakland: AK Press. 2007. p. 19
(برگرفته از برگه ی murray bookchin در ویکی پدیای انگلیسی)
19- http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_sovereign_states_and_dependent_territories_by_population_density
20- http://www.nationmaster.com/country-info/stats/Geography/Precipitation
21-مصاحبه ی ماهنامه ی خط صلح با دکتر کرمی که در انجا ایشان به پیشرفتن ایران به سمت سومالی شدن هشدار میدهند:
یاداشت دکتر کرمی بعد از اعتراض مردم چهر محال و بختیاری به انتقال آب این استان به استان اصفهان در روزنامه ی شرق و هشدار مجدد در خصوص ظهور نشانه های بحران آب:
http://sharghdaily.ir/Default.aspx?News_Id=32012
البته عنوان مطلب چیز دیگری بود و در یک جا هم تغییر واژه سومالی شدن به خشک شدن بنا بر مصلحت روزنامه اعمال شده بود! یادداشت اصلی از صفحه ی فیس بوک دکتر کرمی:
https://www.facebook.com/notes/naser-karami/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B3-%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%88-%DA%86%D8%A7%D8%AF/10203387871476447
22-رجوع شود به:
http://www.nasa.gov/mission_pages/Grace/news/grace20130212.html
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل