نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن (5)

نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن (5)
Text Size

گـرد آورنـده: پـول کـروگـر
بـرگـردانـنـده: تـوفـان آراز

 


پیشگفتار نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن

نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن (۱)

نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن (۲)

نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن (۳)

نـامـه نـگـاری هـای ژرژ بـرانـدِس و پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن (۴)


 

( پـیـوسـت)
پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن: ” اصـل آنـارشـیـسـم، دیـدگـاه هـای نـظـری و راهـکـار آن ”


سـخـنـی بـا خـوانـنـدگـان:
در زیـر چـنـد نـامـۀ پـسـیـن رد و بـدل شـده بـیـن بـرانـدس و کـروپـوتـکـیـن از نـظـر شـمـا خـواهـد گـذشـت.
نـامـه نـگـاری هـای بـرانـدس و کـروپـوتـکـیـن، کـه بـه فـارسـی در پـنـج بـخـش در اخـتـیـار شـمـا قـرار داده شـده، قـسـمـتـی از جـلـد دوم کـتـابـی بـه کـوشـش کـروگـر، کـه در پـیـشـگـفـتـار از آن نـام و سـخـنـی رفـتـه، را تـشـکـیـل مـی دهـنـد، جـمـیـعـاً 119 نـامـه هـسـتـنـد، و از تـاریـخ 22 مـه 1896 تـا تـاریـخ 28 آوریـل 1919 بـه نـگـارش درآمـده انـد. بـه گـزارش کـروگـر هـیـچ نـامـه ای بـیـن بـرانـدس و کـروپـوتـکـیـن از سـال 1914 تـا سـال 1916 در بـایـگـانـی یـافـت نـشـده اسـت.
از آن جـا کـه مـقـصـود صـرفـاً بـرگـردانـدن نـامـه هـای ” غـیـرخـصـوصـی” بـوده، لـذا از درآوردن 30 نـامـه بـه فـارسـی، کـه تـمـامـاً خـصـوصـی هـسـتـنـد( هـم چـنـیـن شـامـل 2 نـامـه از سـاشـا کـروپـوتـکـیـن بـه بـرانـدس و 1 نـامـه از بـرانـدس بـه سـاشـا کـروپـوتـکـیـن)، صـرف نـظـر شـده، نـیـز ضـمـن بـرگـردانـدن نـامـه هـا مـوضـوعـات خـصـوصـی و تـعـارفـات نـگـارنـدگـان در آن هـا حـذف، و بـه جـای شـان عـلامـت (…) در مـتـن گـذاشـتـه شـده اسـت.

بـرگـردانـنـده

 


 

نـامـۀ ژرژ بـرانـدِس
بـه پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
کـپـنـهـاگ، 14 ژانـویـه 11

 

دوسـت

از مـن سـپـاسـگـزار نـبـاشـیـد. مـن مـقـالـه را (کـه شـمـا چـنـیـن مـحـبـت آمـیـز از آن سـخـن مـی گـویـیـد) در مـاه اوت نـو شـتـه بـودم. رونـوشـتـی در دسـت مــن نــیـسـت. بــرگـردان روسـی را دریـافــت نــداشـتـه ام، و تـنـهـا بـه طــور سـطـحـی از درون مـایـۀ آن آگـاهـم.
ولـی در سـپـتـامـبـر در Paris – Journal( مـجـلّـه پـاریـس) مـقـالـه ای از مـن بـا عـنـوان “Kropotkine”(کـروپـوتـکـیـن) درج شـده، کـه ضـمـن آن بـه خـوانـنـدگـان فـرانـسـوی Champs, Usines et Ateliers( کـشـت زارهـا، کـار خـانـه هـا و کـارگـاه هـا) را، کـه شـمـا لـطـف کـرده بـه مـن فـرسـتـاده ایـد، مـعـرفـی مـی کـنـم. مـتـأسـفـانـه کـتـاب بـه قـدری دیـر بـه دسـت خـوانـنـدگـان فـرانـسـوی رسـیـد، کـه مـقـالـۀ مـن بـی اثـر بـود، و تـأسـف بـارتـر ایـن کـه مـقـالـه نـشـر یـافـتـه اسـت؛ اگـر نـسـخـه ای در دسـت داشـتـم، در اخـتـیـارتـان مـی گـذاشـتـم.
از کـتـاب سـپـاسـگـزارم، مـوفـقـیـت شـمـا هـمـواره مـرا مـسـرور مـی سـازد. یـکـی از کـتـبـم را کـه بـسـیـار دیـر، پـسـا 30 سـال بـرگـردانـده شـده، هـمـراه ایـن نـامـه مـی کـنـم.
انـتـشـار دادن مـطـلـبـی نـوشـتـۀ مـن دربـارۀ تـولـسـتـوی پـسـا درگـذشـت او بـی انـصـافـی در حـق مـنـسـت. مـن بـرتـری مـی دادم شـکـل بـیـان مـؤثـر مـتـفـاوتـی در خـصـوص آن مـرد از دنـیـا رفـتـه بـه کـار بـرم.
امـیـدوارم سـاشـا مـا سـلامـت، خـوب و خـوش بـاشـد. در جـرایـد مـا دربـارۀ او زمـانـی کـه بـه مـجـازات ژاپـنـی اعـتـر اض نـمـود131* بـه صـورتـی نـوشـتـنـد، کـه انـگـار پـسـر شـمـا بـاشـد. چـنـیـن اظـهـار نـظـر عـلـنـی ای را از طـرف یـک دخـتـر جـوان انـتـظـار نـداشـتـنـد. امـا مـن مـی دانـسـتـم، کـه سـاشـا پـسـر نـیـسـت.132
(…)

دوسـت شـمـا
ژ. بـی.


 

نـامـۀ پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
بـه ژرژ بـرانـدِس
ویـلای روسـا. لاکـارنـو. سـویـس
11 مـه 1911

 

بـهـتـریـن دوسـت

(…)
مـن کـار نـمـی کـنـم، تـنـهـا بـرای واپـسـیـن بـار سـرگـرم بـازخـوانـی دسـتـنـویـس یـک کـار کـوچـک (تـقـریـبـاً 180 صـفـحـه ای)، دانـش مـعـاصـر و آنـارشـیـسـم، کـه در 1903 نـگـاشـتـه ام، و بـازنـویـسـی و گـسـتـرش داده ام، مـی بـاشـم.133
و مـن بـا لـذت زیـاد روزنـامـۀ پـاریـسـی تـازۀ La Bataille syndicaliste (رزم سـنـدیـکـالـیـسـت)، مـنـتـشـر شـده بـه وسـیـلـۀ کـنـفـدراسـیـون عـمـومـی کـار(Confédération générale du Travail) و دوسـتـان را خـوانـده ام. ایـنـسـت آن چـه مـن سـابـقـاً در سـعـی درآوردن شـورش بـه صـورتـش بـوده ام، کـم تـر بـخـش نـظـری آنـارشـیـسـم و بـیـش تـر هـمـاد نـیـروی شـدیـد سـنـدیـکـای کـارگـری. و بـحـث هـایـش دربـارۀ جـمـیـع مـسـائـل در زنـدگـی سـیـاسـی فـرانـسـه، از یـک نـقـطـه نـظـر آنـارشـیـسـتـی، سـوسـیـالـیـسـتـی – ضـدپـارلـمـانـتـاریـسـتـی مـی بـاشـد.
ایـن بـه غـایـت آمـوزنـده اسـت. و یـک سـمـت نـو را مـعـرفـی مـی نـمـایـد. ایـنـسـت آن چـه بـیـن الـمـلـل در دهـۀ 80 مـی بـایـد بـاشـد، ولـی آلـمـانـی هـا آن را بـه بـیـراهـۀ پـارلـمـانـتـاریـسـم سـوق دادنـد.134
(…)

درودهـای خـوب زیـاد
پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
(…)


 

نـامـۀ ژرژ بـرانـدِس
بـه پـیـتـر کـرپـوتـکـیـن
کـپـنـهـاگ، 5 نـوامـبـر 11

 

دوسـت عـزیـز خـوب

(…)
مـن نـمـی دانـم نـظـر شـمـا درمـورد روزنـامـه نـگـاران چـیـسـت؟ گـرچـه مـن شـخـصـاً در زنـدگـیـم بـا روزنـامـه نـگـاری اشـتـغـال داشـتـه ام، از وجـود آن هـا بـیـزارم. آن هـا هـمـواره بـه دنـبـال مـن هـسـتـنـد. دیـروز در آلـمـان و امـروز در پـاریـس (مـن مـجـبـور از پـاسـخ گـویـی بـه حـمـلات هـسـتـم)، روز دیـگـری در سـوئـد و نـروژ و در ایـن جـا. بـاورکـرد نـی نـیـسـت، کـه چـنـیـن بـی مـایـه هـا، پـسـت هـای مـمـلـو از نـفـرت و بـا حـسـادت بـی دلـیـل آدمـی را مـورد تـعـقـیـب مـوذ یـانـۀ شـان قـرار دهـنـد. در شـمـارۀ ژوئـیـه Journal des débats( مـجـلّـه مـنـاظـره) جـمـلـه ای از یـک نـاشـنـاس بـه مـن وجـود داشـت: “La Défection de M. Georges Brandès”( ارتـداد آقـای ژرژ بـرانـدس)، کـه ادعـا مـی کـرد، مـن در 23 ژوئـن در مـقـالـه ای فـرانـسـه را لـکـه دار کـرده ام. سـپـس در 2 سـپـتـامـبـر نـوبـت Le Figaro( سـلـمـانـی) بـا “Le Cas Brandès”(مـورد بـرانـدس) رسـیـد، ایـن بـار بـا یـک نـام مـسـتـعـار، امـضـاء رمـی(Remi)، کـه بـه هـمـان مـقـالـه (مـتـعـلـق بـه بـیـش از دو مـاه قـبـل) حـمـلـه نـمـوده بـود.
(…)

ژ. بـی.


 

نـامـۀ پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
بـه ژرژ بـرانـدِس
خـیـابـان چـشـام 9 (9 Chesham Street)، بـرایـتـون،
24 ژانـویـه 1913

بـهـتـریـن دوسـت

(…)
مـا درصـدد سـفـر بـه جـنـوب فـرانـسـه در عـرض چـهـارده روز آیـنـده هـسـتـیـم، و اگـر اشـکـالـی پـیـش نـیـآیـد، بـه لـو کـارنـو – چـنـان چـه مـقـامـات در بـرن دوبـاره بـا مـن مـخـالـفـت نـنـمـایـنـد (بـار پـیـش زنـدگـی مـرا زهـرآلـود کـردنـد، و اهـالـی سـتـیـن را واداشـتـنـد تـا خـشـم و غـضـب شـان را بـه مـن نـشـان دهـنـد و خـواسـتـار شـونـد، کـه خـاک سـویـس از شـرّ مـن خـلاص گـردد).
(…)
دوسـت عـزیـز خـوب، مـطـلـبـی را کـه دربـارۀ مـن در Mother Earth( مـیـهـن)135 نـوشـتـه ایـد، خـوانـدم، و بـه خـاطـر آن از شـمـا قـلـبـاً سـپـاسـگـزارم.
(…)

از صـمـیـم قـلـب
پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن


 

نـامـۀ ژرژ بـرانـدِس
بـه پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
کـپـنـهـاگ، 24 آوریـل 1917 136* و [137]

 

دوسـت عـزیـز، خـوب

(…)
زمـان زیـادی اسـت کـه مـن از شـمـا بـی خـبـرم؛ مـن حـتـی نـمـی تـوانـم بـه دانـم شـمـا هـم اکـنـون بـه روسـیـه سـفـر کـرده ایـد یـا خـیـر. مـن حـدس مـی زنـم سـاشـا عـزیـز شـمـا در پـتـروگـراد بـاشـد. مـن نـمـی تـوانـم از ابـراز مـسـرت بـسـیـار بـسـیـارم از رویــدادهـای پـسـیــن خـودداری کــنـم. ایــنـسـت آن چــه شـمـا سـراســر زنـدگـی تـان در راهـش سـتـیـزیــده ایــد؛ بـه خـاطــر ایـنـسـت کـه رنـج کـشـیـده ایـد ، عـمـل کـرده ایـد، نـوشـتـه ایـد، و اکـنـون ایـن جـامـۀ حـقـیـقـت پـوشـیـده اسـت. هـیـچ کـسـی ایـمـان شـمـا را نـداشـتـه اسـت، و شـمـا سـرانـجـام شـاهـد پـیـروزی را در آغـوش کـشـیـده ایـد.
(…)
مـن در آمـریـکـا بـودم، و آن جـا بـه انـگـلـیـسـی سـخـنـرانـی کـردم، سـپـس دو جـلـد کـتـاب ضـخـیـم دربـارۀ [یـوهـان ولـفـگـانـگ] گـوتـه(Goethe)[Johann – Wolfgang][1832 – 1749] و دو جـلـد کـتـاب بـزرگ دربـارۀ ولـتـر(Voltaire) [نـام مـسـتـعـارِ فـرانـسـوا مـاری آروئـه(François Marie Arouet)][1778- 1694]، 1135 صـفـحـه، نـگـاشـتـه ام. بـالا خـره هـم چـنـیـن یـک کـتـاب دربـارۀ جـنـگ.
(…)

دوسـت قـدیـم شـمـا
ژرژ بـرانـدس


نـامـۀ پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
بـه ژرژ بـرانـدِس
خـیـابـان چـشـام 9، بـرایـتـون،
28 مـه 1917

 

بـهـتـریـن دوسـت

(…)
نـامـه شـمـا (24 آوریـل) ابـتـداء پـنـج – شـش روز پـیـش بـه دسـت مـا رسـیـده اسـت! و ایـن در حـالـی کـه مـا مـشـغـول دسـتـه بـنـدی نـمـودن تـلـی اوراق کـهـنـه و کـتـب، کـه طـی 30 سـال اقـامـت در انـگـلـسـتـان انـبـاشـتـه شـده انـد، بـودیـم! مـی تـوانـیـد در نـظـرتـان مـجـسـم کـنـیـد. (…)
مـا فـکـر مـی کـنـیـم در عـرض یـک یـا دو روز بـعـد راهـی لـنـدن شـویـم تـا از دوسـتـان دیـدار کـنـیـم و پـیـش از بـه راه افـتـادن مـان ده روزی در آن جـا بـاشـیـم. اگـر زیـردریـایـی هـای آلـمـان بـرنـامـۀ مـا را بـه هـم نـریـزنـد، نـشـانـی مـا در روسـیـه ایـن خـواهـد بـود: پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن، ریـنـوتـچـنـایـا 10، پـتـروگـراد، هـمـیـن نـشـانـی سـاشـا نـیـز هـسـت.

از صـمـیـم قـلـب
پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
(…)


 

نـامـۀ ژرژ بـرانـدِس
بـه پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
کـپـنـهـاگ، 12 ژوئـیـه 1917

 

دوسـت خـوب و مـحـتـرم

(…)
سـعـادت بـزرگـی اسـت بـرای دوسـتـان شـمـا آگـاهـی از ایـن کـه سـرانـجـام در مـیـهـن تـان هـسـتـیـد. آزاد و تـقـدیـر شـده، و مـایـۀ خـوشـحـالـی اسـت، کـه هـمـه آن جـا در یـک خـانـه سـکـونـت گـزیـده ایـد. شـمـا و خـانـم سـوفـی و خـانـم سـا شـا و آقـای لـبـدف(Lebedeff)[شـوهـر سـاشـا]. (…)
مـن امـیـدوارم هـنـوز زمـانـی در قـیـد حـیـات بـاشـم تـا بـه دیـدار شـمـا در پـتـرزبـورگ بـیـآیـم، کـه در اکـتـبـر 1913 بـه مـن اجـازۀ ورود بـرای سـخـنـرانـی در آن جـا نـدادنـد.
ولـی ایـن در آیـنـده ای دور خـواهـد بـود. زمـانـی کـه جـنـگ بـه پـایـان رسـد. مـن بـسـیـار مـتـأسـفـم، کـه شـمـا مـایـل بـه درازا کـشـیـدن آن هـسـتـیـد. بـرای مـن هـیـچ امـیـد نـیـکـی بـرای بـشـریـت بـا بـه درازا کـشـیـدن آن مـمـکـن نـیـسـت. [مـلاحـظـه بـه] مـمـیـزی پـیـاده شـده بـه وسـیـلـۀ رژیـم تـزاری و تـقـلـیـد شـده از سـوی رزمـنـدگـان آزادی مــرا از ادامـه بـاز مـی دارد.

 

بـرانـدس (1917)

 

(…)
دسـت شـمـا را مـی فـشـارم
ژرژ بـرانـدس


 

نـامـۀ پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
بـه ژرژ بـرانـدِس
دمـیـتـروف، حـکـومـت مـسـکـو،
28 آوریـل 1919

 

کـروپـوتـکـیـن
پـسـا بـازگـشـت بـه روسـیّـه

 

(…)
مـا از تـوجـه بـرادرانـۀ شـمـا، کـه بـا پـراکـنـده شـدن شـایـعـۀ دسـتـگـیـری مـن138* بـه دوسـت قـدیـم تـان نـشـان دادیـد، سـپـاسـگـزاریـم. ایـن شـایـعـه تـمـامـاً سـاخـتـگـی بـود، هـمـان گـونـه کـه سـخـن پـراکـنـی اطـراف وضـع تـنـدرسـتـی مـن. دکـتـر ام(M)…، کـه ایـن نـامـه را بـه دسـت شـمـا خـواهـد رسـانـد، از زنـدگـی مـنـزوی مـا در شـهـر کـوچـک ایـالـتـی مـان بـا شـمـا سـخـن خـواهـد گـفـت.[139] در سـن و سـال مـن شـرکــت فـعـالانـه در یـک امـر عـمـومـی انـقـلاب غـیـرمـمـکـن اسـت و انـجـام آن بـه صـورت صـرفـاً مـروج در هـمـآهـنـگـی بـا طـبـیـعـت مـن نـیـسـت. در زمـسـتـان پـیـش، کـه در مـسـکـو سـپـری سـاخـتـیـم، مـن بـا گـروهـی هـمـکـار سـرگـرم تـهـیـه و تـنـظـیـم اصـول یـک جـمـهـوری فـدرالـی بـودم. ولـی – گـروه بـه اجـبـار مـنـحـل شـد، و مـن کـارم را روی عـلـم اخـلاق(اتـیـک)، کـه تـقـریـبـاً پـانـزده سـال پـیـش در انـگـلـسـتـان آغـازیـده بـودم، از سـر گـرفـتـم.[140]
اکـنـون مـن تـنـهـا مـی تـوانـم شـمـا را در یـک تـصـور کـلـی از وضـعـیـت روسـیـه سـهـیـم سـازم، کـه بـه نـظـر مـن هـنـوز در غـرب کـامـلاً واضـح نـیـسـت. یـک مـقـایـسـه شـایـد قـادر بـه روشـنـگـری ایـن بـاشـد.
مـا در حـال حـاضـر در وضـعـیـتـی بـسـیـار شـبـیـه بـه آن قـرار گـرفـتـه ایـم، کـه فـرانـسـه تـحـت انـقـلاب ژاکـوبـنـی از سـپـتـامـبـر 1792 تـا ژوئـیـه 1794 تـجـربـه نـمـود – بـا ایـن اضـافـه کـه امـروز صـحـبـت از یـک انـقـلاب اجـتـمـاعـی اسـت، کـه راه خـود را مـی جـویـد.
اسـلـوب دیـکـتـاتـوری ژاکـوبـن هـا نـادرسـت بـود. آن قـادر بـه خـلـق یـک سـازمـان پـابـرجـا نـگـردیـد – و آن بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر بـاززنـی از سـوی واپـس گـرایـی را مـمـکـن سـاخـت. ولـی بـا ایـن حـال ژاکـوبـن هـا در ژوئـن 1793 مـوفـق بـه حـذف قـانـون امـتـیـازات فـئـودالـی گـردیـدنـد. اقـدامـی کـه در 1789 آغـاز گـشـتـه، ولـی نـه مـجـمـع تـصـویـب کـنـنـدۀ قـانـون اسـاسـی و نـه قـانـون گـذاری بـه اتـمـامـش نـرسـانـده بـود. و آن هـا بـا اطـمـیـنـان بـه نـفـس بـرابـری سـیـاسـی هـمـاد شـهـرونـدان را اعـلام داشـتـنـد.[141] دو تـغـیـیـر عـظـیـمـی کـه طـی سـدۀ نـوزدهـم بـه سـرتـاسـر اروپـا دامـن گـسـتـردنـد.
شـبـیـه چـنـیـن چـیـزی امـروز در روسـیـه بـه چـشـم مـی خـورد. بـر اسـاس دیـکـتـاتـوری ای کـه بـه وسـیـلـۀ حـزب سـو سـیـال دمـوکـراسـی اجـراء مـی گـردد، بـلـشـویـک هـا مـی کـوشـنـد اراضـی، صـنـعـت و تـجـارت را سـوسـیـالـیـزه کـنـنـد. دگـرگـونـی مـورد نـظـر آن هـا اصـل اسـاسـی در سـوسـیـالـیـسـم مـی بـاشـد. مـتـأسـفـانـه اسـلـوبـی کـه آن هـا جـهـت مـتـحـقـق سـاخـتـن آن از طـریـق اجـبـار بـه کـار مـی بـرنـد، یـعـنـی بـا احـکـام و فـلـج کـردن مـیـل شـدیـد مـردم بـه عـمـل، پـی آمـدی مـوفـقـانـه را غـیـرمـمـکـن مـی سـازد. حـرف بـر سـر کـمـونـیـسـم دولـتـی بـه شـدت مـرکـزیـت یـافـتـه اسـت، کـه خـاطـرۀ [فـرانـسـوا نـوئـل] بـابـوف(Babeuf)[François – Noël][مـقـتـ. 97- 1760][142] را تـداعـی مـی کـنـد. آن چـه در انـتـظـار مـا سـت، یـک واپـس گـرایـی وحـشـی و پـلـیـد اسـت. آن هـم اکـنـون سـرگـرم سـازمـان دهـی خـود بـا هـدف احـیـاء رژیـم گـذ شـتـه مـی بـاشـد. آن از خـسـتـیـدن و رنـج دیـدگـی عـمـومـی، کـه اول تـولـیـد جـنـگ اسـت، بـعـد قـحـطـی کـه مـا در مـرکـز روسـیـه بـه آن دچـار گـشـتـه ایـم، تـغـذیـه مـی کـنـد. و هـم چـنـیـن از فـروپـاشـی کـامـل تـجـارت و تـولـیـد، کـه نـتـیـجـۀ اجـتـنـاب نـاپـذیـر یـک انـقـلاب عـظـیـم تـحـمـیـل شـده بـا احـکـام اسـت.[143]
در غـرب از پـابـرجـا سـاخـتـن ” نـظـم” در روسـیـه از طـریـق مـداخـلـۀ نـظـامـی مـتـفـقـیـن سـخـن مـی گـویـنـد.[144] دوسـت عـزیـز، آگـاهـیـد، کـار کـسـانـی کـه بـه مـقـصـود مـعـدوم سـاخـتـن نـیـروی مـقـاومـت روسـیـه بـه عـمـل مـی آیـد، از نـظـر مـن سـوء قـصـدی جـنـایـت کـارانـه عـلـیـه هـمـاد پـیـشـرفـت اجـتـمـاعـی در اروپـا اسـت. ایـن بـاعـث یـک سـال تـمـام بـه درازا کـشـیـدن جـنـگ گـردیـده اسـت، مـا را بـا تـجـاوز نـظـامـی آلـمـان بـا دسـتـاویـز عـهـدنـامـه روبـه رو سـاخـتـه و جـلـوگـیـری از ایـن کـه یـک آلـمـان پـیـروزمـنـد اروپـا را زیـر چـکـمـه هـای امـپـراطـوروارش خُـرد نـسـازد، بـه قـیـمـت سـرازیـر گـشـتـن خـون مـمـکـن گـردیـده اسـت. شـمـا احـسـاسـات مـرا در ایـن خـصـوص درک مـی کـنـیـد.
و بـا ایـن وصـف مـن بـا تـمـام نـیـرو بـه هـر گـونـه مـداخـلـۀ مـسـلـحـانـۀ مـتـفـقـیـن در امـور روسـیـه اعـتـراض مـی نـمـایـم. چـنـیـن مـداخـلـه ای مـی تـوانـد مـنـجـر بـه پـیـدایـش مـبـالـغـه در مـیـهـن پـرسـتـی در روسـیـه گـردد. آن یـک پـادشـا هـی مـبـالـغـه کـنـنـده در مـیـهـن پـرسـتـی را بـرای مـا بـازخـواهـدگـردانـد – هـم اکـنـون نـیـز نـشـانـه هـای واضـح آن مـشـهـود اسـت – و آن، حـرف مـرا بـه خـاطـر بـه سـپـاریـد – بـرخـورد دشـمـنـانـۀ هـمـاد مـردم روسـیـه بـه اروپـای غـربـی را سـبـب خـواهـد شـد. بـرخـوردی کـه دردنـاک تـریـن نـتـایـج را در پـی خـواهـد داشـت. آمـریـکـایـی هـا هـم اکـنـون ایـن را بـه خـوبـی درک کـرده انـد.
احـتـمـالاً آن هـا تـصـور مـی کـنـنـد، کـه بـا حـمـایـت از دریـاسـالار [آلـکـسـانـدر] کـولـچـاک(Koltjak)[Aleksander] [1920- 1873] و امـیـر [ آنـتـون] دنـیـکـیـن(Denikin)[Anton][1947- 1872]، از یـک طـرف آزادی خـواه، جـمـهـوری خـواه حـمـایـت مـی نـمـایـنـد. در صـورتـی کـه ایـن اشـتـبـاه مـسـلـم و مـحـض اسـت. بـی تـفـاوت بـه مـقـصـودهـای آن دو ریـیـس ارتـش، مـهـم ایـنـسـت کـه بـخـش اعـظـم کـسـانـی کـه بـه آن هـا مـی گـرونـد، دارای نـیّـت هـای کـامـلاً مـتـفـاوتـی مـی بـاشـنـد. ایـن واقـعـیـت اسـت، کـه آن چـه آن هـا مـصـمـم بـه بـازگـردانـدن بـه مـا هـسـتـنـد، سـلـطـنـت، واپـس گـرایـی و خـون ریـزی مـی بـاشـد.
بـیـن مـتـفـقـیـن آن هـایـی کـه دارای درک روشـنـی از رویـدادهـا هـسـتـنـد، بـایـد بـا هـر نـوع مـداخـلـۀ مـسـلـحـانـه بـه ضـدیـت بـه پـردازنـد. و آن هـا کـه واقـعـاً درصـدد یـاری بـه روسـیـه بـاشـنـد، ایـن را مـی تـوانـنـد بـه اشـکـال دیـگـری بـه عـمـل آورنـد.
مـا نـیـازمـنـد نـان در سـرتـاسـر ایـالات وسـیـع مـرکـزی و شـمـالـی هـسـتـیـم. بـرای بـه دسـت آوردن یـک پـونـد[145] نـان از گـنـدم سـیـاه(چـاودار) در مـسـکـو یـا ایـن جـا در دمـیـتـروف – عـلاوه بـر آن پـونـد یـا یـک چـهـارم پـونـد بـه هـر نـفـر کـه از طـرف دولـت بـه قـیـمـتـی تـحـویـل داده مـی شــود، کـه بـا وجـود نـسـبـتـاً بـالا بــودن، نـسـبـتـاً مـخـتـصـر مـی بــاشـد(یـک روبـل و شـصـت بـرای هـر پـونـد: سـابـقـاً مـعـادل چـهـار فـرانـک) – بـایـد 25 و 30 روبـل(یـعـنـی بـیـن 26 و 75 فـرانـک) بـرای یـک گـردۀ نـان بـه وزن 450 گـرم بـه پـردازنـد. و حـتـی بـیـش تـر! بـه دسـت آوردنـی نـیـسـت. قـحـطـی بـا تـمـام عـواقـب مـهـلـکـش حـاکـم اسـت. هـمـاد یـک نـسـل رو بـه از دسـت رفـتـن اسـت … و از مـا حـق خـریـداری نـان از غـرب را سـلـب مـی کـنـنـد … چـرا؟ بـه ایـن مـنـظـور کـه مـا را مـجـبـور از تـمـایـل بـه بـازگـشـت رومـانـوف(Romanov) [146] سـازنـد؟
مـا در سـرتـاسـر روسـیـه بـه اجـنـاس و ابـزار کـار نـیـازمـنـدیـم. دهـقـان قـیـمـت هـای وحـشـتنـاکـی بـرای یـک داس، یـک تـبـر یـا تـیـشـه، مـقـداری مـیـخ، یـک سـوزن، یـک مـتـر از هـر نـوع پـارچـه – 1000 روبـل(قـبـلاً مـعـادل 2500 فـرا نـک) بـرای یـک چـرخ آهـنـی عـرابـۀ شـکـسـتـه – بـسـتـۀ روسـی مـی پـردازد. وضـع در اوکـرایـن بـدتـرسـت: چـیـزی بـی تـفـاوت بـه قـیـمـت بـرای خـریـدن یـافـت نـمـی شـود.
بـه عـوض کـاری کـه اتـریـش، پـروس و روسـیـه بـر ضـد فـرانـسـه در 1793 انـجـام دادنـد[147]، مـتـفـقـیـن بـایـد هـمّ شـان را در جـهـت یـاری بـه مـردم روسـیـه در ایـن وضـعـیـت وحـشـت نـاک مـصـروف دارنـد. ضـمـنـاً خـون ریـزی فـراوانـی بـرای مـجـبـور سـاخـتـن مـردم روسـیـه بـه بـازگـشـت بـه گـذشـتـه ضـرورت خـواهـد داشـت – چـنـیـن امـری نـبـایـد اجـازۀ وقـوع بـیـابـد.
یـاری مـتـفـقـیـن بـه مـا بـایـد بـه ایـن شـکـل بـاشـد، کـه آیـنـده ای نـو از طـریـق مـسـاعـدت بـه مـا بـه صـورت سـازنـده بـرای شـکـل دهـی زنـدگـی نـویـنـی، کـه بـا تـمـام احـوال عـلائـمـش را مـی نـمـایـانـد، خـلـق کـنـنـد. تـردیـد بـه دل راه نـدهـیـد، بـه فـریـاد کـودکـان مـا بـه رسـیـد! بـیـآیـیـد و مـددکـار مـا در امـر بـنـای هـر چـه لازم اسـت، بـاشـیـد! و آن چـه کـه بـایـد بـه ایـن جـا گـسـیـل دارنـد، نـه دیـپـلـمـات هـا و امـرای ارتـش، امـا نـان، ابـزار تـولـیـد و بـرنـامـه ریـزان از نـوع آن هـا کـه طـی پـنـج سـال وحـشـتنـاک قـادر بـه نـجـات مـتـفـقـیـن از انـحـلال اقـتـصـادی و درهـم کـوبـیـدن تـجـاوز نـظـامـی بـربـری آلـمـان بـوده انـد، هـسـتـنـد …
(…)

پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن
دمـیـتـروف، حـکـومـت مـسـکـو،
28 آوریـل 1919 148*

خـانـم کـروپـوتـکـیـن و سـاشـا درودهـای دوسـتـانـۀ بـسـیـار بـه شـمـا مـی فـرسـتـنـد. مـن امـیـدوارم بـاز بـه زودی تـوانـایـی نـوشـتـن بـه شـمـا را داشـتـه بـاشـم. سـاشـا (کـه ایـن جـا در زمـسـتـان نـزد صـلـیـب سـرخ نـروژ بـه کـار مـشـغـول بـو ده) آرزومـنـد سـفـر بـه سـوئـد و نـروژ اسـت.[149] مـن در زمـانـی نـه چـنـدان زیـاد پـیـشـا ایـن اخـبـاری از طـریـق [کـارل یـوهـان] بـیـورکـلـونـد(Björklund)[Karl Johan][1971- 1884][150]، کـه بـه مـلاقـات مـا در دمـیـتـروف آمـده بـود، دریـافـت داشـتـم. مـا هـر چـهـار تـن از آگـاهـی از تـنـدرسـتـی شـمـا مـسـرور گـردیـدیـم، و از صـمـیـم قـلـب مـان بـهـتـریـن آرزوهـای مـان را بـه شـمـا ارسـال مـی داریـم.
پـی. ک.

 


یـادداشـت هـا


یـادداشـت هـایـی کـه شـمـاره هـای شـان در داخـل [ ] قـرار داده شـده، افـزودۀ بـرگـردانـنـدۀ نـامـه هـا بـه فـارسـی مـی بـاشـنـد. یـادداشـت هـایـی کـه جـلـوی شـمـاره هـای شـان عـلامـت * گـذاشـتـه شـده، از کـروگـر هـسـتـنـد.


131* “مـجـازات ژاپـنـی” مـحـاکـمـه ای کـه در اواخـر 1910 روی داد. ضـمـن آن 26 ژاپـنـی بـه اتـهـام تـوطـئـه بـر ضـد امـپـراتـور بـه مـرگ مـحـکـوم گـشـتـنـد. روزنـامـۀ Social-Demokraten( سـوسـیـال دمـوکـرات) در 11 دسـامـبـر 1910 مـقـالـه ای دربـارۀ مـحـاکـمـه نـوشـتـۀ سـاشـا کـروپـوتـکـیـن، کـه بـه صـورت ” پـسـر سـوسـیـال دمـوکـرات مـشـهـور روس، اشـراف زاده پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن” مـعـرفـی شـده بـود، را درج نـمـود.
[132] در روسـیـه “سـاشـا ” هـم اسـم مـذکـر و هـم اسـم مـؤنـث اسـت. سـاشـا نـام نـوازش آمـیـز دخـتـر کـروپـوتـکـیـن بـود. او در واقـع آلـکـسـانـدرا پـتـرو فـنـا(Aleksandra Petrovna) نـام داشـت.
[133] مـی تـوان گـفـت، کـروپـوتـکـیـن – بـرخـلاف بـاکـونـیـن، مـالاتـسـتـا، امـا گُـلـدمـن(Emma Goldman)(1940- 1869) و دیـگـران – آنـارشـیـسـتـی اسـت کـه بـیـش از آن کـه عـمـل کـرده بـاشـد، انـدیـشـیـده و نـوشـتـه اسـت. ولـی ایـن از اهـمـیـت او نـمـی کـاهـد. کـروپـوتـکـیـن هـم چـنـیـن بـا بـعـضـی مـوضـوعـات و مـسـائـل اشـتـغـال دا شـتـه اسـت، کـه چـنـدان مـورد اعـتـنـاء آنـارشـیـسـت هـا نـبـوده انـد. بــه عـنـوان مـثـال جـنـبـه هـای اقـتـصـاد مـلـی در اثــرش دانـش مـعـاصــر و آنــارشـیـسـم، کـه از آن نـام مـی بـرد، و بـا نـظـر بـه اهـمـیـتـش بـرگـردان فـارسـی مـبـحـثـی از آن بـه صـورت پـیـوسـت در اخـتـیـار خـوانـنـدگـان قـرار داده شـده اسـت.
[134] کـروپـوتـکـیـن سـابـقـاً، در 1890، در روزنـامـۀ شـورش در راه اتـحـادیـه هـا بـه کـار تـهـیـیـجـی پـرداخـتـه بـود. آن هـا مـی بـایـد در هـیـئـت سـنـدیـکـالـیـسـم بـا لـنـگـر انـداخـتـن در تـولـیـد و مـولـدیـن نـیـروی هـادی مـهـم در آنـارشـیـسـم گـردنـد. کـروپـوتـکـیـن رؤیـای ” اتـحـادیـه هـای صـنـفـی عـظـیـم شـامـل مـیـلـیـون هـا پـرولـتـار” را مـی پـرورد. ولـی ضـمـنـاً، بـی تـفـاوت بـه ایـن کـه در نـامـه اش بـه بـرانـدس چـه مـی نـویـسـد، در مـورد مـطـلـق سـازی راهـبـرد صـنـفـی شـکـاک بـود، و هـمـانـنـد مـالاتـسـتـا از انـگـیـزۀ سـنـدیـکـالـیـسـم بـه مـحـدودسـازی گـفـتـمـان هـای فـر هـنـگـی و اجـتـمـاعـی آنـارشـیـسـم فـاصـلـه مـی گـرفـت.(مـقـایـسـه شـود بـا Le mouvement anarchiste en France( جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی در فـرا نـسـه) از ژان مـایـتـرون(Jean Maitron)(87- 1910)، صـص 330- 265، پـاریـس، 1975(و 2007).) کـارولـیـن کـاهـم(Caroline Cahm) در کـتـابـش تـحـت عـنـوان Kropotkin: And the Rise of Revolutionary Anarchism. 1872 – 1886( کـروپـوتـکـیـن: و ظـهـور آنـارشـیـسـم انـقـلابـی. 1886 – 1872)، ص 299، کـمـبـریـج، 2002 مـی نـویـسـد: او در نـامـه ای بـه ژان گـراو در 1902 ” عـطـف تـوجـه داده اسـت، کـه اگـر جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی بـه خـواهـد سـنـدیـکـالـیـسـم را مـوضـوع اصـلـی تـبـلـیـغـاتـش بـه سـازد، مـشـروعـیـتـش را از دسـت خـواهـد داد.” (هـم چـنـیـن نـک: آخـر یـادداشـت 143.)
[135] یـک مـاهـنـامـۀ آنـارشـیـسـتـی در آمـریـکـا.
136* در بـایـگـانـی هـیـچ نـامـه نـگـاری بـیـن بـرانـدس و کـروپـوتـکـیـن در سـال هـای 1916- 1914 یـافـت نـمـی شـود.
[137] در ایـن تـاریـخ دو مـاه از وقـوع انـقـلاب بـورژوا – دمـوکـراتـیـک دوم( نـخـسـتـیـن در 1905) در مـاه فـوریـه در روسـیـه سـپـری گـردیـده بـود.
جـنـگ جـهـانـی اول امـپـراتـوری تـزاری را بـه مـرحـلـۀ فـروپـاشـی سـوق داد. جـنـگ مـوجـد فـلاکـتـی عـمـیـق در ایـن کـشـور گـردیـد. سـطـح تـولـیـد کـالاهـای مـصـرفـی بـه شـدت کـاهـش یـافـت. کـارخـانـه هـا بـه مـراکـز تـولـیـد اسـلـحـه و ادوات نـظـامـی تـبـدیـل شـدنـد. مـشـکـلات فـراوانـی در رابـطـۀ مـبـادلـه بـیـن شـهـر و دِه پـدیـد آمـد، و ازهـم پـاشـی سـامـانـۀ حـمـل و نـقـل نـیـز مـشـکـل بـزرگ دیـگـری ایـجـاد نـمـود. اعـتـصـابـات مـردم روی دادنـد. در آغـاز جـنـگ فـعـالـیـت هـای اعـتـصـابـی تـخـفـیـف یـافـتـنـد، امـا از سـال بـعـد(1915) بـا قـوت تـمـام بـه جـریـان افـتـادنـد. از 1916 در کـلـیـۀ تـظـاهـرات شـعـارهـا ” نـان، سـرنـگـون تـزار، خـاتـمـۀ جـنـگ” بـود. جـنـبـش با اعـتـصـابـات هـزاران زن در اعـتـراض به کـمـبـود نـان و مـواد غـذایـی در شـهـرهـا بـه نـقـطـۀ اوجـش رسـیـد. نـتـیـجـۀ اعتـصـابـات و تـظـاهـرات فـراگـیـر انـقـلاب در 1917 بـود.
بـروز انـقـلاب و جـریـان سـریـع آن خـود بـه خـودی و بـدون طـرح و سـازمـان دهـی قـبـلـی بـه وسـیـلـۀ هـیـچ طـبـقـه یـا نـیـروی سـیـاسـی بـود. در فـوریـه در پـتـروگـراد(نـام پـایـتـخـت تـزاری از اوت 1914) تـهـی دسـتـان شـوریـدنـد. کـارگـران بـا اعـتـصـابـات شـان بـه پـشـتـیـبـانـی از آنـان پـرداخـتـنـد. جـنـبـش در 23 فـوریـه دربـرگـیـرنـدۀ 90000 نـفـر و در 25 آن مـاه 200000 نـفـر بـود. شـوراهـا(بـه روسـی: سـویـت هـا)ی کـارگـران و سـربـازان در مـجـمـوع یـک کـانـون قـدرت انـقـلابـی در روسـیـه گـردیـدنـد، و بـه ایـن تـرتـیـب “رژیـم دوگـانـه”(Dvojevlastije) پـدیـدار گـشـت: سـویـت هـا و دومـا. اکـثـریـت اعـضـای دومـا خـواسـتـار نـظـام اجـتـمـاعـی لـیـبـرالـی – بـورژوایـی بـر اسـاس حـق مـالـکـیـت خـصـوصـی، حـداقـل مـمـکـن سـازش بـا تـوده هـای ریـشـه گـرا و ادامـۀ جـنـگ بـه اتـفـاق مـتـفـقـیـن تـا نـیـل بـه پـیـروزی بـود. شـوراهـا خـواهـان جـمـهـوری، خـا تـمـۀ جـنـگ بـدون غـرامـات بـودنـد. دومـای دولـتـی نـیـز سـر از اطـاعـت تـزار پـیـچـیـد، و کـمـیـتـۀ مـوقـتـش رسـمـاً طـالـب خـلـع او گـردیـد. تـکـا مـل تـوفـنـدۀ انـقـلاب بـه زودی تـزار نـیـکـلای دوم را – پـس از انـدک تـردیـد – در 2(15) مـارس وادار بـه تـمـکـیـن مـطـالـبـۀ کـمـیـتـۀ مـوقـت دو مـای دولـتی نـمـود، و بـا اسـتـعـفـای او از سـلـطـنـت عـمـر دراز سـلـسـلـۀ رومـانـوف در روسـیـه بـه سـر رسـیـد.
قـدرت در اخـتـیـار یـک حـکـومـت مـوقـت(vremonnoje pravitelstvo) بـا ریـاسـت جـئـورجـی لـووف(Georgi Lvov)(1925- 1861) تـا مـاه ژوئـیـه قـرار گـرفـت، کـه مـوظـف بـه در دسـت داشـتـن زمـام امـور تـا بـرقـراری مـجـلـس مـؤسـسـان مـنـتـخـب بـه شـیـوۀ دمـوکـراتـیـک بـود. در 6 اوت آلـکـسـانـدر کـرنـسـکـی(Aleksander Kerenskij)(1970- 1881) عـهـده دار ریـاسـت حـکـومـت مـوقـت، تـوأمـاً فـرمـانـدهـی عـالـی ارتـش گـرد یـده، ایـن مـنـاصـب را تـا اکـتـبـر حـفـظ نـمـود. او رسـمـاً روسـیـه را جـمـهـوری اعـلان کـرد. از جـمـلـۀ تـصـمـیـمـات حـکـومـت مـوقـت بـودنـد: لـغـو کـلـیـۀ قـوانـیـن مـحـدود سـازنـدۀ حـقـوق اتـبـاع امـپـراتـوری بـر اسـاس مـذهـب یـا اصـل مـلـی. اجـرای امـور فـوری در جـهـت قـرار دادن سـهـم بـیـش تـری از قـدرت مـحـلـی در اخـتـیـار نـمـایـنـدگـان بـومـی در مـنـاطـق غـیـرروس امـپـراتـوری.
تـآ جـایـی کـه بـه مـواضـع نـیـروهـای چـپ در قـبـال انـقـلاب مـربـوط مـی گـردد، مـنـشـویـک هـا بـه انـقـلاب سـوسـیـالـیـسـتـی در روسـیـه پـیـشـا بـه ثـمـر رسـیـدن کـامـل انـقـلاب بـورژوایـی عـقـیـده نـداشـتـنـد، و مـسـلـمـاً در سـاقـط سـاخـتـن حـکـومـت مـوقـت، کـه نـمـایـنـدۀ انـقـلاب بـورژوایـی روسـیـه بـود، ذی نـفـع نـبـودنـد. سـوسـیـالـیـسـت هـای انـقـلابـی(سـوسـیـال رولـوسـیـونـرهـا) ضـرورت رهـبـری شـدن انـقـلاب بـه وسـیـلـۀ بـورژو ازی روسـیـه را نـمـی پـذیـرفـتـنـد، امـا در عـیـن حـال امـکـان مـتـحـقـق سـاخـتـن انـدیـشـۀ اسـاسـی شـان مـبـنی بـر انـقـلاب بـا نـقـش رهـبـری کـنـنـدۀ دهـقـانـان را نـیـز تـشـخـیـص نـمـی دادنـد. بـلـشـویـک هـا مـایـل بـه انـقـلاب سـوسـیـالـیـسـتـی بـودنـد. رهـبـر ایـنـان لـنـیـن در مـقـالـۀ “وظـایـف پـرو لـتـاریـا در انـقـلاب کـنـونـی(تـزهـای آوریـل)” در شـمـارۀ 26 روزنـامـۀ Pravda( حـقـیـقـت)(مـنـدرج در V. I. Lenin, Collected Works, vol.24, 1. edi., pp.19 – 91, Moscow, 1964) مـوضـوع انـتـقـال قـدرت بـه پـرولـتـاریـا، کـارگـران و دهـقـانـان خُـرد را بـه پـیـش کـشـیـد، کـه بـیـانـش را در شـعـار تـزهـای ” کـل قـدرت بـه سـویـت هـا ” یـافـت، سـویـت هـا یـی کـه مـی بـایـد نـشـأتـگـاه هـای دیـکـتـاتـوری انـقـلابـی – دمـوکـراتـیـک کـارگـران و دهـقـانـان در هـیـئـت جـمـهـوری شـورایـی بـاشـنـد.
25 اکـتـبـر(7 نـوامـبـر) آن نـقـطـۀ عـطـفـی فـرارسـیـد، کـه در تـاریـخ بـه ” انـقـلاب اکـتـبـر” مـوسـوم گـردیـد. در ایـن روز بـلـشـویـک هـا بـا کـودتـا قـدرت را تـصـرف نـمـودنـد. بـررسـی مـسـتـنـد جـامـع انـقـلاب روسـیـه را ای. اچ. کـار(E. H. Carr)(1982- 1892) در مـجـلـدات 3-1 اثـر پـژوهـشـی ارزشـمـنـدش A History of Soviet Russia ( یـک تـاریـخ روسـیّـه شـوروی، 14ج)، لـنـدن، 78- 1950 بـه عـمـل آورده اسـت.
138* در 15 سـپـتـامـبـر 1918 بـرانـدس در سـیـاسـت نـوشـت: ” گـفـتـه مـی شـود پـیـش خـبـر زنـدانـی شـدن اشـراف زاده کـروپـوتـکـیـن را درج کـرده بـاشـد. دولـت روسـیـه از قـرار مـعـلـوم بـایـد او و شـمـاری دیـگـر از نـویـسـنـدگـان روس را بـه صـورت گـروگـان هـا بـه زنـدان افـکـنـده، و در صـورت وقـوع احـتـمـالاتـی تـصـمـیـم اعـدام شـان را داشـتـه بـاشـد. بـه نـظـر مـی رسـد دسـتـگـیـری در ارتـبـاط بـا حـرکـت نـظـامـی تـهـدیـدآمـیـز انـگـلـیـسـیـان بـه طـرف پـرم بـاشـد. […]
اگـر واقـعـیـت داشـتـه بـاشـد، کـه رهـبـرِ بـا شـهـرۀ جـهـانـی انـقـلاب روسـیـه، یـگـانـه کـسـی در روسـیـه کـه از لـحـاظ بـزرگـی شـخـصـیـت و روشـنـفـکـری درخـور مـقـایـسـه بـا لـئـو تـولـسـتـوی اسـت، اکـنـون بـه دسـت بـلـشـویـک هـای روسـیـه بـه زنـدان افـکـنـده شـده بـاشـد، هـمـان گـونـه کـه در گـذشـتـه بـه دسـت قـدرت تـزاری مـحـبـوس گـشـتـه بـود، ایـن در زمـان دیـوانـۀ مـا شـایـد دیـوانـه وارتـریـن رویـداد بـه شـمـار آیـد.
نـظـریـه پـرداز عـلـمـی آنـارشـیـسـم بـه وسـیـلـۀ انـقـلابـیـون روسـیـه، پـی روان خـود او، زنـدانـی و بـه مـرگ تـهـدیـد شـده اسـت! مـی تـوان گـفـت دانـشـمـنـدتـریـن مـرد روسـیـه بـه وسـیـلـۀ روس هـایـی زنـدانـی و بـه مـرگ تـهـدیـد شـده، کـه یـا هـرگـز چـیـزی از او نـخـوانـده انـد، یـا هـرگـز او را نـفـهـمـیـده انـد، و شـایـد درصـدد بـاشـنـد بـه مـنـاسـبـت عـنـوان اشـراف زاده، کـه او شـخـصـاً هـرگـز خـود را بـا آن مـعـرفـی نـنـمـوده اسـت، از وی انـتـقـام گـیـرنـد! شـرافـتـمـنـدتـریـن، فـروتـن تـریـن، مـردم دوسـت تـریـن مـرد روسـیـه بـه صـورت گـروگـان بـه دسـت هـمـان تـوده هـای تـشـنـه بـه خـون گـرفـتـار آمـده، کـه او هـسـتـیـش را تـقـریـبـاً نـیـم قـرن وقـف شـان نـمـوده اسـت. […]
ایـن یـک تـلافـی و انـتـقـام وحـشـت نـاک و انـدوه بـار اسـت، کـه دوسـتـانـی کـه یـک چـهـارم قـرن بـه مـخـالـفـت بـا ایـمـان مـذهـبـی گـونـۀ کـرو پـوتـکـیـن بـه خـصـوصـیـات عـالـی و اسـتـعـدادهـای سـیـاسـی تـوده هـا پـرداخـتـه انـد، و پـیـوسـتـه جـواب رد آن اشـراف زاده را بـه شـکـل عـالـی و دوسـتـانـه، ولـی سـرسـخـتـانـه شـنـیـده انـد،اکـنـون بـه غـم انـگـیـزتـریـن و تـنـفـرانـگـیـزتـریـن صـورت در بـرابـر او حـق یـافـتـه انـد.
بـا وجـود ایـن تـمـام قـضـیـه هـنـوز بـه حـد بـاورنـکـردنـی دیـوانـه وار بـه نـظـر مـی رسـد.
هـر کـس کـروپـوتـکـیـن را بـه شـنـاسـد، مـی دانـد، کـه او حـاضـر بـه مـرگ مـانـنـد سـقـراط(Sokrates)[399- 470 ق.م][138+] نـه تـنـهـا بـدون هـیـچ شـکـایـت، بـلـکـه بـا هـمـدردی بـا جـلادان نـادان و گـمـراهـش مـی بـاشـد.”
[138+] سـقـراط را بـه جُـرم ایـن کـه بـه آیـیـن رسـمـی و دولـتـی اعـتـقـاد نـداشـت، و پـرسـتـش خـدایـان جـدیـد را تـرویـج مـی کـرد، مـحـکـوم بـه مـرگ نـمـودنـد، و وی بـا نـوشـیـدن جـام شـوکـران زنـدگـی را فـدای عـقـایـد خـود سـاخـت.
[139] گُـلـدمـن – کـه کـروپــوتـکـیـن را “مـعـلـم بـزرگ” خـود مـی دانـسـت – در خـودزیـسـت نـامـه اش Living my Life ( آن گـونـه کـه مـن زیـسـتـم)(1931) ضـمـن شـرح دیـدارش بـا کـروپـوتـکـیـن در دمـیـتـروف مـی نـویـسـد: ” پـیـتـر بـیـمـار بـود، و خـسـتـه بـه نـظـر مـی رسـیـد. او تـنـهـا سـایـه ای از آن مـرد نـیـرومـنـد بـود، کـه مـن در 1907 در پـاریـس و لـنـدن مـی شـنـاخـتـم. (…) آیـا بـه هـیـچ طـریـق امـکـان گـشـودن چـشـمـان کـمـونـیـسـت هـای مـسـئـول بـر ایـن واقـعـیـت وجـود نـداشـت، کـه یـکـی از مـردان بـزرگ روسـیـه در اثـر تـغـذیـۀ نـاکـافـی رو بـه مـرگ بـود؟ اگـر آن هـا عـلاقـه ای بـه کـروپـوتـکـیـن آنـارشـیـسـت نـداشـتـنـد، لااقـل مـی بـایـد از ارزش او بـه مـثـابـۀ دانـشـمـنـد آگـاه بـاشـنـد. (…) بـه قـول سـوفـی، پـیـتـر مـایـل بـه دریـافـت چـیـزی از بـلـشـویـک هـا نـبـود. (…) او هـرگـز بـه ارادۀ خـود بـا هـیـچ دولـتـی مـعـامـلـه نـنـمـوده بـود، و تـصـمـیـم ایـن کـار را اصـلاً بـا دولـتی نـداشـت، کـه بـه نـام سـوسـیـالـیـسـم کـلـیـۀ ارزش هـای انـقـلابـی و اخـلاقـی را زیـر پـا گـذاشـتـه بـود.”
کـروپـوتـکـیـن در روسـیـه انـقـلابـی بـه خـوبـی بـرزخـی را کـه آنـارشـیـسـت هـا در آن بـه سـر مـی بـردنـد، درک مـی کـرد: آن هـا نـه مـی تـوا نـسـتـنـد بـه خـود اجـازۀ سـازش بـا قـدرت وحـشـت انـگـیـز در کـرمـلـیـن را دهـنـد، و نـه آن کـه دسـت دشـمـنـان مـردم روسـیـه را بـه فـشـارنـد. (بـرای نـقـش آنـارشـیـسـت هـا در روسـیـه انـقـلابـی مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـررسـی ” آنـارشـیـسـم در انـقـلاب روسـیّـه” از تـوفـان آراز در تـارنـمـای عـصـر آنـارشـیـسـم، ژوئـیـه 2019.)
چـهـار سـال پـسـیـن زنـدگـی کـروپـوتـکـیـن در روسـیـه، پـسـا بـازگـشـتـش از خـارج، سـال هـای یـورش آشـتـی نـاپـذیـر رژیـم بـلـشـویـکـی بـه آنـارشـیـسـم و آنـارشـیـسـت هـا بـود.
یـک شـخـصـیـت بـااهـمـیــت آنـارشـیـسـت، ولــیـن(نـام واقــعـی: وسـفــوسـلـود مـیـخـائـیـلـوویـچ ایـخـنـبـائـوم)(Vsevoslod Mikhajlovitj Eikhenbaum(Volin))(1945- 1882)، کـه جـزو مـضـروبـیـن خـشـونـت بـلـشـویـسـم بـود، و اقـبـال رهـیـدن از اعـدام را داشـت، حـوالـی خـاتـمـۀ 1918 نـو شـتـه اسـت: ” بـرای مـقـامـات بـلـشـویـکـی تـحـمـل تـبـلـیـغـات آنـارشـیـسـتـی بـه مـعـنـای (…) خـودکُـشـی بـود. آن هـا سـعـی شـان را ابــتـداء بـرای جـلـوگـیـری، سپـس قـدغـن کـردن و بـالاخـره سـرکـوبـی هـر نـوع بـیـان انـدیـشـه هـای آنـارشـیـسـتـی بـا قـدرت بـی رحـمـانـه بـه عـمـل آوردنـد.”
دولـت بـلـشـویـکـی ” بـا اِعـمـال خـشـونـت امـاکـن سـازمـان هـای آنـارشـیـسـتـی را بـسـت، و هـر گـونـه تـبـلـیـغـات یـا فـعـالـیـت آنـارشـیـسـت هـا را قـدغـن سـاخـت.” شـب 12 آوریـل 1918 شـعـبـات گـارد سـرخ مـسـلـح بـدون اخـطـار قـبـلـی 25 اقـامـتـگـاه آنـارشـیـسـت هـا در مـسـکـو را خـالـی کـردنـد. آنـارشـیـسـت هـا کـه تـصـور مـی نـمـودنـد مـورد حـمـلـۀ گـاردیـسـت هـای سـفـیـد واقـع شـده انـد، بـا آتـش تـفـنـگ پـاسـخ دادنـد. بـه قـول ولـیـن، مـقـامـات سـریـعـاً ” اسـلـوب هـای خـشـونـت آمـیـزتـری بـه کـار گـرفـتـنـد: زنـدانـی سـاخـتـن، مـحـروم از حـقـوق کـردن، اعـدام.” سـتـیـزۀ بـلـشـویـک هـا عـلـیـه آنـارشـیـسـت هـا چـهـار سـال دوام داشـت (…) تـا آن کـه جـنـبـش آنـارشـیـسـتـی بـه طـور قـطـعـی(در خـاتـمـۀ 1921) خُـرد شـد.”
آنـارشـیـسـت هـا بـه دو دسـتـه تـقـسـیـم گـردیـدنـد. دسـتـه ای کـه قـصـد اطـاعـت نـداشـت، و سـرانـجـام مـعـدوم شـد. دسـتـۀ دیـگـر رام گـردیـد. ایـن دسـتـه ” ضـرورت تـاریـخـی” ابـراز وفـاداری بـه رژیـم و پـذیـرش – لااقـل مـوقـت – اِعـمـال شـدن دیـکـتـاتـوری را مـطـرح سـاخـت. سـازش کـاری دسـتـۀ بـه اصـطـلاح ” آنـارشـیـسـت هـای شـوروی” کـار خُـرد کـردن و آخـرالامـر مـعـدوم سـاخـتـن سـایـر آنـارشـیـسـت هـا، یـعـنـی آشـتـی نـاپـذیـران را بـرای بـلـشـویـک هـا سـهـل تـر کـرد، و بـا آن هـا بـه صـورت آنـارشـیـسـت هـای ” قـلابـی”، رؤیـاپـروران غـیـرمـسـئـول پـا درهـوا، آشـوب گـران احـمـق، تـفـرقـه افـکـنـان، روانـیـان و بـالاخـره تـبـهـکـاران و ضـدانـقـلابـیـون رفـتـار بـه عـمـل آمـد.
در 1921 در مـسـکـو در کـنـگـرۀ اتّـحـادیّـه هـای صـنـفـی سـرخ نـیـکـلای بــوخـاریـن(Nikolaj Bukharin)(مـقـتـ. 1938- 1888) جـمـیـع آنـار شـیـسـت هـا را “ضـدانـقـلابـیـون و تـبـهـکـاران” خـوانـد، و در کـنـگـرۀ دهـم حـزب در مـارس هـمـان سـال لـنـیـن اعـلام کـرد، کـه آغـاز بـی رحـمـانـه تـریـن جـنـگ عـلـیـه ” خُـرده بـورژوازی” شـامـل عـنـاصــر آنــارشـیـسـتـی حـائـز ضـرورت مـبـرم بـود. بــه قـول او گـرایـشـات آنــارکـو- سـنــدیـکـالـیـسـتی از نـوع اُپـوزیـسـیـون کـارگـری(Rabotjaja Oppozitsija) در داخـل حـزب کـمـونـیـسـت پـا گـرفـتـه بـودنـد.( بـرای اُپـوزیـسـیـون کـارگـری مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـررسـی ” بـحـث اتّـحـادیّـه هـای صـنـفـی در حـزب بـلـشـویـک(1921-1920). اُپـوزیـسـیـون کـارگـری” از تـوفـان آراز در تـارنـمـای عـصـر آنـارشـیـسـم، ژوئـیـه 2019.) فـراخـوان لـنـیـن بـه تـوسـل بـه سـلاح بـر ضـد آنـارشـیـسـت هـا فـوراً اجـابـت گـردیـد. گـروه هـای آنـارشـیـسـتـی در پـتـروگـراد مـورد حـمـلات واقـع، و چـنـدیـن اعـضـاء آن هـا دسـتـگـیـر گـردیـدنـد. تـروتـسـکـی، بـانـی و فـرمـانـده ارتـش سـرخ، دسـتـور کـاوش بـا مـسـلـسـل در قـرارگـاه اصـلـی آنـارشـیـسـت هـا در مـسـکـو را صـادر کـرد. کـلـیـۀ آنـارشـیـسـت هـا در مـسـکـو، بـه اسـتـثـنـاء تـعـدادی از آن هـا، دسـتـگـیـر شـدنـد. در هـیـچ شـهـری اتـهـام مـشـخـصـی بـه آنـارشـیـسـت هـا وارد نـگـردیـد، و بـه هـیـچ کـدام شـان اجـازۀ دفـاع از خـود داده نـشـد. آن هـا بـه دادگـاه نـیـز بـرده نـشـدنـد. فـانـی بـارون(Fanny Baron) آنـارشـیـسـت بـه اتـفـاق هـشـت تـن دیـگـر در 30 سـپـتـا مـبـر 1921 در زیـرزمـیـن زنـدان چِـکـا( مـخـفـفِ کـمـیـسـیـون ویـژه(Cherzvychainaja Komissija(Cheka))، پـلـیـس سـیـاسـی قـدرت دولـت بـلـشـویـکـی، اعـدام گـردیـدنـد. تـچـورنـی(Tchorny) آنـارشـیـسـت در اثـر شـکـنـجـه در زنـدان چِـکـا درگـذشـت. زنـدان بـوتـیـرکـی در مـسـکـو و زنـدان چِـکـا مـمـلـو از آنـارشـیـسـت هـایـی بـودنـد، کـه قـبـلاً در جـریـان حـمـلـۀ مـأمـوریـن چِـکـا بـه دسـتـور تـروتـسـکـی بـه کـنـگـرۀ سـازمـان نـابـات(Nabat)( زنـگ خـطـر) در 1920 در خـارکـوف دسـتـگـیـر گـشـتـه بـودنـد. بـا وجـود ایـن چِـکـا ادعـا داشـت، کـه ” هـیـچ آنـارشـیـسـتی در زنـدان هـای مـسـکـو مـحـبـوس نـبـود!” آنـارشـیـسـت هـای خـارکـوف(چـهـرۀ سـرشـنـاس شـان اُلـگـا تـاراتـوس(Olga Taratus) بـود)، کـه بـه انـقـلاب روسـیـه خـدمـت کـرده، در جـبـهـه هـای آن رزمـیـده، و بـه دسـت سـفـیـدهـای ضـدانـقـلابـی بـه مـجـازات رسـیـده بـودنـد، مـورد ایـذاء بـلـشـویـک هـا قـرار گـرفـتـه، بـه حـبـس افـکـنـده شـدنـد. رهـبـر چِـکـا در پـتـروگـراد بـاکـایـف(Bakajev) نـسـبـت بـه آنـارشـیـسـت هـا بـی تـرحـم بـود. در روز ورود آنـارشـیـسـت هـای تـبـعـیـدی از آمـریـکـا بـه شـوروی، شـامـل گُـلـدمـن، بـاکـایـف بـه آن هـا اخـطـار کـرده بــود: ” هـیـچ حـمـاقـت آنـارشـیـسـتـی در روسـیـه تـحـمـل نـخـواهـد شـد. جـای چـنـیـن تـجـمـلاتـی فـقـط در مـمـالـک سـرمـایـه داری اسـت. تـحـت دیـکـتـاتـوری پـرولـتـاریـا[بـخـوان: دیـکـتـاتـوری حـزب بـر پـرولـتـاریـا!] آن هـا یـا بـایـد مـطـیـع شـونـد، یـا بـه دانـنـد کـه دهـان شـان بـسـتـه خـواهـد شـد.”
تـظـاهـرات آنـارشـیـسـت هـا در 1921 در خـیـابـان هـای مـسـکـو در روز بـه خـاک سـپـاری کـروپـوتـکـیـن هـمـزمـان واپـسـیـن تـظـاهـرات آنـارشـیـسـتـی در مـسـکـو بـود.
پـسـا رویـداد قـیـام کـرونـشـتـات و سـرکـوبـی خـونـیـن آن بـه وسـیـلـۀ بـلـشـویـک هـا در مـارس 1921( بـرای ایـن مـوضـوع مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـررسـی ” قـیـام کـرونـشـتـات، جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی در شـوروی پـیـشـیـن” از تـوفـان آراز در تـارنـمـای عـصـر آنـارشـیـسـم، مـارس 2019) صـدهـا آنـارشـیـسـت دسـتگـیـر گـشـتـنـد.
آنـارشـیـسـم رزمـجـو ضـربـت کُـشـنـده ای دریـافـت کـرده بـود. مـعـدوم سـاخـتـن آنـارشـیـسـت هـای شـهـری، مـتـشـکـل از گـروه هـای بـدون قـدرت کـوچـک، نـسـبـتـاً بـه سـهـولـت انـجـام گـرفـت، امـا مـقـابـلـه بـا آنـارشـیـسـت هـا در اوکـرایـن جـنـوبـی، آن جـا کـه دهـقـان نـسـتـور ایـوانـوو یـچ مـاخـنـو(Néstor Ivanovitj Makhno)(1934- 1888) یـک سـازمـان آنـارشـیـسـتـی نـیـرومـنـد ایـجـاد نـمـوده بـود، بـا دشـواری مـحـض روبـه رو گـردیـد.( بـرای مـاخـنـو و پـیـکـار انـقـلابـی او نـک: ” قـیـام کـرونـشـتـات، جـنـبـش مـاخـنـوویـسـتـی …”.)
[140] نـک: نـامـۀ مـورخ 17 نـوامـبـر 1904 کـروپـوتـکـیـن بـه بـرانـدس در بـخـش 3.
[141] بـه دنـبـال انـقـلاب در فـرانـسـه، مـجـلـس طـبـقـاتـی مـنـحـل، و ” مـجـلـس مـلـی” جـای گـزیـن آن گـردیـد، کـه بـلافـاصـلـه اقـدام بـه نـوشـتـن قـانـون اسـاسـی نـمـوده، عـنـوان ” مـجـلـس مـؤسـسـان” را اخـتـیـار کـرد. ایـن مـجـلـس ظـرف دو سـال قـانـون اسـاسـی فـرانـسـه را تـدویـن نـمـود. قـا نـون مـزبـور – کـه بـه قـانـون 1791 مـعـروف گـردیـد – کـشـور فـرانـسـه را دارای حـکـومـت مـشـروطـه سـاخـت، و قـوای مـقـنـنـه، مـجـریـه و قـضـایـیـه را از هـم تـفـکـیـک نـمـود. در مـقـدمـۀ قـانـون اسـاسـی کـلـیـاتـی بـه نـام اعـلان حـقـوق بـشـر – کـه شـامـل آزادی، مـسـاوات و حـکـومـت مـلـی بـود – گـنـجـانـیـده شـده بـود. بـنـابـرایـن نـمـایـنـدگـان طـبـقـۀ سـوم دو انـقـلاب بـزرگ ایـجـاد کـردنـد: انـقـلاب سـیـاسـی، کـه بـر اثـر آن سـلـطـنـت اسـتـبـدادی از مـیـان رفـت، و نـمـایـنـدگـان مـلـت در کـار حـکـومـت دخـالـت کـردنـد؛ انـقـلاب اجـتـمـاعـی، کـه در نـتـیـجـۀ آن هـمـۀ مـردم در بـرابـر قـانـون اسـاسـی مـسـاوی شـدنـد، و امـتـیـاز طـبـقـات اشـراف و روحـانـیـان از مـیـان رفـت. طـبـعـاً ایـن دو انـقـلاب بـه آسـانـی صـورت نـگـرفـت، و زد وخـوردهـای شـدیـدی مـیـان طـبـقـات مـمـتـاز و طـبـقـۀ سـوم روی داد …
[142] بـابـوف(مـلـقـب بـه گـراکـوس(Gracchus) نـمـایـنـدۀ تـنـدروتـریـن جـنـاح چـپ انـقـلاب فـرانـسـه بـود. انـجـمـن تـوطـئـه چـیـنـانـۀ او انـجـمـن بـرا بـری(Société des égaux) تـهـدیـدی جـدی عـلـیـه نـظـام اجـتـمـاعـی تـلـقـی شـد. بـابـوف در 1797 اعـدام گـردیـد. نـظـریـات او را پـیـشـرو آنـار شـیـسـم دانـسـتـه انـد.
[143] کـروپـوتـکـیـن، هـر چـنـد انـقـلاب اکـتـبـر بـعـضـی از رؤیـاهـای او را مـتـحـقـق سـاخـته بـود، دارای رویـکـرد انـتـقـادی بـه تـکـامـل انـقـلاب و دولـت شـوروی بـود. او عـقـیـده داشـت، کـه انـقـلاب و رژیـم را مـی بـایـد از یـکـدیـگـر مـتـمـایـز سـاخـت. بـیـن ایـن دو تـفـاوت فـاحـشـی وجـود دا رد، و شـکـاف بـیـن شـان بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر تـدریـجـاً ژرف تـر مـی گـردد. انـقـلاب روسـیـه از دیـدگـاه کـروپـوتـکـیـن بـسـیـار بـزرگ تـر از انـقـلاب فـرانـسـه و حـائـز اهـمـیـت جـهـانـی بـود. آن در هـمـه جـا هـسـتـی تـوده هـا را عـمـیـقـاً هـنـایـیـده بـود، و هـیـچ کـس نـمـی تـوانـسـت پـیـش بـیـنـی نـمـایـد، کـه بـشـریـت کـدام مـحـصـول غـنـی ای از آن بـرداشـت خـواهـد کـرد. کـمـونـیـسـت هـا کـه بـه صـورت بـرگـشـت نـاپـذیـر خـود را بـه انـدیـشـۀ دولـت تـمـرکـز داده شـده پـیـوسـتـه سـاخـتـه بـودنـد، مـحـکـوم بـه مـنـحـرف نـمـودن انـقـلاب از سـمـت واقـعـی آن بـودنـد. از آن جـا کـه هـدف آن هـا قـدرت سـیـاسـی مـطـلـق بـود، نـاگـزیـر بـه یـسـوعـیـون سـوسـیـالـیـسـم تـبـدیـل گـردیـده، آمـادۀ بـه کـارگـیـری کـلـیـۀ امـور در جـهـت اهـد اف شـان بـودنـد. ولـی شـیـوۀ عـمـل آن هـا نـیـروی عـمـل تـوده هـا را فـلـج، و مـردم را وحـشـت زده مـی کـرد، و ایـن بـا وجـودی کـه ایـجـاد هـیـچ چـیـز بـااهـمـیـتـی بـدون مـردم، بـدون شـرکـت مـسـتـقـیـم تـوده هـای کـارگـر در بـازسـازی کـشـور مـمـکـن نـبـود.
بـه قـول کـروپـوتـکـیـن، آنـارشـیـسـت هـا در زمـانـی پـیـش تـر ایـن اشـتـبـاه را مـرتـکـب گـشـتـه بـودنـد، کـه بـه انـدازۀ کـافـی عـنـاصـر اسـاسـی انـقـلاب اجـتـمـاعـی را مـلاحـظـه نـنـمـوده بـودنـد. عـامـل اصـلـی در چـنـیـن انـقـلابـی سـازمـان دهـی زنـدگـی اقـتـصـادی کـشـور مـی بـاشـد. انـقـلاب روسـیـه اثـبـات نـمـود، کـه آمـادگـی آنـارشـیـسـت هـا بـرای سـازمـان دهـی دارای ضـرورت بـوده اسـت.
کـروپـوتـکـیـن بـه ایـن نـتـیـجـه رسـیـده بـود، کـه سـنـدیـکـالـیـسـم احـتـمـالاً قـادر بـه ادامـۀ آن چـیـزی بـود کـه روسـیـه بـه آن نـیـاز مـبـرم داشـت: ابـزار بـنـای صـنـعـت و اقـتـصـاد کـشـور. بـه نـظـر او سـیـسـتـم آنـارکـو- سـنـدیـکـالـیـسـم، بـنـا شـده حـول کـارهـای تـعـاونـی، قـادر بـه تـضـمـیـن ایـن بـود، کـه انـقـلابـات آیـنـده از اشـتـبـاهـات و آلام وحـشـت نـاکـی کـه در روسـیـه آزمـون گـشـتـنـد، بـرحـذر بـاشـنـد.
کـروپـوتـکـیـن پـیـشـا انـقـلاب روسـیـه زوال مـارکـسـیـسـم را پـیـش بـیـنـی، و درمـورد نـظـریـات آن هـشـدار داده بـود. او کـوتـه زمـانـی پـیـشـا درگـذشـتـش در ” اظـهـاریـه ای بـه کـارگـران غـرب” بـا نـگـرانـی بـه رشـد یـک ” دیـوان سـالاری[بـوروکـراسـی] عـظـیـم” اشـاره کـرده بـود: “بـه نـظـر مـن ایـن کـوشـش بـرای بـنـای یـک جـمـهـوری کـمـونـیـسـتـی بـر اسـاس بـه شـدت تـمـرکـز یـافـتـۀ دولـت و تـحـت دیـکـتـاتـوری پـولادیـن یـک حـزب بـه شـکـسـت بـزرگـی انـجـامـیـده اسـت. روسـیـه بـه مـا نـشـان مـی دهـد مـا چـگـونـه نـبـایـد کـمـونـیـسـم را پـیـاده کـنـیـم.”
[144] پـسـا سـقـوط رژیـم تـزاری در 1917 در اثـر انـقـلاب فـوریـه، جـنـگ داخـلـی ویـرانـگـر و خـونـیـنـی در ایـن کـشـور آغـاز گـشـت، کـه بـه مـدت چـهـار سـال، یـعـنـی تـا 1921، بـه طـول انـجـامـیـد. آتـش افـروزان جـنـگ داخـلـی عـمـدتـاً امـرای ارتـش تـزاری بـودنـد، کـه قـصـد بـازگـردانـدن نـظـام قـدیـم را داشـتـنـد، و مـشـهـورتـریـن شـان عـبـارت بـودنـد از: لاور جـی. کـورنـیـلـوف(Lavr G. Kornilov)(1918- 1870)، ریـیـس سـتـاد ار تـش – دنـیـکـیـن(هـم چـنـیـن دارای مـسـئـولـیـت مـشـتـرک در کـشـتـار یـهـودیـان در روسـیـه) – نـیـکـلای ان. جـودنـیـچ(Nikolaj N. Judenitj)(1933- 1862) – کـولـچـاک( او در نـوامـبـر 1918 شـبـانـه کـودتـا نـمـوده، خـود را “حـاکـم عـالـی روسـیـه” خـوانـد) – آلـکـسـی ام. کـالـدیـن(Aleksej M. Kaledin)(1918- 1861)، بـرگـزیـده شـده بـه آتـامـانـی دسـتـجـات قـزاق دُن در ژوئـن 1917 – پـیـتـر ان. فُـن ورانـگـل(Pjotr N. von Wrangel)(1929 – 1878). ایـن نـظـامـیـان مـورد پـشـتـیـبـانـی آتـامـان هـای قـزاق از قـبـیـل گـرگـوری سـمـنـوف، آتـامـان قـزاق هـای اوسـوری و سـرکـردۀ سـارقـیـن – کـه خـود را بـه ژاپـنـی هـا نـیـز فـروخـتـه بـود – و آتـامـان کـالـمـیـکـوف قـرار داشـتـنـد.
مـتـفـقـیـن کـه درصـدد پـیـشـگـیـری از ثـبـات یـافـتـن رژیـم شـوروی در روسـیـه بـودنـد، بـه مـسـاعـدت مـالـی و تـسـلـیـحـاتـی قـابـل تـوجـه بـه ضـد انـقـلاب اقـدام نـمـودنـد، بـه طـوری کـه مـثـلاً در 3 دسـامـبـر 1917 دیـویـد لـلـویـد جـورج(David Lloyd George)(1945-1863) و کـابـیـنـۀ جـنـگـی او در انـگـلـسـتـان تـصـمـیـم گـرفـتـنـد ” کـلـیـۀ مـسـاعـدت مـالـی مـورد نـیـاز امـیـر کـالـدیـن را، بـی تـفـاوت بـه مـقـدار آن تـأمـیـن نـمـایـنـد.” (Richard H.Ulman: Anglo – Soviet Relations, 1917 – 1921. Intervention and the War, p.46, Princeton, 1961) بـر اسـاس مـحـاسـبـۀ انـگـلـیـسـی هـا تـا اکـتـبـر 1919 کـمـک هـا فـقـط بـه دنـیـکـیـن بـرای انـگـلـیـسـی هـا بـه مـبـلـغ بـالاتـر از 30 مـیـلـیـون پـونـد تـمـام شـد.(Carl Grimberg(1875-1941): Verdenshistorien, bd.16, 2.udg., s.331, København, 1977) مـتـفـقـیـن هـمـزمـان بـه هـممـآهـنـگ سـازی عـمـلـیـات نـیـروهـای سـفـیـد اقـدام، و پـاریـس را بـرای مـرکـز ایـن هـمـآهـنـگ سـازی بـرگـزیـدنـد. مـسـاعـدت بـه سـفـیـدهـا بـا مـداخـلـۀ نـظـامـی مـتـفـقـیـن در روسـیـه بـه اوجـش رسـیـد. در 1 ژوئـیـه 1918 4000 نـفـر از نـیـروهـای مـتـفـقـیـن در خـاک روسـیـه وجـود داشـتـنـد. در 2 اوت هـمـان سـال شـمـار سـربـازان مـتـفـقـیـن بـه 10000 نـفـر رسـیـد. در 4 سـپـتـامـبـر 4500 سـربـاز آمـریـکـایـی و در آغـاز نـوامـبـر 7000 سـربـاز ژاپـنـی بـه نـیـروهـای مـدا خـلـه گـر خـارجـی مـلـحـق گـردیـدنـد.
لـوئـیـس فـیـشـر(Louis Fischer)(1970- 1896) در زیـسـت نـامـۀ The Life of Lenin( زنـدگـانـی لـنـیـن)(1964) دربـارۀ جـنـگ داخـلـی و آثـار آن در روسـیـه چـنـیـن نـوشـتـه اسـت: ” جـنـگ داخـلـی روسـیـه از 1917 تـا 1921 یـک رویـداد طـولانـی، پــرهـزیـنـه، فـاجـعـه آمـیـز بـود. آن اقـتـصـاد کـشـور را بـه ویـرانـی کـشـیـد و مـردمـی را کـه پـیـشـاپـیـش طـی سـه سـال و نـیـم جـنـگ جـهـانـی امـتـحـان سـخـت خـود را داده بـودنـد، جـنـگـی کـه بـه بـدی تـدارک دیـده شـده، و بـه بـدی بـه وسـیـلـۀ یـک سـلـطـنـت و دیـوان سـالاری فـاسـد هـدایـت گـردیـده بـود، بـه آلام بـی نـهـایـت دچـار سـاخـت. جـنـگ سـفـیـدهـا عـلـیـه سـرخ هـا چـنـد مـیـلـیـون نـفـر را بـه بـیـمـاری هـای مُـسـری مـبـتـلا کـرد: ایـن بـه مـنـزلـۀ تـضـعـیـف شـدیـد خـون، مـغـز و دارایـی روسـیـه بـود. دسـتجـات انـبـوه کـودکـان بـی سـرپـرسـت و بـی کـاشـانـه در شـهـر و دِه سـرگـردان بـودنـد و بـزرگ سـالان بـرای بـقـا یـا صـرفـاً مـیـل تـخـریـب دسـت بـه قـتـل و غـارت مـی زدنـد. کـشـور زمـانـی آن قـدر طـولانـی در آغـوش مـرگ بـه سـر بـرده بـود، کـه خـشـونـت عـادی تـر از روابـط آرام گـردیـد. زنـدگـی یـک انـسـان بـیـش تـر یـا کـم تـر فـرق نـازلـی داشـت. ایـن روش بـه بـهـای هـسـتـی ده هـا هـزار انـسـان تـمـام شـد. جـنـگ داخـلـی مـیـراثـی از بـی قـانـونـی و نـابـودی جـسـمـانـی بـرجـای گـذارد. آن دو ویـژگـی را در روان روس بـرجـسـتـه سـاخـت، ویـژگـی هـایـی کـه در تـنـاقـض بـا یـکـدیـگـر و در عـیـن حـال مـکـمـل یـکـدیـگـرنـد: گـرایـش بـه هـرج و مـرج و اطـاعـت جـویـی مـحـض. بـلـشـویـسـم مـی بـایـد اولـی را مـتـوقـف و دومـی را تـقـویـت کـنـد.”
جـنـگ داخـلـی دارای عـواقـب مـصـیـبـت بـاری در روسـیـه بـود. آثـار آن در کـلـیـۀ عـرصـه هـای زنـدگـی مـمـلـکـت عـمـیـق و نـگـران کـنـنـده بـود. صـنـایـع بـه سـخـتـی آسـیـب دیـده، سـامـانـۀ تـرابـری(حـمـل و نـقـل) دچـار اخـتـلال شـده بـود. مـجـمـوع مـحـصـول کـشـاورزی در سـال 1920 تـنـهـا قـریـب نـصـف مـقـدار پـیـشـا جـنـگ بـود. بـسـیـاری از شـهـرسـتـان هـا دچـار قـحـط و غـلا شـده بـودنـد. اقـتـصـاد کـشـاورزی در وضـع دشـوا ری قـرار داشـت. مـجـمـوع تـولـیـد صـنـعـتـی در 1921 تـقـریـبـاً 30% 1914، تـولـیـد کـشـاورزی در حـدود 60% آن سـال بـود، و تـجـارت داخـلـی تـقـریـبـاً مـتـوقـف گـردیـد. سـطـح جـمـعـیـت در کـلـیـۀ شـهـرهـای بـزرگ و مـراکـز صـنـعـتـی کـاهـش یـافـت. جـمـعـیـت مـسـکـو بـه نـصـف رسـیـد. شـمـار کـارگـران صـنـعـت کـه در 1917 2 مـیـلـیـون و 600000 نـفـر بـود، در 1920 بـه نـیـم مـیـلـیـون نـفـر تـنـزل پـیـدا کـرد. در فـاصـلـۀ سـال هـای 21- 1914 در روسـیـه تـقـریـبـاً 26 مـیـلـیـون نـفـر نـابـود شـدنـد. بـه مـحـاسـبـه ای مـحـتـاطـانـه ضـایـعـۀ اقـتـصـادی بـه 60 مـیـلـیـارد دلار سـرمـی زد.(Grimberg, bd.16, s.337) گـرسـنـگـی مـسـئـلـۀ کـمـرشـکـنـی بـرای مـمـلـکـت بـود. مـوارد مـسـتـنـد زیـادی از آدم خـواری وجـود داشـت. یـک چـهـارم جـمـعـیـت روسـیـه، یـعـنـی 35 مـیـلـیـون نـفـر، دچـار گـرسـنـگـی بـودنـد. چـنـد مـیـلـیـون کـودک یـتـیـم(besprizornje) در طـول راه هـا، خـطـوط آهـن و خـیـابـان هـای شـهـرهـا سـرگـردان بـوده، از صـدقـه و دزدی امـرار مـعـاش مـی کـردنـد. تـصـاویـر مـؤثـری از اوضـاع روسـیـه را از جـمـلـه بـوریـس پـاسـتـرنـاک(Boris Pasternak)(1960- 1890) در رمـان دکـتـر ژیـواگـو(1956) و فـئـودور گـلـدکـوف(Fjodor Gladkov) (1954- 1883) در رمـان سـیـمـان(1925) ثـبـت کـرده انـد.
در سـطـح سـیـاسـی، جـنـگ داخـلـی هـنـایـش تـعـیـیـن کـنـنـده اش را در اتـحـاد طـبـقـات کـارگـر و دهـقـان بـه مـعـنـای سـسـت و تـضـعـیـف شـدن آن داشـت.
[145] وزنـی مـعـادل 48/500 گـرم(نـیـم کـیـلـو).
[146] سـلـسـلـۀ پـادشـاهـان روسـیـه کـه از 1613م(مـیـشـل سـوم فـئـودوروویـچ) تـا 1762م(الـیـزابـت) سـلـطـنـت کـردنـد. خـانـدان هـولـشـتـیـن گـوتـو روپ(Holstein Gottorp) جـانـشـیـن رومـانـوف هـا شـد، و در 1917م مـنـقـرض گـردیـد. واپـسـیـن تـزار نـیـکـلای دوم بـود، کـه در 16 ژوئـیـه 1918 بـا هـمـۀ افـراد خـانـواده اش بـه دسـت بـلـشـویـک هـا اعـدام شـد.
[147] لـوئـی شـانـزدهـم(Louis XVI)(مـقـتـ. 93- 1754/ سـلـطـ. 93- 1774) مـخـفـیـانـه از حـکـومـت هـای خـارجـی کـمـک خـواسـت. سـپـاه اتـریـش بـه خـاک فـرانـسـه روی آورد، و چـون لـوئـی نـقـشـۀ جـنـگ را قـبـلاً بـرای سـرداران اتـریـش فـرسـتـاده بـود، فـرانـسـویـان شـکـسـت خـوردنـد، ولـی مـردم فـرانـسـه نـنـگ ایـن شـکـسـت را نـمـی تـوانـسـتـنـد تـحـمـل کـنـنـد، مـخـصـوصـاً اهـالـی پـاریـس مـجـلـس را بـه عـزل لـوئـی مـجـبـور سـاخـتـنـد. پـسـا عـزل وی بـرای تـعـیـیـن طـرز حـکـومـت، مـجـلـس تـازه ای بـه نـام کـنـوانـسـیـون(Convention) تـشـکـیـل شـد. ایـن مـجـلـس طـرز حـکـومـت جـمـهـوری در فـرانـسـه را اعـلام نـمـود، و سـپـس لـوئـی شـانـزدهـم را به مـحـاکـمـه جـلـب و اعـدام کـرد. کـنـوانـسـیـون مـجـبـور شـد بـا نـیـروی خـارجـی بـه جـنـگـد، و شـورش هـای داخـلـی را کـه پـی در پـی بـروز مـی کـردنـد، خـامـوش سـازد. ایـن مـجـلـس بـرای ایـن کـه هـمـۀ نـیـروی خـود را مـتـوجـه خـارج سـازد، ابـتـداء بـه زنـدانـی کـردن و کُـشـتـن کـسـانـی کـه مـایـۀ فـتـنـه هـای داخـلـی بـودنـد، اقـدام کـرد، و ایـن خـون ریـزی هـا ده مـاه دوام یـافـت. ایـن مـدت بـه دورۀ تـرس(تـرور) مـعـروف اسـت. کـنـوانـسـیـون بـا وجـود شـورش هـای پـیـاپـی، بـه کـمـک وطـن پـرسـتـان مـوفـق شـد پـسـا دو سـال چـالـش عـلـیـه قـوای بـیـگـانـه بـر هـمـۀ دشـمـنـان خـارجـی غـلـبـه کـنـد، و حـتـی در سـمـت مـشـرق سـرزمـیـن تـازه ای ضـمـیـمـۀ کـشـور خـود سـازد. عـلاوه بـر ایـن در داخـل کـشـور نـیـز اصـلاحـاتـی در زمـیـنـه هـای فـرهـنـگ، اوزان و مـقـیـاس هـا و غـیـره بـه عـمـل آورد. پـسـا مـجـلـس کـنـوانـسـیـون، کـشـور فـرانـسـه چـهـار سـال دچـار اخـتـلال و اغـتـشـاش گـردیـد، زیـرا مـردم بـه چـنـد حـزب قـسـمـت شـده بـودنـد، و هـر حـزبـی سـعـی داشـت بـر احـزاب دیـگـر غـلـبـه کـنـد، و ادارۀ امـور را بـه دسـت گـیـرد. در ایـن اثـنـاء مـمـالـک اروپـا، اتـریـش و پـروس بـه اتـفـاق روسـیـه ضـد حـکـومـت فـرانـسـه اتـحـاد کـردنـد، چـه بـیـم آن داشـتـنـد، کـه انـقـلاب فـرانـسـه بـه کـشـورهـای آن هـا نـیـز سـرایـت کـنـد. فـرانـسـویـان در ایـن جـنـگ هـا شـکـسـت خـوردنـد. در ایـن شـرائـط بـود، کـه نـاپـلـئـون بـنـاپـارت بـا سـوء اسـتـفـاده از اوضـاع اغـتـشـاش آمـیـز فـرانـسـه داخـل صـحـنـۀ سـیـاسـی گـردیـده، قـدرت را قـبـضـه نـمـود …
148* از قـرار مـعـلـوم ایـن واپـسـیـن نـامـه نـگـاری کـروپـوتـکـیـن و بـرانـدس بـاشـد.
[149] کـوتـه زمـانـی پـسـا درگـذشـت کـروپـوتـکـیـن در 1921، سـاشـا بـه آمـریـکـا مـهـاجـرت نـمـود. در آن جـا او از جـمـلـه بـه سـتـون نـویـسـی در مـجـلـۀ Liberty( آزادی) سـرگـرم بـود، و نـوشـتـه هـایـش را بـا نـام شـاهـزاده خـانـم آلـکـسـانـدرا کـروپـوتـکـیـن امـضـاء مـی کـرد، و خـویـشـتـن را بـه گـونـۀ “linguist, lecturer and authority on fashion”(زبـان دان، سـخـنـران و نـویـسـنـدۀ مـعـتـبـر مُـد) مـعـرفـی مـی نـمـود. در ایـن زمـان از آنـارشـیـسـم هـیـچ رد و اثـر مـانـدگـاری در شـکـل انـدیـشـگـی و زنـدگـی او بـرجـای نـمـانـده بـود – در هـر حـال اصـلاً نـه در شـکـل کـمـونـیـسـتی آن -، آن چـه کـه یـک بـرنـامـۀ تـلـویـزیـونـی در 1951، در بـحـبـوحـۀ مـک کـارتـیـسـم(McCarthyism)[149+] بـا سـنـد و مـدرک اثـبـات کـرد(Princess Kropotkin, You Tube(شـاهـزاده خـانـم کـروپـوتـکـیـن، یـو تـوب)). سـاشـایـی کـه در 1919 نـامـه اش بـه بـرانـدس را بـا “مـهـربـانـی” امـضـاء نـمـوده بـود، بـه هـیـچ یـک از نـامـه هـای سـفـارشـی ای کـه ادیـت فـیـلـیـپ(Edith Philipp)(دخـتـر بـرانـدس) در 1953 از طـرف کـروگـر، کـه در جـسـت و جـوی نـامـه هـای گـمـشـدۀ بـرانـدس بـه پـدر او بـود، فـرسـتـاد، پـاسـخ نـداد. سـاشـا بـا لـقـب شـاهـزاده خـانـم در 4 ژوئـیـه 1966 مُـرد.(“Træk af eftersøgning af Georg Brandes’ breve til Peter Kropotkin”( آثـار جـسـت و جـوی نـامـه هـای ژرژ بـرانـدس بـه پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن)، بـایـگـانـی بـرانـدس – آرهـوس.)
[149+] جـریـان سـیـاسـی مـشـتـق از نـام سـنـاتـور کـمـونـیـسـت سـتـیـز از حـزب جـمـهـوری خـواه آمـریـکـا جـوزف مـک کـارتـی(Joseph McCarthy) (57- 1908). مـک کـارتـی از آغـاز 1950 بـه شـاخـص تـریـن چـهـرۀ سـیـاسـی در دوره ای در ایـالات مـتـحـدۀ آمـریـکـا تـبـدیـل شـد، کـه تـنـش هـای حـاصـل از جـنـگ سـرد بـیـن شـرق و غـرب بـه شـایـعـات در زمـیـنـۀ تـوطـئـه هـای کـمـونـیـسـتی دامـن زده بـود. او ایـن نـظـر جـنـجـال بـر انـگـیـز را اشـاعـه داد، کـه کـمـونـیـسـت هـا و هـواخـواهـان کـثـیـر شـوروی در دسـتـگـاه حـکـومـت آمـریـکـا، دانـشـگـاه هـا، صـنـعـت فـیـلـم و غـیـره نـفـوذ نـمـوده انـد. نـهـایـتـاً راهـکـارهـای آلایـش و بـدنـام سـازی نـامـردانـۀ اشـخـاص کـه مـک کـارتـی بـه کـاربـسـت، سـنـای آمـریـکـا را واداشـت تـا در دسـامـبـر 1954 بـا اکـثـریـت آراء او را رسـمـاً تـوبـیـخ نـمـایـد. اقـدامـات مـک کـارتـی در جـهـت کـمـونـیـسـم سـتـیـزی جـریـان مـک کـارتـیـسـم را پـدیـد آورد.
[150] نـویـسـنـده، روزنـامه نـگـار و آنـارشـیـسـت. دربارۀ مـلاقـاتـش بـا کـروپـوتـکـیـن در دمـیـتـروف: “Jag träffar min ungdoms hjälte, Kropotkin” (مـن بـا قـهـرمـان جـوانـیـم کـروپـوتـکـیـن مـلاقـات مـی کـنـم) در کـتـابـش Anarkist och agitator. Memoirer( آنـارشـیـسـت و آشـوبـگـر. زیـسـت نـا مـه)(اسـتـکـهـلــم، 1969).


 

________________________________________________

( پـیـوسـت )
اصـل آنـارشـیـسـم، دیـدگـاه هـای نـظـری و راهـکـار آن
پـیـتـر کـروپـوتـکـیـن

 

بـرگـردان: تـوفـان آراز
اسـاس بـرگـردان:
Modern Science and Anarchism
4. edition, London, 2010

 

آنـارشـیـسـم و اصـل آن یـک فـراورش عـلـمـی نـیـسـت. آنـارشـیـسـم نـمـی تـوانـسـتـه اسـت از یـک پـژوهـش عـلـمـی یـا نـظـام فـلـسـفـی مـنـشـأ بـه گـیـرد. عـلـوم اجـتـمـاعـی هـنـوز بـسـیـار از دقـیـق بـودن بـه مـانـنـد فـیـزیـک یـا شـیـمـی بـه دور نـد. حـتـی مـطـالـعـۀ آب و هـوا مـا را قـادر بـه پـیـش بـیـنـی هـوا بـرای یـک مـاه یـا تـنـهـا یـک هـفـتـۀ بـعـد نـسـاخـتـه اسـت؛ در نـتـیـجـه بـی خـردانـه خـواهـد بـود وانـمـود سـاخـتـن ایـن کـه قـادر بـاشـیـم بـه یـاری دانـشـی چـنـیـن جـوان چـون جـامـعـه شـنـاسـی، کـه بـا مـوضـوعـاتـی بـس پـیـچـیـده تـر از بـاد و بـاران سـر و کـار دارد، بـه شـیـوۀ عـلـمـی بـه پـیـش بـیـنـی رویـد ادهـای اجـتـمـاعـی بـه پـردازیـم. درضـمـن نـبـایـد فـرامـوش نـمـود کـه دانـشـمـنـدان انـسـان هـای عـادی بـیـش نـیـسـتـنـد و اکـثـرشـان جـزو طـبـقـۀ مـالـکـان مـی بـاشـنـد و لـذا در تـعـصـبـات آن هـا سـهـیـمـنـد، حـتـی اکـثـرشـان در خـدمـت دولـت هـسـتـنـد. بـنـابـرایـن بـه خـودی خـود روشـن اسـت کـه آنـارشـی از دانـشـگـاه هـا پـدیـد نـگـشـتـه اسـت.
بـه مـانـنـد سـوسـیـالـیـسـم عـمـومـاً و هـر جـنـبـش اجـتـمـاعـی دیـگـری آنـارشـیـسـم در مـیـان مـردم پـدیـد گـشـتـه، و نـیـروی زیـسـت و خـلاقـیـت آن مـشـروط بـه جـنـبـش مـردمـی بـودن آنـسـت.
طـی اعـصـار دو جـریـان انـدیـشـه و کُـنـش در جـوامـع بـشـری در نـزاع بـا یـکـدیـگـر بـوده انـد. از سـویـی تـوده هـای مـردم، در سـازگـاری بـا شـکـل زنـدگـی شـان شـمـاری مـؤسـسـات لازم جـهـت مـمـکـن سـاخـتـن هـسـتـی اجـتـمـاعـی، جـهـت نـگـاهـداشـت صـلـح، پـادرمـیـانـی در اخـتـلافـات و جـهـت تـسـریـع یـاری متـقـابـل در مـوارد مـقـتـضـی تـلاش مـشـتـرک ایـجـاد نـمـوده انـد. آیـیـن قـبـیـلـه ای وحـشـیـان، جـامـعـۀ روسـتـایـی، دیــرتـر طـبـقـات در شـهـرهـای قـرون وسـطـا، اولـیـن عـنـاصـر حـقـوق بـیـن الـمـلـلـی تـهـیـه شـده بـه وسـیـلـۀ ایـن شـهـرهـا در جـهـت اسـتـوار کـردن روابـط شـان؛ ایـن هـا و مـؤ سـسـات بـسـیـار دیـگـری از طـریـق قـانـونـگـذاریِ تـکـامـل یـافـتـه بـا روح خـلاق تـوده هـا بـه وجـود آمـده انـد.
از سـویـی دیـگـر در مـیـان انـسـان هـا هـمـواره جـادوگـران، نـیـرنـگ بـازان، شـعـبـده بـازان، مـحـاسـبـه گـران، غـیـب گـویـان و کـشـیـشـان وجـود داشـتـه انـد، کـه دانـش عـقـب مـانـده دربـارۀ طـبـیـعـت و اولـیـن پـرسـتـش هـا(پـرسـتـش خـور شـیـد، مـاه، نـیـروهـای طـبـیـعـت، نـیـاگـان) را بـنـیـان گـذارده و نـگـاهـداشـتـه انـد. دانـش و خـرافـات دسـت بـه دسـت داده انـد – اولـیـن مـبـادی دانـش، هـنـر و صـنـعـت دسـتـی ابـتـدایـی بـا جـادو، اوراد و آیـیـن هـای پـرسـتـش، کـه بـا مـراقـبـت زیـاد و دقـت از انـظـار تـقـدیـس و تـبـرک نـشـدگـان پـنـهـان نـگـاهـداشـتـه مـی شـده انـد، بـه طـور کـامـل درهـم بـافـتـه شـده انـد. در کـنـار ایـن، نـمـایـنـدگـان پـیـشـیـن مـذهـب و دانـش مـتـخـصـصـیـن بـا رسـوم قـدیـم نـیـز وجـود داشـتـه انـد.
هـر یـک از ایـن سـه گـروه مـحـفـل هـای مـخـفـی بـه مـقـصـود نـگـاهـداشـت و (پـسـا تـقـدیـس و تـبـرک دراز و دشـوار) قـرار دادن دانـش و مـعـلـومـات در اخـتـیـار بـرگـزیـدگـان، بـرای خـود تـشـکـیـل مـی داده انـد؛ و حـتـی اگـر اخـتـلافـی نـیـز مـی یـافـتـه انـد، سـرانـجـام اغـلـب بـه تـوافـق مـی رسـیـده انـد؛ آن هـا بـه مـنـظـور نـگـاهـداشـت مـنـزلـت شـان و ادارۀ تـوده هـا، مـطـیـع گـردانـدن آن هـا، حـکـومـت بـر آن هـا، واداشـتـن آن هـا بـه کـار بـرای آنـان اتـحـادیـه هـایـی تـشـکـیـل مـی داده انـد.
روشـن اسـت کـه آنـارشـیـسـم نـمـایــنـدۀ جـریــان نـخـسـت، یـعـنـی نـیــروی سـازنــدۀ خـلاق تـوده هـایـی بــوده، کـه مــؤسـسـات عـمـومـی قـانـونـی جـهـت دفـاع از خـود در بـرابـر اقـلـیـت سـتـمـگـر را ایـجـاد نـمـوده انـد. آنـارشـیـسـم مـعـاصـر از طـریـق نـیـروی خـلاق و سـازنـدۀ مـردم، بـه مـدد تـوانـایـی هـای دانـش و فـن نـویـن در تـلاش بـه وجـود آوردن تـرتـیـبـاتـی اسـت، کـه جـهـت تـکـامـل آزادانـۀ جـامـعـه حـیـاتـی مـی بـاشـنـد – بـرخـلاف کـسـانـی کـه امـیـدشـان را بـه قـوانـیـن سـاخـتـه و پـرداخـتـۀ اقـلـیـت هـای حـاکـم مـی بـنـدنـد. بـه ایـن تـرتـیـب مـی تـوان گـفـت، کـه در هـر زمـانـی آنـارشـیـسـت هـا و دولـت بـاوران وجـود داشـتـه انـد.
وانـگـهـی هـمـواره مـی تـوان مـلاحـظـه نـمـود، کـه مـؤسـسـات، حـتـی عـالـی تـریـن شـان کـه بـه مـنـظـور نـگـاهـداشـت بـرابـری، آزادی و یـاری مـتـقـابـل بـرقـرار گـشـتـه انـد، کـهـنـه و سـنـگـواره مـی شـونـد. آن هـا هـدف اصـلـی شـان را از دسـت مـی دهـنـد، تـحـت تـسـلـط یـک اقـلـیـت جـاه طـلـب قـرار مـی گـیـرنـد و تـدریـجـاً بـه مـانـعـی بـرای تـکـامـل آتـی جـا مـعـه تـبـدیـل مـی گـردنـد. آن گـاه افـراد کـم و بـیـش مـنـفـرد بـر ضـد ایـن مـؤسـسـات مـی شـورنـد. ولـیـکـن درحـالـی کـه بـعـض ایـن نـاراضـیـان بـر ضـد مـؤسـسـه ای تـبـدیـل بـه سـنـگـواره شـده مـی شـورنـد، در سـعـی تـغـیـیـر آن بـه سـود هـمـگـان و بـه ویـژه سـرنـگـون سـاخـتـن مـقـامـاتـی کـه نـه فـقـط بـا مـؤسـسـه بـیـگـانـه، بـلـکـه قـدرت مـنـد تـر از آن گـشـتـه انـد، مـی بـاشـنـد – دیـگـران در تـلاش رهـانـیـدن کـامـل شـان از آنـنـد. آن هـا آیـیـن هـای قـبـیـلـه ای، جـامـعـۀ روسـتـایـی، طـبـقـات و غـیـره را رد مـی کـنـنـد، تـا خـود را در بـیـرون قـرار دهـنـد، تـا بـر سـایـر شـهـرونـدان جـامـعـه حـکــومـت را نـنـد و بـه مـال انـدوزی شـخـصـی بـه هـزیـنـۀ اجـتـمـاع بـه پـردازنـد.
کـلـیـۀ اصـلاحـگـران واقـعـی سـیـاسـی، مـذهـبـی، اقـتـصـادی جـزو دسـتـۀ نـخـسـت بـوده انـد. و در مـیـان آن هـا پـیـو سـتـه افـرادی یـافـت مـی شـده انـد، کـه تـمـایـلـی نـداشـتـه انـد بـه ایـن کـه ابـتـداء تـا آشـنـایـی یـافـتـن هـمـمـیـهـنـان شـان، یـا اقـلـیـتـی از آنـان بـا انـدیـشـه هـای مـشـابـه مـنـتـظـر بـه مـانـنـد، ولـی کـوشـیـده انـد گـروه هـای کـم و بـیـش پـرعـضـوی را بـر ضـد سـرکـوب تـحـریـک نـمـایـنـد، یـا در صـورت نـبـودِ پـی روان بـه تـنـهـایـی عـمـل نـمـایـنـد. در هـر زمـانـی انـقـلابـی وجـود داشـتـه اسـت.
امـا ایـن انـقـلابـیـون نـیـز بـه دو صـورت مـخـتـلـف ظـاهـر گـشـتـه انـد. بـرخـی شـان بـر ضـد قـدرت سـرکـوب کـنـنـدۀ جـامـعـه شـوریـده انـد، ولـی بـدون ایـن کـه بـه هـیـچ شـکـل ایـن قـدرت را از بـیـن بـرده بـاشـنـد. آن هـا خـیـلـی سـاده در تـلاش بـه دسـت آوردن آن بـوده انـد. آن هـا بـر ایـن بـوده انـد کـه بـه عـوض قـدرتـی کـه فـشـارآور گـردیـده بـوده، قـدرت نـویـن خـویـش را تـشـکـیـل دهـنـد؛ آن هـا، اغـلـب بـا نـیّـت نـیـک، قـول داده انـد، کـه قـدرت نـویـن بـه خـیـر و صـلاح مـردم، وآن هـا نـمـایـنـدگـان حـقـیـقـی مـردم خـواهـنـد بـود. ایـن قـول بـعـد بـه طـور اجـتـنـاب نـاپـذیـر فـرامـوش یـا بـه آن خـیـانـت شـده اسـت، بـه گـونـۀ قـدرت سـزارهـای رومـی، مـقـامـات کـلـیـسـا در قـرون نـخـسـت مـیـلادی مـا، قـدرت دیـکـتـا تـوری در شـهـرهـا، در زمـان نـزدیـکـی بـه پـسـتـی گـرایـیـدن قـرون وسـطـا و غـیـره. در پـایـان عـصـر فـئـودالـی هـمـان گـرایـش در انـدیـشـگـی زایـنـدۀ قـدرت پـادشـاهـی بـوده اسـت. بـاور بـه یـک حـاکـم ” بـرای مـردم”، یـک سـزار، هـنـوز کـه هـنـوز اسـت نـمُـرده اسـت.
هـمـزمـان بـا ایـن، جـریـان مـقـامـاتـی دیـگـری هـر بـار بـا احـسـاس شـدن ضـرورت بـازنـگـری در مـؤسـسـات پـابـر جـا فـعـال گـردیـده اسـت. در هـمـۀ اعـصـار، از عـصـر یـونـان بـاسـتـان تـا بـه امـروز، انـسـان هـا و جـریـانـات انـدیـشـه و کُـنـشـی یـافـت شـده انـد، کـه نـه درصـدد تـعـویـض مـقـامـات بـا مـقـامـاتـی دیـگـر، امـا از مـیـان بـردن هـر نـوع مـقـامـات بـوده انـد. آن هـا هـم حـق آزادی فـرد و هـم حـق آزادی مـردم را اعـلان نـمـوده انـد، و بـرای رهـانـیـدن مـؤسـسـات مـردمـی از عـنـاصـر مـضـر و بـیـگـانـه ای کـه در مـقـابـل آن هـا سـربـرافـراشـتـه بـوده انـد، تـلاش ورزیـده انـد؛ آن هـا در جـهـت بـازگـردانـدن آزادی کـامـل بـه روح جـمـعـی تـوده هـا کـار کـرده انـد، تـا نـیـروی خـلاقـۀ مـردم دیـگـر بـار قـادر بـه تـرتـیـب مـؤسـسـات بـا تـکـلـیـف یـاری مـتـقـابـل، در هـمـآهـنـگـی بـا نـیـازهـای نـو و شـرائـط نـو هـسـتـی گـردد. مـا مـی تـوانـیـم نـمـونـه هـای زیـادی از ایـن مـنـازعـه بـیـابـیـم، در شـهـرهـای یـونـان بـاسـتـان و بـه ویـژه در شـهـرهـای قـرون وسـطـا – فـلـورانـس، پـسـکـوف و غـیـره.
در بـیـن اصـلاحـگـران و انـقـلابـیـون، بـنـابـرایـن، در هـر زمـانـی ژاکـوبـن هـا و آنـارشـیـسـت هـا وجـود داشـتـه انـد.
بـه طـور خـلاصـه: آنـارشـیـسـم اصـلـش را در کُـنـش خـلاقـانـه، سـازنـدۀ تـوده هـا داشـتـه اسـت، کـه در گـذشـتـه جـمـیـع مـؤسـسـات اجـتـمـاعـی بـشـر را در اعـتـراض بـه نـمـایـنـدگـان خـشـونـت، کـه نـسـبـت بـه ایـن مـؤسـسـات بـیـگـانـه بـوده انـد، و تـوده هـا را زیـردسـتـان خـود سـاخـتـه و در جـهـت مـنـافـع خـویـش بـه کـار گـرفـتـه انـد، پـدیـد آورده انـد. شـور شـیـانـی کـه هـدف شـان بـاززایـی آزادی ضـروری بــرای اسـتـعـداد خـلاقــۀ تـوده هــا در جـهـت ایـجـاد مــؤسـسـات حـیـاتـی بـوده، از روح آنـارشـیـسـم الـهـام پـذیـرفـتـه انـد.
در عـصـر مـا آنـارشـیـسـم زادۀ هـمـان اعـتـراض انـتـقـادی و انـقـلابـی اسـت، کـه بـه سـوسـیـالـیـسـم زنـدگـی بـخـشـیـده اسـت. امـا تـکـامـل بـخـشـی از سـوسـیـالـیـسـم در نـقـطـۀ نـیـل آن بـه نـفـی سـرمـایـه داری و جـامـعـۀ مـبـتـنـی بـر اطـاعـت کـار از سـرمـایـه مـتـوقـف گـشـتـه اسـت. آن ضـدیـتـش را بـا آن چـه کـه نـیـروی واقـعـی سـرمـایـه داری را تـشـکـیـل مـی دهـد اعـلام نـکـرده اسـت: دولـت و ارکـان مـهـم آن: – تـمـرکـزیـافـتـگـی قـدرت، قـانـون کـه هـمـواره بـه وسـیـلـۀ اقـلـیـتـی جـهـت تـضـمـیـن مـنـافـعـش وضـع شـده، و نـوعـی عـدالـت کـه هـدف عـمـده اش حـمـایـت از قـدرت و سـرمـایـه بـوده اسـت. تـا جـایـی کـه بـه آنـارشـیـسـم مـربـوط مـی گـردد، آن بـه انـتـقـاد از ایـن مـؤسـسـات قـانـع نـشـده اسـت. آن مـشـت گـره کـردۀ کـفـرآمـیـزش را بـلـنـد کـرده، نـه تـنـهـا بـه روی سـرمـایـه داری، امـا هـم چـنـیـن سـه سـتـون سـرمـایـه داری: قـانـون، مـقـامـات و دولـت.

 

بـعـضی دیـدگـاه هـای نـظـری آنـارشـیـسـم

هـنـگـامـی کـه بـه مـا مـی گـویـنـد، بـایـد قـانـون را مـحـتـرم شـمـاریـم، زیـرا ” قـانـون حـقـیـقـت بـیـان شـده بـه شـکـل عـیـنـی” اسـت یـا زیـرا ” مـراحـل تـکـامـل قـانـون یـکـسـان بـا مـراحـل تـکـامـل روح مـی بـاشـنـد” یـا زیـرا ” قـانـون و اخـلا قـیـت یـکـی هـسـتـنـد، و صـرفـاً از حـیـث شـکـل مـتـمـایـزنـد” – مـا بـه چـنـیـن ادعـاهـای بـلـنـدپـروازانـه بـا هـمـان تـرس حـرمـت آمـیـزی گـوش مـی سـپـاریـم کـه مـفـیـسـتـو در ” فـائـوسـت” گـوتـه. مـسـلـمـاً مـا آگـاهـیـم، کـه نـویـسـنـدگـان آن هـا تـقـلا کـرده انـد انـدیـشـه هـای بـه پـنـدار خـود ژرف را بـیـان دارنـد؛ در صـورتـی کـه ایـن انـدیـشـه هـا در جـهـت تـلاش نـا آگـاهـانـۀ عـمـومـی سـازی وسـیـعـی بـوده، در ضـمـن مـبـتـنـی بـر یـک اسـاس نـاکـافـی و هـنـایـنـده بـا واژه هـای پـیـچـیـده ای کـه عـمـداً بـه مـقـصـود مـصـنـوعـی خـواب کـردن(هـیـپـنـوتـیـزه کـردن) انـسـان هـا گـزیـده شـده انـد.
در ادوار گـذشـتـه کـوشـیـده انـد یک اصـل خـدایـی بـرای قـانـون اخـتـراع کـنـنـد؛ بـعـدهـا یـک اسـاس مـاوراء طـبـیـعـه؛ ولـی امـروز مـا قـادر بـه مـطـالـعـۀ اصـل تـصـورات قـانـون و انـسـان شـنـاخـتـی آن گـردیـده ایـم، هـم چـنـان کـه امـکـان مـطـالـعـۀ تـکـامـل نـسـاجـی یـا تـولـیـد عـسـل بـه وسـیـلـۀ زنـبـورهـا را یـافـتـه ایـم. مـا بـا در اخـتـیـار داشـتـن آثـار مـکـتـب انـسـان شـنـاسـی بـه پـژوهـش آیـیـن اجـتـمـاعـی و تـصـورات قـانـون نـزد وحـشـیـان بـدوی و تـعـقـیـب تـکـامـل مـتـدرج شـان طـی قـرابـادیـن هـای مـراحـل تـاریـخـی گـونـاگـون تـا بـه زمـان مـان مـی پـردازیـم.
مـا از پـژوهـش مـان بـه ایـن نـتـیـجـه مـی رسـیـم: کـلـیـۀ قـوانـیـن دارای اصـل و کـیـفـیـت دوتـایـی هـسـتـنـد، و دقـیـقـاً هـمـیـن آن هـا را از آیـیـن هـایـی جـدا مـی سـازد کـه از طـریـق عـادات پـدیـد مـی آیـنـد و نـمـایـنـدۀ اصـول اخـلاقـیـت در جـا مـعـه ای مـشـخـص در مـرحـلـه ای مـشـخـص مـی بـاشـنـد؛ ولـی آن هـا هـمـزمـان بـا اسـتـفـاده از فـرصـت ایـن آیـیـن هـای عـمـومـی را بـه شـکـل مـخـفـی، بـه بـهـانـۀ بـرقـراری مـؤسـسـات نـویـنـی کـه صـرفـاً بـه نـفـع اقـلـیـت هـای نـظـامـی و حـا کـمـه هـسـتـنـد، بـه کـار مـی بـرنـد. بـه عـنـوان مـثـال قـانـون بـردگـی، نـظـام فـرقـۀ مـذهـبـی(کـاسـت)[بـه ویـژه در هـنـدوسـتـان]، قـدرت پـدر، کـشـیـش و ارتـش را وارد یـا تـصـویـب مـی نـمـایـنـد، یـا مـمـلـوکـی را قـاچـاقـی وارد مـی کـنـنـد و بـعـد بـا حـمـایـت دولـت مـجـاز مـی سـازنـد. بـه هـمـان شـکـل هـمـواره قـانـون در نـهـایـت بـی خـبـری انـسـان او را زیـر یـوغ کـشـیـده، یـوغـی کـه او هـرگـز قـادر بـه بـرداشـتـن آن از خـود نـگـردیـده، مـگـر بـه یـاری انـقـلابـات.
بـه ایـن گـونـه امـور از گـذشـتـه تـا عـصـر مـا روی داده انـد؛ و مـا اکـنـون نـیـز شـاهـد روی دادن شـان هـسـتـیـم، حـتـی در قـانـونـگـذاری روزهـای خـودمـان – در بـه اصـطـلاح قـانـون حـمـایـت از کـارگـر؛ تـوأم بـا “حـمـایـت از کـارگـر” کـه هـدف اعـلام شـده مـی بـاشـد، آن انـدیـشـۀ داوری اجـبـاری دولـت در مـوارد اعـتـصـاب(داوری اجـبـاری – چـه تـنـاقـضـی!) را نـیـز وارد مـی کـنـد؛ یـا اصـل روز کـار اجـبـاری چـنـد سـاعـتـه بـه صـورت انـگـیـزه ای نـاگـهـانـی مـطـرح مـی گـردد. درهـای تـولـیـد راه آهـن نـظـامـی در مـواقـع اعـتصـاب گـشـوده مـی شـونـد؛ سـرکـوب دهـقـانـان در ایـرلـنـد بـا رونـد وضـع کـردن مـالـیـات بـالا بـر واگـذاری زمـیـن مـجـاز مـی گـردد؛ و بـر ایـن قـیـاس. و چـنـیـن نـظـامـی تـا زمـانـی دلـخـواه خـواهـد بـود کـه بـخـشـی از جـامـعـه قـوانـیـن بـرای هـمـاد جـامـعـه وضـع کـنـد؛ و بـا ایـن سـازوکـارهـا بـه گـسـتـرش افـزون تـر قـدرت دولـت، کـه مـهـم تـریـن رکـن سـرمـایـه داری اسـت، مـی پـردازنـد. مـادام کـه قـوانـیـن وضـع و تـحـمـیـل گـردنـد، نـتـیـجـه ضـرورتـاً یـکـسـان خـواهـد بـود.
بـنـابــرایـن مــا درک مـی کـنـیـم چـرا آنـارشـیـسـم پـسـا [ویـلـیـام] گـودویـن(Godwin)[William][1836- 1756] جـمـیـع قـوانـیـن تـدویـن شـده را نـفـی نـمـوده اسـت، بـا وجـود ایـن کـه آنـارشـیـسـت هـا بـیـش از هـر قـانـونـگـذاری در جـسـت و جـوی عـدالـت هـسـتـنـد، کـه بـه مـعـنـای بـرابـری اسـت و بـدون آن مـحـال مـی بـاشـد.
وقـتـی یـک اقـتـصـاددان مـی آیـد و مـی گـویـد: ” در یـک بـازار آزاد ارزش کـالا بـا کـمـیّـت کـاری کـه از حـیـث اجـتـمـاعـی بـرای تـولـیـد ایـن کالا ضـروری اسـت، سـنـجـیـده می شـود.”(بـنـگـریـد به [دیـویـد] ریـکـاردو(Ricardo)[David] [1823- 1772][1]، [پـیـر ژوزف] پـرودون(Proudhon)[Pierre – Joseph][65- 1809][2]، [کـارل] مـارکـس(Marx)[Karl] [83- 1818][3] و دیـگـران)، مـا ایـن ادعـا را صـرفـاً بـه ایـن جـهـت کـه از طـرف یـک مـقـام بـه پـیـش کـشـیـده شـده یـا حـتـی هـر چـنـد نـیـز ” ایـن قـدر سـوسـیـالـیـسـتـی” بـه نـظـر مـی رسـد، بـه صـورت یـک عـقـیـده نـمـی پـذیـریـم. مـا مـی گـویـیـم: ” مـمـکـن اسـت، درسـت. ولـی آیـا شـمـا مـتـوجـه نـیـسـتـیـد کـه بـه ایـن تـرتـیـب ادعـا مـی کـنـیـد ارزش و کـمـیّـت کـار ضـرورتـاً مـتـنـاسـب انـد، مـانـنـد مـتـنـاسـب بـودن سـرعـت یـک جـسـم اُفـتـنـده بـا شـمـار ثـانـیـه هـای تـولـیـد کـالا؟ بـه ایـن تـرتـیـب شـمـا نـوعـی رابـطـۀ کـمّـی بـیـن کـار و ارزش بـازار را تـأیـیـد مـی کـنـیـد. حـرفـی نـداریـم؛ ولـی آیـا شـمـا سـنـجـش هـا، نـظـارت هـایـی – سـنـجـش هـای کـمّی ای کـه بـه تـنـهـایـی قـادر بـه تـأیـیـد یـک ادعـای کـمّی بـاشـنـد بـه عـمـل آورده ایـد؟
عـمـومـاً مـی تـوان گـفـت کـه ارزش مـبـادلـه ای کـالا بـا بـزرگـی مـیـزان کـار ضـروری بـالا مـی رود. آدام اسـمـیـث (Adam Smith)[90- 1723][4] نـیـز هـمـیـن را گـفـتـه اسـت؛ امـا او آن انـدازه دورانـدیـش بـوده کـه بـیـفـزایـد، تـنـاسـب بـیـن ارزش مـبـادلـه ای و مـیـزان کـار ضـروری در تـولـیـد سـرمـایـه داری وجـود نـدارد. ولـی جـهـیـدن از ایـن جـا بـه ایـن نـتـیـجـه گـیـری کـه آن دو کـمـیّـت بـنـابـرایـن مـتـنـاسـب هـسـتـنـد، و ایـن یـک قـانـون اقـتـصـادی اسـت، اشـتـبـاهـی بـزرگ مـی بـاشـد. بـه هـمـان قـدر بـزرگ کـه مـثـلاً ادعـا کـرد بـارانـی کـه فـردا خـواهـد بـاریـد کـمّـاً مـتـنـاسـب بـا شـمـار مـیـلـی مـتـرهـای پـایـیـن آمـدۀ هـواسـنـج در نـقـطـه ای مـشـخـص و مـیـانـگـیـن مـوسـم مـشـخـصـی بـاشـد.
مـردی کـه نـخـسـتـیـن بـار مـتـوجـه گـردیـده اسـت رابـطـه ای بـیـن پـایـیـن بـودن درجـات هـواسـنـج و کـمـیّـت بـاران فـرود آمـده مـوجـود اسـت – مـردی کـه نـخـسـتـیـن بـار مـتـوجـه گـردیـده سـنـگـی کـه از ارتـفـاعـی بـلـنـد فـرود مـی آیـد دارای سـرعـتـی بـیـش از سـنـگـی اسـت کـه فـقـط از یـک مـتـر مـی افـتـد، ایـن گـونـه مـردان اکـتـشـافـات عـلـمـی نـمـوده انـد. آدام اسـمـیـث نـیـز در رابـطـه بـا ارزش هـا یـک مـکـتـشـف بـوده اسـت. ولـی اگـر پـسـا چـنـیـن نـگـرشـی مـردی بـیـآیـد و ادعـا کـنـد، کـه مـیـزان بـاران بـا مـیـزان پـایـیـن آمـدن مـیـانـگـیـن هـواسـنـج سـنـجـیـده مـی شـود، یـا فـاصـلـه ای کـه یـک جـسـم اُفـتـنـده پـشـت سـر مـی گـذارد مـتـنـاسـب بـا مـدت سـقـوط اسـت و بـا آن سـنـجـیـده مـی شـود، حـرفـش چـرنـد خـواهـد بـود. وانـگـهـی او نـشـان خـواهـد داد، کـه کـارش غـیـرعـلـمـی، مـمـلـو از واژه هـای بـرگـرفـتـه شـده از نـامـفـهـومـی عـلـمـی اسـت. و ایـن دقـیـقـاً هـمـان کـاری اسـت کـه بـا کـسـانـی شـده کـه ادعـای فـوق دربـارۀ ارزش را بـه پـیـش کـشـیـده انـد.
کـمـبـود اطـلاعـات رقـمـی دقـیـق بـه صـورت عـذری بـرای اشـتـغـال سـطـحـی بـا امـور اقـتـصـادی مـنـظـور مـا نـمـی تـوانـد قـابـل قـبـول بـاشـد.
مـا در عـلـوم دقـیـق بـا مـوارد بـسـیـاری آشـنـایـیـم کـه در آن هـا دو حـجـم بـه یـکـدیـگـر وابـسـتـه انـد: رشـد یـکـی بـا رشـد دیـگـری تـوأم اسـت – و در عـیـن حـال مـی دانـیـم، کـه مـتـنـاسـب نـیـسـتـنـد. مـا آگـاهـیـم کـه پـس زنـی تـوپ مـطـمـئـنـاً بـه سـوخـتـن مـقـداری پـودر بـسـتـگـی دارد، شـتـاب رشـد یـک گـیـاه از جـمـلـه بـسـتـه بـه مـقـدار حـرارتـی اسـت کـه دریـافـت مـی کـنـد.
ولـی آیـا کـدام دانـشـمـنـدی پـسـا نـگـرش در ایـن روابـط مـی تـوانـد نـتـیـجـه بـه گـیـرد، کـه بـنـابـرایـن شـتـاب رشـد یـک گـیـاه و مـقـدار حـرارتـی کـه دریـافـت مـی کـنـد، ارتـفـاع آفـتـاب از افـق و درجـۀ حـرارت مـیـانـگـیـن روزمـره ای، پـس زنـی تـوپ و مـقـدار پـودر مـتـنـاسـب هـسـتـنـد؟ یـک دانـشـمـنـد آگـاه اسـت کـه هـزار رابـطـۀ دیـگـر عـلاوه بـر تـنـاسـب مـی تـوانـنـد وجـود داشـتـه بـاشـنـد؛ و بـدون بـه عـمـل آوردن شـمـاری سـنـجـش اثـبـاتـگـر یـک رابـطـۀ مـتـنـاسـب، هـیـچ کـس نـمـی تـوانـد بـه خـود جـرئـت چـنـیـن ادعـایـی را بـه دهـد.
امـا ایـنـسـت دقـیـقـاً آن چـه اقـتـصـاددانـان بـا گـفـتـن ایـن کـه کـار شـاخـص ارزش اسـت، مـی کـنـنـد. و بـدتـر: آن هـا مـتـوجـه نـیـسـتـنـد کـه تـنـهـا یـک تـصـور، یـک حـدس را بـیـان مـی کـنـنـد.
آن هـا گـسـتـاخـانـه مـدعـی هـسـتـنـد کـه تـصـورشـان قـانـون اسـت؛ آن هـا حـتـی ضـرورت تـحـقـیـق آن بـا سـنـجـش هـا را درک نـمـی کـنـنـد.
در واقـع رابـطـۀ بـیـن چـنـیـن مـقـولاتـی: رشـد یـک گـیـاه و حــرارت دریـافـتـی، سـوخـتـن پــودر و پـس زنـی تـوپ هـا و غـیـره پـیـچـیـده تـر از آنـنـد کـه بـه تـوانـنـد در یـک قـاعـدۀ رمـزی(فـرمـول) ریـاضـی بـه بـیـان درآیـنـد. و ایـن درمـورد رابـطـۀ بـیـن کـار و ارزش نـیـز صـدق مـی کـنـد. ارزش مـبـادلـه ای و کـار ضـروری مـتـقـابـلاً مـتـنـاسـب نـیـسـتـنـد؛ چـنـان کـه پـیـشـاپـیـش آدام اسـمـیـث مـتـوجـه گـردیـده، کـار انـدازه گـیـر ارزش نـیـسـت. او پـسـا اثـبـات ایـن نـکـتـه، بـلافـاصـلـه خـاطـرنـشـان مـی سـازد، کـه آن صـرفـاً درمـورد سـطـح قـبـیـلـه ای بـشـر صـدق مـی کـنـد. در نـظـام سـرمـایـه داری بـرخـلاف گـذشـتـه ارزش مـبـادلـه ای بـا مـقـدار کـار ضـروری سـنـجـیـد نـمـی شـود. عـوامـل بـسـیـار دیـگـری در جـامـعـۀ سـرمـایـه داری دخـیـل انـد. ولـی اقـتـصـاددانـان مـعـاصـر را اعـتـنـایـی بـه ایـن نـیـسـت: آن هـا آن چـه را ریـکـاردو در نـیـمـۀ نـخـسـت سـدۀ نـوزدهـم نـگـاشـتـه، تـکـرار مـی نـمـایـنـد.
نـگـرشـی کـه مـا دربـارۀ ارزش ذکـر کـردیـم، درمـورد اکـثـر ادعـاهـای اقـتـصـاددانـان و بـه اصـطـلاح سـوسـیـالـیـسـت هـای عـلـمـی[پـیـروان مـرام و مـکـتـب مـارکـس]، کـه هـنـوز حـدسـیـات شـان را بـه صـورت ” قـوانـیـن طـبـیـعـت” مـعـرفـی مـی نـمـایـنـد[5]، صـادق اسـت. مـا نـه تـنـهـا فـکـر مـی کـنـیـم کـه اکـثـر ایـن بـه اصـطلاح ” قـوانـیـن” نـادرسـت انـد، بـلـکـه هـم چـنـیـن مـطـمـئـن هـسـتـیـم آن هـا کـه بـه چـنـیـن ” قـوانـیـن”ی بـاور دارنـد، هـمـانـنـد مـحـقـقـان طـبـیـعـت، بـا پـذیـرش ضـرورت آزمـایـش کـمّـی، رقـمـیِ هـر ادعـای کـمّـی، رقـمـی بـلافـاصـلـه بـه اشـتـبـاه شـان پـی خـواهـنـد بـرد.
هـمـاد اقـتـصـاد سـیـاسـی در دیـدگـاه یـک آنـارشـیـسـت مـتـفـاوت تـر از اقـتـصـاددانـان بـورژوایـی و سـوسـیـال دمـو کـرات اسـت، کـه بـه کـاربـری اسـلـوب عـلـمـی، قـیـاسـی خـو نـگـرفـتـه انـد، حـتـی فـاقـد شـنـاخـت ” قـانـون طـبـیـعـت” بـا وجـود شـیـفـتـگـی بـه کـاربـری آن هـسـتـنـد. آن هـا مـتـوجـه کـیـفـیـت مـشـروط بـه اصـطـلاح ” قـوانـیـن طـبـیـعـت” نـیـز نـیـسـتـنـد.
در حـقـیـقـت هـر قـانـون طـبـیـعـت بـه ایـن مـفـهـوم اسـت: اگـر ایـن یـا آن شـرط حـاضـر بـاشـد، نـتـیـجـه ایـن یـا آن خـو اهـد بـود. – اگـر یـک خـط مـسـتـقـیـم خـط دیـگـری را قـطـع کـنـد، زوایـای مـشـابـه در هـر طـرف تـشـکـیـل خـواهـد شـد، نـتـیـجـه ایـن گـونـه یـا آن گـونـه خـواهـد بـود. – اگـر ایـن یـا آن جـنـبـش هـا کـه در فـضـای دنـیـا مـوجـودنـد دو جـسـم را بـه هـنـایـنـد، و در یـک فـاصـلـۀ بـی نـهـایـت جـسـم سـوم یـا چـهـارمـی وجـود نـداشـتـه بـاشـنـد کـه آن دو را بـه هـنـایـنـد، در ایـن حـالـت نـقـاط ثـقـل آن دو جـسـم بـا ایـن یـا آن سـرعـت بـه هـم نـزدیـک خـواهـنـد شـد.” (ایـن قـانـون قـوۀ جـاذبـه اسـت). و بـر ایـن قـیـاس.
هـمـواره یـک ” اگـر” – یـک شـرط بـا ضـرورت تـحـقـق وجـود دارد. در نـتـیـجـه کـلـیـۀ بـه اصـطـلاح قـوانـیـن و نـظـر یـات اقـتـصـاد سـیـاسـی چـیـزی مـگـر حـدسـیـات از ایـن قـبـیـل نـیـسـتـنـد:
” اجـازه بـه دهـیـد فـرض کـنـیـم کـه در کـشـوری شـمـار قـابـل مـلاحـظـه ای از افـراد یـافـت شـونـد کـه بـدون دریـافـت مـزد و قـبـول شـرائـطـی کـه دولـت بـه آن هـا تـحـمـیـل نـمـایـد(بـه شـکـل مـالـیـات و غـیـره) یـا از سـوی کـسـانـی عـرضـه شـونـد کـه دولـت آن هـا را بـه عـنـوان مـالـکـان اراضـی، کـارخـانـه هـا، راه آهـن و غـیـره بـه رسـمـیـت مـی شـنـاسـد، قـادر بـه بـقـا بـه مـدت یـک مـاه یـا چـهـارده روز نـبـاشـنـد – آن گـاه ایـن یـا آن عـواقـب پـیـش مـی آیـنـد.”
تـا کـنـون اقـتـصـاددانـان فـرهـنـگـسـتـانـی هـمـیـشـه صـرفـاً از آن چـه تـحـت چـنـیـن شـرائـطـی مـی تـوانـد روی دهـد، سـخـن گـفـتـه انـد، بـی آن کـه نـفـس شـرائـط را نـیـز مـعـلـوم و واکـاوی کـنـنـد. حـتـی آن هـا را پـسـا ذکـرشـان بـلافـاصـلـه فـرامـوش کـرده انـد تـا بـعـد بـازگـویـی نـشـونـد.
نـه فـقـط آمـوزه هـای شـان بـه انـدازۀ کـافـی غـیـرمـعـقـولانـه اسـت، بـلـکـه چـیـزی بـدتـر نـیـز در آن هـسـت. اقـتـصـاد دانـان واقـعـیـاتـی را کـه از ایـن شـرائـط نـتـیـجـه مـی شـونـد، بـه صـورت قـوانـیـن – قـوانـیـن جـبـری و تـغـیـیـرنـاپـذیـر مـعـرفـی مـی نـمـایـنـد. و ایـن را ” دانـش” مـی نـامـنـد.
تـا جـایـی کـه بـه اقـتـصـاددانـان سـوسـیـالـیـسـت مـربـوط مـی گـردد، درسـت اسـت کـه آن هـا بـه انـتـقـاد از بـعـض نـتـیـجـه گـیـری هـای اقـتـصـاددانـان فـرهـنـگـسـتـانـی مـی پـردازنـد، یـا واقـعـیـات گـونـاگـون را بـه شـکـل دیـگـری تـو ضـیـح مـی دهـنـد؛ ولـی آن هـا پـیـوسـتـه شـرائـط مـذکـور را فـرامـوش مـی کـنـنـد و بـه واقـعـیـات اقـتـصـاد دورۀ مـشـخـصـی ثـبـات بـیـش از حـد بـا مـعـرفـی شـان بـه صـورت قـوانـیـن طـبـیـعـت قـائـل مـی گـردنـد. هـیـچ یـک از آن هـا تـا کـنـون در دانـش اقـتـصـاد بـه راه خـود نـرفـتـه انـد. مـهـم تـریـن سـهـم شـان(از مـارکـس در “سـرمـایـه”) ایـن بـوده اسـت، کـه تـعـریـفـات مـاوراء طـبـیـعـۀ اقـتـصـاددانـان را بـه گـیـرنـد و بـه گـویـنـد: “مـی بـیـنـیـد، حـتـی اگـر تـعـریـفـات شـمـا را نـیـز بـه گـیـریـم، مـی تـوانـیـم ثـابـت کـنـیـم کـه سـرمـایـه کـارگـر را اسـتـثـمـار مـی کـنـد.” ایـن شـایـد در یـک جـزوه بـسـیـار خـوب بـه نـظـر رسـد، ولـی بـسـیـار از دانـش اقـتـصـاد بـودن بـه دور اسـت.
بـه طـور کـلـی مـا فـکـر مـی کـنـیـم کـه اقـتـصـاد سـیـاسـی، بـرای آن کـه بـه دانـش تـبـدیـل گـردد، بـایـد بـه شـکـلـی مـتـفـاوت بـنـا شـود. بـه آن بـایـد بـه صـورت دانـش طـبـیـعـی بـرخـورد نـمـود و از اسـلـوب هـایـی کـه در جـمـیـع دانـش هـای دقـیـق، تـجـربـی بـه کـار مـی رونـد، سـود جـسـت؛ و آن بـایـد دارای هـدف مـتـفـاوتـی بـاشـد. آن بـا در نـظـر داشـت جـا مـعـۀ بـشـری بـایـد رویـکـردی اخـتـیـار نـمـایـد کـه بـه رویـکـرد عـلـم وظـایـف الاعـضـاء(فـیـزیـولـوژی) در رابـطـه بـا گـیـا هـان و جـانـوران مـانـنـده بـاشـد. آن بـایـد یـک عـلـم وظـایـف الاعـضـاء اجـتـمـاعـی بـاشـد. هـدف آن بـایـد مـطـالـعـۀ جـمـیـع نـیـازهـای پـیـوسـتـه رشـد یـابـنـدۀ جـامـعـه، و سـاز و کـارهـایـی کـه هـم در پـیـش و هـم در حـال بـرای بـرآوردن آن هـا بـه کـار بـرده شـده و مـی شـونـد، بـاشـد. آن بـایـد تـحـقـیـق کـنـد کـه ایـن سـاز و کـارهـا تـا چـه حـد در جـهـت اهـداف مـورد نـظـر قـابـل اسـتـفـاده بـوده انـد و هـسـتـنـد. و در ضـمـن – از آن جـا کـه هـدف هـر دانـش پـیـش گـویـی و نـمـودن خـواسـتـه هـای زنـدگـی عـمـلـی اسـت(ایـن را [فـرانـسـیـس] بـیـکـون(Bacon)[Francis][1626- 1561][6] مـدت هـا پـیـش گـفـتـه اسـت) – اقـتـصـاد سـیـاسـی بـایـد بـه مـطـالـعـۀ سـاز و کـارهـا بـه مـقـصـود ارضـاء خـواسـتـه هـای آنـی و آتـی بـه بـهـتـریـن وجـه و بـا حـداقـل اسـتـفـاده از نـیـرو، بـا بـهـتـریـن نـتـیـجـه بـرای هـمـاد بـشـریـت بـه پـردازد.
بـنـابـرایـن روشـن اسـت چـرا نـتـیـجـه گـیـری هـای مـا از چـنـدیـن نـظـر بـا نـتـیـجـه گـیـری هـای اقـتـصـاددانـان فـر هـنـگـسـتـانـی و سـوسـیـالـیـسـتـی مـتـفـاوت انـد، چـرا مـا بـعـض ایـن ” بـسـتـگـی دو چـیـز بـاهـم”(کـورلاسـیـون) اشـاره شـده را بـه صـورت ” قـوانـیـن” بـه رسـمـیـت نـمـی شـنـاسـیـم، چـرا تـشـریـح مـا از سـوسـیـالـیـسـم مـتـفـاوت بـا تـشـریـح آن هـا سـت، و چـرا مـا ضـمـن مـطـالـعـۀ گـرایـشـات زنـدگـی اقـتـصـادی مـعـاصـر در خـصـوص امـور آرزوکـردنـی و مـمـکـن نـتـایـجـی مـی گـیـریـم کـه مـتـفـاوت بـا نـتـایـج آن هـاسـت؛ بـه عــبـارت دیـگـر، چـرا [نـتـیـجـه گـیـری مـا] مـا را بـه کـمـونـیـسـم آزاد مـی رسـانـد، امـا آن هـا را بـه سـرمـایـه داری دولـتـی[کـه بـه شـکـل انـحـصـاریـش و بـا اشـتـبـاهـات عـظـیـم در اتـحـاد شـوروی پـیـشـیـن مـسـتـقـر گـردیـده بـود] و نـظـام مـزد جـمـعـی.
مـمـکـن اسـت حـق بـه جـانـب آن هـا بـاشـد نـه مـا. امـا پُـرسـمـانِ ایـن کـه حـق بـه جـانـب کـدام یـک از مـاسـت، نـمـی تـوانـد بـه یـاری تـفـاسـیـر بـیـزانـتـیـنـی مـنـظـور ایـن یـا آن نـویـسـنـده حـل شـود، یـا سـخـن گـویـی از ایـن کـه چـه چـیـزی مـطـابـق بـا “سـه قـطـعـه”ی هـگـل اسـت؛ و بـی گـمـان نـه بـا ادامـۀ کـاربـری اسـلـوب مـنـطـق جـدلـی(دیـالـکـتـیـک).

 

راهـکـار آنـارشـیـسـم

بـه خـودی خـود روشـن اسـت وقـتـی آنـارشـیـسـت هـا از لـحـاظ اسـلـوب هـای پـژوهـش و از لـحـاظ اصـول اسـاسـی تـا ایـن انـدازه هـم بـا دانـشـمـنـدان فـرهـنـگـسـتـانـی و هـم بـا هـمـکـاران سـوسـیـال دمـوکـرات آن هـا مـتـفـاوت انـد، پـس از لـحـاظ سـاز و کـارهـای عـمـل نـیـز بـایـد بـا آن هـا مـتـفـاوت بـاشـنـد.
بـا دیـدگـاهـی از نـوع دیـدگـاه مـا در ایـن جـا دربـارۀ قـانـون و دولـت واضـح اسـت، کـه مـا نـمـی تـوانـیـم اطـاعـت بـیـش از پـیـش فـرد از دولـت را مـنـبـعـی بـرای پـیـشـرفـت و حـتـی کـم تـر شـکـلـی بـرای نـزدیـک شـدن بـه تـغـیـیـرات اجـتـمـاعـی دلـخـواه تـشـخـیـص دهـیـم.
مـا نـه مـی تـوانـیـم سـخـنـان مـنـتـقـدان سـطـحـی دربـارۀ جـامـعـۀ حـاضـر را تـکـرار کـنـیـم، مـبـنـی بـر ایـن کـه دولـت بـایـد صـنـعـت را اداره کـنـد، سـرمـایـه داری مـعـاصـر از یـک ” آنـارشـی تـولـیـد” مـنـشـأ مـی گـیـرد کـه مـعـلـول ” عـدم مــداخـلـۀ دولـت” اسـت، و نـه از عـقـیـدۀ لـیـبـرالـی بــه خـواهـیـم، کـه اجـازه بـده امـور مـواظـب خـود بـاشـنـد(laissez faire,laissez passer).
ایـن بـه مـعـنـای آن خـواهـد بـود کـه بـه گـویـیـم دولـت ایـن عـقـیـده را عـمـلـی کـرده بـاشـد، در صـورتـی کـه هــرگـز ایـن را عـمـلـی نـنـمـوده اسـت. مـا بـرعـکـس مـی دانـیـم، کـه کـلـیـۀ دولـت هـا بـه سـرمـایـه داران و صـاحـبـان امـتـیـازات انـحـصـاری آزادی کـامـل اغـنـاء خـود بـا کـار کـم پـرداخـتـه شـدۀ(نـسـبـت بـه ارزش حـقـیـقـی آن) کـارگـران سـقـوط کـرده در فـقـر و نـکـبـت داده انـد، امـا هـرگـز و در هـیـچ جـا بـه کـارگـران آزادی مـخـالـفـت بـا اسـتـثـمـارشـان را نـداده انـد.
هـرگـز هـیـچ دولـتـی اصـل ” اجـازه بـده امـور مـواظـب خـود بـاشـنـد” را بـه نـفـع طـبـقـات اسـتـثــمـار شـده عـمـلـی نـسـاخـتـه اسـت. آن هـا آن را مـنـحـصـراً بـرای اسـتـثـمـارگـران مـحـفـوظ داشـتـه انـد.
مـا گـفـتـیـم سـوسـیـالـیـسـم – بـی تـفـاوت بـه ایـن کـه چـه شـکـلـی تـحـت تـکـامـلـش بـه صـوب کـمـونـیـسـم بـه خـود گـیـرد – نـبـایـد از اشکـال سـیـاسی قـدیـم بـهـره مـنـد شـود. بـردگـی و خـودکـامـگـی هـمـواره دسـت در دسـت هـم داشـتـه انـد.
آن هـا لازم و مـلـزوم هـم بـوده انـد. هـمـیـن درمـورد ادارۀ سـرمـایـه داری صـادق اسـت، کـه شـکـل سـیـاسـیـش دولـت نـمـایـنـدگـان بـرگـزیـده بـه گـونـۀ سـلاحـی بـرای سـرکـوب کـارگـران مـی بـاشـد. بـنـابـرایـن سـوسـیـالـیـسـم نـمـی تـوانـد از دولـت نـمـایـنـدگـان بـرگـزیـده بـه گـونـۀ سـلاحـی بـرای رهـانـیـدن کـارگـران بـهـره گـیـرد، هـم چـنـان کـه کـلـیـسـا و نـظـریـۀ آن دربـارۀ حـق خـدایـی، یـا امـپـریـالـیـسـم و حـکـومـت قـیـصـری بـا نـظـریـات شـان دربـارۀ سـلـسـلـه مـراتـب مـأ مـوریـن رسـمـی و کـارمـنـدان دولـت بـدان مـقـصـود بـه کـار آن نـمـی آیـنـد.
یـک شـکـل نـویـن سـازمـان سـیـاسـی بـایـد در آن روزی تـهـیـه گـردد، کـه اصـول سـوسـیـالـیـسـم در هـسـتـی مـا داخـل شـونـد، و روشـن اسـت کـه ایـن شـکـل نـویـن تـا درجـۀ عـالـی بـایـد مـتـعـلـق بـه مـردم بـاشـد، آن بـایـد بـیـش از پـیـش تـمـر کـزنـیـافـتـه و خـودگـردان بـاشـد، چـیـزی کـه دولـت نـمـایـنـدگـان بـرگـزیـده هـرگـز تـوان بـدل شـدن بـه آن را نـدارد.
ایـن هـم چـنـیـن بـی شـک گـرایـشـی اسـت کـه در دیـدگـاه مـردم، زمـانـی کـه خـود را از چـنـگ تـعـصـب بـه مـقـامـات بـه رهـانـنـد، مـسـلـط خـواهـد گـشـت. اگـر مـا زنـدگـی سـیـاسـی در انـگـلـسـتـان، فـرانـسـه و ایـالات [مـتـحـدۀ آمـریـکـا] را مـلاحـظـه کـنـیـم، گـرایـش بـه تـشـکـیـل شـهـرداری هـا(کـمـون هـا)ی غـیـروابـسـتـه، در شـهـر و روسـتـا، اتـحـادیـه هـا، انـجـمـن هـا، فـدراسـیـون هـا و غـیـره بـا کـارکـردهـای بـاشـمـول اجـتـمـاعـی و اقـتـصـادی، و مـتـحـد بـا یـکـدیـگـر بـه تـو سـط پـیـمـان هـای آزادانـه، بـدون مـداخـلـۀ دولـت را مـشـاهـده خـواهـیـم نـمـود. طـبـیـعـتـاً قـیـصـر آلـمـان، امـپـریـالـیـسـت هـای انـگـلـیـس، ژاکـوبـن هـای ریـشـه گـرای سـویـس چـنـیـن هـدفـی را درنـظـر نـدارنـد. نـظـر ایـن افـراد بـه پـس بـاز گـشـتـه اسـت. ولـی دسـتـۀ پـیـشـرویـی در جـامـعـه هـسـت، عـمـدتـاً بـیـن کـارگـران، هـم در اروپـا و هـم در آمـریـکـا، کـه در جـهـت ایـجـاد چـنـیـن مـجـراهـای تـازه ای در زنـدگـی عـمـومـی، کـامـلاً مـسـتـقـل از دولـت بـه سـخـتـی کـار مـی کـنـد.
مـا بـا عـلـم بـه ایـن مـسـلـمـاً نـمـی تـوانـیـم عـنـصـری پـیـشـرفـتـه در فـرمـانـبـرداری فـزایـنـده از دولـت بـیـابـیـم. بـر عـکـس مـا حـرکـتـی پـیـش رونـده در جـامـعـه بـرای از مـیـان بـرداشـتـن قـدرت حـاکـمـه، بـه صـورت تـکـامـل پـیـمـان هـای آزادانـه بـرای هـمـۀ آن چـه در پـیـش وظـیـفـۀ دولـت و کـلـیـسـا بـوده، و بـه صـورت تـکـامـل ابـتـکـار آزادانـه در هـر فـرد و در هـر گـروه تـشـکـیـل مـی دهـیـم. و ایـن گـرایـشـات انـد کـه راهـکـار آنـارشـیـسـت هـا را، هـم در زنـدگـی فـردی و هـم در دایـرۀ مـا تـعـیـیـن مـی کـنـنـد.
ایـن گـرایـش بـه اشـکـال سـیـاسـی نـویـن مـشـاهـده گـردیـده اسـت. ایـن خـود را در زنـدگـی عـمـلـی در کـمـون پـاریـس [7] و در شـمـاری خـیـزش هـای مـحـلـی در اسـپـانـیـا نـمـایـانـده اسـت. و در حـوزۀ مـعـنـوی یـک گـرایـش آنـارشـیـسـتـی و یـک فـلـسـفـۀ ضـداداره ای خـود را بـیـش از پـیـش مـعـتـبـر مـی سـازنـد و خـود را بـه صـورت عـوامـل در تـکـامـل و خـمـیـرمـایـۀ تـغـیـیـرات آتـی نـشـان مـی دهـنـد. آن هـا هـم اکـنـون نـیـز بـر ژاکـوبـیـنـیـسـم نـیـمـۀ نـخـسـت سـدۀ نـوزدهـم غـلـبـه نـمـوده انـد.
بـا در نـظـر گـرفـتـن ایـن هـمـه مـا بـه ایـن عـقـیـدۀ راسـخ مـی رسـیـم، کـه کـار در جـهـت مـتـحـقـق سـاخـتـن سـرمـایـه داری دولـتی، کـه در مـشـت یـک دولـت قـادر تـمـرکـز مـی یـابـد، بـه مـعـنـای سـتـیـزه بـر ضـد جـریـان پـیـشـرفـت مـی بـا شـد. فـقـدان اسـتـعـداد سـوسـیـالـیـسـم دولـتـی بـرای تـشـخـیـص پُـرسـمـان تـاریـخـی حـقـیـقـی سـوسـیـالـیـسـم را مـا بـه صـورت فـقـدان مـهـم اسـتـعـداد درک تـلـقـی مـی کـنـیـم، و مـطـمـئـنـاً بـر ضـد آن مـی سـتـیـزیـم. ایـن کـه بـه کـارگـران مـی گـویـنـد، از آن جـا کـه بـرای آنـان بـنـای سـوسـیـالـیـسـم هـنـوز مـمـکـن نـیـسـت، پـس مـی تـوانـنـد اولـیـن گـام هـا بـه صـوب سـوسـیـالـیـسـم را بـا بـه کـارگـیـری مـاشـیـن دولـت و تـعـویـض اشـخـاص صـاحـب قـدرت بـردارنـد، و بـه ایـن صـورت بـه عـوض انـگـیـخـتـن کـارگـران، آنـان را از جـسـت و جـوی اشـکـال نـویـن آرمـانـی بـازمـی دارنـد، ایـن از دیـدگـاه مـا یـک اشـتـبـاه تـاریـخـی بـزرگ، تـقـریـبـاً در حـد جـنـایـت اسـت.
بـدون آن کـه ایـن جـا بـه واکـاوی جـنـبـش هـای انـقـلابـی گـونـاگـون بـه پـردازیـم، بـسـنـده اسـت بـه گـویـیـم، کـه اسـتـنـبـاط مـا از انـقـلاب اجـتـمـاعـی آیـنـده کـامـلاً مـتـفـاوت بـا اسـتـنـبـاط دیـکـتـاتـوری ژاکـوبـنـی، یـا ایـن اسـتـنـبـاط اسـت، کـه تـغـیـیـر مـؤسـسـات اجـتـمـاعـی در مـشـاورۀ دفـتـری(کُـنـوِنـت)، یـک مـجـلـس قـانـونـگـذاری یـا یـک دیـکـتـاتـوری بـه عـمـل مـی آیـد. یـک انـقـلاب هـرگـز بـر طـبـق چـنـیـن خـطـوط سـمـت دهـی تـرتـیـب داده نـشـده، و اگـر جـنـبـش کـارگـری کـنـونـی چـنـیـن صـورتـی بـه خـود گـیـرد، مـحـکـوم اسـت کـه هـیـچ نـتـیـجـۀ پـابـرجـایـی کـسـب نـنـمـایـد.
مـا بـرعـکـس فـکـر مـی کـنـیـم کـه آغـاز یـک انـقـلاب بـایـد بـه صـورت جـنـبـش پـراکـنـدۀ مـردمـی بـاشـد، کـه در جـریـان آن هـر شـهـر، هـر روسـتـا بـه تـسـخـیـر روح شـورش درآیـد، و تـوده هـا خـود بـه بـازآفـریـنـی جـامـعـه بـرطـبـق خـطـوط سـمـت ده نـویـنـی بـه پـردازنـد. مـردم – هــم دهـقـانـان و هــم کـارگـران شـهـری – خـود بـایـد کـار سـازنــده را کـم و
بـیـش مـطـابـق اصـول کـمـونـیـسـتـی بـیـآغـازنـد، بـدون مـنـتـظـر بـرنـامـه هـا یـا دسـتـورات از بـالا بـودن. از بـدو امـر آن هـا بـایـد بـه چـگـونـگـی اسـکـان و تـغـذیـۀ هـمـگـان بـیـنـدیـشـنـد، و سـپـس بـه تـولـیـد هـر آن چـه بـرای تـغـذیـه، اسـکـان و پـوشـاک هـمـگـان ضـروری اسـت، بـه پـردازنـد.
شـایـد آن هـا اکـثـریـت در مـردم نـبـاشـنـد – مـطـمـئـنـاً نـیـسـتـنـد -، ولـی اگـر تـشـکـیـل دهـنـدۀ یـک اقـلـیـت رقـمـی نـسـبـتـاً قـابـل مـلاحـظـه در شـهـرهـا و روسـتـاهـا، پـراکـنـده در سـرتـاسـر مـمـلـکـت بـاشـنـد، کـه آغـاز بـه زنـدگـی بـر طـبـق خـطـوط سـمـت ده سـوسـیـالـیـسـتـی خـود بـه نـمـایـنـد، قـادر بـه کـسـب حـق تـعـقـیـب مـسـیـرشـان خـواهـنـد بـود. بـه احـتـمـال قـوی آن هـا بـخـش بـزرگـی از مـمـلـکـت را بـا خـود هـمـراه خـواهـنـد سـاخـت، هـمـان مـوردی کـه در فـرانـسـه در 94- 1793 روی داده اسـت.
در خـصـوص دولـت، مـا دارای هـیـچ اعـتـمـادی بـه آن نـیـسـتـیـم. چـه بـا قـدرت و چـه بـا انـتـخـابـات تـشـکـیـل بـیـابـد؛ چـه بـه طـوری کـه در فـرانـسـه در دهـۀ 40 سـدۀ 19 مـی گـفـتـنـد و هـنـوز در آلـمـان مـی گـویـنـد ” دیـکـتـاتـوری پـرولـتـار یـا” بـاشـد، چـه یـک ” دولـت مـوقـت” یـا یـک ” مـشـاورۀ دفـتـری”. مـا از پـیـش آگـاهـیـم کـه آن هـا، مـادام مـردم خـود بـه اجـرای تـغـیـیـرات بـا تـرتـیـب دادن مـؤسـسـات نـویـن ضـروری نـپـردازنـد، حـاضـر بـه هـیـچ اقـدامـی در ایـن راسـتـا نـیـسـتـنـد.
مـا ایـن را مـی گـویـیـم، نـه از آن جـهـت کـه دارای رغـبـت شـخـصـی بـه دولـت نـیـسـتـیـم، بـلـکـه از آن جـهـت کـه هـمـاد تـاریـخ بـه مـا نـشـان مـی دهـد کـه مـردان قـدرت یـافـتـه تـحـت مـوج انـقـلابـی هـرگـز قـادر بـه اجـرای امـری کـه از آن هـا انـتـظـار مـی رفـتـه، نـبـوده انـد. و ایـن اجـتـنـاب نـاپـذیـر اسـت. زیـرا افـراد بـا وظـیـفـۀ بـازآفـریـنـی جـامـعـه بـر طـبـق اصـول نـویـن اطـمـیـنـان دارنـد هـر قـدر نـیـز روشـنـفـکـر و دلـبـسـتـۀ فـداکـار و صـمـیـمـی بـاشـنـد، خـطـا خـواهـنـد کـرد. روح جـمـعـی تـوده هـا لازمـۀ نـیـل بـه ایـن هـدف اسـت. افـراد مـنـفـرد گـاهـی قـادر بـه یـافـتـن اصـطـلاح قـانـونـی بـرای خـلاصـه کـردن فـروپـاشـی اشـکـال اجـتـمـاعـی کـهـنـه – در جـریـان فـروپـاشـی – مـی بـاشـنـد. آن هـا حـداکـثـر شـایـد مـحـیـط کـار بـازآفـریـنـی را تـوسـعـه دهـنـد، بـه ایـن گـونـه کـه آن چـه را در بـخـشـی از مـمـلـکـت انـجـام مـی شـود بـه بـخـش هـای بـزرگ تـری گـسـتـرش دهـنـد. امـا تـحـمـیـل بـازآفـریـنـی هـا تـوسـط قـانـون مـطـلـقـاً نـامـمـکـن اسـت، هـمـان گـونـه کـه مـثـلاً در جـریـان هـمـاد انـقـلاب فـرانـسـه ثـابـت گـشـتـه. چـنـدهـزار قـانـون صـادر شـده از مـشـاورۀ دفـتـری انـقـلابـی بـه مـرحـلـۀ اجـرا نـرسـیـدنـد، زیـرا واپـس گـرایـی آمـد و ایـن قـوانـیـن را بـه سـبـد کـاغـذهـای پـاره انـداخـت.
تـحـت یـک انـقـلاب اشـکـال زنـدگـی نـو هـمـواره از اشـکـال کـهـنـۀ ویـران مـی رویـنـد، ولـی هـیـچ دولـتـی، مـادام کـه ایـن اشـکـال هـیـئـت نـهـایـی در جـریـان نـفـس کـار تـغـیـیـر شـکـل دهـی را نـیـابـنـد، ضـمـنـاً ایـن امـر بـایـد هـمـزمـان در هـزاران نـقـطـه انـجـام گـیـرد، هـرگـز قـادر بـه یـافـتـن اصـطـلاحـی بـرای آن هـا نـخـواهـد بـود.
چـه کـسـی پـیـشـا 1789 حـدس مـی زد – واقـعـاً چـه کـسـی مـی تـوانـسـت حـدس بـه زنـد -، کـه انـجـمـن شـهـرهـا و شـهـرداری پـاریـس آن نـقـشـی را کـه تـحـت رویـدادهـای انـقـلابـی در 93- 1789 ایـفـاء نـمـونـد، اجـرا خـواهـنـد کـرد. غـیـرمـمـکـن اسـت صـادر کـردن قـوانـیـن بـرای آیـنـده. تـنـهـا کـاری کـه از عـهـدۀ مـا بـرمـی آیـد تـصـور مـبـهـم گـرایـشـات مـهـم آیـنـده و هـمـوار سـاخـتـن راه بـر آن هـاسـت.
بـه خـودی خـود واضـح اسـت، کـه آنـارشـیـسـم بـا اسـتـنـبـاط پُـرسـمـان انـقـلاب اجـتـمـاعـی بـه ایـن صـورت نـمـی تـوانـد بـه وسـیـلـۀ بـرنـامـه ای گـمـراه گـردد، کـه هـدفـش ایـن بـاشـد: ” تـصـرف قـدرتـی کـه اکـنـون در یـد دولـت اسـت.”
مـا آگـاهـیـم، کـه ایـن تـصـرف بـا سـاز و کـارهـای صـلـح آمـیـز مـحـال اسـت. طـبـقـۀ مـتـوسـط بـدون سـتـیـزه از قـدرت خـود دسـت نـخـواهـد کـشـیـد. آن مـقـاومـت خـواهـد کـرد. و بـا داخـل شـدن سـوسـیـالـیـسـت هـا بـه دولـت و تـقـسـیـم قـدرت بـا طـبـقـۀ مـتـوسـط، سـوسـیـالـیـسـم آن هـا تـدریـجـاً رنـگ پـریـده و رنـگ پـریـده تـر خـواهـد گـشـت. در واقـع هـمـیـن اسـت چـیـزی کـه سـوسـیـالـیـسـم سـریـعـاً در حـال تـبـدیـل شـدن بـه آنـسـت.[8] اگـر ایـن صـحـت نـمـی داشـت، طـبـقـۀ مـتـوسـط، کـه از حـیـث رقـمـی و روشـنـفـکـری بـسـیـار قـوی تـر از آنـسـت کـه در تـصـور اکـثـر سـوسـیـالـیـسـت هـا مـی گـنـجـد، مـایـل بـه تـقـسـیـم قـدرت بـا سـوسـیـالـیـسـت هـا نـمـی گـردیـد.
از دیـگـر سـوی هـم چـنـیـن آگـاهـیـم، کـه حـتـی اگـر از طـریـق یـک شـورش روی کـار آوردن یـک دولـت مـوقـت سـو سـیـالـیـسـتـی در فـرانـسـه، انـگـلـسـتـان یـا آلـمـان امـکـان پـذیـر مـی بـود – بـاز چـنـیـن دولـتـی بـدون فـعـالـیـت خـودرویـانـه، سـازنـدۀ مـردم مـطـلـقـاً فـاقـد قـدرت مـی بـود؛ و آن بـه زودی بـه مـانـعـی بـرای انـقـلاب تـبـدیـل مـی گـشـت.
مـا بـا مـطـالـعـۀ مـراحـل مـقـدمـاتـی انـقـلاب بـه ایـن نـتـیـجـه مـی رسـیـم، کـه هـیـچ انـقـلابـی مـنـشـأش را در یـک مـجـلـس قـانـونـگـذاری یـا نـیـروی مـقـاومـت یـا نـیـروی تـهـاجـمـی یـک مـجـمـع نـمـایـنـدگـان نـدارد. هـمـۀ تـصـمـیـم گـیـری هـا بـیـن مـردم آغـاز گـشـتـه اسـت. هـیـچ کـس هـرگـز بـه طـور کـامـل، بـه مـانـنـد مـیـنـروا(Minerva)[9] کـه از پـیـشـانـی ژوپـیـتـر(Jupiter)[10] بـیـرون جـهـیـد، بـه عـرصـۀ وجـود درنـیـآمـده اسـت. هـمـه دارای زمـان نـارسـیـدگـی و زمـان تـکـامـل بـوده انـد، کـه تـحـت آن تـوده هـا بـه تـدریـج آغـاز بـه درک ضـرورت تـغـیـیـرات بـیـش از پـیـش کـامـل و ژرف را، پـسـا در بـدو امـر بـا مـطـرح سـاخـتـن خـواسـتـه هـای بـسـیـار حـقـیـر نـمـوده انـد؛ آن هـا بـه دنـبـال تـجـربـۀ مـرگ کـاذب، بـرنـا مـۀ شـان را تـوسـعـه داده انـد. ” اعـتـراضـات فـروتـنـانـه” ای کـه در بـدو امـر تـنـظـیـم کـرده بـودنـد، گـام بـه گـام بـه خـواسـتـه هـای انـقـلابـی حـقـیـقـی رشـد یـافـتـه انـد.
بـلـی، در فـرانـسـه 4 سـال، از 1789 تـا 1793 زمـان جـهـت ایـجـاد یـک اقـلـیـت جـمـهـوری خـواه کـه بـه تـوانـد بـرای پـابـرجـایـی نـیـرو بـه گـیـرد، ضـرورت داشـتـه اسـت.
درک مـا از زمـان نـارسـیـدگـی چـنـیـن اسـت: در آغـاز افـراد مـنـفـرد بـودنـد کـه از هـر آن چـه در مـحـیـط شـان مـی دیـدنـد، عـمـیـقـاً نـفـرت مـی ورزیـدنـد و یـک یـک یـاغـیـگـری مـی نـمـودنـد. بـسـیـاری شـان بـدون [کـسـب] نـتـایـج مـرئـی نـابـود مـی گـردیـدنـد؛ امـا جـامـعـه تـکـان خـورد و از وضـع بـی تـفـاوتـیـش بـه درآمـد. حـتـی آن هـا کـه بـیـش از دیـگـران از شـرائـط مـوجـود راضـی بـودنـد و نـادان تـریـنـان در اثـر ایـن شـورش هـای مـنـفـردان از خـود پـرسـیـدنـد: ” بـرای کـدام قـضـیـه ایـن افـراد صـادق و کُـنـشـگـر شـوریـدنـد و آمـادۀ ایـثـار زنـدگـی شـان بـودنـد؟” مـردم وادار از اتـخـاذ رویـکـرد بـرلـه یـا عـلـیـه اهـداف مـورد نـظـر ایـن افـراد گـردیـدنـد. انـدیـشـۀ اجـتـمـاعـی بـیـدار شـد.
تـدریـجـاً گـروه هـای کـوچـک مـردم از هـمـان روح شـورش الـهـام پـذیـرفـتـنـد. آن هـا نـیـز سـر بـه شـورش بـرداشـتـنـد – بـعـض اوقـات بـه امـیـد حـدی مـوفـقـیـت؛ مـثـلاً بـه نـتـیـجـه رسـانـیـدن یـک اعـتـصـاب و کـسـب نـان بـرای اطـفـال شـان، یـا خـلاص گـردیـدن از چـنـگ یـک بـالارتـبـۀ مـنـفـور؛ امـا اغـلـب بـدون بـخـت و اقـبـال: آن هـا خـیـلـی سـاده بـه عـلـت عـدم تـوانـایـی بـردبـاری مـی شـوریـده انـد. نـه یـک یـا دو از نـوع چـنـیـن شـورش هـایـی، بـلـکـه صـدهـا شـورش کـوچـک در فـرانـسـه و در انـگـلـسـتـان پـیـشـا انـقـلاب[11] روی داده انـد. ولـی ایـن نـیـز بـه جـای خـود اجـتـنـاب نـاپـذیـر بـوده اسـت. بـدون چـنـیـن خـیـزش هـایـی انـقـلاب هـرگـز نـمـی تـوانـسـتـه اسـت پـدیـد شـود. بـدون تـهـدیـدی کـه شـورش حـامـل آنـسـت، مـردم هـرگـز قـادر بـه واداشـتـن طـبـقـات حـاکـمـه بـه دادن امـتـیـازات جـدی نـمـی بـوده انـد. بـدون چـنـیـن خـیـزش هـایـی آگـاهـی اجـتـمـاعـی هـرگـز تـوانـایـی رهـیـدن از تـعـصـبـات ریـشـه دار را نـداشـتـه، و حـتـی بـه خـود جـرئـت امـیـدواری را نـمـی داده اسـت. و امـیـد – امـیـد پـیـشـرفـت – هـمـواره مـحـرک اصـلـی انـقـلابـات بـوده اسـت.

 

روشـنـگـری هـا (از بـرگـردانـنـده)
1 اقــتـصـاددان، یـکـی از مـهـم تـریـن نـظـریـه پـردازان اقـتـصـاد سـیـاسـی. اثـر اصـلـی او: On the Principles of Political Economy, and Taxation
( در مـوضـوع اصـول اقـتـصـاد سـیـاسـی، و مـالـیـات)(1817).
2 نـظـریـه پـرداز بـااهـمـیـت آنـارشـیـسـم. پـیـشـرو آنـارشـیـسـم انـقـلابـی بـاکـونـیـن و کـروپـوتـکـیـن. اثـر اصـلـی او: Qu’est-ce que la propriété? Rechercher sur le principle du droit et du gouvernement( مـلـک چـیـسـت؟ تـحـقـیـق در اصـل حـق و حـکـومـت)(1840).
3 نـظـریـه پـرداز سـوسـیـالـیـسـت، فـیـلـسـوف(مـدون سـازنـدۀ مـاتـریـالـیـسـم تـاریـخـی و مـاتـریـالـیـسـم دیـالـکـتـیـکـی) و اقـتـصـاددان. اثـر اصـلـی او: Das Kapital( سـرمـایـه، I-III)(94- 1867).
4 اقـتـصـاددان و فـیـلـسـوف(مـعـروف بـه “مـؤسـس اقـتـصـادیـات” یـا “مـؤسـس سـرمـایـه داری”). اثـر اصـلـی او: The Wealth of Nations( ثـروت مـلّـت هـا)(1776).
5 در رابـطـه بـا ایـن مـوضـوع مـثـلاً مـی تـوان رجـوع کـرد بـه اثـری از انـگـلـس: Dialektik der Natur( دیـالـکـتـیـک طـبـیـعـت)، مـنـتـشـر شـده بـرای نـخـسـتـیـن بـار در 1925 بـر اسـاس دسـت نـوشـتـه هـا طـی سـال هـای 83- 1873 ، کـه در آن یـک طـرح مـاتـریـالـیـسـتـی بـرای نـگـرش در عـلـوم طـبـیـعـی مـعـرفـی کـرده اسـت.
6 فــیـلـسـوف، دانـشـمـنـد، حـقـوقــدان، نـویـسـنـده و دولـتـمـرد(مـعـروف بـه “مـؤسـس امـپـیـریـسـیـسـم”). آثـار او بـا عـنـوان Works of Francis Bacon ( آثـار فـرانـسـیـس بـیـکـون) بـرای نـخـسـتـیـن بـار در 1859 انـتـشـار یـافـتـه انـد.
7 بـرای کـمـون پـاریـس نـک: روشـنـگـری 5 در پـیـشـگـفـتـار.
8 ایـن نـظـر کـروپـوتـکـیـن کـامـلاً درسـت بـوده اسـت. بـه عـنـوان مـثـال خـوبـی در نـظـر بـه گـیـریـد حـزب سـوسـیـالـیـسـت آلـمـان( اس.پـی.دی) (Sozialistische Partei Deutschlands(SPD)) را، کـه رنـگ پـریـدگـی تـدریـجـی آن بـه فـاصـلـه گـیـری تـدریـجـی از سـوسـیـالــسـم مـنـجـر شـد، و نـهـایـتـاً از سـوسـیـالـیـسـم چـیـزی جـز نـامـی بـی مـعـنـی در آن بـاقـی نـمـانـد، و پـسـا جـنـگ جـهـانـی دوم(45- 1939) در چـنـان بـاتـلاق سـیـاسـی مـتـعـفـنـی فــرورفـت، کـه در اشـتـراک مـسـاعـی بـا دولـت بـه یـک بـازوی سـرکـوب طـبـقـۀ کـارگـر آلـمـان تـبـدیـل گـردیـد. جـالـب اسـت کـه ایـن حـزب امـروز در جـمـهـوری فـدرال آلـمـان یـکـی از مُـجـریـان رسـمـی سـیـاسـت نـاتـو(NATO)، مـاشـیـن مـرگ و تـروریـسـم و ویـرانـی و تـهـدیـد عـمـده عـلـیـه بـشـریـت در زمـانـۀ مـا، گـردیـده اسـت! بـرای ایـن مـوضـوع مـی تـوانـیـد رجـوع کـنـیـد بـه بـخـش پـسـیـن بـررسـی ” فـراکـسـیـون ارتـش سـرخ و اخـتـنـاق آلـمـان در دهـۀ 70″ از تـوفـان آراز در تـارنـمـای مـشـعـل، مـه 2021.
9 در دیـن رومـیـان، الـهـۀ دانـش و صـنـعـت. بـا آتـنـه ربـه الـنـوع یـونـانـیـان یـکـی اسـت.
10 طـبـق افـسـانـه هـای روم قـدیـم وی خـدای خـدایـان مـعـادل زئـوس(Zeus)(یـونـانـی)، پـسـر سـاتـورن(Saturn) بـود، و زن او ژانـوس(Janus) نـام داشـت.
11 انـقـلاب انـگـلـسـتـان در سـدۀ هـفـدهـم روی داد. بـسـیـاری از مـورخـیـن آن را جـنـگ داخـلـی یـا انـقـلاب بـورژوایـی نـامـیـده انـد. پـسـا شـکـسـت چـارلـز اول(Charles I)(مـقـتـ. 49- 1600/ سـلـط. 49- 1625)، پـادشـاه انـگـسـتـان و اسـکـاتــلـنـد، از الــیـور کــرمـول(Oliver Cromwel)(1658- 1599)، کـه بـر ضـد چـارلـز قـیـام کـرده بـود، و او را بـه مـحـاکـمـه کـشـانـد، و دسـتـور اعـدامـش را داد، در 1649 پـادشـاهـی مـشـروطـه در انـگـلـسـتـان اعـلام گـردیـد، و یـک مـجـلـس قـانـونـگـذاری بـسـیـار قـوی ایـجـاد شـده، طـبـقـۀ بـورژوازی بـه قـدرت دسـت یـافـت. اخـتـیـارات مـطـلـقـۀ پـادشـاه از او سـلـب، و قـدرت حـقـیـقـی بـه مـجـلـس قـانـونـگـذاری مـنـتـقـل گـردیـد، و بـورژوازی نـیـز در دولـت داخـل شـد. امـا ایـن جـریـان دگـرگـونـی سـیـاسـی بـه آن آسـانـی هـا پـیـش نـرفـت. کـرمـول بـا قـبـضـه کـردن قـدرت در انـگـلـسـتـان و اسـکـاتـلـنـد، در 1653 مـجـلـس را مـنـحـل نـمـود، و بـا عـنـوان ” لـرد حـامـی انـگـلـسـتـان” دیـکـتـاتـورمـنـشـانـه زمـام امـور را بـه کـف گـرفـت. او حـتـی انـقـلاب ایـرلـنـدیـان در ورچـسـتـر را از بـیـن بـرد، و در اثـر مـخـالـفـت مـجـلـس جـدیـد بـا او، ایـن یـک را نـیـز در 1665 مـنـحـل سـاخـت. او قـوانـیـنـی کـه نـام وی را بـه خـود گـر فــتـنـد(قـوانـیـن کـرمـول) را وضـع نـمـود.
پـدیـدۀ تـاریـخـی انـقـلاب انـگـلـسـتـان ” نـظـام پـارلـمـانـتـاریـسـتـی” بـوده اسـت.

 

 

 

آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم

Federation of Anarchism Era Social Media Pages



۱- آدرس تماس با ما 
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکورAnarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ –  توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیست‌های افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیست‌های مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیست‌های کابل