نگاهی کوتاه که بر تاریخ خونین و سراسر جنگ فلسطین بیاندازیم، متوجه میشویم زخمهای فلسطین، زخمهایی قدیمی و کهنهاند که نه تنها تا به امروز مرهمی بر زخمهایش نهاده نشده، بلکه روز به روز بر جراحت چرکیناش افزوده میشود. اشغال فلسطین توسط دولت اسرائیل، مسالهٔ شهرک سازیها، کشتار و شکنجهٔ فلسطینیان، تبلیغات سوء علیه فلسطین، نابودی تمامی ساختارها و دور از دسترس قرار دادن فلسطینیان حتا از نیازهای اولیهشان و و و… هزاران جنایت دیگر که مسئولیت مستقیمشان متوجه دولت اسرائیل و حامیان جنایتکارش است.
مسالهای که در مورد حماس و دولت اسرائیل (البته نه فقط این دو)، در هر بازهٔ مشخص (هرزمان که رسانهها اقدام به پوشش این خبرها کنند، وگرنه درگیریها، بین دولت اسرائیل و مردم فلسطین، مسالهای هرروزه است)، مورد بحث واقع میشود این است که یا هوادار حماس باید بود و یا دولت اسرائیل و هرکدام با توجه به میزان حماقت یکسان عدهای، طرفداران خاص خود را میآفریند. برای این عدهٔ احمق (با لحاظ کردن هر معنی و مفهوم-ش) واژهی مردم، لغتی است که آن را باید در لغتنامههای آن چنانی پیدا کرد و آن قدر ناتوان در دیدناند که نمیتوانند جنایات اتفاق افتاده را، بدون هواداری سخیف و بیاساسشان، مورد بررسی قرار دهند.
نکتهای که در این انتخاب ساده لوحانه نهفته و پنهان است: مردم است. واژهای متداول در صحبتها و نظریهها اما بیمعنی و ناشناخته در عملکرد. مردمی که دیده نمیشوند و میان دو جبهه، اسیر شدهاند و هرکدام به نوبهٔ خود فشاری دوچندان بر آنها وارد میکند. کافی است نگاهی به میزان تلفات، توان نظامی و نوع سلاحها و امکانات دو طرف انداخته شود و آنها را مورد بررسی قرار داد، نتیجه، چیزی جز برتریِ اسرائیل نمی شود. از این رو، به هیچ وجه، نمیتوان این پیش آمدها را چیزی جز جنایت نامید و نه جنگ. واژهٔ جنگ، در مقابل اینگونه کشتارها، ذلیل و درمانده است. این، جنایت بشری است، نسل کشی است. بهانهٔ هلوکاست و برچسب زدنهای ضد یهودی بودن، بهانههای واهی و منزجر کنندهٔ دولت اسرائیل و حامیان-ش هستند که با آن بتوانند دهان مخالفان خود را ببندند و هرچه بیشتر به عمل کثیف خود ادامه دهند.
با اعلام اولین کشتهٔ اسرائیلی و تعداد کشته شدگان فلسطینی در این دوره از جنایات اسرائیل، به یاد شعری از رفیق خسرو گلسرخی افتادم: یک با یک برابر نیست/ اگر… در این مورد هم (همانند موارد بسیار دیگر) نیز چنین بوده و هست، چرا که یک اسرائیلی برابر با حدود دویست کشته و هزار و ششصد مجروح فلسطینی بود..
هرچند که این کشتنها مذموم است و هرچند که انسانها عدد نیستند که آنها را عدد وار به کار ببریم اما این نابرابری به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست و هر که بتواند چشمهایش را بر این جنایات ببند در واقع چشمهایش را بر واقعیت سوزناک و وحشت آور دنیا و همچنین بر انسانیت بسته است.
اگر برای یک لحظه، هویت ایدوئولوژیک ارتجاعی حماس را نادیده بگیریم، آن وقت چه دلیل قانع کنندهای میتواند جلوی حرکات مسلحانه و حتا غیرمسلحانه علیه اسرائیل را بگیرد؟ چرا؟
راه حل چیست؟ چه باید کرد؟ مقاومت یا پذیرش خفت؟
باید در نظر داشت که حماس جزئی از فلسطین است و نه همهٔ آن، و چرایی به وجود آمدنش را باید در شرایط منطقه بررسی کرد، هرچند که به وجود آمدنش، مورد دلخواه منطقه هم نباشد. معادل قرار دادن حماس و دولت اسرائیل، با مسلمانان و یهودیان و یا به صورتی کلی تر، معادل قرار دادن آنها، با مردم فلسطین و اسرائیل، همان اندازه بیمعنی و بیپایه است که آب و روغن را معادل هم قرار بدهیم. حماس و دولت اسرائیل، به هیچ عنوان برابر با مردم کشورهایشان نیستند، چه برسد به آنکه کسی یا عدهای به خود اجازه دهند و آنها را یکسان قلمداد کنند.
: «رئیسجمهور آمریکا در ادامه با ستایش از تلاشهای جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، برای رسیدن به آتشبس، دشواری توافق بر سر آتشبس را به دلیل «عدم اعتماد اسرائیل و جامعه بینالملل به حماس» دانست.
وی همچنین میزان تلفات غیرنظامیان در غزه را «مایه دلشکستگی» توصیف کرد.»
دولتمردان (به خصوص)، همیشه سعی در یکسان سازی میان دولت و مردم داشته و دارند. دلیلش هم چیزی جز توجیه کثافتکاریها و جنایتهایشان نیست. از این مساله که بگذریم، عدم اعتماد] دولت [اسرائیل؟ چرا دولت اسرائیل باید اعتماد کند و نه طرف دیگر؟ مگر دولت اسرائیل چه برتری نسبت به آن طرف دارد؟ این سخنان اوباما، در خود پیشفرضهایی را در نظر مخاطب ایجاد می-کنند که به هیچ وجه قابل قبول نیست، چرا که به وضوح، تصمیم نهایی را بر اساس خواست دولت اسرائیل مشخص میکند و نه آنچه که باید باشد. یعنی باید منتظر ماند و دید آیا دولت اسرائیل، به مردم فلسطین لطف میکند و دست از جنایتهایش برمیدارد یا خیر. غارت نشدن منطقهای و کشته نشدن هزاران نفر (زن، مرد، کودک، پیر و جوان) باید بسته به اعتماد یک دولت باشد؟ آن هم دولتی که در تاریخش جز لکههای سیاه، نقطهٔ روشنی نداشته است. منطق در کجای جملات این به اصطلاح «دموکراسی خواهان» و «ناجیان بشریت» نهفته است؟ «دلشکستگی»؟ کدام دل و کدام دلشکستگی؟ گریه بر جنازههایی که خود کشتهای؟ چقدر عذاب آور است شنیدن این جملات از دهان مسببان این جنایات، جز جانیان و بیصفتان، چه کسی میتواند این صحبتها را باور کند و چشمهایش را بر اینگونه جنایات ببندد؟
باز هم تاکید میکنم که بحث بر حمایت از حماس و یا دولت اسرائیل نیست. که انتخاب میان دولت اسرائیل و حماس، در واقع انتخاب از یک دسته، با اختلاف اندک است. بحث بلکه بر سر مردمی است که سالیان سال، محروم و بیپناه زیر آوار ظلم و ستم ماندهاند و به خاطر منافع متعفن دولتها، از این بحران راه خروجی نداشتهاند و با توجه به رویکرد دولت اسرائیل و هم پیمانانش، راه خروجی نیز به صورت معمول وجود ندارد. آن چیز که واضح است، موضع دولت اسرائیل، نسبت به استقلال فلسطین است. بهانه تراشیهای متعدد دولت اسرائیل، در تمامی دوران این ستمگریها، تمامی راههای ممکن به ایجاد بهبود این وضعیت اسفناک را به امری محال تبدیل کرده است. در واقع، نه حماس و نه هرگروه دیگری، تهدید واقعی برای اسرائیل محسوب نمیشود بلکه خود دولت اسرائیل است که با جنایتهایش، بزرگترین دشمن اسرائیل است چرا که روند عملکردش به سمت هرچه بیشتر منزوی و منفورتر شدن پیش میرود و این مساله رقم زنندهٔ آیندهٔ روشنی برای اسرائیل نیست و نخواهد بود. هرچند که دولت اسرائیل بتواند با تمام دروغها، حیلهها و امکاناتش، عدهای را به سمت خود متمایل کند، اما در نهایت آنچه که «باید» پیش برود و پیش میرود، نابودی دولت جور و ستم اسرائیل و تمامی هم پیمانانش است.
در این دور از حملات، اگر حماس، آتش بس را نپذیرفت (که باید دلایلش را هم شنید)، دولت اسرائیل، آن را نقض کرد. و مساله حتا این هم نیست، چرا که «آتش بس» در این شرایط عبارتی بی-معنی و پوچ است. فلسطین حتا در زمانی که گلولهای (از سمت هر کدام از طرفین) شلیک نشده بود، در جنگ بوده است و «آتش بس» زمانی معنای خود را دوباره باز مییابد که دولت اسرائیل (و هوادارانش) دست از جنایاتشان بکشند و مناطق اشغالی را به صاحبانش پس بدهند، دیگر شکنجه ندهند و کشتار به راه نیاندازند و مردم فلسطین را از داشتن سادهترین و ابتدایی-ترین حقوقشان باز ندارند.
برای آن دسته که دم از حقوق بشر و سازمان ملل میزنند نیز باید بگوییم که سازمان ملل با توجه به کارنامهٔ تاریخیاش، بازیچهای جز در دست قدرتمندان نبوده و نیست و در انتظار نشستن برای حرکتی قابل قبول و اصولی از سازمان ملل، کاری عبث و گول زدن خود است. درد و زخم و گرسنگی، با بیانه و قطعنامه از بین نمیروند و مسالهٔ حقوق بشر، جز زمانی که دولتها، دست از غارت و چپاول مردم منطقهٔ خود و دیگر مناطق برندارند، و و حرص و طمع قدرت را از خودشان دور نکرده باشند، مهیا نمیشود و صد البته که دولتها هیچ وقت دست از این فساد و فحشایشان برنمیدارند، پس باید به فکر بود. به فکر حرکتی عظیم در مقابل تمامی این جنایات، توسط هرکس و در هرکجای این دنیا…
ضربه جلاد به من آموخت
که روى زخمم راه بروم
وبروم
وسپس بروم..
ومقاومت کنم
«محمود درویش»
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل