خبر؟ خبری نی
امر است و امان ، که بریدیم
از هستی
مثل ته سیگار ِ افتاده در اتوبان
بقا و باقی همه گران
شرم می کند ز نرخ دارو
سرطان
ولی متادون سوپسیت دارد
راستی خیار چند شده؟
نخند ، نخند آقا
خیار است داستانمان
برای آیندگان
مثل صدای تق فندک در توالت عمومی
و مرگ بر تو هایی که با اسپری بر درش محو شده
بنگ و گل که نخورد تکان
قیمت دوا هم که ماند همان
شیشه کار شد و ارزان
از خزان تا خزان
ریخت پای هر بهار نفتمان
در امتداد ارزانی جان ، جان به جان…
در کوچه کوچه های ناکامان
صد ها سوپاپ ساختی
از جنس چهره ی شناس
عمری ما را دنبه دادی
ولی باز…
بیخ انفجار
پای بر مین انزجار
که پسماند رادیان اکتیو
فرو در خاک وتبار؟
همین است
این عادت کرملین است
این همان آلت کله چکشی و قواره داسی ِ کرملین است
و آنگاه
هواپیمای رفیقان محیط زیست
محاط در آسمان مرگ…
چه می دانستند که
چه میدانستند؟
هی هی رادیان ، با تو ام