گندم از گندم می روید و کینه از خون در شیشه________
سپس ادامه ، در امتداد سرکوب
آن سوی چراغ های کور سو
رد چرک کرده ی شکنجه ی شهر پیدا بود
چه من هایی که خورده می شد
در عصر اضطراب
صدای زرد می کرد درز ، جایی
که پاهای استوار
در کفش های خسته
لرز
لرز
زیر اهرم فشار زندگی ناکرده
قرض
قرض
که پول کارگران
امن به گور عمه ی سادات شد
ارز
ارز
و کرور کرور نفر
هر نفر خود کیس پناهندگی
مرز
مرز
این وحشتزار پوشیده از خارهای خشم باران نمی داند
قطعه کار در دستت را زمین انداز
از این سوله برو
سیگار به سیگار روزت را بده هدر
با زیر صدای ناخن بر سنگ مرمر
سکته ای شو در قلب خطر
در وزن و بحر شعر تر
خود را بردار و بزن به چاک لیز جاده ی قرار در فرار
که آژدانف شعر چاپ می کند
دفتر ، دفتر
در میدان « چه کنم »
به کنار بزن
ناف بر پیشانی روزگار بزن
لگد به آن روحیه ی سازگار بزن
پیش چشم واژه ها
یأس را بگیر و دار بزن
سادگی های لوح ات را
ابزار بزن
قدم بر
مسیر خلاقانه ی معنادار بزن
مست و پاره
در متن خود بنشین و زار بزن
گِرد خورشید را
چند بار ، دیوانه وار بزن
دیوانه زار بزن
دیوانه جار بزن
#فرزان_الف
Farzan Alef /فرزان الف
Artwork : grant hoffner