ازجمله شعارهای رمانتیک انقلابی انسان مبارزغرب که درآرشیو تاریخ ثبت شده؛ نتایج ناشی ازیک اقدام انقلابی بزرگتر از پخش هزاران اعلامیه، شبنامه و بروشور است. مالکیت دزدی است ودولت مدافع وضامن دزدان سرمایه دار است. مرگ برهرگونه اتوریته وحاکمیت!؛ چه کلیسا، چه دولت، چه قانون، چه خدا، چه ارباب، چه رئیس. چون همه آنها موجب برده شدن انسان بیدفاع میشوند…- هستند.
آنارشیسم یکی از مفاهیم مبارزه اجتمایی ۲۵۰۰ساله غرب بوده که باکمک انقلاب فرانسه تکانی: تاریخی، سیاسی، ایدئولوژیک خورد. وآن واژهای است ازیونان باستان که به معنی: انسان بدون آقا وارباب بالای سر است. ارسطو آنارشیسم را وضعیت بردههای بدون برده دار وصاحب، تعریف کرد. ماکیاولی بااشاره به ارسطو، آنرا دمکراسی جعلی وبدون ریشه نامید. لیبرالها آنارشیسم رادرمقابل دولت قانونی، نفرین کردند. رمانتیکها به زدودن صفات منفی: هرج ومرج طلبی و بیثباتیگری آن پرداختند وآنرازمینهای برای خلاقیت استتیک وآزادی هنروهنرمند در فرهنگ وجامعه دانسته وبجای هدف سیاسی آن، خواهان نقش انتقادی ازفسیلگری وسنت گرایی شدند. غیرازرمانتیکها، سوسیالیستهای تخیلی، متفکران عصر روشنگری و تئوریسینهای ایده آلیسم آلمانی به جانبداری مثبت ازآن پرداختند. لیرالها، مارکسیستها، سنت گرایان، هرکدام ازموضعی خاص به انتقادازآن پرداختند. سنت گرایان با تجربیات ناشی از انقلاب فرانسه آنراتئوری ترور، وحشت، نابودکننده سازمانهای سیاسی ودلیل بینظمی وآرامش دانستند. درباره آنارشیسم سیاسی-اجتمایی بایداشاره کرد که پرودون اولین صاحب نظری بودکه عقایدسیاسی خودرا زیرعنوان آنارشیسم مطرح کرد. دردهه هشتاد قرن ۱۹ آنارشیسم در رقابت باجنبش کارگری مارکسیستی تبدیل به یک جنبش اجتمایی شد. درکنگره انترناسیونال اول، مارکس و باکونین رودررو قرارگرفتند. دردانشنامههای امروزی مارکسیستی پیرامون تعریف آنارشیسم آمده که آن یک نظریه شبه انقلابی خرده بورژوازی است که براساس بیبرنامه گی، خواهان نابودی قانون و دولت است وازسازماندهی طبقه کارگر درمبارزه طبقاتی جلوگیری میکند ودرعمل درجبهه ارتجاع قراردارد. مارکسیستها نمایندگان آنارشیسم درغرب را: اشتیرنر، پرودون و باکونین میدانند.
آنارشیستها طبق آرزوهایشان خواهان پایان حاکمیت انسان بر انسان هستند. آنها آنارشیسم را فلسفه عمل میدانند و عمل انقلابی را، تبلیغ عمل سیاسی ومبارزه میدانند. به نظرآنها درهرجایی که دولت باکمک پلیس و بوروکراتی، هرگونه اعتراض راسرکوب کند، زمینه برای تبلیغ آنارشیسم وجود دارد.
محققین دانشگاهی درغرب چهار صفت آنارشیسم راعمده میکنند، ازجمله: مخالفت آن باهرگونه سازمان؛ چه دولت، چه کلیسا، چه اتحادیه. به این دلیل آنها خودرا انقلابیون آزاد مینامند. دوم اینکه مخالفت آن باهرگونه: ایدئولوژی، تئوری، مذهب، ناسیونالیسم. به این دلیل آنها مشکوک به نداشتن تئوری برای عمل میگردند. وسوم اینکه آنها بجای دولت ومدیریت اقتصادی خواهان: شوراها، تعاونیها، کمونهاوخودگردانی فدراتیو هستند. چهارم اینکه آنها بااشاره به غریزههای طبیعی انسان، اساس زندگی خصوصی رابرپایه آزادی اراده شخصی پیشنهادمیکنند. بزبان دیگر، نظریات انقلابی آنها ریشه درسوسیالیسم تخیلی و کمونهای اولیه دارد. انواع آنارشیسم را میتوان به: فردی، جمعی، کمونیستی، سندیکایی وغیره تقسیم کرد. مورخین، جوامع صنعتی، ازخودبیگانگی و تقسیم کاروحشیانه رادلیل رشد روشنفکران آنارشیست بیطبقه و آنارشیسم سندیکایی بشمار میآورند. درمقابل آن درجوامع عقب افتاده فئودالی وجوامع کشاورزی نوع دیگری از آنارشیستها وجودداشت. ازجمله روشهای مبارزه آنارشیستی میتواند: بایکوت، خرابکاری، تظاهرات جمعی، آهستگی عمدی درتولید، وتبلیغ برای انقلاب باشد. در دههای اخیر روشنفکران آنارشیست بدلیل غیبت حمایت تودهها، سنگر مبارزه رابه فضای فرهنگ و ادب وهنر وانتقاد ازفرهنگ حاکم انتقال دادند. ازآن میان: آوانگارد، پاپ و پست مدرن و غیره میباشند. آنارشیسم خودرا جریان مدرن ترقی خواه خوشبینانه و سوسیالیستهای آزادیخواه بحساب میآورند، وبدون شرط و اجبارا، تئوری ترور انقلابی و خرابکاری را تداعی نمیکند. نظریه آنارشیسم، امروزه بخشی از تئوریهای سیاسی وفلسفه سیاسی بشمار میآید.
ازجمله صاحب نظران آنارشیسم درغرب: ویلیام گودوین (۱۷۵۶-۱۸۳۶میلادی)، مارکس استیرنر (۱۸۰۶-۱۸۵۶م)، یوسف پرودون (۱۸۰۹-۱۸۶۵م)، میخائیل باکونین (۱۸۱۴-۱۸۷۶م)، پیتر کروپتکین (۱۸۴۲-۱۹۲۱م)، گوستاو لنداور (۱۸۷۰-۱۹۱۹م)، و مارتین بوبر (۱۸۷۸-۱۹۶۵م) هستند. گرچه مغزهای نبوغ آمیز آن چون گذشته: پرودون، باکونین، و پیتر کروپتکین خواهند ماند، آنها رانیز میتوان شهیدان راه حقیقت و گمراهی، مبارزانی چون: مارکس، انگلس، لاسال، کائوتسکی، لنین، تروتسکی و ببل دانست.
———————————–
ماکس استیرنر؛ اسم مستعار یک آنارشیست آلمانی است. او مینویسد هردولتی نوعی ازروابط آقایی وحکومت است، وهرگونه آزادی انسان را محدودکند، محکوم بایدگردد. اگردرجامعهای، ثروتمند یافت شود، باید تقصیررابه گردن فقرا انداخت که ترتیب آنهارانمیدهند. به نظراومسئله آدم آنارشیست نه الهی است، نه انسانی، نه خصوصی، نه اجتمایی و نه خودآزاری، بلکه فردی و شخصی است، همانطور که هرشخصی، انسان منحصر به فردی است. بجای شهروند باید ازانسان سخن گفت؛ از احساس ومشکلات هستی و وجود او. انسان باید بر: مرگ، زندگی، کلیسا و دولت، اتوریته داشته باشد ونه اینکه آنها روی انسان!. مبارزه درامور روزانه باید با شرایط موجود شروع گردد؛ با کلیسا، با دولت، باقانون، با معلم، با همسر زورگو و غیره و ذالک!. پیرامون مخالفین و موافقین استیرنر باید اشاره کرد که مارکس و انگلس در کتاب ایدئولوی آلمانی به انتقاد ازاو پرداختند. نیچه و باکونین و محافل ادب-هنری در اواخر قرن ۱۹ به تعریف از او سخن گفتند.
دومین آنارشیست مشهور یوسف پرودون است. اواز میان مبارزان تئوری، اولین بار خودرا رسما آنارشیست نامید وحکومت برمردم را برده داری نامید. اوجامعه ایده آل فدراتیو موردنظر خودرا جامعه آنارشیستی نامید. پرودون درجواب دعوت مارکس برای همکاری مبارزاتی-مطبوعاتی، در بروکسل با طنز جواب داد و نوشت: به شرطی حاضربه همکاری با او است که خودرا رهبر و خدای مردم نداند. افدام به تبلیغ ایدئولوژی، دین، منطق و خرد شخصی نکند و روزانه و هربار بشکل تازهای با کمک از طنز و سخنوری به قوه اجرئیه، فرهنگ و عرفان مرسوم، حمله مرگ آور نماید.
یکی دیگر از ازخودگذشتگان نظریه آنارشیسم، باکونین نام دارد. اومانند استیرنر، هوادار فلسفه عمل، هگل گرایان جوان بود. باکونین تحت تاثیر فیخته مینویسد، انقلاب یعنی عملی کردن آزادی فردی وجمعی. یک آنارشیست صادق وپیگیر، واسطهای است میان ایده انقلابی و غریزه طبیعی خلق. اوبرخلاف پرودون، نابودی کامل وقاطع دولت و سازمانهای بوروکراتیک مبتذل آنرا، اولین هدف انقلاب نامید و به اعتراض ازکمونیسم دولتی مارکس نوشت، هرگونه دولت نشانه برده داری و مرکزیت اتوریته فلج کننده است. باکونین بجای پرولتاریای صنعتی، دهقان، روشنفکران، لمپن پرولتاریا را انقلابی دانست و میگفت اگر دزد و راهزن آگاهی اجتمایی و طبقاتی داشته باشند، آنها میتوانند بهترین قهرمانان جامعه، مدافع نجات خلق، دشمن آشتی ناپذیر دولت و نظم اجتمایی استثمارگرانه بورژوازی و فئودالیسم باشند. به نقل ازمنتقدین، او نویسندهای متناقض است، چون گرچه انترناسیونالیست بودن را تبلیغ میکند، ولی از موضع پان اسلاویستی به اقوام دیگر مانند آلمانی و یهود توهین مینماید، گرچه هومانیست است ولی خشونت رابرای عملی کردن نظام فدراتیو از پایین خود، تبلیغ میکند.
کروپتکین همان کسی است که میگفت بجای حرف وتبلیغ وترویج، باید دست به عمل زد وداغان ونفله کرد. اوتاریخ فرهنگ اروپا را زیر سنت دوجریان متضاد میدانست؛ یعنی سنت فرهنگ رومی و سنت فرهنگ رمانتیک مردمی، سنت شاهان، قیصرها و تزارها- و سنت همبستگی رنجبران. سنت زورگویان و سنت عشق وهمدردی و همبستگی. کروپتکین تحت تاثیر: پرودون، باکونین و جنبش آنارشیستی زمان خود، یعنی آنارشیسم پیشرفته ایتالیایی بود. اوطراح شعار عدالتخواهانه مشهور: ازهرکسی به اندازه تواناییاش و به هرکس به اندازه نیازش- بود. وبجای حکومت مرکزی، حودگردانی درمحلات و جمهوری فدرال آنارشیستی را تبلیغ میکرد. گرچه کروپتکین به مخالفت با بلشویکها پرداخت، مرگ او درسال ۱۹۲۱ نمایش مانیفستی آخرین جنبش آنارشیستی درشوروی سابق گردید. یکی از مشهورترین آثار او کتاب: تسخیر نان، است. (هواداران وطنی او میگفتند: کار را باید انجام داد، نه خواند!، یا زمانیکه دوشیزگان معصوم برای فروش نشریه خود در سر چهارراهها فریاد میزدند: چه باید کرد!، رنجبران شوخ طبع رهگذز، زیر لبی جواب میدادند: ترا باید کتک زد!.)
لنداور، آنارشیست آلمانی، درآغاز نویسنده، منتقد ادبی و مترجم آثار کروپتکین و پرودون به زبان آلمانی بود. او بجای پارلامنتاریسم، شعار شوراها رامطرح کرد و میگفت انجام انقلاب و وظیفه انقلابی باید بخشی از قانون اساسی هرکشور شوند. اوفرقی بین آنارشیسم وسوسیالیسم نمیدید، چون به نظر او آنارشیسم یعنی عملی کردن سوسیالیسم بدون حاکمیت. لنداور روستاها رامرکز ایجاد کمونهای سوسیالیستی میدانست و بجای ترور و خرابکاری انقلابی، روشنگری و مبارزه فرهنگی را پیشنهاد مینمود و مارکسیستها را رویزیونیست نامید، چون به نظر او آنها فقط دنبال صنعت و پیشرفت اقتصاد هستند (و نمیدانند اقتصاد مال خر است!). درباره پایان غم انگیز لنداور و کینه توزی بورژوازی (مخالف ترور!) باید گفت که راستگرایان ناسیونالیست اورادر سال ۱۹۲۱، زمانیکه وزیر فرهنگ ایالت جمهوری شورایی بایرن آلمان بود، دستگیر کرده و یکروز بعد بدون محاکمه اعدام نمودند.
مارتین بوبر، اصلاحگرای آنارشیست یهودی تبار آلمانی کوشید تا با کمک نظریات لنداور در اسرائیل به آزمایش سوسیالیستی کیبوتصها در یک کشور سرمایه داری بپردازد. ازسرانجام کارش اطلاعی دردست نیست. گویا نسلی از مهاجرین غربی و هیپیهای رمانتیک درآنجا به تجربیات آرمانی، ولی شخصی خودپرداختند و بعداز چند سالی به فضای گرم و نرم غرب بازگشتند و شروع به اتوبیوگرافی نویسی نمودند!.
آدرس و اسامی صفحات مرتبط با فدراسیون عصر آنارشیسم
Federation of Anarchism Era Social Media Pages
۱- آدرس تماس با ما
asranarshism@protonmail.com
info@asranarshism.com
۲- عصر آنارشیسم در اینستاگرام
۳- عصر آنارشیسم در تلگرام
۴- عصر آنارشیسم در توئیتر
۵ – فیسبوک عصر آنارشیسم
۶ – فیسبوک بلوک سیاه ایران
۷ – فیسبوک آنارشیستهای همراه روژاوا و باکور - Anarchists in solidarity with the Rojava
۸ – فیسبوک دفاع از زندانیان و اعدامیان غیر سیاسی
۹ – فیسبوک کارگران آنارشیست ایران
۱۰- فیسبوک کتابخانه آنارشیستی
۱۱ – فیسبوک آنارشیستهای همراه بلوچستان
۱۲ – فیسبوک هنرمندان آنارشیست
۱۳ – فیسبوک دانشجویان آنارشیست
۱۴ – فیسبوک شاهین شهر پلیتیک
۱۵ – فیسبوک آنتی فاشیست
۱۶- تلگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۷ – اینستاگرام آنارشیستهای اصفهان و شاهین شهر
۱۸- تلگرام آنارشیستهای شیراز
۱۹ – تلگرام ” جوانان آنارشیست ”
۲۰ - تلگرام آنارشیستهای تهران
۲۱ – اینستاگرام جوانان آنارشیست
۲۲ – گروه تلگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۳ – توییتر اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران - The Anarchists Union of Afghanistan and Iran
۲۴ – فیسبوک اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۵ – اینستاگرام اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۶ – کانال تلگرام خودسازماندهی مطالب گروه اتحاديه آنارشیستهای افغانستان و ايران
۲۷ – گروه تلگرام خودساماندهی مطالب گروه اتحادیه آنارشیستهای افغانستان و ایران
۲۸– اینستاگرام آنارشیستهای بوکان - ئانارکیستە کانی بۆکان
۲۹- کانال تلگرام کتابخانه شورشی
۳۰- کانال تلگرام ریتم آنارشی
۳۱- تلگرام آنارشیستهای اراک
۳۲- تلگرام قیام مردمی
۳۳- ماستودون عصرآنارشیسم
۳۴- فیسبوک آنارشیستهای مزار شریف
۳۵- فیسبوک آنارشیستهای کابل